مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان (مطالعات زنان سابق)
مطالعات زنان دوره یازدهم تابستان 1392 شماره 2 (پیاپی 35) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله میزان مشارکت دانشجویان دختر در فعالیت های ورزشی و عوامل مؤثر بر آن بررسی شد. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایشی بود. جامعه آماری شامل دختران دانشجو دانشگاه بوعلی سینا همدان (5096 نفر) بوده اند که از این تعداد 385 نفر از طریق فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و از طریق روش نمونه گیری خوشه ای، بین آن ها پرسشنامه توزیع شد.در چارچوب نظری از نظریاتی همچون نظریه فیش باین-آیزن، نظریه یادگیری اجتماعی، نظریه سرمایه فرهنگی، نظریات فمنیستی، نظریه چافتز،کلیشه های جنسیّتی سندرا بم و دیدگاه نظری چو بهره گرفته شد. نتایج نشان داد بین متغیر های حمایت اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سودمندی ادراک شده، تمایل فردی و موانع اجتماعی مشارکت با میزان مشارکت ورزشی رابطه معناداری دیده می شود، اما بین متغیرهای رشته تحصیلی، قومیت و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با میزان مشارکت ورزشی رابطه معناداری مشاهده نمی شود. همچنین بین باورهای قالبی و مشارکت ورزشی رابطه معنادار و معکوس وجود دارد.
بازتولید الگوهای حجاب در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این پژوهش معطوف به بررسی و تجزیه و تحلیل ابعاد و ویژگی های مرتبط با فرآیند جامعه پذیری حجاب و پوشش اسلامی بود. در این پژوهش، با استفاده از مدل نظری عناصر چهارگانه فرآیند جامعه پذیری میچنر و همکاران (1990) و سایر صاحب نظران معاصر تئوری جامعه پذیری (اونس و داویس، 2000؛ تایلور، 2003)، فرآیند جامعه پذیری حجاب از طریق سیستم آموزشی تجزیه و تحلیل شد. بر همین اساس، مهم ترین الگوها و ویژگی های مرتبط با چگونگی بازنمایی حجاب و پوشش زنان در متون آموزشی مدارس ایران بر پایه روش تحلیل محتوا بررسی شد. مطابق نتایج این پژوهش، اگرچه الگوهای کمابیش عمومی در زمینه چگونگی بازنمایی حجاب و پوشش زنان از طریق سیستم آموزشی وجود دارد، اما تجزیه و تحلیل های تفصیلی این پژوهش نشان می دهد که این الگوهای کلی به طور معناداری تابعی از دوره های تحصیلی و عنوان متون درسی است.
مصرف کننده های فضاهای فرهنگی بررسی تطبیقی زنان شاغل و خانه دار تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی پژوهشی با هدف شناخت استفاده از فضاهای فرهنگی اعم از مکان ها (سینما، موزه و غیره) و کالاهای فرهنگی (کتاب، تلویزیون و غیره) توسط زنان شاغل و خانه دار و مقایسه بین آن ها به روش کیفی و با ابزار مصاحبه و سپس تجزیه و تحلیل محتوای متن مصاحبه ها، نتایج تعمق پذیری به دست آمد؛ اولاً، زنان فضاهای فرهنگی را به طور یکسان مصرف نکرده اند. ثانیاً، زنان شاغل کمی بیش تر از زنان خانه دار به سینما می روند. ضمن اینکه کلاً زنان کم به موزه و تئاتر می روند، ولی تقریباً به یک اندازه از این مکان ها بهره می برند. زنان خانه دار کمی بیش تر از زنان شاغل تلویزیون می بینند، زیرا آن ها فرصت بیش تری دارند. زنان به یک اندازه ماهواره تماشا می کنند، ولی زنان شاغل به رغم اینکه کار می کنند و کار خانه را نیز به عهده دارند، کمی بیش تر از زنان خانه دار مطالعه می کنند. هر دو دسته خیلی موسیقی گوش می کنند و در نهایت همه زنان در استفاده از مکان های فرهنگی (به دلایل اقتصادی یا کمبود وقت) کم تر از وسایل فرهنگی استفاده می کنند.
بررسی مقایسه ای عوامل مؤثر بر ساختار قدرت در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش عوامل مؤثر بر ساختار قدرت در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل در شهرستان بوکان مطالعه شد و متغیر های مستقل پژوهش از چارچوب نظری پژوهش(نظریه منابع، مبادله، تئوری تضاد) استنتاج و در قالب هشت فرضیه طرح شد. جهت بررسی، دو گروه نمونه هر کدام به حجم 70 نفر از بین جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند. در انتخاب گروه نمونه اول از میان زنان شاغل متأهل، با توجه به کوچک بودن جامعه و معیارهای در نظر گرفته شده، از روش تمام شماری استفاده شد؛ ولی در انتخاب گروه نمونه دوم از میان زنان غیر شاغل متأهل، با توجه به وسیع بودن جامعه، از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته ساختار قدرت در خانواده جمع آوری شد و به وسیله نرم افزارSPSS تحلیل شد و متناسب با سطح سنجش متغیرها از آمارهای توصیفی(توزیع فراوانی، درصد و درصد تراکمی و...) و استنباطی(آزمونt ، تحلیل رگرسیون و...) استفاده شد. نتایج درباره فرضیات پژوهش نشان داد که ساختار قدرت در بین خانواده های زنان شاغل و غیر شاغل متأهل متفاوت است و در خانواده های زنان شاغل متغیر های مستقل تحصیلات زن، درآمد زن و مالکیت شخصی زوجین از لحاظ آماری بر ساختار قدرت در خانواده تأثیر دارند؛ در حالی که در خانواده های زنان غیر شاغل دو متغیر تحصیلات شوهر و مدت زمان ازدواج بیش ترین نقش را در تبیین ساختار قدرت دارند.
سبک های دلبستگی و میزان بخشودگی میان زنان متقاضی طلاق و زنان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و میزان بخشودگی میان زنان متقاضی طلاق و زنان عادی انجام شده است. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس100 نفر از جامعه زنان عادی و 100 نفر از جامعه زنان متقاضی طلاق به عنوان گروه نمونه در نظر گرفته شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات عبارت بودند از مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسالان(AAS) و مقیاس بخشودگی خانواده(FFS). برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری آزمون t و تحلیل واریانس و ضریب همبستگی استفاده شد. نتایج بیا ن کننده آن است که بین سبک های دلبستگی ایمن و ناایمن اضطرابی با میزان بخشودگی، رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین زنان عادی و زنان متقاضی طلاق در سبک های دلبستگی و میزان بخشودگی آن ها تفاوت معناداری وجود دارد.
هویت جنسیتی مردان و زنان در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی هویّت و جنسیّت در قالب مفهوم هویّت جنسیّتی در میان زنان و مردان ساکن کلان شهر تهران بود. هویّت جنسیّتی احساسی است که یک فرد نسبت به خود تحت عنوان یک مرد یا یک زن دارد؛ حالتی که احساسی از مردانگی یا زنانگی را در او به وجود می آورد. این مطالعه با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، افراد 15 سال و بالاتر ساکن شهر تهران هستند. حجم نمونه 342 نفر است که برای انتخاب آن ها از نمونه گیری خوشه ای با احتمال متناسب با حجم نمونه استفاده شد؛ با تقسیم تهران به سه قسمت شمال، مرکز و جنوب، نمونه ها از سه منطقه 3، 11 و 18 شهر تهران انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد هویّت جنسیّتی در افراد مورد مطالعه شکل گرفته است و مردان به نسبت زنان هویّت جنسیّتی قوی تری دارند و تحت تأثیر این هویّت قرار دارند. در مقایسه بین سه منطقه، ساکنان منطقه 18 از هویّت جنسیّتی قوی تری بهره مند هستند.
بررسی اثر نسبی فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر نابرابری جنسیتی (مطالعه بین کشوری بازار کار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دو دهه اخیر، به قابلیت های فن آوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در کاهش نابرابری جنسیّتی شدیداً تأکید شده است. به گونه ای که به شکل گیری این فرضیه منجر شده که (حتی) تفاوت های میان کشورها در سایر حوزه های مؤثر بر نابرابری جنسیّتی با استفاده مطلوب از این فناوری تا حدی جبران پذیر است، اما طیف جدیدی از بررسی ها با رد این فرضیه، ضمن تأیید نقش شایان توجه فاوا بر کاهش نابرابری جنسیّتی به اصلاح دیدگاه غالب در ارتباط با عوامل مؤثر بر شکاف جنسیّتی توجه کرده و بیش ترین اثر را کماکان برای عوامل ساختاری (اجتماعی، فرهنگی و... ) قائل شده اند؛ به گونه ای که حتی با بهره گیری از فاوا نیز جبران پذیر نیست. مطالعه حاضر با هدف توسعه و تکمیل این مطالعات با تأکید بر نابرابری جنسیّتی در بازار کار انجام شده است. بدین نحو که اثر نسبی فاوا در مقایسه با منتخبی از متغیرهای مؤثر دیگر بر مشارکت زنان در بازار کار، در قالب یک الگوی اقتصادسنجی پایه برای دو گروه از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه (از جمله ایران)، برای دو دوره زمانی 9-1990 و 8-2000 و با استفاده از روش داده های تلفیقی آزمون شده است. نتایج حکایت از آن دارد که به رغم اثر معنادار فاوا بر کاهش نابرابری جنسیّتی در قالب افزایش سهم زنان در بازار کار، این اثر در هر دو گروه کشورها در مقایسه با اثر عوامل ساختاری در رتبه دوم قرار دارد. گویی فاوا به عنوان یک مکمل در کنار سایر عوامل کاهش نابرابری جنسیّتی را تسهیل کرده است.