معرفت فرهنگی اجتماعی
معرفت فرهنگی اجتماعی سال دهم زمستان 1397 شماره 1 (پیاپی 37) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
دیدگاه های نظری موجود در باب هویت را در سه دسته کلی می توان جای داد: کسانی که برای هویت صرف نظر از جامعه و تاریخ و تحولات آن، جوهره ثابتی قائلند. کسانی که هویت انسانی را فاقد جوهر و صرفاً شکل یافته در محیط اجتماعی و متأثر از شناخت های اجتماعی و «دیگری»ها می دانند. کسانی که ضمن پذیرش یک جوهره و ساختار وجودی برای انسان، شکوفایی و تغییرات هویتی را متأثر از جامعه می دانند. این مقاله، با پرداختن به سه سؤال اساسی درباره چیستی هویت؛ یعنی رابطه هویت با «ساختار وجودی انسان»، «شناخت» و نیز «دیگری و تمایز»، تلاش بر نشان دادن درستی دیدگاه سوم دارد که ضمن پذیرش جوهره برای انسان به نقش جامعه در شکل گیری هویت اهتمام می ورزد؛ اما شناخت و دیگری را عامل انحصاری در پیدایش هویت نمی داند؛ هرچند این دو را در شکوفایی و پویایی هویت در چارچوب جوهره وجودی انسان، دارای نقش تعیین کننده می داند. روش انجام کار مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم به کار رفته در تعاریف هویت و یا ارجاع به شواهدی از واقعیات اجتماعی و استخراج لوازم منطقی آن می باشد.
تغییر اجتماعی در تجربه و اندیشه امام موسی صدر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی تجربه و اندیشه امام موسی صدر در زمینه تغییر اجتماعی، در ابتدا به روایت تجربه او در زمینه ایجاد یک تغییر اجتماعی پرداخته و در گام دوم، بر نگرش و نظریه ای تأکید می کند که این تجربه را پشتیبانی می کند. این بررسی مستلزم پاسخ به شش پرسش اساسی مطرح در حوزه تغییر اجتماعی شامل چیستی، چگونگی، آهنگ، شرایط، عوامل و کارگزاران تغییرات اجتماعی است. برای این کار، ضمن بررسی روایت های کنشگران و ناظران این تغییر، با روش تحلیلی، آثار امام موسی صدر مورد مطالعه قرار گرفته است. بررسی این تحقیق نشان می دهد، امام موسی صدر چیستی تغییر اجتماعی را ضرورتی هم بود با توحید و تکامل انسان قلمداد کرده و چگونگی آن را به انقلاب مستمر ارجاع می دهد. درباره آهنگ تغییر، به تغییری تدریجی و خُرد و با محوریت خدمت به انسان ها معتقد است و ضمن در نظر گرفتن شرایط وجودی و عینی تغییر اجتماعی، بستر فرهنگی را زمینه ساز پیدایش کارگزارنی برای تغییر اجتماعی به حساب می آورد. در زمینه کارگزاری تغییرات نیز ضمن طرح دو دوگانه مردم/ نخبگان و جنبش/ سازمان، معتقد است که نیروی لازم برای تغییر، در جریان یک «جنبشِ مردمی» به وجود می آید.
مبانی تعیّن فرهنگی اجتماعیِ اعتباریات در المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش، «تعیّن فرهنگی اجتماعی معرفت اعتباری»، از منظر مرحوم علامه طباطبائی در المیزان است. سؤالات پژوهش عباتند از: خاستگاه معرفت های اعتباری چیست؟ عوامل اجتماعی فرهنگی به چه میزان در تعیین آنها مؤثرند؟ این معارف در چه سطحی شکل می گیرند؟ عامل مسلط در آنها چیست و بالاخره، هدف و محور اصلی تغییرات در معرفت های اعتباری چه چیزی است؟ برخی از نتایج این پژوهش در پاسخ به این پرسش هاست که مرحوم علامه طباطبائی، خاستگاه اصلی معرفت های اعتباری را فطرت و طبیعت انسان می داند. تأثیر عوامل اجتماعی فرهنگی را یک تأثیر اضطراری معرفی می کند. سطوح مختلف فردی، گروهی، حزبی و مانند آن، برای این معارف در نظر می گیرد. با وجود تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی بر آنها، عامل اصلی تعیین کننده بر آنها را فطرت و طبیعت می داند. بالاخره، اصلی ترین هدف تغییرات در معرفت های اعتباری را اعتباریات پسینی قلمداد می کند. در این جستار، از روش های توصیفی تحلیلی، تحلیل محتوا و روش اسنادی استفاده برده ایم.
بررسی انتقادی مبانی انسان شناختی نظریه ماتریالیسم تاریخی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عصر جدید با ظهور و درخشش انسان به معنای مدرن آن، در عرصه معرفت شناخته می شود. اندیشه و تکاپوی شناختی انسان تعیین کننده آرایش معرفتی این عصر است و همه مقولات علم مدرن به نوعی بر محور و مدار انسان می چرخد. نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس، علاوه بر مبانی هستی شناختی، مبنای انسان شناختی پررنگی دارد و بر مبنای تلقی خاصی از انسان پی ریزی و صورت بندی شده است. مارکس، وجهی از هستی اجتماعی انسان؛ یعنی «کار» را محور و مبنای تحلیل دیالکتیکی خود قرار داده که هم مادی و هم اجتماعی تاریخی است. بر اساس نظر مارکس، جهان انسانی، یعنی همه نماد ها و نمود ها، اشکال آگاهی و نهادهای اجتماعی تاریخی، با همه اشکال و صور مختلف آن، صرفاً محصول و برایند عمل و کار انسانند؛ جلوه ها و تبلوراتی که در هر مرحله از تاریخ به گونه ای عینیت یافته و مختصات هر دوره تاریخی و اجتماعی را شکل داده است. این نوشتار، ضمن تقریر اجمالی نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس، سعی دارد مهم ترین مفروضات انسان شناختی آن را مورد بررسی تحلیلی و انتقادی قرار دهد.
درونی کردن نقش معلمی در قالب کار احساسی (مطالعه موردی؛ شهرستان اسلام آباد غرب)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
کار احساسی، از مفاهیم جدیدی است که توسط آرلی راسل هوخشیلد وارد رشته جامعه شناسی شده و گسترش یافته است. در این پژوهش، با استفاده از نظریات هوخشیلد، آشفورث و هامفری، موریس و فلدمن و گراندی، میزان کار احساسی و عوامل مؤثر بر آن در جامعه هدف بررسی گردید. بر اساس نطریه های تحقیق، عوامل مؤثر بر کار احساسی، عبارت است از: سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی و علایق مذهبی. کار احساسی معلمان با توجه به نظریات بیان شده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در دو بُعدِ سطحی و عمقی مورد سنجش قرار گرفت. سنجش متغیرهای تحقیق، با استفاده از روش پیمایشی، در بین 350 نفر از معلمان شهر اسلام آباد غرب با استفاده از نمونه گیری طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان دادند که میانگین کار احساسی معلمان برابر 8/46 برآورد شد که در این میان، میانگین کنش عمقی 84/22 و میانگین کنش سطحی، 6/51 بود، با توجه به اینکه کنش سطحی، بالاتر از کنش عمقی بود و با عنایت به میانگین کمتر از حدمتوسط کار احساسی، می توان اذعان کرد که معلمان جامعه هدف، رغبت بالایی برای درونی نمودن شغل معلمی از خود نشان نمی دهند. تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای مستقل توانسته اند حدود 44 درصد از تغییرات کار احساسی معلمان را تبیین کنند.
بررسی علل انتخاب ازدواج دانشجویی در بین دانشجویان؛ مطالعه پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، علل انتخاب ازدواج دانشجویی در بین دانشجویان را مورد بررسی قرار داده است. برای این هدف، روش کیفی پدیدارشناسی و نظریه برخاسته از داده ها مورد استفاده قرار گرفت. در این راستا، 21 نفر از دانشجویانی که برای ثبت نام زیارت امام رضا علیه السلام به دفتر نهاد رهبری رجوع کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند. سؤال های نیمه ساختاریافته، در مورد علل گرایش آنان به ازدواج دانشجویی و عواملی که به آنها در این مورد کمک کرده است تا رسیدن به مرحله اشباع مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها از طریق کد های باز و مشخص شدن گزاره های اصلی و فرعی، نشان داد که در دانشجویان به ترتیب عواملی مثل مکان مناسب، هم دوره ای بودن، هزینه پایین و مخالفت والدین برای پایان تحصیلات، منجر به ازدواج دانشجویی شده است. این یافته ها، نشان می دهد که عوامل روان شناختی و اجتماعی اقتصادی به فرایند ازدواج دانشجویی کمک کرده است.