فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۶۱ تا ۲٬۳۸۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ضربه عشقی در دانشجویان پدیده ای رایج است که باعث بروز مشکلات روانشناختی متفاوت در آن ها می گردد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی طرحواره های هیجانی در رابطه بین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت با نشانگان ضربه عشق دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی بود. روش پژوهش : روش پژوهش توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی99-1398 بود. نمونه آماری این پژوهش220 نفر از دانشجویان دختر تشکیل دادند که به صورت اینترنتی و از طریق شبکه های مجازی در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه ضربه عشق (راس، 1999)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند، 1995)، مقیاس صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی (لیهی، 2002) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داده که مدل علّی رابطه بین آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی و نشانگان ضربه عشق دانشجویان براساس شاخص های مختلف برازش تأیید شد. آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت و طرحواره های هیجانی بر میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان اثر مستقیم دارند (001/0>P)؛ همچنین آشفتگی روانشناختی و صفات تاریک شخصیت از طریق طرحواره های هیجانی بر نشانگان ضربه عشق دانشجویان تأثیر غیرمستقیم دارد (001/0>P). نتیجه گیری: بنابراین، آشفتگی روانشناختی، صفات تاریک شخصیت، طرحواره های هیجانی نقش مهمی در میزان نشانگان ضربه عشق دانشجویان دارند و هدف قراردادن این سه مؤلفه به وسیله درمان های مختلف روانشناختی، می تواند در کاهش نشانگان ضربه عشق دانشجویان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خود مراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه سرطان به عنوان یک مشکل بزرگ سلامت عمومی بشمار می رود. از این رو هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر، از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی در نیمه دوم سال 1398 تشکیل دادند. با توجه به فرمول کوکران، 45 نفر به صورت غیرتصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خود مراقبتی بیماران ریگل و همکاران (2009)، پرسشنامه خودارزشمندی کروکر و همکاران (2003)، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989)، پرسشنامه مسئولیت پذیری کالیفرنیا (۱۹۸۷) بود. درمان مبتنی بر دیدگاه روانشناسی مثبت نگر در 6 جلسه به مدت 6 هفته هر هفته 1 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه برگزار شد. درمان مبتنی بر شفقت در 12 جلسه به مدت 12 هفته و هر هفته 1 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه برگزار شد. در پژوهش حاضر داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت در خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری زنان مبتلا به سرطان پستان اثربخش بوده (001/0 > P) و این نتایج از ثبات کافی برخوردار و در درازمدت تأثیر خود را حفظ نموده است. همچنین، بین اثربخشی آموزش مثبت نگر و درمان متمرکز بر شفقت بر خودمراقبتی، خود ارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری در زنان مبتلا به سرطان پستان تفاوت معناداری وجود نداشت و تفاوت آن ها تنها با گروه کنترل بود (001/0 > P). نتیجه گیری: مشاوران و روان درمانگران می توانند از این آموزش ها جهت ارتقای خودمراقبتی، خودارزشمندی، بهزیستی و مسئولیت پذیری این افراد استفاده نمایند
مدل ساختاری پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تعهد زناشویی به عنوان یک فرآیند شناختی تعریف می شود که منعکس کننده تصمیماتی است که افراد در مورد شریک زندگی خود می گیرند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس جهت گیری مذهبی بیرونی با واسطه گری رضایت جنسی و خودکنترلی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت شهر تهران در سال 1399-1400 می باشد و 380 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت(1950)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه خودکنترلی تانجی و همکاران (2004) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از الگویابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم افزار AMOS 24 و SPSS 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم جهت گیری مذهبی بیرونی بر رضایت جنسی (31/0=β)، خودکنترلی(40/0=β) و تعهد زناشویی (28/0=β) معنادار می باشد. اثر مستقیم رضایت جنسی بر تعهد زناشویی (17/0=β) و خودکنترلی بر تعهد زناشویی (64/0=β) نیز مثبت و معنادار است. در این میان خودکنترلی در ارتباط بین باورهای ارتباطی و تعهد زناشویی نقش میانجی را می تواند ایفای کند (001/0≥P). نتیجه گیری: ازدواج پایدار زمانی است که شریک زندگی از یک رابطه سالم برخوردار باشد. جایی که شریک زندگی منبع حمایت عاطفی، دوستی، رضایت جنسی و حمایت مالی برای یکدیگر است که می تواند تعهدات زوج ها را افزایش و حفظ کند.
مدل معادلات ساختاری رابطه بین اخلاق حرفه ای و هیجانات معلم با میانجی گری هویت اخلاقی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نظام آموزش و پرورش، در فرایند توسعه ی یک کشور به عنوان مرکزی که به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارامد، شایسته و دارای مهارت به منظور پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه های مختلف می پردازد، نقش حیاتی و کلیدی را بر عهده دارند. لذا پژوهش از انجام حاضر طراحی مدل اخلاق حرفه ای بر مبنای و هیجانات معلم با نقش واسطه ای هویت اخلاقی در معلمان شهر بابک بود. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و یک تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه معلمان شهرستان شهربابک (1200 نفر) بود. از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران 291 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. روش نمونه گیری مورد استفاده برای معلمان شهرستان شهر بابک در این تحقیق روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های اخلاق حرفه ای آرمیتو و همکاران (2011)، هیجانات معلم قاسمی و همکاران (1398) و هویت اخلاقی مجدآبادی (1396) بود. در نهایت با استفاده از نرم افزار Amos و SPSS و مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل آماری صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها و مقادیر شاخص های برازش مدل حاکی از تأیید برازش مدل پس از انجام اصلاحات بود. همچنین نتایج آزمون سوبل نشان داد که نقش میانجی متغیر اخلاقی در مدل ارائه شده معنادار است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت مدل ساختاری رابطه بین اخلاق حرفه ای و هیجانات معلم با میانجی گری هویت اخلاقی از برازش خوبی برخوردار است.
شناسایی و واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران پاندمی کوید 19 در دوره متوسطه اول
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش مجازی، محل تلاقی آموزش از راه دور، آموزش مبتنی بر رایانه و فناوری های اینترنتی است. هدف اصلی این مقاله شناسایی و واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران پاندمی کوید 19 در دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش: روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 استفاده شده است. جامعه آماری تمام خبرگان در حوزه مدیریت آموزشی و آموزش ابتدایی و معلمان با تجربه و سابقه کار بالا در آموزش و پرورش بودند که بعد از انجام 15 مصاحبه اشباع نظری صورت گرفت و در بخش کمی جامعه آماری تمامی خبرگان دانشگاهی و معلمان شامل 21 نفر بودند. برای تعیین میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهت ها و تهدیدهای آموزش مجازی از تکنیک دیمتل استفاده شده است. یافته ها: یافته های کیفی نشان داد که برای تهدیدها 7 مولفه و برای فرصت ها و 6 مولفه استخراج گردید؛ یافته های کمی نشان داد معیارهای مولفه های اقتصاد، مشارکت والدین، تربیتی- عاطفی و فرهنگی، کاهش زمان و مسافت، ارزیابی و بازخورد، زیرساخت ها و فرصت های آموزشی به ترتیب مولفه های اثرگذار می باشند. نتیجه گیری: مولفه های اقتصاد، مشارکت والدین، تربیتی- عاطفی و فرهنگی، کاهش زمان و مسافت، ارزیابی و بازخورد، زیرساخت ها و فرصت های آموزشی به ترتیب تاثیرگذارترین مولفه های حفظ منابع اجتماعی و ملی، فرصت ارزیابی و بازخورد، عدالت آموزشی، جذب دانش آموز، کاهش هزینه و کیفیت یادگیری نیز به ترتیب از تاثیر پذیرترین مولفه ها محسوب می شوند.
ارائه الگوی سیاست گذاری آموزشی مهارت آموزی دانش آموزان دوره اول متوسطه: با رویکرد آمیخته
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان با مهارت یابی می توانند به درک عمیق تری از آموخته های خود دست یابند و برای ساختن آینده ای بهتر آماده شوند. پژوهش حاضر با هدف ارائه ارائه الگوی سیاست گذاری آموزشی مهارت آموزی دانش آموزان دوره اول متوسطه انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر داده ها، آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) واز نظر ماهیت در بعد کیفی، داده بنیاد سیستمی (پارادایمی) بوده و در بعد کمی، پیمایشی مقطعی بود. جامعه آماری بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و خبرگان که دارای پژوهش هایی در زمینه مهارت آموزی بود و در بخش کمی شامل کلیه معلمان دوره اول متوسطه آموزش و پرورش استان مرکزی که دارای تحصیلات کارشناسی ارشد به بالا دررشته علوم تربیتی به تعداد 500 نفر بود. روش نمونه گیری در بخش کیفی آگاهانه هدفمند از نوع نظری بوده و با تعداد 15 نفر خبره شدند به اشباع نظری رسید؛ در بخش کمی حجم نمونه بر اساس فرمول تعیین حجم مورگان تعداد 217 نفر انتخاب شدند. در پژوهش حاضر پس از کدگذاری باز و محوری ابزار سنجش حاصل شده، در قالب یک فرم تنظیم و برای خبرگان جهت کدگذاری انتخابی ارسال و مورد اعتبار سنجی قرار گرفت و بر این اساس پرسشنامه محقق ساخته طراحی و میان نمونه آماری بصورت تصادفی انتخاب شده توزیع گردید. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: برای این در نتیجه، 5 بعد، 20 مؤلفه 118 شاخص برای الگوی سیاست گذاری آموزشی مهارت آموزی دانش آموزان نهایی شد. نتیجه گیری: پس از تأیید نهایی و اولویت بندی خبرگان، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های سازنده الگو ترسیم شده، و مجدداً الگوی یادشده توسط خبرگان اعتباریابی شد
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی شناختی مثبت نگر و رفتار درمانی عقلانی هیجانی بر بهزیستی روانشناختی دختران مجرد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف وضعیت بهداشت روان افراد آن جامعه است و توجه به وضعیت سلامت روانشناختی گروه های مختلف جامعه خصوصا جوانان از اهمیت بالایی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه ی اثربخشی رفتار درمانی عقلانی هیجانی و رفتار درمانی شناختی مثبت نگر بر، بهزیستی روانشناختی در دختران مجرد 25 تا 35 ساله شهر تهران انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل و همراه با مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش دختران مجرد 25 تا 35 ساله شهر تهران که در نیمه دوم سال 1400 به سراهای محله منطقه یک شهر تهران مراجعه کرده بودند، بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و نمونه تحقیق شامل یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش بود که تعداد هر گروه 20 نفر بود که به صورت تصادفی در این گروه ها جایگذاری شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (1989) بود. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. در بخش آمار استباطی با توجه به طرح تحقیق از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSSنسخه 24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله بر افزایش، بهزیستی روانشناختی، دختران مجرد 25 تا 35 ساله موثر هستند و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار است. مقایسه نتایج این دو مداخله با یکدیگر نشان داد تاثیر روش رفتار درمانی شناختی مثبت نگر برروی بهزیستی روانشناختی با اندازه اثر 54/0از روش رفتار درمانی عقلانی هیجانی با اندازه اثر 49/0. بیشتر است. با توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت روش رفتار درمانی شناختی مثبت نگر نسبت به روش رفتار درمانی عقلانی هیجانی بر روی بهزیستی روانشناختی، دختران مجرد 25 تا 35 ساله شهر تهران اثربخشی بیشتری دارد و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار است. نتیجه گیری: رویکرد رفتار درمانی شناختی مثبت نگر می تواند به عنوان روشی موثر برای بهبود بهزیستی روانشناختی دختران مجرد مورد استفاده درمانگران و مراجعان قرار گیرد.
تدوین برنامه مداخله ای مبتنی بر دلبستگی به خدا و بررسی اثربخشی آن بر طرحواره های ناکارآمد معنوی و بهزیستی معنوی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: طرحواره های ناکارآمد معنوی سازگاری ما با قوانین خداوندی، اجتماع را در محیط های زندگی دچار مشکل می کنند، پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه مداخله ای مبتنی بر دلبستگی به خدا و بررسی اثربخشی آن بر طرحواره های ناکارآمد معنوی و بهزیستی معنوی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از منظر روش شناختی، طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کارکنان شرکت نفت فلات قاره در سال 1398 تشکیل دادند. نمونه این مطالعه 60 نفر بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج به مطالعه، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر زیر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسش نامه طرحواره های ناکارآمد معنوی (محقق ساخته)، دلبستگی به خدا روات و کرکپاتریک (2002) و بهزیستی معنوی پالوتزین و الیسون (1982) بود که در مراحل پیش آزمون، پس آزمون توسط تمامی شرکت کنندگان تکمیل گردید. جلسات دلبستگی به خدا براساس پروتکل درمانی وزیری، کاشانی و اکبری (1396) برای شرکت کنندگان گروه آزمایش در 9 جلسه 120 دقیقه ای برگزار شد، در حالی که شرکت کننندگان گروه گواه، مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با بهره گیری از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه در متغیرهای محرومیت هیجانی نسبت به خدا (29/16= Fو 001/0>p)؛ رها شدگی معنوی (85/6= Fو 03/0>p)؛ نقص و شرم معنوی (83/10= Fو 001/0>p)؛ آسیب پذیری معنوی (65/12= Fو 001/0>p)؛ خویشتن تحول نیافته معنوی (31/8= Fو 02/0>p)؛ اطاعت معنوی (8/14= Fو 001/0>p)؛ معیارهای سرسختانه معنوی (56/11= Fو 001/0>p)؛ استحقاق/بزرگ منشی معنوی (96/11= Fو 001/0>p)؛ منفی گرایی/بدبینی (8/19= Fو 001/0>p) و کفر و شرک (23/13= Fو 001/0>p) تفاوت معنی دار وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، مداخله مبتنی بر کیفیت دلبستگی به خدا به بهبود تمام مولفه های طرحواره های ناکارآمد معنوی و بهزیستی معنوی منجر شد.
تبیین مدل ساختاری پیش بینی اضطراب جنسی براساس طرحواره های خودجنسی با بررسی نقش میانجی تنظیم هیجانی در مردان مبتلا به نارسایی قلبی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اضطراب ارتباط جنسی که به میزان ترس از بحث درباره روابط جنسی فرد با دیگری اشاره دارد، مسئله ای است که به اندازه دیگر جزئیات مطالعه نشده است؛ لذا تبیین مدل ساختاری پیش بینی اضطراب جنسی بر اساس طرحواره های خودجنسی با بررسی نقش میانجی تنظیم هیجانی در مردان مبتلا به نارسایی قلبی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف بنیادی-کاربردی و از نظر گرد آوری داده ها و ماهیت عنوان یک پژوهش کمی از نوع توصیفی و همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش مردان مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به بیمارستان شهید دکتر لواسانی شهر تهران در سال 1402 بود. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت غیرتصادفی و در دسترس بود که 300 مرد انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه اضطراب ارتباط جنسی دیویس (2006)، مقیاس طرحواره جنسی اندرسن و سیرانوسکی (1994) و تنظیم هیجانی گرتز و همکاران (2006) استفاده شد؛ جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای اس.پی.اس.اس . اموس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که قوی ترین تأثیر مستقیم بر اضطراب رابطه جنسی مربوط به تنظیم هیجانی با ضریب تأثیر 50/0- و بعد از آن طرحواره خود جنسی با ضریب تأثیر 47/0 بود. نتیجه آزمون اثرات مستقیم نشان داد این اثرات در سطح اطمینان حداقل 95 درصد معنی دار است (05/0>p). نتیجه گیری: تایید نقش واسطه گری متغیرها، نشان میدهد که در آسیب - شناسی و درمان کژکاری جنسی مردان، توجه به ابعاد روان شناختی به ویژه جنبه های شناختی و هیجانی به اندازه توجه به ابعاد فیزیولوژیکی آن اهمیت دارد می توان نتیجه گرفت که ارزیابی نقش واسطه ای متغیرهای هیجانی و شناختی در مدل کنترل دوگانه نیاز به توجه بیشتری دارد.
تدوین مدل نگرش به روابط فرازناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با تاکید بر نقش واسطه ای سبک های مقابله ای
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در نیمه پایانی قرن اخیر، ازدواج تحت تاثیر عوامل متعددی با توجه به تغییرات فرهنگی ایجاد شده است که این تغییرات روابط متعهدانه افراد را دستخوش تغییر قرار داده است. از جمله این عوامل می توان به روابط فرازناشویی و یا خیانت اشاره کرد. هدف این پژوهش تدوین مدل نگرش به روابط فرازناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با تاکید بر نقش واسطه ای سبک های مقابله ای، بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای روابط فرازناشویی و یا نگرش افراد عادی مراجعه به بهزیستی، کمیته امداد و مراکز مشاوره استان قم در سال 1400 می باشد. 320 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. نمونه پژوهش پرسشنامه نگرش به روابط فرازناشویی (واتلی، 2008)، سبک های دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1990) و سبک های مقابله ای (لازاروس فولکمن ، 1988) را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. بررسی نتایج میانجی گری نشان داد که سبک های مقابله ای نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن، سبک اجتنابی و سبک دوسوگرا با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). یافته ها نشان داد که راهبرد گریز و اجتناب نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن و سبک اجتنابی با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). یافته ها نشان داد که راهبرد ارزیابی مجدد مثبت نقش میانجی معنی داری در رابطه بین سبک ایمن و سبک دوسوگرا و همچنین دوسوگرا با نگرش به روابط فرازناشویی دارد (05/0>P). نتیجه گیری: سبک های مقابله ای در رابطه با سبک های دلبستگی و نگرش به روابط فرازناشویی نقش واسطه ای دارد.
اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سرطان در نوجوانی می تواند تاثیر بلندمدتی بر زندگی جسمی، روانی و اجتماعی افراد در بزرگسالی داشته باشد. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه گروه کنترل بود. جامعه پژوهش نوجوانان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان شهید بهشتی شهر بابل در فصل زمستان سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند، پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی با کمک قرعه کشی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای با روش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت آموزش دید و در این مدت گروه کنترل آموزشی ندید. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) و مقیاس امید به زندگی اسنایدر و همکاران (1991) بودند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-19 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که 8 جلسه آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت باعث افزایش تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان شد (001/0>P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر افزایش تحمل پریشانی و امید به زندگی در نوجوانان مبتلا به سرطان بود. در نتیجه، مشاوران و روانشناسان می توانند از روش مذکور جهت بهبود ویژگی های روانشناختی گروه های مختلف به ویژه نوجوانان مبتلا به سرطان استفاده نمایند.
اثربخشی تنظیم هیجان بر تقویت پایگاه هویت نوجوانی و روابط خانوادگی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نوجوانی دوره تغییرات عمیقی است که کودک را از بزرگسال جدا می کند و تغییرات قابل ملاحظه ای در مفهوم خود صورت می گیرد. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر آموزش تنظیم هیجان بر تقویت پایگاه هویت نوجوانی و افزایش روابط خانوادگی بر روی نوجوانان دختر شهر اصفهان بود. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری کلیه دختران 15 تا 18 سال، مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه دوم بودند که با روش نمونه گیری در دسترس حدود 40 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هویت بنیون و آدامز (1986) و روابط خانوادگی(ریچی و فیتز پاتریک،1990) بود که در سه مرحله پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری توسط هر دو گروه تکمیل شد. برنامه آموزشی تنظیم هیجان بارلو (پروتکل آموزشی درمانی آلن، مک هاگ و بارلو، 2009). در 12 جلسه هفتگی 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. داده ها به کمک آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه های تکراری) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین میانگین نمرات ابعاد رفتارهای هویت (هویت به تعویق افتاده، هویت آشفته، هویت زود شکل گرفته و هویت پیشرفته) و روابط خانوادگی (جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر تنظیم هیجان تاثیر معنادار و مثبت در افزایش نمره پایگاه هویت و روابط خانوادگی داشته و این تاثیر تا مرحله ی پیگیری نیز پایدار ماند.
اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های پیشین نشان داده است که در مقایسه با جمعیت عمومی، بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی اغلب اختلال هایی در عملکرد رابطه ای، از جمله مشکلات بین شخصی، بی اعتمادی و خشنونت در روابط بین فردی احتمال ازدواج کمتر و افزایش ناراحتی های زناشویی، دوسوگرایی و تعارض های بین شخصی شدید، انتقام جویی و مشکلات جنسی شایع را دارند؛ لدا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان پارادوکسی بر نشانگان وسواس فکری عملی رابطه ای بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش جمع آوری داده ها آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه بود که گاهی آن را آزمایش تک آزمودنی یا آزمایش سری های زمانی نیز می نامند. آزمایشی است که مشتمل بر تحقیق فشرده بر روی یک فرد یا تعدادی از افراد است که به عنوان یک گروه واحد در نظر، گرفته می شوند. از میان طرح های تک آزمودنی، در این پژوهش از طرح خط پایه- مداخله- پیگیری (A-B-C)، استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری در دامنه سنی 20 تا 45 سال شهر تهران بود. برای نمونه گیری از شیوه نمونه گیری در دسترس 6 نفر انتخاب شدند و جلسات درمانی را تکمیل نمودند. جهت تشخیص اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای و تشخیص های افتراقی آن از مصاحبه بالینی استفاده شد. داده ها از نوع کمی و از طریق تکمیل پرسشنامه ها و مقیاس های پژوهش در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری جمع آوری شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل آماری داده های پژوهش نشان داد که فرضیه پژوهش با عنوان «روان درمانی پاردوکسی، استحکام من را در بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی رابطه ای بهبود می بخشد» با 5/56 درصد بهبودی کلی تایید شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحلیل دیداری شش شرکت کننده و نتایج اندازه اثر قوی و میزان بهبودی نشانه های اختلال وسواس فکری- عملی رابطه ای می توان نتایج درمان پارادوکس را بسیار اثربخش دانست.
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: افراد مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی با خصوصیات بیش فعالی، تکانشگری و بی توجهی مشخص می شوند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه کودکان ۱۰ تا ۱۲ سال منطقه ۱۹ شهر تهران در سال 1400 که مبتلا به بیش فعالی و نقص توجه بود. حجم نمونه تعداد 30 نفر تعیین شد به روش نمونه گیری هدفدار، این تعداد افراد به روش همتاسازی در دو گروه تقسیم شدند که تعداد هر گروه 15 نفر تعیین شد که یک گروه آزمایش به شیوه آموزش مجازی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک را دریافت کردند و گروه گواه هیچ برنامه درمانی را دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه کارکردهای اجرایی جرارد و همکاران (۲۰۰۰) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها نیز تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره و نرم افزار Spss.22 بود. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه موثر است(05/0p<). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر تعامل والد - کودک با روش آموزش مجازی می تواند در بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای بیش فعالی و نقص توجه موثر واقع شود.
تعیین نقش صبر و هوش اخلاقی در پیش بینی کنترل عمل (جهت گیری پویا و ایستا) مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم، ناتوانی تحولی_عصبی پایداری است که چالش های مداوم در رشد ارتباط اجتماعی، گفتار، ارتباطات غیرکلامی و همچنین الگوهای رفتاری کودک دارای این اختلال، می تواند تعامل مادر و فرزند را تحت تأثیر قرار دهد. ازاین رو، توجه به عوامل مؤثر بر سازگاری مادر، به منظور ارتقای سلامت مادر و بهبود روابط مادر_کودک، حائز اهمیت است. پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش صبر و هوش اخلاقی در پیش بینی مؤلفه های کنترل عمل (جهت گیری پویا و ایستا) مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. جامعه آماری شامل حدود 300 مادر دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم عضو در گروه مرد م نهاد و خودجوش «پرسش و پاسخ تجربیِ اوتیسم نگار؛ مادر ایلیا» در شهر تهران بود که از بین آن ها 169 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از مقیاس سنجش صبر حسین ثابت (PS)، پرسشنامه هوش اخلاقی لنیک و کیل (MIQ) و پرسشنامه تجدیدنظر شده کنترل عمل (ACS-R) به روش اجرای اینترنتی استفاده گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss و فنون آماری توصیفی، تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد بین صبر و هوش اخلاقی با مؤلفه های کناره گیری، آغازگری و پافشاری رابطه مثبت و معنادار و با مؤلفه های اشتغال ذهنی، دودلی و بی ثباتی رابطه منفی و معنادار وجود دارد؛ بنابراین یافته ها بیانگر نقش صبر و هوش اخلاقی در بالا بردن جهت گیری پویا و کاهش جهت گیری ایستا در مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم می باشد.
تجربه زیسته چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
69 - 100
حوزه های تخصصی:
دوره نوجوانی به عنوان یکی از دوره های پرچالش در زندگی انسان شناخته می شود که بحران های فراوانی در زمینه هیجانی اجتماعی و حتی آموزشی به همراه دارد. این دوره برای نوجوانانی که مبتلا به کم توانی ذهنی هستند می تواند با چالش ها و رنج های بیشتری روبه رو باشد؛ ازاین رو هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین تجربه زیسته چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی بود. جامعه موردپژوهش شامل تمامی نوجوانان پسر مبتلا به کم توانی ذهنی در مدرسه پیش حرفه ای و حرفه ای شهر کاشان که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند، است که از بین آنان 9 نفر به شیوه هدفمند برای پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش 7 مرحله ای کلایزی تجزیه وتحلیل شد. نتایج حاکی از استخراج 3 مضمون اصلی و 9 مضمون فرعی بود. مضمون های اصلی عبارت اند از: 1-چالش اجتماعی (1- شغل و آینده شغلی و نگرانی از آن، 2- اوقات فراغت، 3- شرم و خجالت از شناسایی، 4- دغدغه ازدواج)، 2- چالش فردی (1-پذیرش منفی، 2- پذیرش مثبت،3-بیماری ها و نیاز به دارو، 4-استقلال مالی)، 3- چالش خانوادگی (1- نگرش خانواده) بود که در پژوهش به تفصیل موردبررسی قرار گرفتند. با توجه به نتایج مشخص گردید که رسیدگی به مشکلات و چالش های نوجوانان کم توانی ذهنی ضروری می باشد و ازاین رو ارائه خدمات حمایتی و آموزشی برای نوجوان و خانواده آنان می تواند از مشکلات آنان بکاهد.
اثربخشی تئاتر درمانی بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
101 - 128
حوزه های تخصصی:
اختلال بیش فعالی-نقص توجه ازجمله اختلالاتی است که منجر به بروز مشکلات متعددی برای کودکان مبتلا می شود، درمان های متعددی نیز برای بهبود این اختلال پیشنهادشده، اما پرداختن به درمان های غیردارویی که فاقد عوارض جانبی باشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش اثربخشی تئاتردرمانی بر پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی - نقص توجه موردبررسی قرارگرفته. از طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون همراه با گروه کنترل و آزمون پیگیری برای اجرای این مطالعه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجه شهر رفسنجان بود که ازاین بین تعداد 16 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اعضا نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه 8 نفره آزمایش و کنترل جای گذاری شدند. اعضای گروه آزمایش در جلسات گروهی تئاتردرمانی شرکت کردند، درحالی که برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی شهیم (1385) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از آزمون واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که میزان پرخاشگری گروه آزمایش پس از انجام مداخله ی تئاتردرمانی و همچنین بعد از گذشت یک ماه (مرحله پیگیری)، نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود. (001/0>P) بنابراین می توان نتیجه گرفت که تئاتر درمانی موجب کاهش میزان پرخاشگری در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه می شود.
تعیین ویژگی های فردی و تعاملی کودکان پیش دبستانی دارای اختلالات اضطرابی بر اساس مدل تحولی-تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط (DIR)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
219 - 191
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین ویژگی های فردی و تعاملی کودکان پیش دبستانی دارای اختلالات اضطرابی بر اساس مدل تحولی-تفاوت های فردی مبتنی بر ارتباط انجام شد. روش: روش پژوهش، ترکیبی از نوع همزمان-لانه گزینی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام کودکان 4 تا 6 ساله دارای اختلالات اضطرابی شهرستان کاشمر است که در سال 1400-1399 بر اساس طرح غربالگری اضطراب تشخیص اختلالات اضطرابی دریافت کرده اند و از میان آنها 19 کودک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های کیفی از طریق مصاحبه با کودک و والد و داده های کمی از طریق پرسشنامه های کیفیت مراقبت مادرانه قنبری (1390)، عملکرد تأملی مادر لیتن (2013) وضعیت حسی دان (1999) و تحول هیجانی-کارکردی گرینسپن (2001) جمع آوری، اطلاعات کمی توسط نقطه برش و اطلاعات کیفی توسط روش تحلیل محتوا تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که سه تفاوت بین داده های کمی و کیفی وجود دارد: اطلاعات کمی 26 درصد از افراد نمونه که حاکی از ضعف ثبت حسی در کودکان مضطرب بود با نتایج کیفی بیش واکنشی حسی در این کودکان، متناقض است و همچنین در عملکرد تأملی مادر و خرده مقیاس ابهام پرسشنامه کیفیت مراقبت مادرانه اکثریت افراد نمونه اختلالی وجود نداشت که با اطلاعات کیفی در تناقض است. نتیجه گیری: تفاوت های به دست آمده دلیل بر برتری روش کمی و یا کیفی نیست و با رویکرد DIR همسو است و نتایج به دست آمده مکمل یکدیگرند و جزئیات بیشتری از ویژگی های فردی و تعاملی کودکان مضطرب را نشان می دهند.
نقش میانجی طرحواره های ناسازگار درون فردی-بین فردی و اجتناب بین ادراک تروماهای دوران کودکی و نشانه های افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
243 - 221
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه، تعیین نقش میانجی طرحواره های ناسازگار درون فردی-بین فردی و اجتناب بین ادراک تروماهای دوران کودکی و افسردگی بود. روش: روش این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی (واحدهای شهریار و شهر قدس) بودند که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول تحصیل بودند. از این جامعه 489 نفر از با روش نمونه گیری دردسترس از انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های ترومای کودکی (CTQ)، طرحواره های ناسازگار اولیه (SQ-SF)، پذیرش و عمل (AAQ-II)، تفکر ارجاعی (PTQ) و افسردگی بک-دو (BDI-II) استفاده شد. داده ها بوسیله آزمون های آماری همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری (SEM) به ترتیب با نرم افزار SPSS 26 و AMOS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره های درون فردی، بین تروماهای کودکی (غفلت و سواستفاده) و افسردگی نقش میانجی دارد (05/0>p). همچنین غفلت و سواستفاده کودکی با میانجی گری دو متغیر طرحواره ها (درون فردی و بین فردی) و اجتناب، افسردگی را پیش بینی می کردند (05/0>p). در این مطالعه، میانجی گری طرحواره های بین فردی بین تروماهای کودکی و افسردگی معنادار نبود (05/0<p) و فقط از طریق اجتناب می توانست افسردگی را پیش بینی کند (05/0>p). نتیجه گیری: در این مطالعه نقش میانجی طرحواره های درون فردی بین تروماهای کودکی و افسردگی مورد تایید قرار گرفت. ولی طرحواره بین فردی فقط از طریق اجتناب افسردگی را پیش بینی می کرد. بنابراین، در درمان افراد افسرده تمرکز بر طرحواره ها بویژه طرحواره های درون فردی و دستکاری رفتاری-شناختی از قبیل اجتناب رفتاری و شناختی ضروری به نظر می رسد.
رابطۀ خودکارآمدی معلم و باورهای انگیزشی دانش آموز: نقش واسطه ای کیفیت آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
423 - 436
حوزه های تخصصی:
ایـن پژوهـش بـا هـدف تعییـن رابطـه خودکارآمـدی معلـم و باورهـای انگیزشـی دانشآمـوز بـا نقـش واسـطهای کیفیـت آمـوزش انجـام شـد. جامعـه آمـاری، مـدارس فعـال در 19 منطقـه آموزشـی تهـران بـود. بـا روش نمونهبـرداری تصادفـی چندمرحلـهای، 250 دانشآمـوز و 50 معلـم بهعنـوان نمونـه آمـاری انتخـاب شـدند و بـه مقیـاس خودکارآمـدی معلـم (شـوارزر، اشـمیت و داینـر، 1999)، مقیـاس مدیریـت کلاس و فعالسـازی شـناختی (بوریسـا و کیمـب، 2020)، پرسشـنامه فضـای حمایتـی (ویلیامـز و دسـی، 1996)، مقیـاس انگیـزه ذاتـی و خودکارآمـدی دانشآمـوز (پنتریـچ، اسـمیت، گارسـیا و مککچـی، 1993) پاسـخ دادنـد. دادههـا بـا آزمـون همبسـتگی و مـدل معـادلات سـاختاری تحلیـل شـدند. یافتههـا نشـان داد بیـن خودکارآمـدی معلـم بـا باورهـای انگیزشـی دانشآمـوز رابطـه وجـود داشـت. همچنیـن ضرایـب مسـیر تأثیـر خودکارآمـدی معلـم بـر مولفههـای انگیـزه ذاتـی و خودکارآمـدی دانشآمـوز معنـادار بـود. خودکارآمـدی معلـم بهطـور غیرمسـتقیم از طریـق دو مولفـه کیفیـت آمـوزش (مدیریـت کلاس و فضـای حمایتـی) نیـز بـر باورهـای انگیزشـی دانشآمـوز تأثیـر داشـت و فعالسـازی شـناختی نقـش واسـطهای میـان خودکارآمـدی معلـم و خودکارآمـدی دانشآمـوز داشـت. ایـن یافتههـا مبیـن نقـش بسـیار مهـم احسـاس خودکارآمـدی معلـم اسـت کـه اثـر مسـتقیم و غیرمسـتقیم (از طریـق مولفههـای کیفیـت آمـوزش) بـر احسـاس خودکارآمـدی و انگیـزه ذاتـی دانشآمـوز دارد. یافتههـای ایـن پژوهـش را میتـوان بـر پایـه نظریـه اجتماعـی شـناختی بنـدورا (1997) تبییـن کـرد کـه تصریـح میکنـد افـرادی کـه دارای باورهـای خودکارآمـدی بالاتـری هسـتند، عملکـرد بهتـری دارنـد. بـه بیـان دیگـر میتـوان گفـت انتظارهـا و اعتمـاد معلمـان بـه تواناییهایشـان در دسـتیابی بـه اهـداف تدریـس منعکـس شـده، در نهایـت منجـر بـه بهبـود انگیـزه ذاتـی و خودکارآمـدی دانشآمـوز میشـود. یافتههـا متضمـن اهمیـت توسـعه فـردی معلمـان و نقـش کلیـدی مراکـز تربیـت معلـم در پـرورش و گزینـش معلمـان اسـت.