مقالات
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی، شگرد ذهن برای مفهوم سازی امور انتزاعی است. ذهن به کمک این سازه بنیادین می کوشد برخی از امور ناملموس را برای خود ملموس سازد و با آن بیندیشد. از این رو انتظار می رود که با تغییر آن، شاهد تغییر در کلان سیستم های وابسته به اندیشه نیز باشیم. از جمله این کلان سیستم ها، سبک های ادبی اند که عوامل زیادی در تغییر آنها دخالت دارد. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که تغییر استعاره های مفهومی در زمان، چه تأثیری در تغییر سبک های ادبی دارد و برای پاسخ به آن، استعاره های مفهومی حوزه بدن را که شامل واژه های «دست، چشم، دل و سر» است، در منتخبی از اشعار فرخی سیستانی، انوری و حافظ ردیابی می کند و با تحلیل اطلاعات به دست آمده، به کمک نظریه های سبک شناسی شناختی و سبک شناسی درزمانی، نتیجه می گیرد که استعاره های مفهومی در طول زمان دچار تغییراتی معنی دار شده اند که همسو با تحولات سبک های ادبی و از متغیرهای اثرگذار بر تحول سبک ها بوده است.
تحلیل بوطیقای «سیمرغ» و «ققنوس» در گذار از حماسه و عرفان به شعر نو فارسی با تکیه بر شعرِ «ققنوس» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمرغ و ققنوس به مثابه موجوداتی اسطوره ای، جلوه های تصویری متفاوتی در هر یک از گونه های ادبی دارند. مدعای مقاله اثبات، این است که این پرندگان از حیث وجودی دارای ویژگی های متعددی هستند که هر گونه ادبی به فراخور بافتار خود، بر بخشی از آن ویژگی ها توجه می کند و این نکته در گذارِ شعرِ کلاسیک به نو فارسی کاملاً مشهود است. برای اثبات مدعای مطرح شده، شباهت ها و تمایزهای وجودی سیمرغ و ققنوس را در نمونه های برجسته حماسی، عرفانی و شعر نو بررسی کرده ایم و تمایز نگاه نیما را از این منظر تحلیل نموده ایم. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به دو سؤال اساسی است: خوشه های تصویری سیمرغ و ققنوس در گذار از حماسه و عرفان به شعرِ نو فارسی دچار چه تحولاتی شده است؟ بوطیقای تصویرِ ققنوس در شعرِ «ققنوس» نیما تا چه اندازه معرفِ نگاه نوی است که او به دنبال طرح و بسط آن در شعرِ نو فارسی بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که نیما با بهره گیری از آشنایی ذهن انسان ایرانی با تصاویرِ سیمرغ و ققنوس، این بار ققنوس را در ساختاری سمبولیک و با غلبه دادن وجه عینیت گرای شعرش و برای ارائه اندیشه سیاسی- اجتماعی اش به کار می گیرد، حال آنکه در اشعار سمبولیک پیش از او، همواره وجه انتزاعی شعر غلبه داشت. علاوه بر این ارائه روایت تام و البته کوتاه این شعر، در پرتو انسجام تصاویر شعری، تلاش تازه نیما را برای جایگزین کردن «تصویر به جای تصریح» نشان می دهد.
آفاق صلح دوستی ایرانیان در داستان فریدون (یکی از ویژگی های فکری حماسه سرایی فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است تا چگونگی صلح اندیشی قهرمانان ایرانی را در داستان فریدون بررسی کند. در این داستان از چند روش صلح اندیشانه صحبت شده است. توزیع گسترده ثروت بین نیازمندان که به دست فرانک انجام می شود، تقسیم جهان به سه قسمت و کثرت گرایی در روش حکومت داری و دوری از انفراد در تقسیم جهان که کار فریدون است و گفت وگومحوری در حل منازعات در میان قهرمانان و تکیه برکشف راه حل صلح و رد مطلق خشونت و دوری از استفاده از قدرت نظامی برای حل اختلافات و عدم تعلق به دنیا و دوری از سماجت و جدال برای ماندن در حاکمیت و قدرت، که ویژگی ایرج در مواجهه با برادران است و توجه ویژه به داد و دادگری و دوری از ستم و ستمگری در کردار و گفتار فریدون. آنچه فریدون از آن بهره برده است و نیز کنش، گفتار و اندیشه قهرمانان ایرانی در داستان فریدون، با دیدگاه های صلح دوستی امروزی انطباق دارد.
بررسی همسانی معنایی مفهوم «عشق» در ادوار شعر فارسی از منظر تحلیل محتوای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«عشق» به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیت های محتوایی گسترده ای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشه ها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسست های معنایی شده یا پیوست های معنایی خود را حفظ کرده است، چیزی است که در این پژوهش به دنبال آنیم و سعی داریم تا با مواجهه با اصل اشعار ادوار و تمرکز بر محتواهای برآمده از آنها، بدان دست یابیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که بروز عواطف مخاطب و نحوه برخورد او با مفهوم «عشق» در شعر، نقش تعیین کننده ای در به دست دادن پیوندهای فرهنگی دوره های مختلف دارد. از این رو در این پژوهش بر آنیم تا با تمرکز بر شعر شاعران برجسته ادوار مختلف و نیز محتواهای برآمده از این مفهوم، بازتاب های معنایی «عشق» را تبیین کرده، از خلال آن به پیوندهای عاطفی و مناسبات فرهنگی دوره ها پی ببریم. از آنجا که تناسب فرهنگی میان دوره ها باید با کارکردهای همسان معنایی این مفهوم متناسب باشد، به دنبال کشف و شناخت همسانی معنایی مفهوم عشق در محتواهای پنهان شعر فارسی برآمدیم. در این راستا به دست آوردن معنا را در محتواهای پنهان به شیوه تحلیل محتوای کیفی، با تحلیل محتوای فکری، در ارتباط مستقیم دانسته ایم و از این رو در دو بازه گسترده سبکی شعر کهن و معاصر فارسی، در روندی اصولی، با تکیه بر چند شاخصه مهم تحلیل محتوای کیفی از جمله: محتوای آشکار و پنهان، واحد معنا، واحد تحلیل، منطقه محتوایی، مقوله و تم، سیر معنایی در مفهوم «عشق» را نشان داده ایم. باور پژوهش بر آن است که در این سیر، پیوند های اساسی مهم مدّنظر، با اصالت این مفهوم به شکل همسانی معنایی حفظ شده است.
تحلیل عناصر مفهومی هنر در سروده های شاعران قرن ششم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش نویسنده با یاری گرفتن از مبانی معنی شناسی مفهومی به استخراج مؤلّفه های معنایی نشان دار شده برای مفهوم هنر در شعر قرن ششم پرداخته و با نگاهی انتقادی و ویرایشی به سازه های شناسانده شده برای معنی-شناسی مفهومی، به بازبینی این سازه ها و کاربرد شناسی آنها در پژوهش های زبانی و ادبی روی آورده است. پس از دسته بندی مؤلّفه های معنایی در حوزه های هم بسته با هر مؤلّفه، پانزده حوزه معنایی گوناگون برای مفهوم هنر در سروده-های شاعران قرن ششم به دست آمده است. حوزه های معنایی زبان ادبی، حکمت عملی، مدح، زیبایی شناسی، صناعت، اخلاق و خُلق و خوی، نقد اجتماعی، جنگ، انسان شناسی، جانور شناسی، دین، کیهان شناسی، زیست بوم شناسی، عرفان و عشق حوزه هایی هستند که به ترتیبِ گستردگیِ دامنه، مؤلّفه های معنایی مفهوم هنر را دربرگرفته اند. در حوزه زبان ادبی، پدیدار های متنوّع هستی شناختی با ابزار های تشبیه و استعاره کِنایی کارمایه تصویر سازی شاعرانه قرار گرفته اند. در حوزه معنایی مدح، هنر ویژگی ممدوح، بازبسته وی و نا توان در برابر وی گزارش شده است. مؤلّفه های گِرد آمده در حوزه زیبایی شناسی نشان می دهد شعر قرن ششم زمینه ساز گفتمان زیبایی شناسی بوده است. حوزه معنایی صناعت نیز از فنون و حرفه های گوناگونی برساخته شده است. خصایل فردی و اجتماعی در حوزه معنایی اخلاق و خُلق وخوی گِرد آمده اند. نا کامروایی شاعران قرن ششم از هنر خویش، حوزه معنایی نقد اجتماعی را مفهوم گذاری-کرده است. جنگاوری و ویژگی ابزار جنگی نیز برای مفهوم هنر نشانه گذاری شده است. هنر همچنین در حوزه انسان شناسی مَلَکه ای انسانی برشمرده شده و با وجود این، ویژگی جانوران گوناگون نیز دانسته شده است. خدا شناسی و دین و لازمه نشان داریِ دین نیز برای هنر مفهوم گذاری شده است. سرانجام هنر ویژگی جهان و اجرام کیهانی گزارش شده و با مؤلّفه های متفرّدی از زیست بوم شناسی، عرفان و عشق مفهوم دار شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد هنر در چهارچوب مطالعاتی اشاره شده، مفهومی بسیار فراگیر و خلاف پنداشت های متعارَف امروز دارد.
تحلیل رمان های شاخص عصر پهلوی با رویکرد به نشانه های زوال و مفاسد اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ادبیات داستانی» پیوند اندام واری با جامعه و بالطبع «علم جامعه شناسی» دارد. یکی از مهم ترین مباحث مطرح در ادبیات داستانی، توصیف جامعه، انعکاس شرایط و آسیب های اجتماعی است. پژوهش حاضر که در گونه «جامعه شناسی ادبیات» قرار می گیرد، به منظور تحلیل و تبیین مقوله «زوال و مفاسد اجتماعی» در عصر پهلوی انجام شده است. شاخص ترین مفاسد اجتماعی در دوره پهلوی، پدیده تن فروشی بوده است که همچنان یکی از بزرگ ترین مسائل اجتماعی ایران به حساب می آید. یکی از شخصیت ها و تیپ های مطرح در رمان های آن دوران، «زنان روسپی» بودند. شرایط زندگی، مصائب، باورها و علل روسپی شدن آنها در بستر رمان های زمانه به شدت در آن زمان درشت نمایی شده است. در واقع نویسنده های آن دوران تمام تلاش خود را مصروف تشریح شرایط اجتماعی- سیاسی حاکم و مفاسد اجتماعی کرده اند. در عین حال سعی کرده اند تا میان مخاطب و روسپیان، رابطه حسی برقرار کنند. در این پژوهش، شاخص ترین رمان هایی که در دوره پهلوی اول و دوم در ارتباط با زوال و مفاسد اجتماعی خلق شده اند، از جنبه ادبی و جامعه شناختی واکاوی شده اند. جامعه مورد بررسی در این تحقیق، انواع افراد فاسد در جامعه هستند که مسبب اصلی بروز فحشا و مفاسد اجتماعی می باشند. در این راستا هفت رمان مطرح و تأثیرگذار خلق شده در دوره پهلوی بررسی شده است تا ضمن دست یازیدن به حقایق اجتماعی دوران مورد نظر، وضعیت افراد فاسد به دقت و با ریزبینی مورد تحلیل ادبی و جامعه شناسی قرار گیرد.