روزه و جزای روزه دار
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نکوهش شکمبارگی
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی بردن به اسرار عالم، باید به همان مقدار غذایی که نیروی انسان را تأمین کند بسنده کرد، هیچ کس با پرخوری به جایی نمیرسد، در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «ما ملأ آدمى وعاءً شراً من البطن»[۱] : انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پر نکرده است، شکم که پر شد راه فهم مسدود میشود، انسان پرخور هرگز چیز فهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی نخواهد برد.
شکمبارگی، بیارادگی و خمودی میآورد و رعایت اعتدال در خوردن، سلامتی، طول عمر و نورانیت دل میبخشد. خوردن بیش از حدّ، هم روح را سرگرم میکند تا غذای زاید، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشتری وادار میسازد و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمیآورد، نوعاً انسانهای پرخور، عمر طولانی ندارند.
زیادهروی در خوردن، بر کسالت و خواب میافزاید. وقتی اصحاب رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضور آن حضرت شرفیاب میشدند، حضرت از آنان میپرسید: «هل من مبشّرات»[۲] شب گذشته چه خوابی دیدید که موجب بشارت باشد؟ انسان میخوابد که چیز بفهمد نه آنکه زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد.
شخصی در محضر رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آروغ زد، حضرت فرمود: کمتر بخور شایسته نیست انسان آنقدر بخورد که وقتی در جمع دیگران نشسته آروغ بزند: «أقصر من جشائک فإنّ أطول الناس جوعاً یوم القیامة أکثرهم شبعاً فی الدنیا»[۳] گرشنهترین افراد در قیامت کسانی هستند که در دنیا سیرترین افراد بودند.
در حالات امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل شده که حضرت روزی به باغبانش فرمود: غذایی داری؟ عرض کرد: غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه کردهام فرمود: حاضر کن! حضرت دستا را شست و آن غذا را میل فرمود سپس به شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمی که با این غذای ساده سیر میشود! بدا به حال کسی که شکم او وی را به آتش ببرد .[۴]
ماه رمضان، ماه آزاد شدن
بزرگان ما گفتهاند: گرچه روزه گرفتن سخت و دشوار است، ولی لذت شنیدن این ندای خداوند که میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾[۵] خستگی روزه را از انسان میگیرد: «لذة ما فی النداء أزال تعب العبادة والعناء»[۶] با شنیدن این ندا عبادت برای ما سهل و روان میگردد.
رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آخرین جمعهٴ ماه شعبان خطبهای ایراد فرمودند که: «یا أیّها الناس إنّ أنفسکم مرهونةٌ بأعمالکم ففکّوها بإستغفارکم»[۷] مردم شما آزاد نیستید؛ در فقس هستید. و نمیدانید که در فقس هستید. گناهانتان شما را در فقس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان با استغفار، خود را آزاد کنید. انسان گناهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمیکنند؛ بلکه جان را به گرو میکیرند. آنکه میگوید من هر چه بخواهم میکنم، هر جا بخواهم میروم و هر چه بخواهم میگویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. گرفتار هوس و آز، برده است نه آزاد.
هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست. علی(علیهالسلام) میفرماید: «من ترک الشهوات کان حرّاً»[۸] آزاد کسی است که شهوتها را ترک کند. معصومین(علیهمالسلام) در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن بیرونی چندان مهم نیست. آزاد شدن از دشمن درونی مهم است.
راه تشخیص بنده بودن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل میکنیم معلوم میشود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواستهٴ خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمیاندیشد.
از برجسته ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این فقسها و میلههای پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.
راه آزادی، استغفار و طب آمرزش است. از این رو گفتهاند: در شبانه روز چندین بار بگویید «استغفر الله ربی وأتوب إلیه»[۹] . در نماز و غیر نماز برای خود و دیگران طلب آمرزش کنید، نه برای رهایی از آتش و نه برای رفتن به بهشت و متنعم شدن در آن بلکه باید هدف بالاتر از این مسائل باشد.
انقلاب اسلامی هم برای آزادی بود؛ اما نه آزادی از بندگی خدا. انقلاب برای این بود که ما بندهٴ خدا شویم ولا غیر. دین را از حکومت دیگران نجات دهیم تا فقط در اختیار خداوند باشد.
امیر مؤمنان (علیهالسلام) در نامهای به مالک اشتر میفرماید: «إنّ هذا الدین کان أسیراً فی أیدی الأشرار، یعمل فیه بالهوی و یُطلب به الدنیا»[۱۰] این دین اسیر دشمنان بود، به میل خود عمل کرده و دنیا طلبی مینمودند.
کسانی که در دنیا شکست میخورند گرفتار اسارت نفس هستند. هم میل به ماندن در دنیا دارند و هم از رها شدن میترسند. اسلام این د اصل را محکوم، و دو اصل اصیل دیگری جایگزین آن کرده است: یکی اینکه به طبیعت دل نبندید، دیگر آنکه از ماورای طبیعت نترسید.
علی (علیهالسلام) فرمود: «ألا حرٌّ یَدعُ هذه اللّماظة لأهلها»[۱۱] آیا انسان آزادهای پیدا میشود که این ماندهٴ لای دندان نسل گذشته را ترک کنید؟ آنچه فعلاً به نام دنیاست مانند مقام، مسکن، زمین یا ثروت و… از آنها نسل قبل، استفاده کرده و لای دندانش مانده و امروز به شما رسیده است. آنچه فعلاً در روی زمین است، همهٴ این مقامها، ثروتها، اوهام و خیالها، تهمانده و لُماظهای است که انسان آزاده باید آن را رها کند.
در قرآن کریم میفرماید: ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾[۱۲] یا: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ همه در گرو عمل خویش هشتند. فقط یک عده آزادند: ﴿إِلاَّ أَصْحَابَ الیَمِینِ﴾[۱۳] . اصحاب یمین افرادی هستند که، مصاحب با میمنت و همنشین با یُمن و برکتند. چیزی جزء برکت از آنها انتظار نمیرود. و آنها هم کاری جزء یُمن و برکت ندارند. این بهترین نعمت است که خداوند سبحان ما را به تحصیل آن فرا میخواند.
ماه رمضان،ماه آزاد شدن است؛ هر روزکه میگذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیدهایم، باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به حکمتهای عبادات است.
روزه و جزای روزهدار
در بعض از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذار است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کمکم به باطن روزه پی میبرد. باطن روزه انسان را به لقای حق میکشاند که خدای سبحان فرمود: «الصّوم لی وأنا اُجزی به»[۱۴] روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا میدهم. این تعبیر فقط دربارهٴ روزه وارد شده است.
همهٴ اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ﴾[۱۵] .
امیرالمؤمنین(سلاماللهعلیه) فرمود: «… أعضاؤکم شهوده وجوارحکم جُنوده وضمائرکم عُیونه وخَلَواتکم عِیانه»[۱۶] مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآی اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافر است و گاهی غیر غافل. فرشتهها نَفسها را میشمارند که برای چه انسان نفس میکشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست ،[۱۷] همهٴ اعضا و جوارح ما سپاه حق است: ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ .[۱۸]
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را میرساند که قابل ملاحظه و دقت است.
گاهی انسان از سحر تا افطار امساک میکند؛ این یک درجه روزهداری است؛ تلاشی است که حدّاکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۱۹] ؛ اما به آن بهشت که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۰] راهش نمیدهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد میکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمیکند و تا تلاش نکند، نمیرسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزهدار را بر عهده گرفته است.
مرحوم مولی محمد تقی مجلسی (قدّسسرّه) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بودن است، میگوید: خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لیّ». فرمود: «أنا اُجزی به». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمهٴ «أنا» خودش را مطرح میکند که: روزه مال مناست و من هستم که جزای روزهدار را میدهم[۲۱] .
چگونگی پاداش
به کسانی چون اولیای الهی که روزههای مستحبی میگیرند و سهمیهٴ افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین میىدهند، در عین حال که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۲۲] در اختیار آنهاست، میفرماید: ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۳] زیرا برای مطلب بالاتری، روزه میگیرند. امّا آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده ازمیوههای دلپذیر آن روزه میگیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که دربارهٴ اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین میآیند که: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾[۲۴] درهای بهشت را باز میکنند و میگویند از هر دری که خواستید بفرمایید. امّا دربارهٴ روزهدار خدای سبحان فرمود: من خوردم جزا میدهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب که فقه عهدهدار آن است آمده و نه در بحثهای آداب روزه؛ بلکه جزء حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی میرسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده میگیرد.
ابن اثیر میگوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصّوم لی وأنا اُجزی به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بتپرستی، برای بتها روزه نمیگرفتند. اگر چه برای بتها نماز میخواندند، قربانی میکردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بتپرستی، رای تقرّب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام میدادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزهدار را به عهده گرفته است .[۲۵]
درجات تقوا و لقای حق
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۶] . و انسان با تقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: ﴿إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[۲۷] و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۲۸] در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست امّا لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «للصائم فرحتان، فرحة عند إفطاره وفرحة عند لقاء الله»[۲۹] روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار. و در جای دیگر میفرماید: «للصائم فرحتان، حین یفطر وحین یلقی ربّه عزّوجلّ»[۳۰] .
روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد: «اللّهم إنّی أسألک من جمالک بأجمله وکُلّ جمالک جمیل»[۳۱] .
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود دل نبند.
حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیّر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند: بگویید: «اللّهم إنّی أسألک من نورک بأنوره وکُلّ نورک نیّر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللّهم إنّی أسألک من جلالک بأجلّه وکُلّ جلالک جلیل» .[۳۲]
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنّات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
بخشی از احکام فقه اسلامی احکام مربوط به «وقف» است، فقها گفتهاند که انسان میتواند باغ، ملک یا مغازهای را برای امرار معاش کافر وقف کند! و این خود عبادت است جزء اینکه کافر حربی باشد و مهدور الدم. از پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فمودهاند: «لکلّ کبدٍ حراء أجر»[۳۳] در کتابهای فقهی به اطلاق این حدیث تمسک شده و گفتهاند که: اگر انسان حیوان گرسنهای را سر یا درندهای را سیراب کند پاداش بهشت دارد.
اگر انسان روزهٴ مستحبی بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان در بیاورد و به اسیر بدهد و بگوید ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾[۳۴] چرا که ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾[۳۵] این ممکن است. اگر خدامتگزار خاندان عصمت، یعنی فضه خادمه در کار اطعام حضور دارد معلوم میشود ما هم میتوانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم ضرر کردهایم.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم (سلاماللهعلیه) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دراد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «إنّ أبدانکم لیس لها ثمن إلاّ الجنّة، فلا تبیعوها بغیرها»[۳۶] بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را بهغیر بهشت نفروشید. که ضرر خواهید کرد.
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّة اللّقاء» بدهید. روحتانبایستی به ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۳۷] برسد و بهترین راه برای عند اللهی شدن روزه گرفتن است [۳۸]
باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصی او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دایمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنجآور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۳۹] باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
نقش روزه دل حل مشکلات
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از ﴿وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾[۴۰] و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «إذا نزلت بالرّجل النازلة والشدیدة فلیصم»[۴۱] هرگاه برای کسی مشکل یا حادثهٴ خاصی پیش آمد باید رای دفع یا رفع آن روزه بگیرد.
نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ امّا روزه، حکمتهایی دارد که روح را بهمقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مُسهّل الأُمور الصّعاب»[۴۲] . قرآن هم فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾[۴۳] ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیم الله از خدای سبحان در خواست میکند: ﴿وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی﴾[۴۴] در پاسخ میفرماید: ﴿قَالَ قَدْ أُوتیِتَ سُؤْلَکَ یَامُوسَی﴾[۴۵] تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را، و نیز خواستی که او را از وحی خاص بر خوردار کنیم، همه را عطا کردیم.
دربارهٴ رسول خدا هم فرمود: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ٭ وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ ٭ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ٭ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾[۴۶] آیا به تو شرح صدر نداریم و بارگران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلند آوازه نکردیم؟
این راهها را قرآن در اختیار ما گذشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت ـ به اذن خداـ پیروز میکند.
فرشتگان و دعا برای روزهدار
فرشتگان موکلند که برای روزهدران دعا کنند: قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): «إنّ الله تبارک وتعالی وکّل ملائکةً بالدّعاء للصّائمین وقال: أخبرنی جبرئیل (علیهالسلام) عن ربه تعالی ذکره أنّه قال: ما أمرتُ ملائکتی بالدّعاء لأحدٍ منخلقی إلاّ استجبتُ لهم فیه»[۴۷] خداوند عدّهای از فرشتگان رامأمور کرده است تا برای روزهداران دعا کنند. و جبرئیل خبر داد که پروردگار میفرماید: هرگز فرشتگانم را امر به دعا نکردم جزء آنکه دعای آنان را مستجاب نمودم. دعای فرشته برای انسان، در خواست خیر و خوبی برای وی است.
تو فرشته شوی ارجهد کنی از پی آنک
بر گ توت است به تدریج کنندش اطلس[۴۸]
در این عالم اگر برگ توت را حریر میکنند و کرم میتواند از برگ توت، پرنیان درست کند، انسان هم میشود فرشته کرد، رشد چنان میسّر است که کرم ابریشم، از برگ توت پرنیان میسازد!
قرآن کریم میفرماید: در بهشت فرشهایی وجود دارد که آستر آن، پرنیان است. حال خدا میداند رویهٴ این فرشها چیست؟ چون فرش آستری دارد که روی زمین میافتد و رویهای که انسان روی آن مینشیند. فرش بهشت هم آستری دارد و رویهای ﴿مُتَّکِئِینَ عَلَی فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ﴾[۴۹] آستری استبرق و حریر و پرنیان ارزنده است. امّا ظاهر آن فرش چیست؟ چون بیش از حریر و بالاتر از پرنیان چیزی در عالم طبیعت نیست که ما را به آن تشویق کنند. لذا نفرمود، ظاهر و رویه آن چیست! بایستی رفت و دید.
فرشهایی که باطنش حریر است، حریری که کرم ابریشم آن را نتنیده؛ بلکه نماز و روزه آن را بافته است. حریری را که کرم ابریشم بتند، کرم دیگری میتواند صدمه بزند؛ اما فرشی را که نماز و روزه ببافد، دیگر آسیب نمیبیند. البته این فرش از لذایذ جسمانی بهشت است. اما آن «جنّة اللقاء» که به حساب نمیآید، باطن روزه است که فرمود: «الصّوم لی وأنا اُجزی به»[۵۰] . آنچه را فرشتگان برای روزهداران مسئلت میکنند، باطن روه است.
قرآن در مورد فرشتگان میفرماید: ﴿وَمَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[۵۱] هر فرشته درجهای دارد فرشتهای که موکّل است برای بندگان مخلص روزهدار دعا کند، غیر از فرشتهای است که برای دعا به غیر روزهداران موکّل میشود. درجات فرشتگان و دعاهای آنها هم تفاوت دارد.
تا چه اندازه ما به باطن روزه میپردازیم که نه تنها ظاهرمان روزه بگیرد و چیزی نخوریم و نیاشامیم؛ بلکه سرّ و درون ما هم روزه بگیرد؟ نگذاریم خاطرهای در دل خطور کند که خدا نمیپسندد. مبادا در دل بد کسی را بخواهیم. چنین نیست که اگر خاطرات در دل عبور کرد، خدای سبحان نداند یا دل انسان تیره نشود.
روزهٴ عوام، خواص و اخص با هم متفاوت است. اگر ما روزه گرفتیم و به این فکر بودیم که، خدای ناکرده، کسی را برنجانیم یا به مقام وجاهی برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتی برای ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسیدهام.
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل (سلام الله علیه) به من خبر داد، که خدای سبحان فرموده، من فرشتگان را برای دعای احدی موکّل نکردم، جزء آنکه دعای آنان را مستجاب میکنم. به همین جهت، فرشتگان را موکل فرمود، برای روزهداران دعا کنند .[۵۲]
بوی خوش دهان روزهدار
از امام صادق (سلاماللهعلیه) نقل شده است که فرمود: «أوحی الله تبارک وتعالی إلی موسی علیهالسلام: ما یمنعک من مناجاتی؟ قال: یاربّ أُجلّک عن المناجات لِخَلوُف فم الصائم فأوحی الله عزّوجلّ إلیه یا موسی لَخَلوُفُ فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک»[۵۳] خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمیکنی؟ عرض کرد: خدایا روزهدارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزهدار پیش من از مشک خوشبوتر است.
انسان مگر نمیخواهد در آن عالم مُطیّب و معطّر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطّر میکند. باطن روزه به صورت عطر ظهور میکند، آنهم در سطح بدن و اما ما فوق آن را خدای سبحان میداند که چیست.
از امام صادق (سلاماللهعلیه) نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد وتشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکّل میکند تا چهرهٴ او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند (عزّوجلّ) میفرماید: «ما أطیب ریحُک وروحک! یا ملائکتی أشهدوا أنّی غفرت له»[۵۴] عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
باطن روزه انسان را به آنجا میرساند که مخاطب خدا قرار میگیرد، اگر تا کنون میگفت «یاالله» از آن به بعد، خداوند میفرماید: «یاعبدی». اگر خداوند سبحان چیزی را به عظمت بستاید، دیگر نمیشود آن را به نافهٴ آهو تشبیه کرد. «فإنّ المسک بعضُ دم الغزال» مشک، که بعضی از خون غزال است، با عطری که خدای سبحان از آن تعریف میکند قابل قیاس نیست.
از سوی دیگر در چند جای قرآن کریم آمده است که فرشتگان، هنگام مرگ به صورت و پشت عدّهای میزنند! ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُم﴾ .[۵۵]
مرحوم شیخ محمد علی شاه آبادی، استاد امام خمینی (رضواناللهعلیهما) در علوم عرفانی کتابهای نافعی دارند؛ یکی از آن کتابها شذرات المعارف است. در این کتاب میفرمایند: گروهی که هنگام مرگ، مضروب فرشتگان واقع میشوند کسانی هستند محکم به پشت او میزنند، که وقتت در دنیا تمام شده، از این جا بیرون برو. فرشتگانی که موکّل آن علاماند، میبینند این شخص با دست خالی و روی سیاه میآید، به صورت او میزنند که عمری در دنیا بودی چرا با دست خالی آمدی ؟[۵۶]
پاورقی:ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*- حکمت عبادات، حضرت آیت الله جوادی آملی، ص۱۲۷-۱۴۳
۱ ـ بحارالأنوار، ج۶۳، ۳۳۰/
۲ ـ الکافی، ج۸، ص۹۰/
۳ ـ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۱۰/
۴ ـ الکنی والألقاب، ج۳، ص۱۳۸/
۵ ـ سورة بقره، آیة ۱۸۳ ؛ (ای مؤمنان! نوشته شده [واجب شده] بر شما روزه گرفتن).
۶ ـ مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۰/
۷ ـ الأمالی والمجالس (صدوق)، ص۸۵، مجلس ۲۰، ح۴، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹۵/
۸ ـ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۳۹/
۹ ـ پیامبر فرمود: «من هر شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم» (بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۴).
۱۰ ـ نهجالبلاغه، نامهٴ ۵۳/
۱۱ ـ نهجالبلاغه، حکمت ۴۵۶/
۱۲ ـ سورة طور، آیة ۲۱/
۱۳ ـ سورة مدثّر، آیات ۳۸ و ۳۹/
۱۴ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغهٴ مجهول خواندهاند: «الصوم لی وأنا أُجزی به» یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (ر . ک: نهایة ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۰، «جزا»).
۱۵ ـ سورة یونس، آیة ۳۱/
۱۶ ـ نهجالبلاغ، خطبهٴ ۱۹۹/
۱۷ ـ ر . ک: سورة آلعمران، آیة ۱۸۹/
۱۸ ـ سورة فتح، آیة ۴/
۱۹ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۲۰ ـ سورة فجر، آیات ۲۹ و ۳۰/
۲۱ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/
۲۲ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۲۳ ـ سورة فجر، آیات ۲۹ و ۳۰/
۲۴ ـ سورة زمر، آیة ۷۳/ راجع به روایات برزخ مراجعه شود به: تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۰۶ و ۵۰۷؛ بحارالانوار، ج۶، ص۱۳۹؛ علم الیقین، ج۲، ص۱۰۶۰/
۲۵ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغهٴ مجهول خواندهاند: «الصوم لی وأنا أُجزی به» یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (ر . ک: نهایة ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۰، «جزا»).
۲۶ ـ سورة بقره، آیة ۱۸۳/
۲۷ ـ سورة قمر، آیة ۵۴/
۲۸ ـ سورة قمر، آیة ۵۵/
۲۹ ـ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۰۳/
۳۰ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۰۰/
۳۱ ـ مفاتیح الجنان، دعای سحر.
۳۲ ـ مفاتیح الجنان، دعای سحر.
۳۳ ـ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۰/ مرحوم محقق میفرمایید: «یجوز الصدقة علی الذمّی وإن کان أجنبیاً لقوله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) «علی کل کبدٍ حراء اجر» (شرایع الاسلام، کتاب الصدقة). این مسئله از باب انساندوستی است نه برای تقویت و مرام آنان. گواه این مطلب آن است که مرحوم محقق، وقف بر کنیسه و معابد اهل کتا را جایز نمیداند. برای توضیح بیشتر. ر . ک: جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۰ و ۳۷۱/
۳۴ ـ سورة دهر، آیة ۹/
۳۵ ـ سورة بقره، آیة ۱۱۵/
۳۶ ـ الکافی، ج۱، ص۱۹، ح۱۲/
۳۷ ـ سورة قمر، آیة ۵۵/
۳۸ ـ «جعل (علیهالسلام) الجنّة ثمن البدن، إشارة إلی أنّ ثمن جوهر النفس المجرّدة هو الله سبحانه فکأنه (علیهالسلام) قال: أما إنّ أبدانکم ثمنها الجنّة فلا تبیعوها وأمّا نفوسکم المجرّدة وأرواحکم القدسیّة فإنّما ثمنها هو الله سبحانه والفناء المطلق فیه وفی مشاهدة نور وجه الکریم فلا تبیعوها بغیره» (تعلیقه میرداماد بر اصول الکافی، ص۳۸).
۳۹ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۴۰ ـ سورة بقره، آیة ۴۵/
۴۱ ـ الکافی، ج۴، ص۶۳/
۴۲ ـ جملهای دعایی است که در کلمات بزرگان حکمت آمده است.
۴۳ ـ سورة لیل، آیات ۵ ـ ۷/
۴۴ ـ سورة طه، آیة ۲۶/
۴۵ ـ سورة طه، آیة ۳۶/
۴۶ ـ سورة انشراح، آیات ۱ ـ ۴/
۴۷ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۴۸ ـ دیوان سنایی.
۴۹ ـ سورة رحمن، آیة ۵۴/ (بهشتیان بر بسترهایی که آستر آن از ابریشم درشتبافت است تکیه زنند).
۵۰ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/
۵۱ ـ سورة صافات، آیة ۱۶۴/
۵۲ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۵۳ ـ همان.
۵۴ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۵۵ ـ سورة انفال، آیة ۵۰/
۵۶ ـ شذرات المعارف، ص۶۴/
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی بردن به اسرار عالم، باید به همان مقدار غذایی که نیروی انسان را تأمین کند بسنده کرد، هیچ کس با پرخوری به جایی نمیرسد، در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «ما ملأ آدمى وعاءً شراً من البطن»[۱] : انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پر نکرده است، شکم که پر شد راه فهم مسدود میشود، انسان پرخور هرگز چیز فهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی نخواهد برد.
شکمبارگی، بیارادگی و خمودی میآورد و رعایت اعتدال در خوردن، سلامتی، طول عمر و نورانیت دل میبخشد. خوردن بیش از حدّ، هم روح را سرگرم میکند تا غذای زاید، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشتری وادار میسازد و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمیآورد، نوعاً انسانهای پرخور، عمر طولانی ندارند.
زیادهروی در خوردن، بر کسالت و خواب میافزاید. وقتی اصحاب رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضور آن حضرت شرفیاب میشدند، حضرت از آنان میپرسید: «هل من مبشّرات»[۲] شب گذشته چه خوابی دیدید که موجب بشارت باشد؟ انسان میخوابد که چیز بفهمد نه آنکه زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد.
شخصی در محضر رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آروغ زد، حضرت فرمود: کمتر بخور شایسته نیست انسان آنقدر بخورد که وقتی در جمع دیگران نشسته آروغ بزند: «أقصر من جشائک فإنّ أطول الناس جوعاً یوم القیامة أکثرهم شبعاً فی الدنیا»[۳] گرشنهترین افراد در قیامت کسانی هستند که در دنیا سیرترین افراد بودند.
در حالات امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل شده که حضرت روزی به باغبانش فرمود: غذایی داری؟ عرض کرد: غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه کردهام فرمود: حاضر کن! حضرت دستا را شست و آن غذا را میل فرمود سپس به شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمی که با این غذای ساده سیر میشود! بدا به حال کسی که شکم او وی را به آتش ببرد .[۴]
ماه رمضان، ماه آزاد شدن
بزرگان ما گفتهاند: گرچه روزه گرفتن سخت و دشوار است، ولی لذت شنیدن این ندای خداوند که میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾[۵] خستگی روزه را از انسان میگیرد: «لذة ما فی النداء أزال تعب العبادة والعناء»[۶] با شنیدن این ندا عبادت برای ما سهل و روان میگردد.
رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آخرین جمعهٴ ماه شعبان خطبهای ایراد فرمودند که: «یا أیّها الناس إنّ أنفسکم مرهونةٌ بأعمالکم ففکّوها بإستغفارکم»[۷] مردم شما آزاد نیستید؛ در فقس هستید. و نمیدانید که در فقس هستید. گناهانتان شما را در فقس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان با استغفار، خود را آزاد کنید. انسان گناهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمیکنند؛ بلکه جان را به گرو میکیرند. آنکه میگوید من هر چه بخواهم میکنم، هر جا بخواهم میروم و هر چه بخواهم میگویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. گرفتار هوس و آز، برده است نه آزاد.
هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست. علی(علیهالسلام) میفرماید: «من ترک الشهوات کان حرّاً»[۸] آزاد کسی است که شهوتها را ترک کند. معصومین(علیهمالسلام) در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن بیرونی چندان مهم نیست. آزاد شدن از دشمن درونی مهم است.
راه تشخیص بنده بودن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل میکنیم معلوم میشود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواستهٴ خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمیاندیشد.
از برجسته ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این فقسها و میلههای پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.
راه آزادی، استغفار و طب آمرزش است. از این رو گفتهاند: در شبانه روز چندین بار بگویید «استغفر الله ربی وأتوب إلیه»[۹] . در نماز و غیر نماز برای خود و دیگران طلب آمرزش کنید، نه برای رهایی از آتش و نه برای رفتن به بهشت و متنعم شدن در آن بلکه باید هدف بالاتر از این مسائل باشد.
انقلاب اسلامی هم برای آزادی بود؛ اما نه آزادی از بندگی خدا. انقلاب برای این بود که ما بندهٴ خدا شویم ولا غیر. دین را از حکومت دیگران نجات دهیم تا فقط در اختیار خداوند باشد.
امیر مؤمنان (علیهالسلام) در نامهای به مالک اشتر میفرماید: «إنّ هذا الدین کان أسیراً فی أیدی الأشرار، یعمل فیه بالهوی و یُطلب به الدنیا»[۱۰] این دین اسیر دشمنان بود، به میل خود عمل کرده و دنیا طلبی مینمودند.
کسانی که در دنیا شکست میخورند گرفتار اسارت نفس هستند. هم میل به ماندن در دنیا دارند و هم از رها شدن میترسند. اسلام این د اصل را محکوم، و دو اصل اصیل دیگری جایگزین آن کرده است: یکی اینکه به طبیعت دل نبندید، دیگر آنکه از ماورای طبیعت نترسید.
علی (علیهالسلام) فرمود: «ألا حرٌّ یَدعُ هذه اللّماظة لأهلها»[۱۱] آیا انسان آزادهای پیدا میشود که این ماندهٴ لای دندان نسل گذشته را ترک کنید؟ آنچه فعلاً به نام دنیاست مانند مقام، مسکن، زمین یا ثروت و… از آنها نسل قبل، استفاده کرده و لای دندانش مانده و امروز به شما رسیده است. آنچه فعلاً در روی زمین است، همهٴ این مقامها، ثروتها، اوهام و خیالها، تهمانده و لُماظهای است که انسان آزاده باید آن را رها کند.
در قرآن کریم میفرماید: ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ﴾[۱۲] یا: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ﴾ همه در گرو عمل خویش هشتند. فقط یک عده آزادند: ﴿إِلاَّ أَصْحَابَ الیَمِینِ﴾[۱۳] . اصحاب یمین افرادی هستند که، مصاحب با میمنت و همنشین با یُمن و برکتند. چیزی جزء برکت از آنها انتظار نمیرود. و آنها هم کاری جزء یُمن و برکت ندارند. این بهترین نعمت است که خداوند سبحان ما را به تحصیل آن فرا میخواند.
ماه رمضان،ماه آزاد شدن است؛ هر روزکه میگذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیدهایم، باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به حکمتهای عبادات است.
روزه و جزای روزهدار
در بعض از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذار است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کمکم به باطن روزه پی میبرد. باطن روزه انسان را به لقای حق میکشاند که خدای سبحان فرمود: «الصّوم لی وأنا اُجزی به»[۱۴] روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا میدهم. این تعبیر فقط دربارهٴ روزه وارد شده است.
همهٴ اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ﴾[۱۵] .
امیرالمؤمنین(سلاماللهعلیه) فرمود: «… أعضاؤکم شهوده وجوارحکم جُنوده وضمائرکم عُیونه وخَلَواتکم عِیانه»[۱۶] مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآی اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافر است و گاهی غیر غافل. فرشتهها نَفسها را میشمارند که برای چه انسان نفس میکشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست ،[۱۷] همهٴ اعضا و جوارح ما سپاه حق است: ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والأَرْضِ﴾ .[۱۸]
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را میرساند که قابل ملاحظه و دقت است.
گاهی انسان از سحر تا افطار امساک میکند؛ این یک درجه روزهداری است؛ تلاشی است که حدّاکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۱۹] ؛ اما به آن بهشت که ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۰] راهش نمیدهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد میکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمیکند و تا تلاش نکند، نمیرسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزهدار را بر عهده گرفته است.
مرحوم مولی محمد تقی مجلسی (قدّسسرّه) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بودن است، میگوید: خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لیّ». فرمود: «أنا اُجزی به». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمهٴ «أنا» خودش را مطرح میکند که: روزه مال مناست و من هستم که جزای روزهدار را میدهم[۲۱] .
چگونگی پاداش
به کسانی چون اولیای الهی که روزههای مستحبی میگیرند و سهمیهٴ افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین میىدهند، در عین حال که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۲۲] در اختیار آنهاست، میفرماید: ﴿فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ٭ وَادْخُلِی جَنَّتِی﴾[۲۳] زیرا برای مطلب بالاتری، روزه میگیرند. امّا آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده ازمیوههای دلپذیر آن روزه میگیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که دربارهٴ اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین میآیند که: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾[۲۴] درهای بهشت را باز میکنند و میگویند از هر دری که خواستید بفرمایید. امّا دربارهٴ روزهدار خدای سبحان فرمود: من خوردم جزا میدهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب که فقه عهدهدار آن است آمده و نه در بحثهای آداب روزه؛ بلکه جزء حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی میرسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده میگیرد.
ابن اثیر میگوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصّوم لی وأنا اُجزی به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بتپرستی، برای بتها روزه نمیگرفتند. اگر چه برای بتها نماز میخواندند، قربانی میکردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بتپرستی، رای تقرّب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام میدادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزهدار را به عهده گرفته است .[۲۵]
درجات تقوا و لقای حق
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۶] . و انسان با تقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: ﴿إِنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[۲۷] و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۲۸] در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست امّا لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «للصائم فرحتان، فرحة عند إفطاره وفرحة عند لقاء الله»[۲۹] روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار. و در جای دیگر میفرماید: «للصائم فرحتان، حین یفطر وحین یلقی ربّه عزّوجلّ»[۳۰] .
روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد: «اللّهم إنّی أسألک من جمالک بأجمله وکُلّ جمالک جمیل»[۳۱] .
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود دل نبند.
حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیّر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند: بگویید: «اللّهم إنّی أسألک من نورک بأنوره وکُلّ نورک نیّر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللّهم إنّی أسألک من جلالک بأجلّه وکُلّ جلالک جلیل» .[۳۲]
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنّات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
بخشی از احکام فقه اسلامی احکام مربوط به «وقف» است، فقها گفتهاند که انسان میتواند باغ، ملک یا مغازهای را برای امرار معاش کافر وقف کند! و این خود عبادت است جزء اینکه کافر حربی باشد و مهدور الدم. از پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فمودهاند: «لکلّ کبدٍ حراء أجر»[۳۳] در کتابهای فقهی به اطلاق این حدیث تمسک شده و گفتهاند که: اگر انسان حیوان گرسنهای را سر یا درندهای را سیراب کند پاداش بهشت دارد.
اگر انسان روزهٴ مستحبی بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان در بیاورد و به اسیر بدهد و بگوید ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ﴾[۳۴] چرا که ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾[۳۵] این ممکن است. اگر خدامتگزار خاندان عصمت، یعنی فضه خادمه در کار اطعام حضور دارد معلوم میشود ما هم میتوانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم ضرر کردهایم.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم (سلاماللهعلیه) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دراد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «إنّ أبدانکم لیس لها ثمن إلاّ الجنّة، فلا تبیعوها بغیرها»[۳۶] بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را بهغیر بهشت نفروشید. که ضرر خواهید کرد.
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّة اللّقاء» بدهید. روحتانبایستی به ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۳۷] برسد و بهترین راه برای عند اللهی شدن روزه گرفتن است [۳۸]
باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصی او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دایمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنجآور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[۳۹] باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
نقش روزه دل حل مشکلات
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از ﴿وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾[۴۰] و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «إذا نزلت بالرّجل النازلة والشدیدة فلیصم»[۴۱] هرگاه برای کسی مشکل یا حادثهٴ خاصی پیش آمد باید رای دفع یا رفع آن روزه بگیرد.
نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ امّا روزه، حکمتهایی دارد که روح را بهمقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مُسهّل الأُمور الصّعاب»[۴۲] . قرآن هم فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾[۴۳] ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیم الله از خدای سبحان در خواست میکند: ﴿وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی﴾[۴۴] در پاسخ میفرماید: ﴿قَالَ قَدْ أُوتیِتَ سُؤْلَکَ یَامُوسَی﴾[۴۵] تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را، و نیز خواستی که او را از وحی خاص بر خوردار کنیم، همه را عطا کردیم.
دربارهٴ رسول خدا هم فرمود: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ٭ وَوَضَعْنَا عَنکَ وَزْرَکَ ٭ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ ٭ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ﴾[۴۶] آیا به تو شرح صدر نداریم و بارگران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلند آوازه نکردیم؟
این راهها را قرآن در اختیار ما گذشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت ـ به اذن خداـ پیروز میکند.
فرشتگان و دعا برای روزهدار
فرشتگان موکلند که برای روزهدران دعا کنند: قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): «إنّ الله تبارک وتعالی وکّل ملائکةً بالدّعاء للصّائمین وقال: أخبرنی جبرئیل (علیهالسلام) عن ربه تعالی ذکره أنّه قال: ما أمرتُ ملائکتی بالدّعاء لأحدٍ منخلقی إلاّ استجبتُ لهم فیه»[۴۷] خداوند عدّهای از فرشتگان رامأمور کرده است تا برای روزهداران دعا کنند. و جبرئیل خبر داد که پروردگار میفرماید: هرگز فرشتگانم را امر به دعا نکردم جزء آنکه دعای آنان را مستجاب نمودم. دعای فرشته برای انسان، در خواست خیر و خوبی برای وی است.
تو فرشته شوی ارجهد کنی از پی آنک
بر گ توت است به تدریج کنندش اطلس[۴۸]
در این عالم اگر برگ توت را حریر میکنند و کرم میتواند از برگ توت، پرنیان درست کند، انسان هم میشود فرشته کرد، رشد چنان میسّر است که کرم ابریشم، از برگ توت پرنیان میسازد!
قرآن کریم میفرماید: در بهشت فرشهایی وجود دارد که آستر آن، پرنیان است. حال خدا میداند رویهٴ این فرشها چیست؟ چون فرش آستری دارد که روی زمین میافتد و رویهای که انسان روی آن مینشیند. فرش بهشت هم آستری دارد و رویهای ﴿مُتَّکِئِینَ عَلَی فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ﴾[۴۹] آستری استبرق و حریر و پرنیان ارزنده است. امّا ظاهر آن فرش چیست؟ چون بیش از حریر و بالاتر از پرنیان چیزی در عالم طبیعت نیست که ما را به آن تشویق کنند. لذا نفرمود، ظاهر و رویه آن چیست! بایستی رفت و دید.
فرشهایی که باطنش حریر است، حریری که کرم ابریشم آن را نتنیده؛ بلکه نماز و روزه آن را بافته است. حریری را که کرم ابریشم بتند، کرم دیگری میتواند صدمه بزند؛ اما فرشی را که نماز و روزه ببافد، دیگر آسیب نمیبیند. البته این فرش از لذایذ جسمانی بهشت است. اما آن «جنّة اللقاء» که به حساب نمیآید، باطن روزه است که فرمود: «الصّوم لی وأنا اُجزی به»[۵۰] . آنچه را فرشتگان برای روزهداران مسئلت میکنند، باطن روه است.
قرآن در مورد فرشتگان میفرماید: ﴿وَمَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[۵۱] هر فرشته درجهای دارد فرشتهای که موکّل است برای بندگان مخلص روزهدار دعا کند، غیر از فرشتهای است که برای دعا به غیر روزهداران موکّل میشود. درجات فرشتگان و دعاهای آنها هم تفاوت دارد.
تا چه اندازه ما به باطن روزه میپردازیم که نه تنها ظاهرمان روزه بگیرد و چیزی نخوریم و نیاشامیم؛ بلکه سرّ و درون ما هم روزه بگیرد؟ نگذاریم خاطرهای در دل خطور کند که خدا نمیپسندد. مبادا در دل بد کسی را بخواهیم. چنین نیست که اگر خاطرات در دل عبور کرد، خدای سبحان نداند یا دل انسان تیره نشود.
روزهٴ عوام، خواص و اخص با هم متفاوت است. اگر ما روزه گرفتیم و به این فکر بودیم که، خدای ناکرده، کسی را برنجانیم یا به مقام وجاهی برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتی برای ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسیدهام.
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل (سلام الله علیه) به من خبر داد، که خدای سبحان فرموده، من فرشتگان را برای دعای احدی موکّل نکردم، جزء آنکه دعای آنان را مستجاب میکنم. به همین جهت، فرشتگان را موکل فرمود، برای روزهداران دعا کنند .[۵۲]
بوی خوش دهان روزهدار
از امام صادق (سلاماللهعلیه) نقل شده است که فرمود: «أوحی الله تبارک وتعالی إلی موسی علیهالسلام: ما یمنعک من مناجاتی؟ قال: یاربّ أُجلّک عن المناجات لِخَلوُف فم الصائم فأوحی الله عزّوجلّ إلیه یا موسی لَخَلوُفُ فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک»[۵۳] خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمیکنی؟ عرض کرد: خدایا روزهدارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزهدار پیش من از مشک خوشبوتر است.
انسان مگر نمیخواهد در آن عالم مُطیّب و معطّر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطّر میکند. باطن روزه به صورت عطر ظهور میکند، آنهم در سطح بدن و اما ما فوق آن را خدای سبحان میداند که چیست.
از امام صادق (سلاماللهعلیه) نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد وتشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکّل میکند تا چهرهٴ او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند (عزّوجلّ) میفرماید: «ما أطیب ریحُک وروحک! یا ملائکتی أشهدوا أنّی غفرت له»[۵۴] عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
باطن روزه انسان را به آنجا میرساند که مخاطب خدا قرار میگیرد، اگر تا کنون میگفت «یاالله» از آن به بعد، خداوند میفرماید: «یاعبدی». اگر خداوند سبحان چیزی را به عظمت بستاید، دیگر نمیشود آن را به نافهٴ آهو تشبیه کرد. «فإنّ المسک بعضُ دم الغزال» مشک، که بعضی از خون غزال است، با عطری که خدای سبحان از آن تعریف میکند قابل قیاس نیست.
از سوی دیگر در چند جای قرآن کریم آمده است که فرشتگان، هنگام مرگ به صورت و پشت عدّهای میزنند! ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُم﴾ .[۵۵]
مرحوم شیخ محمد علی شاه آبادی، استاد امام خمینی (رضواناللهعلیهما) در علوم عرفانی کتابهای نافعی دارند؛ یکی از آن کتابها شذرات المعارف است. در این کتاب میفرمایند: گروهی که هنگام مرگ، مضروب فرشتگان واقع میشوند کسانی هستند محکم به پشت او میزنند، که وقتت در دنیا تمام شده، از این جا بیرون برو. فرشتگانی که موکّل آن علاماند، میبینند این شخص با دست خالی و روی سیاه میآید، به صورت او میزنند که عمری در دنیا بودی چرا با دست خالی آمدی ؟[۵۶]
پاورقی:ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*- حکمت عبادات، حضرت آیت الله جوادی آملی، ص۱۲۷-۱۴۳
۱ ـ بحارالأنوار، ج۶۳، ۳۳۰/
۲ ـ الکافی، ج۸، ص۹۰/
۳ ـ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۱۰/
۴ ـ الکنی والألقاب، ج۳، ص۱۳۸/
۵ ـ سورة بقره، آیة ۱۸۳ ؛ (ای مؤمنان! نوشته شده [واجب شده] بر شما روزه گرفتن).
۶ ـ مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۰/
۷ ـ الأمالی والمجالس (صدوق)، ص۸۵، مجلس ۲۰، ح۴، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹۵/
۸ ـ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۳۹/
۹ ـ پیامبر فرمود: «من هر شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم» (بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۴).
۱۰ ـ نهجالبلاغه، نامهٴ ۵۳/
۱۱ ـ نهجالبلاغه، حکمت ۴۵۶/
۱۲ ـ سورة طور، آیة ۲۱/
۱۳ ـ سورة مدثّر، آیات ۳۸ و ۳۹/
۱۴ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغهٴ مجهول خواندهاند: «الصوم لی وأنا أُجزی به» یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (ر . ک: نهایة ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۰، «جزا»).
۱۵ ـ سورة یونس، آیة ۳۱/
۱۶ ـ نهجالبلاغ، خطبهٴ ۱۹۹/
۱۷ ـ ر . ک: سورة آلعمران، آیة ۱۸۹/
۱۸ ـ سورة فتح، آیة ۴/
۱۹ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۲۰ ـ سورة فجر، آیات ۲۹ و ۳۰/
۲۱ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/
۲۲ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۲۳ ـ سورة فجر، آیات ۲۹ و ۳۰/
۲۴ ـ سورة زمر، آیة ۷۳/ راجع به روایات برزخ مراجعه شود به: تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۰۶ و ۵۰۷؛ بحارالانوار، ج۶، ص۱۳۹؛ علم الیقین، ج۲، ص۱۰۶۰/
۲۵ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغهٴ مجهول خواندهاند: «الصوم لی وأنا أُجزی به» یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (ر . ک: نهایة ابن اثیر، ج۱، ص۲۷۰، «جزا»).
۲۶ ـ سورة بقره، آیة ۱۸۳/
۲۷ ـ سورة قمر، آیة ۵۴/
۲۸ ـ سورة قمر، آیة ۵۵/
۲۹ ـ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۰۳/
۳۰ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۰، ص۴۰۰/
۳۱ ـ مفاتیح الجنان، دعای سحر.
۳۲ ـ مفاتیح الجنان، دعای سحر.
۳۳ ـ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۰/ مرحوم محقق میفرمایید: «یجوز الصدقة علی الذمّی وإن کان أجنبیاً لقوله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) «علی کل کبدٍ حراء اجر» (شرایع الاسلام، کتاب الصدقة). این مسئله از باب انساندوستی است نه برای تقویت و مرام آنان. گواه این مطلب آن است که مرحوم محقق، وقف بر کنیسه و معابد اهل کتا را جایز نمیداند. برای توضیح بیشتر. ر . ک: جواهر الکلام، ج۲۸، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۰ و ۳۷۱/
۳۴ ـ سورة دهر، آیة ۹/
۳۵ ـ سورة بقره، آیة ۱۱۵/
۳۶ ـ الکافی، ج۱، ص۱۹، ح۱۲/
۳۷ ـ سورة قمر، آیة ۵۵/
۳۸ ـ «جعل (علیهالسلام) الجنّة ثمن البدن، إشارة إلی أنّ ثمن جوهر النفس المجرّدة هو الله سبحانه فکأنه (علیهالسلام) قال: أما إنّ أبدانکم ثمنها الجنّة فلا تبیعوها وأمّا نفوسکم المجرّدة وأرواحکم القدسیّة فإنّما ثمنها هو الله سبحانه والفناء المطلق فیه وفی مشاهدة نور وجه الکریم فلا تبیعوها بغیره» (تعلیقه میرداماد بر اصول الکافی، ص۳۸).
۳۹ ـ سورة آلعمران، آیة ۱۵/
۴۰ ـ سورة بقره، آیة ۴۵/
۴۱ ـ الکافی، ج۴، ص۶۳/
۴۲ ـ جملهای دعایی است که در کلمات بزرگان حکمت آمده است.
۴۳ ـ سورة لیل، آیات ۵ ـ ۷/
۴۴ ـ سورة طه، آیة ۲۶/
۴۵ ـ سورة طه، آیة ۳۶/
۴۶ ـ سورة انشراح، آیات ۱ ـ ۴/
۴۷ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۴۸ ـ دیوان سنایی.
۴۹ ـ سورة رحمن، آیة ۵۴/ (بهشتیان بر بسترهایی که آستر آن از ابریشم درشتبافت است تکیه زنند).
۵۰ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۵/
۵۱ ـ سورة صافات، آیة ۱۶۴/
۵۲ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۵۳ ـ همان.
۵۴ ـ روضة المتقین، ج۳، ص۲۲۸/
۵۵ ـ سورة انفال، آیة ۵۰/
۵۶ ـ شذرات المعارف، ص۶۴/