استراتژی قرآن در مواجهه با انحرافات اجتماعی(قسمت چهارم)
آرشیو
چکیده
انواع سیاستهای کنترلی در مواجهه با انحرافات اجتماعی، یکی از استراتژیهای راهبردی قرآن کریم میباشد. در این رویکرد از یک سو نقش محوری نظارت درونی و تأثیری که دین میتواند در ابعاد مختلف نگرشی، احساسی و رفتاری ایجاد نماید، به عنوان بهترین شیوه پیشگیری از کجروی معرفی شده است؛ از سوی دیگر، تأثیر عوامل مختلف دیگری از قبیل تعلیم و تربیت، الگوها و گروههای مرجع، قوانین اجتماعی، عدالت اجتماعی، همبستگی اجتماعی و اقتدار حکومتی به عنوان عوامل نظارت بیرونی در پیشگیری مورد تأکید قرار گرفته است و سرانجام از موانع پیشگیری، مثل تعارض هنجاری و تعارض ساختاری سخن به میان آمده است.متن
«و ننّزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الّا خساراً»،[1]«و ما قرآنی را نازل کردیم که مایه شفاء و رحمت برای مؤمنین است و نسبت به ظالمین جز مایه فزونی خسارت نیست».
از زمانی که پیوند وثیق تودة مردم با سرچشمههای حکمت و عصمت قطع شد و شعلههای شهوت و شرارههای شیطان، جامة بلند دین را بر قامت بشریت سوزاند، ارتبــاط متغیــرهـای معنـوی از مقــولههای دنیـوی گسسته شد، انسان ماند و انبوهی از خطرات، آسیبها و چارهاندیشیهای معطوف به خرد آزمایشگاهی او. به تعبیر برخی از صاحب نظران معاصر، با فراگیر شدن ایدة «غیر عقلانی بودن دین» در قرن بیستم، بررسی علمی تأثیر متغیرهای دینی در دیگر حوزههای مختلف روانی و اجتماعی، به خصوص در حوزه تأثیر دین بر کنترل رفتار، به طور عملی مورد چشمپوشی قرار گرفت.[2]
با همه تلاشهای علمی و مفیدی که در زمینه تبیین کجروی و کنترل اجتماعی صورت گرفته است، باز هم به جهت عدم شناخت گوهر انسان، نسخهای بینقص جهت درمان دردها یا کنترل کجرویها ارائه نشده است. بیتردید کسی که سرچشمه آب حیات را به روی خود ببندد، قطرهای نیست تا جرعهای بنوشد. به تعبیر دلنشین قرآن کریم «اعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظّمْأن ماءاً»،[3]«تلاش آنها مثل سرابی است در بیابان، که فرد تشنه آن را آب پندارد».یا در جای دیگر میفرمایند: «ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم یَکَدْ یَریها و من لم یجعل له نوراً فما له من نور»،[4]«ظلمتها چنان فوق هم انباشته شدهاند که اگر دست خود را بیرون آورد، هیچ نتواند دید و هرکس که خدایش نوری به او عطا نکند، هیچ نوری نخواهد داشت».
از مسائل شگفت و حیرتانگیز جوامع معاصر، وجود کسانی است که برای بیماریهای اجتماعی و کجرویها نسخه درمان مینویسند، در حالی که خود انسان شناس نبوده و چیزی بهنام ارزشهای مطلق را برای بشریت به رسمیت نمیشناسند. چنین طبیبانی اگر برفرض بتوانند رگههای باریکی از کجرویها را نشان دهند، قدرت پردازش نظریهای واقعبینانه در پیشگیری، کنترل و درمان انحرافات را نخواهند داشت. این در حالی است که قرآن کریم درد و درمان را در کنار هم بیان فرموده و شرط بهرهمندی از شفای خود را تفکر صحیح و ایمان عمیق قرار داده است و تا رویکردی اجتماعی و فراگیر در تمام سطوح و ساختار جامعه، بهسوی عملیاتی کردن رهنمودهای قرآنی پدید نیاید، همچنان توصیهها و ایدههای اندیشمندان اجتماعی در لابلای سطور کتابها باقی خواهد ماند. امیرالمومنین علی (ع) در این باره میفرمایند: «آگاه باشید، احدی بعد از قرآن محتاج نیست و پیش از قرآن بینیازی نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختیها از قرآن مدد بخواهید که درمان بزرگترین بیماریها یعنی کفر، نفاق، سرکشی و گمراهی در قرآن است».[5]
کجروی و کنترل اجتماعی
مفاهیم
1)- کنترل اجتماعی
مفهوم کنترل اجتماعی[6]را یکی از جامعهشناسان آمریکایی بنام «ادوارد آ. اس» در واژگان جامعهشناسی وارد نمود ومراد وی از این اصطلاح، تمام فرآیندهایی است که موجب واداشتن افراد به همنوایی از هنجارها و ارزشهای جامعه میشود (از قبیل قانون جزا، پلیس، دادگاه، زندان، مذهب، هنر، آموزش و پرورش، افکار عمومی).[7]
در تعریف کنترل اجتماعی بین جامعهشناسان اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا برخی به گونهای آن را تعریف کردهاند که شامل جامعهپذیری هم میشود، در حالی که برخی دیگر مفهوم آن را محدودتر بیان داشته، بهطوری که از جامعهپذیری متمایز میشود.[8] اما به هرحال چنین تکنیکی ضروری به نظر نمیرسد، زیرا در مکانیسم همنوایی و ممانعت از کجروی، نخست نیازمندی به فرآیند جامعهپذیری وجود دارد که البته کنترل بیرونی هم، در آن مؤثر است و در مرحله بعد نظارت بیرونی مطرح میشود، اعم از اینکه جامعهپذیری جزء کنترل اجتماعی محسوب بشود یا نشود.
طبق معنای عام، کنترل اجتماعی به معنی «مجموعه وسائل و شیوههایی است که با استفاده از آنان، یک گروه یا یک واحد، اعضای خود را به پذیرش رفتارها، هنجارها، قواعدی در سلوک و حتی آداب و رسومی منطبق با آنچه گروه مطلوب تلقی میکند، سوق میدهد».[9]مطابق این معنا، کنترل اجتماعی لزوماً به معنای واکنشی در مقابل کجروی نمیباشد، بلکه نظارت بر هماهنگی با هنجارها را هم شامل میگردد.
در مقابل، مطابق معنای محدود کنترل اجتماعی، از آن به عنوان واکنشی در مقابل کجروی یاد میشود، یعنی در مقابل کجروی که اتفاق افتاده است، جامعه از طریق مکانیسم کنترل اجتماعی میتواند آن را مهار کند که در این نوشتار معنای عام کنترل اجتماعی مطمح نظر قرار گرفته است.
2) - جامعهپذیری
«جامعهپذیری[10] فراگردی از کنش متقابل اجتماعی است که شخص از طریق آن، شیوه زندگی جامعهاش را ملکه ذهن خود میسازد و شخصیت بهدست میآورد»[11]. در فرآیند جامعهپذیری سه نظام اساسی با یکدیگر کنش متقابل دارند: نظام اجتماعی، فرهنگی و روانی[12]. نظام اجتماعی الگوهایی ثابت از کنش متقابل را، براساس ارزشها و باورهای جمعی پدید میآورد و به نوبه خود شخصیت فرد را اجتماعی میکند. چنین فرآیندی، جامعهپذیری یا درونی کردن ارزشهای اجتماعی را به ارمغان میآورد.
3)- پیشگیری
«پیشگیری[13] سیاستی پیشینی و متشکل از مجموعه راهکارهای مستقیم و غیرمستقیم است که با هدف ایجاد امکانات و موقعیتهای بازدارنده از وقوع جرم و کجروی طراحی و تدوین میشود»[14]. پیشگیری که فرآیندی ناظر به قبل از اقدام به کجروی است، هم به کیفیت جامعهپذیری و کنترل درونی توجه دارد و هم به شرایط خارجی و موقعیتهایی توجه میکند که زمینههای کجروی را مسدود مینماید.
نظریههای کجروی و کنترل اجتماعی
نظریهها و سیاستهای کنترل اجتماعی به شدت متأثر از مبانی نظری خاصی است. از یک سو مربوط به مبانی ایدئولوژیک درباره انسان و زندگی است. رابطه ایدئولوژی و کنترل اجتمـاعی مقــولة مهمی است که میتواند در ماهیت و قلمرو بحث، اثری تعیین کننده داشته باشد که از جمله آنها تأثیر یا عدم تأثیر دین در کنترل اجتماعی است. این موضوع (چه در صورت پذیرش تأثیر دین در کنترل اجتماعی یا عدم پذیرش آن) کاشف از رابطه ایدئولوژی و کنترل اجتماعی است؛ که این نوشتار بر چنین پایهای بنا شده است.
از سوی دیگر هر نوع نظریهای در باب کنترل اجتماعی مرهون نوع نگاهی است که یک محقق در تببین وقوع کجروی دارد، لذا جامعه شناسان به تناسب نظریهای که درباب علت وقوع کجروی دارند، میکوشند تا راهکارهایی جهت کنترل اجتماعی آن نشان دهند.[15]به عنوان نمونه به برخی از نظریههای کجروی و کنترل اجتماعی اشاره میشود:
1)ـ عدم معیار صحیح در گزینش افراد؛ بر طبق این نظریه در کنترل کجروی، «باید افراد مستعد کجروی را قانع کرد که دستکم مضرات این گونه رفتارها از منافع احتمالی آنها بیشتر است». همچنین در این رویکرد، بر مقابله با فرد از طریق مجازات، جهت بازدارندگی و پیشگیری از جرم تأکید میشود.[16]
2)ـ انحراف در شخصیت و ابعاد روانی فرد؛ در نتیجه تنها راه کنترل و درمان حل نمودن مشکلات درونی فرد از طریق مشاورههای مختلف، چه قبل از ارتکاب جرم و چه بعد از آن میباشد.[17]
3)ـ گسسته شدن افراد طبقات فرودست جامعه از نظام ارزشی و هنجاری مرسوم جامعه؛ برحسب این تئوری، شیوة کنترل اجتماعی، در راستای برخوردار ساختن این افراد از فرصت مشارکت در منافع عمومی جامعه و اعطای کمکهای مالی از طریق نهادهای بهزیستی و غیره میباشد.[18]
4)ـ ضعف کنترل اجتماعی؛ افرادی مثل «تراویس هرشی»، روابط چهارگانه ذیل را برای تقویت کنترل اجتماعی پیشنهاد میکنند:
ـ ایجاد علاقه و توجه به افراد مهم بین اعضای گروه؛
ـ ایجاد احساس تعهد افراد در مقابل صرف هزینههایی که در جامعه شده است تا احساس همنوایی بیشتری ایجاد گردد؛
ـ مشغولیت و مشارکت دائمی افراد، در فعالیتهای بهنجار و غیرانحرافی.
ـ ایمان و وفاداری نسبت به ارزشهای گروه.[19]
بنابراین نظریههای بسیار متنوعی که در موضوع کنترل اجتماعی کجروی مطرح میشود، همگی برخاسته از نحوة نگرش به مسأله کجروی و تبیین آن است و طبیعی است که رویکرد قرآن کریم به کنترل، پیشگیری و درمان کجروی تابع نگرش قرآن به این مسأله باشد. در گفتار پیشین این تحقیق اشاره شد که قرآن کریم در تبیین پدیده کجروی بر مجموعهای از عوامل فردی، اجتماعی و فرااجتماعی (متافیزیکی) تأکید دارد، قهراً کنترل اجتماعی هم در چنین پارادایمی معنا پیدا میکند. تأکید محوری قرآن بر شخصیت و عناصر غریزی و روانی آدمی در تعیّنبخشی رفتار از یک سو؛ عوامل، زمینههای فیزیکی و متافیزیکی مؤثر در چگونگی شخصیت و رفتار آدمی، (مثل تنگدستی و رفاهطلبی، وسوسههای شیطانی) از سوی دیگر و نیز متغیرهای مختلف اجتماعی (از قبیل مصاحبت با دوستان کجرو، ساختار ناسالم اجتماع، کاهش نظارت بیرونی و تعارض فرهنگی)، جملگی در چگونگی رویکرد قرآنی به مسأله کنترل اجتماعی مؤثر خواهند بود. قبل از ورود به این بحث، طرح نظاممند انواع کنترل اجتماعی لازم به ذکر است تا بعد از بیان چندگونگی آن، استراتژی قرآن کریم مطرح گردد.
انواع کنترل اجتماعی
نگاه منطقی به بحث کنترل اجتماعی ایجاب میکند که سیاستهای کنترلی را در دو بخش کلی مورد توجه قرار گیرد.
1)ـ سیاستهای پیشینی یا سیاستهای کنترلی قبل از وقوع کجروی، که میتوانند قلمرو پیشگیری را به وجود آورند.
2)ـ سیاستهای پیسینی یا سیاستهای کنترلی بعد از وقوع کجروی که خود به دو دسته تقسیم میشود:
ـ سیاستهای کنترلی جهت برخورد و مقابله با کجروی و مجرمان؛
ـ سیاستهای کنترلی جهت درمان کجروی در مجرمان.
هریک از اقسام فوق به دو شکل «رسمی» و «غیر رسمی» به کار میرود، بنابراین در مجموع میتوان شش روش را فرض کرد که همگی در بحث کنترل اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد که این نوشتار صرفاً به بخش اول سیاستها یعنی پیشگیری از انحرافات اجتماعی پرداخته شده است.[20]
پیشگیری انحرافات اجتماعی
همانطوری که مطرح گردید، در فرآیند پیشگیری هم به کیفیت و میزان جامعهپذیری افراد توجه میشود و هم به مسدود کردن موقعیتهای زمینهساز کجروی که از بیرون افراد را به کجروی وامیدارد. در این فرآیند تلاش میشود تا افراد ارزشهای مطلوب را از راههای مختلف جامعهپذیری و تربیت پذیرفته و درخود درونی کنند. بدیهی است که ارزشهای درونی شده و عمیق فرد، نقش کنترل درونی را ایفا مینمایند و از این طریق درونی کردن هنجارها، نظارت اجتماعی بر فرد را اعمال مینمایند.[21]
همچنین شرایط اجتماعی باید به گونهای باعث تقویت و تثبیت ارزشهای مطلوب باشند، مجموعة شرایط اجتماعی مساعد و هماهنگ با ارزشها، نقش نظارت بیرونی را بر عهده میگیرند. این نظارت ممکن است، به صورت رسمی از سوی نهادهای مختلف اجتماعی (از قبیل مدارس، وجود قوانین روشن در جامعه، وجود مجریان، ناظران بر قوانین و...) انجام گیرد یا به شکل غیررسمی از سوی خانواده، گروه دوستان و نظائر آن محقق شود.
نظارت درونی
نظارت و کنترل درونی، حالتی روحی و روانی در درون فرد است که وی را به سوی ارزشها برانگیخته و از ناهنجاریها باز میدارد، اما خود از عوامل، زمینههای خارجی و به اصطلاح نظارت بیرونی حاصل میشود.
یکی از مهمترین این عوامل، «اجتماعی شدن» است. «اجتماعی شدن»[22] وسیلهای برای انتقال فرهنگ و ارزشهای جامعه در فرد است، اما میزان تأثیرگذاری فرایند اجتماعی شدن در کنترل اجتماعی به ماهیت و هویت آن فرهنگ و ارزش انتقال یافته برمیگردد. در فرایند این کنترل، رویکرد قرآن کریم با دیگر جامعه شناسان متفاوت است که به دو مورد آن اشاره میگردد:
- نحوه انتقال ارزشها؛ دغدغه یک جامعهشناس معمولاً معطوف به این است که چگونه ارزشهای مورد انتظار جامعه در فرد انتقال یابد و به اصطلاح «اجتماعی» شود، اما دین به فراتر از «اجتماعی شدن» فرد نظر دارد و در آن مبانی انسانشناسی بر طبق آموزههای دینی مطمح نظر قرار میگیرد. دین اجتماعی شدن را وسیلهای جهت تحقق اهداف و آرمانهای خویش میداند و آن در صورتی است که اجتماعی شدن در مسیر دیگری غیر از اهداف دین قرار نگرفته باشد وگرنه از منظر دین فرد بهنجار نمیباشد، زیرا این طور نیست که همواره ارزشهای اجتماعی همان ارزشهای دینی باشند.
- نحوة کنترل درونی؛ جامعهشناسان معمولاً انتظارات اجتماعی و فشار هنجاری حاصل از آن را، باعث کنترل درونی فرد میدانند اما در جامعهپذیری مورد نظر دین، ارزشهای نهادینه شده در فرد، وی را به فراتر از فشارهای هنجاری، به ناظر و مراقبتی مافوق همه عوامل انسانی و طبیعی رهنمون میسازد، یعنی نظارت خداوند علیم و قادر که از جان انسان هم به او نزدیکتر است و این نقطه آغاز کنترل درونی از منظر دینی است. خداوند متعال میفرمایند: «ما هر نعمتی (و از جمله آن، قرآن کریم به عنوان کتاب شفابخش) را که به انسان دادیم، او به جای شکرگذاری، با تکبّر رویگردانی کرد اما وقتی که شرّی به او رسد، به سوی خدا برمیگردد».[23] در آیه دیگر میفرمایند: «قل کلّ یعمل علی شاکلته»[24]، «هرکس براساس شخصیت و شاکله خود عمل میکند». شاکلة آدمی، انسان را به رفتار مناسب با خود فرامیخواند و تا آن درست نشود، اهداف مورد نظر اسلام در شخصیت آدمی عجین نمیشود و اصلاح رفتار اتفاق نمیافتاد؛ مثلاً تا به انسان متکبّر فهمانده نشود که حقیقت چیست و تکبر دروغ محض است، اصلاح موردی تکبر حاصلی ندارد.
بنابراین انحراف، نوسازی فرهنگی و درونی کردن ارزشهای توحیدی است. قرآن کریم در بهسازی شخصیت آدمی و درونی کردن ارزشهای الهی، نخست جان خفته آدمی را بیدار میسازد. مهمترین حقیقتی که میتواند خواب سنگین را از انسان سلب نماید، توجه به مبدأ و معاد است. غفلت از مبادی عالیه هستی و رهنمودهای وحیانی، مجاری تمام انحرافات را به روی انسان باز نماید که در این رابطه به بعضی از آیات اشاره میگردد:
ـ ناسپاسی
«فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کلّ شیءٍ حتی اذا فرحوا بما اُتوا اخذنا هم بغتةً فاذا هم مبلسون»،[25] «چون آنچه به آنها تذکر داده شد، همه را فراموش نمودند، ما هم ابواب هر نعمت را برای آنها گشودیم تا به نعمتی که به آنها داده شد، شادمان و مغرور شدند، پس ناگهان آنها را به کیفر اعمال گرفتار کردیم و آن هنگام خوار و ناامید گردیدند».
ـ نادیده گرفتن حق
«فذلکم الله ربّکم الحقّ فماذا بعدالحق الاّ الضلال فأنّی تصرفون[26]»، «و این چنین است خدا، پروردگارتان که حق است، پس بعد از حق چه چیزی است غیر از گمراهی، پس به کجا میروید؟».
ـ فراموشی مبداء و معاد
«قل الله یبدؤ الخلق ثمّ یعیده فأنّی تؤفکون»،[27] «بگو خداست که مخلوقات را نخست آفریده و سپس برمیگرداند، پس به کدامین سو میروید؟!»
بنابراین ماهیت و هویت اجتماعی شدن و ارزشهایی که بنا است در فرد درونی شود، برچنین مبانی و اسلوبی استوار است و کسانی که چنین هویتی را نمیپذیرند، از نظر قرآن کریم از جهت اندیشه در فضای ظن و گمان زندگی میکنند و از جهت انگیخته و رفتار، تابع میل و هوساند.
ـ پیروی از هواهای نفس
«ان یتّبعون الاّ الظنّ و ما تهوی الأنفس»،[28] «جز از پندارها و هواهای نفسانی، از هیچ چیزی پیروی نمیکنند». اگر دو اصل بنیادین ایمان به خدا و معاد با شیوههایی که دین سفارش کرده است، عمیقاً در فرد درونی شود و در طول زمان و مراحل رشد جسمانی و عقلانی از طریق تفکر، توجه، تهذیب و مناسک دینی به تثبیت برسد، شخصیت مطلوب دینی شکوفا میشود. چنین فردی لباسی به تن کرده است که از همه آفتهای درونی و بیرونی محفوظ میماند: «و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله»،[29] «لباس تقوا بهترین لباسها است، (زیرا) این لباس از آیات الهی است».
این آیه بهصراحت اثبات میکند که درونی کردن ارزشهای دینی تأثیر مستقیم و بسیار چشمگیری در کنترل درونی ایفا مینماید. اثری که ارزشهای دینی در درون فرد باقی میگذارد، بسیار عجیب است؛ در برخی از آیات، چنین فردی درپی خدا ترسی، از آسیب کجرویها مصون میماند: «انّ الذین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون[30]»، «اهل تقوا را چون شیطان به وسوسه و خیال فراخواند، همان دم خدا را یاد کنند و همان آن بینایی یابند» و به تعبیر دلنشین قرآن کریم، چنین افرادی از حیات (شعور، احساس، اراده) پاکی برخوردارند، «من عمل صالحاً من ذکرا و انثی فلنحینیه حیاة طیبة[31]» و از چنین شخصیت پاکی،جز کردار با ارزش و مفید سر نزند. «کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین بإذن ربها[32]»کلمة پاک مثل درخت پاک است. ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است، میوهاش را در هر زمان به اذن پروردگارش می دهد.
مکانیسم تأثیرگذاری ارزشهای درونی
ایدهها و ارزشهای دینی در سه بعد، ابعاد وجودی انسان را تحت تأثیر قرار میدهند:
1) - نگرش
فراخوانی قرآن به تفکر و تعقل در آفرینش و آفریدگار، در همه مراحل و لحظههای زندگی و مذمت کسانی که با بیاعتنایی تمام مشغول زندگی روزانه هستند، نخستین جرقههای بیداری و شکلگیری نگرشهای انسان را پدید میآورد.
ـ «الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السموات والأرض...»،[33] «آنهایی که (در هر حالت) ایستاده و نشسته و در حال خفتن خدا را یاد میکنند و در خلقت آسمان و زمین تفکر میکنند». حاصل تفکر مستمر در آیات خدا، تحول در نگرش آدمی نسبت به خویشتن، هستی و خداست و ثمرة چنین نگرشی، اطمینان قلب و ایمان به مبدأ متعال است. حفاظت و کنترلی که دین میتواند در درون فرد از طریق تأثیر در نگرشها ایجاد نماید، در هیچ اندیشه و نظریهای از تئوریهای کنترل اجتماعی یافت نمیشود. فردی که به اضطرار و ضرورت، نه تقلید و عادت، به آموزههای دینی روی میآورد و آنها را درونی میسازد، براین باور است که حیاتش پوچ و عبث نیست و هدفداری او در جامعه تعیین نمیگردد، بلکه تعیین سعادت وی از جانب خدا است که خداوند در این دنیا، به اختیار خود او گذاشته است؛ لذا همواره مراقب رفتار بلکه نیّات درونی خویش است: «انّ سعیه سوف یری»،[34] «همانا سعی و تلاش خود را به زودی خواهد یافت».
ـ «یا ایهاالذین امنوا اتّقوا الله ولتنظر نفس ما قدّمت لغد»،[35] «ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا بترسید و هرکس بنگرد چه چیزی برای فردایش میفرستد». چنین مراقبتی از خویش، لزوم متابعت راه وحی را به ارمغان میآورد.
2)- احساس، عواطف و غرائز
نیرویی که دین میتواند در برانگیختن احساس، عواطف آدمی و کنترل غرائز ایفا نماید، بسیار شگفتانگیز است. شدیدترین عواطف انسانی و لطیفترین احساسات معنوی، در سایه مقامات ایمانی حاصل میشود. حب و بغض، حجب و حیا، عزت و ذلت، فقر و غنا، امنیت و وحشت، عسر و یسر، بهجت و انبساط همه و همه مقولاتی هستند که با وجود ایمان یک معنی دارند و با فقدان ایمان معنایی دیگر.
«والذین امنوا اشدّ حبّاً لله»،[36] «و مؤمنین بیشترین محبت را به خدا دارند»، اما غیرمؤمنین «یحبّون العاجلة»،[37] «آنها دنیای نقد و عاجل را دوست دارند»؛ «یستخفون من الناس ولا یستخفون من الله»[38]، «(مردم خیانتکار) از خلق شرم میکنند، (اما) از خدا شرم ندارند». عدهای ترس و امیدشان به خدا و روز حساب است، «یخشون ربهم و یخافون سوءالحساب»[39]و عدهای دیگر بیگانه از این احساس، میل و هراسشان در مال، مکنت، جاه و جلال دنیوی است: «قال الذین یریدون الحیاة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون»،[40] «مردم دنیا طلب گفتند: ای کاش همان قدر که به قارون داده شد، به ما هم عطا میشد».
بنابراین تثبیت ارزشهای دینی در فرد، همه احساسات و عواطف او را تحت تأثیر قرار میدهد، هرقدر ایمان به این ارزشها بیشتر، اقبال آدمی به آنها فزونتر خواهد بود؛ چنانکه بیاعتقادی و ضعف ایمان، ناهماهنگی زندگی با ارزشهای دینی را به ارمغان میآورد. به تعبیر علامه طباطبائی (ره) اگر اعتقاد به معاد در کار نباشد، هیچ عاملی جهت منع انسان از هواپرستی و لذتطلبی وجود نخواهد داشت، مگر آنکه ترک آن لذت، لذت دیگری به دنبال داشته باشد.[41]
باور این حقیقت که خدا میبیند، «الم یعلم بأنّ الله یری»[42] و نگاه عبرتآمیز به فلسفه تکرار در آفرینش «ثمّ جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعلمون»،[43] «سپس شما را بعد از (هلاک) آنها جانشینان زمین قرار دادیم تا ببینیم شما چگونه عمل میکنید» و از سوی دیگر نگاه به آینده و فوائد عمل «ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً»،[44] «اگر پرهیزگار شوید، خدا به شما توان تشخیص (حق از باطل) عطا میکند»، نیروی درونی فرد را در مقابل جلوهها و جذبههای نابهنجاری افزایش میدهد. به علاوه یاد خدا و استعانت از او در مقابل بحرانهای روحی، اخلاقی و اجتماعی مهمترین عامل کنترل فرد است، لذا در قرآن کریم امر به ذکر کثیر شده است: «یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً»،[45] «ای کسانی که ایمان آوردید، خدا را بسیار یاد کنید».
3) - رفتار
رفتار از یک سو حاصل نگرش، احساس و اراده فرد است و از سوی دیگر موجب تثبیت نگرش و احساس میباشد. کسی که مایههای عقلانی و روانی خود را از معرفت و معنویت دینی سامان داده، رفتار و کنش او چنین مایههایی را نشان خواهد داد؛ یعنی در میان انواع رفتار، عملی را گزینش مینماید که با نگرش و احساس معنوی او همخوان باشد. او از آنجا که خوبها و بدها، هیجانات و احساسات، ارزشها و ضدارزشها را از قبل تعیین نموده و در خود تثبیت کرده است، در مقابل جلوهها و جزر و مدهای متنوع و متجدّد رفتاری محو نمیشود، بلکه آنها را با آنچه در خود درونی کرده، ارزیابی میکند و موضعگیری خود را به طور عملی و با صراحت اعلام میدارد. «الذین یجتنبون کبائر الأثم و الفواحش»[46]، «کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری میکنند».
علاوه براین، حوزهای از رفتار بهنام مناسک دینی وجود دارد و در ادبیات دینی یکی از ارکان ایمان محسوب میشود، انجام این اعمال یکی از عوامل مؤثر کنترل درونی است. مثلاً درباره نماز، قرآن کریم چنین فرموده است: «انّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر»[47]، «همانا نماز از کارهای زشت و ناروا باز میدارد». مناسک دینی حوزهای است که ارزشهای دینی فرد خود را در آنجا نشان میدهد. اگر به افرادی که مبتلا به کجروی هستند، دقت شود، روشن میشود که آنها در عمل به مناسک دینی موفق نبودهاند. چنین نگاهی به مسئله کنترل درونی در مقابل انحرافات، در اندیشه و نظریة جامعه شناختی معاصر به رسمیت شناخته نشده است و بدیهی است تا الحاد و سکولاریسم از مبانی و بنیان علوم جدید به ویژه جامعهشناسی برچیده نشود، بشریت همچنان از نسخه درمان و کنترل محروم خواهد ماند. امروزه در جوامع بشری به طور عموم و در جوامع اسلامی به خصوص، اگر هزینههای مالی و انسانی که صرف کنترل اجتماعی کجروی میشود، برای تقویت ایمان و باورهای عمیق مذهبی هزینه میشد، هم رشد کیفی و اعتلای بشری حاصل میآمد و هم دامنة شوم انحرافات برچیده میشد و این تأسف در جامعه اسلامی ما به مراتب شدیدتر و دردناکتر است، نه از این جهت که اقدام مثبتی صورت نمیگیرد، بلکه فکر نهادینه کردن دین در تمام سطوح فردی و اجتماعی جامعه و تدوین سیاستهای اجرایی مناسب، به ویژه در رسانهها و نهادهای فرهنگی و گزینش مجریانی سرشار از عشق و علاقه به نهادینه کردن دین، جملگی سرمایههایی است که غفلت یا کوتاهی از آنها ارزش عملی سایر سیاستهای کنترل بیرونی را میکاهد و چنین چیزی شایسته نظام اسلامی نیست. ضرورت بسیج همه امکانات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در درونی کردن ارزشهای دینی برای افراد از این حقیقت قرآنی و تاریخی روشن میشود که «ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد ایمانکم کفّاراً»،[48]«بسیاری از اهل کتاب دوست دارند که ای کاش بتوانند شما را بعد از ایمان، به کافرین ملحق کنند». در این صورت راه چاره چیست؟ آیا باید از هویت اسلامی فاصله گرفت و در مقابل هجوم بیامان مفاهیم و ایدئولوژیهای ضد دینی و ارزشهای مدرنیته، توان خود را از دست داد و چارهای جز تسلیم ندید؟! قرآن کریم راه را نشان داده است، «و ان تصبروا وتتّقوا فانّ ذلک من عزم الأمور»[49]، «و اگر مقاومت و صبر پیشه کنید و تقوی ورزید، همانا اینها از امور بزرگ است». استقامت، برنامهریزی و تلاش سبب تثبیت ارزشها در افراد بوده و ثمرة کنترل درونی در مقابل تهاجم بیرونی را به ارمغان میآورد. به کسانی که در مقابل تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام احساس ترس، ضعف و ناتوانی میکنند و چارهای جز تسلیم نمیبینند، یک هشدار قرآنی و به آنها که در هر شرایطی به فکر تثبیت ارزشهای اسلامی در درون و نظارت برخویشتن هستند، این بشارت قرآنی وجود دارد، «وان تصبروا و تتّقوا لا یضرّکم کیدهم شیئأً»،[50] «اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمائید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمیرساند» و این حقیقت بارها در قرآن کریم تکرار شده است، «یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم»،[51] «ای کسانی که ایمان آوردید، به خودتان بپردازید، اگر شما به هدایت برسید، هیچ ضرری از ناحیه فرد گمراه به شما نخواهد رسید».
نظارت بیرونی
همانطور که قبلاً مطرح گردید، علاوه بر کنترل درونی که از ناحیه خود فرد اعمال میشود، شرایط اجتماعی هم باید همگام و هماهنگ با ارزشهای مطلوب اسلام باشند تا نقش نظارت بیرونی را بر عهده گیرند. کنترل خارجی اعم از اینکه به صورت رسمی یا غیررسمی انجام گیرد، نقش خود را در دو قالب سلبی و ایجابی ایفا مینماید. کنترل سلبی درصدد است تا افراد، نابهنجاریها را مرتکب نشوند، اما کنترل ایجابی نقش هدایت و توجیه افراد در انجام رفتار بهنجار را به عهده دارد.
در پیشگیری از انحرافات، از راههای مختلفی میتوان نظارت بیرونی را اعمال نمود. براساس مدل تبیینی که در بحث کجروی بیان شد، مجموعة شیوههای نظارت بیرونی بدین شرح است:
1- تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت نقش عمدهای در درونیکردن ارزشها و باورها دارد. با تعلیم و تربیت مناسب میتوان فرد را در مقابل هر نوع کجروی و آسیبی واکسینه کرد، لذا جامعه شناسان آن را ابزار مهم و حیاتی نظارت اجتماعی قلمداد مینمایند.[52]
تعلیم، ارشاد و زدودن غفلت در رأس دعوت انبیا قرار دارد و اگر از راههای مختلف رسمی و غیررسمی، تعلیم و تربیت مورد نظر قرآن نهادینه شود، گام بلندی در پیشگیری و درمان انحرافات برداشته خواهد شد.
صرفنظر از مسائل مربوط به تعلیم و تربیت که در جایگاه خود از اهمیت خاص برخوردار است، این نکته قرآنی شایان توجه است که قرآن کریم معمولاً پیامدهای منفی انحرافات را بیان کرده است، یعنی با ابلاغ و اطلاع رسانی به موقع، مکرّر و درست میتوان از این پیامدها جلوگیری کرد. موارد قرآنی ذیل شاهدی از این نوشتار است:
«یسئلونک من الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما»،[53]«ولا تقربوا الزنا انّه کان فاحشةً وساء سبیلاً»،[54]«لا یغتب بعضکم بعضاً أیحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتاً»[55]، قرآن کریم ممنوعیت قمار و شراب را با پیامد منفی آن اعلام میدارد که در ارتکابش «گناه بزرگی» است، چه اینکه پیامد منفی بزهکاری را مستهجن و زشت بودن آن معرفی میکند و آسیب غیبت کردن را همچون مردار خوری معرفی مینماید. بنابراین بیان پیامدهای وخیم یک رفتار و ماهیت غیر انسانی آن، در جامعه حفاظی عمومی در میان افراد ایجاد مینماید، منتهی به تناسب نوع کجروی، شدت و عمومیت آن و نیز اهمیت پیامد آسیبی آن، باید تبلیغ و اطلاع رسانی به نحو مستمّر در جامعه در جریان باشد تا خرده فرهنگهای معارض و منابع کجروی نتوانند این حفاظ را بشکنند.
تعلیم و تربیت از مجاری خاصی نظیر خانواده، دوستان، مدرسه، محل کار و در کل با توجه به ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه حاصل میشود. اما دو موضوع وجود دارد که نقش اساسی و چشمگیری در کیفیت و میزان تأثیرگذاری تعلیم و تربیت در پیشگیری دارد: محتوای تعلیم و تربیت و روش تعلیم و تربیت که به بررسی کارائی مطلوب شیوههای مورد نظر می پردازد که هر دوی اینها در جای خود قابل بحث است.
2- اسوهها وگروههای مرجع
در ادبیات جامعهشناختی از اسوهها و الگوهای مؤثر در نگرش و رفتار انسانی، به «گروه مرجع»[56] یاد میشود. «گروه مرجع گروهی است که افراد خود را با آن مقایسه و با استانداردهای آن خود را ارزیابی میکنند».[57] اسوهها تجسم عینی ارزشها هستند و همواره از طریق الگوها میتوان ارزشهای اجتماعی یک جامعه را کشف کرد.
از یک سو وجود شخصیتهای ممتاز و اسوه، رغبت و میل اجتماعی را در پایبندی ارزشهای آن جامعه بالا میبرد و از سوی دیگر، هرگاه جامعه با کمبود چنین شخصیتهای ممتازی مواجه شود یا اهمیت و اعتبار اجتماعی آنها کاسته گردد، دامنة پیشگیری انحرافات تقلیل یافته و فرآیند درمان کجروی هم با مشکل مواجه میشود.[58]
قرآن کریم در موارد متعددی از شخصیتهای ممتازی نام میبرد و موحدان و مؤمنان را به پیروی از آنها دعوت مینماید: «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة»،[59] «همانا در رسول خدا، الگوی نیکویی برای شما است»، «و انّهم عندنا یمن المصطفین الأخیار»،[60] خداوند متعال بعد از ذکر نام برخی از انبیا علیهم السلام، از مجموعه این گروه، بهنام «نیکان برگزیده»یاد میکند. این الگوهای ارزشی دارای چنین ویژگی هستند: «اولی الأیدی و الأبصار»،[61] «آنها صاحبان قدرت (در عبادت) و بصیرت بودند».گروه مرجع و الگوهای ارزشی از دیدگاه قرآن کسانی هستند که در شناخت، معرفت و نگرشها اهل بصیرتاند (اولی الأبصار) و از جهت اعتقادی و عملی به «حق» واصل میشوند و در عبادت خدا و رساندن خیر به دیگران دارای قدرتاند (اولی الأیدی)[62].
3 )ـ قوانین و مصوبات اجتماعی
قوانین هنجارهایی هستند که توسط حکومتها تدوین میشوند و شهروندان باید از آنها پیروی نمایند و در صورت تخلّف از ضمانتهای اجرایی رسمی استفاده میشود.[63] اگرچه قوانین یا مصوبات اجتماعی ممکن است بهصورت مثبت (پاداش در صورت مطابقت با هنجارها) یا منفی (مجازات در صورت عدم پیروی از هنجارها) باشد.[64] ولی معمولاً قوانینی که از ضمانت اجرایی رسمی برخوردار است، جهت مجازات وضع میشوند. وجود چنی پضن مصوباتی خود زمینه پیشگیری را فراهم میآورند. اما قوانین همواره نفس پیشگیری را ایفا نمینمایند، زیرا در وضع قوانین از یک سو باید ویژگیهای مناسب و احکام عادلانهای را مورد نظر قرار داد و از سوی دیگر در مقام عمل با جدّیت و دقت آنها را به اجرا در آورد تا زمینه سوء استفاده از قانون یا توجیه آن در چارچوب منافع خود بهوجود نیاید. از آنجا که این موضوع به مقوله مجازات هم مربوط میشود، لذا ویژگیهای قوانین در سیستم مجازاتی اسلام بعداً مورد بررسی قرار میگیرد.
4) ـ عدالت اجتماعی
یکی از متغیرهای مهمی که نقش چشمگیری در پیشگیری دارد، وجود عدالت اجتماعی در جامعه است. هرگونه ظلم و تبعیض در روابط اجتماعی موجب به خطر افتادن سلامت و امنیت افراد میگردد و با به خطر افتادن آن، دریچة گریز از قوانین فراهم میشود، زیرا قوانین برای تنظیم روابط اجتماعی معقول به وجود آمدهاند. بنابراین اگر عدالت اجتماعی در درون روابط بین افراد، گروهها و حکومت تأمین نشود، زمینة فرار از قانون و ارتکاب ناهنجاری فراهم میشود. از همین رو مراعات عدالت از دستورات جدّی اسلام قرار دارد: «انّ الله یأمر بالعدل و الأحسان»،[65] برحسب سیاق آیه، مقصود از عدل، عدالت اجتماعی میباشد، زیرا عدالت به معنای قرار گرفتن تک تک افراد در جایگاه مناسب خویش است و از آنجا که این تکلیف متوجه تک تک افراد است، لازمهاش آن است که متوجه مجموع و کلیّت آنها هم باشد، یعنی جامعه باید این حکم الهی را اقامه کند و چون حکومت عهدهدار تدبیرات جامعه است، لذا این تکلیف متوجه حکومت هم میگردد.[66] مراعات عدالت در روابط اجتماعی (اعم از اخلاق، اقتصاد و سیاست) از چنان اهمیتی برخوردار است که مراعات آن حتی در مواجهه با خود دشمن لازم میباشد: «ولا یجرمنّکم شنأن قوم علی اَلّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی»،[67] «و البته دشمنی با گروهی، شما را برآن ندارد که عدالت نکنید، به عدالت رفتار نمائید که آن به تقوی نزدیکتر است».
عدالت اجتماعی هم از طریق مبارزه با فقر، فساد و تبعیض که زمینهساز انحرافات میباشند و اقتدار و توانایی عوامل بازدارندة کجروی را سلب مینمایند و هم از طریق جلب اعتماد افراد، به ساختار جامعه و سیستم حکومت، میتواند انسانها را به پیروی از هنجارها و قوانین وادار نماید.
5)ـ همبستگی اجتماعی
همبستگی اجتماعی نشان دهندة پدیده یا حالتی اجتماعی است که در آن اعضای یک گروه یا جامعه به یکدیگر وابستهاند و نیاز به متقابل به یکدیگر دارند.[68] همچنین همبستگی اجتماعی متضمن آگاهی و احراز ارزشهای اخلاقی و احساس التزام متقابل است.[69]
عوامل همبستگی
ـ ایمان و وفاداری؛ بر طبق نظریه تراویسهرشی ایمان و وفاداری نسبت به ارزشهای گروه، از مهمترین عناصر همبستگی است. «هرقدر ارزشها بیشتر اعتباری و قراردادی باشند و صرفاً به رسم سنت گذشتگان مستند باشند، تأثیر آنها در ایمان و وفاداری فرد نسبت به آنها کمتر خواهد بود، اما هرچه ارزشها انسانیتر و در راستای مبدأ و معاد انسان باشند، تأثیرشان در ایمان و تعهد فرد بیشتر خواهد بود، لذا دین بهترین شالودة ارتباط انسان با جامعه و فرهنگ را پیریزی میکند».[70]
ـ توجه به افراد مهم؛ افراد مهم را همان ارزشها و فرهنگ به وجود میآورند. به هر میزانی که «دیگران» از اصالت، اهمیت و فایده بیشتری برخوردار باشند، علاقه و توجه فرد به آنها بیشتر خواهد بود که در فرهنگ اسلامی چنین واقعیتی، تحت عنوان «ولایت» تعبیر میشود. [71]
ـ شکلگیری رابطه ولایی بین عموم مؤمنین؛ همبستگی اجتماعی به دنبال خود نظارت و پیشگیری از کجروی را پدید میآورد، در نتیجه هر عاملی که همبستگی را در بین گروه (اعم از خانواده و غیر آن) و جامعه، سلب یا تضعیف نماید، به همان میزان احساس تعلّق را کاهش داده و با افزایش نقاط تمایز، نوعی گسست اجتماعی را به وجود میآورد.
هر قدر این همبستگی اجتماعی بیشتر باشد، فریضة الهی «امر به معروف و نهی از منکر»، بیشتر محقق خواهد گردید. «المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»[72]، «مردان و زنان مؤمن برخی اولیاء بعضی دیگراند، به نیکی امرمیکنند و از زشتی بازمیدارند». در جای دیگر خداوند متعال سفارش اکید مینمایند که مؤمنین باید به صورت جمعی و همه جانبه بهسوی دین روی آورند و این نهایت درجه همبستگی را ایجاد میکند: «یا ایها الذین امنوا ادخلوا فی السّلم کافّةً».[73] در اسلام فراتر از همه وابستگیهای نژادی، ملّی، حزبی و غیره، نوعی ارتباط و وابستگی دینی و ایمانی وجود دارد که همه افراد را در جامعه اسلامی نسبت به یکدیگر مسئول قلمداد میکند. این مسئولیت به دنبال خود نظارتی فراگیر در جامعه ایجاد کرده و پیشگیری از کجروی را تضمین میکند.
نظارت همگانی و عمومی معمولاً به صورت غیررسمی است. نظارت غیررسمی نیازمند انگیزه دگردوستی نیرومندی است،یعنی فرد با صرفنظر کردن از شئونات زندگی خصوصی خویش، وقت و توان خود را صرف اصلاح دیگران مینماید، بدون آنکه پاداشی رسمی (و دنیوی) متوجه وی باشد. چنینکاری به انگیزة اجتماعی بالایی نیاز دارد. بر حسب رویکرد قرآن کریم، ایمان به خداوند موجب حصول اخوت و برادری میگردد که در پی آن اصلاح مؤمنان به یکدیگر حاصل میآید: «انّما المؤمنون اخوة فأصلحوا بین اخویکم»،[74]«همانا مؤمنین با یکدیگر برادرند، پس بین برادران خود صلح برقرار کنید». راه ایجاد چنین اخوت دینی از طریق الفت و تألیف بین دلها است، یعنی دلهای مؤمنین با لطف خدا به الفت میرسند و آن گاه روابط اجتماعی براساس اخوت شکل میگیرد: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداءً فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخواناً»،[75] «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را یاد آورید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید، پس خدا بین دلهایتان الفت ایجاد کرد، در نتیجه برادر یکدیگر شدید».چنگ زدن به کتاب خدا مایه الفت دلها میباشد و الفت پدیدآورندة رابطه اخوت است و رابطه اخوت، پیامد نظارت همگانی و اصلاح جامعه اسلامی را به دنبال دارد. البته این بدان معنا نیست که اگر بین گروهی از مسلمین الفت و اخوت دینی وجود نداشت، مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر متوجه آنها نباشد، بلکه در هرحال با وجود شرائطی که فقها در باب امر به معروف و نهی از منکر ذکر کردهاند، چنین وظیفهای را برعهده دارند.
بیماری و آسیبی که در جامعه اسلامی ما ایجاد شده است، این است که گاه نسبت به برخی عبادتهای فردی مثل وضو، نماز و برخی مستحبات، به شدت احتیاط به عمل میآید، اما در فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر که به تعبیر امام باقر(ع) «فریضة عظیمة» است و سایر واجبات به وسیله آن برپا میشود،[76] نه تنها ذرهای از آن احتیاط یافت نمیشود، بلکه با غفلت و گاه تغافل روبرو میشود.
6- اقتدار حکومت و نیروی انتظامی
اقتدار حکومت و نظارتهای رسمی از عوامل مهم پیشگیری است، زیرا اگر حکومت و ابزارهای رسمی کنترل مثل نیروی انتظامی، در مقابل قانون گریزان و اخلالگـران بـه نـظم اجتماعی، امنیـت اخلاقی و اقتصادی، از اقتـدار شایسته برخوردار نباشند، بلکه با ضعف و ناتوانی یا تردید و ابهام با آنها مواجه شوند، هم منزلت و کارایی قوانین مخدوش میشود و هم جرأت مجرمان افزایش مییابد. بنابراین برای مقابله با هر نوع کجروی و پیشگیری از آن، حضور قدرتمندانه و قانونمند نیروی انتظامی و سایر مراجع قانونی در جامعه از ضرورت ویژهای برخوردار است. در عین حال از این نکته نباید غفلت کرد که نوع نگاه مردم به جایگاه نیروی انتظامی و نقشی که این نیرو میتواند ایفا نمایند، در چگونگی اقتدار آن مؤثر میباشد. مادامی که نقش مورد انتظار نیروی انتظامی و دیگر عوامل کنترل رسمی در عمل مشاهده نشود و جایگاه شایسته آنها در ذهنیت جامعه تثبیت نگردد، مقولة پیشگیری به درستی انجام نمیشود.
وقتی که احساس، رفتار و کنشهای عوامل انتظامی و کنترل رسمی، هماهنگ با ارزشهای جامعه اسلامی نباشد، بلکه صرفاً تظاهری از ایفای نقش و حضور فیزیکی در جایگاه قدرت باشد، این امر نمیتواند در فرایند پیشگیری نقش چندانی را به عهده گیرد. رشوه خواری، پارتی بازی و ابتلا به هر نوع ناهنجاری، اقتدار و کارآمدی دستگاههای نظارتی را مخدوش میسازد، از این رو قرآن کریم حکمرانی و اقتدار در قضاوت را مشروط به دو شرط میکند، «مطابقت با حق» و «عدم پیروی از هوی و هوس»؛ «یا داود انّا جعلناک خلیفةً فیالارض فاحکم بین الناس بالحقّ ولا تّتبع الهوی»،[77]«ای داود ما تورا در زمین خلیفه قرار دادیم، پس بین مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن»، «ولا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله»[78]، «هرگز در مورد آنها (زن و مرد زناکار) در دین خدا رأفت و مسامحه روا مدارید». این آیات به روشنی بیانگر اقتدار حکومت در مقابل کجرویها هستند.
پس از ذکر روشهای پیشگیری این دو نکته نیز قابل ذکر است که بعضی از عوامل موجب خلل در کارائی این روشها میگردند که به دومورد اشاره میگردد.
موانع پیشگیری
1)ـ تعارض هنجاری
هنجار قالب رفتار است و چگونگی رفتار را تعیین مینماید. همخوانی هنجارها همگونی رفتارها را ایجاب میکند، لذا اگر هنجارهای اجتماعی ناهماهنگ بلکه ناسازگار باشند، یکنواختی بین رفتارها رخت برمیبندد و پیشگیری از کجروی بیمعنا میشود. تعارض هنجاری بدین معنا است که بخشی از جامعه، بهنجاری را به گونهای خاص معنا کند، اما بخش دیگر جامعه برخلاف آن نگاه کند. مثلاً عدهای حجاب را منحصر به پوشش کامل کنند، در حـالی که بـرخی دیـگر پوشش نـاقص را کافی بداننـد.عدهای چشمچرانی، شوخیهای زننده و ضداخلاقی، گزینش دوست از جنس مخالف و.... را جزء روابط نامشروع بدانند، اما برخی دیگر فقط مرحلة زشت زنا را به عنوان ارتباط نامشروع جنسی دانسته و سایر ارتباطات فوق را بلامانع بدانند. تعارض هنجاری دارای مصادیق بیشماری در قلمروهای مختلف اخلاق، سیاست، اقتصاد و غیره است. به عنوان نمونه، فرد بسیار مذهبی در بازار کسب و تجارت مشغول فعالیت است. تعالیم دینی به او حکم میکند فردی نیکوکار، مردم دوست، شریف و پاک باشد، اما هنجارهای بازار به او چنین القا میکنند که فردی زیرک، غیرعاطفی و گاه حیلهگر باشد.[79] چنین تعارضی حاصل عدم هماهنگی هنجارهای دینی با هنجارهای بازار است. آیا در چنین وضعیت اجتماعی، میتوان از بروز برخی رفتارها پیشگیری کرد؟!
مادامی که این تعارض هنجاری حل نشود، در عمل زمینة اجتماعی پیشگیری فراهم نمیآید. در جامعه اسلامی که از ارزشها و هنجارهای ثابت و مطلقی برخوردار است، باید حدود و دامنه هنجارهایش به صورتی صریح و بدون ابهام ترویج گردد و دست کم مخالف این هنجارها در مقام بیان توجیه نگردد. اگر ضد ارزشها به هنجار تبدیل شود، هرچند به صورت غیررسمی و غیرعلنی (مثل رشوه گیری برای رسیدن سریع به مقصود) مکانیسم پیشگیری به شکل بسیار صوری و ظاهری تبدیل شده و اثر پایداری برجای نخواهد گذاشت.
تعارض هنجاری گاه درسطح کلان جامعه وگاه درسطح خرد به وجود میآید، اما در هر صورت مثل هر پدیدة دیگری علّتی دارد. یکی از مهمترین عوامل آن خرده فرهنگ معارض است. خرده فرهنگ معارض درصدد تغییر فرهنگ عمومی جامعه برمیآید یا مانع رسیدن افراد به ارزشهای مطلوب (اسلامی) میشود. در جامعه اسلامی خرده فرهنگ معارض؛ باورها و ارزشهای اسلامی را برنمیتابد، بلکه با بهانههای مختلف خواهان تغییر این ارزشها و تبدیل آن به ارزشهای نوینی است که به طور عمده از گرایشهای غربی برخوردار است. خرده فرهنگهای معارض در مسائل فرهنگی و سیاسی، مانند جریانات روشنفکری وابسته به غرب است که نجات کشور را در دست کشیدن از باورهای دینی و روی آوردن به دستاوردهای علمی، سیاسی، فرهنگی و حتی آداب و معاشرت غربی میدانند و در تفسیر و قرائت دین با تفسیرهای التقاطی و فرنگ مآبانه، دنباله روی ستیز فرهنگی و دینی دشمنان خارجی هستند، همچنین این خرده فرهنگهای معارض در مسائل اخلاقی مانند گروههای رپ و هویمتال میباشند.
قرآنکریم با تعابیری عام و فراگیر خرده فرهنگهای معارض را در جامعه اسلامی معرفی میکند: «و یریدالذین یتّبعون الشهوات ان تمیلوا میلاً عظیماً»[80]، «و آنها که پیرو شهواتاند، چنین میخواهند که شما به انحراف بزرگی (یعنی هتک حدود الهی) مبتلا شوید».
خرده فرهنگ شهوت طلب، نه تنها خود مبتلا به انواع انحرافات جنسی و غیر آن است بلکه درصدد تغییر ارزشهای مسلمانان هم میباشد: «ان تمیلوا میلاً عظیماً»، در جـای دیـگر خداونـد متعال میفرمایـند: دشمنـان اسلام از سـر نهایت عجز و زبونی در مقابله با تأثیر قرآن در زندگی انسان، میخواهند هرگونه لغو و عبث را در جامعه گسترش دهند تا مبادا گوش افراد، بدهکار کلام الهی باشد: «وقال الذین کفروا لاتسمعوا هذا القرآن و الغوا فیه لعلّکم تغلبون»،[81] «و کافران چنین گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و سخنان باطل و لغو را القا کنید تا مگر بر او غالب شوید».
هرگاه منحرفین از حالت فردی به گروهی تبدیل شوند و خرده فرهنگ معارض را تشکیل دهند و دارای افکار، احساسات و رفتار ویژهای شوند، خطر آنها به مراتب بیشتر خواهد شد. چه بسا ممکن است در پی طرد شدن از جامعه، پس از سرخوردگیهای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی برای کسب منزلت جدید به آنها روی آورند که تاریخ از این نوع افراد کم ندیده است. قرآن کریم دستور طرد چنین افراد و گروههایی را از هر نوع مسئولیت اجتماعی و فرهنگی صادر کرده است: «یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا بطانةً من دونکم»،[82]«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان بر سرّ و راز خود ندیم و همراز انتخاب نکنید». این آیـه بـا دلالت عام و روشن خـود، هر نـوع ارتباط فردی و اجتماعی با بیگانگان و به ویژه خرده فرهنگ معارض را که موجب اطلاع آنها از برنامهها سیاستهای فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی میشود و بهانهای برای مقابله با آنها میباشد، نفی مینماید و علّت چنین دستوری را به این شکل بیان میفرماید: «لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتّم»،[83]«از خلل و فساد در کار شما ذرهای کوتاهی نکنند، چه اینکه خواهان رنج و مشقّت شما هستند». فاصله گرفتن از روح تعالیم قرآن سبب میشود که برخی گمان کنند، اسلام در سیاست گذاریهای فرهنگی و اجتماعی خود فرقی بین خودی و غیرخودی قائل نمیشود! چطور میتوان بـرخلاف نصّصریح قـرآن، غیـرخودیها را که چه بسا جزء خرده فرهنـگ معارضاند، مجری آن سیاستها قرار داد. کسانی که بهطور آشکار بغض و مخالفت خود را با حساسیتهای اسلام و نقاط مورد تأکید آن اعلام میدارند و به تعبیر لطیف قرآن، «آنچه را در دل مخفی میکنند، به مراتب بدتر و شدیدتر است»، چگونه میتوانند آنها حافظ فرهنگ جامعه اسلامی باشند؟! «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بیّنا لکم الآیات ان کنتم تعقلون»،[84] «بغض ایشان از زبان (و لحن کلامشان) آشکار شده است و آنچه که در دلها پنهان میکنند، بزرگتر است و ما آیات خود را برای شما بیان کردیم، اگر عقل خود را به کار اندازید».
2)- تعارض ساختاری
جامعه از ساختارهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برخوردار است. این ساختارها باید با هم هماهنگ و ممکن باشد تا در مجموع، واحد و کل را بهوجود آورند؛ در غیر این صورت انسجام و یکپارچگی جامعه در معرض خطر و فروپاشی قرار میگیرد. تعارض ساختاری ممکن است در درون یک نهاد یا بین چند نهاد اجتماعی صورت گیرد. در فرض نخست، برخی از اجزای یک نهاد با بعض دیگر همسان نیست، مثلاً در نهاد آموزش و پرورش سیستم به گونهای اقتضا کند که ارزشها و هنجارهای خاصی ترویج شود، در حالی که چنین ارزشهایی در نهاد تعلیمی و نظارتی دیگری مثل خانواده به رسمیت شناخته نشود یا در بخشی از سیستم حکومت برخی از پدیدههای اجتماعی یا گروههایی بهنجار تلقّی شوند، اما در بخش دیگری از همان حکومت، چنین پدیدههایی غیر ارزشمند و ناهنجار قلمداد شوند. این تعارض گاه بین دو یا چند نهاد ایجاد میشود. جامعهای که از ثبات برخوردار نباشد، چنین فرایند تلخی را تجربه میکند. تعارض ساختاری صرفنظر از اینکه بسیار شکننده و آسیبساز میباشد، مانع پیشگیری از کجرویها و مجرمان هم میگردد، زیرا یک نهاد یا بخشی از آن توجیهگر یا پناهدهنده کجروان بوده و نهاد دیگر تهدید کننده آن محسوب میشود و به طور عملی سیستم به دست خویش، زمینه گریز مجرمان را فراهم آورده و دست عوامل پیشگیری را کوتاه مینماید.
فهرست منابع:
- «نهجالبلاغه»، دشتی، محمد؛ محمدی، سیدکاظم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1378.
- استـارک، رادنی، بنبریج، ویلیام سیمز:«دیـن، کجروی و کنترل اجتماعی»، فصلنـامه حوزه دانشگاه، ش22، بهار 1379.
- الطباطبائی، السیدمحمد حسین:«المیزان فی تفسیرالقرآن»، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1393 ه .ق.
- آقاجانی، نصرالله:«انحرافات و آسیبهای اجتماعی از دیدگاه قرآن»، پایاننامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، جامعهشناسی،1381.
- العاملی، الشیخ حر:«وسائل الشیعه»، بیروت، داراحیاء التراث.
- بیرو، آلن: «فرهنگ علوم اجتماعی»، باقر ساروخانی، مؤسسه کیهان، چاپ دوم، 1370.
- باتومور، تیبی: «جامعه شناسی»، سیدحسن منصور؛ سیدحسن حسینی، انتشارات امیرکبیر، 1370.
- رابرتسون، یان: «درآمدی بر جامعه»، حسین بهروان، آستان قدس رضوی، چاپ سوم،1377.
- رفیعپور، فرامرز: «آناتومی جامعه»، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1378.
- سلیمی، علی؛ داوری، محمد: «جامعه شناسی کجروی»، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1380.
- کوئن، بروس: «درآمدی به جامعهشناسی»،محسن ثلاثی، فرهنگ معاصر، چاپ اول،1370.
- گیدنز، آنتونی: «جامعه شناسی»، منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ اول، 1373.
پی نوشتها:
1- اسراء،82 .
2- ر.ک: استارک؛ سیمز بنبریج، ش 22، ص 189.
3- نور، 39.
[4]- همان، 40.
[5] - نهجالبلاغه، خ 176.
[6]- social control
[7] - ر.ک: سلیمی؛ داوری، صص 582-581.
[8] - ر.ک: همان، صص 585-582.
[9] - بیرو، ص 348.
[10]- socialization
11- کوئن، ص 74.
12- ر.ک: سلیمی؛ داوری، ص 43.
[13]- prophylaxis
14- ر.ک: سلیمی؛ داوری، ص 684.
15- ر.ک: سلیمی؛ داوری، ص 598.
[16]- همان، ص 605.
[17] - همان، ص 610.
[18] - همان، ص 615.
[19] - رابرتسون، صص 177-175.
20- سیاستهای پسینی در شمارة بعدی مطرح خواهد گردید.
21- کوئن، ص 147.
[22]- socialization.
[23] - اسراء، 83 .
24- همان، 84 .
25- انعام، 44.
26- یونس، 32.
27- همان، 34.
[28]- نجم، 23.
[29] - اعراف، 26.
[30] - همان، 201.
31 - نحل، 97.
32 - ابراهیم، 25-24.
33- آل عمران، 191.
[34] - النجم، 40.
[35] - حشر، 18.
[36] - بقره، 165.
[37] - انسان، 27.
[38] - نساء، 108.
[39] - رعد، 21.
[40] - قصص، 79.
[41] - طباطبایی، ج4، ص 212.
[42] - علق، 14.
[43] - یونس، 14.
[44] - انفال، 29.
[45] - احزاب، 41.
46- شوری، 37.
47- عنکبوت، 45.
48- بقره، 109.
[49] - آل عمران، 186.
[50] - آل عمران، 120.
[51] - مائده، 105.
[52] - باتومور، ص 310.
53- بقره، 219.
54- اسراء، 32.
55- حجرات، 12.
[56]- reference group
[57] - رفیعپور، ص 133.
[58] - ر.ک: آقاجانی، ص 257.
[59] - احزاب، 21.
[60] - ص، 47.
[61] - همان، 45.
[62] - الطباطبایی، ج 17، ص 211.
[63] - گیدنز، ص 133.
[64] - کوئن، ص 149.
[65] - نحل، 90.
[66] - ر.ک: طباطبایی، ج 12، ص 213.
[67] - مائده، 8 .
[68] - ر.ک: بیرو، ص 400.
[69] - ر.ک: همان، ص 401.
[70] - آقاجانی، ص114.
[71] - همان، ص 113.
[72] - توبه، 71.
[73] - بقره، 208.
[74] - حجرات، 10.
[75] - آل عمران، 103.
[76] - العاملی، ج 11، ح 6، ص 394.
77- ص، 26.
78- نور، 2.
79- ر.ک: کوئن، ص 148.
80- نساء، 27.
[81] - فصلت، 26.
[82] - آل عمران، 118.
[83] - همان
[84] - همان.