مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال 4 تابستان (تیر) 1402 شماره 4 (پیاپی 10)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از عواملی که به عنوان چالش در مدرسه وجود دارد و دانش آموزان با آن مواجه می شوند، اضطراب است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش آموزش تحلیل رفتار متقابل (TA)، مواجهه سازی خیالی و جلوگیری از پاسخ (ERP) بر کاهش اضطراب تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی و در قالب طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری دو ماهه با سه گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه پژوهش را دانش آموزان مقطع دبیرستان شهر تهران تشکیل دادند. نمونه پژوهش 45 نفر از دانش آموزانی بودند که پس از پاسخ به پرسشنامه اضطراب تحصیلی فیلیپس (1978) مبتلا به اضطراب تحصیلی تشخیص داده شدند. دانش آموزان به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه 15 نفری جایگزین شدند. هر کدام از گروه های آزمایش در معرض یکی از روش های مواجهه سازی خیالی و جلوگیری از پاسخ (در پنج جلسه 90 دقیقه ای) و تحلیل رفتار متقابل (در ده جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها به وسیله تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که با توجه به میانگین های تعدیل شده متغیر اضطراب تحصیلی در سه گروه مورد مطالعه و نتایج آزمون تعقیبی LSD، هر دو روش مواجهه سازی خیالی و جلوگیری از پاسخ و تحلیل رفتار متقابل بر کاهش اضطراب تحصیلی دانش آموزان موثر بوده است (33/6=F، 001/0>P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که روش مواجهه سازی خیالی و جلوگیری از پاسخ تاثیر بیشتری در کاهش اضطراب تحصیلی در مقایسه با روش تحلیل رفتار متقابل دارد.
نقش واسطه ای کیفیت زندگی اسلامی در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی با اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه اول
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اﻋﺘﯿﺎد ﺑﻪ ﺑﺎزیﻫ ﺎی آﻧﻼی ﻦ، ﺑ ﻪ ﻋﻨ ﻮان رﻓﺘ ﺎری وﺳﻮاﺳ ﯽ، اﻓﺮاﻃﯽ، ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﮐﻨﺘﺮل و از ﻟﺤﺎظ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ و رواﻧﯽ ﻣﺨ ﺮب، در ﻧﻈ ﺮ ﮔﺮﻓﺘ ﻪ ﺷ ﺪه اﺳ ﺖ؛ از این رو، هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای کیفیت زندگی اسلامی در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی با اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه اول بود. روش پژوهش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی 658 دانش آموز پسر متوسطه اول پایه نهم در 5 مدرسه دولتی شهر بابل در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 30 (9 متغیر مشاهده شده در مدل)، و با احتساب احتمال وجود پرسشنامه های ناقص 300 نفر به عنوان حجم نمونه به روش دردسترس انتخاب گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به بازی های آنلاین وانگ و چانگ (2002)، پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی دسی وریان (2000) و پرسشنامه کیفیت زندگی اسلامی نژاد محمدنامقی و همکاران (1394) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری مبتنی بر معادلات رگرسیون انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد روابط معنا داری بین نیازهای بنیادین روان شناختی و کیفیت زندگی اسلامی با اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه اول وجود دارد و مدل پژوهش تایید شد و به طور کلی 41 درصد از اعتیاد به بازی های آنلاین توسط نیازهای بنیادین روان شناختی و کیفیت زندگی اسلامی در دانش آموزان متوسطه اول قابل تبیین می باشد. همچنین متغیرهای نیازهای بنیادین روان شناختی و کیفیت زندگی اسلامی بر اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه اول اثر مستقیم معنادار دارند (05/0=P) و مسیر غیر مستقیم نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری کیفیت زندگی اسلامی بر اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان متوسطه اول تایید گردیده شد (05/0=P). نتیجه گیری: این پژوهش تلویحات کاربردی در جهت نقش عوامل شناختی و مذهبی در گرایش به اعتیاد به بازی های آنلاین دانش آموزان برای روانشناسان و مشاوران ارایه می دهد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و نشانگان تیپ شخصیتی نوع D در بیماران قلبی دارای ICD
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه بیماری های قلبی یکی از عوامل اصلی مرگ و میر در اکثر کشورهای جهان به شمار می رود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و نشانگان تیپ شخصیتی نوع D در بیماران قلبی دارای ICD انجام شد. روش پژوهش: پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی 658 دانش آموز پسر متوسطه اول پایه نهم در 5 مدرسه دولتی شهر بابل در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده و تخصیص ضریب 30 (9 متغیر مشاهده شده در مدل)، و با احتساب احتمال وجود پرسشنامه های ناقص 300 نفر به عنوان حجم نمونه به روش دردسترس انتخاب گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به بازی های آنلاین وانگ و چانگ (2002)، پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی دسی و رایان (2000) و پرسشنامه کیفیت زندگی اسلامی نژاد محمدنامقی و همکاران (1394) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری مبتنی بر معادلات رگرسیون انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان (94/28=F، 05/0>P) و نشانگان تیپ شخصیتی نوع D (66/4=F، 05/0>P) در بیماران قلبی دارای ICD مؤثر است. این نتایج در پیگیری سه ماهه ماندگار بودند. نتیجه گیری: با توجه به بار اقتصادی، اجتماعی و روانی که بیماری قلبی بر افراد، خانواده ها و جامعه تحمیل می کند، نتایج این تحقیق می تواند برای بیماران قلبی، متخصصان سلامت و سلامت روان امیدوارکننده باشد.
مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امید به زندگی و تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان پستان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سرطان به عنوان مشکل عمده سلامت قرن تلقی می شود و رشد روزافزون آن در دو دهه گذشته و اثرات مضر آن بر جنبه های بدنی، روانی، اجتماعی و اقتصادی زندگی انسانی بیش از همیشه باعث نگرانی کارشناسان است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امید به زندگی و تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن 20 تا ۴۵ سال مبتلا به سرطان پستان که با توجه به معاینات بالینی و آزمایشگاهی توسط متخصص، تشخیص قطعی بیماری سرطان پستان دریافت کردند، بود. از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایشی (روان درمانی مثبت گرا و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و یک گروه کنترل به صورت تصادفی ساده جایگزین شدند (15 نفر در هر گروه). سپس گروه آزمایش اول در 10جلسه 90 دقیقه ای (هفته ای یک جلسه) با روش های روان درمانی مثبت گرا و گروه دوم آزمایش با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تحت درمان قرار گرفتند و گروه لیست انتظار تا پایان پیگیری تحت هیچ گونه مداخله ای قرار نگرفت. داده ها با کمک پرسشنامه های امید به زندگی اسنایدر و پرسشنامه تصویر بدنی، جمع آوری و از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد در همه متغیرها بین گروه های آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد (01/0>p). همچنین آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از آن بود که روان درمانی مثبت گرا تأثیر بیشتری نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امید به زندگی (001/0>P) و تصویر بدنی (001/0>P) دارد. نتیجه گیری: در نتیجه، می توان گفت استفاده از هر دو روش در کنار سایر روش های درمانی در ارتقای وضعیت روان شناختی گروه های آسیب پذیر از جمله مبتلایان به سرطان پستان کارآمد باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال اضطراب فراگیر یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی می باشد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر انجام شده است. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز درمانی روانپزشکی روزانه شهر گلپایگان در نیمه اول سال 1398 انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گماشته شدند. گروه آزمایش برنامه مبتنی بر پذیرش و تعهد را ط ی 8 جلس ه 90 دقیق ه ای دریاف ت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس اضطراب فراگیر اشپیتزر (2006)، مقیاس پردازش هیجانی بیکر (2007)، پرسشنامه عقاید غیرمنطقی جونز (1968)، پرسش نامه نشخوار فکری نولن-هوکسما-مارو (1991) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس بوسیله SPSS-24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد ک ه برنامه مبتنی بر پذیرش و تعهد ب ر پردازش هیجانی (001/0P<)، عقاید غیر منطقی (001/0P<) و نشخوار فکری (001/0P<) تاثیر داشته است. نتیجه گیری: با توجه به تایید اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پردازش هیجانی، باورهای غیرمنطقی و نشخوار فکری در بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر پیشنهاد می شود کارگاه های آموزشی جهت آشنایی هر چه بیشتر با اصول و فنون این آموزش برای مشاوران و درمانگران فعال در حوزه این اختلال برگزار گردد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر امید به زندگی، سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت و سرسختی سلامت در بیماران دیابتی نوع دو
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر امید به زندگی، سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت و سرسختی سلامت در بیماران دیابتی نوع دو بود. روش پژوهش: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش مبتلایان به دیابت نوع دو دارای پرونده در انجمن دیابت شهر زاهدان در فصل بهار سال 1400 بودند. پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه، تعداد 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 70 دقیقه ای با روش آموزش مبتنی بر شفقت آموزش دید و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه امید به زندگی (اسنایدر و همکاران، 1991)، نسخه دوم پروفایل سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت (والکر و همکاران، 1995) و سیاهه تجدیدنظرشده سرسختی سلامت (گیبهارت و همکاران، 2001) بودند. داده ها با آزمون های خی دو و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل از نظر جنسیت، سن، تحصیلات و تأهل تفاوت معناداری نداشتند (05/0<P). همچنین، روش آموزش مبتنی بر شفقت باعث افزایش امید به زندگی (86/403=F، 001/0P<)، سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت (90/93=F، 001/0P<) و سرسختی سلامت (20/89=F، 001/0P<) در بیماران دیابتی نوع دو شد. نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش مبتنی بر شفقت بر امید به زندگی، سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت و سرسختی سلامت در بیماران دیابتی نوع دو بود بود. بنابراین، برای بهبود ویژگی های روانشناختی می توان از روش آموزش مبتنی بر شفقت در کنار سایر روش های آموزشی بهره برد.
آگاهی از قلدری در مدارس: چالش ها و راهکارهای آموزش های ضد قلدری در مدارس استان کردستان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: قلدری یکی از اشکال رفتارهای پرخاشگرانه و با پیامدهای منفی فراوان است که امروزه در میان دانش آموزان به شکل گسترده ای رواج دارد و به همین دلیل آموزش پیشگیری و مقابله با این پدیده و بررسی موانع و چالش های آن، به یکی از اولویت های سیستم تعلیم و تربیت بسیاری از کشورها تبدیل شده است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر نیز بررسی میزان آگاهی از قلدری و چالش ها و راهکارهای آموزش مقابله با این پدیده در مدارس استان کردستان بود. روش پژوهش: پژوهش به لحاظ روش شناسی آمیخته و از نوع طرح تبیینی- تعقیبی بود. برای جمع آوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته و برای بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. جامعه پژوهش مشتمل بر عوامل مدرسه و معلمان مدارس دوره دوم ابتدایی و متوسطه اول استان بود. برای نمونه گیری کمی، در دو مرحله به شیوه تصادفی خوشه ای چهار منطقه آموزش و پروش و هشت مدرسه انتخاب و تمامی عوامل مدرسه و معلمان آنها به پرسشنامه محقق ساخته «میزان آگاهی از قلدری و راهکارهای پیشگیری و مقابله با آن» پاسخ دادند. در فاز کیفی نیز از میان کسانی که بالاترین نمرات را در پرسشنامه به دست آورده بودند، 20 نفر به شیوه هدفمند برای اجرای مصاحبه های نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. اجرای مصاحبه ها تا اشباع نظری داده ها ادامه یافت و درنهایت 14 مصاحبه با افراد نمونه صورت گرفت. یافته ها: یافته های کمی حاصل از آزمون t تک متغیری نشانگر آگاهی پایین تر از متوسط عوامل مدرسه و معلمان هم از ماهیت پدیده قلدری و هم از راهکارهای پیشگیری و مقابله با آن بود(05/0>P). در بخش کیفی نیز چالش های پیش روی آموزش قلدری در مدارس با روش تحلیل تفسیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند و در چهار مقوله نهایی الف) عدم اولویت پدیده برای آموزش وپرورش، ب) چالش های سیستمی و سازمانی، ج) چالش های وابسته به آموزش رسمی، د) چالش های وابسته به خانواده و دوازده زیر مقوله طبقه بندی شدند که جملگی نشانگر مشکلات عدیده ای در مسیر آموزش این پدیده در مدارس استان هستند. نتیجه گیری: با عنایت به این یافته ها پیشنهاد می شود مسئولین آموزش وپرورش، اقدامات کاربردی و جامع پیشنهاد شده را در راستای تسهیل مدیریت قلدری و رفع فوری موانع آموزش آن در مدارس، در دستور کار خود قرار دهند.
اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر متوسطه دوم انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان جواد الائمه شهرستان بهارستان ۲ بود که در سال تحصیلی ۹۹-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل30 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری در دسترس براساس ملاک های مورد نظر پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله غلبه بر درماندگی آموخته شده دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران و پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم بود. نتایج تجزیه و تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل در اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی وجود دارد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر کاهش اهمال کاری تحصیلی و مولفه های آن تاثیر معناداری دارد (P>0.05) همچنین آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان تاثیر مثبت دارد (P>0.05). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود روان شناسان و درمانگران از این روش جهت ارتقای خودکارآمدی و کاهش اهمال کاری تحصیلی استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: روابط زناشویی به منزله منبع اولیه حمایت و عاطفه هستند و از همسران انتظار می رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 30 زوج (60 نفر) (10 زوج گروه آزمایش اول، 10 زوج گروه آزمایش دوم و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. برای گروه آزمایش اول، زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000)، برای گروه آزمایش دوم، جلسات آموزشی گروه واقعیت درمانی با استفاده از پروتکل واقعیت درمانی گلاسر (1965) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>P، 62/35=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد زوجین ناسازگار موثر بود.
اثربخشی تنظیم هیجان بر تقویت پایگاه هویت نوجوانی و روابط خانوادگی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نوجوانی دوره تغییرات عمیقی است که کودک را از بزرگسال جدا می کند و تغییرات قابل ملاحظه ای در مفهوم خود صورت می گیرد. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر آموزش تنظیم هیجان بر تقویت پایگاه هویت نوجوانی و افزایش روابط خانوادگی بر روی نوجوانان دختر شهر اصفهان بود. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری کلیه دختران 15 تا 18 سال، مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه دوم بودند که با روش نمونه گیری در دسترس حدود 40 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هویت بنیون و آدامز (1986) و روابط خانوادگی(ریچی و فیتز پاتریک،1990) بود که در سه مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری توسط هر دو گروه تکمیل شد. برنامه آموزشی تنظیم هیجان بارلو (پروتکل آموزشی درمانی آلن، مک هاگ و بارلو، 2009). در 12 جلسه هفتگی 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها به کمک آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه های تکراری) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین میانگین نمرات ابعاد رفتارهای هویت (هویت به تعویق افتاده، هویت آشفته، هویت زود شکل گرفته و هویت پیشرفته) و روابط خانوادگی (جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر تنظیم هیجان تاثیر معنادار و مثبت در افزایش نمره پایگاه هویت و روابط خانوادگی داشته و این تاثیر تا مرحله ی پیگیری نیز پایدار ماند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری، کمال گرایی و آمیختگی فکر- عمل زنان مبتلا به وسواس فکری -عملی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: افراد مبتلا به اختلال وسواس، طرحواره های هیجانی خاصی دارند که به صورت افکار خودآیند و منفی نظیر اجتناب شناختی، نشخوار فکری، و تداوم نگرانی تجربه می شود. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری، کمال گرایی و آمیختگی فکر- عمل زنان مبتلا به وسواس فکری - عملی مراجعین مراکز مشاوره شهرستان نکا بوده است. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر موقعیت میدانی و از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه و انتصاب تصادفی بوده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان نکا در سه ماه اول سال 1399 بوده است. نمونه گیری به صورت هدفمند و 30 نفر از زنانی که بیشترین نمره در ابزار پژوهشی وسواس فکری-عملی فوا و همکاران (2002) را بدست آوردند به عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس با گمارش تصادفی، 15 نفر به گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و 15 نفر به گروه گواه تخصیص داده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی براساس پروتکل مک کنزی و همکاران (2018) و در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. همچنین پرسشنامه نشخوار فکری نالن-هوکسما و مارو (1991)، پرسشنامه کمال گرایی هویت و فلت (1991)، و پرسشنامه آمیختگی فکر- عمل شفران و همکاران (1996) در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری (17/20=F، 001/0>P)، کمال گرایی (94/17=F، 001/0>P) و آمیختگی فکر- عمل (95/13=F، 001/0>P) زنان مبتلا به وسواس فکری – عملی تاثیر دارد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری، کمال گرایی و آمیختگی فکر- عمل زنان مبتلا به وسواس فکری- عملی موثر است و می توان از این درمان جهت بهبود مشکلات روانشناختی زنان استفاده کرد.
اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های پیشین نشان داده است که در مقایسه با جمعیت عمومی، بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی اغلب اختلال هایی در عملکرد رابطه ای، از جمله مشکلات بین شخصی، بی اعتمادی و خشنونت در روابط بین فردی احتمال ازدواج کمتر و افزایش ناراحتی های زناشویی، دوسوگرایی و تعارض های بین شخصی شدید، انتقام جویی و مشکلات جنسی شایع را دارند؛ لدا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش جمع آوری داده ها آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه بود که گاهی آن را آزمایش تک آزمودنی یا آزمایش سری های زمانی نیز می نامند. آزمایشی است که مشتمل بر تحقیق فشرده بر روی یک فرد یا تعدادی از افراد است که به عنوان یک گروه واحد در نظر، گرفته می شوند. از میان طرح های تک آزمودنی، در این پژوهش از طرح خط پایه- مداخله- پیگیری (A-B-C)، استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری در دامنه سنی 20 تا 45 سال شهر تهران بود. برای نمونه گیری از شیوه نمونه گیری در دسترس 6 نفر انتخاب شدند و جلسات درمانی را تکمیل نمودند. جهت تشخیص اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای و تشخیص های افتراقی آن از مصاحبه بالینی استفاده شد. داده ها از نوع کمی و از طریق تکمیل پرسشنامه ها و مقیاس های پژوهش در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری جمع آوری شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش نشان داد که فرضیه پژوهش با عنوان «روان درمانی پاردوکسی، استحکام من را در بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی رابطه ای بهبود می بخشد» با 5/56 درصد بهبودی کلی تایید شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحلیل دیداری شش شرکت کننده و نتایج اندازه اثر قوی و میزان بهبودی نشانه های اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای می توان نتایج درمان پارادوکس را بسیار اثربخش دانست.
تدوین مدل علی سواد رسانه ای مبتنی بر مهارت های فراشناختی، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی و خود کارآمدی با میانجی گری تفکر خلاق در دانشجویان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش هایی در زمینه عامل تعیین کننده سواد رسانه ای انجام گرفته است. اما این امر در یک مدل علی کمتر انجام گرفته است. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل علی سواد رسانه ای مبتنی بر مهارت های فراشناختی، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی و خود کارآمدی با میانجی گری تفکر خلاق در دانشجویان می باشد روش پژوهش: بدین منظور از بین دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران شمال تعداد 318 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان آزمودنی انتخاب گردیدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های سواد رسانه ای، مهارت های فراشناختی ولز، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی پینتریچ و دی گروت، خودکارآمدی شوارتز و تفکر خلاق عابدی گرد آوری شد. اطلاعات با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS-graphic تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که برازش مدل مفهومی پیشنهادی پژوهش مورد تأیید است. همچنین نتایج نشان داد که هر سه متغیر پیش بین مهارت های فراشناختی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و خودکارآمدی با میانجی گری تفکر خلاق بر سواد رسانه ای تاثیر دارند. نتیجه گیری: یافته های حاصل از پژوهش حاضر می تواند مورد استفاده ی دانشگاه ها، مراکز آموزشی، سازمان صدا و سیما، مراکز فرهنگی و سایر متخصصان مرتبط قرار گرفته و در جهت پیشرفت و بهبود سواد رسانه ای نقش داشته باشد.
اثربخشی آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: شناسایی نوجوانان در معرض خطر سوء مصرف مواد باید از دغدغه های اساسی متولیان تعلیم و تربیت باشد. سوء استفاده از مواد پدیده ای است چندوجهی که همه ارکان اساسی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد، لذا مبارزه با آن نیز مستلزم به کارگیری همه ظرفیت های موجود می باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از جمله طرح های کاربردی و نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان پسر که بین ماه های آبان تا بهمن سال 1398 به طور خود معرف برای درمان اعتیاد به مراکز ترک اعتیاد سازمان بهزیستی شهر تهران مراجعه کردند، بود. نمونه آماری پژوهش شامل 30 نفر از نوجوانان (15 تا 19 ساله) معتاد شهر تهران بود که بر اساس غربالگری مرحله تغییر، از میان مراجعه کنندگان برای درمان انتخاب شدند. بعد از مرحله غربالگری، 30 نفر از افراد که برای شرکت در گروه درمانی رضایت داشتند، به طور تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)، پرسشنامه خودکارآمدی (شوارتز و جروسالم، 1983) و پرسشنامه مهارت حل مساله (هیپنر و پترسون، 1982) جمع آوری شده است. از روش مانکوا و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. تحلیل های آماری فوق با بهره گیری از نرم افزار SPSS.22 به اجرا درآمد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی (42/39=F، 001/0>P)، خودکارآمدی (80/136=F، 001/0>P)، و مهارت حل مسئله (59/71=F، 001/0>P) در نوجوانان وابسته به مواد تاثیر دارد. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری بر کیفیت زندگی، خودکارآمدی و مهارت حل مسئله در نوجوانان وابسته به مواد تاثیرگذار است.
روایی و پایایی مقیاس خودکارآمدی دیجیتال در نمونه ایرانی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مقیاس خودکارآمدی دیجیتال در سال 2022 توسط اولفرت و اشمیت به منظور اندازه گیری شایستگی های آزمودنی در استفاده از فناوری های دیجیتالی تهیه و تدوین شد. این مقیاس مشتمل بر 25 گویه بوده و خودکارآمدی دیجیتال را در پنج بعد اندازه گیری می کند که عبارت است از: 1) سواد اطلاعات و داده؛ 2) همکاری و ارتباط؛ 3) تولید محتوای دیجیتال؛ 4) امنیت؛ 5) حل مسئله. هدف از پژوهش حاضر بررسی روایی و پایایی مقیاس خودکارآمدی دیجیتال در نمونه ایرانی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نوع پژوهش های اعتباریابی بود. پژوهش حاضر یک پژوهش کمی بود که در آن از روش های تعیین روایی و پایایی به منظور اعتباریابی مقیاس خودکارآمدی دیجیتال استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب بود که در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری این پژوهش شامل 500 نفر از دانشجویان بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه را تکمیل نمودند. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل عاملی تأییدی، تحلیل عاملی اکتشافی، آزمون KMO و بارتلت، آلفای کرونباخ، ضریب پایایی ترکیبی (CR) و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با نسخه 23 نرم افزار SPSS انجام گردید. یافته ها: پس از تأیید روایی صوری، 5 عامل با ارزش ویژه بزرگ تر 1 از طریق تحلیل عاملی اکتشافی شناسایی شد به طوری که 5 عامل به دست آمده در مجموع قادر بودند 55/70 درصد خودکارآمدی دیجیتال را تبیین کنند. تحلیل عاملی تأییدی نیز معناداری گویه های هر 5 عامل را نشان داد. همچنین ضرایب به دست آمده برای روایی همگرا، پایایی بازآزمایی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی همگی بالاتر از 70/0 بوده که نشان دهنده پایایی مناسب این پرسشنامه است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مقیاس خودکارآمدی دیجیتال از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است.