آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

یکی از مهمترین سیاست‌های کنترلی اسلام در مواجهه با انحرافات اجتماعی، سیاست های پسینی است. این سیستم به گونه‌ای تنظیم یافته که همراه با مجازات و تنبیه مجرمان ، اصلاح و بازپروری آن ها نیز مطمح نظر قرار می‌گیرد. از همین رو، سیاست‌های پسینی به دو بخش مقابله با انحراف و درمان تقسیم می‌گردد. شیوه‎های مقابله با کجروی، به سه دسته تفکیک می‎گردد: دفاع فردی، دفاع اجتماعی و دفاع قانونی. در دفاع فردی سخن از وجوب یا رجحان دفع مهاجم، از حمله به جان، ناموس و مال خویش، بستگان و ضعیفان است. در دفاع اجتماعی از جایگاه و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و پیامدهای اجتماعی آن سخن به میان می‎آید. در مقوله دفاع قانونی یا سیستم مجازاتی اسلام، موضوعاتی از قبیل اهداف، ویژگی‎های مجازات اسلامی، کارآمدی قضات و عوامل انتظامی مورد بررسی قرار می‎گیرند. سرانجام در بحث درمان کجروی، تفاوت دو رویکرد اخلاقی و اجتماعی در مبحث عوامل سازنده درمان و شیوه‎های آن بررسی خواهد شد.

متن

«انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم»،[1]«همانا این کتاب به استوارترین راه هدایت می‎کند.» بهترین راه تربیت و تهذیب افراد و متقن‎ترین شیوة حفظ و کنترل جامعه از کجروی‎ها، بهره‌گیری از قرآن کریم است، زیرا فقط قرآن است که به استوارترین راه هدایت می‌کند. شریعت اسلام که برخاسته از «ثقل اکبر» یعنی قرآن کریم و ثقل اصغر یعنی «اهل بیت» است، چنین رسالتی را بردوش می‎کشد.
در هر جامعه‎ای شیوه‎های مقابله با کجروی و درمان آن به نوع فرهنگ، آداب و سنن دین وابسته بوده و در یک کلمه به ایدئولوژی آن جامعه بستگی دارد. جامعه اسلامی هم از این قاعده اجتماعی مستثنا نبوده و سیستم قضایی و کیفری آن مبتنی بر شریعت اسلام است. سیاست‎های کنترلی در مقابله با انحرافات اجتماعی، تنها بخشی از معارف بلند دین اسلام است. راهیابی به درک ویژگی‌ها و شرایط سیاست‌های کنترلی که در عین مجازات و تنبیه مجرمان، اصلاح و بازپروری آنها را هم مد نظر قرار می‌دهد، هدفی است که این نوشتار درصدد است تا با پرتو از قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به آنها راه پیدا نماید.
مفاهیم
در نوشتار پیشین مطرح گردید، کنترل یا نظارت اجتماعی در یک تلقی عام و فراگیر بر مجموعه روش‌هایی دلالت دارد که از طریق آنها هم می‎توان همنوایی افراد را با هنجارها فراهم نمود و هم می‌توان از ناهمنوایی و کجروی آنها ممانعت کرد. کنترل اجتماعی مهمترین شیوه‎ای است که در سه قلمرو پیشگیری، مقابله و درمان انحراف اجتماعی، دارای پیامد و کارکرد مثبت می‌باشد.
مقابله با کجروی می‌تواند به دو صورت رسمی یا غیررسمی انجام گیرد. مقابله و درمان رسمی کجروی، به معنای کنترلی می‌باشد که از ناحیه سازمان‎ها، مراکز و مؤسسات قانونی انجام می‎پذیرد، در حالی که مقابله و درمان غیررسمی واکنشی می‌باشد که فرد، گروه و جامعه، مطابق فرهنگ، آداب، سنن و دین خویش در مقابل کجروی نشان می‎دهند. کنترل رسمی براساس قوانین مصوب، سیستم قضایی و انتظامی است، اما کنترل غیررسمی، به صورت «دفاع فردی» و «دفاع اجتماعی» ظهور پیدا می‌کند. دفاع فردی، واکنشی است که فرد در مقابل هجوم دیگران به جان، ناموس و مال خویش، خویشان و حتی افراد ضعیف‌تر از خود نشان می‎دهد و دفاع اجتماعی، همان امر به معروف و نهی از منکری است که در اسلام متوجه همه مکلفین بوده تا در برابر ناهنجاری‎ها نه دست تعاون باز کنند و نه همت به تهاون و سستی بندند، بلکه حفظ و حمایت از ارزش‎های اسلامی و حقوق مسلمین را وظیفه خود تلقی نمایند. در این نوشتار تلاش می‎شود تا نخست سیاست‎های کنترلی اسلام در مقابله با کجروی و سپس راه‎های درمان آن مورد بررسی قرار گیرد.
سیاست‎های کنترلی اسلام در مقابله با کجروی
برای مقابله با کجروی‎ها به تناسب نوع جرم و پیامد آسیبی آن، شیوه‌های مختلفی در اسلام مورد توجه قرار گرفته که به طور کلی می‎توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
دفاع فردی[2]، دفاع اجتماعی و دفاع قانونی (مجازات اسلامی).
قبل از توضیح مقولات فوق، تذکر این نکته ضروری به نظر می‎رسد که سیاست‎های کنترلی اسلام، صرفاً در مقوله مجازات و دفاع خلاصه نمی‎شود، بلکه اسلام فراتر از آن، به سیاستی جامع و واقع‎بینانه‎ای می‎اندیشد تا اهدافش را در تربیت افراد، اصلاح و بهسازی جامعه تأمین کند. از این رو، همه عوامل و مقولات در بحث پیشگیری از کجروی، به عنوان بستر مناسب و پیش شرط مقابله با کجروی، لازم تلقّی می‎شود.
به عنوان نمونه، موفقیت عوامل کنترل در مقابله با بزه‎کاری‎ها و مفاسد اخلاقی جامعه، در گرو نهادینه کردن مبانی دینی، به ویژه اقناع افکار عمومی نسبت به ضرورت پرهیز از بزهکاری‎ها و بیان مبانی و اهداف چنین الزاماتی از سوی نهاد تعلیم و تربیت است. به نظر می‎رسد که قرآن کریم چنین رویکردی را دنبال می‎کند. یعنی در ابتدا مبانی، اصول و الزامات دینی را با اسلوب حکمت، موعظه و گاه با جدال احسن، در جامعه سامان می‎دهد و آن‌گاه با استفاده از این اصول مبرهن و مسلّم، نزد افکار عمومی مسلمانان، آنان را از کجروی باز می‎دارد. به عنوان مثال در پرهیز از میگساری، پس از بیان گناه بودنش از یک‎سو و سودآوری قلیلش از سوی دیگر، باری تعالی[3] می‎فرمایند: «لاتقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»،[4]«هرگز در حال مستی نماز نخوانید تا بدانید چه می‎گوئید.» یعنی در ابتدا اصل نماز و لزوم هوشیاری و توجه به آن را گوشزد می‎کنند و آن گاه برای تحریم میگساری یک گام نزدیکتر می‎شوند که در حال مستی نماز نخوانید.
اگر حقیقت نماز و جایگاه آن در افکار عمومی معلوم نشده بود و لزوم پرهیز از پلیدی حقیقت روشن نبود، قرآن کریم از این اسلوب در دفع میگساری استفاده نمی‎کرد: «... رجسٌ من عمل الشیطان فاجتنبوه».[5]
بنابراین برای مقابله با کجروی، هماهنگی همه نهادهای اجتماعی در تقویت بنیان‎های مذهبی و توجیه و هدایت افکار عمومی نسبت به مبانی پرهیز، در هر یک از کجروی‎ها و بیان پیامدهای آسیبی آنها اجتناب ناپذیر است. در این صورت برخورد با انحرافات صرفاً به عنوان یک عامل فیزیکی و جبری، در مقابله با آنها قلمداد نخواهد شد؛ بلکه در عین صلابت و استحکام، خود را به عنوان عملی فرهنگی نشان داده و افکار عمومی را هم به دنبال خواهد داشت. همچنین باید توجه داشت که پرهیز و اجتناب از کجروی‎ها، در عین اینکه از مبانی، اهداف و مصالح مشترکی برخوردارند، هریک به صورت موردی و خاص هم از چنین مبانی و منافعی بهره‎مندند؛ از این رو مقابله با آنها نیازمند اندیشه و برنامه‎ریزی صحیح در درک ظریف آنها و به کارگیری هریک در جایگاه خاص خویش است.
با توجه به مقدمه فوق، هریک از سیاست‎های سه گانه اسلام در مقابله با انحرافات اجتماعی مورد بررسی قرار می‎گیرند:
1)- دفاع فردی
آسیب کجروی‌ها به اشکال مختلفی خود را نشان می‌دهند. برخی از این کجروی‎ها، آسیبش بیشتر متوجه خود مجرم است، مثل خودکشی و برخی دیگر بیشتر متوجه دیگران می‎باشد، مثل دزدی.
در جایی که آسیب‎ها متوجه جان، ناموس و مال فرد است، فرد آسیب‌دیده چه وظیفه‎ای دارد؟ آیا می‎تواند خود را تسلیم کند، یا فقط حق گریز و فرار داشته و باید به مراجع قضایی و انتظامی پناه ببرد یا اینکه وظیفه دیگری بر عهدة وی است؟
برخی ممکن است، چنین تصور کنند که افراد در این شرایط تنها باید به فکر گریز و در نهایت مراجعه به مراکز قانونی و قضایی باشند. چنین پنداری صحیح نیست، زیرا اسلام دستور دفاع از جان، ناموس و مال خویش، بستگان و حتی ضعیفان را داده است؛ از این رو چنین مقابله‎ای نه تنها مشروع بلکه واجب است. قرآن کریم در وصف مؤمنین چنین می‎فرماید: «والذین اذا أصابهم البغی هم ینتصرون»،[6] «و کسانی که اگر ظلم و ستمی بر آنها شود، به کمک و نصرت هم برمی‎خیزند» و در جای دیگر می‌فرمایند: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»،[7] «پس هرکس بر شما تجاوز و ستمی روا داشت، شما هم به اندازه همان ستم، با آنها برخورد کنید.» مقابله به مثل در هر نوع ستمی که به انسان شده باشد و دفاع ازخویش، یک اصل عام قرآنی است.
به تعبیر برخی از بزرگان، حق دفاع یک حق فطری و جبلّی است، زیرا بهره‎گیری از حقوق طبیعی خویش و تصرف در آنها جهت رفع نیاز خود، محتاج دفاع از این حق می‌باشد تا در زندگی که به تنازع و تخاصم همراه است، استیفای حق خویش ممکن باشد.[8]
آیات قرآنی دیگری هم وجود دارد که می‎توان مشروعیت دفاع فردی را از آنها استفاده کرد، اما دستورات قرآن کریم فقط به این نوع دفاع ختم نمی‌شود، بلکه دستور دیگری هم، برای مقابله با کجروی وجود دارد که از نوع مقابله به مثل نیست و در آن مماثلت و مسانخت بین دفاع و تجاوز مشاهده نمی‎شود، در عین اینکه نوعی دفع و مقابله با کجروی در آن وجود دارد: «جزاء سیئة سیئة مثلها فمن عفی و اصلح فأجره علی الله»،[9] «مجازات بدی، بدی به همان قدر است، پس هرکس عفو و اصلاح نماید، پاداشش برخداست.» صدر این آیه شریفه، جواز مقابله به مثل بیان شده، اما ذیل آن عفو، گذشت و اصلاح مورد ستایش قرار گرفته است. در جای دیگر خداوند متعال می‎فرمایند: «ادفع بالتی هی احسن السیئة»،[10] «بدی را به بهترین شکل دفع کن»، یعنی از بین رفتارهای پسندیده، بهترین آنها را در دفع بدی دیگران انتخاب کن که بهترین طریق همان دفع بدی به وسیله خوبی است.[11]
از مجموعه این گونه آیات، می‎توان چنین برداشت کرد که مقابله با کجروی، برحسب نوع کجروی (از قبیل جان، ناموس، مال، منزلت و آبروی افراد)، شدت و میزان کجروی و شخصیت فرد کجرو می‎تواند مختلف باشد. گاهی اوقات صرفاً خطاب جاهلانه و لغوی نسبت به فرد شایسته‎ای انجام می‎شود که در این موارد برخورد مسالمت آمیز و همراه با بزرگواری کارسازتر است: «و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً»،[12] «و اگر با کار لغو و بیهوده‎ای مواجه شوند با بزرگواری از آن می‎گذرند (و خود را منزه نگه می‎دارند)» و نیز می‌فرمایند: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً»،[13] «و آن گاه که جاهلان (براساس جهالت خود) آنها را (به سخن مکروهی) مخاطب قرار دهند، آنها (در جواب) سخنی سالم می‎گویند.»
برحسب این آیات و نظایر آن، چنین استفاده می‎شود که اولاً خود شخص با افراد نادان همکاری و همگامی نکند؛ ثانیاً با رفتار تند و خشن خویش، سبب لجبازی آنان و ایجاد فتنه بزرگتر نشود و ثالثاً سخن توهین‎آمیز این جاهلان را با رفتاری عاقلانه و متین پاسخ دهد.[14]این اخلاق نیکو و سیره مطلوب قرآنی در مواجهه با رفتار ناشایست، بخشی از قلمرو دفاع فردی از کجروی است و تنها کسانی تحمل این منزلت را دارند که به مقام صبر رسیده باشند: «و ما یلقیها الاّ الذین صبروا و ما یلقیها الاّذوحظّ عظیم».[15]
صرف نظر از این گونه دفاع و مقابله با کجروی که ویژه صاحبان صبر و دارندگان حظّ عظیم است؛ دفاع فردی به صورت مقابله به مثل و دفع تهاجم به صورتی که باعث طرد و منع مهاجم شود، با رعایت سلسله مراتب در دفع تهاجم، همچنان در جایگاه خویش از مشروعیت و وجوب برخوردار است.
روایات معصومین علیهم السلام هم به خوبی جایگاه دفاع فردی را تبیین می‎کنند:
حضرت علی(ع) می‌فرماید: «ان الله لیمقت العبد یدخل علیه اللّص فی بیته فلا یحارب»،[16] «خداوند دشمن دارد بنده‎ای را که دزد وارد خانه‎اش شود و با او نستیزد» و از رسول خدا (ص) نقل شده است که اگر کسی در دفاع از مالش ـ چه رسد به دفاع از جان و ناموس ـ کشته شود، شهید محسوب می‎شود: «من قتل دون ماله فهو شهید»،[17] چه اینکه به صورت عام هم فرمود که هرکس در دفاع از ظلمی کشته شود، شهید محسوب می‌گردد: «من قتل دون مظلمة فهو شهید».[18]
بنابراین دفاع فردی در مقابل جان، ناموس و مال خویشتن، در شریعت اسلام امر لازمی است. از این رو فقها چنین فرموده‎‎اند: اگر مهاجمی به جان یا حریم فردی حمله کرد، دفاع واجب و تسلیم شدن حرام است، هرچند یقین داشته باشد که دفاع فایده‎ای ندارد.[19]
فقها مباحث مفصلی را در این زمینه بیان داشته‎اند که باید به منابع مربوطه رجوع کرد.[20] بعضی مواقع دفاع فردی از قلمرو خود فرد، توسعه پیدا کرده و شامل خویشان بلکه همه افراد ضعیفی می‎شود که درخواست کمک می‎کنند، در این صورت با فرض توانایی، دفاع لازم بوده و از علائم مسلمانی به شمار می‎آید. از رسول خدا (ص) چنین نقل شده است: «من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فَلَم یُجبه فلیس بمسلم»،[21] «هرکس صدای فردی را بشنود که فریاد آورد ای مسلمین به دادم برسید، او به کمکش نرود، مسلمان نیست» و نیز آن حضرت، بهترین صدقه را کمک به ضعیف معرفی می‌کند.[22]
مشروعیت دفاع فردی، در اسلام این پیامد اجتماعی را به دنبال دارد که حوزه خصوصی زندگی افراد در امنیت قرار می‌گیرد و بزهکاران و مهاجمان جرئت تهاجم به این حریم را به خود نمی‌دهند. در هر صورت، اگر دفاع فردی صورت گیرد و زخم و آسیبی به مهاجم وارد گردد، دفاع کننده ضامن نیست، چه اینکه اگر مهاجم در دفاع کشته شود، باز هم دفاع کننده ضامن خونش نیست؛ البته مشروط براینکه مدافع در فرض امکان، ترتیب در مراحل دفع مهاجم را مراعات کرده باشد، مثلاً با اخطار دادن، تهدید کردن، فریاد کشیدن، زدن به وسیله دست یا عصا و مجروح کردن، مهاجم را از خود دور کند و اگر ترتیب در این مراحل ممکن باشد و دفع حاصل گردد، باید ترتیب مراعات گردد و اگر هیچ مؤثر نیفتاد و تنها از طریق کشتن می‌تواند وی را از خود دفع کند، در این صورت در هیچ یک از مراحل، ضامن نخواهد بود. این حکم به حسب واقعی است اما برحسب ظاهر، قاضی طبق موازین قضا حکم خواهد کرد.[23]
2)- دفاع اجتماعی
انحرافات اجتماعی گاه متوجه فرد است، هرچند ممکن است، به واسطه آن آسیب‎هایی متوجه جامعه شود. مثلاً قتل بی‎گناه یا سرقت از منزل شخصی، امنیت جامعه را هم مورد تهدید قرار می‌دهد. در این موارد، برای دفع جرم، دفاع فردی از اهمیت بالایی برخوردار است، چه اینکه دفاع اجتماعی هم مفید و لازم است. اما گاهی انحراف به طور مستقیم متوجه جامعه بوده و امنیت ارزش‎های جامعه یا امنیت جان‎ها، نوامیس، حرمت‎ها و اموال مسلمین را به خطر می‎اندازد. در این موارد مسئولیت بیشتر متوجه عموم افراد و گروه‏‎ها بوده و دفاع اجتماعی کارسازتر است، چه اینکه سازمان‎های رسمی نظارت هم مسئولیت دارند.
دفاع اجتماعی عکس‎العملی می‌باشد که در قالب امر به معروف و نهی از منکر در مقابل کجروی صورت می‎گیرد. امر به معروف و نهی از منکر از جایگاه، اهمیت و نقش چشمگیری برخوردار است که به آن اشاره خواهد شد. امر به معروف و نهی از منکر گاه در مقوله پیشگیری مطرح می‌گردد و از عناصر آن به شمار می‎آید، زیرا با سفارش و توصیه همگانی به رفتارهای پسندیده و با نهی از منکر، از ارتکاب کجروی در آتیه پیشگیری می‎شود و گاه این عنصر از عوامل مقابله با کجروی محسوب می‎شود، زیرا منکرات فعلی و موجود را دفع و طرد می‎کند.
دفاع اجتماعی از کجروی‎ها، نیازمند انگیزه دگردوستانه است تا افراد مصالح و مفاسد جامعه و همنوعان را مصالح و مفاسد خود بدانند و احساس مسئولیت کنند. قرآن کریم به شکل زیبائی لزوم مسئولیت‎پذیری مسلمانان را، در مقوله امر به معروف و نهی از منکر ترسیم کرده است. در بخشی از سوره آل‎عمران، در ابتدا شکل مطلوب و آرمانی زندگی، در دو بعد فردی و اجتماعی چنین بیان شده است: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله حقّ تقاته و لا تموتنّ الاّ و انتم مسلمون»،[24] «ای کسانی که ایمان آوردید، آن طور که شایسته پرهیز و مراعات جانب خداست، رعایت کنید و هرگز جز بر اسلام نخواهید مرد.» پیام آیه شریفه، ارائه حیات و ممات آرمانی در زندگی فردی است و اما از جهت اجتماعی، چنین فرمودند: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفّرقوا»،[25] «جملگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید.» آن‎گاه مسلمانان را به یاد گذشته تلخ و تاریکشان می‌اندازد که چطور دشمن یکدیگر بوده و بر لبه پرتگاه آتش جهنم قرار داشتند و خداوند آن عداوت را به اخوت تبدیل کرد: «فأصبحتم بنعمته اخواناً» و آن هلاکت و سقوط را از شما دفع کرد: «فأنقذکم منها.»[26]
سپس در پایان این بخش از آیات، برای حفظ و ماندگاری وضع کنونی مسلمانان که از نعمت اخوت و نجات از هلاکت برخوردارند، یک راهکار نشان می‌دهد: «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون»،[27] «باید از بین شما جمعی باشند (تا دیگران را) به خیر دعوت نموده، به معروف امر و از منکر نهی نمایند و آنها همان رستگارانند.» بنابراین دعوت و تبلیغ به خیر، امر به معروف و نهی از منکر شیوه لازم و بایسته‎ای است که از طریق آنها سلامت جامعه و سعادت جمعی مسلمین حفظ می‎شود.
با توجه به آیات فوق می‎توان چنین اظهار داشت که اگر مسلمانان این نکته را در نظر بگیرند که فقدان قرآن و سنّت در زندگی چه عوارض خطرناکی به دنبال خواهد داشت که قرآن از آن به عداوت و هلاکت یاد کرده است، قهراً هیچ گاه از قرآن و سنت فاصله نخواهند گرفت، لذا چاره‎ای جز تمسک به‌ آن در همه مقولات انسانی نمی‎بینند. همچنین با مراجعه و تمسک علمی به قرآن، بین مسلمانان رابطه اخوت شکل می‌گیرد و وقتی این نگرش ایجاد گردید، احساس مسئولیت نسبت به یکدیگر شکل می‎گیرد و قرآن به این دو نکته چنین اشاره فرموده است: «انّما المومنون اخوة فأصلحوا بین اخویکم»،[28] «همانا مومنین برادر یکدیگرند، پس بین برادرانتان صلاح و سازش ایجاد کنید.»
امت اسلامی در قرآن به عنوان بهترین امت معرفی شده است و قطعاً باید حکمتی در این داوری باشد. خداوند متعال حکمت آن را سه چیز بیان می‎کند: امر به معروف، نهی از منکر و ایمان به خدا: «کنتم خیر امّة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله»،[29] تعبیر این سه ویژگی به لفظ «مضارع»، خبر از لزوم استمرار آنها در بین مومنین می‎دهد. از این‎رو، هر زمانی که این خصوصیات کمرنگ شود، به همان مقدار فضیلت آن جامعه، نزد خدا کاسته می‎گردد و در نقطه مقابل استمرار آنها فرهنگ خاص خود را می‎سازد و الزامات خود را در مقابله با کجروی‎ها اعمال می‎نماید. گاه ممکن است، برخی چنین تصور کنند که عمل به وظائف فردی و پایبندی به لوازم فردی ایمان به خدا کافی است. مثل نمازخواندن، دروغ گفتن و دیگر واجبات فردی دینی را انجام دادن و چه نیازی است که انسان به فکر انحرافات اجتماعی دیگران باشد، چون هرکسی نتیجه عمل خویش را می‎بیند!
قرآن کریم این منطق را رد می‎کند؛ لذا از گروهی نام می‎برد که هرچند خود از ناهنجاری‎ مبرا بودند اما دیگران را از منکرات باز نمی‎داشتند و دلیل آنها این بود که خدا خود آنها را تنبیه خواهد کرد. در مقابل عده‎ای دیگر این منطق را رد کرده و چنین اظهار داشتند: «قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون»،[30] «گفتند تا (برای ما) عذر و حجتی نزد پروردگارتان حاصل آید و بلکه آنها پروا کنند.» این گروه که نهی از منکر می‎کردند با توجه به تجاوز و فسق عمدی منحرفین و عدم پذیرش ممانعت آنها از ارتکاب منکر، باز از تأثیر پند و اندرز خود مأیوس نشدند بلکه خود را موظف به انجام آن دانسته و چنین کاری را تحصیل عذر و حجت برای خویش نزد خدا قلمداد می‎کردند.[31]
اقامه امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از جامعه است، لذا از رسول خدا (ص) نقل شده است که اگر معصیت مخفیانه انجام گیرد، فقط به عاملش ضرر می‎زند ولی اگر آشکارا صورت بگیرد و کسی هم برای دفع و تغییر آن برنخیزد، ضررش متوجه کل جامعه می‎گردد.[32]
پیامد دفاع اجتماعی
پیامد دفاع اجتماعی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر[33] به قرار ذیل می‌باشد:
- تأمین ثبات ارزش‎ها در جامعه و توسعة آن؛ حتی برای کسانی که خود به مقابله با کجروی برمی‎خیزند و بی‎تفاوت نیستند.
- تضمین‌کننده استمرار فشار هنجاری در جامعه و مانع سهل‎الوصول بودن ناهنجاری‎ها.
- نوعی مجازات چهره به چهره و عاجل، از تبهکارانی که علیرغم فشار هنجاری، دست به هنجارشکنی می‎زنند.
ترک امربه معروف و نهی از منکر، علاوه براینکه عقوبت الهی را در بردارد پیامدهای آن در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز قابل بررسی می‎باشد که به بعضی از این ابعاد در قرآن کریم و روایات اشاره می‎گردد:
ـ عقوبت و مذمت الهی: «لولا ینهیهم الربانیون و الأحبار عن قولهم الأثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون»،[34] «چرا علما و احبار آنها را از گفتار گناه و خوردن حرام باز نمی‎داشتند، چه بد عمل کردند؟!»
امام رضا (ع) از رسول خدا (ص) نقل می‎کنند: «اذا امّتی تواکلت الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوِقاعٍ من‎الله تعالی»،[35] «وقتی امت من امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذاشتند، پس آماده جنگ با خدا و نزول بلایی شدید از او باشند.»
ـ تسلّط اشرار و فرومایگان بر جامعه: امیرالمؤمنین علی (ع) در وصیت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در غیر این صورت اشرار بر شما مسلّط می‎شوند و بعد از آن هرچه دعا کنید، مستجاب نمی‎شود.[36] مشابه این روایت از امام رضا (ع) هم نقل شده است.[37]
ـ تغییر ارزش‎های اسلامی در جامعه: با ترک امر به معروف و نهی از منکر، به طور علنی واجبات در جامعه ترک و محرمات انجام خواهد شد، در نتیجه به تعبیر رسول خدا (ص) آسیب آن متوجه عموم و کل جامعه می‎شود.[38] امام صادق (ع) در توضیح این فرمایش رسول خدا (ص) چنین فرمود: «و ذلک انّه ینلّ بعمله دین‎الله و یقتدی به اهل عداوة الله»،[39] «زیرا او با عمل خود (ارتکاب گناه در ملأ عام و عدم منع او از ناحیة دیگران) دین خدا را خوار می‎کند و دشمنان خدا به او اقتدا خواهند کرد.»
بنابراین هرگاه گناه و ناهنجاری به صورت آشکار در جامعه انجام گیرد و کسی با امر به معروف و نهی از منکر به دفاع برنخیزد، خرده فرهنگ‎های منحرف و معارض از این فرصت استفاده کرده و مشابه آن ناهنجاری را در جامعه دامن می‎زنند و دین خدا و فرهنگ جامعه اسلامی را در معرض تغییر و نابودی قرار می‎دهند. از این رو، معلوم می‎گردد که چرا امر به معروف و نهی از منکر به عنوان واجب کفایی بر همگان لازم است، زیرا بروز ناهنجاری و گناه علنی در جامعه اگر با دفاع اجتماعی روبرو نشود، آسیبش متوجه کل جامعه می‎گردد و روح و حیات جامعه‎اسلامی را که همان دین است، در معرض ذلت و خواری قرار می‎دهد.
بیماری و آسیبی که هنوز جامعه اسلامی ما، به آن مبتلا است، این است که چه بسا نسبت به برخی از واجبات فردی مثل نماز، روزه و امثال آن به شدت اهل تحفّظ و احتیاط هستیم تا یقین به فراغت ذمه از تکلیف حاصل شود، اما در فریضه مهمی چون امر به معروف و نهی از منکر که به تعبیر امام باقر (ع)، «فریضه بزرگ» است و برپایی سایر واجبات به آن وابسته است،[40] از آن احتیاط‎ها خبری نیست بلکه گاه با غفلت و تغافل از آن می‎گذریم.
امروزه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما متولی خاص ندارد. در عین اینکه این تکلیف متوجه همگان است، اما نهادینه نشده است. نهادینه کردن آن متولیان خاص لازم دارد. بسیاری از نهادها، مراکز و نخبگانی که می‎توانند این نقش را داشته باشند خود نیازمند آسیب‎شناسی در ایفای درست نقش خویش هستند. باید تلاش‎ها، سرعت عمل و جهت‎گیری‎های نهادهای مختلف سیاسی و فرهنگی کشور و نیز بسیاری از شخصیت‎ها و نخبگان دینی، سیاسی و فرهنگی و همچنین عملکرد رسانه‎های مختلف را در زمینه امر به معروف و نهی از منکر مورد نقد و ارزیابی قرار داد که این امر مهم در گرو تأسیس یک نهاد مستقل و متولیان ویژه‎ای برای نهادینه کردن امر به معروف و نهی از منکر است.
3)- دفاع قانونی
در جوامع مختلف بشری، برای مقابله با مجرمان و جهت ضمانت اجرایی قوانین، نهادی را بنیاد نهادند تا با قوانین مدون و مصرح خود، کیفر هر نوع جرمی را تعیین کنند. در جامعه همه افراد در برابر ارزش‎های اخلاقی و حقوقی تمکین نمی‎کنند، زیرا سودجویی‎ها و انگیزه‎های مختلف کجروی چه به صورت فردی و چه گروهی به قدرکافی وجود دارد تا مانع نظم اجتماعی و باعث زیر پا قرار دادن هنجارها باشد. لذا با توجه به آسیب‎پذیری جامعه از چنین افرادی، وجود یک سیستم قوی کیفری، ضرورت اجتماعی دارد.
حقوق و قوانین کیفری هرچند از ارزش‎ها و احساسات اخلاقی متأثر هستند، اما با صراحتی که در قواعد داشتند و با ضمانتی که در اجرا به دنبال دارند، کمک شایانی در نظارت اجتماعی خواهند داشت. در حالی که در دیگر اقسام نظارت اجتماعی این خصوصیت و کارکرد وجود ندارد.[41] ارتباط بین ارزش‎های اخلاقی جامعه و قوانین کیفری و تأثیری که آن ارزش‎ها می‎توانند در کارآمدی قوانین جزایی داشته باشند، خود بحث مفصّلی است که نیاز به مجال دیگری دارد.[42]
معامله قهرآمیز با منحرفین، به اشکال و مراتب مختلفی در جوامع بشری وجود داشته است؛ از برخوردهای خشن غیرمبتنی بر عدالت از قبیل کشتن، بریدن و سوزاندن گرفته تا مجازات مستند به عدالت در قتل، قطع، حبس و تبعید، جملگی به انگیزه یا بهانه مقابله با کجروی صورت گرفته است.
در دنیای معاصر تغییرات اساسی در قوانین جزائی برخی از کشورها به وجود آمده، زیرا بسیاری از عقوبت‎ها به بهانه خشونت‎آمیز بودن و ناسازگاری با خرد تجربی و حقوق طبیعی انسان (از قبیل اعدام، قطع دست، شلاق) برچیده شده و در بسیاری از موارد به جریمه نقدی و حبس تنزل کرده است.
در اسلام سیستم مجازات به عنوان راهی جهت مقابله و حتی درمان مجرمان بر اصول و قواعد خاصی از عدالت، حکمت، عینیت و مماثلت در جزا بنا شده است و اساساً وضع و تشریع آن امری بشری نیست تا تغییر و تعویض آن به دست او صورت گیرد. قوانین کیفری و مالی اسلام، براساس حکمت الهی، با ملاحظه مصالح جمعی و به تناسب نوع کجروی و فرد مجرم وضع شده‎اند.
در مجموع می‎توان کارآمدی سیستم قضایی و دفاع قانونی اسلام را با توجه به ویژگی‎ها و اهداف مجازات اسلامی از یک سو و شرایط قضات و عوامل انتظامی کارآمد از سوی دیگر مطمح نظر قرار داد.
ویژگی‎ها و اهداف مجازات اسلامی
1)ـ محافظت از دین، جان، عقل، ناموس و مال مسلمین
این موضوع هدف اصلی مجازات اسلامیاست. به تعبیر غزالی مجازات اعدام کافر گمراه کننده و کیفر بدعت‎گذار برای حفظ دین مردم، مجازات قصاص برای حفظ جان مردم و کیفر میگساری برای حفظ عقل مردم است. همان طور که کیفر زنا برای حفظ نسل، نسب و حرمت نوامیس مردم و عقوبت سارق و غاصب در راستای حفظ مال مردم است.[43] چه این که قرآن کریم در آیه مربوط به قصاص، انجام آن را مایه حیات جامعه معرفی کرده است: «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الألباب لعلکم تتقون».[44]
امنیت جامعه، بقا و استمرار حیات روحی و مادی آن مرهون اجرای حدود و قصاص و به طور کلی مجازات اسلامی است. از رسول خدا (ص) چنین نقل شده است: «اقامة حدّ خیرٌ من مطرٍ اربعین صباحاً»،[45] «اجرای حدی (از حدود الهی) بهتر از چهل صبح (شبانه روز) باران است.» همان طوری که زمین بدون آب و باران قابلیت حیات را از دست می‎دهد، جامعه بدون حدود الهی قابلیت حیات نخواهد داشت.
اقامه عدالت و ممانعت از ظلم و ستم یکی از اهداف مهم مجازات اسلامی است. «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس»،[46] «و فرو فرستادیم به همراه انبیاء کتاب و میزان عدل را، تا مردم به قسط قیام کنند و آهن را فرستادیم که مایه سختی شدید (در کارزار) و منافعی برای مردم است.»
2)ـ‌ دارا بودن قدرت باز دارندگی بالا
این امر از ویژگی‌های سیستم جزائی کارآمد است. یعنی کیفرها به گونه‎ای سخت و متناسب با جرم تعیین شود که اجرایش نسبت به مجرمین، جامعه را در مقابل ارتکاب مجدد کجروی‎ها مصونیت بخشد. دفاع قانونی اسلام این چنین است. به چند مورد از این خصوصیت اشاره می‎شود:
الف)- دشواری اثبات جرم و سنگینی مجازات
هرچند اثبات شرعی جرم در محکمه شیوه‎های خاص خود را دارد تا کسی به ناحق به کیفر محکوم نشود، اما در فرض اثبات عقوبت‎ها سهل و آسان نیست، بلکه سخت و دردآور است. در پاره‎ای از موارد مثل حدود یا قصاص با فرض عدم رضایت صاحب حق، به هیچ وجه کیفر معین تغییر نمی‎کند. مثلاً اثبات زنا نیازمند چهار مرتبه اقرار خود فرد یا شهادت حسی چهار شاهد عادل است و غالباً چنین چیزی کمتر اتفاق می‎افتد و بنای شریعت هم این است که اقرار حتماً صورت بگیرد تا زمینه اجرای حد فراهم شود، اما در عین حال وقتی ثابت شد، کیفر سنگین آن صد ضربه شلاق است. سنگین بودن این کیفر به تناسب شناعت جرم، قدرت بازدارندگی می‎آورد؛ چه اینکه دیگر ارتباطات نامشروعی که کمتر از حد زنا باشد، به وسیله کیفر تعزیرات تعقیب می‎شود.
ب)- تشدید مجازات در پی تکرار جرم
مجرمانی که چند بار کیفر حدی، بر آنها اجرا گردید، ولی باز دست از کجروی خود برنداشتند، در مراحل بعدی مجازات تشدید می‎شود؛ زیرا مجازات قبلی قدرت بازدارندگی خود را نسبت به آن فرد از دست داده است. اسلام چنین پیش‎بینی لازم را نموده و کسانی که در اثر تکرار جرم، سه بار بر آنها حد جاری شد، در مرتبه چهارم اگر آن جرم مجدد اتفاق افتد، حکم آن قتل است و در میگساری بعد از دوبار اجرای حد، در مرحله سوم مجرم کشته می‎شود.[47]
3)ـ پویایی مجازات
مجازات اسلامی یک سیستم صرفاً بسته‎ای نیست که عقوبت‎های ثابتی داشته باشد و برای انحرافات جدید، فاقد حکم کیفری باشد. کیفرهای ثابت برای جرم‎های معینی وضع شده‎اند و این عقوبت‎ها در محدودة حدود، قصاص، دیات و کفّارات قرار دارند، اما انبوهی از جرائم وجود دارند که در شرایط مختلف زمان و مکان، عوارض متفاوتی دارند. این جرائم بی‎شمار به وسیله تعزیرات پیگیری می‎شود. حاکم شرع به تناسب نوع جرم و پیامد آسیبی آن و شخصیت مجرم مجازات خاصی را در نظر می‎گیرد. بنابراین نظام اسلامی در مقابله با کجروی‎ها هیچ‎گاه محدود به احکام معین برای انحرافات خاص نخواهد بود بلکه هرنوع معصیت و حرامی می‎تواند مشمول تعزیرات حکومتی قرار گیرد.
4)ـ مراعات تناسب بین جرم و جزا
هرچه تناسب بین جرم و جزا در ابعاد مختلف بیشتر باشد، مجازات انسانی‎تر و کارسازتر خواهد بود. در مجازات اسلامی بین نوع جرم، خصوصیت و شخصیت مجرم، زمان و مکان وقوع جرم و چگونگی عقوبت آن تناسب لازم مراعات شده است. از جهت خصوصیات فردی، هرگاه شرایط شش‌گانه بلوغ، عقل، علم، عهد، اختیار و عدم اضطرار در فرد موجود باشد و در این حال دست به کجروی بزند، مجرم شناخته می‎شود و کیفر معین خود را طلب می‎کند، اما فرد مریض، زن باردار و زنی که تازه زایمان کرده، حد در همان ایام بر آنها جاری نمی‎گردد، بلکه به تأخیر می‎افتد؛ مگر آنکه امیدی به بهبودی مریض نباشد که در این صورت به شیوه‎ای خاص و به تناسب بیماری او حد جاری می‎شود.[48] بنابراین در مجازات مجرمین، شرایط روحی، روانی و حتی جسمانی افراد مورد توجه قرار گرفته و صرفاً به شکل و ظاهر عمل مجرمانه نگاه نمی‎شود و این رویکرد کیفر را در حد اعلای خود انسانی می‎نماید.
مسأله مماثلت و تناسب بین جرم و جزا از عناصر کلیدی و مهم مجازات اسلامی است که خود بر اصل عدالت مبتنی می‎باشد. براساس موازین قرآنی هیچ کس بیش از گناه و جرم خود مجازات نمی‎شود: «والذین کسبوا السیئات جزاء سیئة سیئة مثلها»،[49] «کسانی که مرتکب زشتی‎ها شدند، به همان مقدار مجازات بد می‎بینند.» شاید بتوان به صورت یک قاعده کلی چنین گفت که هرقدر اهتمام به عملی بیشتر شود، عضویت آن در صورت مخالفت بیشتر می‎گردد؛ همان طوری که ثواب و پاداش آن در صورت موافقت افزایش می‎یابد و تقریباً نوعی مماثلت و مسانخت بین جزا و عمل وجود دارد.[50] «و ان لیس للانسان الا ماسعی»،[51] «و اینکه برای انسان جز آنچه به سعی خود انجام داده (پاداش و جزائی) نخواهد بود.»
هرگاه فرد بداند که درست همان رفتار نابهنجاری را که با دیگری داشت، به عنوان کیفر در حق او هم ثابت خواهد بود یا تن دادن به عمل زشت و گناه، آسیب رساندن به روح و فطرت الهی خویش است ـ در حالی که روح انسانی امانتی در دست اوست و مجاز نیست به آن خیانت کند ـ در این صورت به آسانی جرأت ارتکاب نابهنجاری را نمی‎یابد.
مرحوم علامه طباطبایی در تبیین چنین مسانختی بین جرم و جزا می‎گوید: «کسی که قانون یا حکمی اجتماعی را زیر پا می‎گذارد، در واقع با آسیب رساندن به منافع جامعه، به سود و منفعت فردی خود می‎رسد ودر نتیجه این حق برای جامعه ثابت است تا به همان میزان از بهره‎ها و منافع جسمی، جانی، مالی و منزلتی او بکاهد.»[52]
5)ـ مساوات کامل بین افراد در اجرای احکام
مساوات کامل بین افراد در اجرای احکام مربوط به حدود و قصاص و دیگر انواع کیفری و جزایی، از دیگر خصوصیات مهم مجازات اسلامی است. اسلام در عقوبت منحرف بین احدی فرق و امتیاز قائل نمی‌شود، هرچند در بالاترین منزلت اجتماعی باشد. هیچ کس به دلیل منزلت، طبقه یا نژاد خاص از دایرة شمول مجازات اسلامی مستثنا نیست.[53] قرآن کریم به صراحت اعلام می‌دارد، «من یعمل سوءاً یُجْزَ به»،[54] «هرکس عمل زشتی مرتکب شود به همان مجازات می‌شود.» در مجازات الهی احدی از دیگری مستثنا نیست، هرچند بالاترین رتبه دینی و سیاسی را داشته باشد. از این رو، در مقابل جرمی که انجام داده باید حد یا قصاص الهی نسبت به او جاری شود. بنابراین هیچ منزلت و مزیتی، بهانه سودجویی و فرصت طلبی افراد را در فرار از مجازات اسلامی فراهم نمی‌سازد.
در صحیح مسلم و بخاری از رسول خدا (ص) نقل شده است: «انّما اهلک الذین من قبلکم انّهم اذا سرق فیهم الشریف ترکوه و اذا سرق فیهم الضعیف اقاموا علیه الحدّ وایم الله لوانّ فاطمة بنت محمد سرقت لقطعتُ یدها»، «همانا گذشتگان شما از این جهت هلاک شدند که وقتی فردی صاحب وجاهت و قدرت دست به دزدی می‌زد، رهایش می‌کردند، اما اگر فرد ضعیفی دزدی می‌کرد، حد بر او جاری می‌کردند و قسم به خدا اگر بر فرض فاطمه دختر محمد دزدی کند، دستش را قطع می‌کنم» و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به خلیفه دوم این چنین سفارش می‌کند: «اقامة الحدود علی القریب و البعید»،[55] «حدود را اجرا کن، چه بر نزدیکان و چه بر افراد دور.»
6)ـ ایجاد اعتماد در جامعه
نظام کیفری اسلام تأمین کننده و ضمانت بخش اصل «اعتماد» در جامعه است. اسلام با قوانین دقیق خود، اساس همه فعالیت‌های اجتماعی را اعتماد قرار داده است و این اعتمادسازی را از درون خانواده و همسایگان گرفته تا دیگر گروه‌های اجتماعی و در سطح وسیع‌تر اعتماد همه متدینین نسبت به یکدیگر، استمرار بخشیده است. چنین اعتمادی برای افراد در جامعه اسلامی از اطمینان داشتن بر جان، مال و آبرویشان برمی‌خیزد و اساس این محافظت را نظام کیفری و عقوبات اسلامی فراهم می‌کند.[56]
7)ـ تأمین حقوق فطری و الهی انسان
یکی از ویژگی‌های ممتاز مجازات اسلامی این است که هماهنگ با فطرت انسانی و در جهت تأمین حقوق فطری و الهی انسان است. این سیستم کیفری از پشتوانه قوی اخلاقی معارف بلند دینی و به ویژه اصل توحید برخوردار است، لذا همه مسلمانان آن را می‌پذیرند و به احکام مجازاتی اسلام به دیده تقدس می‌نگرند، نه اینکه با فکر و قلم بشر معمولی به رشته تحریر درآمده باشد تا برخی حق اعتراض برای خویش قائل باشند و کارآمدی آن را زیر سؤال ببرند.
8)ـ تطور در مجازات
مجازات و عقوبت در اسلام، به معنای عام کلمه، علاوه براینکه به دو نوع دنیوی و اخروی تقسیم می‌شود. همچنین قابل تقسیم به دو نوع درونی (نفسی) و بیرونی (غیری) است. مجازات درونی به این معنا است که فرد مسلمان در اثر ارتکاب گناهی، خود را موظف به انجام دادن برخی عقوبت‌ها می‌کند، مثلاً باید به فقرا اطعام کند، بردگانی را آزاد نماید یا موظف به پرداخت کفّارات شود. این نوع مجازات فردی، در اثر ایمان و التزام عملی فرد به اسلام برمی‌خیزد، یعنی چنین کسی عقوبت جسمی یا مالی را برخود هموار می‌کند تا اثر تلخ و عواقب دنیوی و اخروی انحراف، در روح او باقی نماند. اما مجازات بیرونی همان اجبار و عقوبتی است که از مراکز رسمی و غیررسمی نظارت اجتماعی اعمال می‌شود.[57] این قدرت اسلام است که می‌تواند فرد را علیه خود بشوراند و او را از درون ملزم به عقوبت علیه خویش کند. در غیر از ادیان راستین الهی، در هیچ مکتبی چنین قدرتی وجود ندارد.
مجازات خارجی یا بیرونی در اسلام انواع مختلفی داشته و تقسیمات متعددی از آن به عمل آمده است. یکی از مهمترین تقسیم آن عبارت است از: حدود، تعزیرات، قصاص، دیات و کفارات.[58] «حدود جمع حد و در لغت به معنی منع است و در اصطلاح فقه اسلام به معنی کیفر و عقوبتی است که از جانب شرع تعیین شده و بدون زیادت و کم جاری می‌شود و حکام شرع حق دخل و تصرف در آن ندارند، مثل حد زنای غیرمحصنه که در قرآن کریم یک صد تازیانه تعیین شده است... به چنین عقوبتی حد می‌گویند، چون مانع از معصیت وجرم است.»[59] فقها معمولاً موارد حدود را به این ترتیب ذکر می‌کنند: زنا و توابع آن (لواط، سحق و قیادة)، قذف، شرب مسکر، سرقت، محاربه و ارتداد.
تعزیرات جمع تعزیر و در لغت به معنی نصرت و یاری است. تعزیر در اصطلاح به معنی عقوبتی است که تعیین آن به دست قضات و حکام شرع است و از آن جهت به آن تعزیر گویند که باعث نصرت جامعه در دفع آلودگی‌ها و کجروی‌‌ها و وسیله تأدیب و کنترل مجرم است، در نتیجه به تعزیر، تأدیب هم گفته می‌شود.[60]
علاوه بر دو نوع کیفر فوق، نوع دیگری از مجازات است که به عنوان حق فردی شخصی است که مورد ستم قرار گرفته و در نتیجه قابل استیفا یا بخشش است که عبارتند از قصاص و دیات.
قصاص در موارد قتل و جرح عمدی قابل اجرا است و اما دیه جریمة نقدی یا غرامت مالی است که قانون‌گذار اسلام عوض جنایت غیر عمدی (خطایی یا شبه عمد) بر نفس و اعضای بدن واجب گردانیده است، اعم از اینکه کمیت آن از جانب شارع تعیین شده باشد یا معین نشده باشد.[61] البته در قتل عمدی، قصاص با فرض تراضی قاتل و اولیای مقتول، قابل تبدیل به دیه است.
و اما کفارات جریمه‌های مالی یا بدنی است که بر مرتکب گناه و جرم واجب می‌شود، مثل روزه ‌گرفتن دو ماه، اطعام شصت مسکین، آزاد کردن یک برده، روزه سه روز که در موارد مختلفی از قتل عمد، قتل خطایی، نادیده گرفتن نذر، عهد، قسم و دیگر موارد، به صورت جمع یا تفریق بر معصیت کار ثابت است. کیفیت کفارات در فقه اسلامی بیان شده است.[62]
در جرائم مالی هم علاوه بر ثبوت حد یا تعزیر، ضمانت اصل مال و منافع آن بر عهده مجرم است. لذا در فرض تلف باید عوض آن و با فرض ایراد و نقص، ارش نقیصه را پرداخت کند. این مجموعه از مقررات جزائی اسلام اولاً مبتنی بر عدالت اجتماعی بوده، چه اینکه باعث تقویت و استمرار آن می‌شود؛ ثانیاً انحرافات اجتماعی را به صورتی عمیق و ریشه‌ای درمان می‌کند، زیرا تناسب جرم و جزا، عدم تبعیض در مجازات، قاطعیت و عدم مسامحه در اجرا به ضمیمه سایر ارکان مربوط به پیشگیری و درمان، بهترین راه‌حلّ بنیادی را در ریشه کن کردن انحرافات به دست می‌دهد.
قضات و عوامل انتظامی کارآمد
همه افراد، گروه‌ها و سازمان‌هایی که نقش مقابله با انحرافات اجتماعی را به عهده دارند، از قبیل دادگاه‌ها، نیروی انتظامی و ...، لازم است از جایگاه و نقش‌های اجتماعی خود کاملاً آگاه باشند و از آنچه باعث مخدوش شدن این نقش‌ها می‌شود، به شدت بپرهیزند.
شناخت وظائف و ایفای درست نقش‌ها، اولین مسئولیت یا ویژگی عوامل رسمی کنترل اجتماعی است. قرآن کریم بر حقانیت و عدالت در حکم کردن بسیار تأکید می‌کند. یعنی اولاً اصل و اساس حکم بر چیزی جز حق نباشد: «فاحکم بین الناس بالحق و لا تتّبع الهوی»،[63] «(ای داوود) بین مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی مکن.» در آیات دیگر کاملاً مشخص است که مقصود از حق، چیزی غیر از احکام الهی و روحی نیست: «فاحکم بینهم بما انزل الله»،[64] «پس حکم کن میان آنها به آنچه که خدا نازل کرد»؛ ثانیاً براساس موازین الهی، حق هرکسی به او داده می‌شود و هیچ نوع جابجایی در حقوق که لازمه‌اش ستم به دیگران است، صورت نمی‌گیرد: «واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل»،[65] «و وقتی بین مردم حکم می‌کنید، به عدالت قضاوت کنید.»
بنابراین مهمترین رسالت عوامل کنترل رسمی در مقابله با کجروی، در یک جمله قرآنی خلاصه می‌شود و آن عبارت است از این که در جریان حکم و قضا، محور حق و عدالت باشد. به گونه‌ای که نه در فهم حکم مربوط به جرم، از مدار حق خارج شوند و حکمی نامناسب صادر کنند و نه در اجرا و اعمال احکام، تبعیضی مرتکب شوند.
ایجاد و استمرار چنین رسالتی در میان قضات و عوامل انتظامی نیازمند انگیزه‌های شایسته، لازم و کافی است. انگیزه‌ها اعم از مادی و معنوی، به ویژه در مبارزه با کجروی‌ها نقش چشمگیری دارد. عاملان کنترل باید از دو جهت مادی ومعنوی از پایگاه اجتماعی و نقش‌های خویش راضی باشند، در غیر این‌صورت یا در اثر بی‌اقبالی به کار و شغل خود در انجام وظائف کوتاهی می‌کنند یا آن را وسیله درآمد غیرمجاز قرار می‌دهند. کارآمدی یک سیستم کنترل رسمی در مقابله با کجروی‌ها در این است که اصل حقانیت و عدالت را در تمام اجزای سیستم خود، به شیوه‌های صحیح، پویا و در عین حال شرعی نهادینه کند.
همچنین هر نوع اقدام سودجویانه‌ای کارآمدی این سیستم را مخدوش می‌کند. برخورد تبعیض‌آمیز با عوامل جرم و معامله رشوه آمیز در درون سازمان نظارت، برخی از صاحبان قدرت، ثروت و منزلت را در ارتکاب کجروی تشویق می‌کند و مظلومان و تهیدستان را مأیوس می‌سازد. وقتی این احساس در جامعه باشد که می‌توان با پول قانون را دور زد، برای مجرم نوار امنیتی و برای آسیب‌دیدگان اجتماعی، بدبینی به قانون و مجریان و در نتیجه سلب امنیت ایجاد خواهد شد. بنابراین برای جلوگیری از اقدامات سودجویانه عاملان نظارت رسمی؛ باید عواقب و پیامدهای سختی به تناسب نوع سودجویی و به میزان ناامنی که در جامعه ایجاد می‌کنند، در نظر گرفت.
از دیگر خصوصیاتی که میزان کارآمدی نظارت رسمی را در مقابله با انحرافات نشان می‌دهد، شدت اهتمام و سرعت عمل در مبارزه با عوامل اصل کجروی در جامعه است. چه بسا منشأ بسیاری از انحرافات اجتماعی در دست افراد یا گروه‌های خاصی باشد که هدایتگر رفتارهای انحرافی افراد در جامعه‌اند. تولید و توزیع ابزار کجروی و جلب کسانی که زمینه بروز انحراف را دارند، همگی به تعبیر قرآن کریم از «اکابر مجرمین»، «مترفین» یا «ملأ»[66] سرچشمه می‌گیرد. لذا انبیا برای نجات جامعه، در ابتدا در مقابل مرتفین می‌ایستادند: «و ما ارسلنا فی قریة من نذیر الّا قال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون»،[67] «و در هیچ دیاری ما (پیامبر) ترساننده‌ای نفرستادیم، جز اینکه دارندگان خوش‌گذران گفتند ما به رسالت تو هیچ ایمان نمی‌آوریم.»
و درجای دیگر می‌فرماید: ما موسی را به همراهی آیات خود به سوی فرعون و ملأ او فرستادیم.[68]اولین کسانی که در برابر عدالت، حکمت و امنیت ایستادند و علم مخالفت و ستیز در برابر انبیا بلند کردند، صاحبان ثروت و قدرتی بودند که جز فزون طلبی‌های خویش به چیزی فکر نمی‌کردند. وجود این افراد و گروه‌ها در جامعه، مانع تحقق ارزش‌ها و باعث ناهنجاری‌ها است. هرگاه برخورد با منابع اصلی و کانون قدرتمند فساد، با قاطعیت و همراه با استمرار و دوام انجام گیرد، ترس اقدام مجرمانه، دامن همه مجرمین تحت نفوذ آن مراکز فساد را گرفته و هزینه‌های انسانی و مادی صرف آنها نخواهد شد.
گاه ممکن است نخبگان و خواصی که در درون نظام اسلامی از جایگاه و منزلت بالایی برخوردارند، مرتکب جرم شوند. برخورد دستگاهی قضایی حتی با یک مورد از آن، مؤثرتر از برخورد با ده‌ها مورد از افراد معمولی کجرو است؛ زیرا قدرت، صلابت و انعطاف ناپذیری آن را در برخورد با مجرمان در نگاه افکار عمومی ترسیم می‌کند. به خاطر اهمیت این مسأله است که مطابق روایتی که از رسول خدا (ص) نقل شد، هلاکت جوامع برای آن بود که صاحبان نام و نان در مقابل جرم سرقت، مجازات نمی‌شدند، ولی فرد ضعیفی که دزدی می‌کرد، شلاق می‌خورد.
درمان کجروی
در اسلام، درمان مقوله مستقلی از مقابله با کجروی نیست؛ بلکه روح قوانین جزایی اسلام به درمان مجرمان برمی‌گردد، زیرا هیچ گاه تشفّی خاطر یا انتقام از مجرم، هدف شارع مقدس نیست. اگرچه در قصاص، اولیای دم یا فرد مجروح به تشفّی می‌رسد. نظر اسلام به درمان کجرو در عین اجرای حد یا تعزیرات کاملاً مشهود است. در برخی از روایات چنین آمده که معصوم علیه‌السلام بعد از اجرای حد با رفتار خاصی مجرم را در مسیر اصلاح قرار دادند.
به عنوان نمونه طبق روایتی که راوی از امام باقر (ع) نقل می‌کند، حضرت فرمود: جمعی از سارقین را نزد امیرالمؤمنین (ع) آوردند، حضرت دست آنها را از نصف کف قطع کرد و انگشت ابهام را باقی گذاشت و دستور داد، وارد منزل ضیافت شوند و مورد معالجه قرار بگیرند و از روغن (کره)، عسل و گوشت تغذیه کنند تا خوب شوند. بعد حضرت (برای تشویق آنها به توبه و بازگشت) چنین فرمود: ای افراد، دست‌هایتان زودتر از شما به جهنم رفت. پس اگر توبه کنید و خداوند نیت صادقانه شما را ببیند، توبه‌تان زودتر از شما و دستتان را به بهشت خواهید کشاند اما اگر توبه نکنید و آن انحراف را از درون خود برنکنید، دستتان شما را به جهنم خواهد کشاند.[69]
در روایتی دیگر آمده که امیرالمؤمنین بعد از اقامه حد سرقت برعده‌ای از سارقین، به غلام خود قنبر دستور داد تا آنها را مداوا و معالجه کند. بعد از التیام جراحت‌ها، به هر یک دو لباس داد و آنگاه جملاتی شبیه به سخنان قبلی بیان فرمود و به قنبر گفت: آنچه هریک نیاز دارند به آنها بده و آزادشان کن.[70]
این اسلوب مجازاتی به خوبی نشان می‌دهد که تلاش جهت بازپروری مجرمین و بهسازی جامعه، در کنار کیفرهای مناسب، مورد نظر جدی اسلام است.
روش درمان
راه‌های درمان کجروی تحت دو مشرب کلی قرار دارند: مشرب اخلاقی و اجتماعی. در این جا به اختصار تمایز این دو مشرب بیان می‌گردد.
علمای اخلاق در تهذیب و درمان پیامدهای اخلاقی جامعه، سعی و تلاش چشمگیری داشته‌اند. سعی ایشان معمولاً ناظر به برانگیختن خود کجرو در درمان بیماری اخلاقی بوده است. امام خمینی (ره) در زمینه درمان کجرو از ناحیه فردی که بدان مبتلا است، چنین می‌گوید: «بهترین علاج‌ها که علمای اخلاق و اهل سلوک از برای این مفاسد اخلاقی فرموده‌اند، این است که هریک از این ملکات زشت را که در خود می‌بینی، در نظر بگیری و برخلاف آن تا چندی مردانه قیام و اقدام کنی و همت بگماری برخلاف نفس تا مدتی، برضد خواهش آن رذیله رفتار کنی و از خدای تعالی در هرحال توفیق طلب کنی که با تو اعانت کند و در این مجاهده مسلّماً بعد از مدت قلیلی، آن خلق زشت رفع شده و شیطان و جندش از آن سنگر فرار کرده و جنود رحمانی به جای آن برقرار می‌شود.»[71]
بین مشرب اخلاقی علمای اسلام و رویکرد اجتماعی و تربیتی مراکز و مؤسسات بازپروری، تفاوت‌هایی وجود دارد که به برخی اشاره می‌شود:
قلم و زبان علمای بزرگ اخلاقی را که مربیان بشرند، هاله‌ای از نور و قداست فراگرفته که برخاسته از مقام قرب آنها و ولایت است، در حالی که مشاوران و ناظران مؤسسات اصلاح و بازپروری، معمولاً چنین ویژگی را ندارند. آنها براساس شغل خویش انجام وظیفه می‌کنند و چه بسا همین نگاه در ذهن فرد کجرو، مانع پذیرش نصیحت‌های او شود؛ ولی ممکن است یک نگاه یا سخنی از معلم اخلاق همچون سروش غیبی، همه وجود فرد منحرف را تحت تأثیر قرار دهد.
هدف علمای اخلاق در تهذیب و تزکیة نفوس، تغییر اخلاق و ملکات درونی منحرفین است که به طور طبیعی رفتار هم متفرع بر آن، تغییر خواهد کرد. در حالی که هدف مراکز اصلاح و بازپروی و مددکاری اجتماعی، ترک عمل مجرمانه منحرفین است. یعنی اگر قرائن حاکی از ترک رفتار مجرمانه داشته باشد و فرد کجرو تعهد به عدم بازگشت به وضعیت قبلی بدهد، هدف آن مراکز حاصل می‌شود، ولی علمای اخلاق تحول روحی، انقلاب درونی، عزم و جزم انسانی در ترک مجرمات و انجام واجبات الهی و رسیدن به مقام اخلاص را سرلوحه دعوت خویش قرار می‌دهند.
در شیوه علمای اخلاق برای درمان کجروی نظارت خارجی وجود ندارد، بلکه تنها ناظر، خدای متعال و تنها هراس، ترس از عواقب اخروی رفتار است. اما در شیوه‌های مؤسسات بازپروری و اصلاح، معمولاً نظارت بیرونی بر فرد مجرم، مورد توجه و تأکید است.
تفاوت‌های دیگری هم ممکن است بین این دو مشرب باشد، اما در اسلام به هر دو نیاز است و علمای اخلاق هیچ گاه نظارت رسمی را نفی نمی‌کنند، زیرا اصل بحث آنها، چگونگی تغییر اخلاق و مخاطب آنها افراد کجرو هستند.
مکانیزم درمان
مکانیزم درمان کجروی، مبتنی بر عوامل درمان است. زیرا هر یک از عوامل بر حسب ساختار ویژة خویش مکانیزم و روش خاصی را ایجاب می‌کنند. از این رو، در بحث از مکانیزم درمان، ابتدا باید عوامل درمان را مشخص نمود تا بر حسب آن، نوع مکانیزم مشخص گردد.
به طور کلی عوامل درمان کجروی، تحت سه قسم فرد، گروه و جامعه تقسیم می‌شوند. گروه شامل خانواده، دوستان، نخبگان و سازمان‌های رسمی است در میان این عوامل بدون تردید اراده و جزم فرد منحرف در اصلاح و درمان خویش، کلیدی‌ترین عامل درمان است. اگر مقدمات روحی، تربیتی و اجتماعی به گونه‌ای فراهم شود که این عزم و اراده در فرد شکل بگیرد، نصف راه را فرد کجرو طی کرده است. بنابراین مهمترین عامل درمان، اراده و عزم کجرو در اصلاح خویش است. سایر عوامل مقدمه و زمینه تحقق این عامل است.
برای هریک از عواملی که در درمان کجروی ذکر شد، راه‌های مشترک و گاه اختصاصی جهت درمان فرد کجرو وجود دارد. توضیح هریک از این شیوه‌ها و نقشی که آن عوامل می‌توانند ایفا نمایند، نیازمند بحث مفصلی است که تنها دورنمایی از آن در این خاتمه ذکر می‌گردد:
1)- تقویت گرایش‌های دینی در بزهکاران و مجرمان
این تقویت را هم خود مجرم می‌تواند نسبت به خویشتن انجام دهد و هم دیگر عوامل درمان، می‌توانند آن را اعمال کنند. در آیه‌ای که بر گرایش مجدد فرد منحرف به سوی خداوند متعال و ارزش‌های دینی تأکید شده، فرد گناهکار مورد خطاب قرار گرفته است؛ پس نتیجه می‌شود، این استعداد و زمینه در انسان وجود دارد که با اقدام خود از گذشته‌اش به اسلام برگردد:
«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم ـ و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یأتیکم العذاب ثمّ لا تنصرون ـ واتبعوا احسن ما انزل الیکم من ربکم من قبل ان یأتیکم العذاب بغتة و انتم لاتشعرون»،[72] «بگو ای بندگان من که نسبت به خود تعدی نمودید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، همانا خدا همه گناهان را (با توبه) می‌بخشد ـ و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و مطیع او شوید، قبل از آن که عذاب به سوی شما آید که آن گاه هیچ یاری نشوید ـ و از بهترین رهنمودهایی که از پروردگارتان به سوی شما نازل شد، پیروی کنید، قبل از آن که عذاب ناگهانی به سوی شما آید، در حالی که شما متوجه نباشید.» در عظمت این آیه شریفه همین بس که از امیرالمؤمنین چنین نقل شده که در قرآن، آیه‌ای به وسعت این آیه نیست.[73] آیه شریفه با ادبیات بسیار جذاب خویش، حاوی نکاتی در راستای تقویت گرایش‌های دینی بزه‌کاران و منحرفین است:
ـ همه افراد چه خوب و چه بد، بندگان خدا هستند.
ـ گناه‌کاران از حدود انسانی خارج شده و به خویشتن تعدی می‌نمایند.
ـ در هر صورت، از رحمت خداوند، نباید مأیوس گردید، زیرا خداوند همه گناهانی را که به حق‌الله تعدی کرده‌اند، می‌بخشد.
ـ نباید درنگ کرد، باید راه انابه و بازگشت را در پیش گرفت و خود را تسلیم امر و اراده باری تعالی کرد و برای بازسازی خویشتن، راه وحی را پیمود.
ـ در غیر این صورت، بدانید عذاب نجات نیافتنی و ناگهانی در پیش است.
«به نظر می‌رسد که توبه در دیدگاه اسلام همان اصلاح و بازپروری است که بدون تأسیسات مخصوص و مأموران ویژه و هزینه سرسام‌آور در اثر توصیه و سفارش رهبران دینی بین فرد گناه‌کار و خداوند به شکلی بسیار جدی‌تر، نافذتر و واقعی‌تر از برنامه اصلاح و تربیت بزه‌کاران انجام می‌شود.»[74]از این رو، با توجه به نقش بسیار عمیق و با ثباتی که توبه می‌تواند در اصلاح و بازپروری مجرم و گناه‌کار ایفا کند، همه گروه‌ها اعم از رسمی و غیررسمی و حتی زندان‌ها می‌توانند با تناسب نوع کجروی و با استفاده از کارشناسان دلسوز و مجرب دینی، زمینه این تحول درونی را فراهم کنند.
2)- رفع نیازهای فرد کجرو
اگر کسی نیازمند بود و به خاطر رفع آن دست به کجروی زد، تا جایی که ممکن است، نیاز او از طریق مشروع برآورده شود. کمک و تعاونی که حکومت می‌تواند در این زمینه به عهده بگیرد، نقش مؤثری در درمان انحراف دارد. روایاتی که قبلاً گذشت، به خوبی دلالت بر این معنا می‌کند که حضرت امیر (ع) بعد از اجرای حد بر سارقین، به آنها لباسی لازم را پوشانید. در روایتی دیگر طبق نقل حضرت امیر (ع)، بعد از تعزیر جوانی که به عمل حرام استمنا مشغول بود، از بیت المال برایش زن گرفت. البته این راه‌حل شامل حال مجرمین حرفه‌ای نمی‌شود.
در جامعه اسلامی این فرهنگ باید ایجاد شود تا کسی که حد بر او جاری می‌شود، از سوی مردم و دیگر گروه‌ها مورد شماتت قرار نگیرد، تا فرصت برگشت او به زندگی سالم در جامعه فراهم شود. این نگاه که نوعی مسامحه رفتاری با منحرف را دربردارد، هرگز شامل افراد ناهنجار و معصیت کاری نمی‌شود که دست به کجروی می‌زنند و اهل مبالات و شرم و حیا نیستند؛ زیرا در بعضی روایات آمده که با آنها به صورت «وجوه مکفره»[75] و چهرة گرفته و عبوس رفتار کنید.
و سرانجام در کلام آخر این نکته لازم به ذکر است که سیاست‌های پیشین و پسین اسلام در پیشگیری، مقابله و درمان کجروی مجموعه به هم پیوسته‌ای هستند که تمسک به کلیت آن مایه سلامت و صلاح جامعه است. همان گونه که بسیاری از اصول این مجموعه، مشترک بوده و در هریک از مقولات سه گانه فوق کارآیی دارد. بنابراین درمان انحرافات اجتماعی منوط به اصل‌ها و ایده‌هایی است که در بحث پیشگیری و مقابله با کجروی مطرح گردید.
 
فهرست منابع:
× قرآن کریم.
× نهج‌البلاغه.
× الطباطبایی، محمدحسن: «المیزان فی تفسیر القرآن»، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، الطبعة الثالثه، 1393 ق.
× الحرالعاملی، محمدبن الحسن: «وسائل الشیعه»، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
× امام خمینی، سیدروح‌الله: «تحریرالوسیله»، تهران، منشورات مکتبة الاعتماد، 1365.
× امام خمینی، سیدروح‌الله: «چهل حدیث»، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1368.
× النجفی، محمدحسن: «جواهرالکلام»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
× الکلینی، محمدبن یعقوب: «فروع الکافی»، بیروت، دارالأضواء، 1405 ق.
× الأعرجی، زهیر: «الانحرافات الاجتماعیه و اسالیب العلاج»، قم، موسسه محراب الفکر، 1994.
× الأعرجی، زهیر: «النظریه الاجتماعیه فی القرآن الکریم»، قم، المطبعة امیر، 1415 ق.
× البستانی، محمود: «اسلام و علم الاجتماع»، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، 1414 ق.
× الطبرسی، ابوعلی الفضل بن‌الحسن: «مجمع البیان»، بیروت، دارالمعرفة، 1406 ق.
× احمدی ابهری، سیدمحمدعلی: «اسلام و دفاع اجتماعی»، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377.
× باتومور، تی.بی: «جامعه شناسی»، سیدحسن منصور؛ سیدحسن حسینی، انتشارات امیرکبیر، 1370.
× فیض، علیرضا: «مقارنة و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام»، سازمان چاپ و انتشارات، 1376.
× غزالی، ابوحامد محمد: «المستصفی».
× مصباح یزدی، محمدتقی: «اخلاق در قرآن»، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378.
× محمدی گیلانی، محمد: «حقوق کیفری در اسلام»، تهران، انتشارات المهدی، 1362.
 
پی نوشتها:

 1- اسراء، 9.
2- نک، فیض، ص 338.
3- بقره، 219.
4- نساء، 43.
5- مائده، 90.
6- شوری، 39.
7- بقره، 194.
8- رک. طباطبایی، ج 2، صص 70-69.
9- شوری، 40.
10- مؤمنون، 96.
11- طباطبایی، ج 15، ص 65.
12- فرقان، 72.
13- همان، 63.
14- مصباح یزدی، ج3، ص 386.
15- فصلت، 35.
16- الحرّ العاملی، ج11، ابواب جهاد العدو، ح 2.
17- همان، باب 46، ح 13.
18- همان، ح 8 .
19- امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، مسأله 12، ص 420.
20- نک. شیخ محمد حسن نجفی، ج41، ص 650.
21- حر عاملی، باب 59، ح 1 و 2.
22- همان.
23- رک. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، مسأله 6، ص 419؛ مسأله 29، ص 422.
24- آل عمران، 102.
25- همان، 103.
26- همان.
27- همان، 104.
28- حجرات، 10.
29- آل عمران، 110.
30- اعراف، 164.
31- رک. طباطبایی، ج8 ، صص 295-294.
32- حر عاملی، ج 11، ح 1، ص 407.
33- فقها براساس روایات، به نحو مراحل سه گانه قلبی، زبانی و یدی و با شرایطی ویژه ذکر کرده‎اند. (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، صص 415-400).
34- مائده، 63.
35- کلینی، ج5، ح 13، ص 59.
[36]- نهج‎البلاغه، نامه 47 (وصیت‎ آن حضرت به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام)
[37] - حر عاملی، ج11، ح 4، ص 394.
[38] - همان، ح 1، ص 407.
[39] - همان.
[40] - حرعاملی، ج11، ح 6، ص 394.
[41] - باتومور، ص 297.
[42] - نک. طباطبایی، ج4، صص 112-107.
[43] - غزالی، ج1، صص 288-287، به نقل از: مقارنة و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلام.
[44] - بقره، 179.
[45] - حر عاملی، ج18، ح 4، ص 308.
[46] - حدید، 25.
47- امام خمینی، تحریرالوسیله، ج2، مسأله 6، ص 419؛ مسأله 12، ص 433.
[48] - امام خمینی، تحریرالوسیله، ج2، مسأله 9 و 8 ، ص 420.
[49] - یونس، 27.
[50] - طباطبایی، ج6، ص 359.
[51] - نجم، 39.
52- طباطبایی، ج6، ص 360.
[53] - رک. الاعرجی، الانحراف الاجتماعی و اسالیب العلاج، صص 48-43.
[54] - نساء، 123.
[55] - حر عاملی، ج 18، ح 2، ص 156.
[56] - الأعرجی، النظریه الاجتماعیه فی القرآن الکریم، صص 96-94.
[57] - رک. بستانی، صص 112-111.
[58] - رک. فیض، ص 351.
[59] - محمدی گیلانی، صص 10-9.
[60] - همان، ص 10.
[61] - فیض، ص 435.
[62] - نک. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج2، کتاب الکفارات.
[63] - صاد، 26.
[64] - مائده، 48.
[65] - نساء، 58.
[66] - ملأ همان اشراف قوم و خواص آنهاهستند که دل‌ها را از هیبت و چشم‌ها را از زینت و جمال پرمی‌کنند. (طباطبایی، ج8 ، ص 174).
[67] - سبأ، 34.
[68] - زخرف، 46.
[69] - حر عاملی، ج18، ح 2، ص 528.
[70] - همان، ح 3، ص 529.
[71] - امام خمینی (ره)، چهل حدیث، ص 23.
[72] - زمر، 56-53.
[73] - طبرسی، ج 8-7 ، ص 784.
[74] - احمدی ابهری، ص 192.
[75] - نک. حر عاملی، ج11، ح 1، ص 413.

تبلیغات