مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان (مطالعات زنان سابق)
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان دوره شانزدهم تابستان 1397 شماره 2 (پیاپی 55) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مطالعه و بررسی زمینه های مختلف شکل گیری مطالبات اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن، ضرورت جدی و انکارناپذیر موضوع شناسایی مطالبات اجتماعی زنان است. در عین حال شناسایی مطالبات اجتماعی زنان، گام بلندی در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها در حوزه زنان و خانواده است. در این مقاله، رابطه متغیرهای تفاوت، نابرابری و ستمگری با مطالبات اجتماعی زنان در نمونه آماری 400 نفره از زنان 25 - 55 ساله ساکن شهر تهران بررسی شد. پژوهش به شیوه پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و با استفاده از ابزار پرسشنامه ، نابرابری، تفاوت و احساس ستمگری را به عنوان متغیرهای مستقل و مطالبات اجتماعی زنان را به عنوان متغیر وابسته سنجیده شد. یافته ها، فرضیه ها را تأیید کرد و نشان داد که متغیرهای نابرابری، تفاوت و ستمگری اثر معناداری بر مطالبات اجتماعی زنان دارند و با افزایش متغیرهای متغیرهای نابرابری، تفاوت و ستمگری، مطالبات اجتماعی زنان به نحو معناداری افزایش می یابد. بر اساس نتایج به دست آمده، در پایان پیشنهاداتی برای کاهش زمینه های نابرابری، تفاوت و ستمگری برای زنان ارائه شده است.
فراتحلیل کیّفی مقالات پژوهشی حوزه توانمندسازی زنان روستایی و شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بررسی و فراتحلیل کیّفی مطالعات حوزه توانمندسازی زنان روستایی و شهری بود. بر این اساس در گام نخست تمامی مقاله های علمی- پژوهشی با کلیدواژه های توانمندی و توانمندسازی در بازه زمانی 1375 تا 1395 از پایگاه اطلاعاتی علمی جهاد دانشگاهی و پایگاه استنادی نورمگز استخراج شد که شصت مقاله را در بر می گرفت. در ادامه چهل و دو مقاله ای که شامل واژه های زنان روستایی یا زنان شهری در عنوان، چکیده یا کلمات کلیدی بودند، برای استخراج داده ها و بررسی بیشتر گزینش شدند. طبق یافته های تحقیق حاضر، مطالعات این حوزه دو جهت گیری کلی دارند، گروهی از آن ها به دنبال تحلیل نظری و ارائه مدل های مداخله ای برای توانمندسازی گروه های مورد نظر بوده اند. گروهی دیگر به بررسی فرایند توانمندسازی زنان، به لحاظ تجربی با در نظر گرفتن نمونه های متفاوت از زنان روستایی و شهری توجه کرده اند. در مجموع عواملی همچون تحصیلات، اشتغال، داشتن مهارت های اجتماعی، اعتماد به نفس، خودارزشمندی و بهره مندی از آموزش های عمومی از عوامل مؤثر بر توانمند شدن زنان روستایی و شهری بوده است. این یافته ها با نتایج مورد تأکید در بسیاری از تحقیقات غیر ایرانی در حوزه توانمندسازی زنان نیز مطابقت دارد.
طراحی مدل تحلیل ساختاری- تفسیری عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای بر اساس تحلیل دلفی (مطالعه موردی: زنان شاغل در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق از طریق تحلیل تفسیری-ساختاری (ISM)، به دنبال طراحی مدلی مبتنی بر دسته بندی و تفکیک عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای کارکنان زن شاغل در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران بود. پژوهش حاضر در بازه زمانی یکساله بین آذر ماه 1395 - دی ماه 1396 انجام شد. روش پژوهش ترکیبی بود که در بخش کیّفی بر شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد سقف شیشه ای از طریق بررسی مبانی نظری و تئوریک و انجام تحلیل دلفی با مشارکت 20 متخصص به عنوان اعضای پانل مبتنی بود و در بخش کمّی نیز از طریق تشکیل ماتریس خودتعاملی ساختاری به دنبال مدل سازی ساختاری و تفسیری بود که در این بخش تعداد 30 نفر از متخصصان منابع انسانی (داخل و خارج از شرکت) مشارکت کردند. نتایج پژوهش نشان می دهد که اساسی ترین عامل سقف شیشه ای زنان در ستاد شرکت ملّی پخش فراورده های نفتی ایران بر اساس مدل طراحی شده، نبود قوانین حمایتی است، که این شاخص مربوط به مؤلّفه اصلی علل برون سازمانی و مؤلّفه فرعی علل سیاسی و مقرراتی در نتایج دلفی بودند. همچنین در بالاترین سطح و در واقع کم اثرترین عامل بر ایجاد سقف شیشه ای، شاخص عدم جوّ مناسب برای کار زنان، از علل ساختاری مؤلّفه اصلی درون سازمانی است.
چرخه های تجاری و تفاوت ریسک بیکاری زنان و مردان در مقاطع تحصیلی مختلف در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ایران رقابت شغلی بین زنان و مردان از یک سو و بین مقاطع تحصیلی مختلف متفاوت است. از این رو ریسک بیکاری در مواجهه با چرخه های تجاری نا همگن است. در این پژوهش رابطه چرخه های تجاری و ریسک بیکاری در ایران در بین گروه های تحصیلی بر حسب جنسیّت با به کار گیری الگوی OLS و با استفاده از داده های فصلی در دوره زمانی 1393- 1384 بررسی شد. ابتدا جزء سیکلی با استفاده از فیلتر هودریک پرسکات، استخراج و سپس مدل برآورد و تصریح شد. در ادبیات نظری دو مکانیزم متفاوت برای تبیین تورش در ریسک بیکاری ارائه شده است: جانشینی چرخه ای و ساختاری. نتایج این مطالعه نشان می دهد که ریسک بیکاری برای گروه های تحصیلی بی سواد نسبت به ابتدایی تمامی گروه ها و ابتدایی نسبت به متوسطه زنان ویژگی ضدچرخه ای دارد که با نظریه جانشینی چرخه ای توجیه پذیر است. ولی ریسک بیکاری مردان با تحصیلات متوسطه نسبت به ابتدایی مردان و ریسک بیکاری نیروی کار دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به متوسطه رفتار موافق سیکلی دارد. به بیان دیگر با افزایش تحصیلات به سمت تحصیلات عالی ریسک بیکاری در زمان رکود برای زنان و مردان کاهش می یابد که با نظریه جانشینی چرخه ای توجیه پذیر است. علت آن این است که نیروی کار با تحصیلات عالی عمدتاً در بخش های اولیه به کار اختصاص دارند که کم تر تحت تأثیر رکود اقتصادی قرار می گیرد. ولی در دوره رونق این ریسک افزایش می یابد که با نظریه جانشینی ساختاری قابل توضیح است . ریسک بیکاری در ایران تورش جنسیّتی دارد که علت را می توان به تفاوت در ساختار تجزیه شده(تجزیه جنسیّتی و هم حرفه ای)بازار کار جستجو کرد.
تعارض نقش زنان در خانه و کار: ماهیت و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با عنایت به افزایش حضور زنان در بازار اشتغال از یک سو و احتمال تعارض نقش آن ها در دو حوزه کیّفیت زندگی خانوادگی و کاری، مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان، ماهیت و شکل این تعارض و کیّفیت تأثیر آن بر کیّفیت زندگی در دو قلمرو خانواده و کار اجرا شد. روش تحقیق پیمایش بود که در بین 1451 نفر از زنان شهری شاغل (متأهل دارای حداقل یک فرزند) در بخش های دولتی (1066 نفر) و خصوصی (385 نفر) در 9 استان کشور و با تلفیقی از روش های خوشه ای، طبقه بندی متناسب و در دسترس انجام شد. یافته ها نشان داد زنان شاغل تعارض کمی را در تمام اَشکال شش گانه تعارض و همچنین در مقیاس کل تعارض نقش تجربه می کنند و توازن نقش ها در آن ها بالاست. به هر دلیل، تعارض کار-خانواده مبتنی بر فشار، زمان و رفتار به ترتیب شایع ترین شکل تعارض در نقش های زنان در خانواده و کار هستند. همچنین، از یک طرف تعارض نقش زنان با هر دو حوزه کیّفیت زندگی خانوادگی و کیّفیت زندگی کاری رابطه منفی دارد و از طرف دیگر تأثیر این تعارض نقش بر کیّفیت زندگی کاری بیشتر از کیّفیت زندگی خانوادگی است. به عبارتی، تعارض نقش زنان، بیشتر روی کیّفیت زندگی کاری آن ها تأثیر گذاشته است تا کیّفیت زندگی خانوادگی. دلالت یافته ها بر آن است که درباره تداخل نقش های زنان در خانواده و کار، بیشتر کار موجب اختلال در زندگی آن ها می شود تا اینکه زندگی در کار اختلال ایجاد کند و از دلایل اصلی این تعارض، الگوی سنّتیِ تقسیم کار جنسیّتی و عدم بلوغ سیاست خانواده در ایران است.
مقایسه کفایت اجتماعی، سخت رویی و سبک های مقابله با استرس در همسران افراد معتاد و غیر معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه کفایت اجتماعی، سخت رویی و سبک های مقابله با استرس در همسران افراد معتاد و غیرمعتاد بود.طرح پژوهش توصیفی از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر،دربرگیرنده کلیه زنان دارای همسر معتاد و غیرمعتاد شهر اراک در سال 1396 بود<strong>. </strong>157 نفر (77 همسر معتاد و 80 زن همسر غیرمعتاد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه کفایت اجتماعی بورمسترت (1988)، سبک های مقابله با استرس(CISS) (1990) و سخت رویی کوباسا (HS) (1979) بود.داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. بر اساس یافته های پژوهش، تفاوت معناداری بین دو گروه بر اساس کفایت اجتماعی و زیرمقیاس های آن وجود دارد. به جز زیرمقیاس کنترل ، تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر سخت رویی مشاهده نشد. علاوه بر این، زنان همسر معتاد سبک مقابله اجتنابی بیشتر و سبک مقابله مسأله مدار کم تری در مقایسه با زنان همسر غیرمعتاد نشان دادند؛ اما تفاوت دو گروه در مقابله هیجان مدار معنادار نبود. یافته های پژوهش حاضر می تواند راهگشای متخصصان در فهم دقیق عوامل مؤثر بر سلامت روانی زنان دارای همسر معتاد باشد. بنابراین، با طراحی مداخلات روان شناختی بر اساس این متغیرها می توان سلامت روانی زنان دارای همسر معتاد را بهبود بخشید
رابطه دلایل ادامه زندگی مشترک با انواع راهبردهای حفظ رابطه زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه دلایل ادامه زندگی مشترک با انواع راهبردهای حفظ رابطه زناشویی انجام شده است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه زوجین 17 - 55 ساله شهرستان اصفهان و سمنان را شامل می شد که مدت ازدواج آن ها بین 1 - 35 سال بود و در سال 1395 به زندگی مشترک خود ادامه می دادند. نمونه پژوهش شامل 175 نفر (100 نفر زن و 75 نفر مرد) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از مقیاس دلایل ادامه زندگی مشترک و پرسشنامه راهبردهای حفظ رابطه برای گردآوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری همبستگی و آزمون t مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین عوامل پاداش دهنده و تعداد عوامل پاداش دهنده با انواع راهبردهای حفظ رابطه زناشویی رابطه مثبتی وجود دارد. از طرف دیگر بین عوامل محدود کننده و تعداد عوامل محدود کننده با انواع راهبردهای حفظ رابطه زناشویی رابطه ای منفی وجود دارد. همچنین از نظر دلایل پاداش دهنده و محدود کننده برای ادامه زندگی مشترک، تفاوت آشکاری بین دو جنس مشاهده نشد. به طور کلی نتایج پژوهش نشان داد که عوامل پاداش دهنده در جهت راهبردهایی که افراد برای نگهداری زندگی مشترکشان به کار می گیرند، نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. همچنین نتایج این پژوهش می تواند به منظور افزایش و بهبود کیّفیت، رضایت و ثبات زندگی مشترک زوجین به کار گرفته شود.