مقالات
حوزه های تخصصی:
همة حوزه های علمی در علوم انسانی، مبتنی بر معرفت شناسی، هستیشناسی و ارزش شناسی مشخصی است که در این مبانی بنیادی، تفاوت های جدّی میان فلسفة غرب با جهان بینی اسلامی وجود دارد. معرفت شناسی در فلسفة غرب، مبتنی بر دوگانه انگاری و فردمحوری است که نتیجه این دو خصیصه سکولاریسم است. با اصالت دادن به واقعیات حسی، ساحت علم در اندیشه غرب بر ستون هایی بنا میگردد که همواره در حال تغییر است. این تغییر در مفهوم «پارادایم» کوهن و گزارة «ابطال پذیری» پوپر به اوج خود میرسد. بر خلاف اصالت واقعیت در اندیشه غرب، اندیشه اسلامی دارای معرفت شناسی توحیدی است که اصالت با منابع فراروایی وحی و سنت الله است. در این جهان بینی، یافته های حاصل از مشاهده و غور در کائنات و طبیعت، باید با سطوح عالی لوح محفوظ و سنت الله در میان گذاشته شوند و از آن اعتبار یابی کنند. اگر منابع الهی آن را تایید کردند، علم دینی بوجود آمده است. در غیر این صورت، علم است، اما دینی نیست. این مقاله تلاش دارد تا با نگاهی به آرای اندشمندان، مختصات فوق را بررسی کند. همچنین ویژگیهای علم در اندیشه غربی را با خصیصة علم در جهان بین اسلامی مقایسه کند.
امکان علم دینی؛ بحثی در چالش های فلسفی اسلامیسازی علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که برخی از مبانی حاکم بر علوم جدید با مبانی معرفتی اسلامی تعارض دارد، ورود علوم جدید، به ویژه علوم انسانی به کشور ما، از ابتدا چالش هایی را به همراه آورد.. عده ای راهکار را در تولید «علم دینی» معرفی کردند. از این رو، مهم ترین سؤال این است که «علم دینی» به چه معنا و تحت چه شرایطی ممکن است؟
مبانی معرفتی امکان علم دینی، به دو دسته مبانی علم شناختی و مبانی دین شناختی تقسیم میشود. در محور اول، سه چالش وجود دارد: یکی، اینکه هویت علم و معرفت در گروی بهره مندی از روش تجربی قرار گرفته است. دوم، اینکه ارزش ها کاملاً خارج از حوزه علم و معرفت دانسته شده و سوم، اینکه هرگونه ورود معرفتی پیش فرض ها به عرصه علم نفی شده است. در محور دوم، مهم ترین چالش، تبیین معرفت زا بودن گزاره های موجود در متون دینی است. با پذیرش این امر، قلمروی دین با علم تداخل جدی دارد. از این رو، علم دینی نه تنها ممکن است، بلکه اساساً علم نمیتواند به گزاره های دینی بیاعتنا باشد. از این رو، مفهوم «علم دینی»، نه از حیث «علم» بودن و نه از حیث «دینی» بودن به هیچ تناقض و نابسامانیای مبتلا نمیباشد.
بنیادهای علوم انسانی از دیدگاه دیلتای و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بیشک دیلتای نقش مهمی در نظریات مربوط به علوم انسانی دارد. این نقش را باید در نوع ملاحظه استقلالی در مورد علوم انسانی جست وجو کرد. وی، علیرغم تأثر از نظریات شخصیت های گوناگونی که بسیاری از آنها علوم انسانی را مستقل از علوم طبیعی نمیدانستند، به استقلال علوم انسانی و تمایز سه گانه آن از جهت موضوع، غایت و روش معتقد است. از این رو، سعی نموده به صورت عملی ویژگی علوم انسانی در هر سه جهت نامبرده را تبیین نماید.
کمبود منابع در زبان فارسی در مورد دیدگاه های دیلتای در این زمینه، موجب شد تا این مقاله به تبیین دیدگاه های وی بپردازد. هدف اصلی نگارنده، کشف بنیادهای فکری دیلتای، به خصوص در منبع مهم «مقدمه بر علوم انسانی»، که اخیرا به زبان فارسی ترجمه شده و مقایسه آن با فیلسوف بزرگ مسلمان ملاصدرای شیرازی است. این مقایسه نشان میدهد که اگرچه علوم انسانی به معنای امروزین آن مرکز توجه اندیشمندانی چون ملاصدرا نیست، ولی دیدگاه های دیلتای به نوعی نقد مابعدالطبیعه ارسطویی و قرون وسطایی استوار است. البته این نقد بر مابعدالطبیعه صدرایی وارد نیست. توجه به مبانی فکری صدرایی بر اساس این نقد، میتواند مدخلی برای صدراییان در خصوص تبیینی متفاوت از علوم انسانی به حساب آید.
ویژگی های علم مدرن؛ با تأکید بر علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با نگاهی توصیفی و تحلیلی، ویژگیهای علم مدرن را از جنبه های گوناگون از جمله هدف، روش، کاربرد و آثار آن بررسی میکند. این کار از یک، هویت علم مدرن را معرفی و شناخت ما را نسبت به آن دقیق تر میکند و از سوی دیگر، تفاوت ماهوی و تقابل آن را با علوم اسلامی آشکار میسازد. در ضمن، از برخی کاستیهای جدی این علم نیز پرده برمیدارد. عقل گرایی افراطی، سلطة شناخت حسی و تجربی، ماده گرایی و دنیا گرایی، بیتوجهی به غایت هستی، مهمل خواندن گزاره های دینی و فلسفی، جدایی دانش از ارزش، جدایی دانش از دین، جدایی دانش از سیاست و ابزار شدن آن برای سیاست مداران، حذف یقین علمی و اکتفا به یقین روان شناختی، هدف قرار دادن کسبِ قدرت به جای کشف حقیقت، جزیی نگری و تجزیة علوم از اموری هستند که به عنوان ویژگیهای علم مدرن در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته اند.
اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اصیل یا اعتباری بودن «تاریخ» متوقف بر اصالت یا اعتباریت جامعه است؛ زیرا جوامع سلول ها و عناصر سازنده تاریخ هستند. هر یک از جامعه گرایان و فردگرایان ادلّه عقلیای برای اثبات مدعای خود ارائه کرده اند. در این مقاله أدله قرآنی در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته است.
برخی جامعه گرایان معتقدند از ظاهر برخی از آیات قرآن به دست میآید که افزون بر افراد، امّت ها عمل و سلوک خاص، نامه اعمال، ثواب و عقاب، حیات و ممات دارند. این امر حاکی از این حقیقت است که جوامع در کنار افراد، وجود مستقلی دارند. در مقابل، برخی معتقدند از آنجا که برهان عقلی بر اصالت فلسفی جامعه وجود ندارد و یا برهان قاطع عقلی بر وجود حقیقی جامعه ارائه نشده است، تمسک به ظاهر آیات روا نیست، در این مقاله، دلایل طرفین تقریر و جمع بندی شده است.
دین و جامعه فراسکولار؛ نقدی بر نظریات هابرماس در باره دین در جهان مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فراسکولاریسم و یا پذیرش حضور دین در یک جامعة سکولار، ایده ای است که امروزه برخی متفکران لیبرال از آن سخن میگویند. یورگن هابرماس، از جمله کسانی است که به طرح این ایده پرداخته و چگونگی حضور دین در جهان مدرن و نقش و جایگاه آن را مورد بحث قرارداده است. هرچند تلاش وی عمدتاً این است که عصر دین را خاتمه یافته اعلام نموده و عقل را جایگزین آن نماید، اما در آثار و اظهارات اخیر خود راجع به دین، تا حدودی دیدگاه گذشتة خویش را تعدیل نموده و برخی کارکردهای بیبدیل دین را مورد تأکید قرار داده است. وی به نقش دین در معنا بخشی به زندگی اشاره نموده و پذیرفته است که زبان دینی، در عرصة اخلاقیات از یک توانایی و ظرفیت فوق العاده برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشی نمود. با این وجود، اظهارات جدید هابرماس را در این مورد نمیتوان به مفهوم پیدایش یک تحول واقعی در نگرش وی راجع به دین دانست. وی همچنان دین را از نگاه یک فرد سکولار نگریسته و نه تنها جایگاهی بسیار محدود و حاشیه ای به آن اختصاص میدهد، بلکه سعی میکند همان کارکردهای معنایی و اخلاقی دین را نیز کاملاً به افق سکولار ببرد. این مقاله، دیدگاه های وی را در این زمینه طرح نموده و به ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن پرداخته است.
واقعیت رسانه و توده در حاد واقعیت بودریار(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بودریار که در آثار اولیه خود در مرحله گذار از مارکسیسم قرار دارد، توصیف روشن و کارآمدی از جامعه مصرفی به عنوان ویژگی مهم سرمایه داری جدید ارائه میدهد. او پس از مجهز شدن به مفاهیم و نظریات مربوط به تکنولوژی و جامعه مصرفی و با آغاز عصر اطلاعات، به سراغ آن میآید تا آن را در ارتباط با مفاهیم پیشین تحلیل کند و نتیجه ترکیب عملی تکنولوژی، جامعه مصرفی و عصر اطلاعات، او را به مشاهده جامعه جدیدی میکشاند که عده ای آن را پُست مدرن نامیده اند. بودریار الگوی کامل این جامعه را آمریکا میداند و تلاش میکند به کمک مفهوم مهم خود، یعنی حاد واقعیت و نیز توجهش به تکنولوژیهای جدید، رسانه ها و توده به توصیف وضع جدید پیش آمده یا در حال وقوع بپردازد. این مقاله، ضمن نگاهی توصیفی به سیر تحول اندیشه بودریار، به مفهوم کلیدی اندیشه او یعنی حاد- واقعیت پرداخته، سپس به تصویری که وی از رسانه و فرو پاشی معنی و زایل شدن امر اجتماعی و نهایتاً شکل گیری توده بر اساس مفهوم حاد- واقعیت ارائه میدهد، توجه شده است. سرانجام، بارویکردی انتقادی برخی دیدگاه های وی مورد بازخوانی قرار گرفته است.