معرفت فرهنگی اجتماعی
معرفت فرهنگی اجتماعی سال یازدهم پاییز 1399 شماره 4 (پیاپی 44) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد است روش مطالعه انسان اجتماعی در اسلام را با در نظرداشت سه ساحت علمی جامعه شناسی، فلسفی و تفسیری پیشنهاد کند. موضوع انسان اجتماعی سیاق جامعه شناختی دارد و پاسخ به پرسش چیستی انسان، کاوش فلسفی را می طلبد و بازخوانی آن از منظر اسلامی، ملاحظات قرآنی و روایی را ناگزیر می نماید. «روش تأویل مفهومی» که هم ریشه فلسفی دارد و هم کاربرد قرآنی و هم پیشینه جامعه شناختی، برای مطالعه انسان اجتماعی پیشنهاد شده است. روش تأویل مفهومی، دو گام اساسی دارد: پالایش و استنباط. در گام پالایش، پیش فرض ها، مسلمات ناصواب و مبادی ناقص رویکردهای فلسفی و جامعه شناختی موجود ارزیابی می گردد و در گام استنباط، برداشت اسلامی از انسان استخراج می شود.
درآمدی بر ارزش باری تکنولوژی از منظر حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله مداخله ارزش ها در پیدایش تکنولوژی پس از انقلاب صنعتی به تدریج در کانون توجه فیلسوفان تکنولوژی قرار گرفت. در مقاله پیش رو، مسئله مذکور به روش تحلیلی عقلی و از راه تحلیل علل اربعه و توجه به ارتباط درونی هر یک از این علل با یکدیگر و تشریح جایگاه ممتاز علیت غایی در میان علل اربعه و الزامات آن در ارزش باری مصنوعات تکنیکی و تفکیک مرزهای هستی شناختی اشیای طبیعی از مصنوعات تکنیکی بر پایه مبانی حکمت اسلامی بررسی شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که حضور علت غایی در پیدایش تکنولوژی ها، زمینه ساز حضور ارزش های انسانی در بعد هستی شناختی تکنولوژی هاست. این امر هم زمان به طرح پرسش های ارزشی و اخلاقی درباره خود تکنولوژی ها می انجامد. غایات انسانی، از یک سو خود تحت تأثیر مبانی معرفتی و غیرمعرفتی همچون زمینه ها و نیازهای اجتماعی و منافع و علایق خاصی شکل می گیرند؛ از سویی دیگر به شکل گیری هنجارها و الزامات خاصی در پیکره درونی تکنولوژی ها می انجامد و از سوی سوم، در مقام کاربرد و به عنوان بخشی از نظام تکنیکی، مستلزم شکل گیری رفتارها و کنش های خاص انسانی همسو با غایات و کارکردهای متوقع از آنهاست.
الگوی تدوین خط مشی عمومی در حوزه رسانه در جامعه چندفرهنگی افغانستان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
افغانستان یک جامعه چندقومی، چندمذهبی، چندزبانی و به تمام معنا چندفرهنگی است. جامعه چندفرهنگی در حوزه های مختلف، از جمله رسانه ها، مستلزم خط مشی ای است که با ساختار اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تناسب داشته باشد. حال سؤال این است که الگوی تدوین خط مشی رسانه ای متناسب با جامعه چندفرهنگی افغانستان، کدام است؟ جامعه افغانستان و نظام رسانه ای آن در دوره کنونی، نه از نبود یا کمبود رسانه، که از ضعف ساختار، محتوا و به طورکلی، فقدان الگوی تدوین خط مشی رسانه ای رنج می برد. انتظار این است که اهل نظر در طراحی و تدوین چنین الگویی یا پیشنهاد مبانی دستیابی بدان، مساعی خویش را به کار بندند. در راستای تحقق این هدف، نگارندگان با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی به مطالعه منابع اسلامی و قوانین افغانستان پرداخته و با توجه به گفتمان های غالب این کشور و فرصت ها و محدودیت های ساختاری آن، الگویی را برای تأمین این هدف استخراج کرده اند. الگویی که از یک سو متضمن آموزه های متعالی اسلام به عنوان محور وحدت جامعه است و از سوی دیگر، حقوق، منافع و انتظارات مخاطبان چندفرهنگی، به عنوان کنشگران فعال در آن ملحوظ شده است.
اصول قرآنی سبک زندگی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره مختصات سبک زندگی اسلامی، در دو سطح «انتزاعی یا اصول سبک زندگی» و سطح «انضمامی یا سویه مشهود سبک زندگی» قابل طرح است. بُعد مشهود سبک زندگی، ناظر به معرف های عینی و انضمامی است که در کنش ها و تعاملات روزمره انعکاس دارند و قابل سنجش و اندازه گیری اند؛ اما اصول سبک زندگی، به معیار های کلان و انتزاعی تر اشاره دارد که در مجموع، کلیت حیات و زیست جهان مؤمنانه یا الحادی را معین می کنند. در حقیقت، آنچه سبک زندگی اسلامی را از دیگر سبک ها و شیوه های زندگی متمایز می سازد، اصول بنیادینی است که به تعبیر قرآن، سپهر «حیات طیبه» را شکل می دهند. بنابراین، پرسش مهمی مطرح می شود، مبنی بر اینکه اصول بنیادین حاکم بر سبک زندگی اسلامی کدام اند. در این پژوهش که با هدف بررسی اصول سبک زندگی قرآن، و با استفاده از ظرفیت روش های توصیفی تحلیلی سامان یافت، این نتیجه حاصل شد که جریان یابی اصول بنیادین در واقعیت زندگی روزمره، شیوه زیستِ مؤمنانه را به صورتی متفاوت از دیگر سبک های زندگی رایج متأثر می کند؛ چراکه اگر انقطاع از عالم قدسی، غلبه هوس بر عقل، احساس خودمختاری کاذب، فرم گرایی افراطی و شکاکیت فراگیر، در کانون اندیشه و سبک زندگی غربی جای گرفته باشد، حضور همه جایی خداوند، توحیدمحوری، شریعت به مثابه چهارچوب انتخاب ها، خودشناسی یا شناخت درست انسان و جهان، فطرت مداری و التزام به قوانین برخاسته از آنها، اساس سبک زندگی اسلامی را شکل می دهد.
مبانی جامعه شناختی فقه تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تمدن، بزرگ ترین مقیاس حیات اجتماعی است که تمامی ابعاد زندگی انسان ها را تحت تدبیر و تأثیر خویش قرار می دهد؛ بنابراین رسیدن به تمدن اسلامی، می تواند بالاترین آرمان جوامع و دولت های اسلامی باشد. تمدن اسلامی، تمدنی است که از پایگاه شریعت اسلامی و از معبر استنباط فقهی سیاست گذاری شده باشد. بنابراین توجه حداکثری به فقه تمدنی، از ضرورت های حوزه های علمیه در دوران کنونی است. متن پیش رو با روش تحلیلی کتابخانه ای، درپی پاسخ به این پرسش است که «مبانی جامعه شناختی فقه تمدنی چیست»؟ به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش، حداقل پنج شاخصه اصلی که می توانند در روش اجتهاد مؤثر باشند، باید مورد مطالعه و توجه قرار گیرند: نظام وارگی، تحمیلگری، جهت دار بودن، موقعیت مندی و مشکک بودن. این مقاله، از سویی با ترسیم تمدن به عنوان پدیده ای شامل در زندگی بشر، از رویکردهای حداقلی فقه پرهیز دارد و از سوی دیگر، با ترسیم تمدن به عنوان پدیده ای سیّال و موقعیت مند، تفاوت خود را با رویکردهایی که سعی دارند فارغ از مواجهه با واقعیت های اجتماعی، به طراحی تفصیلی ساختارهای تمدنی بپردازند، برجسته می کند. فقهی که امکان و بستر تمدن اسلامی را فراهم می کند، با تکیه بر نظریه های فقهی، ساختارهای اجتماعی را در تناسب با موقعیت های سیاسی و نیازها و اقتضائات اجتماعی شکل می دهد.
ایدئالیسم و نقش آن در تکوین نظریه تکامل اجتماعی ماکس وبر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تغییرات و تحولات جوامع انسانی، واقعیت آشکاری است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اجتماعی بوده است. در خصوص روند و خط سیر تغییرات جوامع با رویکرد پویاشناسانه، تاکنون سه الگوی تکاملی، دوری و انحطاطی مطرح شده است. الگوی تکاملی مدعی است که همه یا بخش های بنیادین یک جامعه در گذر زمان، طی گذار از مراحلی رشد و ترقی می کند. نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این سؤال است که موضع ایدئالیستی ماکس وبر، چه نقشی در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وی داشته است؟ روش این مطالعه در مقام گردآوری اطلاعات، اسنادی، و در مقام تجزیه و پردازش، توصیفی، تحلیلی و استنباطی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ایده ذهن گرایی (ایدئالیسم) سه نقش در تکوین نظریه تکامل اجتماعی وبر داشته است: اول، تکامل اجتماعی به مثابه فرایندی به هم پیوسته از صیرورت و تطور صورت بندی های اجتماعی، بستری فراهم می سازد که در آن، هم انسان ها و هم صورت های اجتماعی به درجاتی از پیشرفت و ترقی دست می یابند؛ دوم، از میان عوامل متعدد تأثیرگذار بر تکامل اجتماعی، نقش باورها و ارزش ها به عنوان عوامل غیرمادی، برجسته تر از سایر عوامل است؛ سوم، امور انسانی نیز همانند امور طبیعی، مشمول اصل علیت اند. بااین حال به تفسیر وبر، علیت در امور انسانی امری احتمالی است.