* * پژوهشکده ی زنان، دانشگاه الزهرا در این پژوهش، طرح واره های نقش جنسیتی و کلیشه های فرهنگی درباره ی زنانه گی و مردانه گی در گروهی از دانش جویان دختر با کاربرد پرسش نامه ی نقش جنسیتی بم و پرسش نامه ی اطلاعات فردی، بررسی شده است. هدف از این مطالعه، بررسی و شناخت صفات و ویژه گی های روان شناختی زنانه گی، مردانه گی و بررسی کلیشه های فرهنگی در رابطه با نقش های جنسیتی در دانش جویان دختر است. مطالعاتی از این دست، می تواند طرح واره های ذهنی مسلط و کلیشه های فرهنگی مربوط به جداسازی نقش های جنسیتی را کم رنگ تر سازد، هویت جنسیتی را هویتی پیچیده و چند عاملی بشمارد، آن را از ابعاد مختلف بررسی کند و باز اندیشی درباره ی کلیشه های فرهنگی زنانه و مردانه را پدید آورد.
یافته ها نشان می دهد که دختران دانش جوی مورد مطالعه، در مقیاس زنانه گی در مقایسه با مقیاس مردانه گی تفاوت معنادار دارند؛ به عبارت دیگر، تفاوت بین طرح واره های ذهنی زنانه و مردانه در این گروه معنادار است. هم چنین، ویژه گی های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دانش جویان با نقش های جنسیتی آن ها رابطه دارد.
یافته ها بر اساس این دیدگاه که جنسیت پدیده ئی پویا، سیال و تغییرپذیراست و نقش های جنسیتی مجموعه ئی از منش ها است که همواره باید روزآمد شود، مورد بحث قرار گرفته است.
چه گونه گی برآورد پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان یکی از دشواری های مهم پژوهش در بررسی های جامعه شناسانه درباره ی زنان است. از این رو، هدف اصلی این نوشتار، بررسی متغیرهای در آینده در برآورد پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان، و هم چنین تشریح چه گونه گی تأثیر این متغیرها بر سلامت و بهداشت روانی آنان است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان وضعیتی چندگانه و دارای چندین بعد است که با توجه به حوزه های چندگانه ی عمومی و خصوصی زنده گی زنان، بر بروز بیماری های روانی آنان تأثیر می گذارد. در نظر این بررسی، طبقه بندی زنان بر پایه ی طبقه ئی که سرپرست مرد خانواده در آن است ناپذیرفتنی نیست، چرا که هنوز بخشی بزرگ از وضعیت اجتماعی - اقتصادی زنان تحت تأثیر ویژه گی های سرپرست مرد خانواده است؛ اما با توجه به لزوم نگرش به تجربه ها و دل بسته گی های زنان، برآورد میزان دست یابی برابر زنان و مردان به منابع همه گانی و فردی، یکی از الگوهای کارآمدی است که با روی کرد بدان، می توان جایگاه زنان را در نظام و لایه بندی اجتماعی تعیین نمود. هم چنین پدیده ی یاد شده سرچشمه ی فشار روانی زنان است و بیماری های روانی افسردگی و اضطراب در آنان پدید می آورد.
نابرابری جنسیتی یکی از پدیده هایی است که در بیشتر جوامع بشری دیده می شود. جایگاه فرودست زنان در وضعیت های منزلت - قدرت، و سهم بری اندک آن ها از سرمایه های موجود در جامعه، از زمینه های اصلی مطالعات جامعه شناختی با رویکرد فمینیستی است. نابرابری جنسیتی در خانواده به عنوان کانون جامعه پذیر شدن هر انسانی، از جمله محورهای بحث برانگیز این گونه مطالعات است.
بسیاری از نظریه های جامعه شناختی بر آن اند که افزون بر عوامل ساختاری، عوامل روانی، ذهنی و شناختی تأثیر بسیار زیادی بر نابرابری جنسیتی دارد. پذیرش ایده ئولوژی و عقاید قالبی جنسیتی توسط زنان، در بستری از جامعه پذیری جنسیتی و تقسیم جنسیت یافته کار، زمینه را برای بازتولید نابرابری در فضای خانواده فراهم می سازد.
این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر نابرابری جنسیتی، به ویژه عوامل ایده ئولوژیک و عقاید قالبی انجام شده است. نمونه ی پژوهش، 682 نفر از زنان متأهل ساکن شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن بوده است.
یافته ها نشان داد که در این منطقه نابرابری جنسیتی به گونه ئی محسوس وجود دارد. مهم ترین عوامل مؤثر بر نابرابری جنسیتی در خانواده چنین بود: سطح تحصیلات زن و مرد، سن زن و مرد، محل سکونت، تعداد اعضای خانواده، جامعه پذیری جنسیتی، ایفای نقش جنسیتی، ایده ئولوژی مردسالاری، و عقاید قالبی جنسیتی
نمونه بررسی، 97 زن مورد خشونت قرار گرفته بود.یافته ها نشان داد که از بین خشونت ها، خشونت روانی بیش ترین هم بستگی را با تمایل به افکار خودکشی و آسیب رساندن به همسر دارد. زنان مورد خشونت قرار گرفته با آن که از حمایت های خانواده گی برخوردار بودند، باز هم تمایل به افکار خودکشی و آسیب رسانی به همسر داشتند.
اگر چه سقط جنین به نظر بسیاری از فقها، با توجه به تصریح قرآن کریم، حرام است، اما می توان با توجه به تغییر عنوان این موضوع، یعنی با طرح عنوان جدید سقط درمانی، حکم ثانویه ی جدیدی برای سقط قائل شد و در موارد ویژه آن را روا دانست: مواردی که بارداری یا زایمان دشواری و تنگنا برای مادر یا فرزند در پی داشته باشد و به آسیب جانی یا از دست رفتن سلامتی آن ها بیانجامد؛ هنگامی که مادر در شرایط روانی دشوار قرار گیرد و توان ادامه ی بارداری را نداشته باشد؛ یا موارد ناهنجاری های جنینی و نقص اندام. در این حکم فرقی میان پیش یا پس از دمیده شدن روح وجود ندارد، چرا که تفاوت بین این دو مرحله، تنها تفاوت بین بالقوه بودن انسان و بالفعل بودن اوست.
اگر بگوییم که دو حکم شرعی، یعنی وجوب فقط حفظ جان مادر، و ناروایی سقط جنین، با هم نمی خواند و در عمل مزاحم هم است، به گونه ئی که اگر بخواهیم به یکی عمل کنیم، دیگری را زیر پا گذاشته ایم، می توان این نا هم خوانی را با توجه به میزان اهمیت هر یک برطرف کرد. بدین سان که حکمی را که اهمیت بیشتری دارد بر حکم دیگر برتری دهیم،و حکمی را که زیان کم تری دارد، پیش تر بدانیم (وجوه برتری هر حکم در شرایطی ویژه جای درنگ دارد)؛ و سرانجام، اگر هیچ وجه برتری دهنده نیافتیم، این دو حکم را از هر روی با هم برابر و مادر را آزاد بدانیم یکی را برگزیند: یا حفظ جان خود، یا حفظ جان فرزند خود، و بدین سان سقط جنین را به او واگذاریم.