تأثیر سیاستهای اقتصادی دولت پس از انقلاب بر خانواده
آرشیو
چکیده
در نخستین بخش از مقاله، ضمن اشاره به روابط متقابل نهاد خانواده و اقتصاد، به برونیهای مثبت خانواده بر اقتصاد از جمله کاهش هزینههای مبادله، کاهش سواری مجانی و رانت جویی، تشکیل سرمایه انسانی و اجتماعی جهت توسعه اقتصادی، و، . .. اشاره گردید. در این قسمت تأثیرات اقتصادی بر نهاد خانواده مورد بررسی قرار میگیرد.متن
در نخستین بخش از مقاله، ضمن اشاره به روابط متقابل نهاد خانواده و اقتصاد، به برونیهای مثبت خانواده بر اقتصاد از جمله کاهش هزینههای مبادله، کاهش سواری مجانی و رانت جویی، تشکیل سرمایه انسانی و اجتماعی جهت توسعه اقتصادی، و، . .. اشاره گردید. در این قسمت تأثیرات اقتصادی بر نهاد خانواده مورد بررسی قرار میگیرد.
1. سیاستهای اقتصادی اجرا شده
بعد از انقلاب
سیاستهای اقتصادی اجرا شده پس از پیروزی انقلاب اسلامی را میتوان در چارچوب برنامههای توسعه کشور ارزیابی نمود. در این زمینه بایستی دو دورة اصلی را از یکدیگر متمایز کرد: دهه نخست انقلاب، دهة بی برنامه بودن و روزمرگی در اغلب سیاستهای اقتصادی و مواجه با بحرانها و تنشهای داخلی و خارجی ناشی از تغییر رژیم، عدم تثبیت دولت، جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی بود. مجموعة این عوامل، امکان اجرای برنامههای مؤثر جهت توسعه کشور را سلب نمود. نقش فراگیر و متورم دولت در عرصه اقتصاد، ناکارایی مدیریتی و اتلاف شدید منابع اقتصادی، رشد بی رویه جمعیت و برنامههای تشویقی و حمایتی دولت از افزایش باروری، گسترش برنامههای حمایتی دولت در قالب یارانه، پرداختهای انتقالی و نظام قیمت گـذاری، تثبیت نـرخ ارز، فـرار سرمایه، مشخصه های بارز دهه اول انقلاب بود.
تنگناهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناشی از جنگ و تحریمهای اقتصادی، خاتمه جنگ و نیاز شدید به بازسازی کشور، گسترده تر شدن ابعاد مسائل اجتماعی و فرهنگی متعاقب افزایش جمعیت کشور، رکود اقتصادی، تورم (افزایش نرخ تورم در سال 1367 به 1/29 درصد)، بیکاری (در سال1367 به 9/15 درصد)، کسری بودجه شدید و کاهش شدید منابع اقتصادی متعاقب هشت سال جنگ تحمیلی، سیاستگذاران را ناگریز از تدوین اولین برنامه توسعه کشور (72-1368) نمود؛ بازسازی اقتصاد نابسامان کشور و رشد اقتصادی، مهم ترین اهداف این برنامه تعیین گردید. برای دستیابی به چنین اهدافی، مجموعهای از سیاستهای اقتصادی ـ اجتماعی چون آزاد سازی، خصوصی سازی، افزایش سهم مالیاتها در بودجه دولت، تقویت پول ملی، رشد صادرات غیر نفتی، ارائه خدمات اجتماعی و کاهش رشد جمعیت، در دستور کار دولت قرار گرفت.[1]
دولت وقت در بدو فعالیت، (1369) برنامه تعدیل اقتصادی را به عنوان محور برنامه انتخاب نمود؛ این برنامه که برای دستیابی به اهداف مهم اقتصاد کلان، مانند کاهش نرخ تورم، افزایش نرخ رشد تولید واقعی و بهبود وضعیت تراز پرداختها اتخاذ میشوند، مستلزم سیاستهایی چون کاهش یارانهها، کاهش ارزش پول ملی، کاهش کسری بودجه از طریق کاهش مخارج دولت، افزایش مالیاتها، عدم کنترل قیمتها، خصوصی سازی، کاهش تعداد کارکنان بخش دولتی میباشد. تحقیقات نشان میدهد که این برنامه در مجموع با موفقیت همراه نبوده و پیامدهای نامساعدی چون بیکاری گسترده، بدتر شدن توزیع درآمد، فقر فزاینده و نیز پیامدهای اجتماعی منفی چون طلاق، اعتیاد، خودکشی (به طور مثال تعداد آمار فوت بر اثر خودکشی از 206 مورد در سال 1360 به 3472 مورد در سال 1373 رسیده است) و … را در برداشتهاند. برخی از صاحبنظران سه مشکل خطای تعمیم، خطای پیوستگی کاذب و خطای ترکیب را دلائل اصلی عدم موفقیت این برنامه میدانند. مطابق تعاریف «خطای تعمیم»، یعنی نادیده گرفتن مختصات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورها و تعمیم مکانیکی آنها و «خطای پیوستگی کاذب» یعنی ایجاد ارتباط کاذب علت و معلولی بین رخدادهای همزمان، (بطور مثال گفته میشود در کشورهایی چون سنگاپور، تایوان و کره جنوبی به دلیل آنکه بخش خصوصی نسبتاً وسیع و فعال بوده، رشد قابل توجهی حاصل شده است، لذا خصوصی سازی در کشورهای دیگر نیز موجب رشد اقتصادی میشود) و «خطای ترکیب» یعنی به طور مثال سیاست کاهش ارزش پول ملی برای تشویق صادرات، ممکن است برای یک کشور در حال توسعه مفید باشد، اما وقتی که به تمام کشورهای دیگر دیکته میشود، به ضد خود تبدیل میشود.[2] شواهد آماری نشان میدهد که به دلیل رشد نقدینگی (به طور متوسط 1/25 درصد در طول برنامه اول) و نرخ تورم (به طور متوسط 4/18 در طول برنامه که در سال 1373 به 2/35 درصد رسید) از یک سو و کاهش یارانه و افزایش قیمت، ناشی از سیاستهای خصوصی سازی و کاهش قدرت خرید، جمعیت زیر خط فقر کشور از 8/17 درصد در سال 1368 به 19 درصد در سال 1372 افزایش یافته است.
وقوع پدیده تورم فزاینده (که در آستانه شروع برنامه دوم به حدود 50درصد رسید) در طی سالهای برنامه اول و اوایل برنامه دوم موجب گردید که برنامه های آزاد سازی، خصوصی سازی، مقررات زدایی و بین المللی گرایی از مجموعههای اصلی سیاست تعدیل ساختاری با شکست روبرو شود. تورم فزاینده و به موازات آن معضلات متعدد، شامل بحران بدهیهای خارجی (پس از سال 1372)، بحران ارزی (اواخر سال 1373) و تضعیف توزیع درآمد بین اقشار کم درآمد ـ با توجه به نظام مالی تحدید شده که مانع توزیع منافع استفاده از بدهی میشود ـ مسئولین کشور را چنان نگران ساخت که نه تنها از دیدگاه اقتصادی، بلکه از بعد سیاسی نیز چارهای جز توقف سیاستهای تعدیل نداشتند.[3]
در هر حال برنامه دوم توسعه (78-1374) نیز با یک سال تأخیر در اجرا، با حفظ نگرش کلی خود در تکیه بر اصلاحات اقتصادی و عدم توجه کافی به پیش نیازهای حقوقی ـ سیاسی لازم برای گذار به سوی اقتصاد بازار، کماکان سیاستهای آزاد سازی و خصوصی سازی را در بخشهای پولی و مالی و نیز بخش خارجی اقتصاد، در دستور کار خود قرار داد.[4]تحقق عدالت اجتماعی، تخفیف بار مالیاتی دولت، کاهش کسری بودجه، کاهش تصدی و انحصارات دولتی، هدفمند کردن یارانهها برای قشرهای نیازمند و شفاف سازی یارانهها در بودجه، تنظیم خانواده و … اهداف برنامه دوم توسعه بودند. میانگین رشد سالانه متغیرهای تولید ناخالص داخلی، نقدینگی و تورم در طول برنامه دوم به ترتیب 6/3، 3/28 و 4/26 درصد (در مقایسه با ارقام 3/7، 1/25و 4/18 درصد در طول برنامه اول) بود. همچنین درصد خانوادههای شهری و روستایی واقع در زیر خط فقر از 7/18 و 97/22 در سال 1372 به 72/18 و 76/21 در پایان سال 1377 رسید.
گذشته از برنامه اول توسعه، تعدیل اقتصادی و برنامه دوم توسعة کشور، در سال 1378 در جریان برنامه دوم توسعه، برنامه دیگری تحت عنوان «طرح ساماندهی اقتصادی کشور» در راستای حذف و یا تعدیل پدیدههایی چون بیکاری، تورم، کاهش قدرت خرید و فقر گسترده، ساختار ناسالم بودجه، اتکاء درآمد ارزی به نفت، انحصارات و قوانین بازدارنده و … از سوی دولت تدوین و اجرا گردید و در راستای نیل به این اهداف، سیاستهایی چون تقدم عدالت اجتماعی، اصلاح ساختار مالیاتی، پرداخت یارانه، خصوصی سازی، ایجاد اشتغال، نظام تعیین قیمت کالاها، توسعه صادرات غیر نفتی و … پیشنهاد شد. نگاهی گذرا به این اهداف و نیز واقعیتهای جامعه و اقتصاد کشور نشان میدهد که این سیاستها در اکثر موارد در تناقص با یکدیگر است و این مسئله مانع دستیابی به اهداف این سیاستها و بروز مشکلاتی خواهد شد.[5]
به طور کلی مطالعات اقتصادی روشمند و نیز شواهد آماری نشان میدهد که اقتصاد ایران در سالهای پس از انقلاب، به طور مرتب، با شوکهایی مواجه بوده که هم سرشتی درونی و هم ماهیتی بیرونی داشته و در سطح کلان اقتصادی با ایجاد عدم تعادل، به صورت پدیدههای نامطلوبی چون تورم، بیکاری، رکود، رکود تورمی، کسری بودجه، کاهش سرمایه گذاری و … بر جامعه سرشکن شده و نارساییها و ناملایمات اجتماعی خاصی را دامن زده است. هزینههای این نارساییها و عدم تعادلها، بعضاً از طریق مکانیسمهایی مستقیم و یا غیر مستقیم، بر نهاد خانواده تحمیل میشوند.
2. پیامدهای رفاهی سیاستهای اقتصادی بر خانواده
همان گونه که ذکر گردید تحقق عدالت اجتماعی و تعدیل نابرابری درآمد، از مهم ترین اهداف برنامهها و سیاستهای اقتصادی دولت بوده است. از رویکرد اقتصادی یکی از ابزارهای تحقق چنین اهدافی، رشد اقتصادی است. نظریههای متفاوتی در رابطه با تأثیر رشد اقتصادی بر توزیع درآمد و عدالت اجتماعی وجود دارد. بر اساس برخی از این نظریات، رشد اقتصادی در بعضی از کشورهای در حال توسعه، مانند ایران، در مراحل اولیه مستلزم قبول میزانی از نابرابری است؛ به این مفهوم که توزیع نابرابر درآمد در ایران، هزینه اجتناب ناپذیر حصول رشد اقتصادی است. اکثر مطالعات در تبیین رابطه رشد اقتصادی و توزیع درآمد در کشورهای مختلف نشان میدهد که افزایش رشد اقتصادی به بهبود توزیع درآمدها کمک میکند و نامطلوب تر شدن وضعیت توزیع درآمد، به کندشدن رشد اقتصادی میانجامد. رشد اقتصادی، درآمد قابل تصرف آحاد جامعه را افزایش میدهد و الگـوی تـوزیع درآمـد تعیین میکند که چه گروههایی بیشترین بهره را از افزایش درآمد بدست آورده اند.[6] شـواهد آمـاری نشـان میدهنـد کـه رشد اقتصادی کشور طی دوره 67-1357 حدود 7/0درصد و طی دوره 77-1368 حدود 3/4 درصد بوده است.
در هر حال برای بررسی نحوة توزیع دستاوردهای حاصل از رشد اقتصادی کشور و نیز پیامدهای سیاست اقتصادی، میتوان از شاخصهایی چون سهم گروههای مختلف درآمدی جامعه از هزینهها، نسبت هزینههای غیر خوراکی به خوراکی، نسبت هزینه دهک بالا درآمدی به دهک پایین درآمدی، نسبت هزینه 20% بالا به 20% پایین دهک درآمدی، شاخص رفاه اجتماعی و سهم دهکهای درآمدی از هزینه بهره گرفت.
یکی از شاخصهای مهم بررسی تغییرات رفاهی خانوارها، نسبت هزینههای غیر خوراکی به خوراکی است. معمولاً بالا بودن این شاخص نشان دهنده افزایش سطح رفاه خانوارها میباشد. شواهد آماری نشان میدهند که رقم این شاخص (برای مثال) در سال 1377 برای دهکهای اول و دوم درآمدی به ترتیب 37/1 و 31/1 بوده است. در حالی که این شاخص در جامعه روستایی، برای دهکهای اول تا پنجم پایین درآمدی، حتی از عدد یک هم کمتر بوده است؛ به این مفهوم که خانوادههای کم درآمد به ویژه خانواده های روستایی، بخش مهمی از بودجه خود را صرف مخارج کالاهای خوراکی میکنند و میزان بهره مندی آنها از کالاهای دیگری چون مسکن، تفریح، بیمه، تحصیل و … به مراتب پایین تر از گروههای بالا درآمدی است. همچنین سهم دهکهای اول و دوم درآمدی از کل هزینه خانوار در سال 1377 به ترتیب 5/1 و 09/3 درصد بوده است؛ در حالی که سهم دهکهای نهم و دهم بالا درآمدی، از کل هزینه خانوار به ترتیب 49/16 و 75/31 درصد بوده است. یعنی به طور متوسط هزینه یک خانوار بالا درآمدی، حدود 20 برابر خانوار پایین درآمدی (پایین ترین دهک درآمدی) است که خود بیانگر نابرابری در توزیع امکانات معیشتی است.
شواهد آماری نشان میدهند که سهم دهکهای اول و دوم درآمدی جامعه، از هزینههای غیر خوراکی در سال 1377 به ترتیب 75/1 و 31/3درصد و برای دهکهای بالا درآمدی (دهکهای نهم و دهم) نیز به ترتیب 87/15 و 18/32 درصد بوده است. از دیگر شاخصهای نشانگر تغییرات توزیع درآمد و رفاه خانوادهها، نسبت هزینه دهک بالا (ثروتمند ترین گروه) به دهک پایین (فقیرترین گروه) میباشد. هر چه این نسبت رو به کاهش گذارد، نشان دهندة بهبود توزیع درآمد است. گزارش اقتصادی 1378 کل کشور نشان میدهد که 10درصد ثروتمندترین اقشار درآمدی جامعه، حـدود 31 درصد از کل مصرف جامعـــه را بـه خود اختصاص دادهاند، در حالی که سهم 10درصد فقیرترین افراد جامعه حدود 5/1 درصد است؛ یعنی ده درصد بالاترین سطح درآمدی خانوارها، بیش از 20 برابر فقیرترین خانوارها مصرف میکنند. این شاخص در سطح بین المللی هم وضعیت مطلوبی را نشان نمیدهد؛ سهم پایین ترین دهک در بسیاری از کشورها از 5/2 درصد پایین تر نیست[7] تغییـرات سایر شاخصهای رفاهی طی دوره 77-1370 در جدول زیر آورده شدهاند.
جدول مذکور تأثیرات رفاهی سیاستهای اقتصادی کشور را طی دوره 77-1370 بر جامعه و به تبع آن، بر خانواده نشان میدهد. تغییرات شاخصهای رفاهی در سالهای مختلف بیانگر کمیت و کیفیت پدیدههای اقتصادی در آن سالها میباشد. برای مثال با وقوع پدیده رکود تورمی (یعنی وقوع همزمان رکود و تورم در اقتصاد کشور) و افزایش نرخ بیکاری و تورم به ترتیب از 2/11 و 3/17 درصد در سال 1376 به 13 و 20 درصد در سال 1377 و نیز کاهش رشد اقتصادی از 4/3 درصد در سال 1376 به 6/1 در
در صد در سال 1377، کلیه شاخصها نیز در وضعیت بدتری قرار گرفتهاند؛ یعنی هزینه تورم، رکود و تورم رکودی در قالب افزایش نابرابری، به ویژه در بین خانوادههای فقیر و کم درآمد، سرشکن شده است.
جدول 1 ـ شاخصهای تغییرات رفاهی
1377 1376 1375 1374 1373 1372 1371 1370 سال
شاخص
19/21 93/18 22/20 54/20 97/19 08/22 21/23 43/33 نسبت هزینه دهک بالا به پایین
51/10 7/9 21/10 2/10 882/9 49/10 08/11 24/14 نسبت هزینه 20% بالا به 20% پایین
43/0 42/0 43/0 427/0 424/0 425/0 435/0 456/0 ضریب نابرابری (جینی) درآمدی
57/0 58/0 57/0 573/0 576/0 575/0 565/0 544/0 شاخص بهبود توزیع درآمد#
3/222 4/222 4/218 6/208 3/202 7/206 197 8/190 درآمد سرانه (هزار ریال)
7/126 129 5/124 5/119 6/116 8/118 3/111 8/103 شاخص رفاه اجتماعی##
72/18 74/17 36/19 85/18 94/17 7/18 51/19 84/20 درصد خانوارهای شهری زیر خط فقر
76/21 31/21 95/21 41/23 71/21 97/22 4/24 68/24 درصد خانوارهای روستایی زیر خط فقر
مآخذ:گزارش اقتصادی سال 1378 و آمارهای مرکز آمار ایران
# : شاخص بهبود توزیع درآمد حاصل کسر ارقام ضریب نابرابری درآمدی (ضریب جینی) از عدد یک میباشد.
## : شاخص رفاه اجتماعی از حاصلضرب شاخص درآمد سرانه و شاخص بهبود توزیع درآمد بدست آمده است.
3- پیامدهای سیاستهای اقتصادی بر ساختار خانواده
خانواده به عنوان ضربه گیر مهم جامعه، جایی است که فرد مصدوم و لطمه دیده پس از نبرد با جهان بیرون به درون آن بازمیگردد؛ مکانی امن در محیطی سرشار از جنب و جوش. اما با گسترش انقلاب فرا صنعتی این ضربه گیر نیز در معرض ضربههای بسیاری قرار گرفته[8] و بسیاری از کارویژههای سنتی خانواده چون اجتماعی کردن بچهها، آموزش بچهها، مراقبت از افرادمسن و بزرگترها، تولید مثل، منبع سرگرمی بودن برای اعضای خانواده و . . .، کمرنگ شده است. امروزه مردان و زنان خارج از خانه کارمیکنند، بچهها برای آموزش به مدارس میروند، پدربزرگها و مادربزرگها به سرای سالمندان انتقال داده میشوند، بچه آوری خارج از فرآیند زناشویی عمومیت یافته و سرگرمینیز توسط تلویزیون، رادیو و سایر رسانههای سمعی و بصری فراهم میشود. «فوکویاما» معتقد است که گذار از جامعه صنعتی کشاورزی محور، به جامعه مابعد صنعتی یا اطلاعاتی، درک سنتی از خانواده را تحلیل برده و بسیاری از نقشها و کارویژههایی که خانواده در طول قرنها داشته، کمرنگ و یا حذف کرده است. وی برای اضمحلال خانواده در طی سالهای اخیر دو دلیل برمیشمارد: 1)گسترش و استفاده فراگیر از وسایل جلوگیری از آبستنی 2) حرکت زنان به بازار کار.[9]
به طور کلی تغییر و تحولات متعاقب پیشرفت تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و نیز گذار از جامعه صنعتی مبتنی بر کشاورزی به جامعه فرا صنعتی اطلاعاتی، چالشهای اجتماعی و اقتصادی زیادی را فراروی کشورها قرار داده و آنها را بر آن داشته تا با اتخاذ سیاستهایی، نسبت به این چالشها واکنش نشان دهند. بدین سبب برخی از کشورها بر موضوعات رفاهی و برخی دیگر بر مقولات مالی توجه نموده اند و دسته ای دیگر به دلیل عدم حساسیت نسبت به پیامدهای حاصله، آنها را نادیده گرفتهاند و دسته دیگر با دقت در تخریبهای اجتماعی جریان گذار و با توجه به نتایج سیل تازگی، اقدام به بازنگری و تقویت سیاستهایی کردهاند که زمینه تقویت و حمایت از خانواده را فراهم میآورد. بدون تردید، در جامعة ایران نیز، خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی از این فرآیند تحول و کثرت در امان نبوده و به ویژه طی دو دهه اخیر بعد از پیروزی انقلاب، با چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به صورت منفعل یا فعال، دست و پنجه نرم کرده است. از جمله تغییرات ایجاد شده در ساختار خانواده، تغییر در بعد خانوار (از 1/5 در سال 1365 به 8/4 در 1375)، کاهش نرخ باروری (از 9/5 در سال 1367 به 6/2 در سال 1379)، کاهش میزان موالید(از 38 در هزار برای 1367 به 5/19 درهزار برای 1376)، افزایش میانگین سن ازدواج (زنان: از 7/19 در سال 1357 به 9/21 در سال 1375 و برای مردان از 1/24 به 2/25 )، کاهش عمومیت ازدواج برای زنان و مردان گروههای سنی 19ـ 15 ساله (مردان: از 5/6 درصد در سال 1357 به 5/2 درصد در سال 1375 و برای زنان از 3/34 به 7/17 درصد) و 24ـ20 ساله (مردان: از 5/39 درصد در سال 1357 به 2/27 درصد در سال 1375 و برای زنان از 6/78 به 1/60 درصد)، هستهای شدن خانواده و کاهش بار تکفل (از 31/94 درصد در سال 1365 به 62 درصد در سال 1379)، افزایش و شیوع آسیبهای اجتماعی چون طلاق (از 21170 مورد در سال 1357 به 41812 مورد در سال 1376)، بچه آوری خارج از حریم زناشویی، خانوادههای تک والدی، تعدد ازدواج و . . . . میباشد. هر چند به طور یقین نمیتوان مشخص کرد که این تغییرات ناشی از عوامل خارجی و برون زا (به طور نمونه گسترش تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی چون تلویزیون، ماهواره، اینترنت . . . ) بوده و یا اینکه سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چنین تغییراتی را ایجاد کرده است. همچنین نمیتوان مشخص نمود که میزان تأثیر گذاری و اهمیت هر یک از این مقولات در ایجاد تغییر در ساختار خانواده چقدر بوده است.
1-3) کاهش بعد خانوار
از جمله تغییرات ایجاد شده در ساختار خانواده، کاهش بعد خانوار است. شواهد آماری نشان میدهند که بعد خانواده در سال 1375 برای کل کشور 8/4 نفر بوده و انتظار میرود که در سالهای آتی، کاهش بیشتری داشته باشد. این در حالی است که بعد خانوار در دهه اول انقلاب، به دلیل سیاستهای افزایش جمعیت بیش از 5 نفر بوده است. کاهش نرخ باروری، سیاستهای تنظیم خانواده، هزینههای بالای زندگی و بالا رفتن هزینه فرصت فرزندآوری برای زنان، اشتغال زنان، سطح تحصیلات و آموزش، شهرنشینی و هستهای شدن خانواده عواملی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم (از طریق تأثیرات متقابل) موجب کاهش بعد خانوار شدهاند.
در گذشته داشتن فرزندان زیاد برای ادارة مزرعه خانوادگی، یک نعمت اقتصادی به شمار میآمد و از این رو خانوادههایی که صاحب فرزندان بیشتری (به ویژه فرزندان ذکور) بودند، از نیروی کار و قدرت بیشتری نیز برخوردار میشدند و متعاقب آن به امنیت اقتصادی و سیاسی بالاتری نیز دست مییافتند. اما امروزه با رشد شهرنشینی و انتقال از جامعه روستایی و کشاورزی (ضریب شهرنشینی کشور در سال 1355، 47درصد بوده است) به یک جامعه شهری و چه بسا صنعتی (ضریب شهرنشینی در سال 1379 به 64درصد افزایش یافته است) نه تنها تأمین اقتصادی با داشتن بچههای بیشتر و خانوادههای گسترده (شامل پدربزرگ، مادربزرگ و …) مشکل تر شده است، بلکه ضریب مطلوبیت آنها نیز در تابع رفاه نان آوران خانواده(پدر و مادر) کم تر شده است؛ به این مفهوم که افراد، ضریب مطلوبیت بیشتری به رفاه خودشان میدهند و بر این باورند که با کاهش بار تکفل میتوانند به سطح رفاه بالاتری نائل آیند. امروزه عواملی چون شهرنشینی و متعاقب آن تغییر الگوی زندگی(مثلاً تغییر الگوی مسکن از واحدهای مسکونی گسترده به آپارتمان نشینی)، رشد انگیزههای فرد گرایانه، کمرنگ شدن کارویژههای سنتی پدر بزرگها، مادر بزرگها و سایر بستگان نسبی و نیز بچهها در خانواده، قدرت اقتصادی پایین خانواده و ریسک ناشی از بار تکفل بیشتر و. . .، باعث هستهای شدن خانواده و کاهش بعد خانوار در کشور شده است. شواهد آماری نشان میدهند که درصد خانوارهای پرجمعیت (هفت نفر و بیشتر) از 27 درصد کل خانوارها در سال 1365، به21 درصد در سال 1375 کاهش یافته است. همچنین در سالهای اخیر تعداد کل خانوارهای تک نفره، به ویژه زنان، با 25درصد رشد(نسبت به سال 1365) به حدود 550 هزار نفر در سال 1375 رسیده است.[10]
2-3) کاهش نرخ باروری
شواهد آماری نشان میدهد که تعداد موالید در سال 1375 حدود 19/1 میلیون نفر بوده که در مقایسه با رقم 26/2 میلیون ولادت ثبت شده در سال 1365، حدود 6/54 درصد کاهش داشته است. یعنی میزان باروری زنان از 4/6 نوزاد در سال 1365 به 9/2 نوزاد در سال 1375 کاهش یافته است. بالا رفتن سن ازدواج (از 8/23 و 9/19 سال به ترتیب برای مردان و زنان در سال 1365 به 2/25 و 9/21 در سال 1375)، افزایش استفاده از وسایل جلوگیری از حاملگی (از 49درصد در سال 1368 به 3/76 درصد در سال 1375)، افزایش سطح تحصیلات، برنامههای تنظیم خانواده… همگی در کاهش نرخ باروری مؤثر بوده است. افزایش عرضه بسیاری از کالاها و خدمات، متعاقب رشد و توسعه اقتصادی کشور (در مقایسه با زمان گذشته که زنان خانه دار شخصاً بسیاری از کالاها را تولید میکردند) سبب گردید که زنان اوقات فراغت بیشتری داشته باشند و بتوانند علاوه بر امور منزل، ساعاتی را نیز به فعالیت اقتصادی اختصاص دهند. تحول تفکر سنتی نسبت به فعالیت خارج از منزل زنان و نیز وضعیت تورمی و رکودی در کشور، که قدرت خرید خانوادهها را به شدت تحلیل برده، سبب افزایش سهم زنان از بازار کار شده است.[11]مجموعه این عوامل تعداد شاغلان زن را از 975 هزار نفر در سال 1365 به 2196 هزار نفر در سال 1379 افزایش داده است. وجود فرزندان به عنوان مانعی برای ورود زنان به بازار کار تلقی شده و آنها را موظف مینماید که مدت زمان زیادی از وقت خود را در خانه به تربیت و امور بچه داری اختصاص دهند و با صرف انرژی برای اینکار، دیگر زمانی جهت ورود به بازار کار نداشته باشند. از این رو کاهش تعداد فرزندان منجر به آزاد شدن بخشی از وقت زنان میشود و احتمال ورود آنها به بازار کار را افزایش میدهد. اشتغال زنان و درآمد متعاقب آن، از یکسو منجر به افزایش استقلال اقتصادی آنها شده و از سوی دیگر هزینه فرصت داشتن بچه را برای آنها افزایش میدهد. افزایش هزینه فرصت فرزند داری، منجر به کاهش باروری در زنان میشود؛ یعنی از این طریق زنان دامنه انتخاب خود را افزایش داده و کنترل بیشتری روی درآمد و زمان خویش خواهند داشت. افزایش دامنه انتخاب و امکان تخصیص بهتر منابع درآمد و زمان بین گزینههای زندگی، منجر به افزایش سطح رفاه زنان خواهد شد. کاهش تعداد فرزندان، به خانوادهها امکان میدهد که سرمایه گذاری بهتری روی فرزندان خود انجام دهند و استاندارد زندگی خود را بالا ببرند.
از رویکرد اقتصادی کاهش نرخ باروری و تعداد بچههای کمتر، به منزله سرمایه مشترک کمتر، در ازدواج است. کاهش سرمایه مشترک میتواند میزان تلاش و سرمایه گذاری در حفظ این سرمایه را کمتر کند و احتمال گسست را افزایش دهد. از طرف دیگر استقلال اقتصادی متعاقب ورود زنان به بازار اشتغال و در نتیجه تحصیل درآمد، میتواند وابستگی و پیوندهای خانوادگی را کمرنگ کند و زمینه را برای کنشهای خودمحورانه و در نتیجه افزایش احتمال گسست فراهم کند. زنان اکنون متعاقب استقلال اقتصادی، خود را در موقعیتی میبینند که میتوانند بدون پشتوانة مالی شوهر، نیازهای مالی خود را تأمین نموده و بدون حمایت وی بچهها را بزرگ کنند. بنابراین چنین روحیات فردگرایانهای منجر به کاهش سرمایه مشترک و نیز عدم پایبندی به الزامات خانوادگی و در نتیجه گسست خانواده خواهد شد. بررسیهای «گری بیکر» نشان میدهد که در اغلب موارد همبستگی مثبتی بین مشارکت زنان در بازار کار و طلاق وجود دارد. وی با ذکر مصادیقی خاطر نشان میکند که مثلاً در ژاپن و ایتالیا که مشارکت زنان در بازار کار پایین است، نرخ طلاق نیز پایین میباشد، در حالی که در کشورهایی چون ایالات متحده، بریتانیا و سوئد که نرخ مشارکت زنان بیشتر است، نرخ طلاق نیز بیشتر است.[12]بررسیهای دیگر نیز نشان میدهند که همراه با رشد و توسعه اقتصادی، گسست خانواده نیز بیشتر بوده است. رشد فردگرایی و مسائل اجتماعی ناشی از آن (که به گسست خانواده میانجامد) نتیجه پیشرفت اقتصادی میباشد. گسست خانواده در کشورهای ثروتمند نسبت به ملتهای فقیرتر (مانند اسپانیا و پرتغال در کشورهای اروپایی) شایع تر است.[13]
4- مکانیسمهای دولت جهت کاهش تأثیر منفی سیاستهای اقتصادی بر خانواده
سیاستهای اقتصادی پس از انقلاب اسلامی، شوکهای زیادی را بر اقشار جامعه، به ویژه خانوادههای کم درآمد، وارد نمود و امنیت اجتماعی آنها را به مخاطره افکند، دولت نیز برای تعدیل برونیهای منفی این سیاستها (آزاد سازی، خصوصی سازی، رشد اقتصادی و …) تدابیر مختلفی اتخاذ نمود، که از جمله مهم ترین و فراگیرترین این تدابیر مجموعه سیاستهای رفاهی و توزیعی است که در قالب تأمین اجتماعی در کشور اجرا شده است.
1-4) سیاستهای رفاهی و تأمین اجتماعی در کشور
تحقق عدالت اجتماعی، تعدیل نابرابری درآمد و به طور کلی توزیع عادلانه تر برونیهای مثبت رشد و توسعه اقتصادی کشور در بین آحاد مردم، به ویژه خانوادههای دهکهای پایین درآمدی، از اهداف مهم برنامههای اقتصادی دولت و آرمانهای انقلاب بوده است. بدون تردید تحقق این اهداف و بهبود شرایط زندگی مردم، در گرو رشد اقتصادی کشور، توانمند ساختن نیروی انسانی و مولد بودن افراد جامعه میباشد. لیکن در هر حال، همواره گروهی از مردم هستند که نیازمند حمایتهای دولت میباشند. حمایتهایی که بتواند برونیهای منفی سیاستهای اقتصادی را برای آنها تخفیف دهد. بر این اساس دولت مجموعه اقدامات و تدابیر رفاهی را در قالب سیاستهای تأمین اجتماعی جهت حمایت از گروههای پایین درآمدی و مبارزه با فقر، انجام داده است. تأمین اجتماعی حمایتی است که جامعه در قبال پریشانی اجتماعی و اقتصادی پدید آمده به واسطه قطع یا کاهش شدید درآمد افراد ناشی از بیماری، بارداری، حوادث و بیماریهای ناشی از کار، بیکاری، از کارافتادگی، سالمندی، فوت و همچنین در قبال افزایش هزینههای درمان و نگهداری خانواده، به اعضای خود ارائه میدهد.[14] به عبارت دیگر تأمین اجتماعی یک تور امنیتی برای تعدیل و پوشش دادن مخاطرات احتمالی و برونیهای منفی بخت آزماییهای طبیعی و اجتماعی میباشد.
از رویکرد اقتصادی کارآمدترین روشهای تأمین اجتماعی جامعه، بیمههای اجتماعی خودمحور[15] و مالیاتها هستند که مستلزم اشتغال مولد در جامعه میباشد. مثلاً در صورتی که نابرابری درآمدی افزایش یابد، دولت بایستی سیاستهای توزیعی خود را از طریق افزایش نرخ مالیات ( به گونهای که انگیزهها را تخریب نکند) اعمال کند؛ به این مفهوم که از دهکهای بالای درآمدی مالیات بیشتری بگیرد (هر چند که ناکارآمدی در اتخاذ این رویکرد، منجر به سلب انگیزه، کاهش سرمایه گذاری و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی خواهد شد) و با افزایش درآمد عمومی، دولت خدمات بیشتری را به صورت کالاها و خدمات عمومی، بیمههای اجتماعی در اختیار گروههای پایین درآمدی و افراد نیازمند قرار دهد. به طور کلی سیاستهای تأمین اجتماعی در کشور به دو صورت بیمهای و حمایتی به اجرا در آمدهاند و در این ترکیب، نقش سیاستهای حمایتی بسیار پررنگتر بوده است. تفاوت این دو برنامه بیشتر در منابع مالی آنها میباشد. منابع مالی بیمههای اجتماعی از محل بیمه افراد شاغل تأمین میشود ، که نه تنها متکی به بودجه دولت نیست (و فشاری را بر بودجه دولت وارد نمیکند) بلکه مالکیت آن هم غیر دولتی است. اما برنامههای حمایتی، متکی به کمک دولت هستند و در واقع با استفاده از یارانهها و پرداختهای انتقالی، عصایی را در اختیار افراد ناتوان قرار میدهد.[16]
در یک اقتصاد سالم نقش بیمههای اجتماعی بیشتر است و در واقع سیاستهای تأمین اجتماعی روی آنها سوار میشوند تا با فراهم کردن زمینههای توانمند سازی افراد از طریق اشتغال مولد، افراد مشمول برنامههای حمایتی را نیز به نظام بیمهای هدایت کند.
1-1-4) بیمههای اجتماعی
همانگونه که ذکر گردید در یک اقتصاد سالم، افراد بایستی بر مولد بودن خود و نه اعانات و کمکهای مالی دولت متکی باشند. تأمین اجتماعی افراد بر اساس بیمههای اجتماعی چنین کارکردی دارد. نظام تأمین اجتماعی بیمهای، مکانیسمی است که از طریق آن نااطمینانی و ریسک احتمالی آینده کاهش مییابد. این برنامه برای قشر فعال و صاحب درآمد جامعه یک تور ایمنی ایجاد میکند تا آنان با اطمینان از وجود این تور ایمنی و بدون دغدغه به فعالیت بپردازند؛ یعنی سعی میشود تا افراد از حوادث احتمالی و غیر مترقبهای چون بیکاری و از کار افتادگی و حوادث مطمئنی چون بازنشستگی و پیری تأمین شوند و در این مواقع آسیب نبینند.[17] از آنجا که تأمین اجتماعی مبتنی بر استراتژی بیمههای اجتماعی، عمدتاً بر سرمایه گذاری وجوه حاصل از حق بیمه در زمان اشتغال بیمه شدگان استوار است، این امر باعث میشود که با فعال شدن بخش عظیمی از پسانداز اجباری افراد، جامعه در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد.[18]
اکنون در بخش بیمهای کشور، سازمان تأمین اجتماعی (به عنوان بزرگترین تشکیلات بیمهای کشور که بازنشستگان، بازماندگان، از کار افتادگان و مستمری بگیران را تحت پوشش قرار میدهد)، سازمان بازنشستگی کل کشور و سازمان بیمه خدمات درمانی به فعالیت تأمین اجتماعی میپردازند. شواهد آماری نشان میدهند که علاوه بر خدمات امداد و نجات و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی حدود 5/55 میلیون نفر از جمعیت کشور در سال 1377 تحت پوشش بیمه خدمات درمانی قرار داشته و بیش از 30 میلیون نفر مشمول خدمات و مزایای بیمه اجتماعی بوده و حدود 6/5 میلیون نفر از حمایت مالی دولت برخوردار شدهاند. منابع مالی اختصاص یافته به تأمین اجتماعی در این سال 15413 میلیارد ریال بوده که 11425 میلیارد ریال آن به بخش بیمههای اجتماعی و حدود 14 هزار میلیارد ریال نیز به حمایت از اقشار آسیب پذیر و گروههای خاص اجتماعی اختصاص داشته است.[19] همچنین بودجه امور اجتماعی در سال 1380 برابر 77 میلیارد و 115 میلیون ریال (4/48 درصد بودجه کل کشور) است که 72/34 درصد آن (26 میلیارد و 775 میلیون ریال) به تأمین اجتماعی و بهزیستی اختصاص دارد، که از این رقم نیز 1/67 درصد امور بیمهای است. در امور غیر بیمهای تأمین اجتماعی کشور در این سال، به حمایت خانواده(89/6 درصد) و حمایت از زنان و کودکان بی سرپرست (16/4درصد) توجه بیشتری شده است.
2-1-4) یارانهها
یارانه ها یکی از روشهای اجرایی سیاستهای توزیعی و حمایتی دولت هستند. از رویکرد اقتصادی هدف از سیاستهای حمایتی دولت در قالب یارانه، افزایش درآمد و قدرت خرید افراد و خانوادههای کم درآمد است تا از این طریق، دامنه انتخاب آنان افزایش پیدا کند و در سطح رفاه بالاتری قرار بگیرند. ارائه یارانهها میتواند به صورت نقدی، کوپن و یا به صورت غیرمستقیم و تعیین قیمت کالاها و خدمات، به میزانی کم تر از قیمت واقعی آن (نظام قیمت گذاری) صورت بگیرد. هر یک از این روشها مزایای خاص خود را دارد. مثلاً انتقال نقدی، در مجموع، میتواند رفاه فرد را به علت گسترش دامنه انتخاب و آزادی او، افزایش دهد. اما در شرایط تورمی شدید و وجود فایدههای خارجی در کالاهای مورد نظر، کمک جنسی مطمئن تر بوده و رفاه جامعه را بیشتر افزایش میدهد.[20]
شکر، گندم، روغن خوراکی، شیر، پنیر، برنج، کود شیمیایی و … از جمله کالاهایی هستند که در کشور به آنها یارانه تعلق میگیرد. شواهد آماری نشان میدهد که مقدار یارانه کالاهای اساسی و کود شیمیایی در بودجه دولت، برای مثال، در سالهای 1375 تا 1378 به ترتیب برابر 6/5، 1/5،7/6 و 5/7 هزار میلیارد ریال بوده است. همچنین میزان کمکهای در نظر گرفته شده دولت در طول سالهای برنامه سوم به خانوادههای کم درآمد و آسیب پذیر به ترتیب برابر 2760 میلیارد ریال (برای سال 79)، 3550 (سال 80)، 4950 (سال 81)، 6220 (سال82) و 9680 میلیارد ریال در سال 1383 میباشند.
هر چند که سالیانه حجم عظیمی از درآمدهای کشور در قالب سیاستهای حمایتی یارانهای میباشد، ولی شواهد آماری نشان میدهند که این منابع اقتصادی، به دلایلی چون ناکارآمدی در تخصیص آنها، در مجاری اصلی شان هدایت نشده و خانوادههای دهکهای پایین درآمدی به عنوان محق ترین گروههای درآمدی جهت اجرای سیاستهای حمایتی، از این منابع کمتر بهرهمند شدهاند و بهرهمندی خانوادههای بالا درآمدی بسیار بیشتر بوده است. در جدول برای نمونه سهم دو دهک پایین و بالا درآمدی از این یارانه، به تفکیک آورده شده است:
جدول 2- سهم دهکهای منتخب درآمدی از یارانهها به درصد در سال 1375
نان دارو نفت سفید بنزین گروه درآمدی
2/6 8/3 4/4 3/1 دهک اول
4/8 8/6 7/6 1/2 دهک دوم
8/11 9/12 7/12 18 دهک سوم
5/12 5/17 1/16 8/41 دهک چهارم
لازم به ذکر است که یارانهها در بهبود توزیع درآمد عملکرد خوبی نداشتهاند؛ به این مفهوم که چنین سیاستهای حمایتی نه تنها به گسترش نابرابری در بهره مندی گروههای درآمدی از یارانه منجر شده است، بلکه با تحریک و تشویق فعالیتهای فرصت طلبانهای چون رانت جویی، تنگناهایی را پیش روی توسعه اقتصادی کشور قرار دادهاند. از اینرو تجدید نظر در ساختار و شیوه توزیع آنها برای جهت گیری به نفع گروهها و دهکهای پایین درآمدی به عنوان یک ضرورت احساس میشود.
5- جمع بندی و نتیجه گیری
خانواده را ضربه گیر مهم جامعه نامیدهاند. شواهد آماری و واقعیتهای اجتماعی کشور نشان میدهد که طی دو دهه اخیر این ضربه گیر نیز ضربههای زیادی را تحمل کرده و تغییراتی چون کاهش بعد خانوار، کاهش نرخ باروری، هستهای شدن خانواده و . . . را در ساختارش شاهد بوده است. از بین عوامل متعدد تأثیر گذار بر ساختار خانواده، سیاستهای اقتصادی را میتوان نام برد که از طریق پدیدهایی چون بیکاری، رکود اقتصادی، تورم، پایین آوردن قدرت خرید کالا و درآمد و بالا بردن هزینههای زندگی و … شدیداً خانواده را تحت تاثیر قرار داده است. شواهد آماری نشان میدهد که قدرت خرید خانوادهها بسیار پایین است و درصد وسیعی از آنها زیر خط فقر بسر میبرند. «برنارد شاو» فقر را بزرگترین مصیبتها و بدترین جنایات میداند. گزارههایی از این دست در متون دینی نیز یافت میشوند؛ گزارههایی چون وقتی «فقر از یک در وارد شود، ایمان از در دیگر خارج میشود» و نیز «فقر همسایة دیوار به دیوار کفر است» به وضوح پیامدهای منفی فقر و پدیدههایی چون بیکاری، تورم و … (که به فقر میانجامد) را بر کنشهای افراد و جامعه گوشزد میکند؛ به این مفهوم که بیکاری، فقر، تورم و کاهش قدرت خرید متعاقب سیاستهای اقتصادی نادرست، که ریسک تأمین یک زندگی معقول را شدیداً افزایش میدهد، تمام کنشها و حتی باورداشتهای افراد را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را ناگزیر از پیدا کردن بدیلهای برای حفظ سطح حداقلی از زندگی میکند؛ دزدی، کلاهبرداری، جرم و جنایت در راستای تحصیل درآمد میتوانند در زمره این بدیلهایی باشند. همچنین امنیت شغلی شکننده (در شرایط نابسامان اقتصادی)، نااطمینانی نسبت به استمرار جریان درآمد و به طور کلی ضریب پایین امنیت اجتماعی، بطور مثال میتواند افراد را از ورود به بازی ازدواج باز دارد و نیز زمینه گسست خانواده را فراهم آورد؛ زیرا در این شرایط هزینة فرصت و مخاطرات تشکیل خانواده شدیداً افزایش مییابد. بالا رفتن سن ازدواج و تأخیر در تشکیل خانواده (که اخیراً در شهرها، به ویژه شهرهای بزرگی چون تهران خیلی شایع شده است) گذشته از مخاطرات اجتماعی آن، میزان خشنودی و رضایت از زندگی افراد را ـ به ویژه در بین دختران که از یک دوره سنی بحرانی برای ازدواج برخوردارندـ کاهش میدهد؛ بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که افراد متاهل خود را خوشبخت تر از افراد مجرد احساس میکنند. بالا رفتن سن دختران، دامنه انتخاب و آزادی عمل آنها را در ازدواج کاهش میدهد و رفاه آنها را شدیداً پایین میآورد.
به دنبال تغییر و تحولات ساختار خانواده و کارویژههای آن و نابهنجاریهای ایجاد شده متعاقب آن و نیز با عطف به اهمیت نهاد خانواده در نظام اسلامی و نقش آن در سازندگی و تعالی افراد و تقویت ارزشهای اسلامی و دینی آنها، دولت درصدد برآمد تا با اتخاذ سیاستهای تأمین اجتماعی، استحکام خانواده را تأمین کند، ولی همان گونه که ذکر شد مطابق واقعیتهای اجتماعی این سیاستها کمتر توانستهاند مؤثر واقع شوند. در هر حال خانواده به عنوان یک نهاد، برونیهای مثبت زیادی برای اقتصاد در بردارد؛ کاهش هزینههای مبادله، کاهش سواری مجانی و رانت جویی، تشکیل سرمایه انسانی و اجتماعی لازم برای رشد و توسعه اقتصادی، تنظیم باروری و بارتکفل و رفع بسیاری از تنگناهای جمعی از جملة این موارد هستند. لذا تحلیل رفتن خانواده و تهدید کارویژههای کارآمد آن، هزینههای اجتماعی زیادی را به دنبال خواهد داشت. از رویکرد اقتصادی، پویایی هر سیستمی در گرو داشتن اجزاء اختلالی در آن میباشد. شیوع برخی اختلالات و نابهنجاریها در نهاد خانواده را میتوان به حساب همین اجزاء اختلال گذاشت؛ که چه بسا مایه پوپایی نهاد خانواده است. اما اگر دامنه این اجزاء اختلال و ضریب معناداری آنها افزایش یابد، بدون تردید احتمال گسست خانواده و گسترش آسیبهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. در خانواده ایرانی مکانیسمهای (دینی، فرهنگی، اخلاقی و ملی) کارآمدی وجود دارد که میتواند نقش ضربه گیری خانواده را پررنگ تر کند و عوارض و اختلالات ناشی از پیشرفت در تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی و نیز سیل تازگی و تجدد را تعدیل و خانواده را استحکام بخشد. بدون تردید این مکانیسمها در صورت تأمین رفاه افراد از طریق اشتغال مولد و اطمینان خاطر آنها از پایداری و پویایی جریان درآمدها و استاندارد زندگی متعاقب آن، مؤثر واقع خواهد شد، که این امر نیز میسر نخواهد شد جز در سایة اقتصادی کارآمد و مسئول (به لحاظ اجتماعی) که در آن بخش خصوصی بیشترین نقش را داشته باشد.
پی نوشتها:
[1] - اولین گزارش ملی توسعه، 1378، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، ص211.
[2] - سیف، احمد، مقدمهای بر اقتصاد سیاسی، 1376، نشر نی، صص 76-63.
[3] - پوریان، حیدر، ضرورت رعایت انضباط پولی در برنامه ریزی و اجرای آن در اقتصاد ایران، مجموعه مباحث و مقالات اولین همایش تدوین برنامه سوم توسعه کشور، جلد دوم، 1377، ص 227
[4] - اولین گزارش ملی توسعه، پیشین، ص212.
[5] - اقتصاد ایران، سال اول، شماره یک، مهرماه 1377، ص3.
[6] ـ نیلی، مسعود و فرح بخش، علی، ارتباط رشد اقتصادی و توزیع درآمد، مجموعه مباحث و مقالات اولین همایش تدوین برنامه سوم توسعه کشور، جلد سوم، 1377، سازمان برنامه و بودجه، صص 51-17.
[7] - گزارش اقتصادی سال 1378، سازمان برنامه و بودجه، ص 203.
[8]- تافلر، الوین، شوک آینده، ترجمه حشمت الله کامرانی، 1373، نشر مترجم، ص 239.
[9] - Aguirre , Maria s , “Family, economics and the information society’’ , International Journal of social economics, 2001, Vol 28, No. 3, PP 225 – 247.
[10] - اولین گزارش ملی توسعه، پیشین، ص60.
[11] - اقتصاد ایران، سال سوم، شماره 23، 1379، صص 8-7.
12- Becker, Gary s. And Kevin M.Murphy , “social economics, market behavior in a social enviroment” 2000, harvard University press, P. 154.
13-Aguirre , Ibid.
[14] - کرباسیان، مهدی، نقش تأمین اجتماعی در فقر زدایی، مجموعه مقالات گردهمایی بررسی مسأله فقر و فقر زدایی، 1375، جلد اول، ص255.
15- Self - Related
[16]- کریمی، مظفر، «همپوشانیها باید از بین برود، خلاءها پر شود»، اقتصاد ایران، شماره 31، شهریور 1380، ص 18.
[17] - همان
[18] - کرباسیان ، مهدی، پیشین، ص 261.
[19] - سند برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سازمان برنامه و بودجه، جلد اول، 1378، ص100.
[20] - پژویان، جمشید، تأمین اجتماعی، مجموعه مباحث و مقالات اولین همایش تدوین برنامه سوم توسعه کشور، 1377، جلد سوم، سازمان برنامه و بودجه، ص91.
* آمارهای به کار رفته در این مقاله از مجلهها و منابع آماری معتبر سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، مرکز آمار ایران، گزارشهای اقتصادی منتشر شده توسط دفتر اقتصاد کلان سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و نیز مجله اقتصاد ایران اخذ شدهاند.