۱.
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین شدت درد و خودکارآمدی با ترس از حرکت با میانجی گری پریشانی روان شناختی در زنان مبتلا به روماتیسم مفصلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر همبستگی، با تکیه بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل زنان مبتلا به روماتیسم مفصلی مراجعه کننده به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان امام خمینی (ره) شهر ساری بودند. 224 نفر از شرکت کنندگان به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و به سوالات مقیاس ترس از حرکت تمپا (کوری و همکاران، 1990)، پرسش نامه مختصر شدت درد (کلیلند، 1991)، پرسشنامه خودکارآمدی درد (نیکولاس، 1989) و مقیاس پریشانی روان شناختی (لاویباند و لاویباند، 1995) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نشان داد شدت درد بر ترس از حرکت تأثیر مستقیم دارد (01/0>p، 32/0=β)؛ خودکارآمدی درد بر ترس از حرکت تأثیر مستقیم دارد (01/0>p، 42/0=β)؛ پریشانی روان شناختی بر ترس از حرکت تأثیر مستقیم دارد (01/0>p، 78/0=β)؛ شدت درد بر ترس از حرکت با میانجی گری پریشانی روان شناختی تأثیر غیرمستقیم دارد (01/0>p، 532/0=β) و خودکارآمدی درد بر ترس از حرکت با میانجی گری پریشانی روان شناختی تأثیر غیرمستقیم دارد (01/0>p، 530/0=β). نتیجه گیری: مدل ترس از حرکت بر اساس شدت درد و خودکارآمدی با میانجی گری پریشانی روان شناختی در زنان مبتلا به روماتیسم مفصلی برازش دارد. یافته های این مطالعه گواهی است بر اهمیت مداخلات روان شناختی در کاهش علایم جسمانی در بیماری های مزمن.
۲.
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شاخص های معنوی (صبر و بخشش) در زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و تجربی میدانی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش شامل کلیه زوجین آسیب دیده از روابط فرا زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400 بود که از بین آن ها، تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در سه گروه زوج درمانی هیجان مدار، زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه (هر گروه 20 نفر) گمارده شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه بخشش ری، لویادونو، فلوک، السزیوسکی، هیم و مادیا (2001) و پرسشنامه صبرخرمایی (1388) به دست آمد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد براساس بسته مک کی و همکاران (2012) و پروتکل درمان مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار جانسون (2004) در ده جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی اجرا شدند. گروه گواه، درمانی دریافت نکرد و در لیست انتظار قرار گرفت. در راستای تحلیل استنباطی از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین سه گروه زوج درمانی هیجان مدار، زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه بر شاخص های معنوی صبر (59/71=F؛ 001/0>P) و بخشش (80/136=F؛ 001/0>P) تفاوت معناداری از نظر آماری وجود دارد و بخشش و صبر در گروه درمان پذیرش و تعهد در پایان پس آزمون بالاتر از گروه زوج درمانی هیجان مدار و گروه گواه بوده است (01/0>p). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت از نظر تاثیرگذاری، درمان پذیرش و تعهد بیش ترین تاثیر را بر بهبود متغیرهای بخشش و صبر داشتند.
۳.
هدف: این پژوهش با هدف تاثیردرمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک بیماری و رفتارهای ارتقاء سلامت بیماران قلبی انجام شده است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری مورد بررسی شامل بیماران قلبی (کرونری) مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهرستان تایباد در سال 1399 بود. از بین بیماران قلبی (کرونری) نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و در یک گروه آزمایشی (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و یک گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. (15 نفر در هر گروه). داده ها با استفاده از پرسشنامه رفتارهای ارتقاء سلامت (والکر و همکاران، 1987) و پرسشنامه کوتاه ادراک بیماری (برادبنت و همکاران، 2009) به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار Spss.22 انجام گرفت. یافته ها: تاثیر درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ادراک بیماری (48/76=F، 001/0>P) و رفتارهای ارتقاء سلامت (89/10=F، 001/0>P) تأثیر داشته است و این نتیجه تا پایان دوره پیگیری ماندگار بود. نتیجه گیری: با توجه به اثربخش بودن درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود بیماران قلبی، این درمان به عنوان شیوه روان درمانی انتخابی و مکمل درمان پزشکی در جهت کاهش علائم روان شناختی و ارتقای سطح زندگی بیماران قلبی هم زمان با دریافت درمان دارویی به کار گرفته شود.
۴.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر پردازش های هیجانی در دختران دارای اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی دانشجویان دختر 26 تا 18 ساله مقطع کارشناسی دانشگاه گیلان (11271 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بودند. در این مرحله پرسشنامه هراس اجتماعی کانور و همکاران (2000) بر روی تمامی دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه گیلان که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند اجرا شد. جلسات درمان پذیرش و تعهد برای اختلال اضطراب اجتماعی هیز (2004) در 10 جلسه گروهی 2 ساعته اجرا شد اما گروه گواه در لیست انتظار باقی ماند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد بر بهبود سرکوبی (80/10=F، 003/0=P)، تجربه هیجانی ناخوشایند (86/12=F، 001/0>P)، نشانه های هیجانی پردازش (95/16=F، 001/0>P)، اجتناب (65/19=F، 001/0>P) و کنترل هیجانی (23/21=F، 001/0>P) آزمودنی های گروه آزمایش موثر بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان پذیرش و تعهد بر پردازش های هیجانی در دختران دارای اختلال اضطراب اجتماعی موثر بود.
۵.
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی هیجانی و راهبردهای مقابله با درد بر نظم جویی فرایندی هیجانی در بیماران کرونری قلبی می باشد. روش پژوهش: پژوهش حاضر کاربردی و به روش نیمه آزمایشی بود با طرح پیش-آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونری قلب که در بازه زمانی 15 تیر 1398 الی 15 مهر 1398 در بیمارستان حشمتیه سبزوار بودند که 26 نفر به صورت تصادفی انتخاب و با روش جایگزینی تصادفی به سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) تقسیم شدند. گروه های آزمایش تحت آموزش راهبردهای خود تنظیمی هیجانی (9 نفر) براساس بسته آموزشی جان و گروس (2004) و راهبردهای مقابله با درد (8 نفر) براساس بسته آموزشی تورک و گچل (2002) قرار گرفتند و گروه گواه (9 نفر) هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه های نظم جویی هیجان گروس و جان (2003) بود. داده ها از طریق آزمون تحلیل واریانس مختلط و با استفاده از نرم افزار SPSS25 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای خودتنظیمی هیجانی و راهبردهای مقابله با درد بر ارزیابی مجدد (82/6=F، 003/0=P) و فرونشانگی (33/9=F، 001/0>P) در بیماران کرونری قلبی موثر است. همچنین یافته ها نشان داد که هرچند دو روش آموزشی توانستند بر نظم جویی فرایندی هیجانی موثر باشند اما بین میزان اثربخشی آنها تفاوت معنی داری وجود نداشت(05/0<p). نتیجه گیری: آموزش راهبردهای خودتنظیمی هیجانی و راهبردهای مقابله با درد می تواند باعث بهبود ارزیابی مجدد و کاهش فرونشانگی هیجان ها در بیماران گردد.
۶.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی رابطه ی انعطاف پذیری شناختی و خود متمایزسازی و ازدواج موفق با در نظر گرفتن نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 635 نفر از جامعه ی آماری پژوهش یعنی زنان و مردان متاهل شهر تهران در بازه ی زمانی تابستان (1398) تا تابستان (1399)انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های این پژوهش از پرسشنامه های شاخص رضایت زناشویی هودسن (1992)، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی،کرایج و اسپینهاون (2001)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال(2010) و پرسشنامه خود متمایزسازی اسکورون و اشمیت (2003) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین انعطاف پذیری شناختی با ضریب همبستگی 45/0 و خودمتمایزسازی با ضریب همبستگی 26/0 با متغیر ملاک ازدواج موفق در سطح اطمینان 99 در صد رابطه دارند. همچنین تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و خود متمایزسازی با ازدواج موفق در سطح اطمینان 95 در صد نقش واسطه ای جزئی ایفا می کند. . نتیجه گیری: بنابرین در مشاوره های پیش از ازدواج و غنی سازی روابط زوجین نقش آموزش مهارت تنظیم شناختی هیجان و همچنین انعطاف پذیری شناختی و خودمتمایزسازی بسیار مهم بوده و ضرورت توجه بیشتر مشاوران و دست اندرکاران را می طلبد.
۷.
هدف: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مدل فرا نظری بر خود مدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد مبتلا به دیابت 55-25 ساله مراجعه کننده به یکی از مراکز بهداشتی درمانی شهرستان قائمشهر در سال 1399 که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از شیوه تصادفی سازی ساده در دو گروه مدل فرا نظری (20=n) و گروه گواه (20=n) گماشته شدند. داده ها از طریق پرسشنامه خودمدیریتی دیابت توبرت و گلاسکو (2002) و آزمایش هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر (MIX) و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه مدل فرا نظری تاثیر معناداری بر خود مدیریتی دیابت (01/38=F، 001/0>P) و کاهش قند خون (48/1=F، 021/0=P) داشت. همچنین اثربخشی مدل فرا نظری بر خود مدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو، سه ماه پس از مداخله پایدار ماند. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل فرا نظری بر خودمدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو موثر بود.
۸.
هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان راهبردی راه حل مدار بر نشانه های هیجانی، شناختی، انگیزشی و نشانه های زیست شناختی اختلال افسردگی اساسی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف تحقیق کاربردی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زنان و مردان مراجعه کننده به مرکز مشاوره و روان شناختی ذهن زیبای شهر بجنورد در سال 99-1398 بود که به روان پزشکان، روان شناس و متخصصان بهداشت روانی مراجعه کرده و متخصصان مرکز برای آن ها تشخیص اختلال افسردگی اساسی داده بودند. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از جامعه مذکور می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از شیوه تصادفی سازی ساده در دو گروه درمان راهبردی راه حل مدار (15=n) براساس پروتکل کوئیک (2008) و گروه گواه (15=n) گماشته شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه افسردگی (محقق ساخته) به دست آمد. در بخش آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از روش تحلیل واریانس با اندازه های مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان راهبردی راه حل مدار بر کاهش نشانه های هیجانی (16/41=F، 001/0>P)، شناختی (87/12=F، 001/0>P)، انگیزشی (93/4=F، 035/0=P)، و زیست شناختی (85/29=F، 001/0>P) اختلال افسردگی اساسی اثربخش بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان راهبردی راه حل مدار بر نشانه های هیجانی، شناختی، انگیزشی و نشانه های زیست شناختی اختلال افسردگی اساسی موثر بود و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات افراد دارای افسردگی اساسی بهره برد.
۹.
هدف: هدف این پژوهش تبیین مدل عملکرد خانواده بر اساس عشق با میانجیگری امنیت روانی در بین زوجین بود. روش پژوهش: تحقیق حاضر به لحاظ هدف، از نوع کاربردی محسوب شده و به لحاظ روش جمع آوری داده ها در گروه تحقیق های توصیفی – پیمایشی دسته بندی می شود. جامعه آماری شامل شامل کلیه زنان و مردان متاهل مناطق 1 و 3 شهر تهران در سال 1400-99 می شود. روش نمونه گیری نیز بصورت غیرتصادفی در دسترس بوده است. ابزار گردآوری داده ها نیز پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه امنیت روانی مازلو (2004)، پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده (1950) و پرسشنامه عشق هتفیلد و اسپرچر (1986) انجام شد. تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی با استفاده از برنامه AMOS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین مؤلفه های عشق و عملکرد خانواده رابطه معناداری وجود دارد، بین عشق و امنیت روان شناختی رابطه معناداری وجود دارد، نتیجه گیری: بین امنیت روان شناختی و عملکرد خانواده رابطه معناداری وجود دارد، امنیت روانی در رابطه میان عشق و عملکرد خانواده نقش میانجیگری دارد.
۱۰.
هدف: یکی ازآشفتگی های روان شناختی در روابط زوجین، دلزدگی زناشویی است؛ به طوریکه ظهور بستر مشکلات روان شناختی و سردی روابط عاطفی به تدریج زوجین را به سوی جدایی سوق می دهد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر واکاوی شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی بر اساس تجارب زیسته زوجین بود. روش: تحلیل داده های کیفی با رویکرد پدیدارشناسی مبتنی بر روش کلایزی بود. مشارکت کنندگان شامل زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و برطبق ملاک های ورود انتخاب شدند. تجارب افراد با ابزار مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته مورد بررسی قرار گرفت و داده ها با 23 مصاحبه به اشباع رسید. اعتبارسنجی داده ها با سه روش دریافت بازخورد از مشارکت کنندگان، روش کدگذاران مستقل و روش گروه خبرگان (3 نفرمتخصص) انجام گرفت و معیارهای تعیین دقت و استحکام داده ها رعایت شد. یافته ها: نتایج نشان داد انباشته شدن احساسات، پریشانی عاطفی در روابط زوجین و تنش های زندگی، باعث فرسودگی روانی و سرانجام به دلزدگی زناشویی منجر می شود. هم چنین، نتایج نشان دهنده 22 مضمون فرعی و 7 مضمون اصلی شامل (عوامل هیجانی و عاطفی، عوامل شناختی، عوامل روان شناختی، عوامل رفتاری، عوامل سیستمی، عوامل اقتصادی و روابط جنسی) بود ک ه با استفاده از روش های ویژه اعتباریابی کیفی روایی سنجی و مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان گفت شناسایی و توجه به عوامل پیش بینی کننده پدیده دلزدگی، زوجین را به سوی یافتن راه-کارهای اثربخش و جلوگیری از بروز این پدیده هدایت می نماید، و بر اساس یافته ها الگوی شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی طراحی شد. از این رو پیشنهاد می شود این شاخص ها در تدوین پروتکل های مشاوره ای در زوج درمانی مورد استفاده قرار گیرد.
۱۱.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجانی و ادراک بیماری در زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شهر اصفهان در سال 1397 بود که با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی به یک گروه مداخله به روش درمان پذیرش و تعهد و یک گروه گواه تقسیم شدند که در نهایت پس از ریزش، 28 نفر باقی ماندند (گروه آزمایش 13 نفر و گروه گواه 15 نفر). گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان پذیرش و تعهد براساس پروتکل هیز، اورسیلو و روئمر (2010) قرار گرفتند و گروه گواه در لیست انتظار ماندند. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه ادراک بیماری (برید بنت و همکاران، 2002) و پرسشنامه تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003) انجام پذیرفت و از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد روش درمان پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجانی (09/24=F، 001/0>P) و ادراک بیماری (91/10=F، 001/0>P) در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر تأثیر داشته است. همچنین نتایج نشان داد که روش درمان پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجانی و ادراک بیماری در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در مرحله پیگیری بادوام بود. نتیجه گیری: ازاین رو بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت که روش درمان پذیرش و تعهد، الگویی اثربخش در بیماران مبتلابه سندرم روده تحریک پذیر است و می تواند به عنوان یکی از روش های درمانی و یا آموزشی در برنامه های بیماران به کاربرده شود.
۱۲.
هدف: مقاله حاضر با هدف اثربخشی بازی درمانی شناختی-رفتاری بر پرخاشگری و اضطراب دانشآموزان کمتوان ذهنی انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری است. جامعه آماری، کلیه دانشآموزان پسر دوره دوم ابتدایی کمتوان ذهنی مدارس استثنائی شهر تبریز در سالتحصیلی400-1399 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس30 نفر دانشآموز کمتوان ذهنی به عنوان نمونه جهت اجرای پژوهش انتخاب شدند و به صورت دو گروه آزمایش(15 نفر) وکنترل(15 نفر) گمارده شدند. جهت سنجش پرخاشگری از پرسشنامه شهیم(1385) و جهت سنجش اضطراب از پرسشنامه مارچ و همکاران(1997) استفاده شد. روایی ابزارها توسط متخصصان تایید شد پایایی ابزارها با آلفای کرونباخ سنجش و مورد تایید واقع شدند(7/0<α). قبل از اجرای مداخله از هر دو گروه پیشآزمون پرخاشگری و اضطراب به عمل آمد. گروه آزمایش آموزش بازی درمانی شناختی-رفتاری را از طریق پکیج آموزشی در 12 جلسه دریافت کرد و گروه کنترل هیچگونه مداخله آموزشی دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله در مرحله پسآزمون، هر دو گروه مجددا ابزارهای مرحله پیشآزمون را پاسخ دادند و دو ماه بعد مجددا در بین هر دو گروه ابزارها اجرا شد. یافتهها: دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس بین-درون آزمودنیهای آمیخته تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد: آموزش بازیدرمانی شناختی-رفتاری درکاهش پرخاشگری و اضطراب اثربخش بوده و این اثربخشی بعد از دوماه همچنان پایدار بوده است(05/0> p ). نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی و پایداری بازیدرمانی شناختی-رفتاری در پژوهش حاضر؛ پیشنهاد میشود در مدارس استثنایی به صورت دورهای از روشهای آموزشیِ بازی درمانیشناختی-رفتاری در جهت کاهش پرخاشگری و اضطراب دانشآموزان کمتوان ذهنی بهره گرفته شود.
۱۳.
هدف: هدف این پژوهش، اثربخشی درمان فراشناختی بر اجتناب تجربه ای، عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی مثبت در زنان مبتلا به اختلال وسواس بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و طرح مورد استفاده در این پژوهش طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه و دوره پیگیری می باشد. جامعه آماری پژوهش، کلیه زنان مبتلا به اختلال وسواس اجبار مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی شهر تهران در ماه های بهمن و اسفند سال 1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از زنان مبتلا به اختلال وسواس اجبار مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی شهر تهران بین ماه های بهمن تا اسفند سال 1400 بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه وسواس اجباری ییل براون (1989)، پرسشنامه اجتناب تجربه ای بوند و همکاران (2011)، پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994) و پرسشنامه باورهای فراشناختی مثبت ولز و کارت رایت-هاتون (2004) به دست آمد. در این پژوهش جهت انجام درمان فراشناختی از پروتکل ولز (2000) استفاده شد که به صورت هفته ای یک بار به مدت زمان 8 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان فراشناختی بر اجتناب تجربه ای (53/13=F، 001/0>P)، عدم تحمل بلاتکلیفی (25/65=F، 001/0>P)، و باورهای فراشناختی مثبت (86/75=F، 001/0>P) در زنان مبتلا به اختلال وسواس موثر بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان فراشناختی بر اجتناب تجربه ای، عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی مثبت در زنان مبتلا به اختلال وسواس اثربخش بود و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات بیماران مبتلا به وسواس استفاده کرد.
۱۴.
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی شادکامی براساس روان رنجوری و تمایز یافتگی خویشتن در افراد فربه با میانجی گری تصویر بدنی و خوش بینی در زنان و مردان فربه بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل افراد مبتلا به چاقی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی منطقه 1 شهر تهران در سال 1400 بود. پژوهش شامل 210 نفر از جامعه مذکور بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد (آرگایل و لو، 1990)، مولفه روان رنجوری (مک کری و کاستا، 1990)، پرسشنامه تمایزیافتگی خود (اسکورون و فریدلندر، 1998)، پرسشنامه روابط چندبعدی بدن-خود (کش و همکاران، 1983)، و آزمون جهت گیری زندگی (شیر و همکاران، 1994) به دست آمد. داده های جمع اوری شده با استفاده از روش الگوی معادلات ساختاری و نرم افزارهای آموس نسخه 22 داده ها تحلیل شد.ریافته ها: تصویر بدنی (02/0=B؛ 001/0>P) و خوش بینی (84/0=B؛ 001/0>P) در رابطه بین شادکامی، روان رنجوری و تمایزیافتگی خویشتن در افراد فربه نقش میانجی دارند ضرایب به دست آمده حاصل از تحلیل مسیر حاکی از معناداری روابط بود (05/0P<). نتیجه گیری: الگو شادکامی براساس روان رنجوری و تمایز یافتگی خویشتن در افراد فربه با میانجی گری تصویر بدنی و خوش بینی دارای برازش بود. پیشنهاد می شود نسبت به تربیت متخصص توسط سازمان های مربوطه در زمینه بهبود شادکامی، روان رنجوری، تمایزیافتگی، تصویر بدنی و خوش بینی در افراد فربه برنامه ریزی صورت گیرد.
۱۵.
هدف: پژوهش با هدف تعیین برازش مدل ساختاری رفتارهای خودشکن بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی، هویت اخلاقی و خودآگاهی هیجانی در دختران جوان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه های شهر تهران که در سال تحصیلی 98-99 مشغول به تحصیل بودند، به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند؛ و به پرسشنامه های اهمیت هویت اخلاقی برای خود (آکینو و رید،2002)، پرسشنامه ی نیازهای بنیادین روان شناختی (گاردیا و همکاران، 2000)، مقیاس بی صداقتی تحصیلی (کابی و همکاران، 1997)، پرسشنامه خودآگاهی هیجانی (گرنت و همکاران، 2002)، مقیاس شناخت و رفتار خودشکن (کانینگام، 2007) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار Amos تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مدل ساختاری رفتارهای خودشکن براساس نیازهای بنیادین روان شناختی، هویت اخلاقی و خودآگاهی هیجانی در جوانان از برازش مطلوبی برخوردار است (07/0=RMSEA، 90/0=GFI). بین هویت اخلاقی با رفتارهای خودشکن رابطه منفی معنی دار وجود داشت (01/0>P، 20/0-=r). خودآگاهی با رفتار خودشکن با میانجی گری احساس گناه اثر غیرمستقیم دارد (01/0>P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل ساختاری رفتارهای خودشکن بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی، هویت اخلاقی و خودآگاهی هیجانی در دانشجویان از برازش مطلوبی برخوردار است.
۱۶.
هدف: این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و طرحواره درمانی هیجانی بر نوروزگرایی، نگرش های ناکارآمد و سبک زندگی بیماران قلبی-عروقی انجام شده است. روش پژوهش: در این مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه، نمونه ها شامل 45 نفر از بیماران قلبی-عروقی بیمارستان های دولتی شهرستان بابل بوده، نمونه ها به سه گروه 15 نفره گروه درمان شناختی رفتاری، گروه طرحواره درمانی هیجانی و گروه گواه تقسیم شدند. پروتکل درمان شناختی رفتاری رایت، بسکو و تیز (2006) در 8 جلسه 2 ساعته و طرحواره درمانی هیجانی لیهی و همکاران (2014) طی 12 جلسه هفتگی 2 ساعته اجرا شده و شرکت کنندگان با پرسشنامه های نوروزگرایی نئو- فرم کوتاه کوستا و مک کری (1985) و نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) ارزیابی و مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر نوروزگرایی بیماران، بیشتر از طرحواره درمانی هیجانی بوده (35/78F=، 001/0P<)، اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر نگرش های ناکارآمد، بیشتر از درمان شناختی-رفتاری بوده است (89/34F=، 001/0P<). نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که درمان شناختی-رفتاری و طرحواره درمانی هیجانی می تواند یک مداخله اثربخش در کاهش نوروزگرایی و نگرش های ناکارآمد در بیماران قلبی-عروقی باشد.
۱۷.
هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی بازی درمانی بر رفتار پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله جویانه شهر بابل در سال 1398 که از بین آن ها 60 نفر به صورت هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه بازی درمانی و گروه گواه، هر گروه 30 نفر گماشته شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مشکلات رفتاری کودک (مرشد و همکاران، 2015) در سه دوره زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به دست آمد. بازی درمانی براساس بسته آموزشی بازی درمانی کنل (2003) در ده جلسه و به مدت 2 ساعت به صورت هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثر بخشی بازی درمانی بر بهبود رفتار پرخاشگری (86/38=F، 001/0>p) در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه-گیری: مطالعه نشان داد که بازی درمانی موجب کاهش رفتار پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی شد و می توان از این درمان در جهت بهبود رفتار پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی استفاده کرد.
۱۸.
هدف: تلاش در جهت بهبود پایداری ازدواج دهه هاست که در جهت مشاوران خانواده و برنامه ریزان مسائل زنان و جوانان است؛ اما حمایت از خانواده نیازمند قانون گذاری ضابطه مند است. در این پژوهش، بررسی خلاءمشاوره قبل از ازدواج در قانون حمایت خانواده در دستور کار قرار گرفت. روش پژوهش: این پژوهش از نوع بنیادی- کاربردی بوده و به شیوه ی تحلیلی توصیفی انجام پذیرفت. از روش اطلاعات اسنادی- کتابخانه ای و ابزار یادداشت برداری برای گردآوری اطلاعات بهره گرفته شد. یافته ها: قانون حمایت از خانواده در سال ۱۳۹۱ تصویب شده و برای ابعاد مختلف خانواده، دستور العمل های حقوقی خاصی را در نظر گرفته است. اما در برخی زمینه های مهم نیز این قانون به نظر با کاستی هایی روبرو است. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به بررسی صورت گرفته در مفاد قانون حمایت از خانواده، به نظر میرسد که خلاء مشاوره های قبل از ازدواج در فروپاشی خانواده ها و افزایش آمار طلاق مشهود است.
۱۹.
هدف : هدف تحقیق حاضر بررسی تجارب زیسته خشونت در خانواده های نسل قدیم (زوجین بیشتر از50 سال) می باشد. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از نوع کیفی می باشد. حجم نمونه تحقیق، ترکیبی از چهارگروه پنج نفره (شامل 1 نفر مشاور، 1 نفر مددکار و 3 نفر از آسیب دیدگان از خشونت) است که روی هم رفته 20 نفر می باشد. روش نمونه گیری تحقیق، هدفدار وبه صورت گلوله برفی بوده است. ابزارگردآوری اطلاعات نیز مصاحبه ای نیمه ساختاریافته با سوالاتی محدود بوده است. یافته ها : طبق یافته های تحقیق؛ گونه های خشونت درخانواده های نسل قدیم شهر ایلام شامل خشونت مردان علیه زنان، خشونت زنان علیه مردان، خشونت والدین علیه فرزندان، خشونت اعضاء علیه سالمندان و خشونت اعضا نسبت به هم می باشد. همچنین؛ تکنیک های خشونت در نسل قدیم شهر ایلام عبارتند از: تکنیک های فیزیکی (کتک زدن جسمانی، کشیدن مو، شکستن اعضا، سوزاندن یا بریدن اعضا)، تکنیک های روانی (تهمت خیانت زدن، تهمت کم کاری زدن، تهدید به کتک، تهدید به طلاق)، خشونت کلامی (فحش به خود شخص، فحش به خانواده وی)، تکنیک های اقتصادی (نفقه ندادن، پول توجیبی ندادن، تهدید به محرومیت از ارث). نتیجه گیری : قدرت طلبی مردان، اعتیاد مردان، بیکاری مردان، فقر اقتصادی، مداخلات اطرافیان، جواز تاریخی برای خشونت مردان، ضعف حمایت از آسیب دیدگان و ساختار سنتی مرد سالار بر خشونت خانوادگی در خانواده های نسل قدیم (بیشتر از50 سال) شهر ایلام موثر است.
۲۰.
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش گذشت مبتنی بر مذهب و درمان بافت نگر انصاف محور بر بهبود خشم و گذشت زنان خیانت دیده شهرستان اهواز بود. روش: طرح این پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان متأهل خیانت دیده ی شهرستان اهواز بود که از این میان 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی و برابر به گروه های آموزش گذشت مبتنی بر مذهب (آزمایش اول)، درمان بافت نگر انصاف محور (آزمایش 2) و گواه گماشته شدند. آزمودنی ها به چکلیست نشانه های روانی (SCL-90-R) و مقیاس گذشت صفت (بری و همکاران، 2005) پاسخ دادند. هر گروه آزمایش براساس دستورالعمل مربوطه ی خود، تعداد جلسات آموزش مرتبط را دریافت کرد در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی بانفرانی و 26-SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج MANCOVA حاکی از وجود تفاوت معنادار بین پس آزمون گروه ها بود. نتایج آزمون تعقیبی بانفرانی نشان داد که آموزش گذشت مبتنی بر مذهب و درمان بافت نگر انصاف محور باعث کاهش خشم (001/0 > p) و افزایش گذشت (001/0 > p) می شوند. با این حال، تفاوت معناداری بین دو روش در کاهش خشم (417/0 = p) و افزایش گذشت (405/0 = p) وجود نداشت. نتیجه گیری: براساس نتایج، می توان برای کمک به کاهش خشم و افزایش گذشت زنان خیانت دیده نسبت به همسرانشان از هر یک از روش های آموزش گذشت مبتنی بر مذهب یا درمان بافت نگر انصاف محور به طور موفقیت آمیزی استفاده نمود.
۲۱.
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی فعالسازی رفتاری بر کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه شهر قائم شهر انجام شد. روش: پژوهش از نظرهدف کاربردی و طرح پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه ی اماری شامل تمام زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز درمانی قائم شهر در سال1400 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر از آنها انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابتدا از هر دو گروه با پرسشنامه شدت علائم یائسگی پیمنتا و همکاران(2006) پیش آزمون گرفته شد، سپس گره آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات درمان فعالسازی رفتاری کانتر، بوش و راش(2009) را دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند پس از اتمام دوره از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد و بعد از دوماه جهت بررسی پایداری اثر، گروه ها مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از آن بود که درمان فعالسازی رفتاری بر کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه تاثیرگذار بود ( p˂0/01) و اثر درمان در طول زمان پایدار بوده است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود برای کاهش علائم وازوموتور در زنان یائسه از روش درمانی فعالسازی رفتاری استفاده شود.
۲۲.
هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه ادراک از سبک های والدگری با خوش بینی با نقش واسطه ای معنای زندگی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زنجان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زنجان در سال تحصیلی 99-1398، تعداد 20866 نفر بود. مطابق جدول مورگان 392 نفر ولی برای افزایش اعتبار یافته ها تعداد 400 نفر انتخاب و با روش تصادفی طبقه ای توزیع شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد واﻟﺪﮔﺮی آﻻﺑﺎﻣﺎ (1991)، خوش بینی شییر و کارو (۱۹۸۵) و معنای زندگی استیکر و همکاران (2006) استفاده گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS24تحلیل و از نرم افزار آماری AMOSدر مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین ادراک از سبک های والدگری با خوش بینی رابطه معنی دار وجود دارد (01/0p<). ولی بین ادراک از سبک های والدگری و معنای زندگی رابطه معنی دار وجود ندارد (05/0p≥). معنای زندگی در رابطه بین سبک های والدگری با خوش بینی نقش واسطه ای دارد (01/0p<). نتیجه گیری: لذا می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد خوش بینی در فرزندان ادراک از سبک های والدگری نقش تعیین کننده داشته و معنای زندگی می تواند منجر به خوش بینی در فرزندان شود.
۲۳.
هدف: مقاله حاضر با هدف اثربخشی آموزش معنادرمانی بر بهزیستی روانشناختی، مهارتهای ارتباطی و استرس والدگری مادران کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش پژوهش: از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری، کلیه مادرانِ دانش آموزانِ کم توان ذهنی مدارس استثنایی شهر ارومیه در سالتحصیلی400-1399 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس40 نفر به عنوان نمونه جهت اجرای پژوهش انتخاب شدند و به صورت دو گروه آزمایش(20 نفر) وگواه(20 نفر) گمارده شدند. جهت سنجش بهزیستی روانشناختی از پرسشنامه ریف (1989)، جهت سنجش مهارتهای ارتباطی از پرسشنامه ماتسون (1983) و جهت سنجش استرس والدگری مادران از پرسشنامه آبیدین (1983) استفاده شد. قبل از اجرای مداخله از هر دو گروه پیش آزمون بهزیستی روانشناختی، مهارتهای ارتباطی و استرس والدگری مادران به عمل آمد. گروه آزمایش معنادرمانی فراهینی(1397) را از طریق پکیج آموزشی در 10 جلسه دریافت کرد و گروه گواه هیچگونه مداخله آموزشی دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله در مرحله پس آزمون، هر دو گروه مجدا ابزارهای مرحله پیش آزمون را پاسخ دادند. یافته ها: داده ها با استفاده از آزمون کواریانس تک راهه و کواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد: آموزش معنادرمانی در افزایش بهزیستی روانشناختی و چهار خرده مقیاس آن و مهارت های ارتباطی و همچنین کاهش استرس والدگری و خرده مقیاس-های آن اثربخش بوده است (05/0> p). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی معنادرمانی در پژوهش حاضر؛ پیشنهاد می شود مدیریت مدارس استثنایی به برقراری ارتباط بین مسئولین مدرسه با مادرانِ دارای کودکِ کم توان ذهنی از طریق جلسات آموزشی و مشاوره ای در بهبود وضعیت بهزیستی روانشناختی، مهارت های ارتباطی و کاهش استرس والدگری اینگونه مادران اهتمام ورزند.
۲۴.
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، تبعیت از درمان در بیماران کرونری قلبی انجام شده است. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پیگیری 3 ماهه با گروه گواه انجام گرفت. تعداد 52 نفر از بیماران زن با تشخیص بیماری عروق کرونر قلبی از میان بیماران مراجعه کننده به پلی کلینیک تخصصی حضرت فاطمه (س) (سازمان تامین اجتماعی) واقع در شهرستان ارومیه در ماههای شهریور ماه تا آذر ماه ۱۳۹9 انتخاب و به طور تصادفی به گروه آزمایش (برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی n=26)) و گواه(n=26) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه افسردگی بک و همکاران (1996) و پرسشنامه تبعیت از درمان موریسکی، انگ و وود در سال (2008) را در سه مرحله تکمیل کردند. برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در هشت جلسه به صورت هفتگی و براساس بسته آموزشی موچاری و همکاران (2014) انجام شد. پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری و همچنین آزمونهای تعقبی توکی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی (08/561=F، 001/0>P) و تبعیت از درمان (51/373=F، 001/0>P) در بیماران کرونری قلبی موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مذکور می تواند در کاهش افسردگی و بهبود تبعیت از درمان در بیماران زن مبتلا به بیماری قلبی – عروقی به عنوان مداخلات روانشناسی استفاده شود
۲۵.
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر طرحواره های ناسازگار اولیه، رضامندی و میزان اعتماد زناشویی در زوج های جوان بود روش: .پژوهش حاضر نیمه تجربی با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون بود.جامعه ی آماری این پژوهش 100 نفر از زوجین جوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی شهر اراک بودند که پس از غربالگری با استفاده از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ(1994)، رضایت زناشویی جدیری(1396) و میزان اعتماد زناشویی رمپل و همکاران(2001)،32 نفر انتخاب و در گروه آزمایشی 16 زوج درمانی ذهن آگاهی( 16 نفر) و گروه گواه (16 نفر)به صورت تصادفی جایگزین شدند.گروه آزمایش به مدت 9 جلسه ی 90 دقیقه ای تحت آموزش زوج درمانی مبتنی بر روش ذهن آگاهی (گهارت،2004) قرار گرفت. سپس هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون، پس آزمون به وسیله پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه، رضایت زناشویی و میزان اعتماد زناشویی مورد ارزیابی قرار گرفتند.داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس تک متغیری تحلیل شد. نتایج حاصل بیانگر اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر طرحواره های ناسازگار اولیه(p=0/001 , F=3/71) و میزان اعتماد زناشوییF=9/11) ، p=0/001) و عدم اثربخشی بر رضایت زناشویی (F=0/37 p=0/001)در مرحله ی پس آزمون بود. نتیجه گیری: از آنجا که زوج درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر طرحواره های ناسازگار اولیه و میزان اعتماد زناشویی در زوج های جوان اثرگذاراست، می توان برای بهبود طرحواره های ناسازگاراولیه، میزان اعتماد زناشویی زوجین از آن استفاده کرد.
۲۶.
هدف: لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی شفقت درمانی متمرکز بر خود بر افسردگی، اضطراب و رضایت جنسی در بیماران زن مبتلا به ناباروری بود. روش: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود. 52 نفر از زنان مبتلا به ناباروری که دارای اختلال در عملکرد جنسی بودند و از خرداد تا شهریور ماه سال 1400 مراجعه کننده به بخش ناباروری بیمارستان امام حسین (ع) واقع در استان تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت شفقت درمانی متمرکز بر خود ) (n=26 ) و گروه کنترل (n=26) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد مسائل جنسی(MSQ) اسنل و فیشرو والترز (1993)، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه تحت شفقت درمانی متمرکز بر خود ، میانگین نمره اضطراب و افسردگی جنسی همچنین رضایت جنسی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طرز معناداری کاهش و افزایش پیدا کرده است (001/0 < P ). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که شفقت درمانی متمرکز بر خود می تواند در بهبود اضطراب و افسردگی جنسی همچنین رضایت جنسی در زنان مبتلا به ناباروری موثر باشد.
۲۷.
هدف: این پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی–رفتاری و درمان متمرکز بر شفقت درمانی بر تاب آوری زنان در شرف طلاق مراجعه کننده به مراکز اورژانس اجتماعی شهر تهران انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش کاربردی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. روش نمونه گیری هدفمند و تصادفی از جامعه آماری ، کلیه زنان در شرف طلاق مراجعه کننده به مراکز اورژانس اجتماعی شهر تهران در بهار و تابستان 1400 بود که 45 زن در دو گروه 15 نفری آزمایش و گروه 15 نفری گواه گمارده شدند. درمان متمرکز بر شفقت براساس پروتکل درمانی گیلبرت و نف (2007) و برنامه جلسات درمان شناختی -رفتاری براساس پروتکل درمانی ویلدرموت (2008) در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. گروه گواه درمانی نداشت. ابزار پژوهش پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (1983) بود. داده ها با آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد درمان شناختی-رفتاری و درمان متمرکز بر شفقت درمانی بر افزایش تاب آوری (93/77=F، 0005/0=P) زنان در شرف طلاق موثر بود. همچنین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت نسبت به درمان شناختی-رفتاری ماندگارتر است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت هر دو درمان شناختی-رفتاری و درمان متمرکز بر شفقت درمانی بر افزایش تاب آوری زنان در شرف طلاق موثر بود و می توان از هر دو رویکرد جهت بهبود تاب آوری زنان در شرف طلاق استفاده کرد.
۲۸.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر طرح واره جنسی زنان بعد از عمل سرطان سینه انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه با دوره پیگیری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل تمامی بیماران سرطان پستان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان شهدای تجریش در سال 1399 بودند. که با روش نمونه گیری در دسترس(داوطلبانه) تعداد120 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدندو در سه گروه 40 نفری جایگزین شدند و در دو گروه آزمایش1(طرح واره درمانی)، آزمایش 2(درمان مبتنی بر پذیرش وتعهد) و یک گروه گواه به طور تصادفی جایگزین شدند. ابتدا هر سه گروه با پرسشنامه های خودپنداره راجرز(1957)، طرح واره های جنسی سیروانوسکی و اندرسن(1994) و کیفیت خواب پیتزبورگ مورد سنجش قرار گرفتند، سپس گروه آزمایش1، 9 جلسه ی 90 دقیقه ای طرحواره درمانی یانگ و همکاران(2003) و گروه آزمایش 2 هشت جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد مبتنی بر نظریه هیز و همکاران (1999) را دریافت کردند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند سپس از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر مورد آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد بین گروه های آزمایش طرحواره درمانی و گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد با گروه گواه تفاوت معنا داری مشاهده شد (f=32/070 و p<0/001 ) اما بین نمره ی طرحواره جنسی گروه طرح واره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اختلاف معناداری وجود ندارد و هر دو درمان بر بهبود طرحواره های ناسازگار جنسی موثر بودند و اثر هر دو در طول زمان پایدار بود.
۲۹.
هدف: هدف این پژوهش تعیین تأثیر مداخله مصاحبه انگیزشی مبتنی بر خودکارآمدی بر افزایش متابعت درمانی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش پژوهش: مطالعه ی حاضر یک مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود که جامعه آماری آن زنان و مردان مبتلا به دیابت نوع دو عضو تحقیقات دیابت شهر تهران در سال 1397 بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی 30 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 بیمار) و گواه (15 بیمار) به صورت تصادفی کاربندی شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تبعیت از درمان دارویی موریسکی و همکاران (۲۰۰۸) و پرسشنامه جمعیت شناختی با روش مصاحبه و گرفتن نمونه خون جمع آوری شد. هر عضو گروه مداخله پنج جلسه 45-30 دقیقه تحت مصاحبه انگیزشی قرار گرفت. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مصاحبه انگیزشی مبتنی بر خودکارآمدی بر بهبود متابعت درمانی افراد موثر است (30/15=F، 001/0=P)؛ همچنین نتایج آزمون تعقیبی و مقایسه میانگین نمره متابعت درمانی در مراحل مختلف در گروه مصاحبه انگیزشی مبتنی بر خودکارآمدی نشان داد که اختلاف معناداری بین نمره مرحله پیش آزمون با نمره مراحل پس آزمون، پیگیری اول و پیگیری دوم وجود دارد. نتیجه گیری: مداخله ی مصاحبه انگیزشی مبتنی بر خودکارآمدی در 5 جلسه بر متابعت درمانی در مبتلایان به دیابت نوع دو تأثیر مثبت را نشان داد. لذا پیشنهاد می شود این مداخله در زمان و جلسات بیشتری انجام شود.
۳۰.
هدف: مشکلات گفتاری کودکان مبتلا به لکنت زبان می تواند موجبات اضطراب در مادرانشان را فراهم کند. پژوهش حاضر، با هدف مقایسه اثربخشی کیفیت زندگی درمانی با درمان پذیرش و تعهد بر قدردانی و شادمانی در بین مادران کودکان 7 تا 11 ساله مبتلا به لکنت زبان انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی به شکل نیمه آزمایشی طرح دو گروهی با گروه شاهد با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 45 روزه بود و با هدف مقایسه اثربخشی کیفیت زندگی درمانی با درمان پذیرش و تعهد بر قدردانی و شادمانی در بین مادران کودکان مبتلا به لکنت زبان انجام شد . جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند مبتلا به لکنت زبان در سال 99 - 98 بود. نمونه آماری شامل 60 نفر از مادران کودکان مبتلا به لکنت زبان بودند که به شکل در دسترس انتخاب شدند و به تصادف به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل، گمارش شدند. گروه آزمایش اول طی ده جلسه نود دقیقه ای تحت آموزش کیفیت زندگی درمانی فریش(2005) و گروه آزمایش دوم طی ده جلسه ای نود دقیقه ای تحت آموزش درمان پذیرش و تعهد هایز (2013) قرار گرفتند و گروه شاهد حین آموزش ها هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه قدردانی مک کالف و همکاران و پرسشنامه شادکامی آکسفورد، بودند. تحلیل داده های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار)، آمار استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه های تکراری) انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل های آماری نشان داد که هر دو روش بر بهبود بخشیدن به متغیرهای وابسته مؤثر بوده اند. اما روش درمان پذیرش و تعهد مؤثرتر از کیفیت زندگی درمانی بوده است (01/0>(P. نتیجه گیری: با توجه به تحلیل یافته های حاصل از پژوهش حاضر، به کمک کیفیت زندگی درمانی و درمان پذیرش و تعهد، می توان به بهبود سازه های روان شناختی در بین مادران کودکان مبتلا به لکنت زبان کمک کرد و در این زمینه روش پذیرش و تعهد موثرتر است.
۳۱.
هدف: هدف این پژوهش ارائه مدلی جهت پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی و باورهای فراشناختی در زنان با نقش واسطه ای فرسودگی زناشویی بود. روش: این پژوهش توصیفی -همبستگی از نوع اکتشافی - متوالی و هدایت شده بود و جامعه آماری 1854 زن متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران در سال 1398 بود که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای 375 زن بر اساس نرم افزار sample power انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (2008)، باورهای فراشناختی ولز و همکاران (2004)، سبک های دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید (1990) و فرسودگی زناشویی پاینز (1966) بود که بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. به منظور تحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی، از روش آماری معادلات ساختاری smartpls استفاده شد. یافته ها: یافته های نتایج ضرایب استاندارد مسیر مستقیم نشان داده است که بین سبک دلبستگی ایمن با فرسودگی زناشویی و طلاق عاطفی اثر مستقیم منفی و بین باورهایی درباره نگرانی، باور کنترل ناپذیری همبستگی اثر مستقیم و با باور اطمینان شناختی، باور نیاز به کنترل افکار و وقوف شناختی همبستگی اثر مستقیم منفی برقرار است (01/0=P)؛ همچنین نتایج ضرایب استاندارد مسیر غیرمستقیم نشان داده است که بین سبک های دلبستگی و باورهای فراشناختی با نقش واسطه ای فرسودگی زناشویی با طلاق عاطفی زنان رابطه و شدت اثر مطلوبی دارد (01/0=P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش به مشاوران حوزه خانواده پیشنهاد می شود به منظور ایجاد انسجام و خلق رابطه آگاهانه به تقابل عناصر درون روانی در جهت بهبود روابط زوج ها در طول ملاحظات درمانی بپردازند.
۳۲.
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی یک الگوی بومی درمانی و ارزیابی اثربخشی آن بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه انجام شده است. روش پژوهش: جامعه پژوهش حاضر شامل تمام زنان و مردان بازمانده زلزله کرمانشاه در شهرهای ثلاث باباجانی و سرپل ذهاب و بعد از به دست اوردن کدها و تدوین و اجرای الگوی درمانی بومی دوگروه آزمایشی و گواه هرکدام 10 نفر مجموعا 20 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. برای اجرای پژوهش حاضر از پرسشنامه اختلال استرس پس از سانحه استفاده شده است. مدل درمانی شامل 15 جلسه می باشد که در طی پانزده هفته به مراجعان آموزش داده شد. هر جلسه آموزشی الگوی درمان بومی (محقق ساخته) حدود 100 دقیقه به طول انجامید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داده است که علائم تجربه مجدد(403/0= 2 ، 001/0= P ، 15/12 = F)، علائم اجتنابی (495/0= 2 ، 001/0= P ، 65/17 = F) و علائم برانگیختگی(383/0= 2 ، 001/0= P ، 18/11 = F) در سطح 01/0 معنادار است. در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه میانگین نمرات نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش یافته است. اختلاف میانگین نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در مراحل پس آزمون و پیگیری در سطح 05/0 غیر معنادار است. این یافته نشان می دهد که تغییرات در میانگین نمرات نشانه های اختلال استرس پس از سانحه بعد از اتمام دوره درمان همچنان پاپرجا مانده است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که از این شیوه درمانی برای افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه موثر است .
۳۳.
هدف: هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی زوج درمانی گاتمن بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش فرسودگی زناشویی در زوجین بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر کاربردی و روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره استان البرز و نواحی در سال 1399 بودند از بین تعداد 14 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (زوج درمانی گاتمن) و گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند (7 زوج در هر گروه). زوج درمانی گاتمن (2008) طی 15 جلسه 90 دقیقه ای انجام گرفت و گروه گواه، آموزشی دریافت نکرد. دوره پیگیری دو ماه پس از پایان جلسات اجرا شد. داده ها از طریق پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و فرسودگی زناشویی پاینز (1996) به دست آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss22 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی شناختی - سیستمی گاتمن بر بهبود کیفیت زندگی (50/8=F، 001/0=P) و کاهش فرسودگی زناشویی (22/11=F، 001/0=P) افراد مؤثر است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت رویکرد زوج درمانی شناختی - سیستمی گاتمن بر بهبود کیفیت زناشویی و کاهش فرسودگی زناشویی زوجین مؤثر است.