۱.
ظهور شبکه های اجتماعی منجر به تغییر پارادایم ارتباطات اجتماعی در همه ابعاد زندگی انسان شده است. این پژوهش ضمن تشریح فضای اثرگذار این شبکه ها بر زندگی اقتصادی زنان می کوشد، در چارچوب مفاهیم اقتصاد خرد، ارزش اقتصادی شبکه اجتماعی اینستاگرام را به عنوان نمونه ای از کالاهای غیر بازاری بررسی کند. بر این اساس هدف این پژوهش برآورد میزان تمایل به دریافت (WTA)کاربران زن در شهر تهران جهت عدم استفاده از اینستاگرام به مدت یک ماه با استفاده از روش یک و نیم بعدی(OOHB) است. این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش جزء تحقیقات توصیفی- پیماشی طبقه بندی می شود. حجم کل نمونه از طریق فرمول میشل و کارسون 384 کاربر تعیین شد و 7 دامنه قیمتی پیشنهادی در پرسشنامه به روش کوپر مشخص گردید. نتایج این پژوهش نشان داد، که حداقل تمایل به دریافت مبلغ پولی کاربران برای عدم استفاده از اینستاگرام به مدت یک ماه ، 415474 تومان است؛ که به طور تقریبی ماهانه مازاد رفاهی معادل، 989 میلیارد تومان خواهد بود. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که متغیرهای تحصیلات، درآمد، زمان استفاده از اینستاگرام و بودجه برای دسترسی به اینترنت بر تمایل به دریافت زنان اثز مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج گویایی آن بود که متغیرهای سن و سرپرست خانوار بودن اثر منفی و معناداری بر میزان تمایل به دریافت کاربران زن دارد.
۲.
هدف این نوشتار مطالعه کیفی سبک های جدید مُدگرایی در پوشش به عنوان یکی از اصلی ترین میدان های نزاع بر سر بدنِ عمومی در فضاهای همگانی است. سوژه های مورد مطالعه از میان دختران 14 تا 30 سال شهر سنندج انتخاب شده اند که پرسه زنی در فضاهای همگانی را به عنوان فعالیت معمولی خود معرفی نموده اند. داده ها از طریق مصاحبه فردی گردآوری و از طریق تحلیل مضمونی تفسیر شده اند. طبق نتایج تحقیق، شش مضمون اصلی از داده ها قابل استنتاج است: نقش دوگانه مُدگرایی در افشاسازی/ پنهان سازی هویت؛ انتخاب مُد جایگزین به عنوان راهی برای پس زدن رمزگانِ سنتیِ پوشش؛ کارکرد مُد در بازتولید دوگانه تمایز/ ادغام؛ استفاده از سبک های مُدگرا برای نمایش پرستیژ و گشودگی فردی؛ مُدگرایی راهی برای تصرف فضاها؛ و جایگاه محوری مُدگرایی در منازعه بدن خصوصی/ بدن عمومی. ترسیم شبکه مضامین و خرده مضامین همبسته آن ها بیان گر آن است که برای دخترانِ جوان، پرسه زنی در فضاهای همگانی، پیروی از سبک های جدید پوشش، تصرف فضاها، متمایزکردن خویش از نسل قدیم، و تلاش برای مدیریت بدن خود در فضاهای عمومی جملگی اجزاء به هم پیوسته شکلی از زیستن هستند که می توان ذیل مقوله هسته ای «نمایش عمومی وجه مطلوبی از بودن» آن را نا مگذاری کرد. بدین سان، استفاده دخترانِ جوان از سبک-های جدید لباس درست در لحظه ای که به قصد نمایاندن هویتی جدید انجام می شود عملاً حکم انتخاب نوعی مُد جایگزین برای سرپیچی از قواعد قدیمی پوشش را دارد. همین کنش، هم زمان، آن ها را قادر می سازد خود را درمقام اعضای یک خرده فرهنگ از فرهنگ کلی متمایز کنند و پرستیژ، شکوه، انعطاف و آراستگی خود را به نمایش بگذارند.
۳.
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده از سوی معلم، در رابطه سه گانه تاریک شخصیت و مقایسه اجتماعی با رفتار قلدری در دختران بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. تعداد 384 دانش آموز دختر دوره دوم متوسطه شهر ارومیه (میانگین سنی: 82/16 و انحراف استاندارد: 04/1) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند و به پرسشنامه های Illinois Bully Scale, Narcissistic Personality Inventory, Machiavellianism personality scale, Self-Report Psychopathy Scale, Perceived Social Support scale, Iowa-Netherlands Comparison Orientation Measure پاسخ دادند. به منظور تحلیل مدل مفهومی، بررسی فرضیه های پژوهش و استنباط آماری از نرم افزار Spss و Smart Pls استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری، نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده از سوی معلم را در تأثیر ماکیاولیسم بر قلدری، تائید کرد. همچنین، نتایج نشان داد که حمایت اجتماعی ادراک شده از سوی معلم، نمی تواند نقش میانجی را بین خودشیفتگی و قلدری، جامعه ستیزی و قلدری، مقایسه اجتماعی و قلدری ایفا کند. مطابق نتایج به دست آمده، خودشیفتگی و ماکیاولیسم بر قلدری تأثیر مثبت و معنادار دارند و جامعه ستیزی بر قلدری تأثیری ندارد. علاوه براین، مقایسه اجتماعی بر قلدری تأثیر مثبت و معنادار و حمایت اجتماعی بر قلدری تأثیر منفی و معنادار دارد. با توجه به مقدار به دست آمده برای GOF به میزان 370/0، برازش مناسب و قوی مدل کلی تأیید می-شود.
۴.
افسردگی پس از زایمان به عنوان یکی از اختلال های شایع پس از زایمان، با ایجاد دگرگونی های منفی و مخرب در خلق وخوی مادر و فضای خانواده، سازگاری مادر با کودک تازه متولدشده و پرورش کودک در ارتباطی سالم با مادر را بسیار مختل می-کند. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی گری تنهایی اجتماعی بر رابطه مکانیسم های دفاعی رشد نایافته و افسردگی پس از زایمان انجام شد. در یک بررسی از نوع همبستگی از میان کلیه ی زنان تازه زایمان کرده شهر تهران 227 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهر تهران به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس افسردگی پس از زایمان ادینبورگ، پرسش نامه سبک های دفاعی اندروز و همکاران و مقیاس تنهایی اجتماعی را تکمیل کردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از الگو یابی معادلات ساختاری، آزمون همبستگی پیرسون و نرم افزارهای AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها نشان داد که در سطح اطمینان 95% الگوی ساختاری تحقیق، برازش مناسبی دارد به این صورت که مکانیسم های دفاعی رشد نایافته اثر غیرمستقیم مثبت به واسطه تنهایی اجتماعی بر افسردگی پس از زایمان دارند و می توانند احتمال ابتلا به این اختلال را افزایش دهند.
۵.
یکی از مهمترین دگرگونی های کمی و کیفی رو به رشد در نهاد خانواده معاصر پدیده حضانت پذیری زنان است. مقاله حاضر در چارچوب مطالعات جنسیتی و با استناد به تحلیل و تفسیرهای نظریه فمینیستی علل و پیامدهای این پدیده را به مثابه یک مسئله اجتماعی مورد بررسی قرار داده است. از نظر روش شناختی این مطالعه با رویکرد نظریه مبنایی و عمدتاً کاربرد تکنیک مصاحبه با 20 نفر از زنان مطلقه شهرستان مریوان که تحت پوشش کمیته امداد بوده اند به اجرا درآمده است. یافته های پژوهش بر اساس مدلی پارادایمی و با استخراج 13 مقوله محوری در فرایند کدگذاری داده ها مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته است: «جبر اجتماعی قانونی» و «عواطف مادرانه» موجبات علی حضانت پذیری را توضیح می دهند. «پایگاه طبقاتی» و «کودک همسری» شرایط زمینه ای؛ و «اختلافات زناشویی»، «ناتوانی مردان در تأمین هزینه های خانواده» و «خشونت خانگی» عوامل مداخله گر مؤثر در این وضعیت هستند. پیامدهای حضانت پذیری در مقوله های «فقر فزاینده»، «فشار نقش»، «وابستگی» و «احساس رهاشدگی» انعکاس یافته است. نهایتاً اینکه زنان با راهبردهای دوگانه «استیصال» و «تحمل» که بازنمای مواجهه ذهنی و پذیرش عینی حضانت-پذیری است نسبت به آن واکنش نشان می دهند.
۶.
بارداری و مادر شدن از وقایع لذت بخش و تکاملی زندگی زنان محسوب می شود، اما گاهی به دلیل تغییرات متعدد فیزیولوژیک و روانشناختی ممکن است همراه با اضطراب و افسردگی باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودشفقتی در رابطه ی میان تصویربدنی و شدت اضطراب و افسردگی زنان باردار انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه ی آماری را کلیه زنان بارداری که در سه ماهه سوم بارداری قرار داشتند و جهت دریافت مراقبت های دوران بارداری به درمانگاه های زنان بیمارستان های شهر تهران مراجعه کردند تشکیل دادند، که از این میان 140 نفر به روش نمونه گیری دردسترس از سه بیمارستان قدس، هدایت و الغدیر انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ی خودشفقتی نف (2003)، فرم کوتاه اضطراب بارداری (1990)، افسردگی ادینبورگ (1987) و تصویربدن در بارداری (2017) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و برنامه الحاقی پردازش گر هایس استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون ضریب هبستگی پیرسون نشان داد تصویربدنی همبستگی مثبت معنادار با شدت اضطراب و افسردگی دارد و خودشفقتی با تصویربدنی، شدت اضطراب و افسردگی همبستگی منفی معناداری دارد (0.01>P). همچنین نتایج رگرسیون خطی چندگانه، نقش واسطه ای معنادار خودشفقتی در رابطه ی میان تصویربدنی و شدت اضطراب و افسردگی زنان باردار را تایید کرد (P<0.01 و 0.33= R2). باتوجه به یافته ها، توصیه می شود در برنامه ریزی های بهداشتی درمانی جهت بهبود سلامت روان زنان باردار به افزایش خودشفقتی و کاهش نارضایتی از تصویربدنی توجه جدی معطوف شود.
۷.
بزهکاری یکی از مشکلات دوره نوجوانی است که می تواند سبب اختلال در نظم اجتماعی و مشکلات جدی در سطوح مختلف شود و عوامل متعددی در بروز آن دخالت دارند. هدف پژوهش حاضر پیش بینی بزهکاری چندبعدی بر اساس نمویافتگی عاطفی و سرکوب افکار و بررسی نقش تعدیل کنندگی جنسیت انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1400-99 بود که از این میان تعداد 90 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری در دسترس مورد مطالعه قرار گرفتند.گردآوری داده ها با پرسشنامه های بزهکاری چندبعدی (سهامی و همکاران، 1396)، نمویافتگی عاطفی (سینگ و بهارگاوا، 1974) و سیاهه سرکوب خرس سفید (وگنر و زاناک اس، 1994) انجام شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که هر دو متغیر نمویافتگی عاطفی (0/45=β) و سرکوب افکار (0/24=β) می توانند بزهکاری چندبعدی را در نوجوانان پیش بینی کنند. هم چنین بررسی نقش جنسیت در رابطه بین نمویافتگی عاطفی و سرکوب افکار با بزهکاری مورد تأیید قرار گرفت؛ بدین معنا که تأثیر این دو متغیر بر بزهکاری در دختران و پسران متفاوت است و در پسران سرکوب افکار 36% و نمویافتگی عاطفی 41% از بزهکاری و در دختران نیز نمویافتگی عاطفی 49% بزهکاری را پیش بینی می کند. لازم به ذکر است که متغیر سرکوب افکار در گروه دختران قادر به پیش بینی بزهکاری چندبعدی نبود. در نهایت می توان با بهره گیری از این نتایج و ارائه آموزش های مربوط به تقویت نمویافتگی عاطفی و راهبردهای سازگارانه مقابله با استرس و تنش، گام بلندی در جهت کاهش بزهکاری در نوجوانان برداشت.