پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال دوم تیر 1398شماره 13
مقالات
حوزه های تخصصی:
با ورود به عصر اطلاعات، نهاد آم وزش از نخ ستین نهاده ایی اس ت ک ه دس تخوش تغییرات اساسی شده. آموزش الکترونیکی به عنوان پارادیمی جدید، این حوزه را متحول ساخته است. با توجه به قابلیتهای بسیار بالای ای ن سی ستم آموزش ی و حج م عظ یم تقاض ا ب رای آموزش، و ناتوانی نظام آموزشی کنونی در پاسخگویی ب ه آن، در ب اب ض رورت ب ه ک ارگیری و اهمیت آموزش الکترونیکی تردیدی وجود ن دارد .آنچ ه مط رح اس ت ش یوه و چگ ونگی ای ن آموزش است.کتابخانه ها نیز به عنوان زیرسیستم نظام آموزشی، باید همگام ب ا تغیی رات پ یش بروند و نسبت به ارائه خدمات جدید و متناسب با نیاز روز، اقدام نمایند. بنابراین پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش الکترونیک بر ارتقای علمی دانشجویان پیام نور شهر سرپل ذهاب پرداخته شد. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی است که در آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد سرپل ذهاب در سال 1397 بود. نمونه مورد نظر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد30 نفر در دو گروه آزمایشی و گواه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه ) را در نظر گرفته شد. یافته ها نشان داد که آموزش الکترونیک بر ارتقای علمی دانشجویان پیام نور موثر است.
بررسی اثر مثبت اندیشی در سه ماهه آخر بارداری بر افسردگی بعد از زایمان مادران ( مطالعه موردی شهرستان چالوس)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مثبت اندیشی در سه ماهه آخر بارداری بر افسردگی بعد از زایمان مادران اجرا گردید. این پژوهش از نوع نیمه تجربی( نیمه آزمایشی) و کاربردی است که با طرح پژوهشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بوده و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان باردار شهرستان چالوس که به مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان چالوس در سال 1397 مراجعه کرده اند. که ازتعداد200 نفر زنان باردار به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 150 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. و این150 نفر زنان باردار به پرسشنامه افسردگی پاسخ دادند . تعدا د 93 نفر نمره پرسشنامه افسردگی آنها یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود.که30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر) آنگاه گروه آزمایش طی8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای دوبار تحت آموزش مثبت اندیشی قرارگرفته اند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از : بسته آموزشی مثبت اندیشی ، پرسشنامه افسردگی (1986)، کانر و دیوید سون (2003) تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره به کمک نرم افزار spss انجام گردید. نتایج نشان داد که بین میزان افسردگی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت وجود دارد01/0p< . یافته ها نشان داد که آموزش مثبت اندیشی در کاهش میزان افسردگی سه ماهه آخر بارداری زنان باردار شهرستان چالوس که به مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان چالوس مراجعه کردند، تاثیر دارد .
بررسی رابطه ساختاری سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش، توانمندسازی روان شناختی، و یادگیری سازمانی با عملکرد سازمانی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه ساختاری سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش، توانمندسازی روان شناختی، و یادگیری سازمانی با عملکرد سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. روش این تحقیق همبستگی و کلیه کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران جامعه آماری این پژوهش بودند. بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه 450 نفر تعیین شد که با روش تصادفی طبقه ای نسبی متناسب با حجم جامعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پنج مقیاس معتبر شامل: سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال، مقیاس مدیریت داتش لاوسون، مقیاس توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر، مقیاس یادگیری سازمانی نیفه، و مقیاس عملکرد هرسی و گلداسمیت استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS24 شاخصهای آمار توصیفی و با استفاده از نرم افزار Smart PLS مدلهای اندازه گیری، ساختاری، کلی، و فرضیه های تحقیق بررسی و آزمون شدند. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که معیارهای مدل اندازه گیری (پایایی و روایی)، مدل ساختاری (معنی داری ضرایب Z، R2، و Q2)، و مدل کلی (GOF) در سطح مطلوب بودند. نتایج همچنین حاکی از تایید کلیه فرضیه های تحقیق در خصوص ارتباط بین متغیرها بود. با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود برنامه ها و سازوکارهای اندیشیده شود که به ارتقاء وضعیت سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش، توانمندسازی روان شناختی، و یادگیری سازمانی منجر شوند.
تاثیر اجرای برنامه فلسفی برای کودکان بر درک اجتماعی و ارتباطات اجتماعی در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
تلاش برنامه ریزان فلسفه برای کودکان وارد کردن فلسفه به عرصه های مختلف زندگی انسان و درک و تجربه کاربرد آن در مسائل مختلف زندگی، همچنین تبیین چگونگی فرآیند اندیشیدن و خصایص آن نزد کودکان است؛ زیرا کودکی بهترین سن برای ایجاد مهارت تفکر تحلیلی و خلاق است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر اجرای برنامه فلسفی برای کودکان بر درک اجتماعی و ارتباطات اجتماعی در دانش آموزان دختر پایه ششم بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم شهر کرمانشاه بودند. نمونه مورد نظر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 30 نفر بصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) قرار گرفتند.ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه درک اجتماعی ترومسو (2007) و ارتباطات اجتماعی گلاس (1994) بود. نتایج با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس در سطح معنی داری 05/0، نشان داده شد که آموزش فلسفه با توجه به میانگین درک اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب افزایش درک اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش شده است. آموزش فلسفه با توجه به میانگین ارتباطات اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به میانگین گروه گواه، موجب افزایش ارتباطات اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش شده است.
پیش بینی بهزیستی ذهنی دانش آموزان بر اساس حل مسئله اجتماعی و تمایز یافتگی والدین
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی بهزیستی ذهنی دانش آموزان بر اساس حل مسئله اجتماعی و تمایز یافتگی والدین بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم به همراه والدین ناحیه 3 شهر کرمانشاه بودند که در سال تحصیلی 1397 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و برحسب جدول مورگان نسبت به حجم جامعه، تعداد 350 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه بهزیستی ذهنی، حل مسئله اجتماعی و تمایز یافتگی می باشد. نتایج بااستفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه نشان دادند که بین حل مسئله اجتماعی والدین با بهزیستی ذهنی دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری مشاهده می شود. بین تمایز یافتگی والدین با بهزیستی ذهنی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. متغیرهای سلامت اجتماعی، حل مسئله اجتماعی و تمایز یافتگی والدین به ترتیب پیش بینی کننده بهزیستی ذهنی دانش آموزان می باشند.
مراحل تحول معنوی و درک مفهوم خدا در کودکان و نوجوانان 7 تا 14 ساله
حوزه های تخصصی:
خدا به عنوان یک مفهوم، می تواند تحول و شکل گیری دین داری شخصی افراد را تعیین کند. یکی از شرایط اساسی موفقیت در آموزش مفهوم خدا به کودکان، آشنایی با مراحل تحول معنوی کودک است. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط تحول شناختی، سن، جنس و وضعیت اقتصادی و اجتماعی کودکان و نوجوانان با برداشت از مفهوم خدا و یافتن مراحل تحول معنوی در آنها است. پژوهش از نوع پس رویدادی و روش نمونه گیری از نوع بلوکی تصادفی و حجم نمونه 160 نفر از کودکان و نوجوانان منطقه شمال و جنوب تهران که در مدارس ابتدایی و راهنمایی (80 نفر دختر و 80 نفر پسر) حضور داشتند. در این پژوهش از روش بالینی پیاژه (مصاحبه) و آزمون برداشت از مفهوم خدا لارسن (1965) و آزمون نگهداری ذهنی مقدار و وزن استفاده شده است. یافته های پژوهش شامل دو قسمت یافته های کمی و کیفی بوده که در یافته های کمی تحول شناختی، سن و جنس آزمودنی ها با برداشت از مفهوم خدا رابطه مثبت و مستقیمی داشت ولیکن شرایط اقتصادی و اجتماعی در آن مؤثر نبود. در بعد یافته های کیفی، آزمودنی ها مفهوم خدا را با متغیرهای تحول شناختی درک می کنند، آموزش و نگرش والدین در برداشت از مفهوم خدا مؤثر است و یافته مختص این پژوهش آن بود که کودکان در راه شناخت خداوند از چهار مرحله عبور می نماید: مرحله عینی (7 الی 8 سالگی)، مرحله بین بینی (9 الی 10 سالگی)، مرحله واقع نگری ( 11 الی 12 سالگی )، و مرحله انتزاعی (13 سالگی به بالا). بحث: یافته های این پژوهش می تواند در بررسی و بازبینی آموزش مفهوم خدا به کودکان مفید واقع شود و ما را در درک بهتر فضای شناختی کودکان یاری دهد. افراد آگاه به مسائل شناختی کودکان و تحول معنوی آنها نه تنها برای برداشت های انسانگرایانه کودکان از خداوند، دچار نگرانی و واکنش منفی نمی شوند، بلکه می کوشند با بهره گیری از این تصورات، پلی برای رسیدن به اهداف آموزشی و تربیتی خود بسازند و کودک را در غنی سازی افکار خداشناسی اش یاری دهند.
بهبود رفتارهای سازشی و عزت نفس در کودکان کم توان ذهنی از طریق آموزش داستان های اجتماعی
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر آموزش داستان های اجتماعی به شیوه ایفای نقش بر رفتارهای سازشی و عزت نفس کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر بوده است. روش پژوهش به شیوه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون باگروه کنترل اجرا گردید. جامعه ی مورد مطالعه، تمامی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس شهرستان لردگان در سال تحصیلی 97-96را در برداشته و نمونه آماری شامل 30 دانش آموز بود. همچنین برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری چند مرحله ای و تصادفی ساده استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل: پرسشنامه رفتارسازشی وایلند، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و داستان های اجتماعی محقق ساخته می باشد. داده های عددی با استفاده ازتحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل گردیده و نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تحلیل کوواریانس در متغیر عزت نفس (001/0 >p) معنی دار بوده و تحلیل کواریانس در متغییر رفتار سازشی ( 001/0 >p) نیز معنادار بوده است. همچنین تفاوت بین عملکرد دانش آموزان کم توان ذهنی در دو گروه آزمایش و کنترل در تمام خرده مهارت های رفتار سازشی (اجتماعی بودن – ارتباط – جابه جایی وحرکت مسائل شغلی – خودرهبری – خودیاری در پوشیدن – خودیاری در خوردن – خودیاری عمومی) معنادار بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که شرکت دانش آموزان جامعه هدف درجلسات آموزشی داستان های اجتماعی، میزان عزت نفس آنان را افزایش و مشکلات سازشی آنان را کاهش می دهد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری(CBT) بر علائم اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) در آسیب دیدگان تجاوز جنسی
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر درمان شناختی – رفتاری(CBT) بر افرادی که حداقل یک بار در طول عمر خود مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و دچار اختلال استرس پس از ضربه شده اند، انجام شد. در این مطالعه (نیمه آزمایشی با گروه کنترل) 20 نفر افرادی که به دلیل تجاوز جنسی دچار PTSD شده اند. به دو گروه کنترل و گروه ازمایش هر گروه 10 نفر انتخاب شدند و در هر گروه با استفاده از پرسشنامه اختلال استرس پس از ضربه میسی سی پی مورد آزمون قرار گرفتند و بعد از دوره درمان شناختی- رفتاری توسط پژوهشگرهر دوگروه ازمایش و کنترل دوباره مورد آزمون قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss نسخه 22 و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی- رفتاری برای درمان افرادی که دارای اختلال پس از ضربه بعد از تجاوز جنسی بودند، مناسب است. (01/0 p) براساس نتایج به دست آمده می توان گفت درمان شناختی – رفتاری برای افرادی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه شده اند مناسب است.
مقایسه نگرش عشق در زنان بارور و نابارور
حوزه های تخصصی:
ناباروری در سراسر جهان و در همه فرهنگها به عنوان یک تجربه استرس زا و بحرانی تهدید کننده برای ثبات فردی، زناشویی، خانوادگی و اجتماعی شناخته شده است. با پیشرفت علم وتکنولوژی و ابداع IVF دریچه امیدی برای زوجهای نابارور گشوده شده است ولی آنها را به تحمل استرس بیشتر و دوره های درمان طولانیتر وادار کرده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه نگرش عشق در زنان بارور و نابارور انجام شد. روش پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای بود و جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زنان نابارور و بارور که در سال 1396 به موسسه ناباروری مهر مراجعه کردند. این پژوهش150 زن نابارور مراجعه کننده به موسسه ناباروری مهر و بارور به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و.اطلاعات بر اساس سوالات دموگرافیک و پرسشنامه نگرش های مربوط به عشق هندریک و هندریک(1986) جمع آوری ومورد بررسی و تحلیل قرارگرفته شده است.دراین پژوهش برای آزمون فرضیات و جهت مقایسه دو گروه از تحلیل واریانس تک متغیری(ANOVA) و چند متغیری(MANOVA) استفاده ش وداده های پژوهش، بانرم افزارهای SPSS نسخه شماره 18 تجزیه و تحلیل گردید. پژوهش نشان داد که بین نگرش به عشق در دو گروه تفاوت وجود دارد(01/0>P).
رابطه الگو های دلبستگی و خصوصیات شخصیتی با قلدری در دانش آموزان مقطع متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر رابطه الگو های دلبستگی و خصوصیات شخصیتی با قلدری در دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر کرمانشاه بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر کرمانشاه هستند که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری این پژوهش مشتمل بر 200 نفر از دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شده است. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش مقیاس دلبستگی هازن، پنج عاملی شخصیت نئو و مقیاس قلدری می باشد. یافته ها با استفاده ار روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه نشان داد که بین الگو دلبستگی ایمن با قلدری در دانش آموزان رابطه منفی معنی داری وجود دارد بین الگو دلبستگی ناایمن دوسوگرا با قلدری در دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد بین الگو دلبستگی ناایمن اجتنابی با قلدری در دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. بین ویژگی شخصیتی روان رنجوری با قلدری در دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. بین ویژگی شخصیتی برون گرایی با قلدری در دانش آموزان رابطه منفی معنی داری وجود دارد. بین ویژگی شخصیتی گشاده ذهنی با قلدری در دانش آموزان رابطه ای مشاهده نمی شود. بین ویژگی شخصیتی توافق پذیری با قلدری در دانش آموزان رابطه منفی معنی داری مشاهده می شود. همچنین بین ویژگی شخصیتی وجدانی بودن با قلدری در دانش آموزان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. متغیرهای الگو دلبستگی ناایمن اجتنابی و الگو دلبستگی ناایمن دوسوگرا به ترتیب پیش بینی کننده قلدری در دانش آموزان می باشند.