معرفت فرهنگی اجتماعی
معرفت فرهنگی اجتماعی سال دهم تابستان 1398 شماره 3 (پیاپی 39) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هیچ نظریه تفسیری بدون داشتن پیش فرضی نسبت به چیستی متن تحقق نمی یابد و حوزه تفسیر پدیده های اجتماعی، از این قاعده مستثنا نیستند. بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبائی، متن اجتماعی عبارت است از: هویتی اعتبار که برای استخدام متقابل انسان های دیگر ایجاد شده است. با توجه به خصوصیات اعتبارات اجتماعی، متن اجتماعی امری زبان مند نیست و تابع قواعد تفسیر متن زبانی نمی باشد، بلکه متن زبانی از اقسام متن اجتماعی بوده و تابع قواعد عام تفسیر متن اجتماعی است. متن اجتماعی، زمینه مند است و دارای زمینه زمانی و مکانی می باشد. متن اجتماعی، ساختارمند است و در ذات دارای لوازم و ملزومات منطقی است که مستقل از اراده کنشگر می باشد. در نهایت، متن اجتماعی معطوف به هدف است. بر اساس این خصوصیات، خطوط کلی تفسیر متن اجتماعی عبارتند از: استقلال قواعد تفسیری از متن زبانی، تعیین نقطه آغازین، تفسیر متن اجتماعی به متن اجتماعی و لزوم تحلیل غایت شناختی. روش این تحقیق تحلیلی است.
گونه شناسی تلقی های مختلف از فرهنگ در ایران: زمینه ها و پیامدها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ در معنای مدرن خود، به تدریج به ایران وارد گردید و همراه با تغییراتی که این اصطلاح در غرب پیدا کرد، تلقی های مختلفی از آن نیز در ایران رایج شد. بیشتر تلقی ها، آن گاه که به فرهنگ عمومی رسید، به تدریج و در یک برداشت بومی از آن، به صورت انباشتی با هم سازگاری یافت و همزمان با آن در نظام اداری نیز جایگاهی برای آن تعریف گردید، اما در سطح نخبگانی این تلقی ها گاه منشأ نزاع هایی شده است. در این مقاله که روش آن عمدتاً توصیفی است، به شش تلقی از فرهنگ در ایران که عبارتند از: آموزش های عمومی و مدرن، مجموعه دستاوردهای بشری، میراث فرهنگی، هنر، اسلام و فرهنگ غربی، پرداخته شده و ضمن توصیف هر یک، در نهایت شش تلقی مذکور ارزیابی شده و به کمک برخی شواهد، دو تلقی اخیر از فرهنگ، به مثابه تلقی های اصلی و اثرگذار در ایران امروز معرفی شده اند.
تحلیلی بر تغییر و تحولات جمعیتی در ایران؛ با تأکید بر فرصت طلایی پنجره جمعیتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با رصد وضعیت جمعیت در ایران، و فراز و فرودهای آن، فرایند رشد جمعیت با اجرای سیاست تنظیم خانواده، در مقطعی از تاریخ کشور، و در ادامه و رها کردن این سیاست، جامعه اسلامی را با مسئله بحران کاهش شدید باوری و پیری جمعیت مواجه ساخت. این رویکرد کاهش جمعیت، با اعلام رهبر فرزانه انقلاب در سال 1391 تغییر و به گفتمان افزایش جمعیت تبدیل گردید. از آن زمان تاکنون این سیاست آن گونه که باید، از سوی مسئولان نظام مورد توجه قرار نگرفت. علی رغم پیامدهای منفی کاهش باروری و جمعیت و خاکستری شدن آن، به نظر می رسد ایران در یک پیچ بزرگ و فرصت طلایی پنجره جمعیتی قرار دارد؛ فرصتی که بسیاری از کشورهای جهان مترصد آن هستند که اگر به درستی مدیریت شود، بسیاری از تهدیدات پیش روی جمعیت از بین خواهند رفت. این مقاله با روش تحلیلی و اسنادی، به وضعیت شناسی ابعاد تحولات جمعیتی در ایران پرداخته، با واکاوی پیامدهای کاهش چمعیت، به فرصت طلایی پنجره جمعیتی اشاره دارد. یافته های پژوهش حاکی از این است که در پنجره جمعیتی با مدیریت صحیح می توان تهدید کاهش جمعیت را به فرصت تبدیل کرد و به توسعه کیفی سرمایه انسانی، افزایش عرضه نیروی کار، افزایش پس اندازها و سرمایه گذاری های مردم، کاهش فقر و مدیریت نوسانات سنی تولید و مصرف اقدام نمود.
مبانی انسان شناسی سبک زندگی سیاسی امام خمینی ره(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی سیاسی عبارت است از: «شیوه های مواجهه با مهم ترین وظایف به منظور نیل به اهداف در ساحت زندگی سیاسی». امام خمینی ره شخصیتی معاصر، متخلق و صاحب سبک است که اقدام بی نظیر ایشان در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و رهبری آن، زمینه ای مناسب برای بررسی سبک زندگی سیاسی ایشان را فراهم آورده است. با توجه به شکل گیری سبک از مبانی منحصر به فرد صاحب آن و همچنین نقش بسزای مبانی انسان شناسی در ترسیم سبک زندگی سیاسی، مسئله اصلی این پژوهش، بررسی مهم ترین مبانی انسان شناسی امام و تأثیر آنها در سبک زندگی سیاسی ایشان است. این پژهش، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی آثار به جای مانده از امام خمینی ره می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در سبک زندگی سیاسی امام، شیوه های مواجهه با وظایف سیاسی همچون اقامه عدل، مبارزه با ظلم و انظلام، بصیرت افزایی نسبت به عدم مشروعیت طواغیت و محاسن نظام دینی و غیره متکی بر مبانی انسان شناسی همچون سرشت الهی انسان، نامحدود بودن انسان از حیث ظهور کمالات، اختیار انسان در تعیین سرنوشت و اولویت حیات اخروی نسبت به زندگی دنیایی است.
نسبت اراده و دانش در نظریه اجتماعی پیتر برگر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سؤال تاریخی پیرامون نسبت اراده و دانش این است که آیا اراده و در نهایت کنش، تابع معرفت و علم است یا این اراده است که معرفت را سامان می دهد؟ امتداد این پرسش، در ساماندهی یک نظریه اجتماعی به طور عام، و نظریه ساخت اجتماعی واقعیت پیتر برگر و توماس لاکمن به طور خاص چنین است که به چه میزان اراده در شکل گیری معرفت نقش ایفا می کند؟ ایجاد دوگانه اراده به ادراک معرفت و اراده به ایجاد معرفت، به ما کمک می کند با تحلیل و تشریح مفاهیم اساسی نظریه اجتماعی برگر، نشان دهیم در هر یک از مفاهیم این نظریه، نسبت اراده و معرفت چگونه است. در برخی مفاهیم، نه اراده به ادراک و نه اراده به ایجاد معرفت وجود ندارد. مثل موقعیت چهره به چهره. در برخی از مفاهیم هم اراده به ایجاد معرفت و هم اراده به ادراک معرفت وجود دارد؛ مثل سنخ بندی. در برخی از مفاهیم در ابتدا اراده به ایجاد معرفت وجود دارد، اما در نهایت، اراده به ادراک معرفت تبدیل می گردد؛ مثل سنت و نهادسازی. این مقاله نشان می دهد که در جریان یک نظریه، معرفت به چه میزان متأثر از اراده است. این پژوهش از روش تحلیل عقلی بهره گرفته و با نقد و بررسی اسناد کتابخانه ای تنظیم گردیده است.
قوم نگاری آموزشی، مطالعه موردی مدرسه نور در کنیا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قوم نگاری، یکی از روش های پژوهش کیفی است که در طول سال های گذشته طرفداران فراوانی یافته است. این نوشته به دلیل اطلاعات ژرف و گسترده ای که پیرامون محیط مورد بررسی خویش فراهم می سازد، در زمینه های گوناگون پژوهش های انسانی مورد استفاده قرار گرفته است. این تأثیرگذاری به اندازه ای بوده است که برخی پژوهشگران، قوم نگاری را به عنوان معادلی برای رویکرد کیفی پژوهش نام برده اند. این گونه پژوهش، بر اساس بودن در محیط واقعی پژوهش و برقراری ارتباط بسیار نزدیک با محیط پژوهش بنا نهاده شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش قوم نگاری به واکاوی یکی از مدارس ابتدایی در یکی از روستاهای کنیا با نام اوریری (Uriri school in Kenya) پرداخته و به قوم نگاری کلاس ها، معلمان و دانش آموزان این مدرسه اشاره شده است. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که مدارس ابتدایی کنیا بر اساس ارتباط نزدیک معلم و شاگرد و در کلاس های سنتی و بدون ابزارهای نوین رسانه ای شکل می گیرند. در این میان، مدرسه و فرهنگ حاکم بر آن به شدت با اوضاع اجتماعی و فرهنگ حاکم بر جامعه ارتباط داشته و از آن متأثر است و گونه ای در هم پیچی عمیق میان فرهنگ مدرسه و فرهنگ جامعه اطراف در جریان است. به گونه ای که میزان ثروت، فقر، مشکلات، بزهکاری، جرم، تقاضا و یا عدم تقاضا برای مدرسه رفتن در جامعه و خانواده ها بر مدرسه و فرهنگ علم آموزی دانش آموزان و ارتباط آنها با معلمان تأثیرگذار است و آن را نیز متأثر از خویش می سازد.