این مقاله بر آن است تا نخست تعریفى از «پاسخگویى» به دست دهد. پاسخ به رابطه اخلاق وپاسخگویى در دو بعد نظرى و عملى بخش دیگر این نوشتار است. در این قسمت پاسخگویى همشأن دیگر فضایل اخلاقى، فعلى اخلاقى معرفى مى شود. طبیعتاً چنین برداشتى از «پاسخگویى» زمینه پیدایش نوعى مراقبه و نظارت درونى را در افراد پدید مى آورد. در بخش پایانى مقاله به برخى از آداب و آثار پاسخگویى پرداخته شده است.
ضرورت دانش فقه و نقش آن در منظومه معارف اسلامی و نسبت فقه و عقل از مضامین این مقاله است. بیشترین حجم این نوشتار به اثبات این نکته اختصاص یافته است که فقه نه در صدد بیان علل عقلی احکام است و نه عقلاً یا منطقا میتوان به چنین احکامی دست یافت.
آقاى دینانى بر عنصر عقل در تفکر فلسفى و دینى تأکید زیادى دارد. به نظر ایشان عقل در صورتهاى متنوع و متعددى جلوهگر مىشود و نباید آنرا در منطق ارسطویى خلاصه کرد. از جمله تجلىهاى عقل، ظهور آن در جامه تجربى است، تجربه نیز دو قسم ظاهرى و باطنى دارد. عقل مىتواند معناى تجربه درونى و دینى را دریابد و آنرا از طریق زبان به دیگران منتقل کند. معرفت حقیقى از خدا به خداست، نه از انسان به خدا.
به نظر آقای کدیور، فقاهت از تخصصهای لازم در اداره جامعه است؛ اما نیازی به تصدی بالمباشرة فقیه وجود ندارد؛ بلکه دلیلی برخلاف آن وجود دارد. به نظر ایشان، برای اداره جامعه باید به علوم ناظر به موضوعات مانند اقتصاد و سیاست روی آورد، نه علوم ناظر به احکام کلی.
نویسنده با سکولار شمردن علم و نیز فلسفه اسلامی، یکی از بناهای سکولاریسم را بینیازی از واسطهگری روحانیت بین مردم و خدا دانستهاند و گفتهاند: از نظر تاریخی کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته است همچنانکه در اسلام هیچ عمل و قانونی نداریم که باید برای اجرای آن حضور روحانی شرط باشد.
آقای سروش در این سخنرانی، که در قم ایراد شده است، مقایسهای میان مکتب معتزله و مکتب اشاعره دارد و ویژگیهای عقلانیت هر یک را برمیشمرد. به نظر ایشان معتزله به عقلگرایی اروپایی و اشاعره به تجربهگرایی اروپایی نزدیکاند. در مکتب معتزله، قول به علیت، کلیات، عدل عقلی، حسن و قبح ذاتی، وجود اغراض در افعال خدا، جایز نبودن ترجیح بلامرجح و... نشانههای عقلگرایی و از بالا دیدن امور است. در مکتب اشاعره نفی علیت، نامگرایی، عدل تجربی، نفی حسن و قبح ذاتی، نفی غرض در افعال خدا، جواز ترجیح بلامرجح و... نشانههای تجربهگرایی و از پایین دیدن امور است.
قوه قضائیه از مهم ترین ارکان نظام اسلامى است که کارآمدى یا ناکارآمدى آن، تأثیر مستقیمى بر سایر ارکان نظام دارد. سؤال اصلى در مقاله حاضر این است که چه انتظارات مشروعى از قوه قضائیه وجود دارد؟ در این ارتباط به کمک روش توصیفى، انتظارات امام خمینى(ره)، مقام معظم رهبرى، قانون اساسى و مردم از این قوه مطرح شده اند. در مقابل وعده ها و سخنان رئیس محترم قوه قضائیه و نیز پرسش هاى مردم از این قوه بیان شده است. همچنین در مقدمه، یک بحث نظرى پیرامون پاسخگویى ارائه گردیده است.