فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۲۱ تا ۵٬۲۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
اولین جرقه های علم بلاغت نزد مسلمانان را باید در قرن های چهارم و پنجم هجری جست وجو کرد که ریشه در ذهنیت و فلسفه یونایی دارد.به مرور زمان و پیشرفت در تمامی زمینه ها در علم بلاغت نیز همچون دیگر علوم، احساس نیاز به یک رویکرد جدید سبب شد نظریه های بلاغت جدید در برابر بلاغت سنتی قد علم کنند. کتاب «نحو بلاغه جدیده» یکی از تألیفات خلیل کفوری است که به موضوع بلاغت جدید و ارتباط آن با سایر علوم پرداخته است. این کتاب مانند همه تألیفات بشری کاستی ها و نادرستی هایی دارد که بررسی انتقادی کتاب مزبور و میزان توفیق آن به عنوان یک منبع مفید در زمینه بلاغت جدید دستمایه نگارش این مقاله است.در این بررسی معلوم شد که مؤلف در مباحث مربوط به رابطه علم بلاغت با سایر علوم از برخی از اصطلاحات تعریف واضحی ارائه نداده است؛ اما قسمت عمده کاستی های این کتاب در حیطه پیچیدگی زبان مؤلف در تبیین موضوع است.
جستاری در نقد کتاب تاریخ النقد الأدبی فی الأندلس اثر محمد رضوان الدایه
حوزه های تخصصی:
خوانشِ نقدی در عرصه های گوناگون، میزان کارایی و تأثیرگذاری متن مورد بررسی را برای مخاطب هویدا می سازد و ویژگی های مثبت و منفی متن را تبیین می کند، زیرا نگرش نقادانه، خاستگاهی سازنده است که خلل های موجود، کاستی ها و کمبودها را نشان می دهد. موضوع نقد ادبی در سرزمین اندلس، کم تر مورد توجه ناقدان و تحلیلگران ادبی بوده است. شاید دلیل این مسئله، اطلاعات اندک و کاستی منابع نقدی انتشار یافته در این برهه ادبی است تا تصویر شفاف و روشنی از آن در ذهن پژوهشگر، نقش ببندد. ازجمله آثاری که تاریخچه نقد ادبی در این دوران را مورد بررسی قرار داده، کتاب تاریخ النقد الأدبی فی الأندلس اثر محمد رضوان الدایه، استاد دانشگاه دمشق است. چون این اثر، در عرصه بررسی وضعیت نقد ادبی در دوره اندلس پیشگام بوده است، و با وجود نگارش تألیفات فراخ تر و دقیق تر، در خورِ نقد و بررسی است، برآنیم با تکیه بر روش تحلیلی توصیفی و با استناد به نمونه هایی از اثر، به ارزیابی کتاب بپردازیم. در روند پژوهش به این نتیجه رسیدیم که استفاده از منابع معتبر و دست اول و گاهی آثار خطی، تفصیل موضوع و بیان تاریخچه نقد ادبی و نظریات و و رویکردهای نقدی این دوران، از نقاط قوت این اثر محسوب می شود. توجه نکردن به گزینش یک روش تحقیق علمی صحیح و نداشتن ایجاز، اشکالات شکلی، اشتباهات تایپی و نگارشی از نقاط ضعف این اثر است. این اثر تنها به تاریخچه نقد ادبی در این دوره و اشاره به نظریات و دیدگاه های ادیبان و ناقدان از لابه لای آثار نقدی و بلاغی آنان بسنده کرده و به لایه های ژرف تر مسئله، رخنه نکرده است.
سبک شناسی شناختی و امتناعِ کشف فردیت هنری: پسانوگرایان هم با استعاره های قراردادی شعر می سرایند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف اصلی در سبک شناسی، کشف وجوه فردیت، شباهت ها و تمایز های سبکی در آثار مختلف است؛ اما آیا با سبک شناسی شناختی هم می توان به این اهداف دست یافت؟ پژوهش حاضر به دو شیوه استدلال منطقی و بررسی شواهد شعری نشان می دهد که سبک شناسی شناختی به کار کشف وجوه ممیزه و سبک ساز ادبی نمی آید. در قلمروی سبک شناسی این رویکرد را می توان برای کشف سبک عمومی، سبک دوره یا گفتمانی رایج به کار گرفت. بدین منظور، نخست با ارائه تعاریفی، نشان داده شده است که مبنای مطالعات سبکی، کشف فردیت و تمایز های سبکی است. سپس به تعریف سبک شناسی شناختی، به عنوان شاخه ای از سبک شناسی پرداخته شده است. در بخش بعدی مقاله، به مدد استدلال مشخص شد که آثار ادبی زمانی به طور عمومی پذیرفته می شوند که در دایره فرهنگ عمومی، محل پیدایش استعاره های تکرار شونده فرهنگی، جای بگیرند. پس از آن برای اثبات عملی مدعای پژوهش، آثاری از شاعران سردمدار جریان های مختلف شعر پسا نیمایی و شعر کلاسیک فارسی بررسی شد. نتایج نشان دادند که نظام شناختی نمود یافته در آثار این شاعران از جهات عدیده مشابه یکدیگر است. در نهایت چنین نتیجه گرفته شد که سبک شناسی شناختی، نمی تواند حوزه پژوهشی قابل اتکا برای کشف فردیت شناختی قلمداد شود.
بحران یا انقلاب؟ واکاوی تحوّل انقلابی در شعر نیما بر اساس نظریه «پیشرفت علم» تامس کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
9 - 42
حوزه های تخصصی:
در مورد چگونگی پیشرفت علم، تا کنون دیدگاه های گوناگونی مطرح شده است که در این بین، تامس کوهن، نظریه پرداز فلسفه ی علم، پیشرفت و تحول در علم را حاصل ناکارآمدی اصول اصلی یا پارادایم-های یک علم و ظهور و جایگزینی اصول رقیب آن می داند. کوهن، این نظریه را در قالب الگویی چند مرحله ایی با نام های: علم عادی، بحران، انقلاب و علم عادی جدید، تبیین کرده است که البته هر کدام از این مراحل دارای تعاریف خاص خود است؛ الگوی تامس کوهن چنان انعطاف پذیر است که در بررسی تحولات انقلابی در علوم گوناگونی از جمله ادبیات نیز قابل انطباق و به کارگیری است؛ در این میان چگونگی تحول شعر سنتی به شعر نو در ادبیات فارسی از جمله مواردی است که می تواند بر اساس الگوی کوهن مورد ارزیابی قرار گیرد؛ با توجه به این امر، تحول نیما در شعر سنتی و ایجاد قالب شعر نو، باید برای کسب عنوان «انقلاب شعری» دارای ویژگی های مرحله انقلاب باشد، چرا که نبود ویژگی های این مرحله در شعر نو نیما، عنوان «پدر شعر نو فارسی» را برای او مورد تشکیک قرار خواهد داد. در این پژوهش که با روش تحلیلی- تطبیقی صورت گرفته است، تحول نیما در شعر سنتی، از نظر انقلابی بودن یا نبودن، در سه سطح زبانی، فکری و ادبی بر اساس الگوی پیشرفت علم کوهن مورد بررسی قرارگرفته شده است. نتایج این پژوهش حاکی از این امر است که بر اساس این الگو ، شعر نیما بیش از هر مورد، دارای ویژگی های مرحله بحران است تا مرحله انقلاب.
بررسی بازتاب باورهای آئین میترایی در افسانه های لری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میترائیسم یا مهرپرستی یکی از کهن ترین آئین های جهان است که پرستش آن به دوران ماقبل زرتشت برمی گردد. میترا خداوند پیمان و روشنایی است که با بی نظمی، خشک سالی، نافرمانی و دروغ مخالف است و به جنگاوری مشهور است. به دلیل ویژگی های خاص این ایزد، آئین میترایی در مناطق زیادی رواج یافت. با توجّه به اینکه افسانه بازمانده روایت های مقدّس اسطوره ای است که ریشه در برخی از اعتقادات آئینی دارد، در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی بازتاب باورهای آئین میترایی در افسانه های لری پرداخته می شود. بستر پژوهشی مقاله افسانه هایی است که به زبان فارسی در استان های لرنشینِ چهار محال و بختیاری، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد گردآوری شده اند. هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل رد پای باورهای میترایی و کارکردهای آن در افسانه های لری است. خواننده با مطالعه این مقاله درمی یابد که بعضی از باورهای اسطوره ای و دینی مربوط به آئین میترایی، با حفظ کارکرد خود و برخی دیگر با دگردیسی هایی، در افسانه های لری ریشه دوانیده است. باورهای مربوط به چگونگی تولد، جنگاوری و بارورکنندگی ایزد مهر و نیز باورهایی که در این آئین پیرامون پدیده های خورشید، خروس، کلاغ، عقاب، سرباز، آتش، عدد هفت و گاو وجود دارد، از این دسته اند.
هرمنوتیک: از نظریه تا نقد ادبی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تردیدی نیست که رویکردهای مختلف هرمنوتیکی به مثابه یک نظریه مقبولیت عام یافته اند. اما آیا هرمنوتیک می تواند گامی فراسوی نظریه بگذارد و در عرصه نقد ادبی هم به کار آید؟ شلایرماخر، مؤسس هرمنوتیک مؤلف محور، در عالم نظر بر آن است که در مقام تحقق، هرمنوتیک مقدم بر نقد است و نقد پس از هرمنوتیک می آید. التزام شلایرماخر به روش تأویل دستوری و تأویل فنی در عمل، میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد پیوند برقرار می کند. هرش نیز، با تفکیک میان دو نوع نقد، معتقد است پیوند وثیقی میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد درونی وجود دارد. علاوه بر آن، معیارهای چهارگانه هرش برای اثبات محتمل بودن یک تفسیر، به ارزش گذاری تفسیر معتبر از نامعتبر منجر می شود. اما از نظر صاحب نظران، هرمنوتیک فلسفی درآمدوشدی میان نظریه و نقد قرار دارد. ما برآنیم با توجه به دو معیاری که گادامر برای درستی تفسیر برمی شمرد، یعنی پیش داشت کمال یافتگی و فاصله زمانی، هرمنوتیک فلسفی تا مقام نقد بر کشیده می شود. در این میان، هرمنوتیسین های ادبی با تأکید بر روش در خوانش متن، وارد قلمرو نقد می شوند
بررسی نقش روابط سببی با تکیه بر روایت پردازی بوستان سعدی
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در مورد روایت، توالی روایی و نقش عوامل سببی در طرح ریزی های داستانی است. روابط سببی آفریننده روایت به خصوص در ادبیات تعلیمی ما در ارتباط با مضامین مختلف جامعه شکل می گیرند. در این مقاله کوشیده شده تا با بررسی روایی حکایات بوستان، روابط سببی و مضامین غالب در روایت پردازی سعدی و نیز شیوه وی در حل معمای حکایات این اثر بررسی شود. روابط سببی غالب در حکایات بوستان به عنوان یک متن تعلیمی- اخلاقی عواملی همچون فرهنگ و ایدئولوژی های جامعه، خصلت های اخلاقی، گفتمان عرفانی شناخته شد. همچنین حضور شخصیت های تایپیک در طرح آفرینی روایت بررسی شد. شگرد سعدی در شرح و توضیح روابط سببی حکایتش در اغلب موارد، شکل دادن یک گفت وگو است که معمای طرح شده روایت را حل می کند. بنیان گذاشتن حکایت براساس این مضامین نشان از توجه سعدی به عنوان یک معلم اخلاق به مسائل مختلف جامعه دارد که ارتباط ساختار و محتوا را برای بوستان رقم زده است.
پرستار (بحث لغوی و دستوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل دعوتنامه جشن ازدواج در بافت فرهنگی ایران و عراق
حوزه های تخصصی:
دعوتنامه ها به عنوان ژانری زبانی، داده ای جامعه شناختی محسوب شده و شاخصی برای ارتباط میان پدیده های اجتماعی تلقی می گردد و با بررسی دعوتنامه های یک مقطع زمانی خاص می توان به گفتمانهای حاصل از پدیده های اجتماعی آن مقطع پی برد. این پژوهش تطبیقی، که با تکیه بر تحلیل ژانر و تحلیل انتقادی گفتمان انجام گرفته است می کوشد ساختار دعوتنامه جشن ازدواج را، که به زبانهای عربی و فارسی نوشته شده است، بررسی کند و نقش ارزشهای اجتماعی و فرهنگی را در شکل دادن آن مورد بررسی قرار دهد. آشنایی با رویکردهای اجتماعی دو فرهنگ متفاوت، بررسی تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی بر دعوتنامه ها، مقایسه ساختار دعوتنامه ها و تبیین تأثیر پدیده های اجتماعی بر پدیده های زبانی از مهمترین اهداف این پژوهش است. از آنجا که این پژوهش به بررسی رویکردهای اجتماعی دو کشور پرداخته و سطح شناخت از فرهنگهای متفاوت را افزایش می دهد، ضروری به نظر می رسد. نتایج تحقیق نشان می دهد اهمیت دادن به تنوع متن و شکل دعوتنامه جشن ازدواج در ایران نسبت به عراق برجسته تر، و القاب اکتسابی در عراق از اهمیت و جایگاه بیشتری برخوردار است. مقوله های مذهب و مردسالاری در ساختار دعوتنامه جشن ازدواج در دو فرهنگ نقشی اساسی دارد با این تفاوت که نقش این دو مقوله در دعوتنامه جشن ازدواج کشورهای عربی از ایران پر رنگتر است.
بررسی همسانی معنایی مفهوم «عشق» در ادوار شعر فارسی از منظر تحلیل محتوای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
66-92
حوزه های تخصصی:
«عشق» به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیت های محتوایی گسترده ای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشه ها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسست های معنایی شده یا پیوست های معنایی خود را حفظ کرده است، چیزی است که در این پژوهش به دنبال آنیم و سعی داریم تا با مواجهه با اصل اشعار ادوار و تمرکز بر محتواهای برآمده از آنها، بدان دست یابیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که بروز عواطف مخاطب و نحوه برخورد او با مفهوم «عشق» در شعر، نقش تعیین کننده ای در به دست دادن پیوندهای فرهنگی دوره های مختلف دارد. از این رو در این پژوهش بر آنیم تا با تمرکز بر شعر شاعران برجسته ادوار مختلف و نیز محتواهای برآمده از این مفهوم، بازتاب های معنایی «عشق» را تبیین کرده، از خلال آن به پیوندهای عاطفی و مناسبات فرهنگی دوره ها پی ببریم. از آنجا که تناسب فرهنگی میان دوره ها باید با کارکردهای همسان معنایی این مفهوم متناسب باشد، به دنبال کشف و شناخت همسانی معنایی مفهوم عشق در محتواهای پنهان شعر فارسی برآمدیم. در این راستا به دست آوردن معنا را در محتواهای پنهان به شیوه تحلیل محتوای کیفی، با تحلیل محتوای فکری، در ارتباط مستقیم دانسته ایم و از این رو در دو بازه گسترده سبکی شعر کهن و معاصر فارسی، در روندی اصولی، با تکیه بر چند شاخصه مهم تحلیل محتوای کیفی از جمله: محتوای آشکار و پنهان، واحد معنا، واحد تحلیل، منطقه محتوایی، مقوله و تم، سیر معنایی در مفهوم «عشق» را نشان داده ایم. باور پژوهش بر آن است که در این سیر، پیوند های اساسی مهم مدّنظر، با اصالت این مفهوم به شکل همسانی معنایی حفظ شده است.
ملاحظاتی پیرامون جایگاه ماکیاولی در مطالعات ادبی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقطه آغاز ارتباط مطالعات و تحقیقات حوزه ادبیات فارسی با آراء و نظریات نیکولوماکیاولی حدوداً به اوایل سده بیستم باز می گردد. پس از این تاریخ، آثارنسبتاً قابل توجهی متعلق به سنّت ادب فارسی در پرتو آراء و نظرات ماکیاولی به نقد گذاشته شده است و این روند همچنان نیز ادامه دارد. نوشتار حاضر نخست به تبارشناسی این جریان در پژوهش های حوزه ادبیات فارسی فارسی و سپس به تحلیل و بررسی نحوه مواجهه این گونه تحقیقات با آراء و نظریات نیکولو ماکیاولی پرداخته است. نتایج نشان می دهد، که غالب این تحقیقات، به دلیل عدم توجه به جایگاه واقعی ماکیاولی و زمینه های تأثیرگذاری وی در فضای فرهنگی و گفتمان سیاسی غرب، به برداشتی غیرجامع و تک بعدی از آراء و نظریات وی نائل شده اند و مسیرهای دیگری را که با واقعیت و متطق درونی آثار ماکیاولی انطباق بیشتری دارد؛ نادیده انگاشته اند. این مسئله در تحلیل نهایی، مطالعات ادبی را تحت تأثیر قرار داده و غالباً موجب قرائت های نه چندان دقیق از متون شده است.
تأثیر عروض قرآن بر اوزان شعر حافظ
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
37 - 51
حوزه های تخصصی:
قرآن بزرگ ترین معجزه پیامبر اسلام و نشانه حقّانیت دین مبین اسلام است. در اعجاز قرآن همین بس که از زمان نزول آن تا کنون کسی نتوانسته است آیه ای همانند آن بیاورد. با واکاوی ابعاد مختلف قرآن، همواره افق هایی تازه در برابر پژوهشگران گشوده می شود. یکی از مهم ترین بحث های زبان و ادبیّات فارسی تأثیرپذیری شاعران و نویسندگان از ظاهر و باطن قرآن است. در میان ادبا، حافظ شیرازی یکی از شاعرانی است که تأثیرپذیری فراوانی از قرآن دارد؛ این اثرپذیری نه فقط در محتوا که در لفظ، وزن و حتّی بحور عروضی است. ما در این جستار برآنیم تا با مطالعه تطبیقی اوزان و بحور پربسامد حافظ و قرآن کریم به میزان اثرگذاری بحور قرآنی بر شعر حافظ دست یابیم. برآیند تحقیق اثبات می کند که بحور رمل، مضارع، هزج، متقارب و رجز از جمله بحرهای مشترک شعر حافظ و قرآن کریم می باشد و حافظ از این نظر نیز تحت تأثیر قرآن است. نکته دیگر این که بحور قرآنی بسیار شبیه به شکل عروض اشعار فارسی هستند و بسیاری از اوزان عروضی که در عربی غالباً به شکل مسدس و مربع به کار می روند، در قرآن کریم به شیوه اوزان فارسی به صورت مثمن استفاده شده اند و این امر اثبات می کند که نه تنها محتوای قرآن متعلّق به کل جهان است و فقط اختصاص به جهان عرب ندارد، وزن و ظاهر آن نیز اختصاص به زبان عربی ندارد و می تواند فرازبانی باشد.
دراسه مظاهر الدلاله عند عبدالقاهر الجرجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
81 - 112
حوزه های تخصصی:
قد إستطاع عبدالقاهر الجرجانی وضع نظریه واضحه للدلاله فی التراث الاسلامی تعرف بنظریه النظم وضع فیها قوانین عامه للدلاله اللغویه علی مستوی الترکیب وجعل علم معانی النحو أساسا صلبا لهذه النظریه. قد تمیزت نظریه النظم بنظره ثاقبه عمیقه قائمه علی حسن الصیاغه وتوخی معانی النحو. فالنظم فی نظر الجرجانی تعلیق الکلم بعضها ببعض والبلاغه لا ترجع إلی فصاحه اللفظ وبلاغته وإنما إلی النظم ومنهج الصیاغه ومعنی ذلک هو أن الکلمه لا قیمه لها فی ذاتها بل فی علاقتها فی ترکیب لغوی ما، لذلک لا یحکم علی الکلمه بشکل مستقل بل یدرس الکلمه حین الدخول فی سیاق لغوی ما، وهذا السیاق هو الذی یحدث انسجام الدلاله ویبرز فیه المعنی علی وجه یتقبله العقل. هذه الدراسه فی جزء یسیر مما یمکن درسه فی تراث البلاغه الزاخر محاوله لإلقاء الضوء علی دراسه مظاهر دلاله عند الجرجانی وتهدف إلی بیان تناوله للدلاله وکیفیه إهتمامه بها. یقوم منهج البحث علی المنهج الوصفی- التحلیلی الذی یتتبع الدلاله عند الجرجانی ویحاول إبراز کیفیه العلاقه بین الدال والمدلول من وجهه نظر الجرجانی وکذلک یدرس أنواع الدلاله عند الجرجانی.
تحلیلِ نگاشت مفهومیِ «بهار» و خوشه های استعاری آن در غزلیّات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
26 - 52
حوزه های تخصصی:
«استعاره ی مفهومی» در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقوله های ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید می ورزد. فصول سال، یکی از تجربی ترین حوزه ها، برای تبیین جهان بینی عرفانی هستند. در این میان، توجّه مولانا بیش از همه ی فصل ها، به «بهار» است. پژوهش نشان می دهد، «بهار» در غزلیّات مولانا، به عنوان یک نگاشت مفهومی کلان، با همه ی نمودهای دیدنی، شنیدنی، بوییدنی، چشیدنی و بسودنی خود، در خدمت تبیین جهان بینی ای شهودی و تبیین مفاهیمی چون «حق»، «غیب»، «عشق»، «عاشق»، «روح»، «تجلّی» و «وصال» است. این نگاشت مرکزی توانسته است، با بهره گیری از جنبه های استعاره ساز بهار و خوشه های تصویری مرتبط و متضادّ و نیز قدرت تناظرپذیری استعاره ها، شبکه ای از استعاره ها را گرد خود بیافریند؛ استعاره هایی که به دلیلِ وابستگی با نگاشت مرکزی، در اصالت هنری سبک مولانا و انسجام درون متنی غزل ها نقش بسزایی دارند. همچنین کاربرد این نگاشت مفهومی در بافت غزل مولانا، از نظر فکری، مولانا را عارفی اهل بسط معرفّی می کند و نشان می دهد همه ی استعاره های مربوط به «بهار» خرده استعاره هایی هستند که در حمایت از کلان استعاره ی «معرفت تجربه ای خوشایند و انبساط انگیز است» به وجودآمده اند؛ ازاین رو انبساط روحی مولانا در غزلیّات، پابه پای خوشه های استعاری پیش می رود و اصالتِ بینش را با اصالتِ سبک درمی آمیزد. واژه های کلیدی:
An Investigation of Interpersonal Metadiscourse Markers as Persuasive Strategies in Donald Trump’s 2016 Campaign Speeches(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۲, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۰
117 - 130
حوزه های تخصصی:
Interpersonal metadiscourse is considered as a significant mean of smoothing communication between the speaker/writer and listener/reader. The present study intends to explore the concept and type of interpersonal metadiscourse markers employed by Donald Trump’s campaign speeches as a persuasive strategy. Descriptive qualitative research design is used in the present study. Dafouz’s (2008) classification of interpersonal metadiscourse markers was employed to analyze the gathered data. The results revealed that Trump made use of all categories of interpersonal metadiscourse markers namely hedges, certainty markers, attributors, attitude markers, and commentaries, in his campaign speeches. The frequency of attitude markers and commentaries was more than other types of metadiscourse markers in Trump’s campaign speech, which demonstrates that he attempted to persuade the public to vote for him through making an emotional link.
نقد و تحلیل وجوه روایتی شیرین و خسرو امیر خسرو دهلوی بر پایه دیدگاه تودوروف(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
89 - 100
حوزه های تخصصی:
از مهمترین نظریه های ادبی، نظریه ی ساختارگرایی (structuralism) است که به بررسی و تحلیل ساختارهای عام در نظام های معناداری همچون زبان، ادبیات، داستان، اسطوره و .... می پردازد. تحلیل ساختاری داستان و روایت از زیباترین تحلیل های ادبی در نقد ادبی معاصر به شمار می آید. شیرین و خسرو جزو متون کهنی محسوب میشود که در رده ی روایت های اسطوره ای به حساب می آید. زیبایی هنری شعر امیرخسرو دهلوی در شیرین و خسرو بر کسی پوشیده نیست، تحلیل و تجزیه ی عناصر و داستان های این اثر حماسی بزمی، بسیاری از جلوه های زیبایی شناسانه ی این حماسه را به ما نشان می دهد. از دیدگاه ساختار گرایی، آنچه در بررسی و شناخت یک اثر ادبی اهمیت دارد و باید مورد توجه باشد خود متن و مناسبات درونی آن است. شیرین و خسرو در شمار آن دسته از آثار روایی و داستانی است که می توان بسیاری از عناصر داستانی نوین را در قصه های آن جستجو کرد. هنر داستان پردازی، توانایی های زبانی، شگردهای روایی و قدرت صحنه پردازی امیرخسرو دهلوی این اثر را چنان قوتی بخشیده است که آن را از زوایای گوناگون قابل تحلیل و بررسی ساخته است. در این مقاله سعی بر آن است وجوه روایتی شیرین و خسرو از دیدگاه تودوروف بررسی شود. در این مقاله سعی بر آن است وجوه روایتی شیرین و خسرو از دیدگاه تودوروف بررسی شود.
بررسی گونه ای خاص از آرایه ی تجاهل عارف در شعر حافظ
منبع:
سالنامه حافظ پژوهی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ دفتر ۲۴
55-72
حوزه های تخصصی:
آرایه ی تجاهل عارف در شعر شاعران پارسی گو در شبکه ای وسیع از آرایه های ادبی آشنا همچون کنایه، ذم شبیه به مدح و مدح شبیه به ذم، تهکم و برخی صورت های مجازی از دیرباز شناخته شده بوده است. ادراک معنا در آرایه ی تجاهل عارف که به طور سنتی در گروه صنایع معنوی جای دارد، با فرایند کشف همراه است به گونه ای که معمولاً خواننده با کشف لایه های معنایی در درون کلام، در مسیر ادراک شعر و احساسات شاعر قرار می گیرد و آن را دریافت می کند. از این نظر با مفهوم آیرونی، به ویژه آیرونی نمایشی در ادب مغرب زمین هم راستا قرارمی گیرد. در این نوشتار، با بهره مندی از مفهوم تجاهل عارف در ادب سنتی و نیز آیرونی نمایشی ، گونه ای خاص از آرایه ا ی ادبی با تکیه بر اشعار حافظ بررسی می شود که می تواند به عنوان زیرشاخه ای مستقل از آرایه ی تجاهل عارف قلمداد شود و از آن جا که تا کنون نامی برآن نهاده نشده، می توان آن را «دانانمایی کنایی» نامید. در این آرایه، ساختار کلام به گونه ای تعبیه شده است که در ظاهر امر، گوینده برعکس تجاهل عارف، خود را واقف به معنایی قطعی و مسلم می داند و سپس کلام را به سمتی هدایت می کند تا خواننده یا مخاطب در گفتمان با متن، بی خبری و ناآگاهی گوینده را درمی یابد و درنتیجه برخلاف ادعای او، به معنایی متفاوت و گاه متضاد با آنچه در ظاهرسخن بیان شده دست، می یابد و به نوعی خاص معنایی جدید از متن بیرون می آورد.
بررسی پیوند ایدئولوژی فره شاهی و فره پهلوانی در شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
واژه فره به معنای شکوه و فروغ و تأیید ایزدی به کار می رود. این واژه انواع متفاوتی دارد مانند فره ایزدی، فره شاهی، فره همگان، فره موبدی، فره پهلوانان و فره ایرانی. یکی از مهم ترین انواع فره، فره شاهی است که لازمه حکومت شاهان به شمار می آید. در کنار شاهان فره مند همواره پهلوانی نامی نیز حضور دارد که در سایه حمایت شاه به وی خدمت می کند. در این جستار پیوند فره شاهی و فره پهلوانی مورد بررسی قرار گرفته است که فره شاهی در واقع مؤید و تقویت کننده فره پهلوانی به شمار می آید، یعنی تا زمانی که پهلوان در خدمت شاه باشد از فره برخوردار خواهد بود و هنگامی که پهلوان از شاه دوری کند فره پهلوانی نیز از وی روی برمی تابد زیرا که فره پهلوانی از تأیید فره شاهی به وجود می آید و در پیوند مستقیم با آن عمل می کند.
تحلیل جامعه شناسانه رُمان دل کور اثر اسماعیل فصیح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی ادبیات، بررسی متون ادبی، از نگاه جامعه شناختی است که رابطه بین ادبیات و عناصر اجتماعی را نشان می دهد. در واقع این نوع تحلیل به بررسی تأثیر متقابل ادبیات و جامعه بر همدیگر می پردازد. خوانشِ متفاوت اثر ادبی، فرآیندی است دو سویه بین نویسنده و خواننده. اهمیت آن از آنجایی است که سنّت های ادبی در پی مطلق گرایی معنا هستند، نگاهی تک بعدی که انسان مُدرن، آن را برنمی تابد و به نوعی خواننده را دچار بی میلی می کند. اما نقد بر پایه جامعه شناسی به عنوان یک تحلیل جدید، باعث پیوند ذهن خواننده با ابعاد مختلف زیبایی شناسی متن می گردد. برای این منظور رُمان دل کور اسماعیل فصیح که دوران مختلف پرالتهاب تاریخ ایران از جمله سال های حکومت پهلوی و انقلاب مشروطه را در برمی گیرد، مورد نقد جامعه شناختی قرار گرفته تا ارتباط ادبیات با محیط و طبقات اجتماعی آن عصر را نشان دهد. در این پژوهش، ابتدا به تشریح نظریات نقد جامعه شناسی ادبیات و دسته بندی مؤلفه های جامعه شناسانه از دیدگاه گلدمن، لوکاچ، باختین و اسکارپیت پرداخته شده سپس این مؤلفه ها در بافت جامعه موردِ نظرِ نویسنده پیاده شدند تا بتوانیم نوع زندگی مردم، طبقات اجتماعی مختلف به خصوص قشر مستضعف و پایین جامعه، مشاغل آنها، جایگاه اجتماعی زنان و محرومیت هایشان ، مباحث تاریخی، زیرساخت های اجتماعی، نبود بهداشت، شیوع بیماری ها و قحطی، استفاده از طب سنتی به جای درمان های به روز، آسیب های اجتماعی، فقر، فحشا، تجاوز، خشونت، رباخواری، اسیدپاشی، باورهای مذهبی،باورهای عامیانه، خرافات آن عصر و ... را بهتر درک کنیم. لازم به ذکر است این تحقیق به روش «توصیفی – تحلیلی» انجام پذیرفته است.
«وصف مدرنیستی» در آثار ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه توصیف در داستان های مدرنیستی، متفاوت از داستان های کلاسیک است. در این راستا، تکنیک ها، کارکردها و سوژه های وصف نیز تغییر می یابد. توصیف در داستان های سنتی، منحصر به مفاهیم عینی و قابل مشاهده می باشد. ساختار وصف ها بر اساس عناصر واقعی، شمول گرا و غیرتجریدی بنا می شود. اما در آثار مدرن، وصف ها درونی و معناگرا می شود. به رفتارها و مضمون ها بیشتر از ظواهر توجه می گردد. نویسنده مدرن به معانی ثانوی و معنوی ویژگی های ظاهری اشخاص و اشیاء توجه می کند که برآیندی از تعمق و تحلیل فلسفی او بر سوژه هایش است. پایه وصف ها نیز بر مبنای عناصر جزئی، ذهنی و خیالی شکل می گیرد. در این راستا، تکنیک ها، کارکردها و سوژه های وصف نیز تغییر می یابد. مداقه آثار ابوتراب خسروی از منظر شگردهای توصیفی معرفی شده حائز اهمیت است که این پژوهش به آن پرداخته است. شگردهای توصیف در جستار پیش رو به روش (توصیفی- تحلیلی) بررسی شده است. پرسش اصلی این پژوهش مبتنی بر این مطلب است که آیا با مطالعه تطبیقی داستان های سنتی و مدرن می توان به تفاوت جایگاه وصف در این دو مقوله اشاره نمود؟ نتایج این بررسی نشان می دهد که آثار خسروی توانایی نمود و واکاوی شگردهای جدید توصیفی و انگاره بندی جدیدی از ساختار توصیف، موسوم به «وصف مدرنیستی» را در خود دارد.