فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۰۱ تا ۴٬۰۲۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
ایمان یکی از واژه های کلیدی در حوزه دین و دین داری است که پرداختن به ماهیت و تعیین جایگاه و نقش آن، تأثیری بسزایی در زمینه های مختلف زندگی انسان دارد. پژوهش حاضر باهدف بررسی تفاوت مدل پیشایندها و پسایندهای ادراک ایمان فردی شده بر اساس سازه های مذهبی در دانشجویان ادیان مختلف بود. طرح پژوهش حاضر استنباطی با روش مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی، علوم پزشکی جندی شاپور، شهید چمران و طلاب حوزه علمیه بود که از این میان، 429 نفر با استفاده از روش نمونه برداری هدفمند انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پایبندی مذهبی، پرسشنامه تعهد مذهبی، پرسشنامه باورهای مذهبی، پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت، پرسشنامه ایمان و مقیاس ادراک ایمان فردی شده استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر چند گروهی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته های حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت معناداری بین دو مدل ادراک ایمان فردی شده برحسب متغیرهای مذهبی بر اساس ادیان زرتشت، صابئین مندایی، مسیحیت و اسلام وجود ندارد. همچنین نتایج مربوط به آزمون مدل پیشنهادی نشان داد که مدل پیشنهادی با خطای قابل قبول از برازش خوبی برخوردار است. سازه های مذهبی شامل هوش معنوی، باور مذهبی، پایبندی مذهبی، تعهد درونی مذهبی و ... به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر میزان ادراک ایمان فردی شده دانشجویان تأثیرگذار است.
مقایسه میزان فشار روانی و سازگاری زناشویی والدین کودکان نارسا هوشی، معلول جسمی حرکتی و والدین کودکان عادی در گستره سنی 7 تا 12 سال
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین مقایسه میزان فشار روانی و سازگاری زناشویی والدین کودکان عقب مانده ذهنی تربیت پذیر، معلول جسمی حرکتی و والدین کودکان عادی شهر اردبیل در گستره سنی 7 تا 12 سال صورت گرفت. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق، شامل تمامی والدین کودکان کم توان ذهنی تربیت پذیر و والدین کودکان عادی بودند. 60 نفر (30 نفر والدین کودکان نارسا هوشی و معلول جسمی و 30 نفر والدین کودکان عادی) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه رضایت مندی زوجیت افروز و پرسشنامه فشار روانی بود. تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین فشار روانی والدین کودکان نارسا هوشی و کودکان عادی تفاوت معناداری وجود دارد. بر همین اساس متخصصان و مسئولان امر باید برنامه ریزی های جهت کاهش فشار روانی والدین کودکان نارسا هوشی مدنظر داشته باشند و تلاش هایی برای افزایش سازگاری زناشویی کنند.
تعیین تفاوت بین نوازندگان ساز های سنتی با نوازندگان ساز های جدید از نظر مولفه های تفکر خلاق و هوش هیجانی و سلامت روانی به تفکیک جنسیت
حوزه های تخصصی:
هنر موسیقی و ارتباط آن با انسان از گذشته های دور همواره موردتوجه بوده است و تأثیرات آن بر جسم، روح و روان انسان ها موردبررسی قرارگرفته شده است. پژوهش حاضر باهدف مقایسه تفکر خلاق، هوش هیجانی و سلامت روانی در بین نوازندگان ساز های سنتی و جدید زن و مرد انجام شد. روش این پژوهش علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوازندگان ساز های سنتی و جدید شهر ارومیه به تعداد 400 نفر بودند (220 نفر نوازنده ساز های سنتی و 180 نفر نوازنده ساز های جدید). نمونه گیری این پژوهش به صورت تصادفی طبقه ای بود، به این گونه که 110 نفر از نوازندگان ساز های سنتی و 90 نفر از نوازندگان ساز های جدید انتخاب و درنهایت 200 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. ابزار های این پژوهش شامل پرسشنامه تفکر خلاق عابدی (1372)، پرسشنامه هوش هیجانی بار اون (1980) و پرسشنامه تفکر سلامت روانی 90 سوالی (1973) بودند. برای تحلیل آماری داده ها نیز از آزمون آماری تی مستقل استفاده گردید. یافته ها حاکی از آن است بین مؤلفه های تفکر خلاق، هوش هیجانی و سلامت روانی در بین نوازندگان زن و مرد تفاوت معنی داری وجود دارد.
الگوی ساختاری مهارت های اجتماعی کودکان با ناتوانی های یادگیری بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی، مشکلات رفتاری، و کنش های اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
۱۵۷-۱۴۱
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری عاملی مؤثر بر بسیاری از جنبه های زندگی فرد از جمله مهارت های اجتماعی است، به گونه ای که عمده کودکانی که مهارت های اجتماعی ضعیف دارند، گوشه گیر و منزوی می شوند. بنابراین هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی ساختاری مهارت های اجتماعی کودکان با ناتوانی های یادگیری بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی، مشکلات رفتاری، و کنش های اجرایی بود. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. تعداد 220 نفر از دانش آموزان با ناتوانی یادگیری مراجعه کننده به مرکز درمان ناتوانی های یادگیری بوجیکای شهر تهران در سال 98-1397 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و فرم والدین پرسشنامه های مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990)، فرم والدین سبک های دلبستگی هالپرن و کاپنبرگ (2006)، خودکارآمدی تحصیلی جینکینز و مورگان (1999)، مشکلات رفتاری راتر (1967) و فرم کوتاه کنش های اجرایی بریف (جیویا و همکاران، 2000) را تکمیل کردند. تحلیل داده های پژوهش با روش الگویابی معادلات ساختاری و آزمون اثرهای واسطه ای در مدل پیشنهادی با روش بوت استراپ با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار است. بر اساس نتایج سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی و خودکارآمدی تحصیلی به ترتیب پیش بین منفی و مثبتی برای مهارت اجتماعی بودند (0/01>P) و نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی و کنش های اجرایی در رابطه بین سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی با مهارت اجتماعی مورد تأیید قرار گرفت. یافته ها همچنین نشان دادند که سبک دلبستگی ایمن روی مهارت های اجتماعی کودکان با ناتوانی یادگیری با نقش واسطه ای کنش های اجرایی، تأثیر غیرمستقیم داشته و این اثرپذیری معنادار بود (0/01>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان گفت که متغیرهای خودکارآمدی تحصیلی، مشکلات رفتاری، و کنش های اجرایی در رابطه بین مهارت های اجتماعی و سبک های دلبستگی در کودکان با ناتوانی های یادگیری نقش واسطه ای دارند.
مقایسه اثربخشی دارودرمانی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
۲۰۸-۱۹۲
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی یکی از شایع ترین اختلالات عصبی- تحولی دوران کودکی است که بر کنش های اجرایی افراد مبتلا، تأثیر منفی دارد. بدین ترتیب مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی و مقایسه دارودرمانی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان پسر با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی مدارس استثنایی شهر رشت در نیمسال دوم سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش شامل 36 نفر از کودکان جامعه مذکور بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه (12 نفر در گروه دارودرمانی، 12 نفر در گروه نوروفیدبک، و 12 نفر در گروه گواه) جایدهی شدند. ابزار گردآوری داده های این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه رتبه بندی رفتاری کنش های اجرایی (جیوویا و همکاران، 2000) بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در محیط SPSS22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش دارودرمانی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کلی و مؤلفه های آن در کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی مؤثر بوده است (0/001>p). با این حال، نوروفیدبک بیشتر از دارودرمانی بر بهبود کنش های اجرایی کلی و مؤلفه های آن در کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی اثر داشته است (0/001>p). نتیجه گیری: دارودرمانی با تأثیر بر ساختارهای مغزی و نوروفیدبک علاوه بر تأثیر بر ساختارهای مغزی با استفاده از اصول یادگیری شرطی سازی عاملی به لحاظ کارکردی نیز به تغییر و بهبود امواج مغزی، تقویت مهارت خودنظم جویی، ارتقاء عملکرد مغزی و در نهایت به میزان بیشتری به بهبود کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی منجر می شود.
اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری مبتنی بر آموزش رو در روی بر سبک های فرزندپروری به مادران دارای کودک مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای در شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف، بررسی اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری مبتنی بر آموزش رو در روی بر سبک های فرزندپروری به مادران دارای کودک مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای در شهر اصفهان بود روش : در این مطالعه ی کارآزمایی 50 نفر از مادران دارای کودکان 10-3 ساله ی مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای در اصفهان در سال 1397 وارد مطالعه و به طور تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند. به گروه اول آموزش رو در رو ارایه شد. گروه دوم، گروه شاهد (در نوبت درمان) بودند. ارزیابی با آزمون کانرز و ارزیابی فرزندپروری بامریند، قبل و بعد از زمان مداخله سنجیده شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS و تجزیه و تحلیل آزمون های آنووا، کروسکال- والیس، آزمون تی زوجی و من ویتنی تحلیل شدند. یافته ها: آموزش رو در روی بر بهبود مشکلات سلوک (P=0/03)، یادگیری (P=0/04)، بیش فعالی (P=0/007)، رفتار تکانه ای (P=0/008) و اضطراب (P=0/02) کودکان موثر بود، ولی در مشکلات جسمی- روانی (P=0/7) تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: آموزش والدین کودکان دچار مشکلات سلوک، یادگیری، بیش فعالی، رفتار تکانه ای و اضطراب با شیوه ی آموزش رو در روی والدین در بهبود مشکلات کودکان موثر بود.
اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر اهمال کاری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر اهمالکاری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران در سال 1400 بود. روش مورد استفاده در این پژوهش برحسب هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و گمارش تصادفی آزمودنی ها بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 30 نفراز دانش آموزان در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه آموزش مهارت های هوش هیجانی دیدند و گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکردند. به منظور گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه اهمالکاری (سولومون و راث بلوم، 1984) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (حسین چاری و دهقانی زاده، 1391) استفاده شد. به منظور سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد و مقدار این ضریب برای هر دو پرسشنامه بالای 0.7 به دست آمد. هم چنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا استفاده شد که برای این منظور پرسشنامه به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS22 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته ها نشان داد، آموزش هوش هیجانی باعث کاهش اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان شده، هم چنین براساس نتایج یافته ها، آموزش هوش هیجانی باعث افزایش سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان شد. بنابراین به نظر می رسد، آموزش مهارت های هوش هیجانی می تواند باعث کاهش اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان شده و تکنیک های موثری را برای افزایش سرزندگی تحصیلی ارایه کند.
تاثیر درمان هیجان مدار بر انعطاف پذیری کنشی و اضطراب مرگ بیماران عروق کرونر قلب
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: بیماری های قلبی عروقی به عنوان مهم ترین عامل مرگ و ازکارافتادگی در ایران و جهان محسوب می شوند. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر انعطاف پذیری کنشی و اضطراب مرگ بیماران عروق کرونر قلب بود. مواد و روش کار: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران عروق کرونر قلب مراجعه کننده به کلینیک باران مشهد در نیمه اول سال 1400 شامل 85 نفر بودند و گروه نمونه شامل 30 نفر از این افراد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری جای گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انعطاف پذیری کنشی کانر و دیویدسون (2003)، و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1983) بود. جهت اجرای درمان هیجان مدار از پروتکل گرینبرگ و واتسون (2009)، استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون آماری تحلیل کواریانس چند متغیره حاکی از وجود تفاوت معنادار در انعطاف پذیری کنشی و اضطراب مرگ بیماران عروق کرونر قلب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل که هیچ نوع درمانی را دریافت نکرده بودند، بود. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده می توان بکارگیری درمان هیجان مدار با پروتکل گرینبرگ و واتسون را جهت بهبود انعطاف پذیری کنشی و اضطراب مرگ بیماران عروق کرونر قلب پیشنهاد نمود.
رابطه ی تمایز یافتگی خود و باورهای ارتباطی در ادراک استرس زوجین و نقش واسطه گری نظم جویی شناختی هیجانی
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف رابطه ی تمایز یافتگی خود و باورهای ارتباطی در ادراک استرس زوجین ونقش واسطه گری نظم جویی شناختی هیجانی انجام شد. روش: به لحاظ روش گردآوری داده ها، از نوع توصیفی _ همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش عبارت بود از کلیه ی زوج هایی که در سال 1400 به کلینیک های مشاوره و روانشناختی منطقه سه شهر تهران مراجعه کردند. از میان آنان نمونه ای به حجم 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. در این پژوهش به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تمایز یافتگی خود (دریک، 2011)، استرس ادراک شده (کوهن، کامارک و مرملستین، 1983)، باورهای ارتباطی (ایدلسن و اپستین،1982) و نظم جویی شناختی هیجانی(گارنفسکی و همکاران، 2001) استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین تمایزیافتگی و استرس ادراک شده و بین باورهای ارتباطی و استرس ادراک شده رابطه معنادار مستقیم و غیر مستقیم (از طریق نقش واسطه گر تنظیم شناختی هیجان) وجود دارد. (05/0p<) نتیجه گیری: نتایج نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و باورهای ارتباطی و نقش مهم و مؤثری بر کیفیت و ثبات زندگی زوجین دارد. زیرا کمبودهای موجود در کفایت عاطفی و عاطفی زوجین در کنار باورهای نادرست می تواند مانعی بر سر راه برقراری روابط صمیمانه و درک احساسات و کاهش رضایت زوجین باشد.
مقایسه سبک های فرزند پروری و تاکتیک های تعارض زناشویی بر اساس ترتیب تولد زوج
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تفاوت سبک های فرزند پروری و تاکتیک های تعارض زناشویی بر اساس ترتیب تولد زوج بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع پس رویدادی یا علّی– مقایسه ای است. جامعه مورد مطالعه در این تحقیق شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهر تهران می باشد که حداقل دو سال از مدت ازدواج آنها سپری شده باشد. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شامل 150 زوج (300 نفر) مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران می باشد که به صورت در دسترس انتخاب شدند. جهت گرداوری اطلاعات از پرسشنامه شیوه فرزندپروری بامریند (1966) و پرسشنامه تاکتیک های حل تعارض استراوس و همکاران (2007) استفاده شد. از روش تحلیل واریانس جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. نتایج نشان داد، که بین سبک های فرزند پروری مقتدرانه، سهل گیرانه و مستبدانه در زوج های با ترتیب تولد های مختلف تفاوتی وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که بین تاکتیک حمله و مذاکره (فرم پرخاشگر-قربانی) در زوج های با ترتیب تولد های مختلف تفاوتی وجود ندارد. در آخر نتایج نشان داد، که بین تاکتیک مذاکره (فرم قربانی) در زوج های با ترتیب تولد های مختلف تفاوتی وجود ندارد. اما بین تاکتیک مذاکره (فرم پرخاشگر) در زوج های با ترتیب تولد های مختلف تفاوت وجود داشت.
بررسی و انطباق مؤلفه ها و شاخص های سنجش میزان خلاقیت در اثر معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (خرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
۶۱۰-۵۹۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: تمام مراحل فرآیند طراحی معماری از تحقیق تا تحلیل، ارزیابی و فرم پردازی در بطن خود نیازمند خلاقیت می باشند، لذا شناخت و به کارگیری صحیح خلاقیت در معماران از اهمیت به سزایی برخوردار است. با وجود انجام پژوهش های مختلف در این حوزه، همچنان درک مشترکی از نحوه ارزیابی خلاقیت در اثرمعماری وجود نداشته و بیشتر ارزیابی ها بر اساس ملاک های ذهنی انجام می گیرد که موجب بلاتکلیفی ها و عدم امکان ارزیابی صحیح اثر گردیده است. هدف: این پژوهش با هدف شناسایی و اولویت بندی مؤلفه ها و شاخص های مؤثر در سنجش میزان خلاقیت تجلی یافته معماران در آثارشان، انجام شد. روش: تحقیق از نظر هدف کاربردی و از منظر جمع آوری داده ها در میان مطالعات توصیفی، از نوع همبستگی و دارای روش تحقیق ترکیبی اکتشافی است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل پژوهش های پیشین بوده و با نمونه گیری هدفمند 40 پژوهش انتخاب گردید. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه اساتید دانشگاه های معماری، طراحان و کارکنان حوزه مدیریتی در سازمان های مرتبط به معماری در سال 1399 در مشهد بود که 110 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی، داده های مورد نیاز شامل پژوهش های پیشین بوده که با استفاده از روش فراترکیب و از طریق مراحل هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو، به ترکیب داده های به دست آمده پرداخته شد. ابزار اندازه گیری در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بودکه درستی آزمایی آن از روش تحلیل عاملی با استفاده از نرم افزار PLS انجام شد. یافته ها: مؤلفه های تازگی، عملی بودن، کارایی و وجه هنری در یافته های پژوهش با سطح اطمینان 95% تأیید شدند (0/001 p=). نتیجه گیری: نتایج نشان داد در سنجش خلاقیت اثر بایستی به عوامل مختلفی همچون وجوه نو بودن، کارایی، تحقق پذیری و هنری به بصورت همزمان تمرکز نمود
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر نگرانی و خودانتقادی افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پیشرفت روان درمانی در زمینه اختلال اضطراب منتشر، بستگی به شناخت عمیق علائم و عوامل مرتبط با آن دارد. با توجه به تازگی مفهوم درمان متمرکز بر هیجان، پیشینه مطالعات نشان دهنده اهمیت نقش هیجان و اثربخشی درمان در اختلالات روانشناختی است. اما آیا درمان متمرکز بر هیجان می تواند بر نگرانی و خودانتقادی افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر مؤثر باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر نگرانی و خودانتقادی افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه ناهمزمان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل افراد مراجعه کننده به یکی از کلینیک های روانشناسی تهران در سال 1399 بود. 4 شرکت کننده به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و طی 20-16 جلسه درمان متمرکز بر هیجان (تیمولاک و مک الوانی، 2018)، به پرسشنامه های نگرانی پنسیلوانیا (میر، میلر، متزگر و بورکوک، 1990) و خودانتقادی (گیلبرت، کالرک، همپل، مایلز و آیرونز، 2004) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش ترسیم دیداری، درصد داده های ناهمپوش، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی انجام شد. یافته ها: درمان متمرکز بر هیجان باعث کاهش متغیر نگرانی (درصد بهبودی 61/08%) گردید و اثر آن تا پایان دوره پیگیری دو ماهه حفظ شد (درصد بهبودی 57/91%). هم چنین درمان موجب کاهش متغیر خودانتقادی (درصد بهبودی 83/19%) شده که اثر آن تا پایان دوره پیگیری ماندگار بود (درصد بهبودی 79/72%). شاخص پایا در این متغیرها نیز، حاکی از معناداربودن این تغییرات بود (0/05 >P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های مطالعه حاضر در مورد اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر کاهش نگرانی و خودانتقادی، این موضوع مطرح می شود که درمان با تغییر هیجان و بازسازی تجارب هیجانی نامطلوب، موجب کاهش علائم و مشکلات روانشناختی احتمالی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر می شود.
بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی با علائم عصب شناختی نرم در مادران آن ها و تدوین برنامه درمانی برای کودک و مادر: مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: در سال های اخیر مطالعات زیادی در رابطه با وجود علائم عصب شناختی نرم در اختلال کاستی توجه / فزون کنشی انجام گرفته اما هنوز پیرامون رابطه ی احتمالی میان این گونه علائم در کودک و مادر، و همچنین پیشنهاد رهیافت های مداخله ای و درمانی، در کشور ما پژوهشی صورت نگرفته است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان علائم عصب شناختی نرم در پسران دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی با مادران شان و ارائه برنامه درمانی برای رفع علائم هم درکودک و هم در مادر بود. روش: این مطالعه از نوع ترکیبی بود بدین ترتیب که در بخش اول (کمی) از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد و در بخش دوم (کیفی) با توجه به نتایج بدست آمده و با استفاده از شبکه مضامین (آتراید - استرلینک) برنامه ای برای بهبود علائم مادر و کودک طراحی گردید. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال کاستی توجه / فزون کنشی ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-1395 بوده است. از میان 170 مراجعی که در 5 مرکز درمانی، تشخیص این اختلال را گرفته و حاضر به همکاری بودند، یکصد نفر از کودکان و مادرانشان به شیوه تصادفی انتخاب و تست عصب - شناختی کمبریج (1995) روی آنها اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه انجام شد. یافته ها: در بخش کمی پس از تحلیل داده ها، نتایج همبستگی و رگرسیون نشان دهنده همبستگی معنی داری بین علائم عصب شناختی نرم کودک و مادر بود (0/23 =R) همچنین بیشترین میزان همبستگی ها بین نمره کل علائم عصب شناختی نرم کودک با هماهنگی حرکتی مادر (0/71 r=)، نمره کل عصب شناختی نرم مادر با هماهنگی حرکتی و کنترل پاسخ کودک (0/68 و 0/77 r=) و خرده مقیاس های مشابه در هردوی آنها بود. در بخش کیفی نیز با استفاده از روش شبکه مضامین، مضامین پایه (علائم عصب شناختی نرم مادر و کودک)، مضامین سازماندهنده (هماهنگی حرکتی، یکپارچگی حسی و کنترل پاسخ) و مضامین فراگیر (فعالیت های طراحی شده) مشخص شدند که با توجه به آنها برنامه درمانی برای کودک و مادر به طور جداگانه تدوین و اعتباریابی شد که از اعتبار مناسبی برخوردار بود. نتیجه گیری: ارتباط معنی دار علائم عصب شناختی نرم و نشانه های اختلال کاستی توجه / فزون کنشی در کودک و مادر حکایت از آن دارد که سازوکار های احتمالی عصب روانشناختی در بروز این ارتباط دخالت دارند و به همین سبب تشخیص بهنگام این گونه علائم در مادران و پیگیری های درمانی مناسب برای مادر و کودک از اهمیت خاصی برخوردار است.
آینده پژوهی و ارائه روندهای توسعه کیفی در دانشگاه های دولتی شهر تهران مبتنی بر رویکرد دانشگاه تراز جهانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعات اجمالی انجام شده در رابطه با روند تحولات آموزش عالی در ایران و چگونگی گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی حاکی از مورد توجه نبودن فرآیند برنامه ریزی نوسعه دانشگاهی است. هدف از این تحقیق طراحی و اعتباریابی مدل آینده پژوهی روندهای توسعه کیفی[m1] دانشگاه های دولتی شهر تهران مبتنی بر رویکرد دانشگاه در تراز جهانی می باشد. روش ها: در این پژوهش، از روش روش آینده پژوهی (دلفی) استفاده شده است. به این صورت که در فاز اول با استفاده ازمبانی نظری، ساختار اولیه و عوامل مهم تاثیرگذار در هر یک از ابعاد الگوی اولیه شناسایی شده است و پس از آن برای سنجش و بررسی جزئیات الگو از روش آینده پژوهی دلفی استفاده شده است. حجم نمونه در این پژوهش بر مبنای اصل اشباع در تحقیقات کیفی شامل40 نفر می باشد. برای تجزیه و تحلیل از شاخص های توصیفی - استنباطی استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد که عوامل مؤثر بر توسعه کیفی دانشگاه ها مبتنی بر رویکرد دانشگاه در کلاس جهانی را می توان در[m2] 6 مقوله اصلی یعنی مقوله مرکزی، شرایط علی، شرایط مداخله گر، بسترها، راهبردها و مقوله پیامدها و 24 زیرمقوله طبقه بندی نمود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه باید به ارتقای کیفی دانشگاه ها نیز توجه کافی شود تا شاهد پیشرفت روز افزون تحصیلی و آموزشی در دانشگاه های کشور همسو و همسطح با دانشگاه های تراز جهانی باشیم. [m1]داور محترم اول: ویراستاری ادبی؟ متناسب با نظر داور محترم ویرایش ادبی در چکیده صورت گرفت و تغییرات با رنگ سبز مشخص شد [m2]داور محترم دوم: 6 مقوله اصلی را در چکیده بیاورید متناسب با نظر داور محترم دوم شش مقوله بیان شد و تغییرات با رنگ زرد مشخص شدند
واکاوی تجربیات معلمان درباره موانع و مشکلات یادگیری درس ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:هدف اصلی این پژوهش بررسی مشکلات و موانع یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی با استنادبه تجارب زیسته و روایت های معلمان بود. روش ها:در این مطالعه از رویکرد کیفی و روش روایت پژوهی استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه کلیه ی معلمان ریاضی نمونه دبیرستانی شهر تهران می باشد،که باروش نمونه گیری هدفمند در دسترس و بر مبنای اشباع نظری یافته ها،تعداد6نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند .داده ها از طریق مصاحبه حضوری نیمه ساختار یافته عمیق جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل گردید. یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بر مبنای تجارب معلمان مهم ترین موانع و مشکلات یاد گیری دانش آموزان در درس ریاضی شامل 5 درون مایه به شرح ذیل می باشد1- عملکرد معلم با چهار طبقه مهارت شغلی،رضایت شغلی،عملکرد دانش آموز وارتباط موثر،2-بدفهمی محتوا با چهار طبقه نحوه استدلال،اتصال مفاهیم،طرح واره ذهنی و روش تدریس،3-انگیزه با چهار طبقه باور دانش آموز،نگرش،اعتماد به نفس و روش تدریس، 4- اضطراب ریاضی با پنج طبقه محیط یاد گیری،خانواده،شیوه ارزشیابی،اعتماد به نفس و روش تدریس 5-ساختار نظام آموزشی با چهار طبقه کتب درسی،زمان کلاس،ارزشیابی و قوانین و مقررات می باشد. نتایج : در مجموع تحلیل عمیق دید گاه های معلمان در خصوص موانع و مشکلات یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی موجب شناسایی موارد 5 درون مایه ،عملکرد معلم،بد فهمی محتوا،انگیزه،اضطراب ریاضی و ساختار نظام آموزشی گردید. بدیهی است به کار گیری راهکار های لازم جهت رفع موانع و مشکلات یادگیری، مستلزم تلاش سازمان یافته و منسجم خود دانش آموزدانش آموزان،معلمان و نظام های آموزشی می باشد
اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتارهنجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
۴۰۰-۳۸۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی اثربخشی مداخله مبتنی برذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی پرداختند. اما پژوهشی که به اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری صورت گرفت. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان پسر 13 تا 18 سال دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شیراز در سال 1398 بودند، با روش نمونه گیری در دسترس 26 نفر بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی (زیلوفسکا، 2012) را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه خود مهارگری تانجنی (تانجی و بائومیسر، 2004) و پرسشنامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده محمدی، احمدآبادی، حیدری، 1390) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر از نوع طرح های آمیخته با نرم افزار SPSS (نسخه 26) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد، تفاوت در دو گروه آزمایش و گواه از لحاظ نمره پس آزمون و پیگیری در متغیرخودمهارگری و رفتارهای پرخطر معنادار است (0/05 p<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، آموزش و به کارگیری تکنیک های مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود خودمهارگری و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم توجهی / بیش فعالی همراه با رفتارهنجاری مؤثر باشد.
رابطه توانمندی شخصیتی با بهزیستی اجتماعی، روانشناختی و معنوی با میانجی گری استفاده از توانمندی منش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
۴۳۵-۴۱۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: امروزه روانشناسان حوزه آموزشی به دنبال بهبود عملکرد دانش آموزان و افزایش بهزیستی آن ها در همه حوزه های اجتماعی، روانشناختی و معنوی می باشند. بنابراین یک مسئله مهم در زندگی تحصیلی دانش آموزان بهبود عملکرد اجتماعی، روانشناختی و معنوی آن ها می باشد که دغدغه اصلی روانشناسان تربیتی می باشد. اخیراً آن ها با تمرکز بر توانمندی های منش به افزایش بهزیستی اجتماعی، روانشناختی و معنوی دانش آموزان دست یافته اند. هدف: هدف از این تحقیق طراحی و آزمون الگویی از رابطه توانمندی های شخصیتی با بهزیستی اجتماعی، روانشناختی و معنوی با میانجی گری استفاده از توانمندی منش بود. روش: بدین منظور 380 نفر به صورت تصادفی چند مرحله ای از دانش آموزان پایه دوازدهم مدارس شهرستان قلعه گنج انتخاب گردید. ابزار پژوهش عبارت است از پرسشنامه ارزش ها در عمل پترسون و سلیگمن (2004)، پرسشنامه بهزیستی اجتماعی لی و کیز (1998)، پرسشنامه بهزیستی معنوی پالوتزیان (1982)، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ناوا، ول دویلار و پنا (2018) و پرسشنامه استفاده از توانمندی منش گاوینچی و لاینلی (2007) می باشد. یافته ها: نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که توانمندی های منش رابطه مستقیمی با بهزیستی روانشناختی (0/01, p< 0/369 (B=، اجتماعی (0/01 , p< 0/201 (B=، و معنوی (01/0, p< 258/0 (B=، دارند. همچنین نتایج بوت استراپ نشان داد که رابطه غیرمستقیمی بین توانمندی های منش از طریق استفاده از توانمندی منش با بهزیستی روانشناختی )0/01 p<، 0/114 (B=، اجتماعی (0/01, p< 0/110 (B= و معنوی (0/01, p< 0/103 (B=، وجود دارد. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، توانمندی های شخصیتی عامل مهمی در پیش بینی بهزیستی دانش آموزان در همه حیطه های آن (اجتماعی، روانشناختی و بهزیستی) می باشد که این تأثیر از طریق تشویق در به کارگیری این خصلت ها افزایش می یابد.
بازنمایی جنسیتی در کتاب زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه دبیرستان از منظر مؤلفه های نگاه نابرابر و تبعیض آمیز به زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (خرداد) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
۵۷۴-۵۵۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: کتاب های درسی منبع اصلی و رسمی انتقال ارزش های جامعه به دانش آموزان بوده و نیروی بسیار قدرتمند در فرآیند شکل گیری نقش های جنسیتی کودکان و نوجوانان محسوب می شوند. در این مقاله باز نمایی جنسیتی و شناسایی ارتباط جنسیت در کتاب زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه در ایران مد نظر می باشد . هدف: شناسایی مؤلفه های اساسی گفتمان جنسیتی در کتب ادبیات فارسی و زبان انگلیسی و علوم اجتماعی دوره دوم متوسطه دبیرستان. روش: تحلیل محتوای کمی و کیفی به صورت ترکیبی می باشد. تحلیل محتوای کیفی متن دروس و تصاویر، انتخاب شده است که در این بخش کیفیت بازنمایی ها مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحلیل محتوای کمی نیز برای مقایسه کمی تعداد تصاویر، اسامی و ضمایر مؤنث و مذکر مورد استفاده قرار می گیرد. جامعه آماری این تحقیق کل کتاب زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه بوده است و با استفاده از میانگین و F و آزمون T نتایج تحقیق بررسی شده است. یافته ها: یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل کمی، دلالت بر وجود نابرابری و تبعیض جنسیتی در کلیه کتب دوره دوم متوسطه بررسی شده داشته اند. نتایج تحلیل محتوایی کتاب ها نیز حاکی از رویکردی سنتی و کلیشه ای و عدم تناسب و توازن به ویژه در ابراز احساسات عاطفی توجه به هر دو جنس بوده است. نتیجه گیری: نادیده گرفتن واقعیت تربیتی دانش آموزان دختر و عدم بازتاب آن در کتاب های درسی چندان منطقی به نظر نمی رسد. همچنین برای اصلاح شرایط ابتدا باید زمینه ی فرهنگی فراهم آید این پژوهش نشان داد که باز تولید کلیشه های تبعیض آمیز جنسیتی به صورت پنهان و گاه آشکار در کتب آموزشی از طریق تصاویر و متون ادبی صورت می پذیرد.
اثربخشی هیپنوتراپی شناختی بر خودکارآمدی مقابله ای و مؤلفه های تنظیم شناختی هیجان زنان مبتلا به چاقی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: چاقی در دهه های اخیر به سطح همه گیر در مقیاس جهانی رسیده است. در مداخلات کاهش وزن، تأثیر عوامل روانشناختی بر رفتارهای خوردن باید مورد توجه قرار گیرد. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی هیپنوتراپی شناختی بر خودکارآمدی مقابله ای، راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان در زنان مبتلا به چاقی بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود، که بر روی زنان چاق اهواز در سال ۱۳۹۹ انجام شد. ۴۰ نفر به روش در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. داده ها با مقیاس استعداد هیپنوتیزم پذیری استنفورد (۱۹۶۲)، چک لیست تجارب زندگی، علائق و ارزش ها، پرسشنامه های خودکارآمدی مقابله ای چسنی و همکاران (۲۰۰۶) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) جمع آوری و با روش های تحلیل کوواریانس چند متغیری و تحلیل واریانس اندازه های مکرر توسط نسخه ۲۵ نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هیپنوتراپی شناختی خودکارآمدی مقابله ای آزمودنی ها را افزایش داده (F=۲۹/۷۳, P≥۰/۰۰۱) و این تأثیر تا دوره پیگیری نیز ادامه یافته است (F=۶/۴۳, P≥۰/۰۳)، در راهبردهای سازگارانه تأثیر معنی دار نداشت؛ اما در راهبردهای ناسازگارانه با وجود عدم معنی داری در پس آزمون، در پیگیری تفاوت معنی داری ایجاد کرده است (F=۴/۴۷, P≥۰/۰۱). نتیجه گیری: هیپنوتراپی شناختی روشی مؤثر در افزایش خودکارآمدی مقابله ای و کاهش راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان زنان مبتلا به چاقی است و می تواند در بهبود مسائل روانشناختی این افراد به کار گرفته شود.
اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر کیفیت زندگی و پریشانی روانشناختی زنان قربانی خشونت خانگی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خشونت خانگی جزء مسائل اجتماعی با قدمت جامعه است و به سبب گستردگی اثر آن، آسیب شناسی و درمان این پدیده همواره مورد توجه درمانگران بوده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کننده به دادگاه، خانه سلامت، گرمخانه و مراکز مشاوره در استان البرز شهر کرج، در سال ۱۳۹۹ بودند که از بین این افراد به روش نمونه گیری در دسترس ۴۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارها شامل پرسشنامه پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی بود. پروتکل شناختی رفتاری متمرکز بر تروما طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا گردید. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس چند متغیره و در محیط نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر آن بود که درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بین دو گروه در پریشانی روانشناختی F=۶۴/۸۷ در سطح ۰/۰۰۱، کیفیت زندگی- سلامت روانی F=۱۲۱/۱۹ در سطح ۰/۰۰۱ و کیفیت زندگی- سلامت جسمانی F=۱۰۸/۲۷ در سطح ۰/۰۰۱ تفاوت معناداری ایجاد کرده است. نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده از این پژوهش می توان اذعان کرد که پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما سبب کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی می گردد. همچنین می تواند در جهت برنامه های پیشگیرانه در مراکز حمایتی، بهداشتی و درمانی تزریق شده و بر کارآمدی زنان قربانی خشونت بیافزاید.