آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۶

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی چگونگی شکل گیری جمله های مجهول در زبان فارسی، بر پایه نظریه پادتقارن پویا (Moro, 2000) و با روش کیفی می پردازد تا عامل به وجود آمدن این جمله ها را از دیدگاهی متفاوت مورد بررسی قرار داده و تبیین نماید. در این مقاله نشان داده می شود آن چه به ساخت مجهول معروف است، فرآورده جانبیِ گرهی نقشی، با عنوان گره جهت با مشخصه [مجهول] است. گره جهت، یک گروه کُنادی را به عنوان متمم خود انتخاب کرده و مشخصه [ف. تصریفِ] گروهِ فعلی سبک را به صورت مجهول، ارزش دار می کند. در صورتی که این گره، با یکی از فعل های شدن، گشتن، آمدن و رفتن، پُر شده باشد؛ فعل به صورت اسم مفعول بازنمود می یابد. بر این مبنا، فعل «شدن» نمی تواند عامل مؤثری در شکل گیری یا عدمِ شکل گیری جمله های مجهول به شمار آید، بلکه این فعل، صرفاً یک نمود آوایی است برای گرهی نقشی با مشخصه [مجهول].  همچنین با توسل به فرضیه یوتا، نشان می دهیم که حضور کنش گر در جمله های مجهول از آن جا ناشی می شود که یگ گروه حرفِ تعریف در جایگاه مشخص گر گروه فعلیِ سبک و پیش از ادغام آن گروه فعلی با گروه کُنادی، ادغام شده است.

تبلیغات