خانواده درمانی کاربردی
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم بهار 1401 شماره 1 (پیاپی 10) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل بر استرس والدگری مادران و پذیرش والدینی کودکان تیزهوش پرخاشگر انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان پسر تیزهوش پرخاشگر 12-8 سال در شهر تهران در سال 1400 بود که 30 کودک با روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند انتخاب شدند و مادران آن ها در گروه های آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش، مداخله تحلیل رفتار متقابل را طی 8 جلسه 120 دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استرس والدگری (آبیدین 1990) و پرسشنامه طرد- پذیرش والدین (رونر 2007) استفاده شد. داده های با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله تحلیل رفتار متقابل در کاهش استرس والدگری مادران و افزایش پذیرش والدینی کودکان تیزهوش پرخاشگر تأثیر داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میزان تأثیر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر استرس والدگری (33/10=F) و پذیرش والدینی (50/34=F) معنادار بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت آموزش تحلیل رفتار متقابل از طریق شناخت ارزش های وجودی و بهبود ارتباطات بین فردی منجر به کاهش استرس والدگری و افزایش پذیرش والدینی کودکان تیزهوش پرخاشگر می شود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی و درمان مبتنی بر عاطفه هراسی بر کاهش علائم افسردگی در زنان طیف شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی در مقایسه با درمان مبتنی بر عاطفه هراسی بر کاهش علایم افسردگی زنان طیف شخصیت مرزی بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش 120 نفر از زنان دارای علایم طیف شخصیت مرزی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر قم در بازه مرداد ماه تا مهر ماه 1399 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه افسردگی گلدنبرگ (1971) و مصاحبه براساس معیار های DSM-5 60 زن به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 20 زن) به صورت تصادفی گمارش شدند. گروه آزمایش اول درمان مبتنی بر ذهنی سازی بتمن و فوناگی (2016) و گروه آزمایش دوم درمان مبتنی بر عاطفه هراسی مک کالو (2003) را در هشت جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای یک جلسه دریافت کردند و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله درمان مداخله مبتنی بر ذهنی سازی (41/18=F، 001/0 =P) با اندازه اثر 36/0 و درمان مبتنی بر عاطفه هراسی (35/20=F، 001/0 =P) با اندازه اثر 38/0 بر افسردگی زنان و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که از درمان عاطفه هراسی در کنار دارو درمانی می توان برای بیماران مبتلا به افسردگی استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی عقلانی هیجانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رفتارهای خودمراقبتی (رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺗﻐﺬﯾﻪای، ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺑﺪﻧﯽ، ﮐﻨﺘﺮل ﻗﻨﺪﺧﻮن، ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﭘﺎ و ﺗﺒﻌﯿﺖ داروﯾﯽ ﺑﯿﻤﺎران) در زنان مبتلاء به دیابت نوع دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی عقلانی هیجانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر رفتارهای خودمراقبتی (رفتارهای تغذیه ای، فعالیت بدنی، کنترل قند خون، مراقبت از پا و تبعیت دارویی بیماران) در افراد مبتلا به دیابت نوع دوم انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه و پیگیری است. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم زن دارای پرونده در کلینیک پارسیان اسلام شهر در سال 1398 تشکیل دادند که از بین آن ها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد 8 جلسه 60 دقیقه ای و گروه رفتار درمانی عقلانی هیجانی 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی دیابتی (توبرت و گلاسکو، 1994) بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری رفتارهای خودمراقبتی (رفتارهای تغذیه ای، فعالیت بدنی، کنترل قند خون، مراقبت از پا و تبعیت دارویی بیماران) در بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم را بهبود بخشیدند (05/0p<)، با این تفاوت که مداخله مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد دارای تأثیر بیشتری بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم داشت. به علاوه درمرحله پس آزمون-پیگیری تفاوت معنی دار مشاهده نشد (05/0p<) بیانگر پایداری تغییرات مداخله است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، درمان پذیرش و تعهد و رفتار درمانی عقلانی هیجانی، مداخلات موثری در افزایش رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت داشتند
ارائه مدل اختلالات یادگیری بر اساس ارتباط با والدین و کمال گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین مدل اختلالات یادگیری بر اساس ارتباط با والدین و کمال گرایی بود. روش پژوهش: روش این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه پنجم و ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1399 شهر کرمانشاه بود که نمونه آماری پژوهش، 270 دانش آموز دختر همراه با والدین شان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های مشکلات یادگیری ویلکات و همکاران (2011)، پرسشنامه کیفیت روابط والد، کودک فاین و همکاران (1983) و پرسشنامه چندگانه کمال گرایی هویت و فلت (1991) پاسخ دادند. یافت ها: نتایج پژوهش نشان داد بین عاطفه مثبت، همانند سازی با والدین، اعتماد، خشم، کمال گرایی خودمدار، کمال گرایی دیگر مدار و کمال گرایی جامعه مدار با اختلال یادگیری همبستگی معناداری (05/0=P) دارد؛ همچنین ضریب همبستگی چندگانه بین کمال گرایی و کیفیت رابطه والد-کودک با اختلال یادگیری برابر با 462/0 = R است و ضریب تعیین برابر 213/0= R2 است که 21.3 درصد از واریانس اختلال یادگیری از طریق کمال گرایی و کیفیت رابطه والد کودک قابل تبیین است. نتیجه گیری: در نهایت این نتیجه حاصل شده است که ارتباط با والدین در پیش بینی اختلالات یادگیری و همچنین کمال گرایی در پیش بینی اختلالات یادگیری سهم دارد.
کشف مؤلفه های مسیر تربیتی خانوادگی زنان موفق: یک نمونه پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه ی حاضر کشف مؤلفه های تربیتی زنان موفق است. این مطالعه با روش کیفی و به روش تحلیل مضمون (کلارک و بروان، 2006) انجام شد. روش: روش نمونه گیری هدفمند از نوع متجانس 20بود به این ترتیب که 13 نفر از زنان موفق بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. یافته ها: داده-های گردآوری شده به کمک تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. پنج مقوله اصلی را نشان داد که عبارت بودند از سبک زندگی خانواده (با خرده مقولات محل سکونت، تفریحات، ارتباطات، تغذیه، الگوی خواب و پوشاک)، تجارب همشیرها (با خرده مقولات تجارب شاد و تجارب ناشاد همشیرها)، ویژگی های والدین (با خرده مقولات ویژگی های الگومند و ویژگی های الگومند، محورهای تربیتی والدین (با خرده مقولات (تأکیدات تربیتی و روش های تربیتی) و سبک همسالان (با خرده مقولات وضعیت روانی همسالان، وضعیت مادی همسالان و وضعیت اجتماعی همسالان). نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان گفت در مسیر تربیتی زنان موفق مؤلفه هایی رخ داده که به آن ها کمک کرده است تا در جهت موفقیت حرکت کنند.
ارائه مدل ساختاری پیش بینی بهزیستی روان شناختی بر اساس عملکرد خانواده، خوش بینی و تاب آوری با میانجیگری کفایت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارائه مدل ساختاری پیش بینی بهزیستی روان شناختی بر اساس عملکرد خانواده، خوش بینی و تاب آوری با میانجیگری کفایت اجتماعی بود. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی با روش همبستگی با مدل معادلات ساختاری بود که از جامعه دانشجویان پردیس علامه طباطبایی ارومیه (ویژه خواهران) و پردیس شهید رجایی ارومیه (ویژه برادران) با روش نمونه گیری در دسترس، 250 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه های بهزیستی روان شناختی ریف، 1989، عملکرد خانواده مک مستر اپستاین و همکاران، 1950؛ خوش بینی (جهت گیری زندگی) شی یر و کارور 1985؛ تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) و کفایت اجتماعی فلنر (1990) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین تاب آوری و بهزیستی روان شناختی مثبت (01/0>p، 240/0=β). ضریب مسیر کل بین خوش بینی و بهزیستی روان شناختی مثبت و در سطح 01/0 معنادار است (01/0>p، 317/0=β). همچنین ضریب مسیر کل عملکرد خانواده و بهزیستی روان شناختی منفی (01/0>p، 225/0-=β). ضریب مسیر بین کفایت اجتماعی و بهزیستی روان شناختی مثبت و در سطح 01/0 معنادار است (01/0>p، 225/0=β). ضریب مسیر غیرمستقیم بین تاب آوری (01/0>p، 089/0=β) و خوش بینی (01/0>p، 094/0=β) و بهزیستی روان شناختی مثبت و ضریب مسیر غیرمستقیم بین عملکرد خانواده و بهزیستی روان شناختی (01/0>p، 110/0-=β) منفی و در سطح 01/0 معنادار است. نتایج: نتایج نشان داد تاب آوری و خوش بینی به صورت مثبت و معنادار و عملکرد خانواده به صورت منفی و معنادار بهزیستی روان شناختی را پیش بینی می کند و کفایت اجتماعی به صورت مثبت و معنادار رابطه بین تاب آوری و خوش بینی و به صورت منفی و معنادار رابطه بین عملکرد خانواده و بهزیستی روان شناختی را میانجیگری می کند.
شناسایی عوامل زمینه ایی و آشکارساز در خیانت زناشویی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف واکاوی علل زمینه ای و آشکار ساز در خیانت زناشویی انجام شد. روش پژوهش: مطالعه حاضر با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه زمینه ای و تکنیک مصاحبه های نیمه ساختار یافته و مسئله محور، به بررسی و شناخت فرآیند بروز رابطه فرازناشویی پرداخته است. تعداد 12 زن و 15 مرد که تجربه خیانت زناشویی و تمایل به همکاری با پژوهشگر را داشتند با شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این افراد با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاری به صورت عمیق مورد بررسی قرار گرفتند؛ برای تبیین و تحلیل داده ها از رویکرد داده بنیاد استفاده شد. یافته ها: بعد از تحلیل داده ها، از مصاحبه با زنان و تحلیل آن در کدگذاری باز 100 کد اولیه، 14 کد محوری و 3 کد اصلی استخراج شد هیجان خواهی، اعتماد به نفس پایین، خودانگاره منفی و شور و هیجان سرکوب شده در کد اصلی علل درون فردی؛ برآورده نشدن نیازهای عاطفی، ناهمسویی خواسته ها و اهداف، عدم توجه به مرزبندی ها، اختلافات زناشویی، انتقام از همسر و عدم جذابیت همسر در کد اصلی علل تعارضات زناشویی و کنجکاوی در تجارب جنسی، تجارب جنسی قبل از ازدواج و ناکامی جنسی در کد اصلی علل جنسی طبقه بندی شدند. تحلیل محتوای مصاحبه با مردان و تحلیل آن در کدگذاری باز 76 کد اولیه، 13 کد محوری و 3 کد اصلی استخراج شد که دلایل خیانت زناشویی مردان را می توان در علل عاطفی (تعارضات زناشویی، وجود بحران های زندگی، از دست رفتن خود، به اشتراک نهادن احساسات و افکار) علل جنسی (کسب طراوت و شادمانی به خاطر ازدواج کسالت بار، داشتن تجربیات جنسی جدید، عدم مراقبت همسر از بدن خود و هیجان خواهی) و علل بیرونی (قدرت، داشتن فرصت برای رابطه فرازناشویی، دریافت تقویت و حمایت از جانب دوستان، محق بودن و بازداری زدایی شدن به خاطر مصرف مواد) دسته بندی کرد.
بررسی اثربخشی بسته تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی بر کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد دلبستگی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بسته تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی بر کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد دلبستگی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع طرح آزمایشی تک موردی است که در سال 1398 انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش کلیه زوج های مراجعه کننده به مراکز و کلینیک های روان شناسی شهر اصفهان است. نمونه گیری از میان کلیه زوج هایی که به دلیل مشکلات زناشویی به مراکز و کلینیک های شهر اصفهان در زمستان 1398 مراجعه می نمایند با توجه به ملاک های ورود و خروج به صورت در دسترس 3 زوج انتخاب شدند. پس از نمونه گیری اولیه 3 زوج در گروه تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی قرار گرفتند. از پرسشنامه کیفیت زندگی (روابط) زناشویی و پرسشنامه دلبستگی کالینز و رید برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمودنی ها هر هفته یک جلسه و به مدت 12 جلسه، تحت آموزش تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی قرار گرفتند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبود تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل داده ها اثربخشی درمان در زوج هایی که تحت مداخله بسته تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی بودند را نشان داد که درواقع اجرای درمان تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی باعث ارتقاء کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد دلبستگی شده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که بسته تلفیقی زوج درمانی هیجان مدار و شفقت درمانی بر کیفیت زندگی زناشویی و ابعاد دلبستگی زوجین تأثیرگذار بوده و می توان از این رویکرد در جهت بهبود روابط و کاهش میزان طلاق در جامعه استفاده کرد
تدوین بسته آموزشی بومی کارت های ذهنیت طرحواره ای و بررسی اثربخشی آن بر تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین بسته آموزشی بومی کارت های ذهنیت طرحواره ای و تعیین اثربخشی آن بر تعارض زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش حاضر 32 زوج مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهراز، آرام، زندگی عاقلانه در شش ماهه اول سال 1399 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه راهبردهای حل تعارض اشتراوس (1979) 18 زوجی که شرایط شرکت در پژوهش را داشتند به شیوه در دسترس انتخاب و در گروه آزمایش (8 زوج) و گروه گواه (8 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت دوازده جلسه 90 دقیقه ای به صورت زوجی تحت مداخله بسته تدوین شده کارت های ذهنیت طرحواره ای قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله بسته آموزشی بومی کارت های ذهینت طرحواره ای بر نمره کل تعارض زناشویی (52/14 =F، 001/0 =P)، بعدکلامی (31/26 =F، 001/0 =P)، بعد غفلت (73/41 =F، 001/0 =P)، بعد صداقت (08/47 =F، 001/0 =P)، بعد خاتمه دادن (85/40 =F، 001/0 =P) و بعد بدرفتاری (74/12 =F، 001/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که بسته آموزشی تدوین شده فلش کارت های ذهنیت طرحواره ای علاوه بر داشتن روایی، بر کاهش تعارضات زناشویی در همسران دچار تعارض زناشویی روش مناسبی است.
مدل یابی معادلات ساختاری طلاق عاطفی براساس طرح واره های ناسازگار اولیه، همدلی عاطفی با میانجی گری تنظیم هیجان در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی معادلات ساختاری طلاق عاطفی براساس طرح واره های ناسازگاراولیه، همدلی عاطفی با میانجی گری تنظیم هیجان درزنان متاهل تهران بود. روش پژوهش: پژوهش توصیفی، همبستگی و جامعه آماری زنان متاهل تهرانی بود که با روش نمونه گیری در دسترس، ۲۰۰ زن متاهل ساکن تهران به عنوان حجم نمونه از مراکز مشاوره دوستان و مشاوران انجمن حمایت از حقوق کودکان بصورت آنلاین (به دلیل وجود ویروس کرونا) انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن(۱۹۹۹)، طرحواره های ناسازگاراولیه یانگ (۱۹۹۸)، همدلی عاطفی اپستین و مهرابیان (۱۹۷۲) و تنظیم هیجان گراس و جان (۲۰۰۳) بود. کلیه تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 صورت گرفت. جهت تحلیل روابط واسطه ای نیزازروش بوت استرپ در برنامه MACRO پریچروهایز(۲۰۰۸) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از اثر مستقیم نشان داد که طرحواره بریدگی و طرد (۳۴۳/۰=β)، گوش بزنگی بیش از حد و بازداری (۲۹۴/۰=β)، بر طلاق عاطفی اثر مثبت و معنادار دارد، و همدلی عاطفی (۳۴۵/۰- =β) بر طلاق عاطفی اثر منفی و معناداردارد. هم چنین اثرغیرمستقیم طرحواره های بریدگی و طرد (۰۳۲۰/۰=β)، خودگردانی و عملکرد مختل(۰۴۴۷/۰=β)، جهت مندی (۰۵۰۹/۰=β)، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (۰۶۲۸/۰=β)، محدودیت های مختل(۱۲۵۲/۰=β)، و همدلی عاطفی (۰۱۴۰/۰- =β) بر طلاق عاطفی از طریق تنظیم هیجان معنادار بود. نتایج نشان داد که تنظیم هیجان به عنوان یک متغیرمیانجی توانست رابطه بین طرحواره های ناسازگاراولیه و همدلی عاطفی را تبیین نماید. نتیجه گیری: از آنجا که یافته های این پژوهش حاکی ازروابط قدرتمند و معنادارمتغیرهای پژوهش با طلاق عاطفی بود پیشنهاد می شود که از طرق مختلف ازجمله رسانه های ارتباط جمعی، روزانه ساعاتی جهت آموزش مهارت های زندگی، راهبردهای کارآمد و مثبت تنظیم هیجان ونوآوری های لازم جهت اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه در نظرگرفته شود و روانشناسانی جهت بحث و بررسی در این زمینه به کار گرفته شوند.
اثربخشی مدیریت استرس به شیوه درمان شناختی رفتاری بر نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی زنان مواجه شده با خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش تعیین اثربخشی مدیریت استرس به شیوه درمان شناختی رفتاری بر نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی در زنان مواجه شده باخیانت همسر شهر تهران در سال 1400 بود. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری و جامعه آماری را 94 زن مواجه شده باخیانت همسر که به مراکز مشاوره منطقه 11 شهر تهران مراجعه نموده بودند، تشکیل دادند که پس از غربالگری، 40 زن واجد شرایط به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (هر گروه 20 نفر) و گروه گواه (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری آنتونی و همکاران (2009) را به مدت ده جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه گواه در حالت انتظار قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو، (1991) و پریشانی روان شناختی لاویبوند (1995) بودند. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss24 و با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مدیریت استرس به شیوه درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشخوار فکری (74/5=F، 020/0=P) و کاهش افسردگی (45/18=F، 001/0=P)، اضطراب (93/17=F، 001/0=P) و تنیدگی (05/17=F، 001/0=P) در زنان مواجه شده باخیانت همسر مؤثر است؛ و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، درمان مدیریت استرس به شیوه درمان شناختی رفتاری، مداخله مؤثری در کاهش نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی در زنان مواجه شده باخیانت همسر است.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان محور و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودتنظیمی هیجانی و بهزیستی روان شناختی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان هیجان محور در مقایسه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودتنظیمی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و تاب آوری زوجین بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمهتجربی و کاربردی است که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه انجام شد؛ جامعه آماری در پژوهش حاضر، تمامی زوجین دارای ناسازگاری زناشویی ساکن شهر قم-منطقه 4 بود که در بازه زمانی 6 ماهه دوم سال 1399 به مراکز مشاوره و روان درمانی در این منطقه از شهر قم مراجعه نموده اند. روش نمونه گیری بصورت در دسترس بود که پس از تعیین و جای گزینی تصادفی گروه های آزمایش و گواه درمان هیجان محور جانسون (2012) برای گروه آزمایش اول و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد هیز و استروسال (2010) برای گروه آزمایش دوم به صورت هشت جلسه یک ساعته اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان (گرتز و رومر/2004)، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی- فرم کوتاه (ریف/2002) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله هیجان مدار و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودتنظیمی هیجانی (90/10 =F، 009/0 =P) و بهزیستی روان شناختی (10/31 =F، 001/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تفاوت بین دو روش زوج درمانی معنادار نیست (31/0= P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که مداخله زوج درمانی هیجان مدار و درمان پذیرش و تعهد برای بهبود و افزایش خودتنظیمی هیجانی و بهزیستی روان شناختی روش مناسبی است.
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی هیجانی بر دشواری تنظیم هیجان در مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هداف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی هیجانی بر دشواری تنظیم هیجان در مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش پژوهش: طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مادران دارای کودک کم توان ذهنی کمتر از پانزده سال شهرستان اردبیل در بهار سال 1399 بود. برای نمونه گیری با مراجعه به اداره بهزیستی شهر اردبیل از بین مراکز توانبخشی و مدارس استثنایی به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله، چهار مرکز و مدرسه انتخاب شد و تعداد 40 نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلال کم توان ذهنی را به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. به منظور سنجش متغیر های پژوهش از مقیاس دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004) استفاده شد. گروه آزمایش طی 10 جلسه، در معرض طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکاران (2015) به صورت گروهی قرار گرفتند و اعضای گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. تحلیل نتایج با استفاده از روش آماری واریانس اندازه مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر طرحواره های هیجانی بر دشواری تنظیم هیجان (115.75=F ؛ 0.001>P) معنی دار است و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده نشان داد گروه درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی هیجانی می تواند در کاهش دشواری تنظیم هیجان موثر واقع شود.
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با نگاهی بر شفقت درمانی در تنظیم شناختی هیجان های مثبت و شادکامی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با نگاهی بر شفقت درمانی در تنظیم شناختی هیجان و شادکامی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: روش پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی است که به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله ی پیگیری سه ماهه مداخله درمانی بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شهرستان جم، سیراف، کنگان، عسلویه و شهرک های پردیس و شهرک نفت جم در سال 1399 انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه 8 نفره آزمایش و یک گروه 8 نفره کنترل گمارده شدند. پس از اجرای پیش آزمون گروه های آزمایش به مدت 8 جلسه (جلسات 90 دقیقه در 8 هفته متوالی) در معرض گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با نگاهی بر شفقت درمانی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل؛ پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران و شادکامی آکسفورد بود. داده ها با استفاده از روش آماری نتایج تحلیل واریانس با رویکرد اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار 25 SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با نگاهی بر شفقت موجب افزایش تنظیم شناختی هیجان سازگار و شادکامی در گروه آزمایش گردیده است، بنابراین می توان گفت؛ این درمان در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی در پس آزمون بیشتر مؤثر واقع شده است. نتیجه گیری: نتایج کلی این پژوهش بیانگر تأثیر گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با نگاهی بر شفقت درمانی بر بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی می باشد که در نهایت منجر به افزایش تنظیم شناختی هیجان های مثبت و شادکامی می گردد
ارائه الگوی پیش بینی اعتیاد به بازی های آنلاین بر اساس ویژگی های شخصیتی هگزاکو و رابطه والد-فرزند با میانجی گری تکانشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی ارائه الگوی پیش بینی اعتیاد به بازی های آنلاین بر اساس ویژگی های شخصیتی هگزاکو و رابطه والد-فرزند با میانجی گری تکانشگری بود. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 125110 نفر دختر بود. حجم نمونه 400 نفر از این افراد بر اساس دیدگاه کلاین(2016) و به شیوه نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس(شیوه آنلاین) انتخاب و به سیاهه اعتیاد به بازی های آنلاین(OGAI) وانگ و چانگ(2002)، سیاهه شخصیت هگزاکو(24-BHI) دی ورایز(2013)، سیاهه کیفیت رابطه والد-فرزندی (PCRI) فاین و همکاران(1983) و مقیاس تکانشگری بارات(BIS) پاتون و همکاران(1995) پاسخ دادند. سپس الگوی پیشنهادی از طریق مدل معادلات ساختاری با استفاده از SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم ویژگی های شخصیتی(صداقت-فروتنی، هیجان پذیری، برونگرایی، توافق و باز بودن نسبت به تجربه)، رابطه مادر-فرزندی و تکانشگری بر اعتیاد به بازی های آنلاین معنادار شدند. مسیر مستقیم وظیفه شناسی و رابطه پدر-فرزندی بر اعتیاد به بازی های آنلاین معنادار نبودند. همچنین اثرات غیرمستقیم ویژگی های شخصیتی هگزاکو و رابطه والد-فرزند از طریق نقش میانجی تکانشگری بر اعتیاد به بازی های آنلاین معنادار بود. نتیجه گیری: مدل ساختاری اصلاح شده پژوهش برازش مطلوب و قابل قبول با داده های پژوهشی داشت و این گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر اعتیاد به بازی های آنلاین در دانش آموزان می باشد.
ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی، صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده در زنان متأهل شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی، صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده در زنان متاهل شاغل بود. روش پژوهش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و تبیینی با رویکرد مدل ساختاری بود. از جامعه زنان متأهل شاغل در شهرداری تهران با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 400 نفر انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، دلبستگی کولینز و رید(1996)، ویژگی های شخصیتی NEO-FFI، خودکارآمدی شغلی (ریگز و نایت، 1994) و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که بزرگترین بار عاملی متعلق به نشانگر پی آمدهای فردی (882/0=β) و کوچکترین بار عاملی متعلق به نشانگر باورهای فرد (675/0=β) خودکارآمدی شغلی است. بدین ترتیب با توجه به این که بارهای عاملی همه نشانگرها بالاتر از 32/0 بود، می توان گفت همه آنها از توان لازم برای اندازه گیری متغیرهای مکنون پژوهش حاضر برخوردارند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که با توجه به نتایج به دست آمده حمایت اجتماعی ادراک شده می تواند بین طلاق عاطفی، سبک های دلبستگی، صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی در زنان متاهل شاغل نقش میانجی داشته باشد.
ارائه مدل ساختاری رابطه سبک های دفاعی در اختلالات شخصیت خوشه B با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، ارائه مدل ساختاری رابطه سبک های دفاعی در اختلالات شخصیت خوشه B با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجانی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش مقطعی از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش را دختران و پسران جوان دانشجوی دانشگاه های آزاد شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 395 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای چند محوری بالینی میلون (1994)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2006) و سبک های دفاعی اندرز و همکاران (1993) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد که سبک های دفاعی رشد یافته اثر مستقیم منفی معنادار بر اختلالات شخصیت خوشه b داشته است. سبک های دفاعی رشد یافته اثر مستقیم مثبت بر تنظیم شناختی هیجان مثبت و اثر مستقیم منفی بر تنظیم شناختی هیجان منفی داشته است. تنظیم شناختی هیجان مثبت اثر مستقیم منفی بر اختلالات شخصیت خوشه b داشته است. همچنین تنظیم شناختی هیجان منفی اثر مستقیم مثبت بر اختلالات شخصیت خوشه b داشته است. سبک های دفاعی رشد یافته اثر غیر مستقیم بر اختلالات شخصیت خوشه b به واسطه تنظیم هیجان مثبت و منفی داشته است. نتیجه گیری: توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
مقایسه اثربخشی آموزش سنتی، الکترونیکی و ترکیبی (الکتروسنتی) بر بار شناختی دختران نوجوان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین مقایسه اثربخشی آموزش سنتی، الکترونیکی و ترکیبی بر بار شناختی دختران نوجوان تیزهوش بود. روش پژوهش: این پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود؛ جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی دختران نوجوان تیزهوش دوره دوم متوسطه ناحیه یک شهر کرمان بود که از بین به 2500 نفر 60 نوجوان دختر تیزهوش در رده سنی 18 سال به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در چهار گروه آزمایش آموزش سنتی، الکترونیکی، ترکیبی و گواه (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی کاربندی شدند. برای اجرای این پژوهش در آغاز دوره ی ارزشیابی بار شناختی بر مبنای آموزش سنتی، الکترونیکی و ترکیبی طراحی و سپس بر روی دانش آموزان گروه های آزمایشی اجرا شد. گروه گواه نیز همین ارزشیابی را در مرحله پیش آزمون به شکل متداول سپری کرد. به منظور ارزیابی اثربخشی این سه روش آموزشی از پرسشنامه بار شناختی پاس وون مرینبوئر (1994) استفاده شد. دادهها با استفاده از واریانس اندازههای مکرر تحلیل شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که هر سه آموزش بر بار شناختی (82/111=F، 001/0=P) موثر بود؛ همچنین نتایج نشان داد که میزان رضایت فراگیران از رویکرد ترکیبی به طور معناداری بیش از دو گروه دیگر است (05/0<01/0= P). نتیجهگیری: آموزش نوجوانان به ویژه تیزهوشان باید به شیوه چندرسانه ای و فناوری های نوین صورت گیرد و در آن به اصول پردازش و اثرات بار شناختی در جهت کاهش بار شناختی بیرونی، حفظ بار شناختی مطلوب و مدیریت بار شناختی درونی در جهت حداکثر کارایی دانش آموزان در زمینه پیشرفت تحصیلی توجه ویژه شود.
اعتبار یابی الگوی تحقق و بالندگی عشق و نقش آن در تربیت عاطفی جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، اعتبار سنجی الگویی برای تحقق و بالندگی عشق و نقش آن در تربیت عاطفی از منظر فیلسوفان اگزیستانسیالیسم و نقد آن بر مبنای آرای اندیشمندان مسلمان برای سند تحول در نظام آموزش و پرورش است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، آمیخته است که در بخش اول با استفاده از سندکاوی به استخراج عامل ها و مولفه های مرتبط با موضوع پژوهش در آثار فیلسوفان اگزیستانسیالیسم پرداخته و در مرحله دوم با استفاده از روش دلفی ، با 10 نفر از خبرگان عرصه تربیتی مصاحبه به عمل آمد و نظرات آن ها در خصوص شاخص های استخراج شده در طراحی و اعتبار سنجی الگوی تحقق و بالندگی عشق و نقش آن در تربیت عاطفی از منظر فلسفه اگزیستانسیالیسم و و اندیشمندان مسلمان گردآوری شد. یافته ها: بر اساس مدل استخراج شده، عوامل عشق مسیحی (الهی)، وظیفه محوری، نفی عشق طبیعی، نفی خودپرستی، عشق به دیگری.، عشق الهی، وحدت وجودی، آگاهی،نادیده گرفتن ظواهر اغفال کننده، بیرون آمدن از خود، عشق به نمود خدا در دیگری در قالب پرسشنامه و در چندین مرحله مورد ارزیابی خبرگان قرار گرفت. نتیجه گیری: نتایج تحلیل فازی نشان داد که؛ با توجه به آنکه اختلاف میانگین ها بیش از 2/0 است، یک بار دیگرمراحل توزیع پرسشنامه و میانگین نظرات خبرگان محاسبه شد و از آنجایی که اختلاف میانگین پرسشنامه سوم و چهارم به زیر 2/0 رسیده بود؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که اجماع خوبی بین نظر خبرگان وجود دارد و نتایج 4 مرحله انجام فرآیند دلفی فازی اطمینان دقت و صحت نتایج را به اثبات می رساند.
تحلیل و تفسیر جامعه شناختی عوامل و موانع تحکیم بنیان خانواده (از منظر کارشناسان و مراجعه کنندگان به دادگاه خانواده شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تحلیل و تفسیر جامعه شناختی عوامل و موانع تحکیم بنیان خانواده از منظر کارشناسان و مراجعه کنندگان به دادگاه خانواده شهرستان زنجان بود: روش پژوهش: پژوهش حاضر پیماشی بود که از طریق پرسشنامه با تکنیک دلفی و مصاحبه عمیق با نمونه گیری نیمه ساختاریافته، و روش پیمایشی با نمونه گیری احتمالی تصادفی ساده و نیز با جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی انجام گرفت. یافته ها: نتایج یافته ها حاکی از آن است که: از نظر کارشناسان به ترتیب عوامل عاطفی، عوامل اعتقادی، عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، و همچنین به ترتیب موانع اعتقادی، موانع عاطفی، موانع اجتماعی، موانع اقتصادی و موانع فرهنگی در تحکیم بنیان خانواده مؤثرند. همچنین بین جنس، نحوه انتخاب همسر، رضایت زوجین، تشریک مساعی در امور خانواده، همبستگی اعضای خانواده، میزان اعتماد بین اعضای خانواده و میزان مهارت های زندگی در خانواده و تحکیم بنیان خانواده رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: نظر به اینکه خانواده یکی از مهم ترین ارکان جامعه اجتماعی ایران محسوب می شود، در چند دهه اخیر دستخوش چالش ها و تحولات مختلفی شده است که آسیب های جدیدی را به همراه دارند و بنیان خانواده را با بحران مواجه می سازند. تلاش برای استحکام خانواده ها یکی از مهم ترین مسائل در جهانِ در حال تغییر می باشد. تعادل و استحکام خانواده مستلزم آن است که اعضای تشکیل دهنده آن نقش ها، وظایف و کارکردهای خود را به طور صحیح و کامل انجام دهند و لازم است سیاست ها و خط مشی-های مناسبی برای تحکیم بنیان خانواده ها تدوین و اجرا گردد.
مدل پیش بینی هم وابستگی زنان دارای همسر معتاد بر اساس تمایزیافتگی خود با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، ارائه مدل پیش بینی هم وابستگی زنان دارای همسر معتاد بر اساس تمایزیافتگی خود با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان دارای همسر معتاد به مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز مشاوره، خانه های بهداشت و کمپ های ترک اعتیاد و جلسات نارانان شهر تهران در سال 1400 بودند که از میان آن ها 188 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای هم وابستگی (اسپن و فیشر، 1990)، تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) و تنظیم شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارAmos-V8.8 استفاده گردید. همچنین به منظور تحلیل داده های پژوهش از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد تمایزیافتگی رابطه ی منفی معناداری با هم وابستگی (01/0>P)و رابطه ی مثبت معناداری با راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان داشته است (01/0>P). همچنین راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی رابطه ی منفی معناداری با هم وابستگی (01/0>P) داشت اما راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان رابطه ی مثبت معناداری با هم وابستگی (01/0>P) داشت. همچنین نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه ی بین تمایزیافتگی خود و هم وابستگی (181/0-= β؛ 01/0=P) تایید شد. نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج، می توان بیان کرد که تمایز یافتگی خود با اثرگذاری بر راهبردهای تنظیم هیجان نقش مهمی در کاهش هم وابستگی زنان دارای همسر معتاد ایفا می کند.
تدوین مدل دلزدگی زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی در افراد متأهل: با نقش واسطه ای تمایز یافتگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل دلزدگی زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی در افراد متاهل : با نقش واسطه ای تمایز یافتگی انجام پذیرفت. روش پژوهش: پژوهش به لحاظ هدف کاربردی طرح پژوهش توصیفی واز نوع همبستگی مدل یابی بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمام زنان و مردان متاهل جوان بین 20-35 ساله مراجعه کننده به کلینیک های روانشناسی و مشاوره در سطح شهر تهران بود با استفاده از روش نمونه گیریدر دسترس 480 نفر(289 نفر زن، 191 نفر مرد) به عنوان نمونه انتخاب شدند، برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس دلزدگی زناشویی پاینر(1996)، پرسشنامه تمایزیافتگی اسکورن و فریدلندر(1998)، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگ سالان کولینز و رید در سال (1990) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین تمایز یافتگی با دلزدگی زناشویی رابطه ی منفی و معناداری برقرار است و چون بین سبک های دلبستگی نیز با تمایزیافتگی رابطه برقرار است، بنابراین تمایزیافتگی در رابطه ی سبک های دلبستگی با دلزدگی زناشویی نقش واسطه گری دارد البته تمایزیافتگی تنها برای رابطه ی سبک اجتنابی با دلزدگی نقش واسطه گری دارد زیرا با دو سبک دیگر رابطه ی معناداری ندارد. همچنین مدل مفهومی پژوهش بین تمایز یافتگی و دلزدگی زناشویی رابطه منفی و معنادار وجود داشت و تمایزیافتگی در رابطه با سبک های دلبستگی ناایمن (دوسوگر/اجتنابی) رابطه منفی دارد و از طرفی با سبک دلبستگی نا ایمن رابطه مثبت و معنی دار دارد و در ارتباط بین سبک دلبستگی اجتنابی و دلزدگی زناشویی نقش میانجی داشت(p<0/05) نتیجه گیری: با توجه به رابطه سبک های دلبستگی و دلزدگی زناشویی همچنین با توجه به نقش واسطه ای تمایزیافتگی در رابطه سبک های دلبستگی و دلزدگی زناشویی نتیجه گیری می شود توجه به این دو متغیر در مداخلات پیش از ازدواج و زوجی مشاوران و روانشناسان حوزه خانواده در پیشگیری از اسیب های رابطه زوجین موثر است.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی هیجانی، کژکاری عملکرد جنسی و سرمایه روانشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی هیجانی، کژکاری عملکرد جنسی و سرمایه روانشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه است. جامعه آماری شامل کلیه جمعیت بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس استان مرکزی در سال 1400 بودند که براساس هماهنگی های بعمل آمده با انجمن ام اس شهر اراک تعداد کلیه آنان 1200 نفره می باشد، در این مطالعه، نمونه های آماری به صورت دردسترس به تعداد 45 نفر انتخاب و سپس به صورت گمارش تصادفی به 3 گروه 15 نفری شامل گروه های طرحوره درمانی (15 نفر)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر)به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شاملپرسشنامه تحمل پریشانی هیجانی (DTS)، پرسشنامه کژکاری عملکرد جنسی (2000) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی (1999) بودند و طرحواره درمانی براساس پروتکل 12 جلسه ای و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر اساس پروتکل 8 جلسه ای ایفرت و فورسایت تنظیم شدند. درنهایت از تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 جهت تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثر طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی هیجانی، کژکاری عملکرد جنسی و سرمایه روان-شناختی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین می توان گفت که بین سه گروه در نمرات پس آزمون بعد از تعدیل نمرات پیش آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج تایید نشان داد که طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی هیجانی، کژکاری عملکرد جنسی و سرمایه روانشناختی در میان بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس از پایداری مناسبی برخوردار بوده است.
اثربخشی آموزش صمیمیت با رویکرد اسلامی بر انعطاف پذیری شناختی و معنای زندگی زوجین در مرحله عقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش صمیمیت با رویکرد اسلامی بر انعطاف پذیری شناختی و معنای زندگی زوجین در مرحله عقد بود. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود؛ جامعه آماری پژوهش 612 زوج در مرحله عقد مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر در سال 1399 بود که از میان آن ها تعداد 16 زوج به روش داوطلبانه انتخاب و پس از همتاسازی آزمودنی ها، ملاک های ورود و خروج به صورت تصادفی بین دو گروه آزمایشی (8 زوج=16 زن و شوهر) و گواه (8 زوج=16 زن و شوهر) گمارش شدند. گروه آزمایش پس از اجرای پیش آزمون به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی آموزش صمیمت با رویکرد اسلامی زارعی محمودآبادی و همکاران (1397) را دریافت کردند و گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه های معنای زندگی استگر و همکاران (2006) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس اندازه های مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر آموزش صمیمیت با رویکرد اسلامی بر نمره معنای زندگی (86/8=F، 006/0 =P)، نمره وجود معنا در زندگی (42/9=F، 004/0 =P)، جستجو برای یافتن معنا (27/4=F، 047/0 =P)، نمره انعطاف پذیری شناختی (79/7=F، 009/0 =P)، بر نمره ادراک (51/8=F، 007/0 =P)، نمره ادراک کنترل پذیری (02/6=F، 021/0 =P) و نمره ادراک توجیه رفتار (61/8=F، 006/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: نتایج کلی این پژوهش بیانگر اثربخشی آموزش صمیمیت با رویکرد اسلامی بر زوجین در مرحله عقد است که در نهایت منجر به افزایش انعطاف پذیری شناختی و معنای زندگی زوجین می شود که این مساله می بایست به طور مداوم جزء برنامه های اصلی مراکز مشاوره قرار بگیرد
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراشناختی بر کاهش افکار وسواسی بیماران اضطرابی در راستای خانواده درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخله های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و فراشناخت برکاهش افکار وسواسی بیماران اضطرابی انجام گرفت. روش : روش این پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش، بیماران مراجعه کننده به بیمارستان معتمدی و مرکز مشاوره روشنا سمنان در سال 1398 است که از آنان نمونه ای شامل 36 نفر انتخاب گردید و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفری شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. در ابتدا پرسشنامه افکار وسواسیOBQ،گروه مطالعه شناخت اختلال وسواس فکری - عملی (2003) ، در هر سه گروه توزیع و پاسخها به عنوان نمرات پیشآزمون ثبت شد. سپس اعضای گروه های آزمایش اول، بر اساس پروتکل سیگال، ویلیامز و تیزدل (2002)، تحت مداخله ی"شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی" و اعضای گروه های آزمایش دوم، بر اساس روش درمان فراشناختی ولز (2008)، تحت مداخله ی "درمان فراشناختی" قرار گرفته و نهایتا برای افراد گروه های گواه، هیچ مداخله ای انجام نپذیرفت. داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره با نرم ا فزار SPSS-22 تحلیل گردید. یافته ها و نتایج : نتایج تحقیق نشان دهنده تاثیر گذاری(P<0.01) هر دو رویکرد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراشناختی بر کاهش افکار وسواسی بیماران اضطرابی است. بعلاوه نتایج نشان داد که بین اثربخشى مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراشناختی بر کاهش افکار وسواسی بیماران اضطرابی تفاوت معناداری (P>0.05)وجود ندارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق میتوان نتیجه گرفت که هر دو رویکرد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراشناختی بر کاهش افکار وسواسی بیماران اضطرابی تفاوتی با یکدیگرنداشته و میتوانند اثر بخش باشند.
تبیین رفتارِ خوردن بر اساس سیستم های مغزی-رفتاری؛ نقش میانجی گری تنظیم هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، تبیین رفتارِ خوردن بر اساس سیستم های مغزی-رفتاری و کارکردهای اجرایی و نقش میانجیگری تنظیم هیجانی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش کلیه زنان و مردان بین 30 تا 40 سال شهر تهران در سال 1400 بودند که از میان آن ها 190 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای رفتار خوردن (داچ، 1986)، سیستم مغزی-رفتاری (جکسون، 2009) و تنظیم شناختی هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Amos-V8.8 استفاده گردید. به منظور تحلیل داده های پژوهش از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار است. یافته ها: همچنین نتایج نشان داد ضریب استاندارد مسیر مستقیم بین رفتار خوردن و 5 زیرمقیاس سیستم مغزی-رفتاری یعنی سیستم فعال سازی رفتار (196/0)، سیستم بازداری رفتار (217/0) و گریز (256/0) با سطح معناداری کمتر از 05/0 و جنگ (436/0) و انجماد (379/0) با سطح معناداری کمتر از01/0 معنادار هستند بنابراین سیستم مغزی-رفتاری به صورت مثبت و معنادار رفتار خوردن را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سیستم مغزی-رفتاری، رفتار خوردن را با میانجی گری تنظیم شناختی هیجانی به صورت مثبت و معنادار پیش بینی می کند. بنابراین سیستم های مغزی رفتاری و تنظیم هیجانی، نقش مهمی در پیش بینی رفتارهای خوردن افراد دارای اضافه وزن و چاقی ایفا می کند که در برنامه های پیشگیری و درمانی لازم است مد نظر قرار گیرند.
مقایسه اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و درمان شناختی –رفتاری(CBT) برمکان کنترل سلامت، باورهای غیر منطقی سلامت و پیروی از درمان در مردان و زنان مبتلا به دیابت II(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی –رفتاری بر مکان کنترل سلامت، باورهای غیر منطقی سلامت و پیروی از درمان در افراد مبتلا به دیابت II بود. روش پژوهش: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پییگیری همراه با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش مردان و زنان دارای تشخیص اختلال دیابت نوع IIمراجعه کننده به درمانگاه امام حسین شهرستان ساری بود که طی یک فراخوان عمومی (درمانگاه امام حسین واقع در ساری)، مردان و زنانی حائز شرایط شرکت در پژوهش به صورت در دسترس 45 نفر انتخاب و سپس به صورت تصادفی در سه گروه درمان شناختی –رفتاری (15 نفر)، درمان پذیرش و تعهد (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. گروه درمان شناختی رفتاری پروتکل درمانی فری (2005) را در دوازده جلسه و گروه درمان پذیرش مبتنی بر تعهد پروتکل هیز (2004) را در هشت جلسه دریافت کردند. هر سه گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با پرسشنامه های باورهای منطقی سلامت توسط کریستنسن و همکاران (1999)، چندوجهی کانون کنترل سلامت والستون و والستون (1982) و پرسشنامه پیروی از درمان مدانلو (1392) ارزیابی شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری و درمان پذیرش و تعهد به شیوه گروهی بر باورهای غیرمنطقی سلامت (043/0=P و 497/3=F)، کنترل بیرونی (022/0=P و 342/4=F)، کنترل درونی (023/0=P و 236/5=F) و پیروی از درمان (001/0=P و 606/12=F) در مرحله پس آزمون تاثیر دارد و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار گزارش شد. نتیجه گیری: هر دو روش درمانی می توانند باورهای غیرمنطقی سلامت، کنترل درونی و بیرونی و پیروی از درمان را بهبود بخشند؛ اما درمان پذیرش و تعهد دارای تأثیر بیشتری بر متغیرهای پژوهش بود.
مدل ساختاری پیش بینی خردمندی بر اساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، ارائه مدل ساختاری پیش بینی خردمندی بر اساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی خودکارآمدی دانشجویان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های آزاد استان تهران در سال 1400-1399 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای خردمندی (آردلت، 2003)، هوش موفق (استرنبرگ، 2005)، بهزیستی روانی (ریف، 1989) و خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V19 و Amos-V8.8 استفاده گردید. همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. یافته ها: نتایج نشان داد هوش موفق اثر مستقیم بر خردمندی داشته است، رابطه هوش موفق با خردمندی به صورت مستقیم برابر (08/2 = t و 25/0=β) است. در ارتباط با وجود اثر غیرمستقیم هوش موفق بر خردمندی دانشجویان به واسطه خودکارآمدی با 95 درصد اطمینان رد می شود. نتایج نشان داد بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم بر خردمندی داشته است، رابطه بهزیستی روانشناختی با خردمندی به صورت مستقیم برابر (91/4 = t و 68/0=β) است. در ارتباط با وجود اثر غیرمستقیم بهزیستی روانشناختی بر خردمندی دانشجویان به واسطه خودکارآمدی با 95 درصد اطمینان تایید می شود. نتیجه گیری: لذا توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
رابطه نقش جنسیتی با بی ثباتی ازدواج: نقش تعدیل کنندگی جهت گیری در رابطه جنسی در مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین نقش تعدیل کنندگی جهت گیری در رابطه جنسی مردان، با بی ثباتی ازدواج بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مردان ساکن شهر تهران بودند که حداقل یک سال از زندگی مشترکشان گذشته بود. به این ترتیب،150 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از نقاط مختلف شهر تهران با مراجعه به مکان های عمومی و با توزیع پرسشنامه در فضای مجازی انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج بوث و همکاران (1983)، نقش های جنسیتی بم (1974) و جهت گیری در رابطه جنسی هاگز و اسنل (1990) بودند. یافته ها: نتایج نشان داد که جهت گیری در رابطه جنسی، نقش تعدیل کنندگی در رابطه نقش های جنسیتی با بی ثباتی ازدواج دارد. بالا بودن جهت گیری مشارکتی در رابطه جنسی، کاهش بی ثباتی ازدواج را به همراه دارد. جهت گیری مبادله ای در رابطه جنسی، بالا بودن آن سبب افزایش بی ثباتی ازدواج در مردان می شود. همچنین در جهت گیری توقع در رابطه جنسی، بالا رفتن آن افزایش بی ثباتی ازدواج در مردان را به همراه دارد (0.01=P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد در مردانی که جهت گیری توقع، مبادله ای و توقع در رابطه جنسی بالا بوده، افزایش نقش های جنسیتی باعث کاهش بی ثباتی می شود؛ اما در مردانی که جهت گیری مشارکتی و مبادله ای پایین بوده، افزایش نقش های جنسیتی تغییری در میزان بی ثباتی ازدواج ندارد.
اثربخشی آموزش مدل چهار عاملی ذهن آگاهی و خود دلسوزی بر رضایت از زندگی و تاب آوری زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : با توجه به افزایش جمعیت سالمندان ، مسائل سلامت و کیفیت زندگی این گروه سنی وخیم تر از هر سنی دیگر است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مدل 4 عاملی ذهن آگاهی و خود دلسوزی بر رضایت از زندگی و تاب آوری زنان سالمند بود. روش پژوهش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری شامل 473 از زنان سالمندی بود که در سال 1399 در آسایشگاه های سالمندان گیلان ساکن بودند. نمونه ای با حجم 45 نفر به شیوه هدفمند و با توجه به معیار های ورود و خروج انتخاب شد و به طور تصادفی در سه گروه 15 نفری به ترتیب گروه آزمایشی ذهن آگاهی، گروه آزمایشی خود دلسوزی و گروه کنترل دسته بندی شدند. برای گروه آزمایشی اول 8 جلسه 2 ساعتی آموزش ذهن اگاهی بر اساس بسته کابات-زین و برای گروه آزمایشی دوم 8 جلسه 2 ساعتی آموزش خود دلسوزی بر اساس بسته گیلبرت، اجرا گردید(هر هفته یک جلسه) و در گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامه های رضایت از زندگی دینر و همکاران، و تاب آوری کونور و دیوید سون، مورد بررسی قرار گرفتند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل 4 عاملی ذهن آگاهی و خود دلسوزی باعث بهبود رضایت از زندگی و تاب آوری زنان سالمند گردید (05/0 > p )، و این تاثیر در مرحله پیگیری ماندگار بود(05/0 > p ). نتیجه گیری: بنا براین می توان از این مداخله به عنوان بخشی از مداخلات درمانی به طور موثر در مراکز سالمندان استفاده نمود.
اثربخشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی بر سواد عاطفی، سازگاری زوجین، دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی در زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی بر سواد عاطفی، سازگاری زوجین، دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی در زوجین مراجعه کننده به کلینیک های شهرستان گنبد بود. روش پژوهش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به کلینیک های شهر گنبد در سال 1400- 1399 می باشد. جهت انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. حجم نمونه برابر با 32 نفر در نظر گرفته شد که آزمودنی ها به طور تصادفی در دوگروه آزمایش (16 نفر) و گروه گوااه (16 نفر) قرار گرفتند. در این طرح، آموزش زوج درمانی هیجان محور جانسون (1997) در هشت جلسه به مدت90 دقیقه برگزار شد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه سواد عاطفی مقیاس کارکردهای روانشناختی خانواده ایرانی کیمیایی (1388)، مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر(DAS) (1976)، مقی اس دلزدگی زن اشویی پاینز (1996) و پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) بود. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل واریانس اندازه مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثربخشی آموزش غنی سازی روابط زناشویی بر سواد عاطفی (34/51=F، 001/0=P)، سازگاری زوجین (03/46=F، 001/0=P)، دلزدگی زناشویی(07/48=F، 001/0=P) و تحمل پریشانی86/032=F، 001/0=P) موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: بنا براین می توان از این مداخله به عنوان بخشی از مداخلات درمانی به طور موثر در سازگاری زناشویی و کاهش دلزدگی و افزایش تحمل پریشانی زوجین متعارض استفاده نمود
مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی با طرحواره درمانی گروهی بر پریشانی روانشناختی در زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی با طرحواره درمانی گروهی بر پریشانی روانشناختی در زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش شبه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی مراجعهکننده به بیمارستان آزادی شهر تهران در سال 99-1398 بودند، که تعداد 45 نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (15 نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. ابزارهای اندازه گیری پژوهش شامل مقیاس پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران، 2002) بود. پس از اتمام هشت جلسه رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی (هفته ای دو جلسه به مدت 4 هفته) و هشت جلسه طرحواره درمانی گروهی (هفته ای دو جلسه به مدت 4 هفته) در گروههای آزمایشی، مجدداً پرسشنامههای مذکور بلافاصله و پس از سه ماه به ترتیب به عنوان پس آزمون و پیگیری در گروهها تکمیل شد. نتایج با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر) در نرمافزار SPSS.23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که هر دو درمان بر پریشانی روانشناختی در زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی از مرحله پیشآزمون، به پسآزمون و پیگیری موثر بودند (001/0=p)؛ نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نیز نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی نسبت به طرحواره درمانی گروهی تاثیر بیشتری در کاهش پریشانی روانشناختی در زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی از مرحله پیشآزمون، به پسآزمون و پیگیری دارد (001/0=p). نتیجه گیری: آموزش استفاده از رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر در کاهش پریشانی روانشناختی در زنان مبتلا به بیماری کرونر قلبی توصیه میشود.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دل زدگی و تعارض زناشویی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی و تعارض زناشویی زوجین در سال1401 بوده است. روش پژوهش: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود و جامعه آماری نیز زوجین مراجعه کننده به کلینیک روان شناسی آذرشهر کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه به صورت نمونه گیری تصادفی به تعداد 20 نفر انتخاب و در گروه آزمایشی و گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار سنجش، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ-R) براتی و ثنایی (1373) و مقیاس دل زدگی زناشویی پاینز (2001) بود. برنامه زوج درمانی هیجان مدار جانسن و گریمن (2006) در یازده جلسه و هر جلسه به مدت 70 دقیقه برای گروه آزمایشی اجرا و گروه گواه مورد مشاهده قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS-26 و روش تحلیل واریانس مختلط با اندازه های مکرر سه مرحله ای استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته ها زوج درمانی هیجان مدار در کاهش تعارضات زناشویی (34/6=F، 031=P) و دلزدگی زناشویی (61/5=F، 048/0=P) موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار گزارش شد (05/0=P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، علاوه بر منتفع کردن زوجین شرکت کننده در این پژوهش، در تصمیم گیری های درمانی روانشناسان، آموزش پروتکل های درمانی در دانشگاه ها، تهیه و تدوین برنامه های رسانه ای و فرهنگی جهت ارتقای سلامت روان در رسانه ها قابل استفاده است.
اثربخشی مشاوره مبتنی بر توانمندی بر افزایش حس خودارزشمندی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاوره مبتنی بر توانمندی بر افزایش حس خودارزشمندی زنان مطلقه بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز مشاوره مهرآور شهر تهران در سال 1400 بود که از بین کسانی که نمره کم تری در مقیاس خودارزشمندی کروکر و همکاران (2003) به دست آورده بودند، نمونه ای به تعداد 20 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گواه (10 زوج) گمارده شدند. اعضای گروه آزمایش، 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله مبتنی بر توانمندی اسمیت (2006) را به صورت گروهی دریافت و اعضای گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. هر دو گروه قبل و بعد از آزمایش به مقیاس خودارزشمندی پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مشاوره مبتنی بر توانمندی میزان نمرات خودارزشمندی (23/63=F، 001/0=P) و خرده مقیاس های حمایت خانواده (31/46=F، 001/0=P)، عشق خدایی (10/32=F، 001/0=P)، شایستگی علمی (58/29=F، 001/0=P)، تقوا و پرهیزکاری (16/6=F، 019/0=P) زنان مطلقه را به طور معنی داری افزایش داد و این افزایش در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که مشاوره مبتنی بر توانمندی خودارزشمندی زنان مطلقه را افزایش می دهد.