فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۴۲۱ تا ۴٬۴۴۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۶
217 - 242
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تدوین مدل عملکرد ریاضی بر اساس ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا با نقش واسطه ای خودکارآمدی و انگیزش به یادگیری ریاضی در دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و جزء پژوهش های کاربردی بود؛ و تعداد 326 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی بر حسب جنسیت انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه های ادراک از محیط یادگیری سازنده گرای حقایقی و کارشکی (1394)؛ خودکارآمدی ریاضی میدلتن و میگلی (1997)، انگیزش به یادگیری ریاضی کورتر (۲۰۰۵) و نمره ی پایان ترم درس ریاضی دانش آموزان بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از شاخص های آماری توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و برای پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از آزمون های تحلیل عامل تأییدی، مدل سازی معادلات ساختاری و رویکرد حداقل مربعات جزیی به وسیله نرم افزار smart PLS استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا بر عملکرد ریاضی، خودکارآمدی ریاضی و انگیزش به یادگیری ریاضی اثر مثبت و معنی دار دارد. همچنین خودکارآمدی ریاضی و انگیزش به یادگیری ریاضی بر عملکرد ریاضی اثر مثبت و معناداری داشت. در کل نتیجه شد که مدل مفهومی عملکرد ریاضی بر اساس ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا با نقش واسطه ای خودکارآمدی ریاضی و انگیزش به یادگیری ریاضی با مدل تجربی برازش داشته است.
ویژگی های روانسنجی پرسشنامه ارزیابی عمومی تجربه های روانپریشی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ویژگی های روانسنجی فرم 42 سوالی پرسشنامه فارسی ارزیابی عمومی از تجربه های روان پریشی (استفانیز و همکاران، 2002) در دانشجویان دانشگاه شیراز بود. این مطالعه همچنین به ارتباط بین تجربه های روان پریشی و سلامت عمومی پرداخت. بدین منظور 200 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شیراز (129 پسر و 71 دختر) با میانگین سنی به ترتیب 75/23 و 69/25 به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه ارزیابی عمومی از تجربه های روان پریشی (CAPE؛ استفانیز و همکاران، 2002) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ؛ گلدبرگ و هیلر، 1979) پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل عاملی تاییدی و آلفای کرونباخ با نرم افزار SPSS-22 و Amos-22تحلیل شدند و اعتبار همگرای CAPE با GHQ سنجیده شد( 0.52=r). نتایج حاکی از آن بود که مولفه های مقیاس CAPE از همسانی درونی قابل قبولی برخوردار بودند. مؤلفه های پرسشنامه GHQ نیز همبستگی مثبت و معنی داری با ابعاد و نمره کل CAPE داشت. در نهایت زنان در افسردگی و نشانه های مثبت نمرات بالاتری از مردان کسب کردند. به طور کلی می توان گفت این پرسشنامه از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و به نظر می رسد قادر به سنجش تجربیات روان پریشی در جمعیت عادی و به خصوص دانشجویان باشد.
پیش بینی افکار خودکشی بیماران افسرده بر اساس حس انسجام، سیستم های مغزی-رفتاری و سبک های اسنادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۸
109 - 135
حوزه های تخصصی:
افسردگی با علائم بسیاری از جمله افکار مرگ و خودکشی مشخص می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه حس انسجام، سیستم های مغزی-رفتاری و سبک های اسنادی در پیش بینی افکار خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی بود. ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و با استفاده از مقیاس افسردگی بک، 100 نفر از بیماران افسرده بستری شده در بیمارستان روان پزشکی رازی شهر تبریز انتخاب شدند. سپس پرسشنامه افکار خودکشی بک، پرسشنامه حس انسجام آنتونووسکی، پرسشنامه سیستم های مغزی-رفتاری کارور و وایت و پرسشنامه سبک های اسنادی سلیگمن برای جمع آوری اطلاعات به آن ها ارائه شد. سپس بررسی و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه، با کمک نرم افزار SPSS انجام شد. یافته های این پژوهش نشان داد که حس انسجام 44%، سیستم های مغزی-رفتاری 9/28% و سبک های اسنادی 9/33% از واریانس افکار خودکشی بیماران افسرده را تبیین می کنند؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که حس انسجام، سیستم های مغزی-رفتاری و سبک های اسنادی از متغیرهای تأثیرگذار بر افکار خودکشی بیماران افسرده هستند.
اثربخشی آموزش ادراکی حرکتی بر اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
171 - 188
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی و تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی بر اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری در شهر تهران بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری در سال 98-1397 در شهر تهران بودند که تعداد 30 دانش آموز از افراد واجد شرایط با روش در هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش ادراک حرکتی (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. همچنین برحله پیگیری یک ماه پس از اتمام آزمون اجرا گردید . جهت تکمیل داده ها از پرسشنامه های آزمون هوشی (وکسلر، 2003)، اختلال یادگیری ریاضی (کانلی، 1988) و پرسشنامه استاندارد اضطراب امتحان (ساراسون، 1957) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Spss استفاده شد. یافته ها آزمون های آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری در گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری نشان می دهد که این گروه ها حداقل در یکی از متغیرهای وابسته با یکدیگر تفاوت معنی داری دارند. به طوری که در هر دو مرحله مذکور در متغیرهای اختلال ریاضی و اضطراب امتحان بین گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل تفاوت معنی دار دیده می شود که نشان دهنده تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی در گروه آزمایش می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت، از آموزش های ادراکی حرکتی در جهت کاهش اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان بهره برد.
اثربخشی برنامه مداخله ای مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد بر عملکرد ریاضی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
189 - 206
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد بر عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر پایه چهارم شهر کرمانشاه انجام شد. روش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهر کرمانشاه که با حجم نمونه 60 نفر در دو گروه گواه (30 نفر) و آزمایش (30 نفر) به روش تصادفی چندمرحله ای در سال تحصیلی 401-400 انتخاب شدند ، گروه آزمایش تحت 7 جلسه مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد قرار گرفت. درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی در این زمینه دریافت نکرد. برای اندازه گیری متغیر ها، در هر دو گروه امتحان ریاضی معلم ساخته اجرا شد و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل کوواریانس (آنکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد موجب افزایش عملکرد ریاضی دانش آموزان گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون شده است(001/0 P<). نتیجه گیری: به نظرمی رسد رویکرد آمایه ذهنی رشد می تواند در مدارس و مراکز آموزشی برای افزایش عملکرد ریاضی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی متن های توضیحی، تکذیبی و تکمیلی بر تغییر مفهومی و هیجان های معرفتی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر متن های توضیحی، تکذیبی و تکمیلی بر تغییرمفهومی و هیجان های معرفتی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی است که با روش آزمایشی صورت پذیرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان ششم ابتدایی پسر منطقه 17 تهران است. ازبین مدارس ناحیه مذکور، دو مدرسه به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. نمونه شامل 78 داوطلب است که به صورت تصادفی 25 نفر به گروه توضیحی، 26 نفر به گروه تکذیبی و 27 نفر به گروه تکمیلی منتسب شدند. مراحل اجرا به شکل پیش آزمون-پس آزمون و ابزارهای تحقیق شامل متن های توضیحی، تکذیبی و تکمیلی محقق ساخته و پرسشنامه هیجان های معرفتی پکران (2016) است. تغییرمفهومی ازطریق محاسبه اختلاف سطح دانش، قبل و بعد از مطالعه متن ها به دست آمد. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغییره انجام شد. یافته ها درسطح معناداری 0.05 نشان داد تاثیر متن ها هم بر تغییرمفهومی و هم بر هیجان های معرفتی معنادار است. نتایج تفکیکی گروه ها حاکی ازآن است که تفاوت بین هیجان گروه تکذیبی و توضیحی، همچنین بین گروه تکمیلی و توضیحی معنادار بوده و تفاوت بین هیجان گروه تکذیبی و تکمیلی معنادار نیست. به علاوه، تفاوت سطح تغییرمفهومی ناشی از اجرای متن ها، بین گروه تکذیبی و تکمیلی، همچنین بین گروه توضیحی و تکمیلی معنادار بوده و تفاوت سطح تغییر مفهومی بین گروه تکذیبی و توضیحی غیرمعنادار است. این نتایج نشان می دهد نویسندگان کتاب های درسی باید توجه بیشتری به متن های تکذیبی داشته باشند. همچنین، تدوین گران و طراحان آموزشی باید تصاویر مناسب بیشتری در متن درس ها بگنجانند.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روانشناختی و سرزندگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-127
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر مدارس شاهد شهر دزفول انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و روش نمونه برداری بصورت در دسترس، 30 نفر انتخاب شد و بصورت تصادفی در دو گروه (15 نفری کنترل و آزمایش) گمارده شد. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس سرزندگی تحصیلی (حسینچاری و دهقانی زاده، 1391) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز، 2007) استفاده شد. همچنین در طی 8 جلسه (90 دقیقه ای) به صورت یک جلسه در هفته و به مدت دو ماه، براساس پروتکل آموزشی رفتاردرمانی دیالکتیک میلر و همکاران (2007) مورد آموزش قرار گرفتند. در طول ارائه آموزش گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نداشتند و بعد از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون انجام گرفت. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام گرفت. یافته ها نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک می تواند به طور معناداری موجب بهبود سرمایه روان شناختی با اندازه اثر 56/0 و سرزندگی تحصیلی با اندازه اثر 47/0 گردد (001/0< p). بر این مبنا براساس نتایج حاصله می توان در نظر داشت که رفتاردرمانی دیالکتیک قادر است به عنوان یک مداخله مؤثر برای بهبود سرمایه روان شناختی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان مورد لحاظ قرار گیرد.
تاثیر برنامه مداخلات بهنگام عصب - روانشناختی کودک محور بر عملکرد شناختی و اجتماعی کودکان تاخیر رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۵
43 - 64
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته مداخلات بهنگام عصب – روانشناختی کودک محور بر عملکرد شناختی و اجتماعی کودکان تاخیر رشدی می باشد. روش پژوهش شبه آزمایشی و از طرح پیش آزمون ، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل میباشد. جامعه پژوهش را کودکان 4 تا 6 ساله دارای تاخیر رشدی تشکیل داده اند که در مراکز پیش دبستانی شهر تبریز مشغول بودند. روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای بود و سه منطقه به صورت تصادفی انتخاب و از هر کدام از آنها نیز سه مرکز مهدکودک و پیش دبستانی انتخاب شدند. به منظور غربالگری، مقیاس هوشی وکسلر پیش از دبستان ویرایش سوم و مقیاس رفتار انطباقی واینلند ویرایش دوم از کودکان به عمل آمد و تعداد 30 نفر از افرادی که دارای تاخیر در رشد بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. سپس اجرای برنامه مداخلاتی عصب – روانشناختی کودک محور به مدت 16 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و گروه کنترل نیز هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند، داده ها با آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-22 تحلیل شدند. نتایج به دست آمده در متغیر عملکرد شناختی نشان داد که بین آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل از نظر عملکرد شناختی در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 > P). همچنین نتایج به دست آمده در متغیر عملکرد اجتماعی نیز نشان داد که بین آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل از نظر عملکرد در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 > P).
تأثیر آموزش غنی سازی رابطه والد- نوجوان مبتنی بر رویکرد خانواده درمانی متمرکز بر هیجان بر دل بستگی ناایمن و تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخورداری از رابطه خوب میان والدین و نوجوانان سویه ای بنیادی در تحول نوجوان است. هدف پژوهش حاضر آشکار ساختن اثربخشی برنامه غنی سازی رابطه والد- فرزند بر پایه خانواده درمانی متمرکز بر هیجان بر کاهش دل بستگی ناایمن و افزایش تاب آوری نوجوانان بود. روش پژوهش حاضر آزمایشی تک موردی از نوع طرح های خط پایه چندگانه ناهم زمان بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را همه نوجوانان مراجعه کننده (53 نوجوان) به مرکز مشاوره طلوع امید شهر اهواز در سال 1399 تشکیل داده است. اندازه نمونه دربرگیرنده سه نوجوان بر پایه ملاک های ورود و خروج انتخاب شده اند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر هدفمند بود. به این صورت که بر پایه فراخوان موردنظر، تمایل نوجوانان برای شرکت در دوره، در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج از پژوهش، 3 نوجوان انتخاب و به همراه والدین در برنامه مذبور شرکت نمودند. ابزارهای پژوهش دربرگیرنده پرسشنامه دل بستگی بزرگ سال کولینز و رید (1990) و پرسشنامه تاب آوری کونور و دیدسون (2003) بود. مداخله آموزشی در 5 جلسه انجام شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل دیداری، معنی داری بالینی (شاخص تغییر پایا) و فرمول درصد بهبودی استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش غنی سازی رابطه والدین- نوجوان منجر به (07/21) درصد کاهش در سبک دل بستگی ناایمن و (07/37) درصد افزایش در تاب آوری نوجوان اول، (90/19) درصد کاهش در سبک دل بستگی ناایمن و (60/29) درصد افزایش در تاب آوری نوجوان دوم و (03/28) درصد کاهش در سبک دل بستگی ناایمن و (03/23) درصد افزایش در تاب آوری در نوجوان سوم شد. میزان شاخص تغییر پایا نشان داد که دل بستگی ناایمن و تاب آوری در هر سه نوجوان به میزان معنی داری تغییر نشان دادند. مقدار پی (05/0) بود. این برآیندها به این معنی است که آموزش غنی سازی رابطه والد- نوجوان می تواند زندگی نوجوان را بهبود بخشد و درمانگران می توانند از این مدل در کار با نوجوانان به منظور کاهش سبک دل بستگی ناایمن و افزایش تاب آوری در شهر اهواز استفاده کنند.
ادراک احساس گناه انتقال یافته از پدرومادر: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احساس گناه انتقال یافته پدیده ای است که با توجه به نقش ها و وظایف تعریف شده در بستر خانواده و پویایی های ارتباطی روابط والد-فرزندی، کم وبیش در همه تعاملات خانوادگی مشاهده می شود، ولی حالت فراگیر آن موجب الگوهای هیجانی و رفتاری ناسازگار می گردد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک فرزندان از احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر بود. پژوهش حاضر از دید روش شناسی از نوع کیفی و به روش نظریه زمینه ای و از راه نمونه گیری هدفمند و در دسترس صورت گرفت. جامعه موردپژوهش را خانم های 29 تا 38 سال ساکن تهران در زمستان 1398 در تهران تشکیل دادند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید و به منظور تحلیل داده ها از روش نظریه زمینه ای استفاده شد. تحلیل برآمده از داده های مصاحبه به صورت کلی در سه محور چگونگی ادراک احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر، زمینه های ایجاد احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر و سازوکارهای کاهش احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر دسته بندی شد. برآیندهای برآمده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی نشان داد ادراک احساس گناه دربرگیرنده هیجان های آزاردهنده، شناخت ناسازگار و کنشگری ناکارآمد است. عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در ایجاد احساس گناه نقش داشته و سازوکارهای کاهش احساس گناه دربرگیرنده بینش یابی، جبران و گسلش می شود. نتایج حاصله افزون بر افزایش بینش درباره پدیده احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر و زمینه های ایجاد آن، می تواند زمینه ساز پژوهش های بعدی و نیز طراحی برنامه های آموزشی و درمانی باهدف تسهیل و بهبود در روابط والد- فرزندی شود.
نمود شناسی کشش زناشویی در میان همسرهای ایرانی: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود کشش در رابطه زناشویی جهت ایجاد علاقه میان همسران ضروری است. افراد و گروه های گوناگون احتمالاً کشش را به شیوه های گوناگونی درک و تفسیر می کنند. هدف این پژوهش نمودشناسی کشش زناشویی در میان زوج های ایرانی با رویکرد کیفی بود. شرکت کنندگان 17 نفر از زنان و مردان ایرانی دارای تجربه زندگی مشترک با همسر به روش نمونه گیری هدفمند با بیشترین گوناگونی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساخت یافته، با پرسیدن پرسش های باز درباره اهداف پژوهش گردآوری شد. داده ها با روش تحلیل درون مایه کیفی سنتی تحلیل شد. بر پایه برآیندها، شرکت کنندگان در پژوهش کشش زناشویی را همچون دوست داشتنی بودن و خوشایندی رابطه زناشویی ادراک می کنند و کشش زناشویی دربرگیرنده دو مقوله اصلی کشش همسر (دربرگیرنده مؤلفه های کشش ظاهری، عاطفی، رفتاری، فکری، اخلاقی و اجتماعی) و کشش رابطه همسری (دربرگیرنده مؤلفه های پایداری، لذت، خوشنودی، آرامش و شادی) بود. بررسی مفهوم کشش زناشویی در بافت های فرهنگی دیگر و فرآوری ابزار برای سنجش آن و توجه به ابعاد مفهومی کشش زناشویی در آموزش، ارزیابی، مشاوره و درمان زناشویی، پیشنهاد گردید.
عوامل مؤثر در بروز اندیشه طلاق در متقاضیان طلاق: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراد در طول دوران زندگی مشترک می توانند افکار طلاق را تجربه کنند که در ادبیات به آن «اندیشه طلاق» می گویند این پژوهش با هدف شفاف سازی عوامل تأثیرگذار بر بروز اندیشه طلاق در بین افراد متقاضی طلاق انجام شده است. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع داده بنیاد است. ازاین رو با 28 فردی که متقاضی طلاق بودند و به یکی از دادگاه های خانواده شماره یک و دو تهران مراجعه کرده بودند با روش نمونه گیری هدفمند مصاحبه نیمه ساختاریافته ای صورت گرفت و یافته های آن به ترتیب با روش استراوس و کربین (1998) و سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه وتحلیل شد. یافته ها نشان داد در شکل گیری اندیشه طلاق چهار عامل عمده نقش اساسی دارد. این چهار عامل عبارت اند از نخست عوامل پیش از ازدواج مانند ازدواج اجباری، ازدواج زودهنگام، انتخاب همسر نامناسب و طی نکردن درست فرآیند آشنایی؛ دوم عوامل فردی مانند انتظارات، عدم علاقه مندی به همسر، خستگی روان شناختی؛ سوم عوامل رابطه ای مانند مسئولیت ناپذیری همسر، اختلالات روانی همسر، عدم وجود عشق و علاقه مندی، خشونت خانگی، پیمان شکنی، مشکلات جنسی، تعارضات مکرر و عدم ادراک انصاف در رابطه؛ و چهارم عوامل محیطی مانند اعتیاد، تعارض کار و خانواده، مشکلات مالی و رابطه با خانواده همسر. نتایج پژوهش تأثیر عوامل گوناگونی را نشان داد که منجر به شروع اندیشه طلاق در تفکر فرد می شود اما این عوامل را نمی توان به تنهایی تعیین کننده ی تصمیم به طلاق دانست.
تدوین مدل مشارکت تحصیلی بر اساس خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با نقش میانجی کمک طلبی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
7 - 30
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با مشارکت تحصیلی و نقش میانجی کمک طلبی تحصیلی انجام شد. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1401 در دانشگاه بوعلی سینا همدان بود. گروه نمونه که شامل 387 نفر بود با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. و به پرسشنامه سرمایه های تحولی (موسسه پژوهشی مینه-سوتا، 2005) ، پرسشنامه خودارزشیابی مرکزی(جاج و همکاران، 2003)، پرسشنامه کمک خواهی تحصیلی(قدم پوروسرمد، 1385) و پرسشنامه مشارکت تحصیلی (شافلی و همکاران، 2002) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد، خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و با بعد اجتنابی کمک طلبی رابطه منفی و معناداری دارند. بین بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و بین بعد اجتنابی کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بعد پذیرش کمک-طلبی تحصیلی و بعد اجتنابی کمک طلبی تحصیلی در ارتباط بین خودارزشیابی و مشارکت تحصیلی و سرمایه های تحولی و مشارکت تحصیلی نقش واسطه ای معناداری دارند. بر اساس این یافته می توان اینگونه استنتاج کرد که با تقویت سرمایه های تحولی درونی و بیرونی و خود ارزشیابی مرکزی فرد، بعد پذیرش کمک طلبی افزایش و بعد اجتنابی آن کاهش می یابد. این عوامل می توانند در تعامل با یکدیگر مشارکت و درگیری تحصیلی افراد را نیز افزایش دهند.
انتقال بین نسلی تجربه جمعی جنگ و ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه در نسل بعد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
59 - 81
حوزه های تخصصی:
جنگ به عنوان مهم ترین پدیده سیاست بین الملل، تجربه جمعی ناخوشایندی است که می تواند در تاروپود یک جامعه نفوذ کرده و میراث نامطلوب خود را برای نسل های بعدی نیز بر جای بگذارد. هدف از مطالعه، بررسی اثر انتقال بین نسلی ترومای جمعی جنگ بر ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه در نسل بعدی بوده است. آزمودنی های این پژوهش شامل 182 نفر متولدین دهه های 60 و 70 (نسل اول جنگ ایران و عراق) که والدین آن ها تجربیات متفاوتی از جنگ ایران و عراق را پشت سر گذاشته بودند. پرسشنامه ای تلفیقی (کیفی و کمی) برای سنجش شدت تجربه ترومای جنگ در والدین از دیدگاه فرزندان، بین آزمودنی ها توزیع شد هم زمان پرسشنامه واکنش بین فردی و پرسشنامه جنگ طلبی مک کانکی نیز به منظور سنجش ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه توزیع گردید. داده های به دست آمده از پرسش های کیفی به روش کدگذاری تحلیل محتوا و داده های کمی با روش تحلیل همبستگی و رگرسیون خطی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج آماری نشان داد که بین شدت تجربیات تروماتیک والدین از جنگ و ظرفیت شناختی همدلی در فرزندانشان ارتباطات معنادار منفی وجود دارد به عبارت دیگر به هر میزان تجربه والدین از جنگ دردناک تر باشد، ظرفیت شناختی همدلی در فرزندانشان پایین تر است. درعین حال ارتباط معناداری بین شدت ناخوشایندی تجربه جنگ در والدین و نگرش جنگ طلبانه در فرزندان مشاهده نشد.
ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه خستگی از دلسوزی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۹
81 - 97
حوزه های تخصصی:
پژوهش های گذشته نشان می دهند که خستگی از دلسوزی در والدین کودکان با نیازهای ویژه مشاهده می شود، بااین حال، ابزاری مناسبی برای سنجش این موضوع در این گروه خاص در دسترس نیست. هدف پژوهش حاضر ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس خستگی از دلسوزی در مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه بود. روش پژوهش، توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی مادران دانش آموزان دارای نیازهای ویژه شهرستان اراک در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده بود. به روش در دسترس 171 مادر که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند، انتخاب شد. برای گردآوری داده ها، علاوه بر پرسشنامه خستگی از دلسوزی، از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند، 1995) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عامل اکتشافی، تحلیل عامل تأییدی و آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عامل اکتشافی و همبستگی عامل ها با نمره کل نشان داد که پرسشنامه خستگی از دلسوزی از روایی سازه برخوردار است. همچنین، روایی پیش بین پرسشنامه نیز تأیید شد (001/0p<، 61/0r=). روایی سازه پرسشنامه با تحلیل عامل تأییدی نیز تأیید شد. نتایج بازآزمایی پایایی پرسشنامه را تأیید کرد (001/0p=، 70/0r=). همچنین، همسانی درونی پرسشنامه نیز که با آلفای کرونباخ بررسی شد، مطلوب بود (78/0)؛ بنابراین، پرسشنامه خستگی از دلسوزی از روایی و پایایی کافی برای بررسی خستگی از دلسوزی مادران دارای کودکان با نیازهای ویژه برخوردار است.
میزان توجه سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران به ارزشیابی دانش آموزان در درس تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
33 - 54
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین میزان توجه سند برنامه درسی ملی به ارزشیابی دانش آموزان در درس تربیت بدنی انجام شد. تحقیق، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش از نوع تحلیل محتوا است. جامعه آماری، سند برنامه درسی ملی است که به روش هدفمند تمام بخش های آن به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار پژوهش سیاهه وارسی بود که توسط محقق تهیه شد و روایی محتوایی آن با نظر 5 نفر ازمتخصصین و پایایی آن با محاسبه ضریب توافق اسکات به میزان 93/0 تائید شد. از آمار توصیفی برای نمایش فراوانی نتایج استفاده شد؛ قابلیت اعتماد یافته ها با استفاده از چهار ملاک اعتمادپذیری، انتقال پذیری، باورپذیری و تأییدپذیری حاصل گردید. یافته های نشان داد، مؤلفه محتوای ارزشیابی با 20 واحد معادل 33% با بیشترین فراوانی مهم ترین مؤلفه و ابزار ارزشیابی با 1 واحد معادل 2% کمترین فراوانی و کم اهمیت ترین مؤلفه ارزشیابی تربیت بدنی در برنامه درسی ملی است. همچنین، اصول و مبانی با 16 واحد، معادل 27%، سیاست های سنجشی و ارزشیابی با 8 واحد، معادل 13 درصد، هدف با 5 واحد، معادل 8%، شیوه ارزشیابی و ارزیابان هرکدام با 4 واحد، معادل 7% و زمان ارزشیابی با 3 واحد، معادل 3% به ترتیب گزارش شدند. نتایج بدست امده از پژوهش در مجموع حاکی از توجه نسبی اما نامتوازن و ناهماهنگ سند برنامه درسی ملی به مؤلفه های ارزشیابی دردرس تربیت بدنی است
طراحی یک آزمون اندازه واژگانی مبتنی بر واژه های پایه زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
55 - 85
حوزه های تخصصی:
آزمون سازی بخش مهمی از آموزش هر زبان و بخش مهمی از یادگیری زبان است. آزمون اندازه واژگانی یکی از انواع آزمون های تعیین سطح است که برای مشخص کردن میزان دانش واژگانی زبان آموزان و پیش بینی بهترین آموزش بر اساس دانش زبان آموزان به کار می رود. این آزمون در بسیاری از زبان های دنیا طراحی شده اما تاکنون برای زبان فارسی انجام نشده است. برای طراحی یک آزمون اندازه واژگانی باید به بسامد واژه های مورد استفاده توجه کرد که این مورد با مطالعه روی پیکره های زبانی به دست می آید. پیکره مورد استفاده این پژوهش پیکره متن های مطبوعاتی است. برای طراحی این آزمون 80 سؤال طرح و به ترتیب، از پربسامد به کم بسامد مرتب شد. سوالات به صورت کامپیوتری درآمده و لینک آن برای زبان آموزان ارسال شد. در این پژوهش 130 نفر به آزمون پاسخ داده و 45 نفر نیز در بازآمون شرکت کردند. بررسی محتوایی آزمون نشان داد آزمون اندازه واژگانی از روایی برخوردار است. تحلیل داده های آزمون نشان می دهد میانگین نمرات با افزایش سطح زبانی بیشتر شده است. بررسی داده های آماری از جمله چولگی نشان داد توزیع داده ها نرمال است. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان دهنده تفاوت معناداری میان میانگین نمرات گرو ه های مختلف نوآموز، مقدماتی، میانی و پیشرفته در این آزمون معنادار است. به علاوه، محاسبه همبستگی با استفاده از ضریب پیرسون نشان می دهد آزمون دارای پایایی است. تفسیر نمرات سطوح مختلف زبانی نیز انجام و مشخص شد هر بازه از نمره می تواند مشخص کننده یک سطح زبانی مشخص باشد. براساس این پژوهش می توان گفت آزمون اندازه واژگانی می تواند به مثابه یک آزمون تعیین سطح، سطح زبانی زبان آموزان را مشخص کند.
اثربخشی راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی بر فراهیجان، راهبردهای مقابله ای، واکنش پذیری هیجانی و کنترل خشم نوجوانان متعارض 15-18 سال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف اثربخشی راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی بر فراهیجان، راهبردهای مقابله ای، واکنش پذیری هیجانی و کنترل خشم نوجوانان متعارض 15-18 سال انجام شد. روش: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح دو گروه آزمایش و کنترل با پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل نوجوانان متعارض 15-18 ساله شهر اصفهان در بازه زمانی تابستان و پاییز 1400 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نوجوان متعارض انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه هر کدام (20 نفر) آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90دقیقه ای تحت راهبرد استرس مبتنی بر توجه آگاهی قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی ندید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فراهیجان میتمانسگروبر و همکاران (2009)، پرسشنامه مهارت های مقابله ای کارور و همکاران (1989)، پرسشنامه واکنش پذیری هیجانی ناک و همکاران (2008)، پرسشنامه کنترل خشم اسپیلبرگر( 1999) و پرسشنامه تعارض والد-فرزند مورای و اشتراوس (1990) بود. داده ها با آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار spss نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی بر فراهیجان (خشم، شرم، کنترل خشونت، فرونشانی، شفقت و علاقه)، آگاهی بر واکنش پذیری هیجانی (حساسیت، شدت و تداوم هیجان) و کنترل خشم (بروز خشم بیرونی، بروز خشم درونی، کنترل خشم بیرونی و کنترل خشم درونی) نوجوانان متعارض 15-18 سال موثر است (01/0P<). همچنین نتایج نشان داد که راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی بر متغیر سبک مقابله (متمرکز بر مسئله، متمرکز بر هیجان، کم اثر و بی اثر) اثربخش نیست(05/0P>). نتیجه گیری: با توجه به تاثیر راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی بر فراهیجان، واکنش پذیری هیجانی، کنترل خشم برنامه ریزی برای استفاده از این شیوه درمانی ضروری است. در نتیجه، درمانگران و مشاوران می توانند از روش راهبرد کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی در کنار سایر روش های درمانی برای بهبود فراهیجان، واکنش پذیری هیجانی، کنترل خشم به ویژه در نوجوانان متعارض استفاده کنند.
الگویی ساختاری سبک های دلبستگی، سه گانه تاریک شخصیت، حساسیت به طرد شدن با اعتیاد به شبکه های اجتماعی با میانجی گری مهارت های ارتباطی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی بخش جدایی ن اپذیر از زندگی ما است، با این حال استفاده بیش از حد از آن ها پیامدهای روانشناختی و اجتماعی زیادی به همراه دارد. این پژوهش با هدف الگویی ساختاری سبک های دلبستگی، سه گانه تاریک شخصیت، حساسیت به طرد شدن با اعتیاد به شبکه های اجتماعی با میانجی گری مهارت های ارتباطی در دانش آموزان انجام شد.
روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان نورآباد (دلفان) در سال تحصیلی 1400 تشکیل می دهند. نمونه پژوهش 400 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان نورآباد (دلفان) بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987)، سه گانه تاریک شخصیت جونز و پائلوس (2014)، پرسشنامه حساسیت به طرد دونی و فلدمن (1996)، پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی توتگون- یونال و دنیز (2015) و مهارت های ارتباطی کروکوت (1996) به صورت آنلاین پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج حاصل از مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 32 درصد از واریانس مهارت های ارتباطی توسط سبک های دلبستگی، سه گانه تاریک شخصیت، حساسیت به طرد شدن و 41 درصد از واریانس اعتیاد به شبکه های اجتماعی توسط سبک های دلبستگی، سه گانه تاریک شخصیت، حساسیت به طرد شدن و مهارت های ارتباطی تبیین می شود.
نتیجه گیری: به طور کلی، یافته ها نشان می دهند که تضعیف حساسیت طرد و افزایش مهارت های ارتباطی را می توان در مطالعات آینده به عنوان عواملی برای اعتیاد به شبکه های اجتماعی برای مطالعات پیشگیری یا مداخله در نظر گرفت.
نقش میانجی گر تاب آوری در رابطه بین سبک های مقابله ای با کیفت زندگی و خشونت خانگی علیه زنان در دوران قرنطینه کرونا ویروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خشونت خانگی علیه زنان یک مشکل جدی و نگرانی عمده برای سلامت عمومی است که بر اساس گزارش ها به دنبال شیوع ویروس کرونا و ایجاد قرنطینه خانگی به یک اپیدمی دنباله دار تبدیل شده است. مرور نظام مند پژوهش ها نشان می دهد، رابطه پایداری بین تاب آوری و سبک های مقابله ای با کیفیت زندگی و خشونت خانگی وجود دارد. اما تاکنون پژوهشی روابط این متغیرها را در قالب یک مدل جامع بررسی نکرده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گر تاب آوری در رابطه بین سبک های مقابله ای با کیفیت زندگی و خشونت خانگی علیه زنان در دوران قرنطینه کرونا ویروس انجام شد.
روش: طرح پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل شهر کرج در بازه زمانی اول مهر تا پایان آبان ماه 1399بود که 241 نفر به صورت اینترنتی بوسیله پرسشنامه های سبک های مقابله ای بلینگز و موس، کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، خشونت علیه زنان حاج یحیی و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون، مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: سبک های مقابله ای و تاب آوری و خشونت خانگی علیه زنان دارای همبستگی مثبت معنادار (01/0>P) و سبک های مقابله ای و کیفیت زندگی دارای همبستگی منفی (05/0>P) و تاب آوری و کیفیت زندگی دارای همبستگی مثبت (01/0<P) معناداری هستند. همچنین تاب آوری در رابطه بین سبک های مقابله ای و کیفیت زندگی نقش میانجی دارد.
نتیجه گیری: سبک های مقابله ای و تاب آوری از عوامل مهم اثرگذار بر کیفیت زندگی و خشونت خانگی علیه زنان است و باید در برنامه های پیشگیری و درمانی مورد توجه متخصصان زوج و خانواده قرار گیرد.