داعیان علم دینى معتقدند که علوم، اعم از انسانى و طبیعى، در دامنه و حاشیه متافیزیک به وجود آمده و بسط یافته اند؛ لذا با تغییر در متافیزیک، علوم نیز متحول خواهند شد. به عبارت دیگر، چنانچه متافیزیک الهى باشد، علوم نیز الهى مى شوند و چنانچه متافیزیک سکولار و این جهانى باشد، علوم نیز سکولار خواهند شد. با این حال، براى ایجاد تغییر و تحول در علوم، ارائه روش هایى بایسته و ضرورى است. هدف پژوهش پیش رو، ارائه روشى براى تغییر در علوم انسانى متناسب با چارچوب هاى علم دینى است. روش مقاله، تحلیلى برهانى است.
از پرسشهایی که از قدیم در مبحث انسان شناسی مطرح بوده، این است که آیا در درون آدمی حقیقتی بالاتر از پدیدههای طبیعی وجود دارد؟ عدّهای جز همین اعضای مادی و طبیعی که دارای قوانین مخصوص خود است در وجود آدمی به واقعیت دیگری اعتقاد نداشته، همهی فعالیتها و بازتابهای انسان را ناشی از اعضای مادی و طبیعی وجود او میدانند و گروهی دیگر که معمولاً اندیشمندان الهی از آنهایند، قایلند که در تحقق هستی آدمی، علاوه بر جسم و اعضای مادی او، یک حقیقت دیگری وجود دارد که دارای آثار و فعالیتهای غیر مادی است، و اوست که اصل و اساس انسان را شکل میدهد و برای اثبات دیدگاه خود به رهآوردهای کتب آسمانی و سخن پیشوایان دینی و استدلال و براهین عقلی استناد کردهاند. با توجه به این که یکی از فصول ممیّزهی اصلی ماده گرایان و الهیون همین مسأله است، قوت و ضعف برهانهای ارایه شده توسط دانشمندان الهی اهمیت زیادی دارد و برای تشخیص این ضعف و قوت بایستی به نقد و بررسی آنها پرداخت. در این نوشتار پژوهش نقدگونهای در بعضی از براهین ارایه شده از طرف اندیشمندان و فلاسفه مسلمان به عمل آمده است.
جدال صفویه و ازبکان در خراسان طى دوره شاه عباس اول وارد مرحله جدىترى شد. تجاوزهاى مکرر ازبکان به رهبرى عبداللّه و فرزندش عبدالمؤمن به شهرهاى خراسان که تحت حاکمیت دولت ایران بود شاه عباس را واداشت براى جلوگیرى از این دستاندازىها لشکرکشىهایى ترتیب دهد. وى در مدت یازده سال، یعنى از 995-1006 ق پنج بار به آنجا لشکر کشید، این در حالى بود که همزمان گرفتار مشکلات داخلى و مهمتر از آن، تجاوزات عثمانى به مرزهاى غربى بود.
طى جنگهاى ازبکان و صفویه، نامههاى متعددى میان شاه عباس و عبدالمؤمن خان ازبک رد و بدل شد که دو طرف در آنها انتظارات، خواستهها و دیدگاههاى خود را مطرح مىساختند. نویسنده مقاله با بررسى منابع دوره صفوى و تطبیق آنها با نامههاى مزبور، چنین نتیجه مىگیرد که شاه عباس برخلاف گزارشهاى وقایع نویسان رسمىِ دربار که او را همواره ستودهاند در غلبه بر ازبکان و دفع قطعى تجاوزات ایشان چندان موفق نبوده است.
ابن سینا در بررسی یقین علمی، نخست حوزة بحث را به علم اکتسابی محدود میکند، و پس از تقسیم آن به علم تصوری و علم تصدیقی، به توضیح معنای یقین درباب هر دوگونه علم میپردازد. او در ادامة بحث نحوة تحصیل تصورات یقینی و موانع موجود در این راه، و سپس چگونگی روشهای رسیدن به تصدیقات یقینی را بطور مفصل توضیح میدهد. در ضمن بحث روشن میشود که ابن سینا قول به وجود معلومات باصطلاح فطری را نمیپذیرد و حتی چگونگی اکتساب اولیاتی از قبیل اصل عدم تناقض را نیز نشان میدهد. نقش ادراک حسی در تحصیل علم یقینی و چگونگی نگاه ابن سینا به معرفت تجربی و بعضی نکات مربوط به چگونگی وقوع خطا در معرفت تجربی و در اقامة استدلالهای مفید یقین، که برهان نامیده میشوند، و نیز شرایط اینگونه استدلالها از مطالبی است که در این مقاله مطرح میشود.