آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

متن

براى روشن شدن روابط و تعاملات فرهنگى و علمىِ میان شرق و غرب نیاز به تحقیقات بیش‏ترى در این زمینه مى‏باشد. در این میان فهم روابط شرق و غرب در دوران میانه و در حقیقت روابط فرهنگى و تمدنىِ جهان اسلام و مسیحیت در این دوران، بسیار بااهمیت مى‏باشد. چرا که در این دوره، تمدن اسلامى با تمدن مسیحىِ غرب در تعاملى نزدیک و شدید بوده است. هدف ما در این نوشتار، توجه به روابط و تعاملات تمدنى و علمى جهان اسلام و مسیحیتِ غرب در قرون پایانى دوران میانه مى‏باشد؛ دورانى که فرهنگ و تمدن اسلامى طى فرایندى چند مرحله‏اى و تجربه‏ى دوره‏اى که به عصر زرین تمدن اسلامى مشهور گشته انوار علمى و فرهنگى آن روشنى بخش اندیشه‏ى طالبان علم و اندیشه بود. در این میان توجه ما به یکى از مهم‏ترین انواع روابط معنوى دو تمدن یعنى انتقال و ترجمه‏ى متون مسلمانان توسط اروپاییان در قرن‏هاى دوازدهم و سیزدهم میلادى معطوف است.
مقدمه
اسلام به عنوان دینى تمدن‏ساز، مانند بسیارى از تمدن‏هاى دیگر، افت و خیزهاى متعددى را پشت سر گذارده است. بنابراین اگر بخواهیم از فرایندى که فرهنگ و تمدن اسلامى از قرن اول تا هفتم قمرى طى نموده بحث نماییم، مى‏توانیم سه مقطع مهم را شناسایى کنیم:
در مقطع اول، پس از دوره‏ى گذر، و فتوحات گسترده، شاهد اخذ علوم از ملل مختلف (هندى، ایرانى، مصرى و...) هستیم. شیوه‏ى اصلى در این راه، ترجمه‏ى کتب مختلف به زبان عربى مى‏باشد و اوج این مقطع، قرن سوم قمرى مى‏باشد. بنا به گفته‏ى کرومبى:
در این زمان تقریبا ترجمه‏ى همه‏ى متون یونانى که بعدها در دسترس جهان باختر قرار گرفت، به عربى موجود بود.1
در مقطع دوم ـ عصر زرّین تمدن اسلامى ـ ما شاهد تکامل و توسعه‏ى علوم و معارف قدیم، توسط اندیشمندان اسلامى هستیم. در این مرحله اندیشمندان مسلمان، نبوغ و اندیشه‏هاى خلاّق خود را در جهت تصحیح و توسعه‏ى علوم گذشته و هم چنین ایجاد علوم جدید، به کار بردند و ما شاهد تولد علوم اسلامى به معناى خاص کلمه مى‏باشیم.2 اوج این مقطع قرن چهارم و پنجم قمرى مى‏باشد. در واقع آن چه مسلمانان را شایسته‏ى تحسین و تکریم مى‏کند، ورود آنان به مرحله‏ى نوآورى و سعى در ابتکار، خلاقیت، ترکیب و بازسازى و در نهایت تعمیق و گسترش علومى است که در مرحله‏ى ترجمه و اقتباس به دست آورده بودند.
مقطع سوم ـ دوره‏ى رکود علمى و عقلىِ فرهنگ و تمدن اسلامى ـ حدودا از اواخر قرن پنجم قمرى آغاز مى‏گردد. در این دوره هر چند علوم عقلى در جهان اسلام به دلایل مختلف رو به انحطاط مى‏گذارد،3 اما تمدن اسلامى به واسطه‏ى دستاوردهاى قرون پیشین هم چنان نسبت به تمدن‏هاى دیگر، قوت و غناى بیش‏ترى دارد و به همین دلیل مورد توجه اروپاییان قرار مى‏گیرد و آنان به انتقال فرهنگ و علوم اسلامى از راه‏هاى گوناگون اقدام مى‏نمایند. اوج این مقطع را در قرن پنجم و ششم قمرى (دوازدهم و سیزدهم میلادى) شاهد هستیم. یکى از راه‏هاى اصلى این انتقال، ترجمه‏ى کتب مسلمانان به زبان‏هاى اروپایى مى‏باشد.
در این دوره اروپا با پشت سر گذاشتن نیمه‏ى اول قرون وسطى و استقرار نظم و قانون، تا حدودى امنیت و آرامش لازم را جهت اشتغال و کار علمى پیدا نمود. کلیسا در استقرار این نظم، نقش بزرگى داشت.4 از سوى دیگر نیز به واسطه‏ى افزایش حجم داد و ستد بین شرق و غرب، و به تَبَع آن رشد شهرهاى بازرگانى مستقل، زمینه جهت رشد اندیشه و عقلِ غربى، که از قرن‏ها پیش متروک مانده بود، فراهم شد. عوامل فوق در کنار تماس اروپا با جهان اسلام موجب بیدارى و هوشیارى اروپاییان گردید.
تلاش جدى اروپاییان از ابتداى قرن دوازدهم میلادى به بعد براى کسب علوم مختلف مسلمانان، موجب گردید تا «رنسانس قرن دوازدهم»5 ایجاد و در پى آن، قرن بعدى (قرن سیزدهم) به «قرن دانشگاه‏ها» معروف گردد.6
در این زمان براى اندیشمندان اروپایى که آرزو داشتند تا پیکره‏ى دانش را در جهان مسیحیتِ لاتینى وسعت بخشند، روشن شد که برایشان هیچ راهى بهتر از برقرار کردن ارتباط با فرهنگ‏هایى که از لحاظ فکرى متعالى‏تر هستند، نیست. این فرهنگ متعالى که در درون آن سنت‏هاى چشم‏گیرِ فلسفى، دینى و تفکر علمى پرورده شده بود و از خاورمیانه تا شمال آفریقا و تا اسپانیا اقتدار داشت، همان فرهنگ و تمدن اسلامى بود.
نگاه محققین غربى به فرهنگ و تمدن اسلامى
به دنبال نهضت ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا «عصر انتقال و مصالحه»7 چنان تحول و تغییراتى در حیات فکرى و نگرشى متفکران اروپا به وجود آمد که اسقف اکستر در سال 1287 میلادى قرن خویش را «مدرنى تمپورس» (اعصار جدید) نام نهاد.8
متأسفانه، به دلیل برداشت‏هاى نادرست در طى صدها سال نقش فرهنگ و تمدن اسلامى در تحولات فکرى و علمى اروپا از سوى نویسندگان غربى نادیده گرفته شده است. به طورى که اکثر مؤلفین تاریخ علوم، بى‏درنگ پس از تشریح تمدن‏هاى عتیق به ویژه علوم یونانى به عصر رنسانس و بیدارى اروپا مى‏پردازند و در این میان نقش اسلام را در توسعه و تکامل علوم، مورد توجه قرار نمى‏دهند.9
پاره‏اى از محققان نیز که به نقش اسلام توجه نموده‏اند، به آن به عنوان حلقه‏ى اتصال و واسطه‏ى اروپاى متمدن با دانش کهن یونانى، نگاه کرده و مدعى هستند که کار عمده‏ى مسلمانان ترجمه و حفظ علوم یونانى و انتقال آن به اروپا بوده است. چنان که فیزیک‏دان، فیلسوف و مورخ مشهور پیردوئم مى‏نویسد:
علمى به اسم علم عربى وجود ندارد. مردان دانشمند و فرزانه‏ى کیش محمدى، همیشه کم و بیش شاگردان باوفاى یونانیان بوده‏اند، اما خودشان عارى از هرگونه اصالت و خلاقیت هستند.10
پس از او پى‏یر روسو نیز در این مورد مى‏نویسد:
پس اگر نقش دانشمندان عرب به طور کلى ایجاد علم نبوده است، این افتخار براى آنها باقى مى‏ماند که بهترین اکتشافات کشورهاى دست نشانده را جمع‏آورى کردند و به ما انتقال دادند.11
حتى نویسندگان متأخر نیز با وجود برشمردن برخى از دستاوردهاى علمىِ مسلمانان، در نهایت با جملاتى چون «آنها در عرصه‏ى اندیشه، سهمى انقلابى ندارند»12 و «اعراب در این زمینه (نجوم) چیز تازه‏اى بر نوشته‏هاى یونانى اضافه نکردند»13 و...، سعى در ناچیز جلوه دادن دستاوردهاى علمى مسلمانان مى‏نمایند.
این در حالى است که اندیشه و فرهنگ اسلامى، افق وسیع‏ترى را فرا مى‏گیرد و «پروردن میراث یونانى» تنها یکى از مراحل تکامل و تطور فکر و اندیشه‏ى اسلامى مى‏باشد؛14 و سهم مسلمانان در تکوین فرهنگ و تمدن بشرى نه تنها کمتر از یونانیان نیست بلکه در بسیارى موارد بیش‏تر نیز مى‏باشد. در این میان نویسندگانى نیز بوده‏اند که با تعمق در علوم اسلامى، بر نقش و تأثیرات مهم آن در تحولات فکرى و علمى اروپا تأکید کرده‏اند. به عنوان نمونه، ماکس میرهوف مى‏نویسد:
علوم عرب (مسلمانان) مانند ماه تابانى تاریک‏ترین شب‏هاى اروپایى قرون وسطى را منور ساخت و چون علوم جدید ظاهر گشت ماه بى‏رنگ شد، ولى همان ماه بود که ما را در شب‏هاى تار، هدایت کرد و تا به اینجا رسانید و مى‏توانیم بگوییم که هنوز هم تابش آن با ماست.15
در ادامه این مقاله با روشن ساختن گستردگى نهضت ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا، که هم‏زمان با نبردهاى باز پس‏گیرى (Reconquest) اندلس در سده‏ى یازدهم میلادى آغاز، و در طى یک قرن به اوج خود رسید و تأثیرات گسترده‏ى این متون در بیدارى و حرکتِ فرهنگى و علمى اروپا، میزان وامدارى اروپا به فرهنگ و تمدن اسلامى بیش‏تر آشکار گشته و به درستى سخن «گوستاولوبون» که مسلمانان را در طى مدت ششصد سال، استاد اروپا معرفى مى‏کند پى خواهیم برد.16
ترجمه‏ى کتب علمى مسلمانان در اروپا
اصولاً ترجمه در موقعیتى صورت مى‏گیرد که جامعه از حالت ابتدایى و رکود خود خارج شده و حرکت خود را به سوى ترقى و تکامل آغاز کرده باشد. این مرحله‏اى بود که اروپا از اواخر قرن یازدهم میلادى بنا به علل گوناگونى چون: ایجاد امنیت نسبى، توسعه‏ى تجارت، رشد شهرها و از همه مهم‏تر آشنایى با جهان اسلام وارد آن گردید. در چنین وضعیتى، اندیشمندان اروپایى براى غنى کردن فرهنگ و تمدن خود، چاره‏اى جز توسل به تمدن‏هاى پیشرفته‏تر و غنى‏تر ندیدند. بدین منظور آنها ابتدا عقاید، اندیشه‏ها و علوم مختلف را از زبان‏هاى گوناگون که مهم‏ترین آن‏ها زبان عربى بود به زبان لاتین ـ زبان علمى اروپا در این زمان ـ باز گرداندند.
چنان که قدیمى‏ترین ترجمه‏هایى که از زبان عربى به لاتین صورت گرفته، مربوط به قرن دهم میلادى مى‏باشد. این ترجمه‏ها در زمینه‏ى ریاضیات و اسطرلاب بوده و در اسپانیا صورت گرفته است.17 هر چند قبل از قرن دوازدهم میلادى ترجمه‏ى کتب مسلمانان از زبان عربى به زبان لاتین به صورت پراکنده و موردى، وجود داشته است؛ اما آن چه تحت عنوان نهضت ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا شهرت یافته محدوده‏ى زمانى قرون دوازدهم و سیزدهم میلادى را در بر مى‏گیرد. چرا که در این دوره کتب مسلمانان در سطحى وسیع و به طور برنامه‏ریزى شده از زبان عربى به زبان لاتین برگردانده شد.
در ابتدا هدف از ترجمه‏ى کتب مسلمانان، علاوه بر آشنایى با میراث گذشتگان و انتقال علوم، این بود که با ترجمه‏ى افکار و اندیشه‏هاى مسلمانان و آشنایى با آن، بتوانند پاسخ‏هاى مناسبى در رد آنها ارائه کنند. چنان که ترجمه‏ى قرآن به زبان لاتین در اواسط قرن دوازدهم میلادى به همین منظور صورت گرفت؛ اما به تدریج با آشنایى بیش‏ترِ اندیشمندان اروپایى با پیشرفت‏هاى شگرف مسلمانان در علوم گوناگون، و عطش بیش از پیش اندیشمندان اروپایى براى کسب علوم مسلمانان، بیش‏تر شاهد انگیزه‏هاى صرفا علمى هستیم.
زمنیه‏هاى فعالیت مترجمان بنابر نیاز جوامع اروپایى، بیش‏تر علوم طبیعى و تجربى (پزشکى، فیزیک، نجوم، کیمیا و...) و علوم نظرى (حساب و هندسه) بود؛ لذا اولین آثارى که از عربى ترجمه شد، در همین زمینه‏ها بود. ترجمه‏ى آثار فلسفى با تأخیر زمانى زیادى آغاز شد و اولین ترجمه آثار فلسفى در قرن سیزدهم انجام گرفت. علت این تأخیر را مى‏توان روى‏گردانى اندیشمندان این عصر از مباحث نظرىِ فلسفه و حکمت الهى که مدت‏ها در کلیساها بدان پرداخته شده بود، دانست.18
حوزه‏هاى اصلى ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا
کانون‏هایى که این وظیفه‏ى مهم را به عهده گرفتند دو حوزه‏ى سیسیل و اندلس بودند. از این رو در این بخش، به معرفى مترجمان معروف و نقش این دو حوزه در ترجمه‏ى کتب مسلمانان به زبان لاتین مى‏پردازیم.
هدف اصلى ما در این مبحث، ترجمه‏هایى مى‏باشد که از زبان عربى به زبان لاتین صورت گرفته است. اما باید توجه داشت که در این دوره ترجمه‏هاى فراوانى از عربى به زبان‏هاى دیگر، مثل: کاستیلى و عبرى نیز صورت گرفته است که در محدوده‏ى بررسى ما قرار نمى‏گیرند، و خود نیاز به تحقیقى جداگانه دارد.
اندلس و هشتصد سال حاکمیت مسلمانان
انتقال علوم اسلامى به جهان مسیحیت، در شبه جزیره‏ى ایبرى، عمیق‏تر و شدیدتر و نسبت به نقاط دیگر طولانى‏تر بود. هشتصد سال (92ق ـ 897ق/711م ـ 1492م) حضور حاکمان مسلمان در اندلس که تمام این منطقه و در اواخر، تنها منطقه‏ى جغرافیایى کوچکى را تحت سلطه‏ى خود داشتند موجب پیدایش فرهنگ و تمدنى غنى و درخشان در این منطقه گردید. مسلمانان در طول تاریخ هشتصد ساله‏ى حاکمیتِ خود بر این سرزمین، یکى از بارزترین و غنى‏ترین مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامى را به نمایش گذاشتند؛ چنان که نهرو در مورد آن مى‏نویسد:
مورها [عرب‏هاى اسپانیا] آن حکومت حیرت‏انگیز «کورودووا» [قرطبه] را به وجود آوردند که از شگفتى‏هاى قرون وسطى بود، و در موقعى که سراسر اروپا در جهل، بربریت و جدال و زد و خورد غوطه مى‏خورد به تنهایى مشعل دانش و تمدن را روشن نگاه داشتند که پرتو آن بر دنیاى غرب مى‏تابید.19
تنها در قرطبه کتابخانه‏ى حکم دوم (350 تا 366ق) 600000 جلد کتاب وجود داشت؛ در صورتى که شارل عاقل، 400 سال بعد کتابخانه‏ى دولتى پاریس را تأسیس کرد و فقط توانست 900 جلد کتاب جمع‏آورى کند که یک سوم آن کتاب‏هاى مذهبى بود.20 در این زمان در اندلس، سالیانه حدود هفتاد تا هشتاد هزار جلد کتاب تهیه مى‏شد، و تنها در شهر قرطبه 70 کتابخانه‏ى عمومى وجود داشت.21
در اندلس مدارس بسیارى وجود داشت، براى نمونه، حکم دوم که از پادشاهان علم دوست آن دیار محسوب مى‏شد، به تنهایى بیست و هفت مدرسه در آن جا بنا کرد که تعلیم در آن‏ها رایگان بود. بسیارى از شهرهاى اندلس داراى مؤسسات عالى، مانند دانشگاه بودند که از آن جمله مى‏توان قرطبه، اشبیلیه، مالقه (مالاگا)، غرناطه و طلیطله را نام برد، این شهرها چنان که پى‏یر روسو آورده است؛
مراکز فرهنگى بزرگى شده بودند که جوانان فرانسوى و آلمانى و انگلیسى به آن‏ها هجوم مى‏بردند، و این دانشگاه‏ها ثروت‏هاى بى‏کرانى را که براى این جوانان تصور ناکردنى بود، در مقابل چشمان خیره‏ى آنان نمودار مى‏ساخت. آثار بقراط، ارسطو، بطلمیوس، جالینوس و غیره در این مدارس مطالعه مى‏شد. بر نیمکت این دانشگاه‏ها عرب و اسپانیولى، مسلمان و مسیحى در کنار یکدیگر مى‏نشستند و هنگام بازگشت به کشور خود، مطالب مفیدى را که آموخته بودند منتشر مى‏کردند....22
روحیه‏ى تساهل حکام مسلمان با پیروان سایر ادیان، به ویژه با دانشمندان مسیحى و یهودى و فراهم نمودن زمینه‏ى تحصیل علم در اندلس، موجب روى آوردن طالبان علم از نقاط مختلف اروپا به این سرزمین مى‏گردید. از جمله‏ى مشهورترین افرادى که نزد مسلمانان در اندلس درس خوانده و به تحصیل ریاضیات پرداخته است گربرت(2) مى‏باشد که بعدها نام سیلوستر دوم گرفت و نخستین پاپ فرانسوى و بزرگ‏ترین پاپ قرن دهم گردید.23 بنابراین در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامى به اروپا، دروازه‏ى درخشان اندلس را نمى‏توان نادیده گرفت.
پس از ضعف قدرتِ مسلمانان در اندلس و تصرف سرزمین‏هاى مسلمان‏نشین توسط مسیحیان، دستیابى به ذخایر علمىِ مسلمانان این مناطق تسریع گردید؛ نمونه‏ى بارز این مسأله پس از تصرف شهر طلیطله توسط آلفونس ششم مى‏باشد. این شهر از سال 1130 میلادى، تحت سرپرستى اسقف اعظم آن ریموند،(3) مرکزى براى ترجمه‏ى کتب اسلامى گردید و شمار زیادى از مترجمان متبحّرِ مسیحى و یهودى در دارالترجمه‏ى آن، به کار ترجمه‏ى کتب مسلمانان، از عربى به لاتین مشغول بودند. به طورى که برخى معتقدند در این دارالترجمه تنها در علم طب، متجاوز از سیصد کتاب ترجمه شده است.24
مترجمان حوزه‏ى اندلس
در این بخش به معرفى چند تن از برجسته‏ترین مترجمان حوزه‏ى اندلس، که در دوره‏ى نهضت ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا، به ترجمه‏ى متون عربى به لاتین پرداخته‏اند مى‏پردازیم:
دومنیگو گوندیسالوو(4)
دومنیگو فیلسوف و مترجم اسپانیایى، در ترجمه‏ى کتب اسلامى، از هم‏کاران یوحنا اشبیلى بود. ظاهرا یوحنا از عربى به کاستیلى ترجمه مى‏کرد و دومنیگو از کاستیلى به لاتین ترجمه مى‏نمود. از ترجمه‏هاى او مى‏توان به ترجمه‏ى کتاب مراتب العلوم فارابى اشاره کرد که نسخه‏ى عربى آن، در دست نیست؛ ولى ترجمه‏ى لاتینى آن با عنوان (Deortus Scientiarum) موجود مى‏باشد. هم چنین او کتاب دیگرى از فارابى به نام احصاء العلوم را با کمک یوحنا ترجمه کرده است. از ترجمه‏هاى دیگر او که با کمک یوحنا صورت گرفته است، مى‏توان به ترجمه‏ى ینبوع الحکم، اثر ابن جبرول اشاره نمود.25
یوحنا اشبیلى(5)
سرآمد مترجمان یهودى اسپانیایى، یوحنا اشبیلى بود که در میان مسلمانان به ابن داوود شهرت داشت. یوحنا بین سال‏هاى 530 تا 548 قمرى/1135 تا 1153 میلادى، در شهر طلیطله و زیر نظر اسقف اعظم ریموند کار مى‏کرد.
در نیمه‏ى اول قرن دوازدهم میلادى، مغرب زمین در موجى از آثار نجومىِ ترجمه شده از زبان عربى غرق شد. عامل اصلى انتقال این آثار، یوحنا بود. او به آیین مسیحیت درآمده بود و ترجمه‏هایش را با کمک دومنیگو گوندیسالوو انجام مى‏داد. یوحنا به قدرى آثار علماى اسلامى را ترجمه کرد، که به نظر ویل دورانت، ترجمه‏هاى او یک کتابخانه‏ى واقعى را تشکیل مى‏داد.26
پلاتو تیولى(6)
ریاضى‏دان و منجم ایتالیایى، طى سال‏هاى 1134 تا 1145 میلادى در بارسلون مى‏زیست. او از جمله‏ى معدود مترجمینى بود که به سه زبان عربى، عبرى و لاتینى تسلط کامل داشت. بیش‏تر ترجمه‏هاى وى با هم‏کارى ابراهیم برحیا انجام گرفته است، در نتیجه محققین هنوز نتوانسته‏اند کارهاى این دو را به طور کامل از هم تفکیک کنند.27
رابرت چسترى(7)
ریاضى‏دان، منجم، کیمیاگر و مترجم انگلیسى (ولز)، بین سال‏هاى 1141 تا 1147 میلادى در اسپانیا ساکن بود. شهرت وى بیش‏تر به علت نخستین ترجمه‏ى قرآنى‏اش بود، وى آن را با همکارى هرمان دالماتیایى، در سال 1141 آغاز و در سال 1143 م به اتمام رساند.28
ژرارد کریمونایى(8)
ژرارد (1114 تا 1187 م) از مردم ایتالیا بود. وى سال‏هاى زیادى از عمرش را در طلیطله گذراند. او در اواخر دهه‏ى 1130 میلادى یا اوائل دهه‏ى 1140 میلادى به دنبال کتاب المجسطى بطلیموس عازم طلیطله شد. وى در طلیطله به آموختن زبان عربى پرداخت و سپس به ترجمه‏ى کتب گوناگون اسلامى روى آورد. تعداد زیاد کتبى که او از عربى به لاتین برگردانده است، بى‏شک او را شایسته‏ى لقب بزرگ‏ترین مترجمان همه‏ى اعصار29 مى‏نماید. محققان بر این عقیده‏اند که وى بیش از 70 کتاب را شخصا ترجمه کرده و بر ترجمه‏ى تعدادى دیگر نیز، نظارت کامل داشته است؛ حاصل کار او به راستى شگفت‏انگیز است. جورج سارتون، 87 اثر ترجمه‏اى او را در کتاب خود نام برده برده است.30 ویل دورانت او را با حنین بن اسحاق (مترجم معروف کتب یونانى به عربى در بیت‏الحکمه) مقایسه کرده و هم‏ردیف او دانسته است.31
از دیگر مترجمان حوزه‏ى اندلس مى‏توان به مارک طلیطلى(9) پزشک و مترجم اسپانیایى، آلفرد سارشلى(10) فیلسوف و دانشمند انگلیسىِ ساکن در اسپانیا، اصطفن سرقسطى،(11) پدرو گالگو(12) راهب اسپانیایى، رودولف بروگسى،(13) هرمان دالماتیایى(14) و هوگو سانتالایى(15) اشاره نمود.32
حوزه‏ى سیسیل (صقلیه)
سیسیل که در منابع اسلامى از آن به نام صقلیه یاد شده، جزیره‏اى در جنوب ایتالیا و در دریاى مدیترانه است. این جزیره از جنبه‏ى سیاسى و نظامى، به جهت تحت فشار قرار دادن امپراطورى بیزانس و از جنبه‏ى اقتصادى به دلیل قرار داشتن در مسیر تجارتى و بازرگانى شرق به غرب، براى مسلمانان اهمیّت فوق‏العاده‏اى داشت؛ به همین جهت از آغاز فتوحات مسلمانان، مورد توجه آنها قرار گرفت. تا این که در سال 290 قمرى/902 میلادى این جزیره به طور کامل، به تصرف ابراهیم دوم اغلبى، فرمانرواى افریقیه در آمد. پس از اغالبه فاطمیان بر سیسیل حکم راندند هم چنین در سال 340 قمرى حکومت نیمه مستقل کلبیان در این جزیره تشکیل گردید و سرانجام با ضعف حکومت کلبیان و حملات مکرر نورماندى‏ها، حاکمیت مسلمانان بر جزیره‏ى سیسیل، در سال 483 قمرى/1091 میلادى به پایان رسید.
سیسیل در طول حاکمیت حدودا دویست ساله‏ى مسلمانان، تبدیل به یکى از مراکز مهم فرهنگى و تمدنى جهان اسلام گردید. تصرف این جزیره به وسیله‏ى نور ماندى‏ها نه تنها باعث از میان رفتن فرهنگ و تمدن اسلامى در این جزیره نشد، بلکه به دلیل حمایت و پشتیبانى فرمانروایان نورماند از مسلمانان و فرهنگ و علوم اسلامى، به گسترش و شکوفایى فرهنگ و تمدن اسلامى در این جزیره انجامید.
طى سالیان متمادى که فرهنگ اسلامى در جزیره‏ى سیسیل رواج داشت، این جزیره نقش برجسته‏اى در انتقال علوم و فرهنگ اسلامى به اروپا ایفاء کرد. در این میان فرمانروایان نورماندى به واسطه‏ى حمایت از دانشمندان و عالمان و دوست‏دارى علم، نقش بارزى در حفظ و انتقال فرهنگ و علوم اسلامى به اروپا داشتند؛ از جمله‏ى این فرمانروایان مى‏توان به راجر دوم (1130 م تا 1154 م) که ادریسى، جغرافى دانِ مسلمان، کتاب نزهة المشتاق خود را براى او تهیه کرد و فردریک دوم (1194 م تا 1250 م) اشاره نمود.33
در خصوص ترجمه‏ى متون اسلامى به لاتین، باید توجه داشت که، نخستین فعالیت منظم و گسترده در این حوزه صورت گرفته است. البته حوزه‏ى سیسیل، در این نوشتار قلمرو جغرافیایى جنوب ایتالیا را نیز در بر مى‏گیرد؛ چرا که فرهنگ و تمدن اسلامى به واسطه‏ى حضور مسلمانان و حاکمیت نورماندى‏ها در این منطقه، به اندازه‏ى جزیره‏ى سیسیل تأثیرگذار بود. در این حوزه از مراکز ترجمه‏ى فعال مى‏توان سالرنو، پالرمو، ناپل و پادوا را نام برد.
مترجمان حوزه‏ى سیسیل
در این بخش، به معرفى چند تن از مترجمان حوزه‏ى سیسیل که در دوره‏ى نهضتِ ترجمه‏ى متونِ مسلمان، در اروپا به ترجمه‏ى متونِ عربى به زبان لاتین پرداختند، مى‏پردازیم:
کنستانتین آفریقایى(16)
کنستانتین در تونس به دنیا آمد و تحصیلاتش را در شمال آفریقا آغاز نمود. او پس از مسافرت‏هاى طولانى به ممالک شرقى، همچون عراق و سوریه، براى کسب علوم اسلامى در آن مناطق، به ایتالیا رفت و در سالرنو سکنى گزید. کنستانتین که به خاطر اصالتِ شمال آفریقایى‏اش، به زبان عربى مسلط بود در این زمان به ترجمه‏ى کتب مسلمانان پرداخت.
ترجمه‏هاى کنستانتین بیش‏تر در زمینه‏ى طب مى‏باشد و این به دلیل ارتباط او با مدرسه‏ى طبِ سالرنو بود. او در ترجمه‏ى آثار عربى به لاتین، از کمک دو تن از شاگردانش به نام‏هاى یحیى بن افلح (یوحناى عرب) و اوتو(17) بهره مى‏گرفت. سرانجام او در سال 1087 میلادى درگذشت.34
کنستانتین در بسیارى از آثارش که ترجمه‏ى کتب عربى بود، با حذف نام نویسندگان و قرار دادن نام خود به جاى آن سعى مى‏کرد تا این آثار را نوشته‏ى خویش معرفى کند؛ چنان که این کار را در مورد کتاب شفاءالعیونِ حنین بن اسحاق و زادالمسافرِ ابن جزار و برخى از کتب کیمیایى محمد بن زکریاى رازى انجام داد، اما با پیدایش اصلِ عربىِ کتاب‏هاى مذکور، این اقدامِ نادرستِ وى آشکار گردید.35 سارتون او را نخستین مترجم بزرگ کتب عربى به لاتین مى‏داند.36
آدلارد باثى(18)
آدلارد، انگلیسى بود، او در حدود سال 1070 میلادى به دنبا آمد. وى در اوایل قرن دوازدهم میلادى، مدتى اقدام به سیر و سفر در ممالک اسلامى هم‏چون سوریه، فلسطین، سیسیل و انطاکیه نمود. او در طى این سفرها با علوم اسلامى و آثار دانشمندان مسلمان آشنایى یافت و برخى از این آثار را جمع‏آورى نمود و در بازگشت به اروپا، به ترجمه‏ى آنها پرداخت از جمله‏ى نخستین ترجمه‏هاى لاتینىِ آدلارد، اصولِ اقلیدس، زیجِ خوارزمى، تصحیح مسلمة بن احمد مجریطى و مقدمات حساب خوارزمى مى‏باشند.37
مایکل اسکات(19)
مایکل اسکات، دانشمند، منجم و مترجم اسکاتلندى (متوفى 1236 م) بود. او در آغاز در طلیطله فعالیت مى‏نمود، ولى از حدود سال 1227 میلادى در سیسیل به عنوان مترجم و منجم، در خدمت فردریکِ دوم درآمد و مورد توجه او قرار گرفت. اغلب آثار ترجمه‏اىِ معروف‏ترین مترجم سیسیل در قرن سیزدهم میلادى و به قول ویل دورانت عالم همه فن حریف آن عصر، در زمینه فلسفه بود.38 و شاید به دلیل ترجمه‏هاى اوست که هونکه، سیسیل را دروازه‏ى فلسفه‏ى اسلام به اروپا مى‏داند.39 از دیگر مترجمان حوزه‏ى سیسیل، مى‏توان به افراد ذیل اشاره نمود:
ـ سالیوى پادوایى؛ او رییس کلیساى پادوا و مترجم بود وى در نیمه‏ى نخست قرن سیزدهم میلادى مى‏زیسته است.
ـ استفان انطاکى؛ وى در شهر پیزاى ایتالیا به دنیا آمد و مشهورترین اثرش، ترجمه‏ى کتاب الطب الملکى یا کامل الصناعة، نوشته‏ى على بن عباس اهوازى مى‏باشد؛ او در پایان این کتاب یک واژه نامه‏ى یونانى ـ عربى ـ لاتینى تدوین کرده است. (1127م)
ـ فرج بن سلیم، وى پزشک و مترجم یهودىِ قرن سیزدهم، و از اهالى سیسیل بود. او به فرمان شارل اول پادشاه ناپل، به ترجمه‏ى کتاب الحاوى نوشته‏ى زکریاى رازى پرداخت و سرانجام ترجمه‏ى آن را در سال 1279 میلادى به پایان رساند.
ـ بوناکوزا، او مترجمِ یهودىِ ایتالیایى بود، و در سال 1255 میلادى کتاب کلیات فى‏الطبِ ابن رشد را در پادوا ترجمه کرد.
ناگفته نگذاریم که در این نوشتار، ما تنها به معرفى برخى از چهره‏هاى برجسته‏ى مترجمان دو حوزه‏ى اندلس و سیسیل، در محدوده‏ى زمانىِ اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزدهم میلادى پرداخته‏ایم، حال آن که اولاً تعدد افرادى که به ترجمه‏ى کتب مسلمانان در اروپا پرداخته‏اند بسیار بیش‏تر از افرادى است که نام آنها ذکر گردید؛ ثانیا ترجمه‏ى کتاب‏هاى مسلمانان، کمابیش تا قرن شانزدهم میلادى ادامه یافته است؛ ثالثا ترجمه‏ى متون اسلامى، تنها محدود به ترجمه از عربى به لاتین نبود، بلکه این متون به زبان‏هاى دیگرِ اروپایى نیز ترجمه مى‏شدند.
کیفیت ترجمه‏ها
ترجمه‏ى کتب اسلامى توسط اروپاییان به زبان‏هاى گوناگونى انجام مى‏شد. مهم‏ترین این زبان‏ها از نظر تعداد ترجمه به ترتیب: لاتین، اسپانیایى، عبرى و ایتالیایى بود.
علاوه بر ترجمه‏هایى که به صورت انفرادى انجام مى‏شد در این دوره شاهد فعالیت گروهىِ مترجمان نیز هستیم. نمونه‏ى جالب کار گروهى مترجمان را در گروهى که پى‏یر ونرابل(20) براى تهیه‏ى نخستین ترجمه از قرآن به وجود آورد مى‏بینیم.40
از آن جا که برخى از مترجمان تسلطى به زبان عربى نداشتند، ترجمه‏ها در دو مرحله انجام مى‏گرفت؛ یعنى ابتدا مترجمین، آثار علمى دانشمندان اسلامى را اکثرا به صورت شفاهى از عربى به یکى از زبان‏هاى عبرى یا کاستیلى ترجمه مى‏کردند و سپس مترجمین مسیحى آنها را به زبان لاتین برمى‏گرداندند. نمونه‏ى مشهور این نوع ترجمه را در ترجمه‏هاى دومنیگو گوندیسالوو و یوحناى اشبیلى مى‏بینیم که یوحنا از عربى به کاستیلى و دومنیگو از کاستیلى به لاتین ترجمه مى‏نمود. اما ایراد اساسى این شیوه، این بود که ممکن بود مطالب و مفاهیم در طى مراحل ترجمه، معانى خود را از دست داده و یا تغییر یابند.
یکى از مشکلاتى که در این دوره همه‏ى مترجمان با آن روبه‏رو بودند، عدم وجود معادل‏هاى مناسب در زبان لاتین براى برخى از اصطلاحات عربى بود؛ در نتیجه نواقص فراوانى در ترجمه‏هاى این دوره دیده مى‏شود. چرا که مترجمان ناگزیر مى‏شدند یا اصطلاحى که کاملاً معادل اصطلاح عربى نیست را به کار ببرند و به اصطلاح تحت اللفظى ترجمه نمایند و یا عین کلمه‏ى عربى را با حروف لاتینى یادداشت نمایند، که در هر دو مورد در فهم درست مطالب خلل ایجاد مى‏شد. یک نمونه‏ى جالب در این مورد ترجمه‏ى گوندیسالوو از کتاب مابعدالطبیعه یا الهیاتِ ابن سینا مى‏باشد. در این ترجمه او از کلمه‏ى لاتینى (being/ هستى) براى ترجمه‏ى سى و چهار تعبیر متفاوتِ عربى، استفاده کرده است که در میان آنها طیف وسیعى از معانى باریک و متفاوتِ هستى وجود داشت.41
در کل مى‏توان گفت، ترجمه‏هاى عربى به لاتین در این دوره، با وجود تأثیر شدید و مثبت در اروپا، به استثناى برخى موارد، به صورت معیوب انجام شده و از کیفیت مناسبى برخوردار نبوده است. شاید به همین دلیل است که ما در این دوره شاهد ترجمه‏هاى مکرر از یک اثر، توسط افراد مختلف مى‏باشیم.
تأثیرات ترجمه‏ى کتب مسلمانان در اروپا
با توجه به حجم گسترده‏ى کتاب‏هایى که در سده‏هاى پایانى قرون میانه، از عربى به لاتین ترجمه شده است نباید تأثیرات این کتب را در فرهنگ و تمدن مغرب زمین نادیده گرفت. این تأثیرات به قدرى عمیق و شدید مى‏باشد که کارل بکر(21) مى‏نویسد:
آن چه را قرون وسطى مى‏خوانیم از بسیارى جهات اگر نه از همه حیث... چیز دیگرى نیست جز شرقى مآب شدن غرب.42
تأثیرات ترجمه‏ى کتب علمىِ مسلمانان در اروپا، بنا به قول ویل دورانت اثرى انقلابى43 داشت و مى‏توان از دیدگاه‏هاى گوناگون آن را مورد توجه قرار داد؛ اما آن چه در این مبحث مورد نظر مى‏باشد تأثیرات علمى این ترجمه‏ها است.
جلوه‏هاى تأثیر ترجمه‏ى کتب مسلمانان در اروپا متعدد و گوناگون مى‏باشد، از جمله:
1 ـ دستیابى به علوم و معارف یونان باستان به واسطه‏ى ترجمه‏هاى مسلمانان از این آثار.
2 ـ آشنایى و دستیابى به منابع و معارف تمدن‏هاى کهن مشرق زمین، مثل: تمدن‏هاى هندى، ایرانى، عبرى و... از طریق آثار مسلمانان.
3 ـ آشنایى و دستیابى به دستاوردهاى علمى و تحقیقاتى مسلمانان در رشته‏هاى گوناگون علمى هم چون: ریاضیات، نجوم، مکانیک، فیزیک و نورشناسى، کیمیا، طب و فلسفه.
4 ـ ایجاد تحرک در تفکر و اندیشه‏ى اروپاییان و متوجه ساختن آنان به علم و فلسفه.
5 ـ انتقال اعداد هندى به اروپا.
نظام اعداد هندى به واسطه‏ى ترجمه‏ى آثار ریاضىِ مسلمانان، به اروپا انتقال یافت و به همین دلیل به ارقام عربى شهرت یافت. پذیرش این نظام در جهان مسیحیت، یکى از پیشرفت‏هاى بزرگ در علم اروپایى محسوب مى‏شود. جاى‏گزینى این اعداد با اعداد رومى، به جهت تسهیل نمودن عمل محاسبات، زمینه‏ساز بسیارى از پیشرفت‏هاى اروپاییان گردید.44
6 ـ رشد مراکز دانشگاهى در اروپا.
در کنار عواملى چون: آشنایى اروپاییان با مراکز علمى مسلمانان، رشد اقتصادى، رونق شهرنشینى و زمینه‏سازى مدارسِ موجود در کلیساها و دیرها، آن چنان که ویل دورانت اشاره مى‏کند، ترجمه‏ى کتاب‏هاى عربى به زبان لاتین نیز از عوامل مهم رشد شگفت‏انگیز دانشگاه‏هاى اروپایى، در قرن سیزدهم میلادى بود. در واقع نخستین دانشگاه‏هاى اروپایى (هم چون پاریس، آکسفورد، مونت پلیه، ناپل و...) زمانى شکل مى‏گیرند که بر اثر نهضت ترجمه‏ى کتب مسلمانان، منابع لازم علمى براى ارائه در این دانشگاه‏ها تأمین گردیده بود.45
7 ـ رواج روش‏هاى علمى جدید هم چون: تجربه، آزمایش و مشاهده در مغرب زمین.
راجرز بیکن، داوینچى و گالیله هیچ کدام پایه‏گذار روش تجربى نبوده‏اند، بلکه پیش از آنها روش علمىِ تجربه و آزمایش، توسط دانشمندان اسلامى پایه‏گذارى شده و به کار رفته است. چنان که گوستاولوبون مى‏نویسد:
اعراب در کارها از روى آزمایش و تجربه پیش مى‏رفتند، و نخستین ملتى بودند که پى به اهمیّت آن بردند.46
شاید آوردن سخنان بعضى از دانشمندان مسلمان، در خصوص اهمیّت مشاهده، تجربه و آزمایش، جهت اثبات پیشتازى مسلمانان در روش‏هاى علمى جدید، به ما کمک نماید:
عبداللطیف بغدادى (1231 ـ 1162 م) چنین مى‏گوید:
بنابراین آن چه ما ملاحظه و درک مى‏کنیم دلایل ما هستند و قانع کننده‏تراند تا آن چه فقط بر اساس نوشته‏ى نام‏داران است.47
ابن الخطیب وزیر، پزشک و شاعر معروف غرناطه مى‏گوید:
این باید براى ما، اصل باشد اگر از گذشتگان نقل قولى به عنوان دلیل اقامه مى‏کنیم، هرگاه آن دلیل با عینیات ما در تضاد باشد، باید عینیات خود را اصل گرفته، نقل قول یا دلیل را تغییر دهیم.48
هم چنین ابن البیطار (1197 ـ 1248م) در مورد خصوصیاتِ کتابى که، در باب گیاهان دارویى تألیف کرده، مى‏نویسد:
هر آن چه من در این جا از نویسندگان قدیم و جدید ارائه دادم، خودم شخصا مورد آزمایش و مشاهده قرار دادم که یا صحت آن را تصدیق کرده و مجاز دانستم و یا این که در آزمایش مشاهدات، معلوم کردم که غیر واقعى و مردود است.49
8 ـ زمینه‏سازى، جهت نهضت علمى و رنسانس اروپا.
با توجه به حجم بسیار زیاد آثارى که پیش از رنسانس از عربى به لاتین ترجمه شد، به طور طبیعى تأثیر آنها را در ایجاد نهضت علمى اروپا نمى‏توان نادیده گرفت. دکتر زرین کوب رنسانس قرن پانزدهم اروپا را، عکس‏العمل اروپایى‏ها در برابر غلبه‏ى فلسفه‏ى اسلامى در طى قرون دوازده و سیزده میلادى، بر فرهنگ غربى مى‏داند؛ که آنان را واداشت تا براى فرار از فرهنگ اسلامى، به یونانى مآبى روى آورند.50
البته ما ورود آثار ترجمه شده‏ى مسلمانان به اروپا را تنها به عنوان یکى از عوامل زمینه‏ساز رنسانس مى‏دانیم و در کنار عواملى چون: اختراع چاپ، تصرف قسطنطنیه به دست ترکان عثمانى و مهاجرت دانشمندان بیزانس به ایتالیا، اکتشافات جغرافیایى، کشف آمریکا و ظهور فرقه‏ى پروتستان و در هم شکستن حاکمیت کلیسا که همواره در شمار علل وقوع رنسانس در اروپا ذکر مى‏شود، با توجه به نفوذ و تأثیرات گسترده و متنوعى که فرهنگ و علوم اسلامى بر جنبه‏هاى گوناگون زندگى و فکر اروپایى تا پیش از رنسانس داشته است، از عامل دیگرى که در پیدایش رنسانس مؤثر بوده است باید نام برد، و آن عامل، نهضت ترجمه‏ى متون مسلمانان در اروپا مى‏باشد.
پى‏نوشت‏ها:
1. کرومبى، از آگوستین تا گالیله، ص 42.
2. در این مورد مى‏بایست علومى را که منابع آن کاملاً اسلامى است، هم چون فقه، حدیث و تفسیر استثنا نماییم چرا که این علوم از همان قرن اول قمرى با یک رشد سریع و ناگهانى مواجه شد.
3. براى آگاهى از برخى دلایل ن. ک: ذبیح‏اللّه‏ صفا، تاریخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، صفحات 134 الى 151.
4. در این مورد ن. ک به: لویس ویلیام هلزى هال، تاریخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، ص 148 و ذکراللّه‏ محمدى، نقش فرهنگ و تمدن اسلامى در بیدارى مغرب زمین، ص 71.
5. کرومبى، پیشین، ص 13.
6. ژاک اوگوف، روشنفکران در قرون وسطى، ص 83 .
7. با توجه به روابط و تعاملات گسترده در دوره زمانى سده دوازدهم تا اواسط سده سیزدهم، جورج سارتون این دوره را به این نام مى‏خواند این در حالى است که معمولاً در نگاه محققانى که تنها به روابط سیاسى و ستیز دولت‏ها توجه دارند، از آن جا که این مقطع زمانى همزمان با جنگ‏هاى صلیبى مى‏باشد، این دوره عصر ستیز و کشمکش معرفى مى‏شود. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ص 2535.
8. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 1454.
9. براى نمونه ن. ک به: برنال، علم در تاریخ، در یک کتاب چهار جلدى با بیش از هزار صفحه تنها ده صفحه (209 الى 218) به شرح علوم مسلمین اختصاص داده است. همچنین ن. ک به: پى‏یر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفارى، که در کتابى با بیش از 750 صفحه، تنها پنج صفحه (117 الى 122) به معرفى علوم اسلامى و دانشمندان آن اختصاص یافته است.
10. به نقل از: دیویدسى لیندبرگ، سرآغازهاى علم در غرب، ص 239.
11. پى‏یر روسو، پیشین، ص 121.
12. ویلیام هلزى هال، پیشین، ص 140.
13. کرومبى، پیشین، ص 52.
14. سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 9.
15. به نقل از: سید مجتبى موسوى، سیماى تمدن غرب، ص 198.
16. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 722.
17. ن. ک به: لیندبرگ، پیشین، ص 276.
18. ن. ک به: حسن حسین‏زاده شانه‏چى، ترجمه متون علمى مسلمانان در اروپا، ، شماره 8 زمستان 1380.
19. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، ص 378.
20. زین‏العابدین قربانى، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 67.
21. همان، ص 68.
22. پى‏یر روسو، پیشین، ص 127.
23. آلدو میه‏لى، علوم اسلامى و نقش آن در تحولات علمى جهان، ص 508. ن. ک: زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، صفحات 111 الى 119.
24. محمد رشاد، جنگ‏هاى صلیبى، ص 24.
25. ر.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1249 الى 1251 و همچنین ذبیح‏اللّه‏ صفا، پیشین، صفحات 193 و 194.
26. ویل دورانت، پیشین، ص 123. همچنین براى دیدن برخى آثار ترجمه‏اى وى ر.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1246 الى 1249.
27. براى آشنایى بیشتر ن. ک: آلدومیه لى، پیشین، ص 512.
28. در خصوص ترجمه قرآن کریم به زبان‏هاى گوناگون ن. ک: جواد سلماسى‏زاده، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، براى آشنایى بیشتر با رابرت چسترى ن.ک: جورج سارتون، پیشین، صفحات 1253 و 1254.
29. جورج سارتون، پیشین، ص 996.
30. همان، صفحات 1459 الى 1465.
31. ویل دورانت، پیشین، ص 1231.
32. براى آشنایى با این مترجمین و آثار ترجمه‏اى آنان ن. ک: جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ص 1732.
33. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 82 در مورد فردریک دوم و توجه او به دانشمندان ن. ک: ابن العبرى، مختصر تاریخ الدول، صفحات 375 و 376.
34. در مورد شرح زندگى کنستانتین ن. ک: زیگرید هونکه، پیشین، صفحات 297 الى 302.
35. در خصوص آثار کنستانتین ن. ک: لیندبرگ، پیشین، ص 435 و جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، صفحات 881 و 882.
36. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ج 1، پیشین، ص 881.
37. جورج سارتون، مقدمه بر تاریخ علم، ج 2 بخش اول، صفحات 1003، 1011 و 1025.
38. ویل دورانت، پیشین، ص 966.
39. زیگرید هونکه، پیشین، ص 486.
40. ن. ک به: ژاک لوگوف، پیشین، صفحات 27 و 28.
41. دیوید لاسکم، پیشین، ص 88.
42. به نقل از: زرین‏کوب، پیشین، ص 167.
43. ویل دورانت، پیشین، ص 1233.
44. کرومبى، پیشین، ص 54. در خصوص تاریخچه ارقام هندى و نحوه ورود آن به جهان اسلام و سپس انتشار آن در اروپا ن. ک: همان، ص 97 الى 121.
45. ویل دورانت، پیشین، ص 1233.
46. گوستاولوبون، پیشین، ص 545.
47. زیگرید هونکه، پیشین، ص 272.
48. همان، ص 348.
49. همان، ص 332.
50. زرین‏کوب، پیشین، ص 169.
منابع:
ـ ابن العبرى، مختصر تاریخ‏الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتى، چ اول، (تهران، علمى و فرهنگى، 1377).
ـ برنال، جان، علم در تاریخ، ترجمه پیرانفر وفانى، چاپ اول، (تهران، امیرکبیر، 1354).
ـ حسین‏زاده شانه‏چى، حسن، ترجمه‏ى متون علمى مسلمانان در اروپا، فصلنامه‏ى تاریخ اسلام، شماره 8، زمستان 1380.
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ دوم، ج 4 (تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1367).
ـ رشاد، محمد، جنگ‏هاى صلیبى، چ سوم، (تهران، نشر اندیشه، 1373).
ـ روسو، پى‏یر، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفارى (تهران، امیرکبیر، 1346).
ـ زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام چ هشتم، (تهران، امیرکبیر، 1380).
ـ سارتون، جورج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدرى افشار، جلد اول (تهران، دفتر ترویج علوم وزارت علوم، 1353).
ـ ـــــــــــــــــــــــ ، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدرى افشار، جلد دوم بخش اول (تهران، وزارت علوم، 2535 شاهنشاهى).
ـ ـــــــــــــــــــــــ ، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه غلامحسین صدرى افشار، جلد دوم بخش دوم (تهران، شوراى پژوهش‏هاى علمى کشور، 2537 شاهنشاهى).
ـ سلماسى‏زاده، جواد، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، چ اول (تهران، امیرکبیر، 1369).
ـ صفا، ذبیح‏اللّه‏، تاریخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، مجلد اول، چ پنجم (تهران، دانشگاه تهران، 1374).
ـ قربانى، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى، چ دوم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370).
ـ کرومبى، آ. سى، از آگوستین تا گالیله، ترجمه احمد آرام، چ اول (تهران، سمت، 1371).
ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، سید هاشم حسینى، چ سوم (تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1358).
ـ لوگوف، ژاک، روشنفکران در قرون وسطى، ترجمه حسن افشار، چ اول (تهران، نشر مرکز، 1376).
ـ لیندبرگ، دیویدسى، سرآغازهاى علم در غرب، ترجمه فریدون بدره‏اى، چ اول (تهران، علمى و فرهنگى، 1377).
ـ محمدى، ذکراللّه‏، نقش فرهنگ و تمدن اسلامى در بیدارى مغرب زمین، چ اول (قزوین، دانشگاه بین‏الملى امام خمینى، 1373).
ـ موسوى، سید مجتبى، سیماى تمدن غرب، چ چهارم (قم، کتابخانه‏ى صدر، 1354).
ـ میه‏لى، آلدو، علوم اسلامى و نقش آن در تحولات علمى جهان، ترجمه محمدرضا شجاع رضوى و اسداللّه‏ علوى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1371).
ـ نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام، احمد آرام، چ اول (تهران، نشر اندیشه، 1350).
ـ نهرو، جواهر لعل، نگاهى به تاریخ جهان، ج اول، چ پنجم، ترجمه محمود تفضلى (تهران، امیرکبیر، 1353).
ـ هلزى هال، ویلیام لویس، تاریخ و فلسفه علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چ سوم (تهران، سروش، 1376).
ـ هونکه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، چ چهارم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلام، 1373).
________________________________________
1. کارشناس ارشد تاریخ.
2Gerbert.
3Reymond.
4Domenigo Gondysallvo.
5 Joan de Sevilla.
6 Plato of tiole.
7 Robert of chester.
8 Jerard of Kerimona.
9 Marc of toledo.
10 Alfred of sarshel.
11 Stephen of Saragossa.
12 Peter Galo.
13 Rudolf of bruges.
14 Herman of dalmatia.
15 Hugh of santalla.
16 Conctantin of africa.
17 Oto.
18 Adelard of Bath.
19 Michel scot.
20 Venerable.
21 Beker.

تبلیغات