فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۲۱ تا ۴٬۰۴۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تبعیت از درمان یک استراتژی کلیدی در مدیریت بیماری های مزمن است که عوامل مختلفی بر آن تأثیرگذار است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای امید به زندگی در رابطه درک از بیماری، خودشفقت ورزی و حمایت اجتماعی ادراک شده با تبعیت از درمان در بیماران قلبی عروقی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی به روش معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران قلبی عروقی مراجعه کننده به مرکز تخصصی قلب شهید مدنی تبریز در بهار ١٤٠٠ بودند؛ که تعداد ٢٣٤ نفر از آن ها به صورت نمونه های در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل: پرسشنامه درک از بیماری برادبنت، مقیاس خودشفقت ورزی ریس، حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت، امید اشنایدر و پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و آزمون سوبل به کمک نرم افزار SPSS و AMOS نسخه ٢٤ استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان دادند که درک از بیماری، خودشفقت ورزی، حمایت اجتماعی ادراک شده و امید به زندگی بر روی تبعیت از درمان ؛ و همچنین درک از بیماری، خودشفقت ورزی و حمایت اجتماعی ادراک شده بر روی امید به زندگی تأثیر مستقیم و معنادار داشته اند (٠/٠٠١>p). در ادامه نتایج آزمون سوبل نشان داد که درک از بیماری (٠/٠٩٥=β)، خودشفقت ورزی (٠/٠٨٦=β) و حمایت اجتماعی ادراک شده (٠/٠٨٧=β) به واسطه امید به زندگی بر روی تبعیت از درمان، تأثیر غیرمستقیم و معنادار داشته اند (٠/٠١>p). نتیجه گیری: یافته ها نشان دادند که درک از بیماری، خوشفقت ورزی و حمایت اجتماعی ادراک شده به واسطه امید به زندگی موجب افزایش تبعیت از درمان شده اند. بر این اساس می توان برای آموزش و ارتقای سطح امید به زندگی و به تبع آن افزایش میزان تبعیت از درمان در بیماران قلبی عروقی، اهدافی را تعیین نمود.
تأثیر بازی های حرکتی و رایانه ای بر توجه و روابط اجتماعی دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی 10-12 سال
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی علاوه بر مشکلات عملکرد توجه و هوشیاری، پایین ترین سطح فعالیت اجتماعی را نشان می دهند و مشکلات بیشتری در دوستیابی و حفظ آن دارند. هدف: هدف از تحقیق حاضر تأثیر بازی های حرکتی و رایانه ای بر توجه و روابط اجتماعی دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی ۱۲-۱۰ سال بود. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه تجربی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان پسر ابتدایی ۱۲-۱۰ سال مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی منطقه ۴ تهران در سال ۱۴۰۰ بودند. از میان آن ها تعداد ۳۶ نفر به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. بازی های حرکتی و رایانه ای در ۸ هفته و هر هفته در ۳ جلسه ۶۰ دقیقه ای صورت پذیرفت. پرسشنامه کانرز نسخه والدین و پرسشنامه زبوف در پیش آزمون و پس آزمون توسط والدین پر شد. از تحلیل واریانس مرکب و از آزمون تی همبسته جهت تحلیل داده ها و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ استفاده شد. یافته ها: بازی های حرکتی و رایانه ای تأثیر مثبت معنی داری بر توجه و ارتباط اجتماعی داشتند (P≤۰/۰۵)؛ اما بین تأثیر این دو مداخله بر هیچ یک از متغیرهای تحقیق تفاوت معنی داری مشاهده نشد (P≥۰/۰۵). نتیجه گیری: بازی های حرکتی و رایانه ای موجب بهبود توجه و روابط اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی می شود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این بازی ها برای کمک به کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده شود.
تاثیر آموزش مبتنی بر رویکرد ساختن گرایی بر یادگیری مشارکتی دانش آموزان در درس علوم و پایداری آن در طول زمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : نتایج تحقیقات بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی که روند آموزش علوم تجربی را مطالعه می کند، نشان داده است که کشور ایران نتایجی پایین تر از میانگین داشته است. بنابراین ضرورت توجه ویژه به درس علوم تجربی مشهود است. در این راستا هدف این پژوهش، بررسی اثر آموزش درس علوم تجربی بر اساس رویکرد ساختن گرایی برمیزان یادگیری مشارکتی دانش آموزان و پایداری آن در طول زمان بود. روش ها: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 و حجم نمونه 60 نفر، که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه یادگیری مشارکتی استیفان و همکاران استفاده شد و آموزش مبتنی بر رویکرد ساختن گرایی طی10 جلسه، هر جلسه60 دقیقه اجراء گردید و جهت تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون اندازه گیری مکرر و مقایسه زوجی) بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج پژوهش، بیانگر آن است که میزان یادگیری مشارکتی دانش آموزانی که آموزش بر اساس رویکرد ساختن گرایی را دریافت کرده اند بطور معنی داری بالاتر از میزان یادگیری مشارکتی دانش آموزانی است که این آموزش را دریافت نکرده اند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که آموزش علوم تجربی پایه هفتم براساس رویکرد ساختن گرایی بر افزایش میزان یادگیری مشارکتی دانش آموزان موثر بوده است و در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار است. بر اساس نتایج، می توان از آموزش با رویکرد ساختن گرایی برای افزایش یادگیری مشارکتی دانش آموزان در دوره اول متوسطه استفاده کرد و این روش با فعال ساختن دانش آموزان در فرایند آموزش می تواند به عنوان یکی از روش های اصلی جهت افزایش یادگیری مشارکتی به کار رود.
اثربخشی درمان فراشناختی مبتنی بر آموزش های کارکردهای اجرایی مغز بر سندروم شناختی- توجهی دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تکنیک های مبتنی بر کارکردهای اجرایی مغز بر سندرم شناختی- توجهی دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی انجام شد. روش ها: جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی استعداد درخشان در شهر مراغه بود که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 20 دانش آموز دارای اضطراب اجتماعی بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب اجتماعیSPIN، مقیاس سندرم شناختی- توجهیCAS, 2009)) و پرسشنامه 30 سوالی فراشناخت برای نوجوانان(MCQ-A,2004) بود. مداخله فراشناختی با تاکید بر کارکردهای اجرایی مغز طی هفت جلسه 45 تا 60 دقیقه ای و تکلیف منزل از طریق نرم افزار بهسازی حافظه فعال- روان تجهیز(1389) برای گروه آزمایش انجام شد. داده ها از طریق تحلیل کواریانس چند متغیری صورت گرفت. نتایج: نتایج بدست آمده نشان داد که بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری (05/0p< ) وجود دارد. این نتیجه نشان می دهد که مداخله فراشناختی بر اضطراب اجتماعی دانش آموزان تاثیر معناداری داشته و اضطراب اجتماعی افراد را بهبود بخشیده است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد درمان فراشناختی با تاکید بر کارکردهای اجرایی مغز، سندرم شناختی- توجهی را در دانش آموزان مبتلا به اضطراب اجتماعی کاهش می دهد.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی-رفتاری بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (فروردین) ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
۲۲۷-۲۰۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: نگاه های تلخ و گزنده ای جامعه و طرد زنان مطلقه، سازگاری آنان را با این شرایط مشکل و به حرمت خود شان آسیب می زند. تحقیقات نشان داده است که درمان های هیجان مدار و شناختی-رفتاری می توانند بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنان مطلقه مؤثر باشند، اما پژوهشی که به مقایسه اثربخشی آن ها پرداخته باشد، مغفول مانده است. هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان شناختی-رفتاری بر سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه بود. روش: تحقیق حاضر مطالعه ای شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش متشکل از زنان مطلقه تحت پوشش پایگاه های خدمات اجتماعی منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه این مطالعه 60 زن بودند که به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس سازگاری پس از طلاق فیشر (1976) و مقیاس حرمت خود روزنبرگ (1965) بودند. برای گروه آزمایشی اول، درمان هیجان مدار (میرزازاده و همکاران، 1391) و برای گروه آزمایشی دوم درمان شناختی-رفتاری (موناز و همکاران، 2007) در 9 جلسه 120 دقیقه ای برگزار گردید، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده ها با روش های تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بانفرونی انجام شد. یافته ها: هر دو درمان باعث بهبود سازگاری پس از طلاق و حرمت خود زنانِ مطلقه در پایان مداخلات و دوره پیگیری شدند (01/0>p)، ولی درمان هیجان مدار در بهبود سازگاری آنان نسبت به درمان شناختی-رفتاری اثربخش تر بود (01/0>p). بین این دو روش درمانی در افزایش حرمت خود زنانِ مطلقه تفاوتی مشاهده نشد (05/0<p). نتیجه گیری: زنان مطلقه ای که در جلسات درمان های هیجان مدار و شناختی-رفتاری شرکت کردند سازگاری پس از طلاق و حرمت خود بیشتری را تجربه کردند.
رفتارهای خودآسیب رسان در دختران نوجوان: احتمال خودکشی، نقش عوامل روان شناختی و تأثیر همسالان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: نوجوانان به دلیل عدم رسش کامل شناختی ممکن است نسبت به سایر گروه های سنی در معرض مشکلات آسیب روان شناختی مانند خودکشی و خودآسیب رسانی قرار بگیرند و بررسی عوامل مرتبط با این موضوع از ضروریات مطالعات امروزی است. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی رفتارهای خودآسیب رسانی در دختران نوجوان، احتمال خودکشی و نقش عوامل روان شناختی و همسالان صورت گرفت. روش: این مطالعه به روش توصیفی همبستگی صورت گرفت. جامعه آماری شامل نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت مشهد بود که در بازه زمانی سه ماهه اول سال 1399 در مراکز زندان مشهد، به سر می بردند. تعداد 148 نفر بر اساس فرمول کوکران انتخاب و با استفاده از سیاهه خودآسیب رسانی، مقیاس انگیزه های خودآسیب رسانی (سانسون و همکاران،1994)، مقیاس مشکلات تنظیم هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001)، مقیاس خودانتقادی (گیلبرت، کلارک، همپل و میلز، 2004)، پرسشنامه قلدری/قربانی (آلوئوس، 1996) و مقیاس الگوگیری از خودجرحی همسالان (کلایتر، نیکسون (2003) ارزیابی شدند. داده های پژوهش با استفاده از روش های آماری پیرسون و رگرسیون در نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که نقایص تنظیم هیجانی، خودانتقادی و الگوگیری از خودجرحی همسالان به صورت معناداری خودآسیب رسانی مستقیم را پیش بینی می کنند (0.05>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های مطالعه می توان نتیجه گرفت مشکلات در تنظیم هیجانات، خودانتقادی و همسالان در افزایش رفتارهای خودآسیب رسان نقش دارند و می بایست در پیشگیری از رفتارهای آسیب زا در نوجوانان مدنظر قرار گیرند.
مقایسه اثربخشی آموزش مشاوره انگیزشی نظام مند گروهی و مهارت های فراشناخت بر بهبود سازگاری تحصیلی و خود تنظیمی دختران دانش آموز دبیرستانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضربه منظور بررسی و مقایسه اثر بخشی برنامه مشاوره انگیزشی نظام مند گروهی وآموزش مهارت های فراشناخت بر بهبود سازگاری تحصیلی و خود تنظیمی دختران دانش آموز متوسطه اول شهر تهران انجام شد. روش: بدین منظور 36 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه اول از منطقه 12آموزش وپرورش شهر تهران، که در سال تحصیلی 97-98 مشغول تحصیل بودند، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند .روش پژوهش شبه آزمایشی وبر اساس طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل و جایگزینی تصادفی بود. ابزار آزمون باعنوان پرس شنامه سازگاری تحصیلی(1989) و پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد و همکاران(1995) در مرحله پیش آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. برنامه مشاوره انگیزشی نظام مند گروهی وآموزش مهارتهای فراشناخت طی 10 جلسه 5/1ساعته در مورد گروه های آزمایش به اجرا در آمد، اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پس از دوره های آموزش مرحله پس آزمون توسط شرکت کنندگان در هر سه گروه اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: تفاوت بین گروه های آزمایشی با گروه کنترل برای متغییر سازگاری تحصیلی در سطح 01/0 و برای متغیر خودتنظیمی در سطح 05/0 معنا دار بود. بدین معنا که هر دو روش مشاوره انگیزشی نظام مند و مهارت های فراشناخت باعث افزایش سازگاری تحصیلی و بهبود خود تنظیمی شده اند. همچنین بین میزان اثر بخشی گروه های آزمایشی تفاوت معناداری مشاهده نشد(05/0< P,). نتیجه گیری : نتایج نشان داد که هر دو روش مداخله سبب بهبود سازگاری تحصیلی و خود تنظیمی دانش آموزان شده است.
مقایسه درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه، شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در بهار 1398 به بیمارستان آراد شهر تهران مراجعه کرده بودند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آن ها 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه کنترل در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان متمرکز بر شفقت (طی 8 جلسه) و معنادرمانی (طی 8 جلسه) دریافت کردند و گروه کنترل در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رشد پس از سانحه PTGI (تدسچی و کالهون، 1996) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS21 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری باعث افزایش رشد پس از سانحه (56/122=F و 001/0=p) شده است. همچنین، معنادرمانی به طور معناداری باعث افزایش رشد پس از سانحه (9/15=F و 0004/0=p) شده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت (05/53=F و 05/0>p) تاثیر بیشتری نسبت به معنادرمانی دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان از درمان متمرکز بر شفقت جهت افزایش رشد پس از سانحه به صورت موثرتری نسبت به معنادرمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانگری روان بنه محور و رویکرد شناختی مک کی بر مهارگری عواطف و سبک های حل تعارض در زوجین متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۱۰۵۰-۱۰۳۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: آمارهای موجود نشان می دهند که زوج درمانگری شناختی و روان بنه درمانگری بر مهارگری عواطف و سبک های حل تعارض در زوجین دارای تعارض زناشویی تأثیر داشته اند. وجود پژوهش های متعدد انجام شده در خصوص اثربخشی زوج درمانگری شناختی مک کی و روان بنه درمانگری بر کاهش تعارضات زناشویی، تفاوت های فوق منجر شد تا پژوهش حاضر به مقایسه اثربخشی این دو رویکرد درمانی بپردازد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانگری شناختی مک کی و روان بنه درمانگری بر مهارگری عواطف و سبک های حل تعارض در زوجین دارای تعارض زناشویی شهر قم، انجام شد. روش: طرح این پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه می باشد. جامعه آماری در این پژوهش، کلیه زوجین دارای تعارض زناشویی بودند که جهت حل مشکلاتشان به کلینک روانشناختی قم در سال 1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 45 نفر از این زنان در سه گروه طرحواره درمانی (15 نفر)، درمان پذیرش و تعهد (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جایابی شدند. گروه های آزمایش روان بنه درمانگری یانگ (10 جلسه 90 دقیقه ای)، رویکرد شناختی مک کی (10 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند. گروه گواه در طی این مدت هیچ گونه مداخله ای از روان بنه درمانگری و رویکرد شناختی مک کی دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس مهارگری عواطف (ACS) توسط ویلیامز (1997)، کمپل و آهرانز (1997) و سبک های حل تعارض رحیم (1983) استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که زوج درمانگری شناختی مک کی و روان بنه درمانگری بر بهبود مهارگری عواطف و سبک های حل تعارض در زوجین دارای تعارض زناشویی شهر قم مؤثر بوده و باعث کاهش تعارضات شده است. اثر کلی معنادار شد و در ادامه نتایج جزیی تر و آزمون تعقیبی نشان داد که بین گروه های آزمایش تفاوتی وجود ندارد و تفاوت های هر کدام از گروه های آزمایش با گروه کنترل بوده که معناداری F کلی را باعث شده است. اثربخشی این دو درمان در این سطح معنی دار بوده و در ادامه با بررسی دقیق تر داده ها بر اساس آزمون تعقیبی بن فرونی، مشخص شد که معنی داری بین گروه های آزمایش با گروه کنترل وجود داشته ولی بین دو گروه آزمایش تفاوت ها معنی دار نبوده است. اثراصلی مرحله (0/000 p<و 473/90 =F) اثر متقابل گروه با مرحله (001/> P و 130/84= F) معنی دار شد. اثر متقابل متغیر با گروه و با مرحله (0/001>P و 10/82 =F) و بین گروه ها (008/>P و 5/91 =F) معنی دار شد. (در پس آزمون و پیگیری). نتیجه گیری: توجه به زوج درمانگری روان بنه محور و رویکرد شناختی مک کی برای بهبود مهارگری عواطف و سبک های حل تعارض در زوجین از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بین اثربخشی این دو رویکرد تفاوتی مشاهده نشد و با توجه به یافته های پژوهش و اثربخشی یکسان هر دو رویکرد، استفاده از هر دو درمان به کلینیک های مشاوره، متخصصین حوزه های خانواده و زوج درمانگرها، به منظور کمک به زوجین برای حل تعارضات و جهت پیشگیری از طلاق های تکانشی پیشنهاد می شود.
بررسی مختصات روان سنجی پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۶۲-۱۱۴۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: با توجه به اهمیت مقوله رانندگی و ارتباط آن با سلامت عمومی جامعه، تشخیص صلاحیت های روانشناختی رانندگان تاکسیرانی آنلاین مورد توجه است. تحقیقات مختلف ارتباط بین سلامت روان افراد و رفتارهای مختلف حین رانندگی را نشان داده اند و از سوی دیگر فقدان ابزار ارزیابی در این خصوص، شکاف تحقیقاتی ایجاد کرده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر ساخت ابزاری جهت سنجش سلامت روان رانندگان بود. روش: روش: پژوهش حاضر یک بررسی ابزارسازی و هنجاریابی بود. جامعه آماری پژوهش شامل رانندگان تاکسی های آنلاین در شهر تهران بود. در نهایت 1323 پرسشنامه تکمیل شده بدست آمد. شیوه انتخاب نمونه به صورت دردسترس بود. ابزار پژوهش پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین و پرسشنامه سلامت عمومی بود. به منظور تحلیل آمارهای توصیفی، از فراوانی و درصد استفاده شد. جهت بررسی همسانی درونی پرسشنامه، از همبستگی پیرسون بین خرده مقیاس های «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین» استفاده شد. تحلیل عاملی تأییدی نیز جهت بررسی برازش مقیاس به کار گرفته شد. جهت بررسی روایی همگرای، در کنار پرسشنامه «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین»، پرسشنامه سلامت عمومی نیز روی 100 نفر اجرا گردید و همبستگی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ و ضریب بازآزمایی پرسشنامه نیز جهت بررسی اعتبار پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 22 صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی بیانگر بخوبی برزش مدل را تأیید کرد. ملاک اعتبار بررسی شده در مقیاس حاضر، ضریب آلفای کرونباخ بود که اعتبار نسبتاً بالای ابزار حاضر را نشان داد (در دامنه 0/68 الی 0/77). همچنین بین مؤلفه های ابزار مورد نظر همبستگی معنی داری وجود دارد (در دامنه 0/22 الی 0/52). نتایج روایی همگرایی نیز نشان داد که این ابزار با پرسشنامه سلامت عمومی همبستگی معنی داری دارد (0/001 P=، 0/59 r=). نتیجه گیری:. نتایج بررسی نشان داد که «پرسشنامه سلامت روان رانندگان تاکسیرانی آنلاین» از درستی آزمایی و قابلیت اعتماد بالایی برخوردار است. پیشنهاد می شود در جهت استفاده و ارتقای کارایی این ابزار، تحقیقات بیشتری و در گروه های مختلف اجرا شود.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و آموزش مبتنی بر رویکرد بر ساخت گرایی بر جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۹۲-۱۱۷۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: در دنیایی که پدیده شغل زدایی به سرعت در حال گسترش است، تمایل به سرمایه گذاری های مداوم در مسیر شغلی متنوع که منجر به صرفه جویی در سرمایه های انسانی، اجتماعی و روانشناختی افراد خواهد داشت امری ضروری است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و مشاوره مبتنی بر رویکرد برساخت گرایی بر جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی یک شرکت صنعتی بود. روش: روش پژوهش کنونی آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل کلیه کارکنان پیمانی نیروگاه حرارتی شهرستان شازند بودکه 36 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 12 نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش، طی هشت جلسه بصورت هفتگی، تحت آموزش مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) و نیز آموزش مبتنی بر رویکرد برساخت گرایی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه نگرش مسیر شغلی متنوع (PCAS) گردآوری و از طریق تحلیل واریانس و آزمون مقایسه زوجی بن فرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که هم آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و هم آموزش مبتنی بر رویکرد برساختگرایی در شکل گیری جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان پیمانی در خرده مقیاس های خودجهت دهی مدیریت مسیر شغلی (42/61 =F و 0/001 ) و برانگیختگی ارزشی (39/78 =F و 0/001 <P) اثر معنادار دارد. همچنین، تفاوت معناداری بین دو نوع مداخله وجود ندارد. نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش نتیجه گرفته می شود که هر دو نوع آموزش بسته به شرایط می تواند توسط سازمان ها و صنایع جهت افزایش جهت گیری مسیر شغلی متنوع کارکنان مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه فعّالیت سیستم های مغزی رفتاری و اختلال اضطراب بیماری با نقش میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۲۱۴-۱۱۹۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: حساسیّت سیستم های مغزی/رفتاری نشان دهنده ی آمادگی ابتلا به اشکال متعدد آسیب روان ی از جمله اختلال های اضطرابی است، از سوی دیگر، عدم تحمل بلاتکلیفی نیز به عنوان یک سازه ی فراتشخیصی تقریباً در همه ی اختلال های اضطرابی، ازجمله اختلا اضطراب بیماری وجود دارد. با این حال، روابط میان این متغیرها در قالب یک مدل منسجم و در جمعیت بالینی نیاز به بررسی بیشتری دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای عدم تحمل بلاتکلیفی در تبیین رابطه بین سیستم های مغزی/رفتاری با اختلال اضطراب بیماری انجام شد. فرض بر این است که سیستم های مغزی/رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی در تعامل با یکدیگر به اختلال اضطراب بیماری منجر می شوند. ولی با وجود اهیمت این مدل، پژوهش های کافی در این راستا انجام نشده است. روش: روش اجرای این پژوهش توصیفی، همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه مورد نظر بالینی بود که شامل تمامی درمانجویان دارای اختلال اضطراب بیماری (زن و مرد) مراجعه کننده به مراکز روانشناختی و روان پزشکی شهرستان ارومیه (افراد 17-40 ساله) در سال های 1399-1400 بود. برای این منظور 200 نفر از درمانجویان با روش نمونه گیری هدفمند (با تشخیص روان شناس یا روان پزشک) انتخاب شده و به پرسشنامه های اضطراب سلامتی (سالکوویسکیس و همکاران،2002)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) و مقیاس سیستم های بازداری/فعال ساز رفتاری (کارور و وایت، 1994) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که سیستم بازداری رفتار با ضرایب اثر 0/340 و 0/519 و سیستم فعال سازی رفتار با ضرایب اثر 0/219- و 0/233- به ترتیب بر اضطراب سلامتی و عدم تحمل بلاتکلیفی تأثیر مثبت و منفی دارند. همچنین عدم بلاتکلیفی با ضریب اثر 0/414 بر اضطراب سلامتی تأثیر مستقیم و مثبتی دارد. نتیجه گیری: یافته های ما نشان می دهد که عدم تحمل بلاتکلیفی و سیستم های مغزی/رفتاری می توانند از جمله سازه های زیربنایی در اختلال اضطراب بیماری باشند. می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت سیستم های مغزی/رفتاری و عدم تحمل بلاتکلیفی مکانیسم هایی اثرگذار در تداوم اضطراب بیماری هستند و در نظر گرفتن این روابط می تواند در سبب شناسی و درمان افراد مبتلا به اختلال اضطراب بیماری سودمند باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۴۴۲-۱۴۲۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: نقش والدین در بهبود کیفیت زندگی کودکان کم توان ذهنی کاملا روشن است. مطالعات نشان می دهد ارتقای سطح مهارت های زندگی مادران می تواند به بهزیستی و کیفیت زندگی این کودکان و والدین آن ها منجر شود. بنابراین انجام پژوهش های کنترل شده در این حوزه ضروری و دارای اولویت است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان کم توان ذهنی بودند که در سال 1400-99 در شیراز مشغول به آموزش بودند. نمونه پژوهش 30 نفر والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه نگرش والدین گردآوری شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود تسط خود، پذیرش خود و داشتن هدف اثر معناداری داشته است. همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد پذیرش محبت، ناامیدی و حمایت افراطی نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر تأثیر معناداری داشته است. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش مهارت های زندگی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی و نگرش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر در پژوهش حاضر، توجه بیشتر به آن در حوزه پژوهش و آموزش به خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی کاربردی به نظر می رسد.
مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۴۶۲-۱۴۴۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: عوامل روانشناختی نقش عمده ای در تمایل به جراحی های زیبایی و تکرار آن در میان افراد بازی می کنند. بر این اساس، درمان های روانشناختی مانند طرحواره درمانی و درمان های مثبت گرا می توانند تا حدود زیادی در بهبود این ریشه های شناختی، روانی و رفتاری مؤثر باشند. مرور ادبیات پژوهشی حاکی از ضرورت انجام مطالعاتی است که به مقایسه دو درمان ذکر شده بپردازند. هدف: پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی بر انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی است. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متقاضی جراحی زیبایی بودکه در سال 1399 به بیمارستان ها و مطب های جراحی زیبایی شهر بروجرد مراجعه کردند. از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. روان درمانی مثبت گرا در 14 جلسه 90 دقیقه ای و طرحواره درمانی در 9 جلسه 90 دقیقه ای به مدت دو ماه برگزار شد و برای گروه کنترل هیچ گونه آموزشی اعمال نشد. ابزارهای پژوهش حاضر شامل مقیاس انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و حرمت خود جسمانی (کش، 2003) و نوع روش آماری این پژوهش، تحلیل کواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی بود. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی موجب بهبود انعطاف پذیری شناختی و حرمت خود جسمانی در زنان متقاضی جراحی زیبایی می شوند (0/05 >p) و درصد بهبودی آن ها بیشتر از آزمودنی های گروه کنترل است (0/05 >p). ولی دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری با هم نداشتند (0/05 <P). نتیجه گیری: به نظرمی رسد که روان درمانی مثبت گرا و طرحواره درمانی موجب بهبود ارزیابی افراد از ظاهر جسمانی خود و بالا بردن میزان ادراک افراد در سنجش، ارزیابی و قابل کنترل بودن محیط در زنان متقاضی جراحی زیبایی می شود.
بررسی نقش واسطه گری مهارت های ارتباطی و مهارت های تحصیلی در رابطه هیجان خواهی و باورهای فراشناختی با ریسک پذیری دانش آموزان نوجوان دارای رفتارهای پرخطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه گری مهارت های ارتباطی و مهارت های تحصیلی در رابطه هیجان خواهی و باورهای فراشناختی با ریسک پذیری دانش آموزان نوجوان دارای رفتارهای پرخطر بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره ی متوسطه ی دوم شهر کرج و در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 300 نفر از میان آن ها انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های رفتارهای پرخطر (RBH) زاده محمدی و همکاران (1390)، رفتارهای ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی (SAEBRS) کیلگوس و همکاران (2016)، هیجان خواهی (SS) زاکرمن و همکاران (1981)، باورهای فراشناختی (MB) ولز و کارترایت- هاتون (2004)، مهارت های ارتباطی بین فردی (AICS) فترو (2000) و مهارت های تحصیلی (AS) شعبانی و همکاران(1397) استفاد شد. برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار بوده است. هیجان خواهی با سح معنی داری (1/0) و باورهای فراشناختی با سطح معنی داری (1/0) به صورت مستقیم با ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی رابطه دارند. هیجان خو.اهی به صورت غیرمستقیم و با واسطه متغیر مهارت های ارتباطی بین فردی با ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی ارتباط دارند (03/0). رابطه غیرمستقیم باورهای فراشناختی با ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی از طریق مهارت های ارتباطی بین فردی تأیید نشد (35/0). همچنین نتایج نشان داد هیجان خواهی به صورت غیرمستقیم و با واسطه متغیر مهارت های تحصیلی با ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی ارتباط دارند (04/0). باورهای فراشناختی به صورت غیرمستقیم و با واسطه متغیر مهارت های تحصیلی با ریسک پذیری اجتماعی، تحصیلی و هیجانی رابطه دارد (01/0).
رابطه ظرفیت تأملی والدین و بد تنظیمی هیجانی نوجوانان: نقش میانجی توانایی ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی توانایی ذهنی سازی در رابطه بین ظرفیت تأملی والدین با بد تنظیمی هیجانی نوجوانان انجام گردید. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر و پسر بودند که در طیف سنی 11 تا 17 سال قرار داشتند و در سال تحصیلی 1400- 1399 مشغول به تحصیل در مناطق یک و دو شهرستان زنجان بودند. 200 نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس برای این پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ذهنی سازی (RFQ) (ها و همکاران، 2013) و دشواری تنظیم هیجان- (DERS) (گرتز و روئمر، 2004) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. شاخص های برازش نشان دهنده ی برازش عالی داده ها با مدل اصلاح شده بود. ظرفیت تأملی والدین (هم مادر و هم پدر) به صورت غیرمستقیم و از طریق توانایی ذهنی سازی توانستند بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان را پیش بینی کنند (۰01/۰p‹). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که ظرفیت تأملی والدین و توانایی ذهنی سازی در کنار هم می توانند نقش زیادی در پیش بینی بد تنظیمی هیجانی در نوجوانان داشته باشند و لزوم توجه به این عوامل در برنامه های ارتقا تنظیم هیجانی ضروری است.
نقش واسطه ای بخشودگی بین فردی در رابطه بین تمایز یافتگی و شایستگی اجتماعی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای بخشودگی بین فردی در رابطه بین تمایزیافتگی و شایستگی اجتماعی دانشجویان بود. پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش، شامل دانشجویان دختر دانشگاه تهران در همه مقاطع در سال 1399 بودند. به منظور جمع آوری داده ها 378 نفر از آن ها به روش در دسترس انتخاب شده و به صورت آنلاین مورد سنجش قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه شایستگی اجتماعی (SCQ) (پرندین، 1385)، پرسشنامه تمایزیافتگی خود (DSI) (اِسکورن و اِسمیت، 2003) و مقیاس بخشودگی بین فردی (IFS) (احتشام زاده و همکاران، 1389) انجام شد. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 تحلیل شدند. ضرایب مسیر تمایزیافتگی بر بخشودگی بین فردی (001/0=P، 635/0=β) و بخشودگی بین فردی بر شایستگی اجتماعی (001/0=p، 649/0=β) معنادار بود (05/0>P)؛ اما مسیر مستقیم تمایزیافتگی بر شایستگی اجتماعی معنادار نبود (122/0=p، 149/0=β). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که مسیر غیرمستقیم تمایزیافتگی بر شایستگی اجتماعی با نقش میانجی بخشودگی بین فردی (001/0=P، 412/0=β) معنادار بود (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که بخشودگی بین فردی بین تمایزیافتگی و شایستگی اجتماعی دانشجویان دختر نقش میانجی کامل دارد.
اثربخشی آموزش صلح بر افزایش خودکارآمدی و تاب آوری در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(مرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
۹۷۰-۹۵۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: خودکارآمدی و تاب آوری از جمله مهمترین مفاهیم مرتبط با سرمایه روانشناختی بوده و باتوجه به ماهیت چند بعدی آموزش صلح، بررسی تأثیر آن بر افزایش خودکارآمدی و تاب آوری در دانش آموزان مسأله اصلی پژوهش حاضر است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش صلح بر خودکارآمدی و تاب آوری دانش آموزان دوره متوسطه اول انجام شد. روش: پژوهش حاضر به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و در نظر گرفتن سه گروه آزمایش، کنترل با پیگیری دو ماهه انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره اول متوسطه منطقه 3 شهر تهران، تشکیل داده اند. 60 نفر نمونه (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه گواه) با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه سرمایه های روانشناختی بوده که برای آزمودن دو گویه خودکارآمدی و تاب آوری از آن استفاده شده است. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش طی 8 جلسه 120 دقیقه ای در 8 هفته مداوم، تحت آموزش صلح قرار گرفته و گروه کنترل، نیز هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. در پایان دوره از گروه آزمایش، پس آزمون و بعد از گذشت دو ماه، آزمون پیگیری به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس مختلط در نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر آموزش صلح بر مؤلفه های خودکارآمدی و تاب آوری، در سطح 0/01 معنادار است. همچنین آموزش صلح در مقایسه با گروه کنترل منجر به افزایش میانگین نمرات مؤلفه های خودکارآمدی و تاب آوری در مراحل پس آزمون و پیگیری شده است. نتیجه گیری: باتوجه به تأثیر معنادار آموزش صلح بر افزایش خودکارآمدی و تاب آوری دانش آموزان، می توان از این روش در موفقیت تحصیلی آن ها استفاده نمود.
بررسی اثربخشی آموزش هیجان مدار مبتنی بر رویکرد (HMT-LMG) بر تنظیم هیجان و حل تعارض والد-نوجوان دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش رویکرد هیجان مدار مبتنی بر رویکرد «محکم در آغوشم بگیر، رهایم کن» بر تنظیم هیجان و حل تعارض والد-نوجوان انجام گرفت. روش : روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری دانش آموزان دختر 17-14 ساله نواحی هفت گانه شهر مشهد در سال تحصیلی 1400- 1399 (12018 نفر) بودند. با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، هشت آموزشگاه مقطع متوسطه به صورت تصادفی انتخاب شدند. تعداد دانش آموزان این آموزشگاه ها (1425) نفر بودند. از پرسشنامه مقیاس نگرش به فرزند، نسخه ی مادر (CAMS) به عنوان آزمون غربالگری و با هدف شناسایی تعارضات والد-فرزندی استفاده شد. سپس از بین دانش آموزان داوطلب تعداد 30 دانش آموز همراه با مادر انتخاب شده و به صورت گزینش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 زوج مادر-دختر) قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها همچنین از دو پرسشنامه ی تاکتیک های تعارض موری اشتراوس (CP) فرم تعارض با والدین و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومئر (2004) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. هر دو گروه آزمایش و کنترل پرسشنامه های مذکور را تکمیل و سپس گروه آزمایش به مدت پنج جلسه در جلسات آموزشی رویکرد هیجان مدار مبتنی بر مدل «محکم در آغوشم بگیر، رهایم کن» آیکین و آیکین (2017) قرار گرفتند. سپس هر دو گروه پرسشنامه های پژوهش را به عنوان پس آزمون تکمیل و در نهایت، داده ها با تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS-21 تجزیه وتحلیل شد. یافته ها : یافته ها نشان داد که اثر زمان، گروه و تعامل زمان در گروه آزمایش برای مؤلفه های حل تعارض و رویکردهای تنظیم هیجان معنادار بوده است.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و درمان فراشناختی بر راهبردهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اختلال ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﺍﺩ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ یﮑی ﺍﺯ بیماری های ﻣﺰﻣﻦ روان پزشکی، ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﻪ یﮑی ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻋﻤﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺗﺒﺪیﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﺪﻑ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ بررسی مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و درمان فراشناختی بر راهبردهای سازگار و ناسازگار تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده متادون بود. روش : پژوهش حاضر، یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با آزمون پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. نمونه شامل 60 نفر از بین بیماران دریافت کننده درمان نگهدارنده متادون بودکه طی 6 ماهه دوم سال 1398 به مراکز ترک اعتیاد مشهد مراجعه کرده بودند. آزمودنی ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمانی فراشناخت) و یک گروه کنترل جایگزین شدند. از پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و همکاران (2007) برای گردآوری داده ها استفاده شد و داده های جمع آوری شده ﺑﻪ ﮐﻤﮏ نرم افزار Spss-24 ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺷﺪ. یافته ها : نتایج نشان داد که هم درمان پذیرش و تعهد و هم درمان فراشناختی بر افزایش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان سازگار و کاهش راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگار مؤثر هستند. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد در تغییر نمرات راهبردهای تنظیم هیجان نسبت به درمان فراشناختی مؤثرتر عمل کرده است. به صورت کلی می توان نتیجه گرفت که ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﺒﺘﻨی ﺑﺮ ﭘﺬیﺮﺵ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﺩﺭ تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده متادون رویکرد درمانی بهتری است.