«نظریة فطرت»، سرشتی برای انسان تصویر می کند که الهی، فراگیر، تبدیل ناپذیر، غیراکتسابی و مصون از خطاست و سایر موجودات، بدین سیاق از آن بهره مند نیستند. ازاین رو، فطرت، وجه تمایز انسان از سایر موجودات است.
ورود مفهوم «فطرت» به مبادی علوم مختلف، تبعات معرفتی فراوانی به همراه دارد. نظریة فرهنگی، یکی از دانش هایی است که با ورود مفهوم «فطرت» بدان، دستاوردهای علمی مهمی حاصل خواهد شد. «ابتناء بقاء فرهنگ ها بر عناصر فطری»، «بهره مندی همة فرهنگ ها از فطرت الهی»، «معتبر دانستن بخشی از تفاوت های فرهنگی جوامع»، «تحلیل بحران های فرهنگی بر اساس فطرت»، «رأی به تعالی پذیری همة فرهنگ ها»، «فطری دانستن ارتباطات»، «امکان گفت وگوی فرهنگ ها با زبان فطرت»، «مفاهمة ذاتی فرهنگ ها با فرهنگ دینی» و «ورود به سیاست گذاری فرهنگی مبتنی بر نظریة فطرت»، در جمله موضوعاتی هستند که در این مقاله، به عنوان دلالت های نظریة فطرت در نظریة فرهنگی مورد بررسی و نقد قرار گرفته اند.