مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل و تغییر دیدگاه محتوایی رولان بارت، اندیشمند فرانسوی معاصر پیرامون اسطوره می پردازد. بارت توانسته است از اسطوره به معنای افسانه، عبور کرده و از آن به مثابه سازوکاری برای برساختن جهان اجتماعی استفاده کند. بارت، با استناد به قواعد زبان شناسی و نظام مفهومی سوسور و نیز با اقتباس از نشانگان جمعی دورکیم، به این نتیجه رسید که اسطوره به نمادهای لفظی و مکتوب منحصر نمی شود؛ بلکه هر چیزی در عالم انسانی، بالقوه می تواند به اسطوره بدل شود. مهم ترین نکته الهام گرفته از سوسور، دلالت فرهنگی اجتماعی نمادها و نشانه ها در مقابل دلالت زبان شناختی(دال و مدلولی) نمادها (دلالت اولیه) است. از دید سوسور، دال های اسطوره ای، دارای دو جنبه مختلف اند: شکل و معنا. مهم ترین سازوکار اسطوره پردازی «تفوق شکل بر معنا» است. بارت، از همین موضوع، به «تبدیل امور اجتماعی تاریخی به امور طبیعی» انتقال یافته است. از نظر وی، با تفوق شکل، جنبه اساسی نشانه، که مربوط به معنای آن است، دچار تحریف می شود و هویت زمانی و مکانی، معنای نشانه ناپدید می گردد. در این صورت، ما با موجودی فرازمان و فرامکان مواجه می شویم. در این مرحله، بورژوازی توانسته با تصرف در این نشانه تهی شده از معنای اصلی، معنای موردنظرش را که همان جنبه شکلی دال است برجسته کند.
معنا و کارکرد سکوت در فرهنگ های مختلف با تأکید بر جایگاه آن در اندیشه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های میدانی در کشورهای مختلف نشان می دهد که نقش ارتباطات غیرکلامی، در انتقال اطلاعات در مقایسه با ارتباطات کلامی بسیار مؤثرتر است. در ارتباطات غیرکلامی، پیام بدون استفاده از کلمات منتقل می شود. از ابعاد غیرکلامی ارتباطات، می توان به زبان حالت و چهره، زبان تماس دیداری، زبان طرز ایستادن، زبان صدا، زبان تن پوش، زبان رنگ، زبان بو، زبان زمان و زبان مکان اشاره کرد. در این میان، نوعی زبان خاموش یعنی «سکوت» هم وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار می گیرد. با این همه، نمی توان نقش آن را در ارتباطات، به ویژه در ارتباطات میان فرهنگی نادیده گرفت. بنابراین، پرسشی که مطرح می شود اینکه معنا و کارکرد سکوت در فرهنگ های مختلف چیست؟ ازآنجاکه درک معنای کنش های ارتباطی مخاطبان برای برقراری ارتباط مؤثر و غلبه بر سوء تفاهمات اهمیت دارد، این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، با تأکید بر «روش واقع گرایی» شهید صدر و با تکیه بر اسناد و داده های قابل دسترس، ضمن پاسخ به پرسش مذکور، به یافتن دیدگاه اسلام در این خصوص پرداخت. یافته ها حاکی از این است که سکوت نیز گونه ای مهم از ارتباط به شمار می رود که معنا و نقش آن از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. در فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز نوعی الگوی ارتباطی تلقی می شود که می تواند دلالت ها و پیامدهای مهمی به دنبال داشته باشد.
بررسی نظریه انتقادی تکنولوژی فینبرگ از منظر حکمت اسلامی با تأکید بر آثار شهید مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فینبرگ ازجمله فیلسوفان تکنولوژی است که می کوشد در قالب «تئوری انتقادی تکنولوژی» دو ویژگی مکانیسم ارزش باری و چگونگی انتقادپذیری تکنولوژی را تبیین کند. اندیشه انتقادی و ظرفیت های موجود در فلسفه تکنولوژی او، موجب شد تا نظریه وی از منظر حکمت اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. در تعقیب این هدف، نخست نظریه ابزارسازی وی با روش اسنادی کتابخانه ای تشریح و در قالب نموداری صورت بندی شده، آن گاه با روش تحلیلی عقلی، مواضع تعامل و تقابل آن با مبانی حکمت اسلامی با تأکید بر آثار شهید مطهری بررسی گردیده است. توجه به ارزش باری و انتقادپذیری تکنولوژی و اجتناب از نگرش ابزاری، ذات انگاری و برساخت گرایی اجتماعی، برخی از یافته ها در موضع تعامل است. اختلاف در الگوی تصرف مطلوب در طبیعت به عنوان مهم ترین منبع تغذیه تکنولوژی و اختلاف در منشأ ارزش های بارگذاری شده در مرحله طراحی سامانه های تکنیکی، پاره ای از یافته های این تحقیق در موضع تقابل است. این تقابل، پاره ای از نقدهای پیامدی چون بازگشت به قفس آهنین در سایه بر ساختی بودن مطلق ارزش ها، قداست زدایی از ارزش ها و فروکاستن آنها به ارزش های زیست محیطی و مهندسی را به دنبال دارد.
مخاطب شناسی و اصول حاکم بر آن در نهادینه سازی فرهنگ از منظر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نهادینه سازی فرهنگ یعنی تعمیق و تثبیت باورها، ارزش ها و رفتارهای مطلوب و موردپسند کارگزاران اصلی اداره جامعه در سطوح متفاوت حاکمیتی. در ادبیات رایج، الگوهای متفاوتی در باب نهادینه سازی مطرح شده است که غالباً برگرفته از رویکردهای معرفتی حاکم بر جوامع غربی است. یکی از وظایف اصلی پژوهشگران فعال در حوزه علوم انسانی اسلامی، تبیین نظری و طراحی الگوهای متناسب با مبانی و پیش فرض های اسلامی است؛ ازاین رو هدف اصلی این تحقیق بررسی «مخاطب شناسی و اصول حاکم بر آن در نهادینه سازی فرهنگ از منظر قرآن» به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی الگوی موردنظر می باشد. بنابراین یکی از وظایف مهم کارگزاران، نهادینه سازی، شناسایی مخاطبان، طبقه بندی آنها و توجه به این طبقه بندی در جریان نهادینه سازی فرهنگ است. در حقیقت، متناسب با طبقه بندی مخاطبان، نوع برخورد با آنها نیز متفاوت می شود که می تواند در قالب اصول حاکم در برخورد با مخاطبان مورد بررسی قرار گیرد، اگر به تفاوت های مخاطبان در نهادینه سازی و اصول حاکم در برخورد با آنها توجه نشود، نتایج مورد انتظار محقق نخواهد شد. در این تحقیق، از روش تدبر در قرآن (نقلی وحیانی) با توجه به راهبرد ظاهرشونده داده بنیاد استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشانگر آن است که «نهادینه سازی از منظر قرآن فرایندی است پیوستارگونه که می تواند مثبت (رو به اعتلا) یا منفی (رو به انحطاط) باشد». متناسب با تعریف مذکور می توان مخاطبان نهادینه سازی را با استفاده از قرآن کریم در دو دسته مخاطبان داخل اسلام و خارج از اسلام طبقه بندی کرد که در برخورد با آنها رعایت برخی اصول راهبردی و کاربردی ضروری می باشد.
تهاجم فرهنگی و امنیت هستی شناختی در گفتمان انقلاب اسلامی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با پایان جنگ سرد، مفهوم امنیت، فراتر از بعد نظامی آن، به ویژه در بعد اجتماعی و با محوریت فرهنگ و هویت در کانون توجه اندیشمندان قرار گرفت. نظریه «امنیت هستی شناختی» رویکردی جدید است که توسط جنیفر میتزن در حیطه منازعات موجود در روابط بین الملل با تأکید بر ملاحظات هویتی مطرح شد. براین اساس، تضاد اجتناب ناپذیر فرهنگ غرب با فرهنگ انقلاب اسلامی ایران را باید در مبانی هستی شناختی این دو فرهنگ سیاسی جست وجو کرد. هدف این مقاله شناخت مبانی هستی شناسی متعارض فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی است که در فرایند تهاجم فرهنگی قوام می یابد. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر هستی شناختی، چرا جمهوری اسلامی ایران فرهنگ غرب را به مثابه یک فرهنگ مهاجم تصور می کند ؟ یافته های این مقاله با استفاده از آموزه های نظریه میتزن نشان می دهد که نزاع هستی شناختی گفتمان انقلاب اسلامی ایران با غرب متأثر از بی اطمینانی و ادراک ناامنی در هستی شناختی رهبران انقلاب اسلامی در مواجهه با غرب به واسطه تقابل مفاهیم عقل و جهل در این دو گفتمان است و هرگونه تأمین امنیت هستی شناختی از منظر گفتمان انقلاب اسلامی در این رویارویی، منوط بر حفظ استقلال و هویت فکری و تأکید بر حفظ صورت و محتوای آموزه های اسلامی است. روش تحقیق این مقاله، تطبیقی مقایسه ای است که با مقایسه مبانی هستی شناسی دو نظام اندیشگی غرب و انقلاب اسلامی، تعارض و ناسازگاری این دو ساحت اندیشگی را آشکار و بر تضمن های تأمین امنیت هستی شناختی جمهوری اسلامی ایران در روابط با غرب تأکید دارد.
زن معاصر ایرانی و تبیین برخی عوامل زمینه ساز چالش های هویتی و پیامدها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هویت در کلی ترین نگاه، برداشت هر فرد از خود در جامعه است. هویت، چه زنانه و چه مردانه، در برهه هایی در معرض برخی چالش ها قرار می گیرد. دیدگاه های مختلفی درباره علت بروز این چالش بیان شده است. آنچه در این مقاله به عنوان چارچوب نظری اختیار شده، اختلاط و رقابت مرجعیت های معنایی است. هر نظام معنایی دارای یک تمامیت و یکپارچگی است که همه اجزای خود را در پیوندی تعادلی (نه لزوماً مطلوب) حفظ می کند و عدم تعادل آن گاه پدیدار می شود که پای یک مرجعیت معنایی دیگر به میان آید. هویت ازآنجاکه لایه های متفاوتی دارد، معمولاً ابتدا در لایه های بیرونی تر که بیشتر ناظر به کنش ها و رفتارها هستند دچار تغییر می شود و این وضعیت در صورت حیات و پویایی لایه های درونی تر، با یک نوع مقاومت فرهنگی همراه خواهد بود و تا مادامی که تمام لایه های هویتی با هم همخوان نشوند، همواره عدم تعادل و چالش هویتی باقی است. اشتغال، تجرد، حجاب و... ازجمله عواملی اند که در موقعیت جدید زن ایرانی را به نوعی با چالش هویتی روبه رو ساخته که در این مقاله با چارچوب نظری یاد شده و روش تحلیلی اسنادی به آنها پرداخته شده است.