مقالات
حوزه های تخصصی:
زیبایی، به منزلة یکی از ریشه دارترین خواست های فطری آدمی، و هنر، به منزلة نمود عملی خواست زیبایی در ساحت حیات انسان، دو مقولة بسیار مهم اند که با دین، اخلاق و اغلب دیگر ساحت های زندگی آدمی پیوند هایی وثیق دارند. از همین روی، و با نظر به فراگیری روزافزون دامنة تأثیر هنر در زندگی فردی و اجتماعی انسان در روزگار ما، ضرورت پژوهش های بنیادی و کاربردی، به ویژه با نگاهی بومی و دینی در این زمینه دوچندان شده است.
در این مقاله، که به بررسی اندیشه های آیت الله مصباح در باب هنر دینی و هنرمند متعهد اختصاص یافته، نخست به آرای ایشان در باب هنر و زیبایی و نسبت آن دو و نیز نسبت زیبایی و هنر با ارزش ها و نسبیت در هنر، اشاره می شود. سپس در باب «هنر دینی و هنر اسلامی»، عناصر قوام بخش هنر دینی و اسلامی بررسی می گردد. نماد و بیانگری در این هنرها گام بعدی این پژوهش است، و همچنین ویژگی های هنرمند متعهد، و پس از آن اولویت سنجی در حوزة هنر در نظام آموزشی دینی کاویده شده است.
هنر و زیباشناسی فمینیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فمینیسم جنبشی است که با داعیه دفاع از حقوق زنان در حوزة تمدنی غرب و با بهره گیری از اصول و مبانی آن، پای به عرصة اندیشه های سیاسی و اجتماعی نهاد و کوشید تا در ساحت های گوناگون زندگی اجتماعی، غبار غربت از چهرة زنان بشوید و با واکاوی عوامل فرودستی آنان، به مبارزه با این عوامل بپردازد و با همین هدف، به نقد و بررسی تاریخ هنر و زیباشناسی همت گماشت. نکته محوری فمینیست ها شناخت تحلیل زندگی فرهنگی با توجه به تمایز جنسی مرد و زن است. پرسش عمدة آنان این است که چرا زنان در تاریخ هنر جایگاهی ندارند؟ از نظر آنها، تاریخ هنر و زیباشناسی، هیچ گاه هنر زنان را به رسمیت نشناخته و با ترویج اندیشه ها و اتخاذ سیاست های خاص، بر نادیده گرفتن خلاقیت هنری زنان، تأکید کرده است و به جای آن، با موضوع قرار دادن بدن زنان برای آفرینش های هنری، به فرودستی زنان دامن زده است. فمینیست ها برای مقابله با تاریخ هنر مردمحور، از راهکارهای مختلفی در خلق آثار هنری استفاده کرده و با نقد فلسفه و تاریخ هنر سنتی زمینة حضور بیشتر زنان را در عرصه های گوناگون هنری فراهم ساخته اند، اما هنر فمینیستی به دلیل بی توجهی به شخصیت حقیقی زن و عدم واقع گرایی و نیز افراطی گری در ارائه راهکارها، نه تنها به کاهش ستم به زنان در عرصه هنر کمک نکرده، بلکه زمینه ساز ظهورگونه های دیگر از ستم بر زنان شده است.
دلالت های نظریة فطرت در نظریة فرهنگی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«نظریة فطرت»، سرشتی برای انسان تصویر می کند که الهی، فراگیر، تبدیل ناپذیر، غیراکتسابی و مصون از خطاست و سایر موجودات، بدین سیاق از آن بهره مند نیستند. ازاین رو، فطرت، وجه تمایز انسان از سایر موجودات است.
ورود مفهوم «فطرت» به مبادی علوم مختلف، تبعات معرفتی فراوانی به همراه دارد. نظریة فرهنگی، یکی از دانش هایی است که با ورود مفهوم «فطرت» بدان، دستاوردهای علمی مهمی حاصل خواهد شد. «ابتناء بقاء فرهنگ ها بر عناصر فطری»، «بهره مندی همة فرهنگ ها از فطرت الهی»، «معتبر دانستن بخشی از تفاوت های فرهنگی جوامع»، «تحلیل بحران های فرهنگی بر اساس فطرت»، «رأی به تعالی پذیری همة فرهنگ ها»، «فطری دانستن ارتباطات»، «امکان گفت وگوی فرهنگ ها با زبان فطرت»، «مفاهمة ذاتی فرهنگ ها با فرهنگ دینی» و «ورود به سیاست گذاری فرهنگی مبتنی بر نظریة فطرت»، در جمله موضوعاتی هستند که در این مقاله، به عنوان دلالت های نظریة فطرت در نظریة فرهنگی مورد بررسی و نقد قرار گرفته اند.
الگوی شخصیتی مرد در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و انعکاس آن در سینما (تحلیل موردی: فیلم سینمایی واکنش پنجم)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از بهترین شاخص ها در ارزیابی عملکرد فرهنگی یک نظام، الگوهایی است که هر نظام یا فرهنگ از طریق تولیدات و محصولات فرهنگی، مثل فیلم های سینمایی ارائه می دهد. از مهم ترین الگوهایی که سینمای ایران می تواند به جامعة اسلامی ارائه دهد، الگوی شخصیتی مرد و زن مسلمان است. انتظار این است که سینما با واقع بینی و شناخت برگرفته از فرهنگ اسلامی، به ارائة الگوی مناسب از شخصیت مرد یا زن بپردازد.
هدف از این نوشتار، بررسی شخصیت مرد در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و تطبیق آن با فیلم سینمایی «واکنش پنجم» می باشد. بُعد اسلامی این فرهنگ، از متون دینی، و بُعد ایرانی آن از بررسی اشعار سعدی به دست آمده است. همچنین برای نمونه، فیلم سینمایی «واکنش پنجم» با روش تحلیل روایت و تحلیل رمزگان جان فیسک، تجزیه و تحلیل شده است. حاصل اینکه ویژگی های ارائه شده در این فیلم برای شخصیت مرد، نه تنها با فرهنگ اسلامی تطبیق ندارد، بلکه غالباً برخلاف آن است.
بازخوانی جهان های اجتماعی جامعه شناسی پدیده شناختی بر اساس حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
حکمت متعالیه در زمرة گنجینه های اسلامی است که دلالت ها و لوازم فراوانی برای طرح ریزی فلسفة علوم اجتماعی دارد تا از این مسیر بتوان به تغییر در علوم اجتماعی نایل شد. هنگامی می توان به چنین هدفی دست یافت که پرسش هایی از سنخ فلسفة علوم اجتماعی طراحی کنیم و به این نظام حکمی عرضه داریم تا از این طریق دلالت ها و لوازم آن را بر مبنای حکمت متعالیه به دست آوریم. این پژوهش، از روش تحلیلی ـ برهانی سود جسته است. حکمت متعالیه، هستی ای فراتر از فهم انسان باور دارد و جهان اجتماعی نیز همان سپهر معنایی است که انسان به واسطة حرکت جوهری در پرتو اتحاد علم و عالِم و معلوم، به آن سپهر معنایی دست می یابد. این سپهر معنایی اگر با نظام معنایی توحیدی هم سان باشد، جامعة فاضله را در تاریخ خود محقق می سازد؛ در غیر این صورت، جوامع غیرفاضله را وارد تاریخ ساخته است.
صورت بندی نظریة فرهنگ صدرایی (با الهام از دیدگاه های استاد حجت الاسلام پارسانیا)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هر مکتب فلسفی با ارائة گزاره های هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی خود، زمینة طرح سنخ خاصی از نظریات فرهنگی را فراهم می سازد. برای نمونه، فلسفة هوسرل، شکل گیری نظریة فرهنگی پدیدارشناسی را ممکن نمود و فلسفة هگل برخی از اصول موضوعة نظریة فرهنگی مارکسیستی را مهیا ساخت. «نظام حکمت صدرایی» نیز از قاعدة فوق مستثنی نیست و ظرفیت ارائة یک چارچوب نظری روشن برای طرح نظریة فرهنگی را داراست.
در سال های اخیر، عموماً محققان در ذیل مباحث فلسفی مربوط به اثبات وجود جامعه، به طرح «نظریة فرهنگ صدرایی» اهتمام ورزیده اند. با توجه به اینکه نظریة مذکور تاکنون به صورت یکجا و منسجم انتشار نیافته است، این مقاله تلاش دارد ضمن اشاره به مبادی فلسفی نظریة فرهنگ صدرایی، تقریری منسجم و منظم از نظریه فرهنگ صدرایی ارائه دهد.
تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
همواره بحث از جمعیت، و بررسی آثار و پیامدهای آن از جمله مباحث مهم و جذاب بوده است. در مقاطعی از تاریخ کشور ما، سیاست دولت مردان بر فزونی جمعیت و در مقاطعی دیگر بر کنترل و کاهش آن بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت به یک سیاست راهبردی تبدیل شد. نتیجة آن سیاست، امروز به بار نشسته و جامعة ایران را با معضل گسل و گسست نسلی، و پیری مفرط جمعیت مواجه ساخته است. از این رو، امروز تأکید مسئولان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت می باشد. به نظر می رسد، این موضوع و اتخاذ سیاست پیشگیرانه، نیازمند توجه به زیرساخت های نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینه ای، و امکانات، ظرفیت ها، محدودیت ها و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یک باره نمی توان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن را امری مطلوب تلقی کرد و یا به عکس.
این مقال، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به واکاوی سیاست کنترل جمعیت و آثار و پیامدهای آن می پردازد.