فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۲۱ تا ۵٬۳۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
176-194
حوزه های تخصصی:
زبان فارسی در طول حیات خود از زبان عربی که دورانی زبان حکومت و علم بوده است، بیشترین تأثیر و قرض گیری را پذیرفته است. علاوه بر تکواژهای قاموسی، برخی از تکواژهای دستوری زبان عربی نیز به فارسی وارد شده است. از جمله این تکواژها، تکواژ جمع ساز "-آت" است. بسیاری از صاحب نظران تأکید کرده اند که نبایستی در فارسی ازاین نشانه جمع استفاده شود، ضمن چشم پوشی از اینکه این گونه نظرات به لحاظ علمی تا چه اندازه مقرون به صحّت و رعایت از سوی گویشوران زبان است، دلایل مختلفی وجود دارد که نشان می دهد تکواژ جمع ساز "-ات" عربی وارد شده در زبان فارسی، به لحاظ معنایی و کاربردی دیگر ماهیت عربی نداشته و تکواژی "فارسی شده"است. با توجه به وامگیری غیرمسقیم وند «-آت» سخن گفتن از کاربرد یا عدم کاربرد آن در فارسی منتفی است. در همین راستا، این پژوهش شباهت و تفاوت تکواژ "-آت" را از منظرهای واج شناسی، ساخت صرفی، نحوی، معنایی، کاربردشناختی در دو زبان عربی و فارسی مورد بررسی قرار داده است.
مقاومت حافظ در برابر خشونت و استبداد
حوزه های تخصصی:
حافظ شیرازی برای مردم هند شاعری شناخته شده و محبوب است. در هندوستان حافظ را شاعری آزاداندیش و مبارز می شناسند که در برابر خودکامگی و ستمگری حاکمان روزگار خود ایستاده است. در این مقاله، چگونگی مقاومت حافظ در برابر خشونت و استبداد حاکمان روزگارش با استناد به ابیاتی از غزل های او بررسی و بازنموده می شود. ابتدا تعاریف مقاومت آمده و سپس مقاومت به دو نوع شدید و خفیف، تقسیم و توضیح داده می شود. مقاومت خفیف به صورت کنایه، اشاره، رمز، مجاز و سمبل نشان داده می شود. بررسی دیوان حافظ نشان می دهد مقاومت خفیف در شعر حافظ به طورکامل موجود است. مقاومت خفیف حافظ در مقابل هرکسی است که از آیین دینی و مذهبی و به ویژه جنبه ی انسانی فرار می کند و خود را به جنبه ی منفی آن می سپارد. حافظ نماینده ی جرئت و شهامت بودہ و حرف خود را با جسارت اما همراه با ادب بیان کرده است. او زمامداران قدرت را به توجّه و بازبینی در اعمال خود دعوت نموده است و هیچ گاه از دایره ی ادب بیرون نرفته است.
نقد ساختاری روایت در داستان کاوه آهنگر
حوزه های تخصصی:
انسان ماقبل تاریخ، با روایت اسطوره ها تفکر خود را بازمی نمود. در میان ملل مختلف و به خصوص ملت های دارای تمدن، اساطیر زیادی وجود دارد. ایران نیز دارای اساطیر و روایت های حماسی از دوران باستان خود است. هرکدام از این روایت ها بخشی از تفکرات ملی را بازمی نمایانند. یک نمونه از این روایت ها، داستان «فریدون و ضحاک» است که بخشی طولانی از این اساطیر را فرامی گیرد. یک بخش از این روایت کلان، حضور کاوه و قیام او علیه ضحاک، موضوع این مقاله است. این بخشِ به ظاهر کوتاه در ادبیات حماسی ایران، ارزشی بسیار زیاد پیدا کرده است. این روایت، استدلالی را در مورد «درفش کاویان»؛ یعنی پرچم ملی ایرانیان طرح می نماید. در این مقاله ساختار روایت این داستان، بر اساس روش روایت شناسی، مورد تحلیل قرار گرفته است. این روایت شناسی بر اساس توصیف روایت شناسانی چون تودوروف از ساختمان و عصاره داستان انجام گرفته است. با توجه به این ساختار، نکاتی درباره دلایل اهمیت این روایت و نحوه شکل گیری آن در عمق تاریخ مطرح و ارزش های این روایت، از این دیدگاه طرح می شود. نتیجه این بررسی این است که روایت کاوه و قیام او، یک روایت منحصربه فرد و آفریده ذهن طبقه عام مردم و ظلم دیدگان تاریخ است و آرزوی آن ها را در قالب یک اسطوره، از اعماق تاریخ بیان می کند.
شفق اهورایی اهریمنی اسفندیار تحلیل داستان رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ بین خصلت های اهورایی و اهریمنی و دو بنی بودن قهرمانان خیر و شر در داستان های مختلف شاهنامه همواره مورد نظر پژوهندگان بوده است. اما آنچه مایه شگفتی است این است که این بار این دوگانگی بیشتر در سوابق و گفتار و کردار یک قهرمان تجلی یافته است، بطوریکه نمی شود او را اهورایی مطلق نامید و نه او را اهریمنی و دوزخی و بدرگ مطلق قلمداد کرد بلکه نوعی کشاکش و ستیز در گفتار و کردار یک پرسوناژ به نام اسفندیار در این داستان به چشم می خورد. در این جستار طولی سعی وافر پژوهنده با روش توصیفی و تحلیلی و تفسیری و کتابخانه ای بر آن بوده است که آیا او سمبل راستی و اهورایی است؟ یا او نماد اهریمنی است؟ در هیچ کدام از این مواضع نمی شود به ضرس قاطع نظر داد این داستان به سبک رآلیستی از یک واقعه ی تاریخی حماسی قبل از تاریخ نوشته شده است که قهرمان آن به طور ناآگاهانه ای در یک تلقی غلط به دین باوری زمانه خود دال بر پیرو راستین پیامبر (زرتشت) بودن پدرش گشتاسب دچار و گرفتار شده است در نتیجه درخواست های چند لایه رستم با او حاصلی مطلوب در برقراری صلح ندارند بجز جنگ نا خواسته و این موضع اسفندیار تا اواخر داستان دال بر اصرار بر صلح رستم و ابرام بر جنگ اسفندیار تا برقراری جنگ ادامه دارد. ویژگی های اسفندیار هم در سیاهه نمودن کارهایی که کرده است و در رجز خوانی ها خود او به آنها اشاره می کند که آن اعمال در طول داستان توسط پشوتن و سیمرغ و زال و رستم هم تأیید می شوند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی است.
تحلیلِ الگوی گفتمانیِ عناصرزبان شناختی و فرایندهای گفتمانِ رمانِ «چراغ ها را من خاموش می کنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، رویکردی میان رشته ای در حوزه های زبان شناسی، نقدادبی و جامعه شناسی است که بر کارکرد اجتماعی زبان در جامعه و سیاست و نحوه بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی تاکید می کند. بر اساسِ نظریه نورمن فرکلاف ، برای کشف لایه های زیرین و تحلیل الگوی گفتمانی، باید سه سطح «توصیف»، «تفسیر» و«تبیین» را بررسی کرد. برای دست یافتن به الگوی گفتمانی درسطح «تبیین» که سطح اصلی و بنیادین در بررسی جامعه شناسی زبان است، باید سطح «توصیف» (شاخص های زبان شناختی، عناصر صوری زبان و دستور زبان متن) و سطح «تفسیر» (فرایندهای گفتمان، بافت موقعیتی متن و عوامل بینامتنی) مورد توجّه قرار گیرد. در این مقاله که به روش تحلیلی- توصیفی به گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها به روش کیفی وروش استدلال استقرایی(ازجز به کل) انجام شده می کوشیم برپایه نظریه گفتمانی نورمن فرکلاف، به بررسی رابطه دیالکتیک زبان و قدرت و زبان و گفتمان در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم صرفاً در دو سطح توصیف وتفسیر بپردازیم. دستاورد تحلیل گفتمانی این رمان این است که زویا پیرزاد با تسلط بر گونه های آوایی، واژگانی، ساختارجمله و انواع آن و شخصیت پردازی متن در این اثر، زیر ساختی مناسب برای ورود به سطوح دیگر تحلیل گفتمان انتقادی ایجادکرده است. کاربرد الگوی گفتمانی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، ازنظرفرکلاف، درسطح توصیف، یعنی توصیف عناصر زبان شناختی و ساخت های زبانی و در سطح تفسیر، یعنی تفسیر فرایند های گفتمان، گامی است در شناختِ لایه های زیرین این رمان و شناختِ ساختارها و کنش اجتماعی و جهان نگری انتقادی و جامعه شناختی.
ایدئولوژی های پنهان در قصه ها و افسانه های عامیانه کرمان از منظرسبک شناسی انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
44 - 60
حوزه های تخصصی:
افسانه های عامیانه در تمام جهان، به عنوان یک پشتوانه عظیم فرهنگی و یکی از زیر مجموعه های فرهنگ عامه در جوامع مختلف، محسوب می شوند؛ به همین دلیل، اندیشمندان زیادی در گردآوری و حفظ این میراث گران بها، تلاش کرده اند. در ایران، فرهنگ بومی، زیربنای اندیشه های بزرگی است که ادب این سرزمین، مرهون آن است. استان کرمان، بخش عظیمی از این فرهنگ را در سینه تاریخی خود ذخیره کرده است. کرمان، با توجّه به وسعت و قدمت تاریخی چند هزار ساله خود، خاستگاه بخش عظیمی از فرهنگ عامه محسوب می شود؛ فرهنگ غنی و پرباری که خاص این منطقه بوده و گنجینه ای گران بها از آداب و رسوم نسل های گذشته به حساب می آید. در پژوهش حاضر، نویسنده با روش توصیفی – تحلیلی، درصدد آن است تا به بررسی ایدئولوژی های نهفته در داستان ها و افسانه های بومی معاصر کرمان بپردازد و پنج ایدئولوژی بخت و اقبال، سفر، ستم پذیری، ازدواج و نابودی رقیب در افسانه ها را تحلیل و بررسی نماید. این پژوهش در پی نشان دادن آن است که خالقان افسانه ها چگونه به بیان اندیشه های خود پرداخته اند و خوانندگان و شنوندگان قصّه تا چه حد، تحت سیطره ایدئولوژی حاکم بر اسطوره ها و افسانه ها قرارگرفته، ناخودآگاه رفتارهای اجتماعی شان، ش کل می گیرد. نتیجه اینکه، ایدئولوژی، به صورت اعتراض شخصیّتهای قصّه به وضع موجود و بیان آرزوها و رؤیاهای آن ها، بازتاب می یابد.
تحلیل کاربردهای تشبیه طنز در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
315 - 340
حوزه های تخصصی:
شاعران و نویسندگان متون ادب فارسی همواره برای انتقال روشن تر مفاهیم موردنظر خود از شگردهای بلاغی متنوعی بهره جسته اند. یکی از رایج ترین شگردهای ادبی تشبیه است تا جایی که هیچ متن ادبی را نمی توان یافت که از ظرفیت های هنری تشبیه برای انتقال مفاهیم بهره نبرده باشد. مولوی در کتاب مثنوی معنوی که یکی از بلیغ ترین متون تعلیمی- عرفانی فارسی است در کنار بهره مندی از شگردهای مناسب ادبی، تشبیه را با ساختارهای متنوع به کار گرفته است. در میان اقسام تشبیه در مثنوی معنوی گونه ای تشبیه مشاهده می شود که درونمایه طنز دارد و مولوی برای انتقال مضامینی ویژه از آن بهره برده است؛ این گونه تشبیه را تشبیه طنز نامیده اند. سنّت استفاده از شگردهای طنزپردازی در منظومه های عرفانی مانند بسیاری دیگر از نوآوری ها با سنایی آغاز می شود. مولوی علاوه بر تأثیرپذیری احتمالی از سنایی، خلاقیت های فراوانش را در طنزپردازی به ظهور رسانده است. یکی از گونه های طنز در مثنوی، تشبیهات معناداری است که صبغه فکاهی و طنز دارد. تبیین کارکردهای وجوه شبه طنزِ متنوعِ به کار رفته در تشبیهاتِ طنز مثنوی از زمینه های اساسی این تحقیق است. در این مقاله کوشش شده به شیوه توصیفی- تحلیلی موارد یافت شده در مثنوی معنوی براساس ساختار بلاغیشان بررسی شود
بررسی اعتماد اجتماعی در دیوان سیف فرغانی از منظر جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
111 - 132
حوزه های تخصصی:
اعتماد اجتماعی یکی از مهم ترین شاخصه های سرمایه اجتماعی است که در ادبیات اعتماد، انواع و سطوح گوناگونی برای آن تعریف شده است. هر یک از نظریه پردازان جامعه شناسی انواع و تعاریف متعددی برای اعتماد بیان کرده اند. مقاله حاضر به موضوع اعتماد اجتماعی در اشعار سیف فرغانی با تکیه بر نظریه های سه نظریه پرداز جامعه شناس- آنتونی گیدنز، رابرت پاتنام و فرانسیس فوکومایا- اختصاص دارد. فرغانی در جایگاه شاعری سیاسی و اجتماعی با لحنی تند مشکلات حاکم بر جامعه را نقد می کند و منتقدانه به نکوهش حاکمان و صاحبان مناصب دولتی می پردازد. به دلیل اینکه بیشترین گلایه سیف از حکومت و نمایندگان آن است، اعتماد نهادی و عملکرد دولت بیش از سایر مصادیق در نظر انتقادی وی جلوه یافته است. دگرگونی پایه های حیات اجتماعی، عملکرد ضعیف دولت و شرایط بد اجتماعی دلیل از کار افتادن نبض حیات اعتماد در دیوان سیف است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است. در این تحقیق سعی بر آن است با تعمق در دیوان سیف انواع اعتماد اجتماعی از منظر جامعه شناختی شرح داده شود. اعتماد اجتماعی به طورکلی به دو دسته درون گروه و برون گروه دسته بندی می شود. اعتماد درون گروهی شامل اعتماد به نزدیکان و خویشاوندان، اعتماد شخصی و اعتماد بین فردی و اعتماد برون گروهی شامل اعتماد نهادی، اعتماد بنیادی و ارزش های اخلاقی است؛ در عین حال اعتماد مبتنی بر عملکرد دولت، امنیت و دین که به عنوان متغیرهای وابسته به اعتماد اجتماعی است، از دیدگاه این سه نظریه پرداز بررسی می شوند.
بررسی تطبیقی علی نامه و افتخارنامه از نظر زمان روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی حماسه ها، به ویژه حماسه های دینی که قهرمانان آن ها، انبیاء و اولیاء و رجال برجسته دینی هستند و به منبع وحی و الهام متصلند و از اکثر، اگر نگوییم همه، رخ دادها و فرجام شخصیت ها آگاهند و از گذشته های دور و نزدیک خبر می دهند و آینده را پیش گویی می کنند، زمان روایی اهمیتی به سزا دارد. این مقاله براساس دیدگاه های نظریه پردازانی چون ریمون کنان، جرالد پرین، هایدگرو به ویژه ژرار ژنت به بررسی تطبیقی عنصر زمان در دو منظومه علی نامه ربیع، اولین حماسه دینی پس از اسلام (شیعه) و افتخارنامه صهبا، از آخرین حماسه های دینی می پردازد و در آن سه مبحث نظم و ترتیب، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد. بررسی هایی که در این جستار به روش توصیفی تحلیلی و روی کرد ادبیات تطبیقی انجام داده ایم، به خوبی نشان می دهد که این دو اثر به دلیل به کارگیری پرش های زمانی فراوان و بسامد بالای آینده نگری نسبت به گذشته نگری قابل تحقیق و بررسی هستند. بررسی عنصر تداوم نشان می دهد که شتاب در اکثر بخش های داستان این دو اثر به ویژه در افتخارنامه مثبت است و عنصر بسامد نشان می دهد که سراینده علی نامه به دلیل به کارگیری بسامد مکرر شتاب کندتری نسبت به افتخارنامه دارد که از بسامد بازگو بیش تر بهره گرفته است.
بررسی تطبیقی دریافت در رمان «دوبلینی ها» اثر جویس و «زنده بگور» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
31 - 52
حوزه های تخصصی:
نظریه دریافت، بر این فرض استوار است که مخاطب، خود، تولید معنا می کند. در این نظریه هر مخاطب بر اساس موقعیت اجتماعی، تاریخی و تجربه ذهنی اش، از متن درک و برداشتی دارد که این برداشت، ادراک و توقع او را از آنچه هست، بالاتر می برد و او دیگر مخاطب قبل از خواندن آن متن نیست. یکی از روش های نویسندگی جیمز جویس (1882-1941م) و صادق هدایت (1281-1330ش)، استفاده از عناصر نظریه دریافت است. آن ها به خوبی توانسته اند، خوانندگان را با متن همراه سازند. هدف اصلی این مقاله، یافتن نمونه های از عناصر نظریه دریافت(فضای باز، فرجام باز، پایان دور از انتظار، زنجیره های نامطمئن، اشاره به بخش هایی از متنی دیگر، نوشتن بر اساس بافت فرهنگی و طرح پرسش) می باشد که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و به شیوه تحقیق کتابخانه ای انجام شده است. نگارندگان مقاله بر آن اند تا با ارائه مثال هایی از داستان های کتاب «دوبلینی ها» و مجموعه داستان «زنده بگور» شیوه های استفاده جویس و هدایت را از نظریه دریافت، بررسی و تبیین نمایند.
بررسی تطبیقی جشن مهرگان با جشن ترکی بیربیری گُرلَک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
255 - 267
حوزه های تخصصی:
ادبیات عامیانه قسمتی از فرهنگ مردم می باشد که میراث معنوی و آداب و رسوم و سنن نسلی را به نسل دیگر منتقل می کند. با توجه به علاقه ای که روستاییان به حفظ سنت ها وآداب و رسوم خود دارند در این مقاله به بررسی رسم کهن جشن مهرگان که در روستای قصر یعقوب صفاشهر در زبان ترکی صفاشهری بیربیری گُرلَک به معنای همدیگر را دیدن می باشد می پردازیم، و چگونگی این سنت عامیانه که در ابتدا با جشن مهرگان یکی بوده است اما به مرور دچار تحول گردیده است را در طول زمان تا به امروز واکاوی می کنیم تا از این راه بتوانیم میراث به جای مانده از ایران باستان را که تا به امروز با نام های دیگری ساری و جاری است را زنده نگاه داریم و به این شکل در پاسداشت سنت ها و آیین های ایران کهن گام های علمی و مؤثری برداریم و برای نسل آینده میراثی که از گذشتگان برای ما باقی مانده را به عنوان یک امانت به دست آن ها برسانیم و به وظیفه خود در این باره عمل نماییم.
بررسی تطبیقی رویکرد وجودگرایی در آثار و اندیشه سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
581 - 601
حوزه های تخصصی:
سهراب یکی از شاعران عارف مسلک معاصر است که در سرایش «هشت کتاب» خود، به یک سفر درونی دست زده است. بررسی مضمونی اشعار سهراب سپهری ، او را در زمره شاعران پدیدارنگری قرار می دهد که نخستین درها را به روی ادراک و آگاهی از هستی خویش می گشاید و در وحدت با جهان پیرامون، به سوی معرفت شناسی و نگاهی هستی شناسانه سوق می یابد. از میان مکاتب روان شناسی موجود، رویکرد وجودگرایی، تنها مکتبی است که به صورت مستقیم و با تأسی از فلاسفه و مؤلفین وجودی و پدیدارنگر، انواع مختلف هیجانات و اختلالات روانی را از نقطه نظر هستی شناسانه خود می نگرد. دیدگاه یالوم ، با تمرکزش بر «مسلمات هستی»، یعنی مرگ، آزادی، انزوا و پوچی، و با تأکیدش بر رابطه به منظور گفت وگو درباره این مسلمات، نقشه ای در اختیار درمان هستی گرا- انسان مدار قرار داد. این ها نقش بسیار مهمی در هر یک از سطوح ساختار روانی فرد برعهده دارند و در ارتباط تنگاتنگ با کار بالینی اند. به علاوه، به وجود آورنده یک اصل سامان دهنده محوری نیز هستند.
بررسی نقش روابط سببی با تکیه بر روایت پردازی بوستان سعدی
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در مورد روایت، توالی روایی و نقش عوامل سببی در طرح ریزی های داستانی است. روابط سببی آفریننده روایت به خصوص در ادبیات تعلیمی ما در ارتباط با مضامین مختلف جامعه شکل می گیرند. در این مقاله کوشیده شده تا با بررسی روایی حکایات بوستان، روابط سببی و مضامین غالب در روایت پردازی سعدی و نیز شیوه وی در حل معمای حکایات این اثر بررسی شود. روابط سببی غالب در حکایات بوستان به عنوان یک متن تعلیمی- اخلاقی عواملی همچون فرهنگ و ایدئولوژی های جامعه، خصلت های اخلاقی، گفتمان عرفانی شناخته شد. همچنین حضور شخصیت های تایپیک در طرح آفرینی روایت بررسی شد. شگرد سعدی در شرح و توضیح روابط سببی حکایتش در اغلب موارد، شکل دادن یک گفت وگو است که معمای طرح شده روایت را حل می کند. بنیان گذاشتن حکایت براساس این مضامین نشان از توجه سعدی به عنوان یک معلم اخلاق به مسائل مختلف جامعه دارد که ارتباط ساختار و محتوا را برای بوستان رقم زده است.
بررسی الگوهای گفتمان نمایشی از منظر فراتاریخ نگاری
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
13 - 36
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است به این پرسش پاسخ دهد که نمایشنامه به عنوان یک قالب ادبی، چگونه می تواند جلوه ای گفتمانی پیرامون وقایع تاریخی و مسائل اجتماعی باشد. به نظر می رسد ضرورتی فراتر از تاریخ، یعنی نیاز به تفکّر پیرامون گذشته و فهم و ادراکِ تاریخ، زمینه ساز پیوند میانِ فضای ذهنی مؤلّف و مخاطب در زمان حال و نیز وقوعِ رخدادها در گذشته می باشد. هدف این پژوهش بررسی و شناخت الگوهای گفتمان نمایشی پیرامون تاریخ و پدیده های اجتماعی از منظر ایده فراتاریخ نگاریِ هایدن وایت است. از آن جاکه داستان پردازی و ظرفیت های زبانی، از شاخصه های گفتمان در نظریه فراتاریخ نگاری هستند، فرض بر این است که نمایشنامه از طریقِ امکاناتِ روایی و زبانی، گفتمان پیرامون گذشته تاریخی را در زمان حال ممکن می سازد. این پژوهش به روش کتابخانه ای و از طریق جمع آوری و تحلیل اطّلاعات انجام پذیرفته است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که نمایشنامه قادر است به واسطه ایجاد نظمی زبانی و کلامی، محدوده رسمیِ دستورِ زبان روایت را شکسته و از طریقِ امکانات روایی و ظرفیت های زبان، مرزهای گفتمان میان گذشته و حال را گسترش دهد.
بررسی گونه ای خاص از آرایه ی تجاهل عارف در شعر حافظ
منبع:
سالنامه حافظ پژوهی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ دفتر ۲۴
55-72
حوزه های تخصصی:
آرایه ی تجاهل عارف در شعر شاعران پارسی گو در شبکه ای وسیع از آرایه های ادبی آشنا همچون کنایه، ذم شبیه به مدح و مدح شبیه به ذم، تهکم و برخی صورت های مجازی از دیرباز شناخته شده بوده است. ادراک معنا در آرایه ی تجاهل عارف که به طور سنتی در گروه صنایع معنوی جای دارد، با فرایند کشف همراه است به گونه ای که معمولاً خواننده با کشف لایه های معنایی در درون کلام، در مسیر ادراک شعر و احساسات شاعر قرار می گیرد و آن را دریافت می کند. از این نظر با مفهوم آیرونی، به ویژه آیرونی نمایشی در ادب مغرب زمین هم راستا قرارمی گیرد. در این نوشتار، با بهره مندی از مفهوم تجاهل عارف در ادب سنتی و نیز آیرونی نمایشی ، گونه ای خاص از آرایه ا ی ادبی با تکیه بر اشعار حافظ بررسی می شود که می تواند به عنوان زیرشاخه ای مستقل از آرایه ی تجاهل عارف قلمداد شود و از آن جا که تا کنون نامی برآن نهاده نشده، می توان آن را «دانانمایی کنایی» نامید. در این آرایه، ساختار کلام به گونه ای تعبیه شده است که در ظاهر امر، گوینده برعکس تجاهل عارف، خود را واقف به معنایی قطعی و مسلم می داند و سپس کلام را به سمتی هدایت می کند تا خواننده یا مخاطب در گفتمان با متن، بی خبری و ناآگاهی گوینده را درمی یابد و درنتیجه برخلاف ادعای او، به معنایی متفاوت و گاه متضاد با آنچه در ظاهرسخن بیان شده دست، می یابد و به نوعی خاص معنایی جدید از متن بیرون می آورد.
کارکرد گفتمانیِ واژه زندیق: ادبیاتِ پهلوی و نوشته های عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۸
45-77
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، با بهره گیری از رویکردهای مرتبط به تحلیل گفتمان انتقادی، کارکرد واژه «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستین بار در کتیبه های موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان را سرکوب و کشتار می کرد. واژه «زندیق» سپس در ادبیات پهلوی، عربی و فارسی، برای طرد و سرکوب مخالفان عقیدتی به کار برده شد. احتمالاً با تلاش موبدان ساسانی، ارتباط «زند» در واژه «زندیق» با ریشه اوستائیِzan- به معنی «دانستن» پنهان شده بود، که تبیین این نظر تازه، در مقاله حاضر، مبتنی بر تقسیم بندی فوکو (1970) از روش های طرد در گفتمان بوده است. در این تحقیق روشن می گردد که بنابرالگوی سه لایه ایِ فرکلاف (1995) در تحلیل ِ گفتمانی و «بینامتنیت»، با اتکا به متون یک دوره،کارکردِ گفتمانیِ واژه ای چون «زندیق» درک نمی شود. همچنین معلوم خواهد شد که در گذرِ زمان، دامنه طرد با «زندقه»، در گفتمان ها گسترده تر می گردد و رهبران هر گفتمان در کنار پیروان خود، برای کسبِ هژمونی در ایدئولوژی خود، غالباً مخالفانشان را با اتهام «زندقه» طرد می کردند. این مدعا بنابر نظریه گفتمان لاکلائو- موفه (1985) روشن می گردد و نیز مشخص می شود که با عناصر متفاوت، مفاهیمی برای «زندیق» از همان گفتمان فقهیِ عصرساسانی تا دوره های بعدی پدید آمد و معنی و کاربرد «زندیق» از مفسر اوستا به مبدِعِ عاملِ گمراهی، هم ارز با جادوگر در گناه و... دگرگون شد. بدین ترتیب، دلالت های فقه اللغوی، بی یاریِ تحلیل گفتمان انتقادی در فهم «زندیق» و کاربردش، کارساز نیستند.
تفکرات پسااستعماری در اشعار محمد فیتوری و لنگستون هیوز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
317 - 342
حوزه های تخصصی:
در قرن های نوزدهم و بیستم، مسأله تبعیض نژادی و قومیتی از مهمترین جریاناتی بود که بر اثر آن سیاه پوستان آفریقا و آمریکا از متن جامعه رانده شدند. به دنبال آن، جنبشی ضد استعماری تحت لوای تفکرات پسا استعماری ظاهر شد که به شدت علیه تبعیض نژادی به مبارزه برخاست. در این میان ادبا و شعرا نیز علیه تفکرات نژادپرستانه و استعمارگرایانه به پاخاستند که از آن جمله می توان به «محمد فیتوری» و «لنگستون هیوز» اشاره نمود. تحقیق حاضر به جهت تقارب فکری این دو شاعر در حوزه پسااستعماری بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. از خلال بررسی های انجام شده می توان گفت: این دو شاعر اگر چه در اصول اصلی و کلّی خود علیه تبعیض نژادی مشترک بوده و یک موضع دارند، امّا با این حال در بسیاری از جهات نیز با یکدیگر تفاوت دارند؛ به عنوان نمونه فیتوری با لحنی خشن تر از هیوز، علیه استعمار می تازد؛ در حالی که هیوز با لحنی آرام تر علیه استعمار، شعر می سراید
بررسی و تحلیل مفهوم «تیسیر» در مثنوی معنوی و غزلیات شمس از مولانا و مقایسه آن با آراء فقه اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
140 - 160
حوزه های تخصصی:
تیسیر یکی از مفاهیم فقهی است که از قرآن به فرهنگ فقه اسلامی راه یافته و مباحثی پیرامون آن طرح شده است. در گستره ادب فارسی، مولوی به عنوان شاعری شناخته می شود که ابتدا فقیه و عالم دینی بوده و پس از دیدار با شمس تبریزی، به جرگه صوفیان وارسته و عارفان واصل پیوسته است. به این اعتبار، از اصطلاحات فقهی متعددی در دوران نوزایی فکری و شخصیتی خود در مثنوی معنوی و غزلیات شمس سود برده است. در این مقاله، با رویکرد به روش توصیفی- تحلیلی و منابع کتابخانه ای، مفهوم فقهی تیسیر از دید مولانا بررسی و کاویده شده است. به نظر می رسد در کلام شاعر، مواردی چون: اضطرار، رجحان تکالیف بر یکدیگر، عدم تکرار در جرم و مسائل معرفت شناختی به عنوان عوامل تیسیر یاد شده است که در تطبیق با آراء غالب فقها، شاهد هنجارگریزی هایی هستیم. دلیل محوری این موضوع، گرایش های عرفانی مولانا است که باورهای فقهی او را تحت تأثیر قرار داده و بدان شاکله ای جدید بخشیده است. همچنین، تبلیغ گفتمان تیسیر با روحیه رواداری و تساهل مولانا ارتباط مستقیم دارد.
اثر شوکت؛ فرهنگ جناسها در زبان ترکی عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی همسانی معنایی مفهوم «عشق» در ادوار شعر فارسی از منظر تحلیل محتوای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
66-92
حوزه های تخصصی:
«عشق» به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیت های محتوایی گسترده ای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشه ها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسست های معنایی شده یا پیوست های معنایی خود را حفظ کرده است، چیزی است که در این پژوهش به دنبال آنیم و سعی داریم تا با مواجهه با اصل اشعار ادوار و تمرکز بر محتواهای برآمده از آنها، بدان دست یابیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که بروز عواطف مخاطب و نحوه برخورد او با مفهوم «عشق» در شعر، نقش تعیین کننده ای در به دست دادن پیوندهای فرهنگی دوره های مختلف دارد. از این رو در این پژوهش بر آنیم تا با تمرکز بر شعر شاعران برجسته ادوار مختلف و نیز محتواهای برآمده از این مفهوم، بازتاب های معنایی «عشق» را تبیین کرده، از خلال آن به پیوندهای عاطفی و مناسبات فرهنگی دوره ها پی ببریم. از آنجا که تناسب فرهنگی میان دوره ها باید با کارکردهای همسان معنایی این مفهوم متناسب باشد، به دنبال کشف و شناخت همسانی معنایی مفهوم عشق در محتواهای پنهان شعر فارسی برآمدیم. در این راستا به دست آوردن معنا را در محتواهای پنهان به شیوه تحلیل محتوای کیفی، با تحلیل محتوای فکری، در ارتباط مستقیم دانسته ایم و از این رو در دو بازه گسترده سبکی شعر کهن و معاصر فارسی، در روندی اصولی، با تکیه بر چند شاخصه مهم تحلیل محتوای کیفی از جمله: محتوای آشکار و پنهان، واحد معنا، واحد تحلیل، منطقه محتوایی، مقوله و تم، سیر معنایی در مفهوم «عشق» را نشان داده ایم. باور پژوهش بر آن است که در این سیر، پیوند های اساسی مهم مدّنظر، با اصالت این مفهوم به شکل همسانی معنایی حفظ شده است.