تأثیر سیاستهای اقتصادی دولت پس از انقلاب بر خانواده
آرشیو
چکیده
قسمت اول : نهاد خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی با تمام اجزاء نظام جامعه، از جمله اقتصاد رابطه متقابل دارد، بدین معنا که هرگونه عملکرد مثبت و منفی خانواده بر اقتصاد تأثیر گذار میباشد و از سوی دیگر هر اختلال و آسیبی در سیستم اقتصادی جامعه ناشی از اتخاذ سیاستها و رویه های نامناسب اقتصادی، می تواند بطور مستقیم و غیر مستقیم کارویژه های خانواده را مختل نماید و برکنشها و حتی باورداشتهای اعضای خانواده آثار سوئی بر جای گذارد.متن
نهاد خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی با تمام اجزاء نظام جامعه، از جمله اقتصاد رابطه متقابل دارد، بدین معنا که هرگونه عملکرد مثبت و منفی خانواده بر اقتصاد تأثیر گذار میباشد و از سوی دیگر هر اختلال و آسیبی در سیستم اقتصادی جامعه ناشی از اتخاذ سیاستها و رویه های نامناسب اقتصادی، می تواند بطور مستقیم و غیر مستقیم کارویژه های خانواده را مختل نماید و برکنشها و حتی باورداشتهای اعضای خانواده آثار سوئی بر جای گذارد.
از جمله مهمترین اهداف و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی ایران، کاهش فقر و تعدیل نابرابری درآمد و به طور کلی بسط و تحقق عدالت اجتماعی بوده و دولت و متولیان امر همواره در صدد برآمده اند تا با تدوین مجموعه ای از سیاستهای اقتصادی و بهرهگیری از مکانیسمهای اقتصادی این اهداف و آرمانها را به فعلیت درآورند. در راستای تحقق چنین اهدافی، بعد از گذشت یک دهه از پیروزی انقلاب اسلامی (البته یک دهه حرکت بدون برنامه) اولین برنامه توسعه اقتصادی ـ اجتماعی کشور در سال 1367 برای مدت پنج سال تدوین و به عنوان استراتژی توسعة کشور در طی دوره پنجساله 72- 1368 در دستور کار دولت وقت قرار گرفت. اکنون بعد از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب اسلامی، اقتصاد کشور دو برنامهی توسعه ملی و نیز سری طرحهای اقتصادی چون طرح ساماندهی اقتصادی دولت اخیر را پشت سر گذاشته و در مراحل اولیة اجرای برنامة سوم توسعه قرار دارد.
وقوع حوادث مترقبه و غیر مترقبه ای چون جنگ تحمیلی، تحریمهای اقتصادی، تنشهای داخلی، زلزله و. . . ، از یک طرف و نیز نارساییهای موجود در ابزارهای بکار گرفته شده در اجرای سیاستهای مذکور، عدم سازگاری و تناسب و گاه تناقض بین اهداف متعدد، عدم تناسب بین ابزارها و اهداف، نارساییهای موجود در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و عدم توجه به پیوندهای بین توسعه سیاسی و اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی، باعث شده تا برنامههای توسعه و سیاستهای اقتصادی آن چنان که مورد انتظار بود، اجرا نشوند و سمت و سوی پیامدها و دستاوردهای آنها در راستای تحقق آرمانها و اهداف تعیین شده نباشند و در قالب پدیدههای منفی چون تورم، بیکاری، کاهش قدرت خرید مردم، بدتر شدن توزیع درآمد و کاهش رفاه بسیاری از مردم بر جامعه سرشکن شوند. این پدیدههای نامطلوب اقتصادی ـ اجتماعی نیز هر کدام به طور مستقیم یا غیر مستقیم با متأثر کردن بازار عوامل تولید، بازار کالاها و خدمات، بخشهای مختلف اقتصادی و شاغلان آن بخشها، به درون خانهها رخنه نمود و با تحت تأثیر قرار دادن هزینه زندگی، استاندارد زندگی افراد و به تعبیری هزینههای فرصت نسبی زمان برای افراد، ساختار خانواده را متأثر کرده، تغییراتی را در ابعاد خانواده، باروری، ازدواج و به طور کلی کارکردهای خانواده به وجود آورده و بعضاً آسیبهای اجتماعی را دامن زده است.
شواهد موجود در جامعه حاکی از این واقعیت است که در طی یکی دو دهة اخیر (بعد از انقلاب اسلامی) ساختار خانواده در کشور دستخوش تحولاتی شده، بسیاری از کارویژههای سنتی خانواده کم رنگ گردیده و تنشهای زیادی در روابط خانوادگی بوجود آمده است، به حدی که خانواده به عنوان ضربه گیر مهم جامعه، در معرض ضربههای بسیاری قرار گرفته است. هر چند که بخش اعظم ضربههای وارد شده بر خانواده را میتوان به سیل تازگی و تجدد، تنوع و کثرت جامعة امروز و نیز نوعی همگرایی در کنشهای فرهنگی ناشی از تحولات تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی نسبت داد، لکن سیاستهای اقتصادی دولت در مواجهه با این سیل تازگی و تجدد نیز می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم کارکردها و ساختار خانواده را تحت تأثیر قرار دهد، هر چند نمی توان مشخص کرد آیا تغییرات ایجاد شده در روابط و ساختار خانواده به واسطة سیاستهای اقتصادی دولت بوده و یا عوامل غیر اقتصادی مؤثر بوده است. اما می توان اذعان نمود که خانواده و اقتصاد، از طریق مکانیسمهایی بر یکدیگر تأثیر می گذارند.
1ـ نهاد خانواده و مکانیسم های تأثیر گذار بر اقتصاد
از رویکرد اقتصادی، نهادها[1] قواعد بازی در جامعهاند؛ به عبارتی سنجیده تر قیودی هستند که از جانب نوع بشر وضع شده اند تا روابط متقابل انسانها را با یکدیگر شکل دهند. در نتیجه نهادها سبب ساختارمند شدن انگیزههای نهفته در مبادلات بشری میشوند، خواه این مبادلات سیاسی و یا اقتصادی باشند.[2]از این رو نهادها کنشهای افراد را پیش بینی پذیر نموده و با در اختیار نهادن ساختارهایی برای زندگی در جامعه، عدم اطمینان را کاهش داده و امنیت فعالیتهای اقتصادی را افزایش میدهند.
نهادها میتوانند رسمی یا غیر رسمی باشند، ایجاد شوند و یا این که به مرور زمان و در طی یک دوره زمانی طولانی شکل بگیرند. همچنین نهادها، یکسری کارکردهای بنیادی معین و مشترکی دارند، از جمله الگوی رفتار اجتماعی شایسته ای را در موقعیتهای گوناگون در اختیار فرد میگذارند و از طریق فرآیند اجتماعی شدن، شیوههای رفتار شایسته و ناشایسته را به افراد نشان می دهند.[3]
خانواده به عنوان یکی از قدیمی ترین نهادها علاوه بر کارویژههای عمومی نهادها، مانند هر نهاد دیگری، یکسری کارویژههای خاص دارد: 1) تنظیم رفتار جنسی، 2) تولید مثل، 3) مراقبت و حمایت از فرزندان و سالمندان، 4) اجتماعی کردن کودکان، 5) تثبیت جایگاه اجتماعی و منزلت افراد از طریق وراثت و 6) تأمین امنیت اقتصادی برای اعضای خانواده به عنوان واحد بنیادی تولید اقتصادی و مصرف. [4]
نهاد خانواده میتواند از طریق مکانیسمهایی (که متعاقباً به اختصار خواهند آمد) هزینههای تعاملات اجتماعی و اقتصادی کنشهای افراد را تعدیل و حتی حذف کند و عملکرد اقتصاد را بهبود بخشد و در جهت کاهش هزینههای اقتصادی کنشهای افراد عمل کند. مثلاً نهاد خانواده می تواند هزینههای هنگفتی را که هر سال دولت برای اجرای قوانین و مقررات و جلوگیری از تخلفات و ناملایمات اجتماعی صرف میکند، کاهش دهد.
از منظر اقتصادی، دولت، قانون، دستگاه قضایی و پلیس فقط برای پیشگیری و مقابله با برخی خلافکاریهای فاحش کارایی دارند و منابعی که صرف انجام چنین اموری می شوند، به خودی خود ارزشی بازاری را تولید نمی کنند؛ لذا جزء اتلاف منابع قلمداد شده و از رفاه اجتماعی افراد خواهند کاست، در حالی که این منابع می توانستند در مجاری مولدتری در جهت رفاه بیشتر افراد جامعه بکار گرفته شوند. حال اگر بخش اعظم قوانین و مقررات توسط مردم به طور طبیعی و با توجه به پیشینه و سوابق خانوادگی رعایت شود، نیازی به صرف این هزینهها نخواهد بود. در غیر این صورت بایستی تمام توان اقتصادی جامعه صرف پرورش پلیس شود.
نهاد خانواده می تواند در تربیت افراد برای رعایت قوانین و مقررات و جلوگیری از تخلفات نقش بسیار کارآمدی داشته باشد. در واقع نطفه بسیاری از رفتارهای اجتماعی در دوران کودکی و در خانواده بسته می شود؛ احترام به قانون، رعایت حقوق دیگران، رعایت آیینها، عزت نفس و خودباوری، خلاقیت و نوآوری، همگی کنشهایی هستند که عملکرد اقتصاد را بهبود میبخشند و خانواده می تواند آنها را تقویت یا تضعیف نماید. از سوی دیگر جامعه، مجموعهای از چهار راههای اقتصادی است که افراد درصددند در راستای منافع خویش از آنها گذر کنند. در صورت فقدان عقلانیت هنجاری و عدم انعقاد یافتگی آن، عقلانیت ابزاری افراد به صورت بسیار ناکارآمد نمود پیدا میکند و همه آحاد جامعه در این چهار راه گیر خواهند کرد. نهاد خانواده می تواند رفتارهای مبتنی برعقلانیت هنجاری افراد را در جامعه شکل داده و تقویت کند. نهاد خانواده همچنین می تواند به نحو بسیار کارآمدی، عقلانیت معناداری و فلسفی افراد را توجیه و تحریک کند و کارآمدی آنها را در زندگی اجتماعی و ورود به بازیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شدیداً تحت تأثیر قرار دهد. مکانیسمهای دیگری نیز وجود دارند که خانواده از طریق آنها هزینههای اقتصادی فعالیتها را کاهش می دهد و بر عملکرد اقتصاد تأثیر می گذارد: فراهم آوردن سرمایه اجتماعی[5] لازم برای رشد و توسعه اقتصادی، کاهش هزینههای معاملاتی،[6] کاهش سواری مجانی[7] و رانت جویی[8] و حل بسیاری از تنگناهای موجود در کنش جمعی از جمله معمای زندانی[9] از این جملهاند.
1-1) نهاد خانواده و هزینههای مبادله
بدون تردید یکی از موانع توسعه اقتصادی در ایران وجود هزینههای بسیار هنگفت مبادله در شکل گیری فعالیتهای اقتصادی است. هزینههای مبادله، هزینههایی هستند که در روابط تولیدی وارد نمی شوند، اما بر اقتصاد تحمیل میشوند. به عبارت دیگر هزینه های مبادله، هزینههای کسب اطلاعات برای حصول اطمینان در مبادله هستند؛ برای مثال، اطمینان از اینکه آیا اتومبیلی که خریداری می کنیم ویژگیهای مورد نظر ما را (به لحاظ رنگ، شکل، سرعت، مصرف بنزین، عمر مفید و . . . .) دارد؟ آیا ارزش آنچه دریافت کرده ایم با ارزش پول پرداختی برابر است؟ کسب اطلاعات در مورد شدت و ضعف تک تک صفات و خصوصیات کالا یا خدمت مبادله شده، مستلزم صرف منابع کمیاب اقتصادی و در نتیجه تحمیل هزینههای اضافی بر هزینه تبدیل[10] می باشد، که هزینه تولید را بالا میبرد.[11]عدم تقارن و ناقص بودن اطلاعات در بازار و اقتصاد کشور و نیز عقب ماندگی تکنولوژی نهادی و حقوقی در کشور باعث شده که حجم این هزینهها بسیار زیاد باشد. لذا هزینههای مبادله، هزینههایی هستند که به واسطة عدم اجرای قواعد و مقررات، فقدان شفافیت در معاملات اقتصادی، عدم اعتماد و اطمینان متقابل مبادله کنندهها، پشت پا زدن به قراردادها، روحیه متقلبانه و کلاهبرداری در تعاملات اقتصادی و عدول از توافقات رسمی یا ضمنی نوشته شده و یا نانوشته در مبادلات و تعاملات اقتصادی، بر اقتصاد تحمیل می شوند و در نهایت با تحلیل بردن عملکرد اقتصاد باعث کاهش رفاه اجتماعی خواهند شد. نهاد خانواده می تواند با فراهم آوردن محدودیتهای غیر رسمی و نانوشته دامنه کسب اطلاعات را کم کند و نقش کارایی در اجرای قراردادهای پر هزینه داشته باشد. خانواده می تواند هنجارهایی را در افراد تقویت و تعبیه کند که نارساییهای کنشها و تعاملات اقتصادی ـ اجتماعی افراد را تعدیل و با تقویت نهادهای[12] اخلاقی و انسانی، کنشهای بسامانی را در افراد ایجاد کند، به گونه ای که صداقت، اعتماد و درستکاری در کلیه تعاملات و مبادلات افراد جاری شود. بدون شک خانواده می تواند با درونی کردن[13]چنین هنجارهای رفتاری به داخل باورداشتها و رجحانهای افراد در بسیاری از هزینههای لازم برای کسب اطلاعات، کنترل و مورد مداقه قرار دادن بسیاری از رفتارهای خصوصی هزینه بر در مبادلات و نیز اجرا و جلوگیری از عدول افراد از قراردادها صرفه جویی کند و به توسعه اقتصادی کشور و رفاه اجتماعی کمک نماید.
2-1) نهاد خانواده و سواری مجانی
سواری مجانی یکی از پدیدههایی است که می تواند در تصمیم گیریهای کنش های جمعی که منافع حاصل از آنها غیر قابل تقسیماند، اتفاق بیفتد. در واقع سواری مجانی به مفهوم بهره برداریهای انفرادی در کنشهای جمعی است که منافع مشترکی را ایجاد می کند، ولی هزینههای آن غیر قابل تقسیم است؛ یعنی برخی افراد از هزینه سایر افراد جامعه منتفع شده و مزیتی را کسب خواهند کرد که بابت آن پرداختی نداشتهاند. شیوع این پدیده در مورد کالاها و خدمات عمومی خیلی فراگیر است. موقعی که منافع حاصل از کالاها و خدمات عمومی غیر قابل تقسیماند و نمی توان افراد را از مصرف آنها مستثنی کرد، همواره این انگیزه در افراد وجود خواهد داشت که از سهم هزینه ای که در تولید این منافع موثر می باشد، سرباز زنند. مثلاً امنیت کلیه افراد یک کشور، صرفنظر از پرداخت یا عدم پرداخت مالیات (جهت تأمین مخارج دولت در ارائه کالاها و خدمات عمومی) تأمین خواهد شد. در پدیدة سواری مجانی افراد از سهم هزینههایشان در تولید کالاها و خدماتی که منافع مشترک ایجاد می کنند (محیط زیست، امنیت، پارکها، جادهها و . . . ) سرباز می زنند، بنابراین در بلند مدت منافعی نیز ایجاد نخواهد شد و این پدیده باعث می شود که این گونه کالاها و خدمات کمتر از حد ارائه شوند و جامعه در وضعیت بدتری قرار گیرد. با این توصیف و با توجه به کارویژههای نهاد خانواده می توان اظهار داشت که خانواده می تواند به عنوان مکانیسمی در تعدیل پدیدة سواری مجانی و نیز پدیدههای دیگری چون رانت جویی بسیار کارآمد باشد؛ به این مفهوم که خانواده می تواند عادات و کنشهایی چون دیگرخواهی،[14]برابری خواهی،[15]خوش بینی نسبت به رفتار همنوعان را در افراد ایجاد کند تا کنشی را انتخاب نمایند که سایر افراد نیز آن کنش را انتخاب خواهند کرد. چنین رویکردی نه تنها موجب ارائه و عرضه بیشتر کالاها و خدمات عمومی و نیز جلوگیری از پدیدههایی چون آلودگی هوا، گرم شدن کره زمین، تخریب محیط زیست می شود، بلکه به نوبه خود به رفاه بیشتر جامعه خواهد انجامید و عملکرد اقتصاد را نیز تحت تأثیر قرار داده و به توسعه اقتصادی کشور کمک خواهد کرد.
3-1) نهاد خانواده و معمای زندانی
اقتصاد بازار آزاد مدعی است که دنبال کردن نفع فردی به خیر جمعی[16]منتهی می شود: یعنی منافع حاصل از مبادله مشترکی که توسط دست نامرئی هدایت شده باشد، به ابزارهای بی بدیل سازمان اجتماعی مانند خانواده، عادات، هنجارها می چربد. اما معمای زندانی (که از تئوریهای کنش جمعی[17] است) نشان می دهد دنبال کردن نفع فردی لزوماً به نفع و خیر همگان منجر نخواهد شد و چه بسا دنبال کردن منافع عقلایی توسط افراد برای کل جامعه غیر معقول باشد.[18]معمای زندانی از یک طرف بیانگر مسائلی است که از دنبال کردن نفع شخصی ایجاد می شوند و از طرف دیگر نیاز به نهادهایی چون خانواده و نیز قواعد و هنجارهای همکاری بین اعضای جامعه را خاطر نشان می کند. بر اساس معمای زندانی گزینه همکاری در کنشهای جمعی کارآمدترین و بهترین گزینه انتخاب است و این همکاری بدون سابقه خانوادگی، هنجارها، عادات و ارزشهایی که نهاد خانواده می تواند آنها را تولید کند، میسر نخواهد شد.[19]معمای زندانی گوشزد می کند که تخطی کردن از هنجارها و قواعد کنشهای جمعی، همه افراد جامعه را در وضعیت بدتری قرار میدهد؛ به عبارت دیگر هر چند ممکن است افراد به طور انفرادی منافعی در رعایت نکردن هنجارها، عادات و قواعد نانوشته در کنشهای جمعی داشته باشند، ولی در کل این رفتار ممکن است به زیان فرد تمام شود. خانواده می تواند در تعدیل این خود زیانی[20] و آن افزایش رفاه کل جامعه، بسیار مؤثر و کارآمد باشد.
4-1) نهاد خانواده و سرمایه اجتماعی
یکی از مکانیسمهای مهمی که نهاد خانواده از طریق آن بر اقتصاد تأثیر می گذارد، انباشت سرمایه اجتماعی لازم برای رشد و توسعه اقتصادی کشور است. از رویکرد اقتصادی، انباشت سرمایه مهم ترین عامل ثروت ملی (توسعه اقتصادی) می باشد. بوردیو[21]خاطر نشان می کند که سرمایه اجتماعی می تواند به سه صورت اساسی وجود داشته باشد: 1)سرمایه اقتصادی؛ 2) سرمایه فرهنگی؛3)سرمایه اجتماعی؛ البته سرمایه فرهنگی و اجتماعی در شرایطی مشخص می توانند به سرمایه اقتصادی تبدیل شوند.[22]وی سرمایه اجتماعی را منابعی میداند که دستیابی به کالاهای گروهی را فراهم میکند و در راستای تأمین سرمایه اقتصادی بکار گرفته می شود.[23] کلمن[24] نیز سرمایه اجتماعی را جنبههایی از ساختار اجتماعی می داند که هنرپیشهها در جامعه می توانند آنها را به عنوان منابعی برای دستیابی به منافع و تأمین سرمایه انسانی خود بکار برند.[25]پوتنم[26]با قیاس مفاهیم سرمایة فیزیکی و انسانی، سرمایه اجتماعی را مجموعه ای از شبکهها، هنجارها و اعتماد اجتماعی می داند که هماهنگی و همکاری برای دستیابی به منافع مشترک را تسهیل می کند و هدف آن تأمین دموکراسی و اقتصاد مولد است.[27]
از رویکرد اقتصادی، خانواده، اولین بلوک ساختمانی در تولید سرمایه انسانی و اجتماعی برای رشد و توسعه اقتصادی و افزایش رفاه اجتماعی محسوب می شود. سرمایه اجتماعی، به عنوان یکی از اجزاء سرمایه، به افراد امکان میدهد که آن را در کنشهای جمعی خود بکار گیرند و تعاملات مشترکشان را بر اساس آن تنظیم و سامان دهند. انجمنهای خیریه، شبکههای التزام مدنی، انجمنهای همسایه داری، کلوپهای ورزشی، تعاونیها، هلال احمر و . . . همگی نمونههایی از سرمایه اجتماعیاند، که اعضای جامعه را در راستای انتفاع مشترک گرد هم می آورند. خانواده سرچشمه ومنبع اصلی سرمایه اجتماعی برای جامعه مدنی و دموکراسی در یک جامعه می باشد و شالوده این سرمایه اجتماعی نیز زندگی خانوادگی است. فوکویاما[28]خانواده را مهمترین منبع سرمایه اجتماعی و عامل اصلی انباشت و انتقال آن میداند و معتقد است که جوامع و فرهنگهایی با سطوح اعتماد بالا و پایین وجود دارند؛ جوامع برخوردار از سطح اعتماد بالا درصدد افزایش و توسعه سرمایه اجتماعی و متعاقب آن رشد اقتصادی بیشتر، به ویژه در مرحله گذار به یک اقتصاد فراصنعتی می باشند. فوکویاما اعتماد را به عنوان یکی از طرق ایجاد سرمایه اجتماعی میداند و آن را به عنوان نیروی مرتبط کننده ساختارهای گریز از مرکز بازار قلمداد می کند.[29]
خانواده از طریق تعاملاتش با نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی نه تنها منابع موجود برای اعضایش را افزایش می دهد، بلکه به سرمایه اجتماعی موجود برای افزایش کالاها و خدمات عمومی کمک می کند،[30]بنابراین سرمایه اجتماعی ایجاد شده از طریق تعاملات بین خانواده و سایر هنرپیشههای جامعه، منابع خانواده و شبکههای اجتماعی را افزایش میدهد.
به طور کلی خانواده به عنوان کانونی ترین شق تولید و انباشت سرمایه اجتماعی می تواند نقش بسیار مهمی در کاهش هزینههای کنش جمعی و افزایش رشد و توسعه اقتصادی داشته باشد و با تقویت اعتماد و صداقت، ذخیره سرمایه اجتماعی را از طریق ارتباطات مدنی کارآمد و تحکیم هنجارهای متقابل افراد، افزایش دهد و زمینه را برای گسترش هماهنگی و ارتباطات کمتر هزینه بر، فراهم کند. پوتنم زندگی در جامعة دارای سرمایه اجتماعی را ساده دانسته و نارساییها و مشکلات روبه رشد کشورهای غربی را ناشی از فرسایش و تحلیل رفتن سرمایه اجتماعی، علی الخصوص منبع آن یعنی خانواده می داند.[31]
به طور کلی، خانواده می تواند علاوه بر مکانیسمهای مورد اشاره از طریق مکانیسمهای کاهش نرخ باروری، تنظیم خانواده و کاهش بار تکفل، نوع و میزان تقاضا برای کالاها و خدمات، پس انداز، عرضه نیروی کار مولد و . . . بر فرآیند رشد و توسعه اقتصادی تأثیر گذارد، بنابراین هر گونه تغییر و تحولی در ساختار خانواده به طور مستقیم یا غیر مستقیم، عرصه اقتصاد را متأثر خواهد کرد و چه بسا دربردارندة هزینههایی برای جامعه باشد. بطور مثال، شواهد آماری نشان می دهند که فروپاشی خانواده در کشورهای توسعه یافته ای چون آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلستان و سوئد منجر به افزایش هزینههای رفاهی آنها شده است؛ در سال 1996: مخارج تأمین اجتماعی، مخارج رفاهی، بهداشتی و مخارج خانواده در آمریکا 1216 میلیارد دلار، در فرانسه 345 میلیارد دلار، در انگلستان 258 میلیارد دلار و در آلمان 266 میلیارد دلار بوده است. این ارقام بزرگتر از بدهیهای خارجی هر کشور کمتر توسعه یافتهای هستند؛ مخارج تأمین اجتماعی آمریکا در سال 1996 تقریباً هفت برابر بدهیهای برزیل (بزرگترین بدهکار جهان) و بیست درصد بزرگتر از تولید ناخالص داخلی برزیل بوده است. [32]
2 ـ اقتصاد و مکانیسمهای تأثیر گذار بر نهاد خانواده
هر نوع سیاست اقتصادی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق تأثیر بر بازار عوامل تولید و اشتغال، بازار کالاها و خدمات و مخارج دولت، بر خانواده، رفاه اعضای آن و کنشهای آنها تأثیر دارد. سیاستهای اقتصادی حتی بر رضایت خاطر افراد از زندگی نیز تأثیر میگذارد؛ بررسیهای انجام شده نشان می دهند که وضعیت اشتغال افراد بیشترین تأثیر را روی احساس خوشبختی آنها دارد؛ کسانی که شغلی دارند، خود را خوشبخت تر از کسانی که بیکارند، احساس می کنند. همچنین این بررسیها نشان دادهاند که پایین بودن نرخ تورم، انسانها را شادکامتر می سازد.[33]
هر نوع سیاست و تصمیم گیری اقتصادی نوعی مبادله بستههای حقوقی است که منجر به توزیع مجدد منابع در جامعه می شود و با توجه به ساخت سیاسی ـ اقتصادی جامعه، برونیهای[34]مثبت و منفی، توزیع خواهند شد. برونیهای منفی سیاستها و تصمیمات اقتصادی، در قالب پدیدههایی چون تورم، بیکاری، کاهش قدرت خرید، کاهش رفاه، بالا رفتن هزینه زندگی و پایین آمدن استاندارد زندگی، کاهش مخارج عمومی دولت، افزایش مالیاتها بر اعضای خانواده، به ویژه در دهکهای پایین درآمدی، سرشکن می شود. این پدیدهها نیز به نوبه خود آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد، خودکشی (که به میزان زیادی از سیاستهای اقتصادی متأثر می شود) و بسیاری از ناملایمات اجتماعی چون دزدی، کلاهبرداری، جرم و خیانت و . .. را دامن میزند که علاوه بر تأثیرات منفی بر اقتصاد، خانواده را با چالشهای زیادی مواجه خواهد کرد و خانوادهها با توجه به اینکه در چه دهکهای درآمدی و در چه بخشهای اقتصادی (کشاورزی، خدمات، صنایع و . . . ) قرار داشته باشند، از این پدیدهها متأثر شده و به آنها واکنش نشان می دهند؛ به این مفهوم که سیاستهای اقتصادی بازتاب یکسانی در بخشهای مختلف اقتصادی ندارند و توزیع تأثیر آنها بر بخشها نیز نامتعادل است. بنابراین تصمیمات اقتصادی، رفاه خانوادهها را متناسب با اینکه نانآور خانواده در کدام گروه شغلی شاغل باشد، تحت تأثیر قرار می دهد. توزیع جمعیت در بخشهای اقتصادی نیز تأثیر متفاوتی از سیاستهای اقتصادی میپذیرند. همچنین ارزش افزوده هر یک از بخشهای اقتصادی بر رفاه خانوادههایی که سرپرست آنها در این بخشها هستند، تأثیر مهمی دارد.[35] سیاستهای اقتصادی همچنین خانوادهها را با توجه به اینکه نانآورشان در بخش خصوصی یا دولتی اشتغال داشته باشند، تحت تأثیر قرار می دهد. برای مثال شواهد نشان می دهند که افزایش سهم دولت در بازار اشتغال با کاهش فقر هم جهت است؛ به این مفهوم که دولت با تکیه بر درآمد نفت، حداقل رفاه لازم را برای مستخدمین خود تهیه می کند. در حالی که شاغلین بخش خصوصی به دلیل ناپایداری و نوسانات اقتصادی در این بخش و نیز فقدان تشکیلات منسجم کارگری و نبود نظامی کارا در تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری، همواره نوسانات زیادی را در اشتغال و درآمد خود شاهد بودهاند.[36] بنابراین می توان ادعا نمود خانوادههایی که نان آورشان در بخش دولتی (کارمند دولت) فعالیت می کند، از ضریب امنیت رفاهی بالاتری برخوردار بوده و یک ثبات نسبی را در رفاه شان تجربه کردهاند.
معمولاً در جریان بحرانهای اقتصادی، خانوادههای فقیر و دهکهای پایین درآمدی، بیشتر متضرر میشوند و باید برونیهای منفی سیاستهای اقتصادی را بیشتر تحمل کنند، زیرا هیچ گونه دارایی ندارند که روی آن تکیه کنند. از آنجا که در هنگام بحرانهای اقتصادی مخارج عمومی و رفاهی دولت نیز کاهش می یابد، این شکنندگی رفاهی خانوادههای فقیر مضاعف میشود؛ این خانوادهها در چنین مواقعی معمولاً رهیافت کوته نگرانهایی را اتخاذ می کنند، مثلاً بچههایشان را از مدارس بیرون می کشند و آنها را سرکار می فرستند.
تورم، از دیگر برون دادهای منفی است که قدرت خرید خانوادهها را کاهش می دهد و از این طریق امنیت اجتماعی و رفاهی آنها را به مخاطره میاندازد. تورم با تغییر در سبد مصرفی خانوادهها و نیز کاهش سهم هزینههای غیر خوراکی و خوراکی از کل هزینهها، استاندارد زندگی خانوارها را پایین می آورد. این فرآیند در خانوادههای فقیر به مراتب شدیدتر است. با تغییر در الگوی مصرفی خانوادهها و تلاش در راستای حفظ استاندارد زندگی، اعضای بیشتری از خانواده به ویژه زنان، وارد بازار کار می شوند، زیرا برای افزایش امنیت اجتماعی شان، ضروری است که تعداد نان آورهای خانواده زیاد شوند. ورود زنان به بازار کار و غیبت آنها در منزل، به مدت زیاد، منجر به بروز نارساییهایی در تدبیر و رتق و فتق امور منزل و خانه داری (مدیریت خانه) خواهد شد، که نه تنها در کمرنگ شدن بسیاری از کارویژههای زنان، علی الخصوص تربیت و ذخیره سرمایه انسانی و اجتماعی بچهها تأثیر خواهد داشت، بلکه می تواند تغییراتی را در الگوی رفتاری آنها در خانواده بوجود آورد.
پدیده بیکاری نیز می تواند امنیت اجتماعی و رفاهی خانواده را به مخاطره بیندازد و زمینه را برای بروز برخی نارساییها در خانواده فراهم کند؛ به این مفهوم که بیکاری نان آور خانواده (زن یا مرد یا هر دو) می تواند با کاهش دامنه انتخاب (متعاقب توقف جریان درآمدی) و نیز برآورده نشدن سطح توقعات اعضای خانواده که از قبل شکل گرفته، بستر مشاجرات خانوادگی و نابهنجاریهای رفتاری فرزندان را ایجاد نماید. فرزندان با توجه به سطح توقعات و انتظارت قبلی از یک طرف و توقعات ایجاد شدة فعلی (مثلاً به واسطه مقایسه سطح زندگی خود با دوستان و افراد مرفه تر) از طرف دیگر و نیز پایین بودن آستانه تحمل شان در برابر بخت آزماییهای اجتماعی (چون بیکاری)، شدیداً نسبت به توقف جریان درآمدی والدین شان و نیز دریافتی خودشان (رانتهایی که به صورت پول توجیبی از والدین شان دریافت می کنند) واکنش نشان می دهند. این واکنشها، در صورت عدم انعقاد یافتگی رفتارها و کنشهای سامانمند در افراد، ممکن است به صورت سست شدن پیوند خانوادگی، بروز مشاجرات و نارساییهای خانوادگی، ترک خانواده، روی آوردن به مواد مخدر و نیز سایر نابهنجاریهای اجتماعی چون دزدی، کلاهبرداری، جرم و جنایت و … نمود پیدا کند؛ یعنی افراد درصدد برمیآیند تا به بخت آزماییهای اجتماعی نسبت به تحمیل هزینههایی بر خود، خانواده و جامعه واکنش نشان دهند. گذشته از این پیامدها، تأخیر در ازدواج فرزندان (به دلیل پایین بودن توان مالی و بیکاری نان آوران خانواده) نیز یکی دیگر از پیامدهای پدیده بیکاری است که می تواند به آسیبها و ناملایمات اجتماعی بیانجامد.
رکود اقتصادی، تورم و بیکاری با سنگین کردن محدودیت بودجه خانواده، فرآیند مدیریت تقاضای خانواده را با چالشهایی اساسی مواجه می کند و در این راستا بیشترین فشار آن بر دوش زنان (به عنوان عاملان اصلی مدیریت تقاضای خانواده) می باشد؛ آنها بایستی در جهت استحکام خانواده و حفظ آبروی خانه، منابع (درآمد) کاهش یافته (متعاقب وقوع بخت آزمایی اجتماعی) را به طور کارآمدی بین خواستهها و نیازهای خانواده تخصیص دهند. زنان همچنین بایستی در چنین مواقعی بچهها را با خواستهای رنگارنگ شان آرام کنند، پس انداز شخصی شان را مصرف کنند، شوهران شان را تسلی دهند و حتی به دنبال یافتن منابع جدید درآمدی باشند.[37]
به طور کلی سیاستهای اقتصادی و پیامدهای متعاقب آنها می توانند با تحت تأثیر قرار دادن هزینه و درآمد خانوادهها، سبد مصرفی، قدرت خرید، آزادی انتخاب و ضریب امنیت رفاهی آنها؛ بر میزان بار تکفل، هسته ای یا گسترده بودن خانواده، میزان باروری و بعد خانواده و به طور کلی ساختار خانواده تأثیر بگذارند؛ برای مثال بیکاری، رکود اقتصادی و تورم با کاهش رفاه سرانه اعضای خانواده و بالا بردن قیمت نسبی زمان، هزینه فرصت کارویژههایی چون بچه داری و رسیدگی به امور سالمندان را شدیداً افزایش میدهند و میتوانند به کاهش بار تکفل، نرخ باروری و هستهای شدن خانواده (که میتوانند در حفظ قدرت خرید و سطح رفاه خانواده مؤثر واقع شوند) منجر شوند.
ادامه دارد.
پی نوشتها:
1- Institutions
2- نورث، داگلاس سی، «نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی»، ترجمة محمدرضا معینی، 1377، انتشارات سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، ص 19.
3- کوئن، بروس، «درآمدی به جامعه شناسی»، ترجمة محسن ثلاثی، زمستان 1370، نشر فرهنگ معاصر، صص 111ـ110.
4- همان، ص 114.
5- Social capital
6-Transaction costs
7- Free ridding
8-Rent seeking
9-Prisoner’s dilemma
10- Transformation cost
11- نورث، داگلاس سی، همان، ص59.
12- Inputs
13-Internalization
14- Altruism
15- Egalitarianism
16-Collective good
17- Collective action theory
18- King , Desmonds. , »The new Right; politics, Markets,citizenship« ,1987, PP.97-99,Dorsey press.
19- Becker, Grays , and Kevin M. Murphy, »social economics; Market behavior in a social environment« 2000 , Harvard university press, p . 154.
20- Self - defeating
21- Bourdieu
22- Winter, Ian , »Towards a theorised understanding of family life and social capital« , April 2000 , www . adobe . com
23- Ibid.
24- Coleman
25- Ibid.
26-Putnam
27- Putnam , Robert, and Bowling Alone, »American’s Declining social capital« , Journal of Democracy 6: 1, Jan 1995 , PP . 65- 78.
28- Fukuyama
29- Fukuyama , Francis , »Trust : the social virtues and the creation of prosperity « , ch . 2 , 1995, New York : Free press .
30- Sirianni , Carmen , and Lewis Fried land , »social capital «,www. Worldbank. Org.
31- Putnam , Robert , Ibid.
32- Aguirre , Maria s., »Family , economics and the information Society « , International Journal of Social economics , 2001 , vol. 28, No . 3, PP.225- 247.
33- مجله اقتصاد ایران، سال اول، شماره6، خرداد 1378، ص 37.
34- Externalities
35- سوری، داود، «فقر و سیاستهای کلان اقتصادی»، مجموعه مباحث و مقالات اولین همایش تدوین برنامه سوم توسعه کشور، جلد سوم، 1377، سازمان برنامه و بودجه، ص 79.
36- همان.
37- مطیع، ناهید، «با تدبیر منزل در گردونه توسعه»، مجله اقتصاد ایران، سال سوم، شماره 23، 1379، ص 19.