در این نوشتار تصویرسازی نقش جنسیت در آگهی های تلویزیونی ایران بررسی می شود. هدف پژوهش، شناخت تفاوت ها میان چه گونه گی نمایش زنان و مردان بازی گر، نقش اصلی آگهی های تلویزیونی از نظر شناسه های کلی، شناسه های جمعیت شناختی، و شناسه های نگرشی/رفتاری است.
در راستای اجرای پژوهش، 139 آگهی (نمونه ی آماری) به روش تحلیل محتوا که روش معمول به کار گرفته شده در پژوهش های پیشین نقش های جنسیت است بررسی شد.یافته ها نشان داد که میان شخصیت اصلی (مرد/زن) در آگهی های تلویزیونی از لحاظ شناسه های گفته شده تفاوت وجود دارد و نمایش مردان و زنان در آگهی های تلویزیونی در راستای نقش های سنتی است.
جهانی شدن پدیده ای است که در چند دهه ی گذشته جامعه ی جهانی را با شدت و ضعفی متفاوت تحت تاثیر خود قرار داده و ایران به عنوان یکی از اعضای این جامعه، در دهه های پیشین اندک اندک تحت تاثیر آن قرار گرفته است، اما زنان هم از این پروسه و تأثیرات آن بازخورد هایی ارائه نموده اند...
طرح کلی این پژوهش از نوع پس آزمون – پیش آزمون با یک گروه و پس رویدادی به لحاظ بررسی وضعیت رفتاری گروه ها است. در این پژوهش برای بررسی اختلال های رفتاری در آزمودنی ها، مقیاس ارزش یابی رفتاری راتر (فرم آموزگاران) به کار آمده است. این آزمون از روایی و اعتباری نسبتا بالا برخوردار است. نخست 86 آزمودنی ها به طور تصادفی برگزیده شدند و در مرحله ی پیش آزمون از طریق مربیان مورد مشاهده قرار گرفتند. سپس برای بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارت های زندگی، مهارت هایی چون حل مسئله، تصمیم گیری، تفکر انتقادی و خلاق، چه گونه گی بهداشت جسم و روان، مهارت های میان فردی و ارتباطی به شیوه ی آموزش مستقیم به مربیان و به شیوه های غیر مستقیم (یادگیری مشارکتی، بازی های تربیتی، بارش فکری، ایفای نقش، بحث و گفت و گو، کار در گروه های کوچک، الگوی افزایش آگاهی، کندوکاو گروهی، نمایش، پرسش و پاسخ آموزش مستقیم – عملی، و مسئولیت های اردویی) به دانش آموزان دختر در اردوگاه ها آموخته شد. آزمودنی ها در مرحله ی پس آزمون دوباره ارزش یابی شدند.
یافته ها نشان داد که میانگین نمره های پس آزمون نسبت به میانگین نمره های پیش آزمون به گونه ئی معنادار کم تر است که این به معنای اثربخشی آموزش مهارت های زنده گی در بهبود وضعیت رفتاری نوجوانان است. هم چنین تفاوتی معنادار در وضعیت رفتاری نوجوانان در پایه های گوناگون تحصیلی دیده می شود که این تفاوت در مرحله ی پیش آزمون نشان می دهد که نوجوانان پایه ی دوم و سوم راهنمایی مشکلات رفتاری بیش تری دارند؛ در حالی که در مرحله پس آزمون وضعیت رفتاری دانش آموزان پایه های یکم و دوم راهنمایی نسبت به نوجوانان پایه سوم راهنمایی بهبود بیش تری داشته است. به سخن دیگر، آموزش ها در گروه های سنی پایین تر موثرتر است.
هویت خواهی در درون زنان ایران همواره چونان آتشی شعله می کشد. اما با همه ی تفاوت ها و نابرابری های نابه جا، به دلیل نبود شرایط لازم فکری، امکان شکل گیری حرکتی عمومی برای پاس داری از حقوق زنان و نوزایی ارج و منزلت آنان فراهم نبود. از سوی دیگر ناباوری و اعتماد به نفس نداشتن زنان که همواره در طول تاریخ هستی خود را در پرتو مردی دیگر (پدر یا شوهر) تعریف شده می یافتند، و از سوی دیگر نبود نگرش عمومی به توان مندی زن برای ایفای نقشی مستقل، به تداوم بی بهره گی و کناره گیری زنان از عرصه ی عمومی و خلاصه شدن نقش آنان به ایفای وظیفه ی مادری یا همسری. صرف در عرصه ی خصوصی کمک نمود. تا سال ها پس از آن که نخستین اعتراض ها به فرودستی زن در برابر مرد در پی حضور زنان در عرصه ی تولید اقتصادی در غرب آغاز شد، در جامعه ی ایرانی به دلیل نبود تجربه ی مدرنیته و دست آوردهای آن، هنوز واکنشی برای دگرگونی و بهبود وضع زنان دیده نمی شد. شاید بتوان نخستین نشانه های یک حرکت جمعی در این زمینه را نهضت مشروطه دانست که در پی با افزایش آگاهی از دگرگونی وضع زنان در فراسوی مرزها، زمینه ی کامل این حرکت فراهم شد. رژیم پهلوی با آگاهی از اراده ی توانای زنان برای حضور در عرصه ی عمومی زیرکانه با اعطای آزادی های نسبی، با منت نهادن بر سر زنان ایرانی، ولایت مردسالارانه ی خود را بر سر آنان تداوم بخشید.
شکل گیری انقلاب ایران فرصتی مناسب برای توده های فرهیخته و دانش آموخته ی زنان ایرانی بود که بتوانند جدا و رها از منت مردان برای دست یابی به منش و ارج والای خود تلاش کنند. ایده های شایسته مداری اسلام که به دور از سنجه هایی هم چون جنسیت نگرش به گوهر انسانی و بهره گیری از توانایی های افراد را وعده می داد، چنان کششی داشت که زنان را با قدرت به خود کشید و به آینده امیدوار کرد. اما تداوم و نهادینه شدن باورهای سنتی که هم چنان چهره ی پسندیده ی زن را تنها در همسرداری بهتر و بچه داری می دید، موانعی بر سر راه جنبش آغاز شده ی زنان برای بازیافت هویت خود نهاد که آنان را به واکنش واداشت که در نتیجه راه برون رفت از این وضعیت را اقدام مستقل اجتماعی – و نه سیاسی – دانستند.
امروزه مدیریت زنان نه تنها در کشورهای در حال توسعه، که در کشورهای توسعه یافته نیز از مقوله های مهمی است که مورد توجه صاحب نظران علوم مختلف قرار گرفته است؛ و در سطح جهانی نیز سازمان های بین المللی توجهی ویژه به جایگاه زنان در کشورهای مختلف دارند. از این رو، همواره مقوله ی زنان و به ویژه مشارکت آنان در تصمیم گیری ها و مشاغل سطوح عالی مورد توجه بوده است.
یکی از شاخص های مهمی که به عنوان معیار توسعه ی جنسیتی و نیز توان مند سازی زنان مورد توجه قرار می گیرد، میزان مشارکت زنان در تصمیم گیری های کلان کشور، و هم چنین حضور آنان در پست های مدیریتی است. علی رغم برنامه ریزی هایی که در این حوزه انجام شده است حضور زنان در پست های مدیریتی هنوز چشم گیر نیست و به نظر می آید که زنان در مسیر پیش رفت شغلی خود در سطوح مدیریتی با مسائل و مشکلات زیادی روبه رو اند که این موضوع نه تنها در کشورهای در حال توسعه، که در کشورهای توسعه یافته نیز هنوز در حد یک مسئله باقی مانده است و صاحب نظران نتوانسته اند آن گونه که باید و شاید پاسخی برای آن بیابند.
از این رو، در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی آمارهای مربوط به توسعه ی جنسیتی در ایران، و مقایسه ی آن با شاخص های مربوطه در کشورهای توسعه یافته، وضعیت توسعه ی جنسیتی در ایران به طور عام، و وضعیت زنان در مدیریت به طور خاص تحلیل و بررسی شود؛ و در نهایت با توجه به برنامه های توسعه و توان مندسازی زنان در ایران راه کارهایی در این راستا ارائه گردد.
نابرابری جنسیتی یکی از مهم ترین مسائل و مشکلات موجود در جامعه است که می تواند نظم اجتماعی، توسعه، و حتا ثبات سیاسی جامعه را تهدید کند. نابرابری جنسیتی، خود تحت تاثیر عواملی چون شهرنشینی و صنعتی شدن در زنان احساس نابرابری پدید می آورد. در این پژوهش تلاش می شود که پی آمدهای احساس نابرابری جنسیتی، و به ویژه رابطه ی میان احساس نابرابری و انگیزه ی تحرک اجتماعی (به عنوان یکی از پی آمدهای احساس نابرابری) در میان دختران دانش جو بررسی گردد.
در این باره نظریه های گوناگونی بررسی شده است که نظریه های برابری (بی بهره گی نسبی، مبادله)، نظریه های لایه بندی (پارسونز، دی ویس، و مور)، و نظریه های نابرابری جنسیتی و لایه بندی (بلوم برگ و چافتز) از آن جمله است. سرانجام، نظریه ی چافتز به عنوان نظریه ی اصلی پژوهش برای یافتن رابطه ی احساس نابرابری جنسیتی با انگیزه ی تحرک اجتماعی استفاده شد.
در این بررسی، روش پژوهش پیمایش است و داده ها با پرسش نامه گردآوری شد. جامعه ی آماری این پژوهش همه ی دانش جویان دختر دانشگاه تهران است که 373 نفر از آنان به عنوان نمونه گزیده شدند.
در تجزیه و تحلیل داده ها، رگرسیون ساده و چند متغیره به کار رفت تا تاثیر مجموعه ی متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته بررسی شود. بنا بر یافته های تحقیق، 94.9 درصد از دانش جویان در جمعیت نمونه، احساس نابرابری بالا و خیلی بالا، و 98.9 درصد انگیزه ی تحرک بالا و خیلی بالا داشتند. بر روی هم، 52 درصد از تغییرات انگیزه ی تحرک اجتماعی با احساس نابرابری تبیین می شود که خود دارای 5 بعد است که به ترتیب تاثیر چنین است: احساس نابرابری سیاسی، احساس نابرابری حقوقی، احساس نابرابری اجتماعی، احساس نابرابری فرهنگی، و احساس نابرابری اقتصادی.