مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال 4 پاییز (آبان) 1402 شماره 8 (پیاپی 14)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در نیمه پایانی قرن اخیر، ازدواج تحت تاثیر عوامل متعددی با توجه به تغییرات فرهنگی ایجاد شده است که این تغییرات روابط متعهدانه افراد را دستخوش تغییر قرار داده است. از جمله این عوامل می توان به روابط فرازناشویی و یا خیانت اشاره کرد. هدف این پژوهش تدوین مدل نگرش به روابط فرازناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با تاکید بر نقش واسطه ای سبک های مقابله ای، بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای روابط فرازناشویی و یا نگرش افراد عادی مراجعه به بهزیستی، کمیته امداد و مراکز مشاوره استان قم در سال 1400 می باشد. 320 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. نمونه پژوهش پرسشنامه نگرش به روابط فرازناشویی (واتلی، 2008)، سبک های دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1990) و سبک های مقابله ای (لازاروس فولکمن ، 1988) را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. بررسی نتایج میانجی گری نشان داد که سبک های مقابله ای نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن، سبک اجتنابی و سبک دوسوگرا با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). یافته ها نشان داد که راهبرد گریز و اجتناب نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن و سبک اجتنابی با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). یافته ها نشان داد که راهبرد ارزیابی مجدد مثبت نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن و سبک دوسوگرا و همچنین دوسوگرا با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). نتیجه گیری: سبک های مقابله ای در رابطه با سبک های دلبستگی و نگرش به روابط فرازناشویی نقش واسطه ای دارد.
تجربه زیسته جوانان از طلاق والدین با تأکید بر پیامدهای تحصیلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق اثرات نامطلوبی بر فرزندان دارد و می تواند بر سلامت روانی و جسمی آنان آثار سوئی برجای بگذارد. همچنین، طلاق اثرات منفی بر تحصیلات فرزندان دارد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته جوانان از طلاق والدین با تأکید بر پیامدهای تحصیلی بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر کیفی با تحلیل مضمون و از نظر هدف کاربردی بود. مشارکت کنندگان شامل دانش آموزان متوسطه شهر کرد در سال تحصیلی 1401 بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. برخی از معیارهای انتخاب آنها داشتن تجربه طلاق والدین و میل به شرکت در پژوهش بود. همچنین مصاحبه ها بر اساس معیار اشباع نظری تا 14مورد ادامه یافتند. برای اعتبار از روایی صوری و برای پایایی نیز از ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد که حاصل کدگذاری مجدد 86/0 شد. برای تجریه و تحلیل داده نیز از روش کدگذاری دستی به صورت کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که 162 کد باز، 13 مضمون محوری شامل: طعنه همسالان، سرزنش فامیل، انگ محیط مدرسه، شرم از طلاق، بی ثباتی خانواده، دل سردی فرزندان، خلأ عاطفی، بی میلی به درس خواندن، خستگی مفرط درسی، افت ذهنیت تحصیلی، تغییر اولویت درسی، آرزوهای تحصیلی، فقدان روحیه و نشاط، اعتمادبه نفس ضعیف، افزایش انزوا گرایی و افزایش درون گرایی و 6 مضمون انتخابی شامل: انگ اجتماعی، چالش های فرهنگی، چالش های عاطفی، تحصیلات کم رونق، درگیری تحصیلی و پیامدهای روان شناختی برای تجربه زیسته جوانان از طلاق والدین با تأکید بر پیامدهای تحصیلی شناسایی شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت که طلاق برای فرزندان و تحصیلات آنان چالش های مختلف و منفی ایجاد می کند که برنامه ریزان فرهنگی و آموزشی کشور می توانند با توانمندسازی آنان از اثرات منفی این تاثیرات بکاهند.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه آموزشی تقویت انگیزش در دختران دانشجو با علائم افسردگی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: انگیزش به عنوان یک سازه روانشناختی در بهزیستی فرد اثرگذار است. بر همین اساس فقدان انگیزش بر حالات هیجانی تاثیر دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی برنامه آموزش تقویت انگیزش در دختران دانشجو دارای علائم افسردگی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر با استفاده از روش تحقیق ترکیبی کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. جامعه مورد مطالعه شامل 11 نفر از دختران دانشجو ساکن شهر یزد بود و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها و عدم دستیابی به داده های جدید ادامه یافت. بر اساس تحلیل مضامین، الگوی برنامه آموزشی تقویت انگیزش، طراحی شد. سپس در بخش کمی برای اعتبارسنجی و اطمینان از روایی الگوی محتوایی برنامه آموزشی از ضریب لاوشه استفاده شده است. با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند، الگوی پیشنهادی در اختیار 24 نفر از متخصصان حوزه روان شناسی قرار گرفت و میزان اعتبار داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که بر اساس CVR لاوشه، هر 20 مضمون اصلی در الگوی پیشنهادی، مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: به طور کلی می توان بیان کرد که الگوی مبتنی بر تقویت انگیزش، چشم انداز متفاوتی در درمان بیماران افسرده ارائه می نماید. توجه به ابعاد نظری این الگو و کاربرد آن در درمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است
The effectiveness of mindfulness training on academic adjustment, academic anxiety and academic hope of students
حوزه های تخصصی:
Background and Aim: One of the most common problems that coaches and teachers face in schools and educational environments in relation to students is the issue of adaptation and how to adapt students. Middle school period is the transition period to university level and adaptation in this period plays an essential role in the activities and academic progress of students. Therefore, the main goal of the current research was to increase the level of academic adaptation and academic hope and reduce students' academic anxiety by using mindfulness training. Methods : The current research was a semi-experimental design with a pre-test-post-test and a control group. The statistical population of this research included all female students of Bushehr city in the academic year of 2022-2023. In order to select the sample in the first stage, after obtaining the necessary permission from Bushehr Education and choosing a high school, with the available sampling method, 50 students were selected from among the applicants to participate in the training sessions, and from this number, according to the criteria entering and exiting the research as well as other reasons (such as the opinion of administrators, teachers, and counselors regarding the student's academic incompatibility and emphasis on the presence of these students in the meetings, non-cooperation of the participants) out of this number, 40 people remained who were randomly divided into two groups experimental and control groups were placed. The experimental and control groups responded to the research tool questionnaires in three stages: pre-test, post-test and follow-up. The experimental group received 8 45-minute sessions of training. Follow-up answered Sinha and Singh's AISS (1993) academic adjustment questionnaire and Pekrun et al.'s AEQ (2002) academic emotions questionnaire Results: The results of multivariate covariance analysis showed that mindfulness training has a significant effect on increasing academic adaptation and educational hope and reducing students' academic anxiety. Conclusion: It is concluded that having mindfulness in educational situations causes positive changes in education and educational environments at an optimal level. In relation to these results, it can be said that the training program has been effective because in this program, the participants' awareness and attention without judgment were improved and they faced challenges with self-acceptance and reduced reactivity. By considering this model, school counselors can affect the academic adaptation and educational hope and reduce the academic anxiety of students.
شناسایی پیشایندها و پیامدهای تفکر انتقادی با روش آموزش شناختی در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از جمله اهداف آموزش معاصر دانش آموزان گشودگی به تنوع، به چالش کشیدن باورها و ارزش های خود و یادگیری از تنوع است تا به شهروندان فعال و مسئول باشند و تمایل به پذیرش چالش ها داشته و دیدگاه های جامع و پیچیده تری نسبت به جهان و روابط اجتماعی داشته باشند. این پژوهش با هدف بررسی پیشایندها و عوامل اثر گذار بر تفکر انتقادی و پیامدهای تفکر انتقادی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش کیفی اکتشافی از نوع تحلیل محتوا با ابزار مصاحبه می باشد. جامعه آماری پژوهش مبتنی بر مقالات معتبر ادبیات تفکر انتقادی و انجام مصاحبه 21 نفر از اساتید صاحب نظر، خبرگان، مدیران و معلمان مسلط به آموزش شناختی و تفکر انتقادی تا رسیدن با اشباع نظری انجام شد و روش تجزیه و تحلیل داده ها به صورت کیفی و با کد گذاری مفاهیم، مقوله فرعی و مقوله اصلی در نرم افزار MAXQDA-2020 انجام گرفت. یافته ها: پیشایندهای تأثیرگذار بر تفکر انتقادی شامل آموزش شناختی، تعارض شناختی، پرسشگری و حل مسئله، یادگیری مبتنی بر مشکل و یادگیری پروژه محور است. پیامدهای تفکر انتقادی شامل اصلاح اقدامات جهت آموزشی پایدار، توانمند شدن دانش آموزان، یادگیری شناختی و قضاوت عقلانی است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد آموزش شناختی، تعارض شناختی، پرسشگری و حل مسئله، یادگیری مبتنی بر مشکل و یادگیری پروژه محور بر تفکر انتقادی اثر گذار هستند و سبب پیامدهای اصلاح اقدامات جهت آموزشی پایدار، توانمند شدن دانش آموزان، یادگیری شناختی و قضاوت عقلانی می شود.
ارزیابی فراوانی شیوع اختلالات روانی و و رابطه آن با تاب آوری در میان اسرای داعش در عراق
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: علیرغم شیوع بالای اختلالات روانی در این افراد و نقش مهم تاب آوری در سلامت روانی، تاب آوری در زندانیان چندان مورد توجه قرار نگرفته است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی فراوانی شیوع اختلالات روانی و رابطه آن با تاب آوری در میان اسرای جنگ داعش در عراق بین سال های 2021-2014 انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از پرسشنامه SCL و تاب آوری کانر و دیویدسون انجام شد. جامعه آماری این پژوهش بر اساس آمار رسمی وزارت امور مهاجران و آوارگان عراق تعداد 465 هزار نفر می باشند که پس از انجام هماهنگی های لازم با مسئولین اردوگاه های اسرا در بین 383 نفر (بر اساس فرمول کوکران) به روش نمونه گیری تصادفی پرسشنامه ها توزیع گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همتستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که شرکت کنندگان در مطالعه به طور میانگین از اختلالات روانی قابل توجهی رنج می بردند و تمامی ابعاد شاخص علائم مرضی در سطح اختلال روانی قابل توجه گزارش شد. همچنین بر اساس نتایج تاب آوری افراد نیز در سطح نامطلوب گزارش شد. ابعاد تاب آوری شامل تصور از شایستگی فردی، اعتماد به غرایر فردی تحمل عاطفه منفی، پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن و تأثیرات معنوی در سطح نامطلوب و کنترل در سطح نسبتا مطلوب گزارش شد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از این بود که تاب آوری می تواند متغیر شاخص علائم مرضی را به صورت معکوس پیش بینی کند. در این مطالعه مشاهده شد افرادی که تاب آوری کمتری داشتند، بیشتر به اختلالات روانی دچار می شوند
اثربخشی آموزش سرمایه روان شناختی مثبت گرا بر سبک زندگی توسعه دهنده سلامت و نشخوار فکری در دختران نوجوان افسرده
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اینکه رویکرد مثبت نگر بر قابلیت گسترش، پرورش، شکوفایی و کمال انسان و تبدیل شدن به آنچه که او می تواند باشد تاکید دارد و به جای تمرکز روی بیماری ها و اختلالات روی توانایی ها تاکید دارد، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر سرمایه روان شناختی مثبت گرا بر سبک زندگی توسعه دهنده سلامت و نشخوار فکری در دختران نوجوان افسرده بود. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه است؛ جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر متوسطه یک و دو شهر تهران در سال تحصیلی ۹۸-۹۷ بودند که با روش نمونه گیری در دسترس با استفاده از پرسشنامه سبک زندگی توسعه دهنده سلامت (1997) و نشخوار فکری نولم هوکسما، 30 دختر نوجوان افسرده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 دختر) و گرواه (15 دختر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی مداخله مبتنی بر آموزش سرمایه روان شناختی مثبت گرا لوتانز و یوسف (2004) را دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک راهه چندمتغیری و تک متغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله سرمایه روانشناختی مثبت گرا بر مولفه های سبک زندگی سلامت (05/0=P) و نشخوار فکری (84/14=F، 001/0=P) موثر است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که جلسات هشتگانه سرمایه روانشناختی مثبت گر توانسته است به میزان قابل توجهی موجب بهبود سبک زندگی توسعه دهنده سلامت نوجوانان شود؛ هر چند در حوزه نشخوارفکری چندان موثر نبود.با توجه به موثر واقع شدن این روش درمانی، استفاده گسترده از آن توصیه می شود.
تدوین مدل ساختاری احساس خوشبختی بانوان براساس کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با نقش میانجیگر صفات تاریک شخصیت
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ازدواج خوشبخت متشکل از عواملی مانند تعهد، احترام، صمیمیت، اعتماد و غیره است که در غیاب آن ها زندگی زناشویی با مشکلات جدی روبه رو می شود. هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ساختاری احساس خوشبختی بانوان براساس کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با نقش میانجیگر صفات تاریک شخصیت بود. روش پژوهش: روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی با رویکرد معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه بانوان متأهل شهر تهران در سال 1400 بود. حجم نمونه 448 نفر بود که با روش نمونه گیری به صورت در دسترس هدفمند انتخاب شدند که با پرسشنامه های احساس خوشبختی تقی زاده و شادمهری (1395)، رضایت زناشویی انریچ اولسون (2006)، اعتماد بین فردی رمپل و همکاران (2001) و صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (2010) مورد ارزیابی قرار گرفتند. روش تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل یافته ها نشان داد که مدل ساختاری پژوهش با داده های گردآوری شده برازش دارد و صفات تاریک شخصیت رابطه بین کیفیت رابطه زناشویی و اعتماد بین فردی با احساس خوشبختی بانوان را به صورت مثبت و معنادار میانجیگری می کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان راهکارهای لازم در خصوص روابط زوجین با توجه به متغیرهای مورد بحث ارائه کرد.
تدوین مدل عملکرد تحصیلی براساس مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی، فراشناخت و ذهن آگاهی با میانجیگری حرمت خود وخودتنظیمی در نوجوانان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد تحصیلی یکی از متغیرهای مهم در کسب موفقیت شغلی و مقبولیت اجتماعی در هر جامعه ای محسوب می شود، به نحوی که گاهی عملکرد تحصیلی را معادل موفقیت تحصیلی می دانند. هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل عملکرد تحصیلی براساس مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی، فراشناخت و ذهن اگاهی با میانجی گری حرمت خود و خودتنظیمی در نوجوانان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر تهران درسال تحصیلی 1398 -1399 بود که 517 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده مورد نیاز برای این پژوهش از پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ (2001)، پرسشنامه عملکرد تحصیلی درتاج (1383)، پرسشنامه حرمت خود کوپراسمیت (1967)، پرسشنامه فراشناخت ولز (2004)، پرسشنامه مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی تیرگر(1397) و پرسشنامه خودتنظیمی میلر و براون (1992) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مسیرهای مستقیم فراشناخت، ذهن آگاهی و مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی با عملکرد تحصیلی معنی داراست (01/0P<) و اثر غیر مستقیم فراشناخت، مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی و ذهن آگاهی با میانجی گری حرمت خود معنی داراست (20/0 P=) و نقش واسطه ای خود را به خوبی نشان داد، در حالی که اگرچه خ ودتنظیمی ب ر عملکرد تحصیلی ت اثیر مستقیم می گذارد، اما به عنوان متغیر میانجی به صورت غیر مستقیم نمی تواند بر عملکرد تحصیلی اثر بگذارد. نتیجه گیری: می توان گفت که مدت زمان استفاده از صفحات نمایشی و فراشناخت و ذهن آگاهی در کنار سایر عوامل از جمله حرمت خود و خودتنظیمی نقش کلیدی در عملکرد تحصیلی ایفا می کنند، که به نظر می رسد نقش حرمت خود از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این رو جهت افزایش عملکرد تحصیلی لزوم توجه به این عوامل در بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان ضروری است.
اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نه تنها بررسی مولفه های و عوامل موثر بر آن در جهت کمک به پیشگیری و درمان این اختلال در کودکان حائز اهمیت می باشد، بلکه بررسی اثربخشی درمان های موثر بر کاهش علائم این اختلال نیز ضرورت دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش کلیه کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی تخصصی کودکان شهر گرگان در ده ماهه اول سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 24 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر)، گواه (12 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش مادران به روش رفتاری بارکلی را در 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش دیدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های فرزندپروری آلاباما فرم والد (1991)، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد (2001) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش والدین با رویکرد بارکلی باعث بهبود ابعاد فرزندپروری (مشارکت والدین، فرزندپروری مثبت، بی ثباتی در انضباط، ضعف در نظارت و تنبیه بدنی) در مادران و کاهش اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی شد (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش والدینی بارکلی می تواند با اصلاح الگوی تعاملی و فرزندپروری والدین کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی، به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود ابعاد فرزندپروری مادران و اضطراب کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی مورد استفاده گیرد.
مقایسه اثر بخشی الگوی مشورت رفتاری مشترک و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک در کیفیت خواب دانش آموزان دارای نقص توجه /بیش فعالی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات خواب در دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی یک چالش قابل توجه برای والدین و معلمان است؛ لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی اثربخشی الگوی مشورت رفتاری مشترک (CBC) و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک (CPRT) در کیفیت خواب دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور از والدین داوطلب دانش آموزان مراجعه کننده به مرکز مشاوره روزبه ماندگار تهران، مصاحبه نیمه ساختاری با هدف دارا بودن سلامت جسمانی، تحت درمان نبودن، عدم مصرف دارو توسط کودک و عدم دریافت مشاوره در حوزه فرزندپروری از دیگر مراکز مشاوره گرفته شد و جهت تشخیص ADHD از پرسشنامه علائم مرضی کودکان CSI4 استفاده شد. همچنین پرسشنامه شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ ( PSQI ) نیز اجرا شد. از بین کسانی فرزند آن ها دارای اختلالADHD بودند و همچنین وضعیت بدی در کیفیت خواب داشتند، 45 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب و بطور تصادفی در گروه های 15 نفره به صورت دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جاگماری شدند. گروه های آزمایشی هر هفته یک جلسه ی 1 ساعته و به مدت 10 هفته تحت آموزش قرار گرفتند در حالی که گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته و نرم افزار SPSS-23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در هر دو گروه کیفیت خواب افزایش داشته است اما در مقایسه اثربخشی دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت (p<0.05)و الگوی CBC موثر تر بود و در پیگیری چهار ماهه مشخص شد CPRT ماندگاری بیشتری دارد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد لذا می توان از هر دو روش جهت افزایش کیفیت خواب دانش آموزان دارای اختلال ADHDاستفاده کرد.
پیش بینی اضطراب کرونا براساس ویژگی های شخصیتی و خود بیمارانگاری در افراد واکسینه شده در مرکز واکسیناسیون مجتمع پیامبر اعظم (ص)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: گسترش و همه گیری سریع، میزان بالای مرگ و میر آن و نبود هیچگونه درمان و داروی قطعی و تأیید شده برای کرونا، باعث بروز اختلالات شدید شده است. هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی اضطراب کرونا براساس ویژگی های شخصیتی خود بیمارانگاری در افراد واکسینه شده در مرکز واکسیناسیون بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، کمی بوده و به صورت توصیفی-همبستگی اجرا شده است و از لحاظ نوع هدف این پژوهش کاربردی می باشد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش کلیه افرادی هستند که در پاییز 1400 به مرکز واکسیناسیون مجتمع پیامبراعظم (ص) دانشگاه آزاد تهران غرب مراجعه کرده اند. از میان این افراد 400 نفر از افراد واکسینه شده ای که دوز دوم را دریافت نموده اند به صورت تصادفی ساده و بر اساس مقدار محاسبه شده به وسیله نرم افزار Gpower به عنوان نمونه انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از سه پرسشنامه، پرسشنامه ویژگی ها شخصیت نئو مک کری و کاستا (1985)، پرسشنامه اضطراب کرونا (علی پور، قدمی، علیپور و عبدالله زاده، 1398) و پرسشنامه خودبیمارانگاری ایوانز (1980) استفاده شد. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد شد. یافته ها: نتایج نشان می دهد اضطراب کرونا براساس ویژگی های شخصیتی و خودبیمارانگاری پیش بینی می شود. ضریب مسیر اثر روان نژندی (001/0P<، 419/0 β=)، برون گرایی (002/0P=، 160/0 β=) بر اضطراب کرونا اثر مثبت و معنادار و انعطاف پذیری (001/0P<، 23/0- β=) و دل پذیر بودن (001/0P<، 332/0- β=) بر اضطراب کرونا اثر معنادار و منفی دارد. هم چنین ضریب مسیر اثر مسئولیت پذیری بر اضطراب کرونا اثر معنادار ندارد (464/0P=، 036/0 β=). ضریب مسیر اثر خود بیمارانگاری بر اضطراب کرونا اثر مثبت و معنادار وجود دارد (001/0P<، 290/0 β=). نتیجه گیری: از آنجایی که در دوران همه گیری ویروس کرونا، رسانه ها نقش فعالی را اطلاع رسانی اخبار و حوادث ناشی از این همه گیری ایفا می-کنند و این اطلاع رسانی ها تحریک بالای فیزیولوژیکی و در نتیجه هیجان های منفی افراد را به دنبال خواهد داشت که منجر به موفق نبودن افراد در تنظیم هیجان هایشان شده و خودبیمارانگاری را افزایش می دهد. به تبع خودبیمارانگاری نیز با افزایش اضطراب کرونا همراه می گردد. بنابراین دور از انتظار نیست که خودبیمارانگاری، اضطراب کرونا را در افراد واکسینه شده پیش بینی کند.
اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سرطان در نوجوانی می تواند تاثیر بلندمدتی بر زندگی جسمی، روانی و اجتماعی افراد در بزرگسالی داشته باشد. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه گروه کنترل بود. جامعه پژوهش نوجوانان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان شهید بهشتی شهر بابل در فصل زمستان سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند، پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی با کمک قرعه کشی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای با روش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت آموزش دید و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) و مقیاس امید به زندگی اسنایدر و همکاران (1991) بودند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-19 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که 8 جلسه آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت باعث افزایش تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان شد (001/0>P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر افزایش تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان بود. در نتیجه، مشاوران و روانشناسان می توانند از روش مذکور جهت بهبود ویژگی های روانشناختی گروه های مختلف به ویژه نوجوانان مبتلا به سرطان استفاده نمایند.
بررسی میزان اثر بخشی جهت گیری های تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر هوش هیجانی و پرخاشگری دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه هوش هیجانی یکی از موضوعات مهم در دوره آموزش دانش آموزان جهت افزایش مهارت های مختلف در طول دوره زندگی است. همچنین پرخاشگری از مسائل قابل توجه صاحب نظران است که توجه به این دو موضوع در دوره برنامه درسی دانش آموزان می تواند اثرات مطلوبی برجای داشته باشد. بر همین اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر جهت گیری های (مؤلفه های) تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر هوش هیجانی و کاهش پرخاشگری در دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه موردنظر کلیه دانش آموزان پسر دوره ی اول متوسطه مدارس ناحیه ی یک تبریز در سال تحصیلی 97-96 که با روش نمونه گیری خوشه ای 30 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) جایگزین شدند و پرسشنامه های پرخاشگری باس و پری (1992) و هوش هیجانی برادبری و گریوز (2005) از هر دو گروه اخذ گردید. بعد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت مداخله ی متغیر مستقل «مؤلفه های تربیتی و اخلاقی» قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان مداخله از هر دو گروه پس آزمون پرخاشگری به عمل آمد تا تأثیر متغیر مستقل بر متغیرهای وابسته «هوش هیجانی و پرخاشگری» مشخص گردد. داده ها با استفاده از انحراف استاندارد، میانگین و تحلیل کوواریانس مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد، آموزش مؤلفه های تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان تأثیر دارد و به صورت معنی داری میزان پرخاشگری کاهش می یابد (4/72=F، 05/0>P). همچنین، قابلیت کاربرد استفاده از مفاهیم نهج البلاغه در مدارس و سایر مراکز تعلیم و تربیت در جهت کاهش پرخاشگری دانش آموزان متوسطه دارای تأثیر معناداری بود (45/38=F، 05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت بهره گیری از جهت گیری های تربیتی و اخلاقی نهج البلاغه بر هوش هیجانی و پرخاشگری دانش آموزان تأثیرگذار است و لذا برنامه ریزان درسی و مدارس می توانند ازاین جهت گیری ها در آموزش های خود استفاده کنند.
بررسی جامعه شناختی تأثیر سکونتگاه های غیررسمی بر آسیب های اجتماعی (مطالعۀ موردی: شهر کرمانشاه)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده سکونت گاه های غیررسمی می تواند با خود آسیب های اجتماعی زیادی به همراه داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر سکونت گاه های غیر رسمی بر میزان آسیب های اجتماعی نظیر سرقت، طلاق، خودکشی، موادمخدر در شهر کرمانشاه می باشد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، از نوع تحقیقات کاربردی است. از نظر روش در زمره تحقیقات توصیفی است و بصورت پیمایشی انجام خواهد شد؛ زیرا اطلاعات مورد نیاز از وضع موجود نمونه آماری با استفاده از پرسشنامه به دست آمده است. پرسشنامه محقق ساخته سکونتگاه های غیررسمی و پرسشنامه استاندارد آسیب های اجتماعی می باشد که در 66 گویه تنظیم شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 270979 نفر از ساکنین و اهالی مرد و زن مناطق سکونتگاه های غیررسمی شهرستان کرمانشاه در سال 1400 می باشد. در پژوهش حاضر، 384 به روش تصادفی- خوشه ای به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. یافته ها: یافته های توصیفی حاصل از پژوهش حاضر نشان می دهد علت مهاجرت و انتخاب محله اکثر پاسخ دهندگان به تعداد 160 نفر (7/42 درصد)، وضعیت اقتصادی شان بود. همچنین در نمونه مورد بررسی 169 نفر (5/44%) موافق به ترک محل و 211 نفر (5/55%) مخالف به ترک محل و 241 نفر (6/63%) موافق و 138 نفر (4/36%) مخالف به ترک محل به شرط واگذاری زمین یا مسکنی بودند که از دلایل عدم تمایل به ترک محله اکثر پاسخ دهندگان به تعداد 151 (8/42%) نزدیکی به محل کار بود. در آخر، درخصوص شرکت در فعالیت هایی برای بهبود وضع محدوده خود در طی 5 سال گذشته، 177 نفر (1/46%) در فعالیت ها شرکت کرده بوده و 202 نفر (3/53%) شرکت نکرده بودند. نتیجه گیری: بر اساس آمار و یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مشکلات اساسی سکونتگاه های غیر رسمی، عدم وجود حداقل امکانات بوده که این حاکی از فقر، نداشتن امنیت اقتصادی و اجبار به مهاجرت به این محله شده است. اعتیاد به سیگار و مواد مخدر، سابقه سرقت، جرم و زندان و یا خشونت، خودکشی و طلاق، که همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث بروز نا امنی ها و زمینه ساز آسیب های اجتماعی در بین ساکنین این محله شده است. با توجه به اینکه اکثر این افراد از شهر به این محلات حاشیه ایی مهاجرت نموده اند، این مؤید این امر است که شرایط زندگی مناسبی را نداشته و مجبور به مهاجرت به حاشیه شهرها با امکانات محدود و مشکلات فراوان شده اند.