فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۳۲٬۷۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ارزیابی و واکاوی مشکلات دوره نوجوانی دارای اهمیت بسیار است. یکی از رفتارهایی که سبب نگرانی های عمومی درباره سلامت نوجوانان شده است، رفتارهای آسیب به خود است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ریخت های ارزشی انگیزشی با رفتارهای آسیب به خود در نوجوانان با نقش میانجی تنظیم هیجان انجام شد. روش: روش این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه مورد مطالعه شامل 200 دانش آموز دختر دوره متوسطه دوم شهر رشت در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با روش نمونه گیری در دسترس از طریق فراخوان اینترنتی در پژوهش انتخاب شده اند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه های آسیب به خود (سانسون و همکاران، 1998)، زمینه یابی ارزشی (شوارتز، 1992) و تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003) بودند. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS23 و Amos26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین ارزش های متمرکز بر فرد و ارزش های متمرکز بر جمع با ارزیابی مجدد رابطه مثبت و معنادار و با فرونشانی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. بین ارزش های متمرکز بر جمع با رفتارهای آسیب به خود رابطه منفی و معنادار، و بین ارزیابی مجدد و فرونشانی با رفتارهای آسیب به خود به ترتیب رابطه منفی و مثبت معناداری وجود دارد (001/0 >P). بین ارزش های متمرکز بر فرد با رفتارهای آسیب به خود نیز رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد اثر غیرمستقیم ریخت های ارزشی انگیزشی بر رفتارهای آسیب به خود از طریق تنظیم هیجان معنادار است (001/0 >P). نتیجه گیری: مطالعه حاضر بر نقش میانجی تنظیم هیجان در رابطه بین ریخت های ارزشی انگیزشی و رفتارهای آسیب به خود تصریح دارد. تقویت و درونی سازی ریخت های ارزشی انگیزشی کارآمد و مداخلات مبتنی بر تنظیم هیجانی ممکن است در پیشگیری یا درمان نشانه های خودآسیب رسانی در نوجوانان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی و زوج درمانی سیستمی - تلفیقی بر بخشودگی بین فردی زنان خیانت دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی و زوج درمانی سیستمی - تلفیقی بر بخشودگی بین فردی زنان خیانت دیده بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی زنان خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره مستقر در شهرستان رودهن در سال 1401 تشکیل دادند. که تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه بخشودگی بین فردی پولارد (IFS، 1998) بود. مداخله طرح واره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش لو و مک کی (۲۰۱۲) و پروتکل زوج درمانی سیستمی - تلفیقی فلدمن (۱۹۹۰) در ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ای هفته ای دوبار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اول و دوم اجرا شد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. . نتایج تحلیل واربانس نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری بخشودگی بین فردی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)، و نتایج نشان داد طرح واره درمانی مبتنی بر برنامه غنی سازی ارتباطی پذیرش نسبت به زوج درمانی سیستمی - تلفیقی فلدمن به طور معناداری بر بخشودگی بین فردی زنان خیانت دیده اثربخش تر بود و بین دو درمان تفاوت معنادار مشاهده شد (05/0<P). می توان این گونه نتیجه گرفت که بین دو درمان طرح واره درمانی مبتنی بر غنی سازی ارتباط پذیرش و زوج درمانی سیستمی تفاوت معنادار وجود دارد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر عملکرد اجرایی بیماران مصرف کننده مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ دی ۱۴۰۲ شماره ۱۰ (پیاپی ۹۱)
۱۷۰-۱۶۱
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر عملکرد اجرایی بیماران مصرف کننده مت آمفتامین بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معتادین مراجعه کننده به درمانگاه های ترک اعتیاد شهر تهران که در فاصله زمانی شهریور تا بهمن ماه 1400 بود. تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرانت و برگ (1948 WCST,) بود. مداخله درمان شناختی رفتاری فری (2008) و ذهن آگاهی کرفت و ویلیامز (2012) در طی 8 جلسه بر روی اعضای گروه آزمایش اجرا شد، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت ننمودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری عملکرد اجرایی بیماران مصرف کنندگان مت آمفتامین تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>P) و هر دو درمان بر طبقات صحیح تکمیل شده، خطاهای درجاماندگی و خطاهای کل تأثیر معناداری داشتند (05/0>P) و درمان ذهن آگاهی در تأثیر بر متغیرهای خطاهای درجاماندگی در مرحله پس آزمون نسبت درمان شناختی رفتاری برتری داشته است (05/0>P). بنابراین می توان گفت درمان ذهن آگاهی در اثربخشی بر یکی از مؤلفه های عملکردهای اجرایی اثربخش تر می باشد که بدین ترتیب می توان از ذهن آگاهی در درمان افراد وابسته به مت آمفتامین استفاده نمود.
اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر سرسختی روان شناختی و فرسودگی والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
81 - 104
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر سرسختی روان شناختی و فرسودگی والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به اتیسم بود. روش: مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به آموزشگاه دست های مهربانی (دریا) شهر اصفهان در سال ۱۴۰۱ بودند. از میان آن ها نمونه ای به حجم ۳۰ نفر به روش نمونه گیری هدفمند بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب و به تصادف در دو گروه مداخله و کنترل جایگزین شدند (هر گروه ۱۵ نفر). هر دو گروه آزمودنی قبل و بعد از مداخله و ۲ ماه بعد، در مرحله پیگیری به ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه سرسختی روان شناختی کوباسا، مدی و کاهن (۱۹۸۲) و پرسش نامه فرسودگی والدگری رزکام، بریاندا و میکولاژاک (۲۰۱۸) پاسخ دادند. آزمودنی های گروه مداخله تحت درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی در ۸ جلسه ۲ ساعت قرار گرفتند، اما بر گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی بر سرسختی روان شناختی و فرسودگی والدگری اثربخش بوده و اثر این تغییر تا مرحله پیگیری پایدار مانده است (۰۵/۰> p). نتیجه گیری: می توان از درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی جهت افزایش سرسختی روان شناختی و کاهش فرسودگی والدگری در مادران دارای فرزند مبتلا به اتیسم استفاده نمود.
فراتحلیل تاثیر میزان و نوع استفاده از فضای مجازی بر هویت و ارزش های خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
47 - 60
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه فضای مجازی به عنوان یک پدیده نوین تأثیر گسترده ای بر ابعاد زندگی افراد در خانواده دارد و تحولات بسیاری را در بین آنان موجب شده است از آنجایی که خانواده کانون اصلی حفظ هنجارها و ارزش های اجتماعی است از این رو در این پژوهش به بررسی تأثیر میزان و نوع استفاده از فضای مجازی بر هویت و ارزش های خانواده به شیوه فراتحلیل پرداخته شده است.روش: بدین منظور از بین پژوهش های مرتبط بین سال های 1390- 1400 تعداد 46 (19پژوهش نوع استفاده، 27 پژوهش میزان استفاده) که از نظر روش شناختی ملاک های لازم جهت ورود به فراتحلیل را داشتند، انتخاب و با استفاده از روش مقایسه ای (همبستگی) نرم افزار فراتحلیل تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که نوع استفاده از فضای مجازی به طور کلی بر ارزش ها و هویت خانواده تأثیر معناداری ندارد، درحالی که میزان استفاده از فضای مجازی برحسب جدول تفسیری اندازه اثرکوهن به طور متوسطی (313/0) می تواند بر هویت و ارزش های خانوادگی اثرگذار باشد و آن را کاهش دهد (05/0>P).نتیجه گیری: بر این اساس می توان گفت که بیشتر از آن که نوع استفاده از فضای مجازی بر ارزش ها و هویت خانواده تاثیرگذار باشد، میزان استفاده از آن منجر به نزول هویت و ارزش ها در خانواده به اندازه متوسطی می گردد.
راهکارهای شناختی – رفتاری قرآن در مواجهه با اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۳
49 - 64
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اضطراب به عنوان یک اختلال و مشکل بالینی محسوب می شود که برای درمان آن از روش های دارویی، شناختی و شناختی – رفتاری استفاده می شود.روش شناسی: روش این پژوهش توصیفی-استنباطی است.یافته ها: در این پژوهش با استفاده از نصوص و ظواهر آیات الهی، آموزه هایی استنباط شده است که می توان از آنها راهکارهای کاربردی شناختی – رفتاری را در درمان اضطراب ارائه کرد.بحث و نتیجه گیری: درک محضر الهی، توجه به اسامی آرام بخش خداوند، توجه به امدادها ی غیبی و جنود الهی در آسمان ها و زمین، باور قلبی به تأثیرخداوند در سکونت وآرامش، باور به اراده حکیمانه الهی، توجه به مالکیت مطلق عالمانه و حکیمانه حق تعالی بر تمام اسباب و واسطه ها، نیک گمانی نسبت به خداوند، توجه به استعدادهای بالقوه خدادادی و توانمندی های فردی نیک اندیشی نسبت به آینده بهره مندی بهینه از شب شناخت عامل اضطراب زا آرامش بخشی خانه و اهل خانه و بهره مندی بهینه از خواب، آموزه های قرآنی است که از آن ها راهکارهای کاربردی برای رفع اضطراب ارائه شده است. پیشنهاد این پژوهش، انجام پژوهش های آزمایشی برای راستی آزمایی راهکارهای ارائه شده است.
مرور سیستماتیک کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
58 - 83
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی با یکارگیری روش مرور سیستماتیک سندلوفسکی و باروسو انجام شد. این مطالعه حاصل 10 سال بررسی مطالعات در فاصله سال های 2013-2023 در زمینه تحقیقات کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی بود. کلیدواژه های کاربردی مورد استفاده در این تحقیق شامل: «وب کوئست و یادگیری زبان انگلیسی» و نیز «وب کوئست و آموزش زبان انگلیسی» بود که در پایگاه های Sciencedirect, Tylor & Francis, Google scholar, Sage, Irandoc, Magiran, ensani.ir مورد جستجو قرار گرفت. در بررسی اولیه 227 سند شناسایی گردید که در گام اولیه غربالگری بر اساس دستورالعمل پریسما و با بکارگیری از چک لیست سیاهه رفتار کسپ حدود 64 مطالعه مرتبط حاصل شد؛ سرانجام در گام دوم غربالگری، با بررسی متن کامل اسناد مدنظر و ارزیابی این اسناد حدود 17 سند وارد چرخه پردازش مطالعه شدند. تجزیه و تحلیل این اسناد بر 21 محور پایه و 5 مقوله سازمان دهنده فرعی تاکید داشت که از میان 21 مضمون شناسایی شده، مقوله های «یادگیری مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات»، «اثربخشی وب کوئست در مهارت های نوشتاری» و «اثربخشی وب کوئست در مهارت های خوانداری» بیشترین درصد حوزه تفوق موضوعی را از آن خود نمودند. محقق این محورهای پایه را در یک فرایند ساخت و پرداخت مفهومی با استفاده از کدگذاری نظام مند اشتراوس و کوربین در پنج بخش "مهارت های یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های کارکردی یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های تاکتیکی یادگیری زبان انگلیسی" ، "مهارت های شناختی" و "عوامل نظری" حول پدیده اصلی پژوهش یعنی کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی سازماندهی نمود.
نقش اجتناب تجربی با میانجی گری تحمل پریشانی در پیش بینی اضطراب کرونا در دوره شیوع کووید-19: مدل معادلات ساختاری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در طول شیوع کرونا، اضطراب ناشی از آن منجر به پریشانی های روانشناختی شد و تحمل پریشانی را به چالش کشید. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی روابط ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی در دوره شیوع کووید-۱۹ بود. روش: روش این مطالعه از نظر هدف بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی با تکیه بر روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه خوارزمی در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود که در دوران شیوع کرونا و آموزش مجازی دانشجو بودند. بر این اساس، ۳۵۰ دانشجو به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. شرکت کنندگان به مقیاس های اضطراب کرونا علی پور و همکاران (۱۳۹۸)، تحمل پریشانی سیونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه اجتناب تجربی باند و همکاران (۲۰۱۱) به صورت گوگل فرم پاسخ دادند. در انتها داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و AMOS نسخه ۱۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد؛ مدل ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی از برازش خوبی برخوردار بود. اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی اضطراب بیماری کرونا به طور مثبت معنادار، همچنین اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی تحمل پریشانی و تحمل پریشانی بر روی اضطراب کرونا به طور منفی معنادار بود (۰/۰۱>P). نتیجه گیری: اجتناب تجربی می تواند با نقش میانجی تحمل پریشانی میزان اضطراب کرونا را پیش بینی کند. براساس یافته ها پیشنهاد می شود؛ پژوهشگران در مطالعات آینده در حوزه اضطراب بیماری خصوصاً بیماری هایی که سرایت بالایی مانند کووید-۱۹ در بین انسان ها دارند، به یافته های روانشناختی بدست آمده از این مطالعه توجه کنند.
بررسی رابطه احساس شرم و گناه با ارتکاب جرایم جوانان: مطالعه موردی جوانان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (فروردین) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
۱۵۲-۱۴۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که ارتکاب جرم یکی از موضوعات مهم در پژوهش های جرم شناسی بوده و در این زمینه نقش برجسته احساسات فردی در ارتکاب جرم مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین احساسات فردی، احساس شرم و گناه است که در پژوهش های انجام شده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ازآنجاکه جوانان بخش مهمی از هر جامعه را تشکیل می دهند، بررسی اثر احساس شرم و گناه بر ارتکاب جرم در این قشر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش احساس شرم و گناه در گرایش به ارتکاب جرایم در بین جوانان بوده است. روش: تحقیق حاضر از نوع پژوهش های پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش تمام جوانان شیراز است که 300 نفر از جوانان 18 تا 35 سال شیراز به شیوه نمونه گیری در دسترس و به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، داده ها جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون، خی دو و رگرسیون پس رونده استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین احساس شرم و ارتکاب جرم منفی و معنادار است (0/01 >p). درنتیجه افزایش احساس شرم منجر به کاهش میزان ارتکاب جرم می شود. همچنین محاسبات نشان دهنده آن است که ضریب همبستگی بین احساس گناه و ارتکاب جرم نیز منفی و معنادار است (0/01 >p) و می توان بیان کرد که با افزایش احساس گناه، ارتکاب جرم کاهش می یابد. نتایج حاصل از رگرسیون نشان دهنده آن است که احساس شرم در ارتکاب جرم نسبت به احساس گناه نقش برجسته تری داشته است. نتیجه گیری: احساس شرم و گناه به عنوان عوامل بازدارنده درونی نقش مهمی در ارتکاب جرایم جوانان دارد؛ بنابراین تقویت این احساسات در جوانان از طرق مختلف می تواند در کاهش ارتکاب جرایم جوانان مؤثر باشد. لازم به ذکر است که بایستی تقویت احساس شرم نسبت به احساس گناه در اولویت قرار گیرد.
شناسایی و کاربست شاخص های علوم اعصاب تربیتی در تدوین آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۲۲۸-۲۱۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: توانمندسازی از دیدگاه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین دیدگاه ها، توانمندسازی روانشناختی می باشد. آموزش مبتنی بر علوم اعصاب به مطالعه ویژگی های مرتبط با توانمندسازی روانشناختی کارکنان کمک می کند تا در کنار تدوین و توسعه سازمانی و فرهنگ سازمان، ویژگی های روانشناختی کارکنان از منظر دیگری بررسی شوند. علوم اعصاب تربیتی می تواند در پاسخگویی به سؤالاتی که مطالعات فعلی علوم سازمانی قادر به حل آن ها نیست، کارگشا باشد. شناسایی شاخص های مؤثر بر طراحی آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی در مطالعات پیشین کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی، شناسایی و به کارگیری شاخص های علوم اعصاب تربیتی در آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر بر اساس یک طرح آمیخته (با رویکرد کیفی و کمی) انجام شد. بخش کیفی شامل تحلیل محتوای استقرایی و بخش کمی نیز دربرگیرنده اعتباریابی درونی از نظر متخصصان علوم اعصاب به روش پیمایش پرسشنامه ای بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی از سال 1380 تا 1401 و در بخش کمی، متخصصان حوزه علوم اعصاب تربیتی و یادگیری و متخصصان تکنولوژی آموزشی داخل کشور بودند. نمونه آماری برای تعیین شاخص های علوم اعصاب تربیتی تعداد 7 کتاب و 18 مقاله بود که به صورت هدفمند انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفتند. نمونه بخش کمی شامل تعداد 19 نفر از خبرگان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس، انتخاب شدند که از این تعداد 10 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند. جمع آوری داده ها در بخش کیفی با تحلیل محتوا از اسناد و بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته 4 گویه ای لیکرتی انجام شد. یافته ها: از تحلیل محتوای انجام شده در این پژوهش، 26 شاخص از اصول علوم اعصاب تربیتی که قابلیت به کارگیری در تدوین آموزش های سازمانی را داشته باشند، استخراج شد. نتیجه گیری: نتایج حاصله از اعتباریابی درونی شاخص های مبتنی بر علوم اعصاب تربیتی نشان داد، شاخص های کشف شده در پژوهش حاضر برای آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی از اعتبار لازم برخوردار است.
الگوی ساختاری پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های سازش نایافته اولیه با میانجی گری خودافشایی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۵۵۶-۵۳۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: ناگویی هیجانی به معنای ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات و نظم جویی هیجانی است که با ناتوانی بالینی در شناسایی احساسات تجربه شده توسط خود یا دیگران مشخص می شود. ناگویی هیجانی همسران یکی از عوامل مؤثر بر ناسازگاری و تعامل زوجین است که بر روی تعامل و سازگاری ایشان تأثیر منفی می گذارد، اما در زمینه پیش بینی این طرحواره ها در جامعه مورد نظر شکاف تحقیقاتی وجود دارد فلذا در این تحقیق بر پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد متأهل پرداخته می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری خودافشایی هیجانی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به شیوه معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و مددکاری شهرستان رباط کریم جهت طلاق توافقی در سال 1398 بود که تعداد 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مقیاس فارسی ناگویی هیجانی تورنتو (بشارت، 2007)، مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه، فرم کوتاه یانگ (2003) و مقیاس خودافشایی هیجانی (اسنل، 2001)، استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی و و همچنین معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودافشایی هیجانی در رابطه بین ناگویی هیجانی و طرحواره های سازش نایافته اولیه نقش واسطه ای ایفا می کند (0/05 >p) و میان ناگویی هیجانی و طرحواره های سازش نایافته اولیه با در نظر گرفتن خودافشایی هیجانی به عنوان عامل واسطه ای، رابطه غیرمستقیم وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و ناگویی هیجانی ارتباط مستقیم و معنادار وجود دارد به نحوی که از بین متغیر طرحواره های ناسازگار اولیه متغیرهای محرومیت هیجانی، نقص/شرم، وابستگی/بی کفایتی، ایثارگری و استحقاق/بزرگ منشی، متغیر ناگویی هیجانی را پیش بینی کرده و از بین متغیرهای پردازش هیجانی، متغیر هیجانات تضعیف و سرکوب شده، ناگویی هیجانی را پیش بینی می کنند و بطور کلی ناگویی هیجانی در زوجین را می توان براساس متغیرهای مذکور پیش بینی کرد. بنابراین، در برنامه های پیشگیری و درمانی باید به این عوامل توجه شود.
مدل یابی ساختاری کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بر اساس سبک زندگی ارتقاء دهنده و سواد سلامت با نقش میانجی سرمایه روانشناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شناسایی عوامل فردی و اجتماعی موثر در کیفیت زندگی بیماران ام اس می تواند نقش موثری را در برنامه ریزی، فرآیند درمانگری و تغییر سبک زندگی آنها داشته باشد.لذا هدف پژوهش ارائه الگوی ساختاری کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بر اساس سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و سواد سلامت با میانجیگری سرمایه روانشناختی بود. روش ها: روش پژوهش از نوع همبستگی بود .جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به ام اس عضو انجمن های ام اس استان مازندران شامل ساری ، آمل ، نوشهر و چالوس ، تنکابن و رامسر به تعداد تقریبی 1600 نفر بود که به شیوه هدفمند 305 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس، سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت والکر ، سواد سلامت منتظری و پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز، استفاده شد. داده ها با روش معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای Amos و SPSSتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و سواد سلامت به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی با میانجیگری سرمایه روانشناختی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس رابطه دارد. همچنین 68 درصد از کیفیت زندگی بیماران ام اس توسط متغییرهای سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت، سواد سلامت و سرمایه روانشناختی تبیین می شود( P<0.01). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، سبک زندگی سالم و ارتقاء دهنده همراه با درک و به کارگیری اطلاعات بهداشتی مرتبط با بیماری در تعامل با منابع روانشناختی مثبت مثل امیدواری و خودکارآمدی می تواند باعث سازگاری فرد مبتلا به بیماری در شرایط سخت زندگی و بهبود کیفیت زندگی آنها شود.لذا آموزش های سلامت محور باید در اولویت طرح های درمانی و تحقیقی بیماران ام اس قرار گیرد.
مروری بر ترس از موفقیت زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
333 - 354
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مفهوم ترس از موفقیت و علل و عوامل تاثیرگذار بر این پدیده به ویژه در زنان است. از آنجا که زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، پرداختن به نقش آنها در فرآیند توسعه جامعه اهمیت عمده ای دارد. نگاهی به تاریخچه مساله جایگاه زنان نشان می دهد که زن و مرد نقش های متفاوتی در جامعه و گروه های اجتماعی ایفا کرده و جایگاه های متفاوتی به لحاظ قدرت و منزلت اشغال می کنند، ولی نه صرفا به خاطر تفاوت های زیست شناختی، بلکه تحت تأثیر عوامل تاریخی، اقتصادی و فرهنگی، که آن چنان قوی و هماهنگ عمل می کنند که به راحتی می توانند موقعیت ترس از موفقیت زنان را تولید کنند. از میان عللی که سبب ساز عدم پیشرفت فرد می باشد، ترس از موفقیت آمار چشم گیری به خود اختصاص داده است که توجه به آن خالی از لطف نیست. این مفهوم برای اولین بار توسط Matina Horner (1972) معرفی شد. به باور وی ترس از موفقیت بیشتر مختص زنان و ناشی از برداشت آن ها از پیامدهای منفی موفقیت آنها در حوزه های سنتی مردانه بوده و زنان زمانی دچار تضاد می شوند که دارای صلاحیت هایی باشند که می تواند بر خلاف نقش جنسیتی درونی شده کلیشه ای آنها باشد. لذا پژوهش حاضر ابتدا به مفهوم ترس از موفقیت و علل شکل گیری آن و سپس به عوامل فرهنگی، اجتماعی و نقش های جنسیتی به منزله عوامل موثر بر این پدیده می پردازد.
مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هیجانات منفی از مواردی است که فرد مبتلا ب ه ام اس ب ا آن درگی ر است و موجب کاهش فرصت های آنها برای برقراری تعاملات اجتماعی می شود و این مسئله روابط اجتماعی، کیفیت زندگی و درنتیجه سلامت روان آنها را با تهدید مواجه می کند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر هیجانات منفی در زنان مبتلا به ام اس در شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع هدف کاربردی و ازلحاظ روش شناسی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) شهر کرمانشاه طی سال 99-1398 بود که به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) مراجعه نموده بودند. در این پژوهش به منظور انتخاب نمونه پژوهش، ابتدا بین بیماران زن مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که جهت دریافت خدمات درمانی به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) شهر کرمانشاه مراجعه بودند، پرسشنامه های مورد پژوهش (با توجه به رعایت تمامی اصول بهداشتی در مواجه با بیماری ویروسی کرونا) توزیع شد، ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه DASS-21 بود. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها مبین این بود که در نمرات کلی هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه کنترل نسبت به نمره هیجانات منفی شرکت کنندگان در گروه مداخله اول (طرحواره درمانی) و شرکت کنندگان در گروه درمانی شناختی رفتاری از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی داری بودند. این درحالی است که نمره هیجانات منفی در بین دو گروه مداخله طرحواره درمانی و درمان شناختی رفتاری تفاوت معنی داری نداشت. این وضعیت، در باره دو مولفه افسردگی و استرس صدق می کند. یعنی سطح افسردگی و استرس افراد حاضر در دو گروه مداخلات آموزشی نسبت به افراد حاضر در گروه کنترل کاهش معنی داری داشته است، اما تفاوتی بین دو گروه مداخله وجود نداشته است. درباره مولفه اضطراب نیز نتایج آزمون تعقیبی حاکی از آن است که هرچند اضطراب دو گروه مداخله دارای اختلاف میانگین (27/2 و 07/2) با گروه کنترل هستند اما این اختلاف معنادار نشده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های موجود می توان نتیجه گیری نمود تفاوتی میان اثر دو روش طرحواره درمانی و درمان شناختی - رفتاری بر کاهش هیجانات منفی وجود نداشت.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سیستم های مغزی- رفتاری و تنظیم هیجانی معتادان مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
221 - 228
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سیستم های مغزی -رفتاری و تنظیم هیجانی معتادان مواد افیونی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل بیماران مرد معتادی بودند که به مرکز ترک اعتیاد بشارت تبریز در سه ماهه زمستان 1397مراجعه کرده بودند. از بین آنها30 نفرکه معیارهای ورود به طرح درمانی را دارا بودند بصورت هدفمند بعنوان نمونه انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفره کنترل و آزمایش جایگزین شدند. هر دو گروه ابتدا به پرسشنامه های سیستم بازداری و فعال سازی رفتار کارور و وایت (1994) و تنظیم هیجان گراس و جان (2003) پاسخ دادند و گروه آزمایشی در جلسات درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. در این مدت گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. سپس پرسشنامه های ذکر شده توسط هر دو گروه دوباره تکمیل گردید و داده های به دست آمده از گروه ها برای تحلیل آماده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش نمرات بازداری رفتاری و کاهش نمرات فعال سازی رفتاری شده است. تنظیم هیجان (نمره کل) و مولفه های ارزیابی مجدد و فرونشانی در پس آزمون در گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش یافته است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سیستم های مغزی رفتاری و تنظیم هیجانی معتادان مواد افیونی تاثیر دارد.
الگوی روابط ساختاری هویت تحصیلی موفق بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال نوزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
102 - 81
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی روابط ساختاری هویت تحصیلی موفق است که بر اساس آن نیازهای بنیادین روان شناختی به عنوان متغیر درون داد، ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی به عنوان متغیر میانجی و هویت تحصیلی موفق به عنوان متغیر برون داد وارد پژوهش شده اند. این پژوهش به روش توصیفی، از نوع مطالعات همبستگی و با شیوه مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. از بین همه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهرستان قم در سال تحصیلی 1401-1400 به عنوان جامعه مورد پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 355 دانش آموز وارد نمونه شدند. در گردآوری اطلاعات از مقیاس نیازهای بنیادین روان شناختی لاگاردیا و همکاران (2000)، مقیاس چندوجهی ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006)، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی جینکس و مورگان (1999) و مقیاس هویت تحصیلی موفق واس و ایساکسون (2008) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار AMOS22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد، نیازهای بنیادین روان شناختی به طور مستقیم و غیر مستقیم با میانجی گری ذهن آگاهی بر هویت تحصیلی موفق، تاثیر مثبت و معناداری دارد. اما خودکارآمدی تحصیلی نقش میانجی گر معناداری در تاثیر نیازهای بنیادین روان شناختی بر هویت تحصیلی موفق ندارد (05/0>P). بر اساس نتایج و با توجه به نقش نیازهای بنیادین روان شناختی و ذهن آگاهی در هویت تحصیلی موفق، توجه به نیازهای اساسی هر دانش آموز از سوی خانواده ها و معلمان با برگزاری کارگاه های آموزش خانواده و ضمن خدمت و افزایش ذهن آگاهی دانش آموزان با بهره گیری از روان شناس ها و مشاوران مدارس و برگزاری کلاس های آموزشی، ضروری به نظر می رسد.
مقایسه اثر بخشی رویکرد طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی زنان و مردان متأهل دارای روابط فرازناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
286 - 311
حوزه های تخصصی:
هدف: این تحقیق با هدف مقایسه اثر بخشی رویکرد طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی زنان و مردان متاهل دارای روابط فرازناشویی شکل گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی و از نظر روش پژوهش، غیرتوصیفی شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش حاضر شامل زنان و مردان متأهل دارای رابطه فرازناشویی بود که بخاطر اختلافات زناشویی با همسر و علنی شدن رابطه فرازناشویی خود در 12 ماه سال 1399 و 9 ماه اول سال 1400 به چهار کلینیک مشاوره و روانشناسی شهر تهران، مراجعه نمودند. از بین زوج ها، 45 زوج بصورت تصادفی انتخاب شدند (23 خانم و 22 آقا که مرتکب رابطه فرازناشویی شده اند). ملاک های ورود در تحقیق شامل: متأهل بودن، باردار نبودن، حداقل سن 25 و حداکثر سن 60، داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن، نداشتن بیماری یا مشکل روانشناختی حاد و ثبت رضایت آگاهانه کتبی برای شرکت در جلسات درمانی بود. آزمودنی ها در این تحقیق در سه گروه آزمایش طرحواره درمانی یانگ (2003)، آزمایش مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل قرار گرفتند و پیش و پس از مداخله پرسشنامه هوش هیجانی بار – ان (2000) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مداخله گروه آزمایش طرحواره درمانی (66/6=F، 020/0=P) و گروه مبتنی بر پذیرش و تعهد (10/6=F، 024/0=P) بر هوش هیجانی در مرحله پس آزمون موثر است و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود؛ همچنین بر اساس نتایج آزمون تعقیبی توکی بین دو گروه رویکرد طرحواره درمانی و پذیرش و تعهد بر هوش هیجانی از نظر میزان اثر بخشی تفاوت معناداری وجود ندارد.
اثربخشی مدل مک مستر بر اضطراب و خودکنترلی زنان در آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
491 - 511
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مدل مک مستر بر اضطراب و خودکنترلی زنان در آستانه طلاق بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش حاضر زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 6 تهران در سال 1399 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه اضطراب زانک (1971) 30 زن به شیوه در دسترس انتخاب و در گروه آزمایشی مدل مک مستر (15 زن) و گروه گواه (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مدل مک مستر (2007) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه اضطراب زانک (1971) و خودکنترلی تانجی، بامستر و بونه (2004) بود و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله مدل مک مستر بر نمره اضطراب (25/5=F، 030/0 =P) و خودکنترلی (56/8=F، 007/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند مدل مک مستر برای افزایش خودکنترلی و همچنین کاهش اضطراب در زنان در آستانه طلاق روش مناسبی است.
پیش بینی تاب آوری خانواده مبتنی برالگوهای ارتباطی خانواده و تعهد زناشویی با میانجیگری تمایزیافتگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
571 - 588
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین تعهّد زناشویی و الگوهای ارتباطی خانواده با تاب آوری خانواده با میانجیگری تمایز یافتگی خود شکل گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است؛ بدین منظوراز جامعه آماری زنان و مردان متآهل شهرتکاب( از استان آذربایجان غربی) نمونه ای باروش نمونه گیری در دسترس به حجم 296 نفر انتخاب شدند. در این پژوهش به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری خانواده مک کوبین و همکاران ( 1986 )، پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده کوئرنر و فیتز پاتریک (2002)، پرسشنامه تعهّد زناشویی استانلی و مارکمن (1992)، پرسشنامه تمایز یافتگی خود دریک (2011) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش با نرم افزار SPSS-23 و AMOS-23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند بین تمایز یافتگی خود و تاب آوری خانواده رابطه ای وجود نداشت، بنابراین تمایز یافتگی خود بین رابطه الگوهای ارتباطی و تعهد ناشویی با تاب آوری میانجی نمی باشد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد بین الگوی ارتباطی جهت گیری گفت و شنود با تاب آوری رابطه مستقیم و معنادار در سطح 05/0 و بین الگوی ارتباطی جهت گیری همنوایی رابطه غیر مستقیم و معنادار در سطح 05/0 و بین تعهد زناشویی با تاب آوری خانواده رابطه معنادار و مستقیم در سطح 01/0 وجود داشت. نتیجه گیری: نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که تعهد زناشویی و الگوهای ارتباطی خانواده می توانند تاب آوری خانواده را پیش بینی کنند.
بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و سرزندگی تحصیلی: نقش واسطه گری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
313 - 322
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با سرزندگی تحصیلی: نقش میانجی گری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 240 نفر از دانش آموزان پسر پایه نهم شهر بهبهان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای (نسبتی) انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش نسخه تجدیدنظر شده مقیاس الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی، مقیاس های سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، شناختی و فراشناختی پینتریچ و دی گروت بودند. برای بررسی روایی و اعتبار این ابزارها از روش تحلیل عامل تأییدی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش معادلات ساختاری انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان دادند که جهت گیری گفت و شنود به طور مستقیم با سرزندگی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه مثبت و معنا داری دارد. همچنین، جهت گیری گفت و شنود با سرزندگی تحصیلی از طریق راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه غیرمستقیم معنا داری دارد؛ اما جهت گیری هم نوایی به صورت مستقیم با سرزندگی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه معنا داری ندارد و این رابطه به صورت غیرمستقیم با میانجی گری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) با سرزندگی تحصیلی نیز غیر معنا دار بود. در آخر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با سرزندگی تحصیلی رابطه معنا داری دارد. برازش بهتر مدل با حذف مسیرهای غیر معنا دار جهت گیری هم نوایی به سرزندگی تحصیلی و جهت گیری هم نوایی به راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) حاصل شد.