۱.
مطالعهى کتب علم اخلاق در جهان اسلام و یونان قدیم به روشنى تشابهى را بین مبانى آنها به ذهن متبادر مىسازد. ذهنیت اقتباس مبادى اخلاقى علماى اسلام از اندیشههاى اخلاقى یونانیان همچون دیگر مبادى فلسفى توسط فیلسوفان مسلمان، و به تبع آنها علماى اخلاق، سادهترین فرضیهى ممکن است. در این مطالعه سعى شده است تا به میزان صحت این فرض دست یابیم.
حال، اگر این فرض درست باشد، روند این اقتباس چگونه بوده است و تا چه زمان ادامه پیدا کرده است؟ آیا خود اسلام نظریهى اخلاقى ندارد و این روند مسلمانان را تا چه حد از روح قدسى دین دور ساخته است؟ براى این منظور دیدگاههاى اخلاقى نمایندهى فکر یونانى، ارسطو، و تا حدى افلاطون، مورد مطالعه قرار گرفته و سپس با مهمترین کتب اخلاقى مسلمانان در پهنهى تاریخ اسلام، یعنى کتب یحیى بن عدى، ابوالحسن عامرى، ابن مسکویه، خواجه نصیر طوسى، محمد غزالى، فیض کاشانى، نراقیین و عبدالله شبّر مقایسه شده است. در این راستا میزان اقتباس و نوآورى آنها و نقش هر یک در این روند مورد بررسى قرار گرفته است.
۲.
یکى از ویژگىهاى حکمت متعالیه ملاصدرا اعتماد بر منطق عقل و استفاده از دستاوردهاى شهودى عقلانى متکلمان و عارفان است، به همین سبب سلسله مباحث عمیقى در قضایاى اخلاقى و فلسفهى اخلاق از جانب متکلمان اسلامى پیرامون قضایاى منطقى درگرفته است که اصلىترین آنها در ارتباط با حسن و قبح عقلى یا شرعى است.
شخصیتهاى اندیشمندى نظیر خواجه نصیرالدین طوسى، ملاعلى قوشجى، عبدالرزاق لاهیجى و علامه حلى و دهها متفکّر دیگر در جریان بودهاند که در ارتباط با این قضیه داد سخن دادهاند.
همچنین ملاصدرا در حکمت متعالیه بزرگترین نظریهپرداز حکیم قرن یازدهم
سعى کرده است آن دسته از قضایاى منطقى را که به نظر برخى متفکران پیشین موجب ابهام و تناقض در آنهاست حل نماید. او با بیان فرق میان حمل اولى ذاتى و حمل شایع صناعى به این ابهامات خاتمه داد و توانست حوزهى بحثهاى چندى و چگونگى و چسانى را که از مقولهى «استىها» است از حوزهى شناخت فلسفه که از مقولهى «هستىها» است بیرون نماید.
ما در این مقاله ضمن بیان نظرات منطقى متکلمان در بحثهاى قضایاى اخلاقى، به تبیین نظر ملاصدرا پرداخته و بر این باوریم که صدر المتألهین با اشکال حمل قضایا به دو صورت ذاتى و شایع صناعى به بازسازى قضایاى اخلاقى در حوزهى فلسفهى اخلاق پرداخته است.
۳.
در این مقاله سعى بر آن است که در مورد معناى صحیح اختیار بحث شود و معانى که تا امروز در مورد اختیار مطرح گشته است، نقد و ارزیابى گردد. آنچه معمولاً تا به امروز کلام شیعه به طرفدارى از اختیار با توجه به اعتقاد به توحید افعالى مطرح کرده چنین است: «انسان مسؤول کارهاى خود است، اما این خداوند متعال است که او را مسؤول کرده است. نه آنچنان که معتزله براى اثبات عدل الهى گفتهاند انسان به خود وا نهاده شده و نه آنچنان که اشاعره براى اثبات توحید افعالى گفتهاند که کارهاى انسان را خداوند اراده مىکند و انسان اختیارى از خود ندارد، بلکه
خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق تدبّر و اختیار خود انجام دهد. به عبارت دیگر، چون اختیار انسان در طول اختیار خداوند است، اعتقاد به اختیار انسان با توحید افعالى ناسازگارى نخواهد داشت.»
به نظر مىرسد که همهى آنچه گفته شد در مورد ارادهى انسان صادق است نه اختیار انسان. بسیارى از متفکّرین اسلامى بین اراده و اختیار تفاوت قایل شدهاند و اراده را اعم از اختیار دانستهاند، اما در مقام توجیه اختیار انسان به گونهاى مشى کردهاند که در مورد اراده صادق است نه اختیار. به عنوان مثال، طرفداران اختیار معتقد شدهاند که سرنوشت انسان را اختیار انسان مىسازد، در حالى که اثبات مىشود
آنچه صحیح است این است که سرنوشت انسان را ارادهى انسان مىسازد و بین این دو عبارت، تفاوت بسیارى مىتواند وجود داشته باشد.
در این مقاله سعى شده است که در مورد معناى صحیح اختیار و تفاوت حقیقى آن با اراده به گونهاى بحث شود که از خلط مباحث خوددارى شود و به اختیار به عنوان یک صفت کمالى در انسان نظر شود، نه به عنوان یک ویژگى که همهى انسانها در هر سطح فعلیت روح از آن برخوردار هستند.
به نظر مىرسد معناى حدیث معروف «الامور بالتقدیر لا بالتدبیر» تنها با چنین برداشتى از اختیار قابل ادراک است که توضیح آن در متن مقاله خواهد آمد.
۶.
نوشتار حاضر، مقدمهاى است بر شناخت مفهوم زهد از نظر روایات اسلامى و نیز بررسى سیرهى پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اصحاب و یاران نزدیک آن حضرت. هدف نوشتار درک هرچه بهتر اخلاق عملى رایج در صدر اسلام است. در آغاز تعاریف زهد توسط برخى از اصحاب و عارفان متصوّفه نقل گردیده، سپس طبقهبندى زهد به زهد عام و خاص و خاص الخاص و تعریف خاص از زاهد و سیرهى عملى بعضى از زاهدان اصحاب و تابعین مورد بررسى قرار گرفته و در پایان نیز سیر تحول و دگرگونى زهد نظرى و عملى به اختصار بیان شده است. عنوان نمودن کلمات بزرگان و روایات تاریخى راجع به رفتار و کردار آنان فقط به عنوان مقدمهاى براى کنکاش و تحقیق بیشتر در زمینهى زهد و زهدگرایى اسلامى است.