فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۸۱ تا ۲٬۴۰۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
95 - 77
حوزه های تخصصی:
هدف: گرایش به رفتارهای پرخطر یکی از ناسازگاری های رفتاری دوران نوجوانی به شمار می رود. این پژوهش با هدف ارائه مدل گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی: نقش میانجی گر بی تفاوتی اخلاقی انجام شد. روش: روش پژوهش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه در دامنه سنی بین 16 تا 18 سال شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 280 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های گرایش به رفتار پرخطر زاده محمدی (1390)، جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، واکنش پذیری بین فردی دیویس (1983) و بی تفاوتی اخلاقی کاپرارا (2006) بود. جهت تحلیل داده ها از ماتریس همبستگی، تحلیل مسیر و شاخص های نکویی برازش با نرم افزار LISREL 8.3 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که بین جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی با گرایش به رفتارهای پرخطر رابطه منفی و معنادار وجود دارد (05/0>P). همچنین جو عاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی علاوه بر تاثیر مستقیم، از طریق بی تفاوتی اخلاقی اثر غیرمستقیم منفی و معنادار دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که با افزایش جوعاطفی خانواده و واکنش پذیری بین فردی گرایش به رفتارهای پرخطر کاهش پیدا کرده و کاهش بی تفاوتی اخلاقی منجر به افزایش گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان می شود.
کشف مؤلفه های شناختی، عاطفی و رفتاری مرتبط با عملکرد ورزشی فردی و گروهی فوتبالیست ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
106 - 81
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف کشف مؤلفه های شناختی، عاطفی و رفتاری مرتبط با عملکرد ورزشی در فوتبالیست ها انجام شد. روش : روش این پژوهش کیفی از نوع تحلیل مضمون (کینگ، 2004) بوده است. ابتدا از طریق مطالعه اکتشافی متون تخصصی و سپس از طریق مصاحبه اکتشافی با فوتبالیست ها (25 نفر)، مربیان (11 نفر)و متخصصین فوتبال (50 نفر)که با شیوه نمونه گیری غیراحتمالی از نوع هدفمند انتخاب شدند، برای شناسایی گزاره ها، کد گذاری آن ها، تشکیل شبکه مضامین وسیع، شناسایی مضامین فرعی و اختصاص آن ها به مضامین اصلی برای تدوین سیستم طبقه بندی اقدام شد. یافته ها : مضامین اصلی در نه حوزه شامل شناختی (20 مضمون فرعی)، عاطفی (13 مضمون فرعی)، رفتاری (16 مضمون فرعی)، شناختی–عاطفی (9 مضمون فرعی)، شناختی–رفتاری (6 مضمون فرعی)، عاطفی– رفتاری (6 مضمون فرعی)، اجتماعی (6 مضمون فرعی)، پایه (3 مضمون فرعی) و مؤلفه ها و مهارت های تیمی (11مضمون فرعی)شناسایی شدند. نتیجه گیری: کشف مؤلفه های شناختی، عاطفی و رفتاری مرتبط با عملکرد ورزشی فردی و گروهی فوتبالیست ها علاوه بر این که به عنوان معیارهای مهم تعیین فوتبالیست های موفق کاربرد دارد، در رشد و ارتقاء عملکرد فردی و تیمی آن ها، حفظ و استمرار وضعیت ایده آل فوتبالیست های نخبه و موفق، مشاوره دهی به آن ها، پیشگیری از آسیب و بازتوانی آن ها برای دستیابی به اجرای بهینه کاربرد دارد.
پدیدارشناسی رفتارهای خودآسیب رسان در دانش آموزان دختر متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
141 - 168
حوزه های تخصصی:
شرایط روانی و محیطی نابسامان و بی اعتبارساز عامل اصلی در استفاده از خودآزاری غیر خودکشی برای انتقال پیام های اجتماعی است. هدف این تحقیق، مطالعه ی پدیدارشناختی این پدیده در دانش آموزان دختر متوسطه اول آموزش وپرورش شهرستان قم (1402-1401) بوده است. «روش تحقیق» آن «پدیدارشناسی توصیفی هفت مرحله ای کلایزی» است؛ که با معیارهای باورپذیری، انتقال پذیری، قابلیت اعتماد و تاییدپذیری ارزیابی شده است. حاصل نهایی این مطالعه ی پدیدارشناسانه از مصاحبه ی نیمه ساختارمند با 13 مشارکت کننده؛ در مجموع 6 مضمون اصلی، 26 مضمون فرعی و 135 مفهوم می باشد. عوامل آن عمدتا پیامهایی «حاکی از آشفتگی» برای رسیدن به «تقویت منفی اجتماعی» (رهایی از تنش و رفتار برون ریزی) یا برای رسیدن به «تقویت مثبت اجتماعی» (اطمینان جویی و توجه طلبی) بوده است. گرایش جنسی مشارکت کنندگان عمدتا یا همجنس گرا و یا دگرجنس گرا گزارش شده است. از مفاهیم جدید مختص این پژوهش، می توان از «تعارض ارزش های خانه، مدرسه و رسانه»، «نداشتن آزادی انتخاب»، «مشکل ابراز عقیده» و «بی معنایی» یاد کرد.
اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر ناگویی هیجانی و افکار منفی تکرارشونده در بیماران قلبی- عروقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
7 - 20
حوزه های تخصصی:
مقدمه: باتوجه به نقش مشکلات روان شناختی در ابتلا و عود بیماری قلبی -عروقی در افراد، ضروری است تا ضمن شناسایی این عوامل، نسبت به درمان آنها اقدام نمود . پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر ناگویی هیجانی و افکار منفی تکرارشونده در بیماران قلبی -عروقی انجام شد . روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی، طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران قلبی - عروقی مراجعه کننده به بیمارستان قلب امام رضا (ع) شهر مشهد در سال 1400 بودند. از بین آنها 30 نفر (14 مرد و 16 زن) به روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر)، گمارده شدند. افراد گروه آزمایش، روان درمان مبتنی بر دیدگاه روانشناسی مثبت نگر را در 6 جلسه، 60 دقیقه ای به صورت انفرادی، دریافت کردند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های آلکسی تیمیا تورنتو - 20 (بگبی و همکاران، 1994) و افکار منفی تکرارشونده (مک اوی و همکاران، 2010)، استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مکرر، تحلیل شد. یافته ها: باتوجه به نتایج پژوهش، در نمره های متغیر نارسایی هیجانی و مؤلفه های آن شامل؛ دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی و متغیر افکار منفی تکرار شونده، با توجه به اثر اصلی مراحل زمانی، اثر اصلی مداخله روان درمانی و همچنین اثر تعاملی مراحل زمانی با مداخله روان درمانی، تفاوت معناداری مشاهده شد (01/0>P) . نتیجه گیری: روان درمانی مثبت نگر بر کاهش ناگویی هیجانی و افکار منفی تکرار شونده در بیماران قلبی - عروقی دارای اثربخشی و کارایی بود.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر رفتارهای خودآسیب رسان و نیازهای بین فردی در نوجوانان دختر دارای افکار خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
61 - 70
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خود آسیب رسانی از جمله مشکلات روانى_اجتماعى هستند که در دوره نوجوانى شیوع بالایى دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر رفتارهای خودآسیب رسان و نیازهای بین فردی در نوجوانان دختر دارای افکار خودکشی انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. که از ناحیه 2 تعداد 45 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شد و در گروه های آزمایش و گواه به روش تصادفی معادل شدند. درمان هیجان مدار و درمان مبتنی بر شفقت طی 8 جلسه 60 دقیقه ای به ترتیب در گروه های آزمایش 1 و 2 انجام شد گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. داده ها به کمک پرسشنامه آسیب به خود سانسون (1998)، مقیاس افکار خودکشی بک (1979) و پرسشنامه نیازهای بین فردی ون آردن و همکاران (2012) جمع آوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه های آزمایش در مرحله پس آزمون از نظر ادراک سربار بودن، تعلق پذیری خنثی، رفتارهای خودآسیب رسان و افکار خودکشی کاهش معنی داری داشتند (05/0>P). درمان هیجان مدار نسبت به درمان مبتنی بر شفقت اثربخشی بیشتری در کاهش ادراک سربار بودن، تعلق پذیری خنثی، رفتارهای خودآسیب رسان داشت و درمان مبتنی بر شفقت بر کاهش افکار خودکشی تاثیر بیشتری داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت، به کار بردن هر دو مداخله می تواند با تاثیر ادراک سربار بودن، احساس تعلق پذیری خنثی، افکار خودکشی و رفتارهای خودآسیب رسان را در دختران نوجوان کاهش دهد.
نقش بدرفتاری دوران کودکی بر خودمهارگری نوجوانان: نقش تعدیل کننده جنسیت و شفقت برخود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش تعدیل کننده جنسیت و شفقت برخود در رابطه بدرفتاری دوران کودکی با خودمهارگری در نوجوانان 13-19 ساله استان قم بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش، 409 نفر (205 دختر و 204 پسر) از نوجوانان دو شهر قم و کهک استان قم بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس خودگزارشی کودک آزاری، مقیاس خودمهارگری و فرم کوتاه مقیاس شفقت بر خود بود. داده های این پژوهش از روش تحلیل مسیر، مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بدرفتاری دوران کودکی، پیش بینی کننده خودمهارگری پایین دوران نوجوانی است. بدرفتاری دوران کودکی، پیش بینی کننده شفقت بر خود پایین دوران نوجوانی است. نقش تعدیل کننده شفقت برخود در رابطه بدرفتاری دوران کودکی با شفقت بر خود تایید شد، اما نقش تعدیل کننده جنسیت در رابطه بدرفتاری دوران کودکی با شفقت بر خود تایید نشد. بنابراین، با کاهش شیوع بدرفتاری با کودکان می توان شفقت بر خود و خودمهارگری دوران نوجوانی را ارتقا داد، همچنین پرورش صفت شفقت بر خود در کودکان دختر و پسری که دارای تجربه بدرفتاری می باشند، مانع از کاهش سطوح خودمهارگری آنان در نوجوانی می گردد. واژه های کلیدی: بدرفتاری دوران کودکی، جنسیت، خودمهارگری، شفقت بر خود، نوجوانی.
بررسی رابطه بین آموزش های نوین(الکترونیک و ترکیبی)، درگیری تحصیلی و بهزیستی تحصیلی با عملکرد تحصیلی در محیط نظام آموزش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه روانشناسی مثبت سال ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
87 - 106
حوزه های تخصصی:
آموزش الکترونیک و ترکیبی به عنوان رویکرد های نوین آموزشی به دلیل استفاده از فناوری های نوین و کاربرد تعامل در فرایند آموزش و دو سازه درگیری تحصیلی و بهزیستی تحصیلی به عنوان عوامل انگیزش بخشی به یادگیری دارای اهمیت هستند. بنابراین هدف مطالعه حاضر، بررسی روابط مستقل، تعاملی و تعدیلی دو رویکرد الکترونیکی و ترکیبی، درگیری تحصیلی و بهزیستی تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانشجویان نظام آموزش از دور بود. در این پژوهش آزمایشی مبتنی بر سه موج آموزشی در قالب آموزش نظری، عملی و نظری- عملی، از بین220 نفر جامعه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و بر اساس جدول مورگان و کرجسی140 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای انجام پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته رویکرد الکترونیک- ترکیبی و پرسشنامه استاندارد شده درگیری تحصیلی و بهزیستی تحصیلی، به همراه عملکرد تحصیلی در قالب نمرات سه آزمون استفاده شد. برای وجود ارتباط از آزمون همبستگی و برای تبیین از رگرسیون گام به گام استفاده شد .بین رویکرد الکترونیکی – ترکیبی، درگیری تحصیلی(به جزء رفتاری) و بهزیستی تحصیلی با عملکرد تحصیلی در موج اول رابطه وجود داشت. در موج دوم و سوم و در قالب روابط تعاملی، رویکرد ترکیبی در مقایسه با رویکرد الکترونیکی با درگیری تحصیلی، بهزیستی تحصیلی و عملکرد تحصیلی دارای رابطه مثبت بود،؛ اما در قالب تعدیلی، منفی بود. بنابراین، رویکرد ترکیبی از منظر مستقل و تعاملی در مقایسه با رویکرد الکترونیکی به دلیل تاکید بر چندرسانه ای ها و فرامتن ها بر درگیری تحصیلی، بهزیستی تحصیلی و عملکرد تحصیلی تاثیر بیشتری داشت.
ارتباط صفات شخصیتی و استراتژی های تنظیم شناختی هیجان با اضطراب سلامت در وضعیت همه گیری کووید-19
حوزه های تخصصی:
مقدمه: همه گیری کووید-۱۹ سیستم سلامت جهانی را با چالش جدیدی مواجه کرده و فشار روانی زیادی را برای افراد جامعه به دنبال داشته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط صفات شخصیتی و استراتژی های تنظیم شناختی هیجان با اضطراب سلامت در وضعیت همه گیری کووید-۱۹ انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد ساکن شهرستان بابل در بازه زمانی بهار و تابستان سال ۱۳۹۹ بود، که به روش نمونه گیری در دسترس ۲۰۰ نفر وارد مطالعه شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (۲۰۰۶)، صفات شخصیتی (۱۹۸۵) و اضطراب سلامت (۲۰۰۲) بود. جهت تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با روش ورود گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ انجام شد. یافته ها: ضریب همبستگی چندگانه میان متغیرها و همینطور رگرسیون اضطراب سلامت روی استراتژی های تنظیم هیجان و صفات شخصیتی از لحاظ آماری معنی دار بود (۰/۰۱>P). مقادیر بتای استاندارد شده نشان داد که نشخوار فکری (۰/۲۶۰=β)، فاجعه سازی (۰/۲۳۴=β) و تمرکز مجدد برنامه ریزی (۰/۱۹۲-=β) به ترتیب به طور معنی داری قادرند اضطراب سلامت را پیش بینی نمایند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، صفات شخصیتی و استراتژی های تنظیم شناختی هیجان نقش بسزایی در اضطراب سلامت افراد در وضعیت همه گیری کووید-۱۹ دارند؛ بنابراین توصیه می شود آموزش های روانشناختی لازم جهت تقویت استراتژی های مثبت تنظیم شناختی هیجان صورت گیرد.
تدوین الگوی مشاوره ای استقرار پایگاه هویت مهاجران مبتنی بر "بازگشت به خویشتن" مستخرج از استعاره های داستان های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هویت، سازه ای متغیر و پویا است و در معرض مؤلفه های فرهنگی متفاوت، دچار تغییرات بنیادین می شود. مهاجران در مواجهه با جامعه میزبان، واکنش های متفاوتی به سازگاری هویت خود با شرایط فرهنگی جدید، نشان می دهند. علی رغم اهمیت بالای هویت و تغییرات آن در شرایط فرهنگی و جغرافیایی متفاوت و چگونگی شکل گیری پایگاه جدید هویتی در افراد مهاجر، هیچ یک از پژوهش ها مشخصاً به بحث سرگشتگی هویتی ناشی از مهاجرت و چگونگی کمک به فرد در بازتعریف هویت به عنوان امری پویا نپرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت کمک به دانشجویان مهاجر برای شکل دهی به پایگاهی استقراریافته از هویت با تمرکز بر بازگشت به خویشتن انجام شد. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش هرمنوتیک کلاسیک انجام شد. جامعه پژوهش، اثر معروف مولانا جلال الدین محمد بلخی، یعنی مثنوی معنوی بود و نمونه موردنظر با توجه به محتوای پژوهش دو داستان؛ "نی نامه" و " کنیزک و پادشاه" از دفتر اول مثنوی معنوی بود. دو داستان مذکور به عنوان یک منبع اسنادی مورد استناد قرار گرفته است و کدگذاری اولیه مبتنی بر روش هرمنوتیک و با تأکید بر وجه استعاری داستان های مذکور انجام شد و از طریق فرآیندهای توصیفی و تفسیری، ساختار زیربنایی پژوهش ترسیم شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در قالب الگوی مشاوره ای با شش فرآیند 1) اتحاد درمانی 2) کشف مقصود جان 3) آگاهی بخشی 4) اصل جویی 5) وحدت بخشی و 6) پایان بخشی، صورت بندی شد که هر فرآیند، محتوا، هدف و فنون مختص به خود را دارد. نتیجه گیری: الگوی استقرار پایگاه هویت مبتنی بر بازگشت به خویشتن بر اساس مؤلفه ها و چهارچوب نظری مستخرج از آن، می تواند در جهت حل چالش های هویتی دانشجویان مهاجر مفید واقع شود.
پیش بینی آزار دیدگی در روابط زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و ترس از صمیمیت در زنان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۲۶۵-۲۴۰
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی آزار دیدگی در روابط زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و ترس از صمیمیت در زنان متاهل بود.روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. به این منظور 300 زن متاهل شهر تهران که به روش نمونه گیری دردسترس و هدفمند انتخاب شده بودند به پرسشنامه های الگوهای ارتباطی (کریستنس و هیوی، 1990 )ترس از صمیمیت (دسکاتنر و تلن، 1991) و همسرآزاری (قهاری، عاطف وحید و یوسفی، 1384) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نتایج نشان داد که بین خرده مقیاس مرد متوقع/ زن کناره گیر با همسرآزاری رابطه مثبت و معنادار وجود داشت. (r=%236.P≤000 )همچنین بین خرده مقیاس های زن متوقع/ مرد کناره گیر(r=%324P≤0/01) مرد متوقع/ زن کناره گیر ((r=%131P≤0/05و سازنده متقابل(r=%214P≤0/01) با ترس از صمیمیت رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. مولفه های خرده مقیاس سازنده متقابل(r=%194P≤0/001 ) و مرد متوقع/زن کناره گیر r=%236.P≤000) ) توان پیش بینی همسرآزاری را داشتند.- نتیجه گیری می توان گفت الگوهای ارتباطی مرد متوقع/ زن کناره گیر و سازنده متقابل در رابطه زوجین می توانند چالشی ایجاد کنند که باعث همسر آزاری در رابطه شود.
روابط ساختاری سبک های دلبستگی و نشانه های افسردگی اساسی نوجوانان با واسطه گری تحمل پریشانی و انعطاف پذیری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
134 - 143
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین روابط ساختاری سبک های دلبستگی و نشانه های افسردگی اساسی نوجوانان با واسطه گری انعطاف پذیری شناختی و تحمل پریشانی انجام گرفت. روش پژوهش از نوع همبستگی بوده که از طریق الگویابی معادلات ساختاری بر روی 352 نفر نوجوان 13-18 ساله که به روش نمونه گیری در دسترس از جامعه نوجوانان منطقه 1 شهر تبریز انتخاب شدند، انجام گرفت. داده ها با استفاده از مقیاس سبک دلبستگی کولینز و رید، مقیاس افسردگی کوتچر، سیاهه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر گردآوری شدند. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش بیانگر برازش مطلوب مدل فرضی پژوهش بود. به علاوه، نتایج نشان داد تحمل پریشانی می تواند به عنوان عامل میانجی در رابطه بین سبک های دلبستگی ایمن و ناایمن اجتنابی با نشانه های افسردگی نوجوانان در نظر گرفته شود. از طرفی نتایج نشان داد انعطاف پذیری شناختی می تواند رابطه بین سبک های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن اضطرابی با نشانه های افسردگی نوجوانان را میانجی گری نماید. نتایج این پژوهش نشان داد که تحمل پریشانی و انعطاف پذیری شناختی می توانند رابطه بین سبک های دلبستگی و نشانه افسردگی اساسی نوجوانان را میانجی گری کنند. از نتایج این پژوهش، می توان در جهت شناسایی علل افسردگی نوجوانان و تدوین مداخلات درمانی آنان استفاده کرد از جمله مؤلفه های تحمل پریشانی و انعطاف پذیری شناختی را به نوجوانان آموزش داد.
نقش سبک زندگی تحصیلی در پیش بینی سازگاری و بهزیستی تحصیلی
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین نقش سبک زندگی تحصیلی در پیش بینی سازگاری و بهزیستی تحصیلی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 می باشد. تعداد اعضای نمونه 240 نفر در نظر گرفته شده است که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه های سبک زندگی تحصیلی صالح زاده و همکاران (1396)، سازگاری تحصیلی سینها و سینگ (1993) و بهزیستی تحصیلی تومینین-سوینی و همکاران (2012) بود که از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-23 بهره برده شد. نتایج نشان داد که بین سبک زندگی تحصیلی و سازگاری تحصیلی؛ و بین سبک زندگی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی رابطه وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل آماری حاکی از آن بود که سبک زندگی تحصیلی توان پیش بینی سازگاری و بهزیستی تحصیلی را دارد، بدین صورت که سبک زندگی ارتقادهنده موجب افزایش سازگاری و بهزیستی تحصیلی؛ و سبک زندگی بازدارنده موجب کاهش سازگاری و بهزیستی تحصیلی می گردد.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر بازداری رفتاری و خوداثرمندی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال یادگیری خاص از مهم ترین اختلال های دوران مدرسه است که حدود ۲ تا ۱۰ درصد از کودکان مبتلا به این اختلال هستند. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر بازداری رفتاری و خوداثرمندی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر ابتدایی ۱۰ تا ۱۲ ساله مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش شهر بابل در سال ۱۴۰۰ بود (۲۰۷ نفر)، که تعداد ۳۰ نفر از آنان به صورت در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. جهت گردآوری داده ها از آزمون برو/ نرو (بازداری رفتاری) هافمن (۱۹۸۴) و پرسشنامه خوداثرمندی موریس (۲۰۰۱) استفاده شد. برنامه درمان شناختی رفتاری در ۱۰ ﺟﻠﺴﻪ ۴۵ دقیقه ای براساس مدل سیلر (۲۰۰۸) صرفاً بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) و نرم افزار SPSS نسخه ۱۸ مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در بازداری رفتاری و خوداثرمندی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص تفاوت معنی داری وجود دارد (۰/۰۱>P). به طور کلی درمان شناختی رفتاری بر بازداری رفتاری و خوداثرمندی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص تأثیر معنی داری داشت (۰/۰۱>P). نتیجه گیری: مطابق با یافته ها درمان شناختی رفتاری بر بازداری رفتاری و خوداثرمندی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری خاص مؤثر بود؛ بنابراین توجه به نقش درمان شناختی رفتاری در ایجاد تغییرات در سیستم بازداری رفتاری و خوداثرمندی تلویحات درمانی مهمی را در بر دارد.
اثربخشی بازی درمانی خانواده محور بر رابطه والدین و فرزندان با اختلال کاستی توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی بازی درمانی خانواده محور، بر بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه (ADD) بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماهه بود. مطالعه در تابستان سال ۱۴۰۱ صورت گرفت. جامعه پژوهش، تمامی کودکان با اختلال کاستی توجه ۵ تا ۱۰ سال شهر تهران بود و نمونه گیری به شکل هدفمند انجام شد. تعداد ۲۴ زوج مادر و کودک به صورت تصادفی در دوگروه آزمایشی (N=12) و گواه (N=12) قرار گرفتند و برنامه بازی درمانی خانواده محور به مدت ۱۰ جلسه دوساعته هفتگی، برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت بررسی رابطه والد- کودک، قبل و بعد از مداخله، از تست رابطه کودک- والد پیانتا (۱۹۹۷) (CPRS)، استفاده شد. داده ها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در مقایسه با گروه گواه، بازی درمانی خانواده محور موجب کاهش معنادار خرده مقیاس وابستگی و تعارض و افزایش خرده مقیاس نزدیکی شده است (05/0 > P). با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد که بازی درمانی خانواده محور موجب بهبود رابطه والدین و کودکان با اختلال کاستی توجه، از نظر وابستگی، نزدیکی و تعارض در روابط می گردد.
پیش بینی شکوفایی در دانشجویان بر اساس هوش اخلاقی، خردمندی، تفکر نقاد با توجه به نقش میانجی امید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۳۸-۱۲۹
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی شکوفایی دانشجویان بر اساس هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد، با توجه به نقش میانجی امید بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 740 نفر بود که از بین آن ها تعداد 384 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شکوفایی (FQ) سلیمانی (1394)، هوش اخلاقی (MIQ) لینک و کیل (2007)، خردمندی (WQ) وبستر (2003)، تفکر نقاد (CTQ) فاسیون (1990) و امید (HQ) اسنایدر و همکاران (2000) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد اثرات مستقیم هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد بر شکوفایی معنادار بود (001/0>p). از سوی دیگر هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد به طور غیرمستقیم به واسطه امید با شکوفایی رابطه داشتند (001/0>p). شاخص های نکویی برازش نیز حاکی از برازش مناسب مدل بود. بر اساس یافته های این پژوهش نتیجه گیری می شود هوش اخلاقی، خردمندی و تفکر نقاد با میانجی امید می تواند مدل شکوفایی را تبیین کند.
اثربخشی آموزش مهارت عاطفی اجتماعی بر نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (شهریور) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
۱۰۸۲-۱۰۶۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: اوتیسم اختلالی تحولی عصبی است که با نقص مداوم در مهارت های ارتباطی - اجتماعی شناخته می شود و ضعف در مهارت اجتماعی در این کودکان دارای پیامدهای منفی است. فرضیه های جدید، اختلال طیف اوتیسم را به نارسایی در نظریه ذهن مرتبط می کنند. آموزش مهارت های عاطفی اجتماعی با در برداشتن آموزش خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و آگاهی هیجانی می تواند مداخله مؤثری برای بهبود نظریه ذهن در این کودکان باشد. این در حالی است که در این مورد شکاف پژوهشی وجود دارد و تاکنون مطالعه ای به بررسی این موضوع مهم نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت عاطفی اجتماعی بر بهبود نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اوتیسم انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر طیف اتیسم در رده سنی 7 تا 15 سال شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که از بین آن ها، ۲۰ نفر به طور تصادفی انتخاب شده و در گروه های آزمایش (1۰ نفر) و گواه (۱۰ نفر) جایگزین شدند. برای گروه آزمایش ده جلسه مداخله آموزش مهارت عاطفی اجتماعی برگرفته از بسته آموزشی خسروتاش و همکاران (2019) اجرا شد، ولی گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه سنجش طیف اتیسم (اهلر و همکاران، 1999) و آزمون نظریه ذهن (موریس و همکاران، 1999) بود که توسط والدین تکمیل شد. همچنین داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کواریانس و با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دهنده این است که آموزش مهارت عاطفی اجتماعی باعث افزایش نمرات نظریه ذهن در گروه آزمایش شده است (0/05 P<). اندازه اثر نمره نظریه ذهن 36% بود، بنابراین آموزش مهارت عاطفی اجتماعی توانسته است 36 درصد از تغییرات نمرات نظریه ذهن را تبیین کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر به نظر می رسد آموزش مهارت عاطفی اجتماعی می تواند نظریه ذهن را در کودکان مبتلا به اوتیسم تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین استفاده از آن در کنار سایر روش های درمانی به منظور بهبود مهارت های عاطفی، اجتماعی و ارتباطی در این کودکان توصیه می شود.
اثربخشی طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ناباروری یکی از مهمترین بحران های دوران زندگی است که منجر به مشکلات روانی و تجربیات استرس زای هیجانی شده و بر روابط متقابل زوجین تاثیرگذار است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان نابارور شهر ساری که در 6 ماهه اول سال 1398 به مرکز ناباروری مراجعه نموده اند، بودند. تعداد 40 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس افراد گروه آزمایش پروتکل طرحواره درمانی یانگ (1990) را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل نیز آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های همدم گزینی-دوری گزینی برنشتاین و همکاران (1985) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: هاهنرتت3 نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور در مرحله پس آزمون موثر است (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها این پژوهش می توان از طریق طرحواره درمانی به شیوه گروهی به بهبود همدم گزینی-دوری گزینی و دلزدگی زناشویی در زنان نابارور کمک نمود.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی بر تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی زوجین آسیب دیده از روابط فرازناشویی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون سه گروهی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بابل در نه ماهه اول سال 1398 بود. به منظور انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، ابتدا 45 نفر انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش اول و دوم و گروه گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 نفر). ابزار پژوهش مقیاس های انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب مک کولئوگ و همکاران(1998) و تعهد زناشویی آدامز و جونز(1997)، استفاده شد. مداخله طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش لئو و مک کی (2012) و پروتکل زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن (1990) در 12 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس و با استفاده و نرم افزار SPSS22 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های آماری نشان داد هر دو رویکرد درمانی مورد استفاده در بهبود تعهدزناشویی و انگیزه های بین فردی شرکت کنندگان موثر بوده است (05/0< P)، طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش نسبت به زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن به طور معناداری بر تعهد زناشویی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی اثربخش تر بود (05/0< P). همچنین بین اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش و زوج درمانی سیستمی تلفیقی فلدمن بر انگیزه های بین فردی تفاوت معنادار مشاهده نشد. نتیجه گیری: مراکز مشاوره و کلینیک های خانواده در مورد زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی که در معرض پیامدهای روانشناختی پس از خیانت هستند می توانند از این دو رویکرد با اولویت مشاوره و رواندرمانی گروهی استفاده کنند.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تحمل پریشانی در نوجوانان دختر با شاخص توده بدنی بالا
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اضافه وزن یک مشکل سلامت عمومی در جوامع توسعه یافته و درحال توسعه است و پیامدهای روانشناختی زیادی بهمراه دارد بنابراین این پژوهش با هدف اثربخشی درمان ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و تحمل پریشانی در نوجوانان دختر با شاخص توده بدنی بالا انجام شد. روش پژوهش: نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان دختر دارای اضافه وزن دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال 401-1400 بود، که از میان آن ها با روش نمونه گیری داوطلبانه تعداد 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری گمارش شدند. گردآوری داده ها علاوه بر چک لیست اطلاعات جمعیت شناختی-فرم محقق ساخته با پرسش نامه نشخوار فکری (نولن-هوکسما و ماور، 1991) و پرسش نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) انجام شد. برای آزمودنی های گروه درمان ذهن آگاهی 8 جلسه هفتگی اجرا شد. (2 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 1 ساعت). داده ها با کمک روش های آمار توصیفی، آزمون های مربوط به رعایت پیش فرض های آماری و واریانس با اندازه گیری مکرر با نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نشخوار فکری و ابعاد آن در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مرحله پس آزمون به طور معناداری کاهش یافته است و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد بین میانگین نمره تحمل پریشانی و ابعاد آن در افراد دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار بوده است (05/0>P).
اثربخشی آموزش خرد بر سلامت روان و بهزیستی روانشناختی در زنان متاهل دارای اختلاف خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان اقدام کننده به خودکشی، ارجاعی به مرکز اورژانس بیمارستان لقمان شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998)، و پرسشنامه افکار خودکشی (بک، 1961) بود. هم چنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا استفاده شد که برای این منظور پرسشنامه به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تمایزیافتگی خود در زنان با اقدام به خودکشی شد. همچنین نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث کاهش افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی شد. یافته های این پژوهش حاکی از اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود.