معرفت فرهنگی اجتماعی
معرفت فرهنگی اجتماعی سال هشتم زمستان 1395 شماره 1 (پیاپی 29) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
علوم اجتماعی از ابتدای شکل گیری خود، با این پرسش مهم مواجه بوده که روش شناسی ویژه آن چیست؟ پارادایم های مختلف اثباتی، تفسیری و انتقادی، هر یک پاسخی به این پرسش داده و مدعی برتری نسبت به دیگری هستند. هابرماس، با نقد روش شناسی های اثباتی و تفسیری و بازخوانی مفاهیم پارادیم انتقادی، به طرح علایق معرفتی سه گانه و تقسیم بندی علوم، به تجربی، تفسیری و انتقادی پرداخته است. او در قالب این طرح معرفتی، مدعی است که روش ویژه علوم اجتماعی «دیالکتیکی» است. این مقاله، با روش تحلیلی انتقادی و با نگاه کلان، به بررسی و نقد رابطه مبانی مختلف هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی این روش با مؤلفه های آن، از منظر حکمت متعالیه پرداخته است. از منظر حکمت متعالیه، روش شناسی هابرماس از اشکالات مبنائی رنج می برد. برخی از مؤلفه های آن، با دستگاه فلسفی حکمت متعالیه ناسازگار و برخی از آنها در تضاد با این مبانی است.
استعاره های طبیعت گرایی و تخیل ابن خلدونی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان ها از گذشته، بر حسب نوع بافتِ محیطی یا اقلیمی و اجتماعی خود، ضمن استفاده عملی از موجودات بی جان و جاندار محیط خود، از قبیل جماد، گیاه و حیوان، روابط و مناسبات خیالی و نمادین را نقش آفرینی می کردند. زمینه اصلی همة نظام سازی ها و مفهوم پردازی ها، فرهنگ و نهادهای فرهنگی اند. اندیشة طبع نگرانه مبتنی بر اخلاط چندگانه و رابطة انسان با جماد، حیوان و گیاه، در چارچوب بنیادی تر «انسان- طبیعت» قرار می گیرد که به مرور زمان، از دلالت های انضمامی به دلالت های انتزاعی و استعاری تبدیل می شوند. این استعاره ها، نقش عمده ای در تخیل و گفتمان معرفتی ابن خلدون داشته اند. این مقاله، با روش اسنادی، به استفاده از استعاره های طبیعت گرایانه در مبادی معرفتی گفتمان ابن خلدون می پردازد. گرچه امروزه استعاره های طبیعت محوری و طبع نگرانه، در بین اندیشمندان و متفکران اجتماعی، استعاره های مرده و غیرفعال محسوب می شوند، اما مبادی و پیش فرض های معرفتی اندیشة ابن خلدون را فراهم کرده است. او هم در تبیین جهان محسوسات و هم عالَم اجتماعی از استعاره های طبع گرایی سود جسته است.
دین و خانواده؛ بررسی تفاوت نسلی در دینداری در بین خانواده های روحانی و غیرروحانی شهر قم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسی جوامع در حال گذار، مسئله تغییرات دینداری از بعد نسلی است. در تبیین این مسئله، بیشتر تحقیقات صرفاً مبتنی بر رویکردهای ساختاری و کلان می باشند. این تحقیق علاوه بر توجه به رویکرد کلان، با تأکید بر پدیده های خرد دامنه، مانند خانواده و از طریق مقایسه خانواده های روحانی و غیرروحانی، در پی بررسی سهم مؤلفه های دینی خانوادگی در تبیین تفاوت نسلی از حیث دینداری است. در این پژوهش، از روش پیمایش و تکنیک پرسش نامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. از میان کلیه خانواده های روحانی و غیرروحانی شهر قم، که دارای حداقل یک فرزند 18 تا 29 سال بودند، تعداد 390 نفر پدر و یک فرزند آن، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهد علاوه بر رابطه معنادار تفاوت نسلی با متغیرهای توافق دینی والدین و درک از اهمیت دینداری برای پدر و اجتماعی کردن دینی، تفاوت نسلی از حیث دینداری در خانواده های روحانی، به طور معناداری کمتر از خانواده های غیرروحانی است.
رابطة هدایت تشریعی با سیاست ها و چالش های جمعیتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آموزه های هدایت تشریعی، که برای رساندن بشر به ساحل امن سعادت نازل شده اند، قلمروی به گستره همة افعال اختیاری انسان داشته و هر جامعه ای تنها با پیروی از این آموزه ها، به سعادت حقیقی نائل می شود. سیاست گذاری جمعیتی، یکی از مصادیق رفتار اختیاری انسان است که باید رابطه آن را با مجموعه تعالیم هدایت تشریعی به درستی کشف کرد تا در پرتو آن، از آزمون و خطاهای سیاست های مادی گرایانه جمعیتی در امان ماند. با تکیه بر آموزه ها، معتقدیم بهترین سیاست جمعیتی، سیاستی است که در هماهنگی کامل با مجموعه آموزه های هدایت تشریعی الهی و برای افزایش جمعیت مسلمیانان تدوین شود. این نوع از سیاست جمعیتی، علاوه بر آنکه از پشتوانه اراده تکوینی و تشریعی خداوند برخوردار است، اجرای آن نیازهای مادی و معنوی انسان را به بهترین شکل پاسخ داده، چالش های گوناگون اجتماعی فراروی افزایش جمعیت را برطرف نموده یا به حداقل ممکن می رساند.
تأثیر اقتصاد وابسته به نفت در تعادل زدایی میان سطحی فرهنگ انقلاب و تضعیف همدلی پایدار(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انقلاب اسلامی ایران ریشه در سطح بنیادین فرهنگ دینی دارد. به همین دلیل باید کانون مولد همدلی پایدار را در ظرفیت های نهفته در مبانی فرهنگی آن جست وجو کرد. دستیابی به این هدف، بدون شناخت عوامل مخل فرهنگ انقلاب در تولید همدلی پایدار و رفع آن امکان پذیر نیست. این نوشتار، با روش تحلیلی برخی از این عوامل را از زاویه اقتصاد وابسته به نفت بررسی کرده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اقتصاد وابسته به نفت، از عوامل مهم عدم توازن توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی است که خود زمینه ساز سرایت احساس «بی عدالتی اجتماعی» به «بی عدالتی خداوند» و «پیدایش سوء ظن شبه سازمان یافته»، عامل تعمیم «فضل تکنیکی» به «فضل فرهنگی»، مانع «گفتمان سازی علوم انسانی - اسلامی» و «تولید همدلی پایدار» است. راهکار اساسیِ کاهش این آثار، راهبردِ اقتصاد مولد، مقاومتی و متکی به سطح بنیادین فرهنگ اسلامی و حرکت در راستای ایجاد توازن میان توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی و ایجاد سازواری میان سطوح نمودین و بنیادین فرهنگ بومی برای تحقق همدلی پایدار است.
ماهیت جرم از دیدگاه دورکیم، با رویکردی روش شناسانه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکردی روش شناختی به مطالعه چیستی جرم از دیدگاه دورکیم پرداخته و مبانی روشی وی و نحوة تأثیرگذاری آن بر تعریف جرم را مورد بررسی قرار داده است. از دیدگاه دورکیم، جرم عملی است که احساسات جمعی جامعه را جریحه دار ساخته و توسط قانونگذار برای آن مجازات در نظر گرفته شود. مبانی روش پوزیتیویستی دورکیم عبارتند از: جدایی از متافیزیک، جدایی از عقل قدسی، طبیعی گرایی و جدایی علم از ارزش. این مبانی در تعریف وی از جرم تأثیرگذار بوده است. این مبانی سبب خلأ عقل عملی و عدم امکان داوری ارزشی علم پوزیتیو در اندیشه وی شده است. براین اساس، وی توانایی ارائه ضابطه ای ماهوی برای جرم انگاری افعال را ندارد و باید به ملاک های صوری مذکور در تعریف خود وفادار باشد. با این حال، وی در عمل، در شناخت «فعل غیراخلاقی» که زیربنای شناخت «ضابطه ماهوی جرم» است، به ملاک «فایده» متوسل می شود که شکافی جدی بین مقام نظر و عمل در اوست.
«افق مهدوی» و تکوین چشم انداز «تمدن زمینه ساز» در آینده ایران اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
امروزه بازطرح موضوع «تمدن اسلامی» در گفتمان و ادبیات انقلاب اسلامی ایران بر چه واقعیت تاریخی و عینی استوار است؟، به دغدغه علمی تبدیل شده است. این پژوهش، می کوشد بخشی از این مسئله را با رویکرد آینده پژوهی و مبتنی بر روش «افق شناسی تاریخی» ایران اسلامی پاسخ دهد. در تاریخ هر ملتی، شناسایی افق ها، راه گشای بررسی و ترسیم آینده آن ملت خواهد بود. ملت ایران با ترسیم افق مهدوی، خود را در مسیر تکامل تاریخی قرار می دهد که به تمدنی زمینه ساز ظهور می انجامد. ایران اسلامی در کشاکش نگاه فعال و منفعل پدیده ظهور، نگاه فعال را برگزید و این نگاه، رشد تاریخی ملت ایران را تا تحقق انقلاب اسلامی به همراه داشت. انقلاب اسلامی نیز با تداوم و خودآگاهی بخشی به این افق گزینی تاریخی، توانست با ترسیم آینده مطلوب خود، یعنی تکامل پیوسته و زمینه ساز ظهور به آینده محتمل آن با عنوان تمدن زمینه ساز دست یابد.