مرزشناسی در ازدواج موقت
آرشیو
چکیده
متن
آنچه در طول تاریخ بشر بیش از هر عاملی پیوسته اذهان بشری را به خود مشغول داشته و پایه های تفکر انسانی بر آن سامان یافته و ریشه های اعتقاد به خالق را بر روان و جان آنان استوار ساخته است؛ توجه به اصل نظام داری و روح تعادل حاکم بر هستی است.
آری کتاب زیبای هستی که بخشی از آن در منظر آدمی، و قسمت عمده آن مستور از دیدگان ظاهری است، بر اساس اصولی دقیق و نظمی عمیق با قلم قدرت و بر پایه حکمت نگارش یافته است و قانونگذار خلقت سرشت طبیعت را بر پایه قوانینی خاص بنیان نهاده، که به رغم تحولات و تطورات دائمی و حاکمیت حرکتهای گوناگون چون حرکت جوهری، یک اصول ثابت و سنن لایتغیر را بر آن حاکم ساخته است.
از جمله آن اصول که سیطره اش بر عالم طبیعت سایه افکنده «اصل زوجیت» و پیوند و ارتباط دو جنس مخالف است که حاصل آن تداوم حیات در گستره عالم خاک است. «و خلقناکم ازواجا»[1] بیان ضرورت زندگی انسان بر پایه پیوند و ازدواجی سامان یافته می باشد. لذا مطلوبیت آن یک خصصیه ذاتی و پدیده ای درونی برای آدمی است، گوئی گِل او را با میل وصول به این اصل سرشته اند و تقدیرش را بر این پایه نوشته اند؛ اینجاست که می بینیم بشر از ابتدای ورودش به عرصه خاک به این مسأله توجه نموده و مصلحان و اندیشمندان جوامع در پابرجایی و قانونمندی آن پیوسته سعی کرده اند تا بدانجا که هر زمان بشر خواسته بر خلاف آن قدم بردارد، به سقوط و انحراف افتاده، چه آن که طریق افراط را گزیده و با بی قیدی و عدم توجه به آن، آزادی در امیال را انتخاب کرده، چه آن کس که در جهت سرکوبی و مقابله با این نیاز گام برداشته است.
اصولاً بیشترین خسارت، آنگاه گریبانگیر جوامع انسانی شد که این دو دسته خواستند، نظرات افراطی و خارج از نظام فطرت و مخالف طبیعت را به اجرا در آورند.
از سویی بشر هر گاه خواسته است مشکلاتش را خارج از مجرای قانونگذاری اصیل الهی و فرانگری معتدل که از مختصات احکام دینی است حل نماید و فردیت و تمایلات نفسانی و فرونگری بر او حاکم گردیده، حاصلش جز تباهی و سقوط نبوده و ما امروز به وضوح شاهد این ناهنجاری ها و معضلات متعدد و متفاوت هستیم که از همین جا سرچشمه گرفته است.
دنیای معاصر و رویکردهای مخوف
به رغم کارآمدی ابزار و تکنیک و اصلاح ساختار بنای زندگی، کار بشر متمدن در ناحیه مبانی اخلاق و اندیشه به جایی رسیده که آخرین پدیده های صنعت و اختراعات بشری به خدمت تمایلات و هواهای نفسانی او در آمده است. اختصاص 60 الی 65 درصد از تجارت شبکه های اینترنت در سالهای 99-98 به سکس و سوء استفاده های مخرب او از این ابزار کار آمد و فرهنگ آفرین، خود گواهی بر این مدعی است.
گزارش های مخوفی که از شبکه های قاچاق زنان و دختران عرضه می گردد و روزبه روز امنیت انسانها را بیشتر در معرض تهدید و وحشت قرار می دهد و مواردی از این قبیل، که در اخبار روزمره کم نیست، شاهدی دیگر است.
خبرگزاری های کشورهای مختلف در آستانه اجلاس زنان در سال 2000 اعلام کردند که «قاچاق زنان و تأثیر مخرب بیماری ایدز بر روی زنان و دختران به مهم ترین چالش های جدید برای 180 کشور شرکت کننده در اجلاس زنان 2000 مبدل شده است».
خبرگزاری جمهوری اسلامی در خرداد 79 اینگونه گزارش می دهد:«آدرین گرماین» رئیس ائتلاف بین المللی بهداشت زنان که بر مذاکرات مربوط به تهیه سند نهایی نظارت دارد، گفت:«مساله ای که ما اکنون با آن روبرو هستیم این است که دولت ها درک کنند بروز این دو آفت (قاچاق زنان و ایدز) نشأت گرفته از تمایلات مردان برای برقراری روابط نامشروع است»[2].
در گزارشی دیگر آمده است: «کشورهای ثروتمند با موج فزایندة قاچاق انسانها روبه رو هستند و تاکنون نتوانسته و یا نخواسته اند که گروههای جنایتکار، در پس این «بردگی عصر نوین» را متوقف سازند. به گفته کارشناسان عمده انسان های قاچاق شده را زنان و دخترانی تشکیل می دهند که به اجبار به ورطه فساد و فحشا کشیده می شوند».[3] که متأسفانه بعضی از این مفاسد بین المللی اخیراً کشور ما را هم مورد تهدید قرار داده است.
در خبری دیگر این گونه آمده: شمار فزایندة مناقشات مسلحانه و خشونت های مرتبط با آن در جهان به افزایش موارد جابه جایی و موج پناه جویان اجباری که با حساب سرانگشتی 75% آنان را زنان و کودکان تشکیل می دهند، منجرشده است. در برخی از جوامع پناه جویان، زنان و کودکان حتی سهمی حدود90% را به خود اختصاص داده اند، به گزارش سازمان ملل زنان و دختران در این مناقشات نیز هدف سوء استفاده هایی از قبیل تجاوز، بردگی جنسی و خودفروشی اجباری قرار می گیرند.
از همه مضحک تر آن که چنین پیکره بیمار و بدنه فرتوت نظام اخلاقی جهان که فریاد «چه باید کرد» کارشناسان آن از هر سو بلند است، نسبت به احکام متقن و قرین با اخلاق انسانی و بهداشت جسمی و روانی که بر قوانین اسلام حاکم است، زبان به القاء شبهه و طعن و تمسخر نسبت به آن می گشایند، و حکم حساب شده اسلام را، نسبت به ازدواج موقت که در مواقع اضطراری مطرح می کند، مورد ایراد قرار می دهند. و آن را توهین به زن قلمداد می کنند و با عنوان زن کرایه ای، آن را محکوم می نمایند، و می گویند این مخالف اعلامیه حقوق بشر است. یا این که آن را از موارد تبعیض و یک قانون مردانه محسوب می نمایند و عده ای هم تحت تأثیر این القائات حتی دین اسلام را یک دین حامی منافع مردان می شمارند.
نگرانی از رویکردی دیگر
از سوی دیگر در مقابل این حرکت، امروزه ما با یک نوع تبلیغات جهت دار و القائاتی در مطبوعات و بعضی از کتب منتشره مواجهیم که این گمان را تقویت می کند که عده ای هم در داخل، بدون در نظر داشتن ابعاد و شرایط مختلف احکام اسلامی به چیزی دامن می زنند، که نتیجه آن، تأمین بخشی از اهداف غیرخودی ها است و با عمومی جلوه دادن یک حکم خاص، بدون در نظر گرفتن عوارض و مشکلات و سوء استفاده هایی که در پس یک ترویج بی مهابا و بدون برنامه ریزی و قانونمند وجود دارد، زمینه ای را ایجاد می کنند که جز ابزاری جلوه دادن حکم خدا و به تباهی کشاندن نسل آینده ساز کشور و به مخاطره افکندن امنیت و اطمینان خانواده ها و همسو سازی فلسفه احکام با تمایلات شهوانی و اغراض نفسانی نمی باشد، و حاصل آن تهی سازی فکر جوان از اندیشه پویای اجتماعی، تبدیل عرصه های علم و اندیشه، فرهنگ و ابتکار، به محیط های مبتذل؛ تبادل نگاه های غیر محجوب و عفیف به بهانه داشتن راهکار شرعی است. که در نهایت با اراده خود چراغی را در دست دزدان فراروی راه انسانیت و اخلاق قرار دادن است، تا از آن در جهت مقاصد شوم خویش بهتر بهره ببرند.
واقعاً اندکی با وجدان خود خلوت کنیم، در جامعه ای که هیچ منعی از انواع تبرج و خودنمایی و خودآرایی وجود ندارد، بلکه الگوهای سمبلیک جامعه، که در کسوت و نمود لباس ها، آرایش ها و فیلم های مفسده انگیز و یا محیط های مختلط غیر اخلاقی و ارائه انواع راهکارهای مبتذل و ضد ارزش قدم بر می دارند، متعه چاره ساز چنین جامعه ای است؟ آنان که می گویند متعه سنت رسولخدا (ص) است و باید به اجرا در آید، چرا نسبت به عملی ساختن سایر سنت های پیامبر در جامعه قدم برنمی دارند؟!! آیا در هیچ فرازی از تاریخ اسلام سراغ دارید که از سویی با شعار تسامح و تساهل واجبات خدا نادیده گرفته شود و محرمات به فراموشی سپرده گردد و فقط با اجرای یک سنت آن هم حکم اضطراری در صدد درمان عمومی جامعه برآیند. آیا این مصداق «یحرّفون الکلم عن مواضعه»[4] نیست. آیا ترغیب پیامبر (ص) و ائمه معصومین برای جوان «النکاح سنتی» بود یا «المتعه سنتی»؟!! و آیا با این نوع از تبلیغات زمینه اعراض جوان را از نکاح و ازدواج دائم بر اساس مسئولیت پذیری، فراهم نساخته ایم؟ آیا آنان که این راهبردها را فراسوی جامعه می نهد، به دغدغه ها و منع صریح ائمه(ع) نسبت به بعضی از شرایط یا بعضی از افراد، دقت نموده اند؟ آیا توجه خاص بزرگان دین را نسبت به استتار و خاص بودن «متعه» دریافته اند؟ و آیا با این نوع از سیاستگذاری ها به دست خود چیزی را دامن نمی زنند که دشمنان ما پیوسته آرزوی تحقق آن را داشته اند؟!!
مضاف بر این، جامعیت بخشیدن به یک حکم خاص و اولویت دادن به آن، عملاً اصالت بخشی به چیزی است که آن را بر نظم، قانونمندی، رشد علم و اخلاق، حفظ خانواده، سلامت نسل آینده، کرامت و حیثیت انسان و . . . . مقدم ساخته ایم، که این نوع چاره اندیشی نه به صلاح فرد و نه خانواده و جامعه است و این نوع راهکار قطعاً مطلوب شارع نیست. دقت در جرح و تعدیل متون روایی، ایجاد تناسب و تعادل، فرانگری اندیشمندانه، برنامه ریزی مناسب با توجه به زوایای جامعه شناسی و روانشناسی و حتی سیاسی این موضوع در متون اسلامی، بررسی زوایای مختلف معضلات اجتماعی و درک لازم از زمان و مکان و اتخاذ تصمیمات غیر عجولانه، نوع فرهنگ جامعه و . . . . از جمله اموری است که در طرح موضوعی چون «متعه» ما را به دقت و بررسی بیشتر و شایسته تری دعوت می کند، که با ورود در بحث این نکات روشنتر می شود.
ارزیابی متعه در متون اسلامی
در مقاله پیشین مطالبی چند را در باب ازدواج دائم و موقت، مشترکات و مختصات آن دو، جایگاه ازدواج موقت در قانون مدنی و پیشینه تاریخی ازدواج های غیر رسمی در بین بعضی از اقوام و ملل و در دنیای غرب را مورد ارزیابی قرار دادیم. در این گفتار ادامه آن را در ابوابی چون: متعه و اقسام آن در قرآن کریم،حلیت آن در زمان رسولخدا (ص) و نحوه تحریمش در دوران خلیفه دوم، آشنایی، ورود بیشتر به روایات در این باب، دقت در متون فقهی در این زمینه، علت طرح استحباب آن از سوی بزرگان دین، دلیل تحریم آن بر افراد جاهل نسبت به موضوع و حکم آن و ارزیابی نظر بعضی از اندیشمندان علوم اسلامی را مورد توجه و تحلیل قرار می دهیم.
متعه در قرآن کریم
تدبیر و غور در آیات قرآن کریم ما را به این نتیجه می رساند: لفظ متعه که عمدتاً در اصطلاح عرفی بر ازدواج موقت اطلاق شده، در لغت معانی متفاوتی دارد، که از مشتقات این کلمه در قرآن کریم این تعدد به خوبی دریافت می شود. لذا گاه به معنای منفعت و زینت زندگی دنیا آمده مانند: «متاع الحیاة الدنیا»[5]
گاه به معنای زاد و توشه وارد شده مانند «متاعاً لکم و للسیارة»[6]
گاه بهره مندی از تمامی مواهب زندگی آمده مانند: «و امم سنمتعهم ثم یمسّهم منا عذاب الیم»[7]
گاه به معنای نفقه آمده «و للمطلقات متاع بالمعروف حقاً علی المتقین»[8]
و در بعضی از موارد به معنای عطا و بخشش آمده «فمتعوهن و سرّحوهنّ سراحاً جمیلا»[9]
غیر از این معانی لغوی ما در قرآن کریم سه اصطلاح خاص در باب «متعه» داریم که به اعتبار اضافات آن و مناسبت حکم و موضوع هر کدام در جای خاصی به کار می روند.
متعه حج
اولین متعه، متعه حج می باشد، که در این باب می فرماید:« فمن تمتع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی»[10] بدین معنا که هرکس عمره را به اتمام و حج را آغاز می کند آنچه از قربانی برای او میسر است، ذبح کند. و وجه تسمیه «متعه حج» از آن جهت است که پس از عمره تمتع که قبل از حج تمتع است، حاجی از احرام خارج و محرمات احرام بر او حلال می شود و تمامی محذورات احرام از او برداشته و در این فاصله تمتعات بر او مباح می گردد و این همان چیزی است که «عمر» آن را کریه می شمارد و در اجتهادش به همراه متعه زنان آن را بر می دارد.
مرحوم علامه امینی در این باب می فرماید: «دلیل اینکه عمر از این متعه نهی کرد، این بود که او قبیح و مستهجن می دانست، مردم در حالتی به حج روی بیاورند که آب غسل به واسطه مجامعت با همسرانشان از سر و رویشان می چکد، بعد از آنکه عمره تمتع به جا آورده اند».[11]
سپس مرحوم علامه امینی در نقد این کلام این گونه می فرماید: «اما (باید توجه داشت که) خداوند سبحان بصیرتر است از خلیفه دوم و همچنین پیامبرش (ص)، زمانی که این حکم را برای مردم تشریح نمود و متعه حج را برای ابد تا روز قیامت مباح نمود که] حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه[ و ظاهر کتاب و سنت دلالت بر این امر دارد و این فعل خلیفه دوم جز استحسان مخصوص به او دلیل دیگری ندارد»[12].
و حال آنکه شریعت اسلام که بنای احکام را بر سهولت نهاده، چنین نهیی را قرار نداده و دلیل آن هم این است که اصلاً عمل مذکور از مجرای حلال و ازدواج مشروع نه تنها گناه و لغو تعریف نشده است، بلکه از جهت حفظ فرد و جامعه از مفاسد، خود منشاء مصلحت و طهارت اجتماعی است و می توان گفت: ثوابی هم که در روایات بر آن مترتب شده به جهت حفظ پاکدامنی و مصالح فردی و اجتماعی است.
مضاف بر اینکه ما در سایر عبادات هم مثل صوم می بینیم از جهت برداشتن تکلف از بندگانش می فرماید: «احلّ لکم لیلة الصّیام الرّفث الی نساءکم هنَّ لباس لکم و انتم لباس لهنَّ علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم…»[13] اشاره به اینکه حلال گردید بر شما در هر شبانگاه ماه صیام، که با همسرانتان خلوت نمائید و در بیان دلیل با زبانی همراه با حکمت و گویا و قرین با لطافتی شیوا فلسفه حکم را بیان می دارد، که زن و مرد نسبت به یکدیگر مسئولیت صیانت و حفاظت را به عهده دارند و با «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» این رسالت را در تمامی ابعاد بر عهده زوجین می گذارد و در دلیل دوم این آیه می فرماید:« زیرا اگر غیر از این باشد، شما راه خیانت به خویشتن را در پیش می گیرید» و این قرائت نوین عمر از حکم خدا حاصلش این می شود که بگوئیم: حجاج از اول ماه ذی الحجه یا قبل از آن که وارد مکه می شوند و قصد حج را دارند تا پایان ذی الحجه یا اواخر آن که اعمال حج به انتها می رسد. از همسران خود فاصله گیرند و در محذوری واقع شوند که حتی ممکن است اعمال حج آنان را هم تحت الشعاع قرار دهد و موجب مشقت برای بعضی از آنان شود. او می گفت: «ایها الناس ثلاث کنّ علی عهد رسول الله و انا أنّهی عنهنَّ و احرمهنَّ و اُعاقِب علیهنّ متعة الحج و متعة النساء و حی علی خیر العمل».[14] ای مردم سه چیز در زمان رسولخدا (ص) ]حلال [ بود که من شما را از آن نهی و حرام می نمایم آن سه چیز را و اگر کسی مرتکب شود، عقوبت می گردد و آن سه: متعه حج و متعه زنان و گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان است.
جای تأمل است کسی که دم از نوگرایی و منورالفکری می زد و احکام رسولخدا(ص) را مختص زمان حضرتش می دانست چگونه از مردم می خواست که به این سنت برای ابد عمل کنند؟! و جای تعجب بیشتر آنکه چنین شخصیتی که خود پا از گلیم خویش بسیار درازتر نموده بود و مخالف شریعت حکم می داد، به مردم می گفت: اگر شما بخواهید بر خلاف حکم من عمل کنید، مورد تنبیه و عقوبت قرار می گیرید.
و این روش تمامی کسانی است که مدعی هستند خوب می فهمند و خیری را در آینه عقل خویش می بینند که دیگران فاقد آن هستند و گهگاه کارشان به جایی می رسد که متعرض کلام خدا و معصومیت رسولخدا (ص) می شوند و از آنها هم جلوتر می افتند لذا کلام وحی را به تأویل می برند و گستره ورود خویش را به عرصه دین و بعضاً برای رسیدن به مقاصد و اهداف دنیوی خویش تا به جایی می کشانند، که اجازه قرائت نوین و یا در صدد توجیه معرفت دین برآیند؛ تا شاهدی بر «یحرفون الکلم عن مواضعه» باشند. خط بطلانی بر آیات صریح قرآن می کشند «و ما ینطق عن الهوی»[15] را نادیده می انگارند و کار به جایی می رسد که کلام انسان کامل و رسول حق را به هجو و هذیان محکوم می نمایند. و حال آنکه قرآن کریم این نوع از توسعه و ترویج دین را دلیلی بر عدم توانایی فکری و ضیق بودن دل و در تنگنا ماندن انسان معرفی می نماید و لذا می فرماید آنان که از مشرب وحی کناره گرفتند و از راسخون در علم دوری گزیدند و آنان که «فی قلوبهم زیغ»[16] است چیزی را دنبال می کنند که حاصلی جز افتادن در فتنه و شبهات نیست لذا در صدد تاویل دین برمی آیند و حال آنکه « و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم».[17]
نوع دوم متعه در قرآن کریم
این متعه در قرآن عطیه ای است از سوی شوهر به زن مطلقه ای که اولاً برای او مهری تعیین نشده و ثانیاً مورد استمتاع جنسی قرار نگرفته؛ در این صورت شوهر باید بر حسب حال و شرایط مناسب خویش و زوجه، چیزی را از مال یا خادم یا پوشاک یا خوراک به زن بدهد تا حقوق انسانی زن رعایت شده باشد و اگر از جهت مال و یا جایگاه و موقعیت خویش متضرر شده، این عطیه جبران آن قرار گیرد و این خود نوعی دفاع از حقِ و حیثیت زن در اسلام است.
لذا می فرماید: «لاجناحَ علیکم اِن طلّقُتُم النساء مالَمْ تَمَسُوهنَّ اَو تَفْرِضوا لَهُنَّ فریضه و مَتِعُوهُنَّ عَلَی الموسِعِ قدره و علی المُقْتِرِ قدره مَتاعاً بالمعروف حقاً علی المحسنین»[18] و قابل توجه است که بعد از بیان حکم، در مورد رعایت حقوق چنین خانمی می فرماید: این یک حق لازم است، که اعطاء این هدیه بایستی از سوی انسان های نیکو مرام رعایت شود و نیز در نوع متاع، قید «معروف» می آورد؛ یعنی از نظر عرف ممدوح است این عطیه برازنده زن باشد. و آیات و روایات دیگری هم در این زمینه است که جهت رعایت اختصار از آن صرف نظر می شود.[19]
«ازدواج موقت» در قرآن کریم
در این زمینه آیات متعددی را مفسرین به قرینه روایات وارده و سیاق آیات به «متعه» اختصاص داده اند. اما آیه ای که مورد اتفاق عامه و خاصه است، ولی اهل سنت به واسطه نهی خلیفه دوم آن را منسوخ دانستند، این آیه است که می فرماید: «فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة ان الله کان علیماً حکیما»[20] قبل از آنکه به بررسی این بخش از آیه بپردازیم؛ لازم است پیشینه موضوعی بحث در آیه قبل و صدر این آیه مورد ارزیابی قرار گیرد.
در آیه قبل موضوع مورد بحث، زنانی است که ازدواج با آنها حرام است، که سیزده دسته را قرآن کریم ذکر می نماید ایشان بواسطه نسب یا به واسطه رضاع و یا به واسطه سبب ازدواجشان حرام می گردد سپس بدنبال آن می فرماید: «والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم و احل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین»[21]یعنی دسته چهاردهم «زنانی که در حصن ازدواج قرار گرفته اند و نکاح با آنان بر شما حرام است، مگر آنان که ملک یمین شمایند (اماء و زنان اسیر که با شرایطی خاص ارتباط زناشویی با آنان جایز است و به خاطر خروج موضوعی این بحث در زمان ما از توضیح آن خودداری می شود) سپس می فرماید: تمامی این احکام که در کتاب خدا از آن سخن به میان آمده، اموری است که پروردگار (بنابر مصالح) شما آنان را مقرر داشته»، شاید تأکید بر این مطلب کنایه ای باشد از اینکه در تمامی زمانها و مکانها ثوابت از احکام، غیر قابل تغییر و تردید هستند و این نوع از قانونگذاری برای شما اکمل و ادوم و پرفایده تر است از آنچه که شما بدان می اندیشید. لذا عبارت «کتاب الله علیکم» را در آیه کریمه مفسرین از باب تأکید بر تبیین احکام مذکور، به شمار آورده اند.
و در ادامه می فرماید: شما با غیر این چهارده دسته، می توانید ازدواج کنید، مشروط بر اینکه بنیان ازدواج شما برخاسته از عفت و پاکدامنی و به دور از هرگونه تمایلات نفسانی و ارتباط غیر مشروع باشد؛ زیرا این قبیل ارتباطات اولاً نسل بشر را دچار تباهی می سازد، ثانیاً بنیان خانواده را متزلزل می سازد و ثالثاً جامعه را به گرداب سقوط می نشاند.
بر این اساس می فرماید «محصنین غیر مسافحین» یعنی در چار چوب حصن ازدواج ارتباط برقرار سازید نه بر پایه «سفح» که به معنای عمل بیهوده و بدون حساب و قانونمندی است و تعبیر «محصنین غیر مسافحین» از الفاظ کنایی قرآن است در مذمت و نهی از زنا و ارتباط جنسی آزاد آمده است. و این قید، مبین این نکته است که مراد از ازدواج فقط دفع غریزه نیست، بلکه تداوم و بقای نسلی شایسته است که در سایه ازدواج دائم بایستی شکل پذیرد. لذا بعد از طرح مسأله ازدواج، سخن از امور مالی همسر دائمی به میان میآورد که یا به شکل مهریه «حق زن» پرداخت شود و یا اگر کنیز است با دادن قیمت.. . ..
و سپس به بیان حکم متعه می پردازد و می فرماید: زنانی را که «متعه» می کنید، بر شما لازم است که مهر آنان را در ازدواج موقت هم بپردازید. در حقیقت این بخش از آیه اخص از قسمت قبل یعنی «احل لکم ماوراء ذلک. . .. » است، یعنی ازدواج گاه به صورت نکاح دائم و گاه به صورت «متعه» و نکاح موقت است.
و قرآن کریم در بیان ازدواج موقت توجه می دهد بر اینکه: «زنانی را که به متعه و ازدواج موقت در می آورید، مهریه آنان به عنوان یک امر واجب بر عهده شماست و بایستی بپردازید. و بر شما اشکالی نیست که بعد از تعیین مهر، نسبت به سایر شرایط این نوع ازدواج، زیادی و کمی مهریه و مدت و سایر امور (غیر منافی با مقتضای ازدواج موقت) بر مبنای رضایت طرفین، توافق هایی صورت گیرد».
نظر عده ای از مفسرین این است که ترکیب کلام و لحن خطاب در آیه مذکور به گونه ای است که از آن برمی آید که این نوع از ازدواج قبل از نزول آیه در بین مردم معمول بوده و یک حکم تاسیسی از رسول اسلام نیست؛ چنانچه ما در بحث تاریخچه ازدواج موقت نسبت به این موضوع مستوفی سخن گفتیم. زیرا بیان قرآن در اصل جعل ازدواج نیست بلکه همچون ازدواج دائم این موضوع را معهود می داند، ولی در صدد بیان احکام و شرایط آن از جمله: وجوب مهریه، تراضی در مقدار و شرایط آن و حفظ تعادل و رعایت حدود الهی در این مسأله و نفی از هرگونه بی بندو باری و شهوت پرستی است. لذا عبارت «فماستمتعتم به منهن» تفریع است بر کلام قبل و به سبب «فاء»، تفریع جزیی بر کلی گردیده. یعنی بیان بخشی از «احل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین. . . .» است.
در واقع آیه کریمه در ابتدا انسان را به سوی یک اصل تکوینی، یعنی بنای موجودات بر اساس زوجیت، ترغیب می نماید، لیکن به جهت کرامت انسان و حکم عقل و شرع نسبت به تحرز و دوری جستن از فحشا و لاابالیگری، بنای این رغبت بسوی جنس مخالف را بر اساس عفت می گذارد و قید «محصنین» می آورد.
یعنی پاسخگویی به این نیاز بشر و رغبت ذاتی او، لیکن در حصن و چارچوب حفظ ارزشها و عفت انسانی، تا توالد و تناسل بشر بر پایه پاکدامنی باشد. لذا از نفس تفریع بدست می آید که اصل در ازدواج نکاح دائم است، چنانچه این نکته از آیات متعددی بر می آید از جمله آیه بعد از همین آیه:« و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات فمن ما ملکت ایمانکم . . . . محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان» [22] که در این آیه اولاً تأکید بر نکاح دائم است و سپس با «فاء تفریع» می فرماید برای پیشگیری از فساد و نفی ارتباط پنهانی و حفظ پاکدامنی برای کسانی که امکان ازدواج دائم برای آنان نیست، جهت نفی عنت و سختی و عسرت فشار غریزه جنسی، نوع دیگری از ازدواج را قرار داده است که با بیان «ذلک لمن خشی العنت منکم و ان تصبروا خیر لکم»[23] اولاً اهمیت و تأکید بر ازدواج دائم روشن می شود.
ثانیاً: اینکه راه دومی است که مختص عسرت و اضطرار است و این یک راهکار شایع و عمومی نیست.
ثالثاً: در این گونه موارد اگر انسانها عفت پیشه کنند و صبر نمایند و به بی بند و باری و یا ذواقیت و هوسرانی از طرق مختلف، دامن نزنند بهتر است.
بر همین اساس ما در آیات و روایات به موارد متعدد و متواتر مفهومی بر می خوریم که نکاح با انسانهای ناصالح و فاسد یا شرابخوار یا انسان زانی، نکاح بدون تشکیل بیت و خانواده و سکونت مشترک، نکاح با زن حامل، نکاح بر پایه مباشرت بدون انزال یا انسان عقیم و . . . .. منع گردیده است.
از سوی دیگر وقتی مبانی حاکم بر تربیت را در خانواده و جامعه ارزیابی می نمائیم و به تثبیت اصولی از قبیل اصل مودت و رحمت، اصل سکونت و امنیت، اصل مصلحت خانواده، اصل عفت و کرامت، اصل معروف . .. . بر می خوریم، این امر آشکار می شود که مراد اسلام از ازدواج صرف ارضاء غریزه نیست، تا از تأکید و تعمیم در ازدواج دائم، به عمومیت و تأکید ازدواج موقت برسیم.
و به تعبیر فقه ملاک احکام در ازدواج دائم و ازدواج موقت یک چیز نیست و تنقیح ملاک و القاء خصوصیت در اینجا اصلاً جایی ندارد، تا بگوییم به جای ترغیب جوان به ازدواج دائم او را به سوی ازدواج موقت سوق دهیم.
لذا اسلام صراحتاً به اولیاء امور خانواده و حکومت و جامعه، امر به تسهیل و فراهم سازی زمینه ازدواج دائم را می نماید و با دستوراتی از قبیل «و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء . . . .»[24] تأکید بر چند مسأله در مورد جوانان دارد از آن جمله:
1. قبل از اینکه جوان صلاحیت، عفت و پاکدامنی را از دست بدهد آنان را به نکاح در آورید.
2. نسبت به ازدواج دائم همه افراد جامعه از طبقات مختلف تلاش نمائید چه جوانی که از امکانات مالی و غیر مالی خوبی برخوردار باشند و چه از طبقات محروم باشد.
3. با پردازش به مشکلات اقتصادی مردم موانع ازدواج دائم را از سر راه جوان بردارید.
4. به خاطر نبود امکانات رفاهی لازم جوان را از ازدواج منع نکنید.
لذا نقیصه ای که در راه ازدواج دائم سر راه جوان ماست با حرف ترویج متعه قابلیت ترمیم ندارد. مضاف بر اینکه اصلاً راهکار متعه یک روش علنی و فراگیر معرفی نشده، بلکه در کلمات رسولخدا (ص) صراحتاً می بینیم که « والا تفعلوه تکن فی الارض فتنه و فساد کبیر» [25] اگر نسبت به سنت ازدواج دائم بر پایه حفظ ارزشهای انسانی قیام نکنید عرصه زمین دچار بلیه ای بزرگ و فسادی بنیان کن می شود. و هرگز نفرمودند، مفاسد و ابتذال علنی جامعه با «متعه» قابلیت درمان دارد. و در سیره پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) مشاهده می کنیم وقتی با جوانی روبرو می شوند، ابتدا از کار و شغل و سپس از ازدواج او سؤال می فرمودند و زمینه این دو را برایشان فراهم می نمودند و به رغم جواز ازدواج موقت در ارائه راهکارهای عمومی وشایع از توصیه به آن امتناع می ورزیدند. خصوصاً برای مرد و زنی که هنوز ازدواج نکرده اند. موارد عدیده ای داریم که متعه دختر باکره به دلایل متعدد منع شده و فلسفه اخلاقی و روانی و اجتماعی و خانوادگی آن صراحتاً بیان گردیده است. لذا برای وضوح این مطلب، ابتدا به مواضع ضرورت معرفت نسبت به موضوع «متعه» و شرایط آن و خاص بودن جایگاه آن می پردازیم؛ تا بسیاری از ابهامات در این زمینه مرتفع گردد و مرز مغالطات و القائات مغرضانه و جاهلانه از برنامه ریزی همراه با بصیرت و معرفت جدا گردد.
پس بعد از بحث آیات قرآنی در این زمینه و مشروعیت و جواز آن، لازم است به چند موضوع عمده در این باب بپردازیم.
اول - معرفت نسبت به موضوع «متعه» در احکام اسلامی.
دوم - آیا متعه برای دختران باکره است یا خیر؟
سوم - مواضع ضرورت این حکم و جواز بهره مندی از آن.
چهارم - ارزیابی دلیل تأکید بر «متعه» و استحباب آن در دسته ای از روایات مربوط به متعه.
ضرروت معرفت نسبت به «متعه»
آنچه از متون تاریخی و روایی برمی آید، این است که به رغم جواز و اباحه و بعضاً تاکیدی که بر استحباب آن می باشد، به سبب وجود زمینه سوء استفاده برخی از افراد، و جهالت و غفلت بعضی دیگر نسبت به این حکم خاص که تبعات و عوارضی را همواره به همراه داشته، مشاهده می شود که این موضوع با بصیرت و اندیشمندی خاصی از سوی ائمه معصومین مطرح گردیده است.
لذا دم زدن از روایاتی که فقط تأکید بر آن نموده، بدون جمع عرفی و دلالی بین همه متون و بی توجهی به عام و خاص و مطلق و مقید بودن و اجتهادی پویا و کارا، یا عدم تبیین جایگاه و شرایط خاص آن که از سوی ائمه معصومین (ع) به وضوح روشن گردیده، نه تنها گره ای را نمی گشاید؛ بلکه ما را دچار مشکلاتی می کند که می بینیم از سوی بزرگان دین هشدار نسبت به آنها کراراً مطرح شده است.
لذا بدون پشتوانه معرفتی و زمینه های فرهنگی مناسب و داشتن جایگاه قانونی خاص و یا بی توجه به زمان و مکان و مصادیق و ارزیابی مواضع دقیق نفی و اثبات آن در متون اسلامی، دامن زدن به چنین حکمی اشتباهی بزرگ است.
امیرالمومنین علی (ع) در یک دستور العمل کلی به کمیل می فرماید: «ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة»[26] یعنی حرکت بدون بصیرت در موضوعات متعدد منع گردیده که اولاً حکم «متعه» از این دستور العمل کلی خارج نیست، ثانیاً نفس این موضوع و چگونگی طرح آن و لزوم معرفت نسبت به جایگاه آن برای مرد و زن در متون روایی صراحتاً آمده است.
مثلاً در بیانی از امام هشتم (ع) این گونه آمده: «المتعة لاتحل الا لمن عرفها و هی حرام علی من جهلها»[27] متعه حلال نیست مگر بر کسی که شناخت دقیق نسبت به آن دارد و حرام است بر کسی که جاهل به ] احکام و شرایط[ آن است.
در کلام دیگری از محمد بن عیص آمده که از امام صادق (ع) سوال کردم از متعه، امام (ع) فرمود: «نعم اذا کانت عارفة، قلنا: فان لم تکن عارفة. قال فاعرض علیها.. ..»[28] که در این روایت امام (ع) اهمیت دانش زن را نسبت به این موضوع تبیین می فرماید و توجه به این مسأله که اگر زن آگاهانه این امر را پذیرفت، او دیگر نسبت به این امر و عواقب آن مغبون به شمار نمی آید.
لذا در روایت دیگر وقتی از امام صادق(ع) از متعه سوال می شود می فرماید: «ان امرها شدید فاتقوا الابکار»[29] می فرماید: «همانا امر متعه امر دشواری است پس از متعه با دختر باکره بپرهیز. این روایت نه تنها مبین دقت تام ائمه معصومین نسبت به عواقب این موضوع می باشد، بلکه هشداریست به مردان که به خاطر تسهیل امر خود با حیثیت یک دختر مسلمان بازی نکنند و امر متعه را کوچک نشمارند و موجب غبن و تضرر او نشوند.
دستة دیگری از روایات است که توجه مردان را در نهی از اولاد به سبب «متعه» بیان می نماید. مثلاً امام صادق(ع) روایتی را از پدر گرامیش و سپس از رسولخدا(ص) بیان می نماید که پیامبر(ص) فرمود: «ان الله اخذ میثاق علی سایر المومنین ان لاتعلق منه فرج من متعه»[30] خداوند متعال پیمان گرفت بر سایر اهل ایمان که هرگز رحم زنی از او به جهت متعه تعلقی پیدا نکند و بارور نگردد. و در ادامه آن می فرماید:« این امتحان سختی است که به سبب آن ایمان مومن از کفرش در تعلق رحم و باروری همسر متعه ای پدیدار می گردد. سپس امام(ع) فرمود: « و قال رسول الله (ص) ولد المتعه حرام»[31] که این حرمت همان شدت در کراهت و منع از این نوع باروری است. چون شریعت توجه تامی به حفظ حیثیت زن و مرد مسلمان دارد، لذا امیرالمؤمنین می فرماید:« اتقوا مواضع التهمة» از جمله مواضع تهمت موضع متعه است که در روایات بدان اشاره شده است.
لذا توجه به جامعیت روایات در تعریف حدود و ثغور «متعه»، اهمیت معرفت و شناخت دقیق نسبت به آن روشن می سازد. بر این اساس صرف طرح آن، به عنوان یک راهکار نه تنها ثواب و صواب نیست، که نوعی خیانت به فرد و جامعه است.
چنانچه بعضی از بزرگان مانند حر عاملی در باب مکروهات متعه اموری را بیان می کند که از آن جمله این است که: «کراهیة التمتع ان کان ذلک یسبب فتنة او فساد النساء او شنعة» و « التمتع بامراة مع الاستغناء عنها» و یا «کراهیة السؤال عن المراة المتمتع بها ابتدائاً و استدامةً» [32] اگر متعه موجب فتنه یا فساد زنان یا آبرو ریزی و فضاحت گردد، این عمل مکروه است. یا اگر او دارای همسر است و نیازی به متعه ندارد که در بسیاری از روایات منع شده مرد متزوّج سراغ متعه رود و دیگر کراهت سؤال از زن برای استمتاع چه ابتدائاً و چه استدامتاً؛ مضاعف بر اینکه خروج از اعتدال و بی توجهی به تمامی ابعاد یک حکم، در قوانین اسلامی شدیداً منع گردیده و نگرشهای یک بعدی است که عمدتاً عامل انحراف یا انحطاط یا جمود و یا تعصب می شود.
آیا متعه برای دختران است؟
رویکرد دیگری که امروز در بعضی از مطبوعات و کتب، یا گفتمان ها با آن مواجهیم، ترویج راهکار متعه برای برقراری ارتباط مشروع جنسی بین دختران و پسران در محافل اجتماعی و دانشگاهی است. که این موضوع هم متأسفانه با عدم شناخت و بصیرت لازم از آن مطرح می شود. و عمدتاً تبعات ناخوشایند و عوارضی را در پی دارد که در متون روایی بطور جدی نسبت به آن هشدار داده شده است. لیکن در طرح موضوع مورد اغماض یا بی توجهی عامدانه و جاهلانه قرار می گیرد. پس اهمیت این امر ضرورت بحث را در این مورد دو چندان می کند و ما برای روشنی آن به دو مطلب اساسی در اینجا می پردازیم.
1. دیدگاه بعضی از فقهاء و نخبگان عرصه فقه چون محقق حلّی، صاحب جواهر که با تحلیل و ارزیابی دقیق متون روایی شکل گرفته است.
2. بررسی روایات در این زمینه و توجه خاص ائمه (ع) نسبت به حفظ حیثیت و سرنوشت دختر و نهی و احتراز از عواقبی که به سبب «متعه» دامنگیر دختر و خانواده او می گردد. و رعایت استعفاف و پوشیده داشتن و ابای از علنی کردن این حکم در منظر و مرآی عام. و پرهیز از آنچه که موجب فتنه یا آبرو ریزی و فساد زنان می شود.
دیدگاه فقهاء در متعه دختران
عبارت شرایع این گونه است « ویکره ان یمتنع ببکر فان فعل فلا یقتصها» [33] اشاره به اینکه با دختر باکره مکروه است متعه صورت پذیرد. و اگر هم متعه نمود سعی کند که موجبات مشکل و عار و عیب برای او نشود. و مرحوم صاحب جواهر در شرح این مطلب و تصریح در این کراهت به بیان ادله و روایاتی متعدد می پردازد که حامل نهی از متعه دختر باکره است. که ادله در بحث روایی می آید. ایشان در جمع بین ادله مبتنی بر عمومات و جواز از طرفی و ادله نهی از متعه دختر باکره، حکم بر کراهت آن می نماید.[34]
یکی از بزرگان معاصر در ذیل ادله ای که مبتنی بر نهی از متعه باکره است اینگونه می فرماید:« علت کراهت تمتع برای باکره ها ممکن است اموری از این قبیل باشد:
1 – عیب برای خانوادة او بواسطة از بین رفتن بکارت و ننگ و عار برای دختر بواسطة تهمت های مردم.
2 – دختر باکره ممکن است فریب خدعة مرد را بخورد و براحتی به خواستة او تن در دهد. و یا مصلحت واقعی خود را مورد توجه قرار ندهد.
3 - ممکن است این استمناع موجب شود که مردان دیگر امتناع از پذیرش همسری دائمی او را نمایند.[35]
روایات منع از متعه دختران
از این روایات صاحب جواهر(ره) هم غالباً بهره جسته است.
1 – روایتی است از حفص بن بختری در مورد مردی که دختری را به ازدواج موقت در می آورد. امام صادق (ع) می فرماید:« یکره للعیب علی اهلها» [36]این کار کراهت دارد زیرا برای خانوادة دختر موجب عیب محسوب می شود.
2 – روایتی دیگر از امام ابوالحسن (ع) است که می فرماید:« لا یکون تزویج متعة ببکر»[37]ازدواج متعه برای دختر باکره نیست.
3 – شخصی از امام صادق (ع) سؤال می کند، که کنیز باکره ای است که پنهانی مرا بسوی خود دعوت می کند آیا من دعوت او را پاسخ گویم؟ امام (ع) می گویند: تو بایستی بپرهیزی از موضوع فرج او اگر چه او راضی باشد به این امر، زیرا این نوع از ارتباط برای دختر باکره عار و ننگ است.[38]
4– در روایت مرسله دیگری است که از امام (ع) سؤال می شود امام در جواب به رغم آنکه حکم به کراهت و تحریم نمی دهند ولی می فرمایند: « فلیستترن به و الیستعففن»[39] تأکید امام (ع) بر این است که اگر هم در مواردی این امر با شرایط خاص صورت گرفت دختر بایستی بسیار دقت کند که اولاً: این قضیه آشکارا و علنی نشود (که عواقبی هم برای فرد و هم برای ترویج آن در جامعه دارد) و ثانیاً: بایستی دقت زیادی را بکار گیرد و استعفاف بورزد نسبت به حفظ خود. (تا مبادا موجب دردسر و مشکلاتی چون باروری و یا معضلاتی دیگر گردد).
5– این روایت از جهت مفهومی مانند مورد قبل است و امام (ع) می فرماید:« لابأس ان یتمتع بالبکر مالم یفض الیها کراهیة العیب علی اهلها» اینجا هم تأکید امام صادق(ع) بر این است که در این گونه موارد لازم است هم مرد و هم زن نهایت دقت را به خرج دهند که این قضیه منجر به ایجاد عیب برای اطرافیان و خانواده دختر نشود.
6- سؤال می شود از متعه، امام (ع) در جواب می فرمایند: « امرها شدید فاتقوا الابکار»[40] در این روایت امام (ع) تأکید می کند بر این که امر متعه را ساده و سهل الوصول نشمارید؛ خصوصاً نسبت به دختران.
7- در دو روایت دیگر از امام رضا (ع) و از امام صادق (ع) وارد شده که دختر باکره به ازدواج متعه در نمی آید مگر باذن پدرش.[41]
8 – در کلامی دیگر از امام صادق (ع) است که می فرماید: « یا ابابکر ایاکم و الابکار ان تزوجوهنّ متعةً» [42]
نگاهی به سایر روایات
علاوه بر این روایات از غور در تمامی روایات متعه، ما به دو دسته روایات برخورد می کنیم که طیف اول آن در مورد اباحه، استحباب و در مواردی هم تأکید بر آن است. که در ادامه گفتار این موضوع با توجه به کلمات بزرگانی چون صاحب جواهر و صاحب وسایل مورد ارزیابی دقیق قرار می گیرد.
دستة دوم روایاتی است که بصورت عام یا بصورت خاص نهی از اصرار بر متعه است و یا ائمه (ع) شرایطی خاص را برای آن ذکر می کنند.
در اینجا برای جمع بندی و نتیجه گیری نسبت به روایات متعه دختران، ناگزیر به ذکر بعضی از آنها هستیم، تا خواننده گرامی با اصول و رموزی که از دیدگاه ائمه(ع) در این باب مطرح است، آشنا شود و در عین حال توجه تام ائمه(ع) را نسبت به چگونگی طرح این حکم، توجه به ابعاد مختلف آن با در نظر داشتن شرایط، موقعیت فرد، اقتضای زمان و مکان مورد بررسی قرار دهد.
امام هشتم (ع) در نامه ای به بعض از موالیان خود می نویسند: « لاتلحّوا علی المتعه فانّما علیکم اقامة السُّنة» از اصرار ورزیدن بر متعه بپرهیزید که بر شماست اقامة سنت رسولخدا(ص) که ازدواج دائم است را بر پای دارید. و بعد از تأکید بر عدم تحریص در آن می فرماید:« فلا تشغلوا بها عن فرشکم و حرائرکم فیکفرن و یبران و یدعون علی الآمر بذلک و یلعنون»[43] این کلام کاملاً اشعار دارد به اینکه بی توجهی بعضی از مسلمین و سوء استفاده از آن و دامن زدن بدون توجه به سایر احکام، امام را بر آن می دارد که حد و مرزها را تبیین نماید و تألّم خود را از رفتار بعضی از افراد به نام اسلام، اعلام دارد. لذا می فرماید:« خود را به متعه مشغول نکنید تا اینکه نسبت به وظایف واجب خود در مورد همسر و آزاد زنانی که با شما پیمان ازدواج دائم بسته اند غافل شوید و در نتیجه همسران شما از دین برگردند و بر آمر به «متعه» بد گویند و یا ابراز برائت و بیزاری کنند و یا لعن کنند!! روی خطاب در این کلام با کیست؟
آنان که با عملکرد ناشایست خود دین را در نزد مردم بد جلوه می دهند و با دستاویز قرار دادن حکم خدا، بزرگان دینی را در نزد مردم مورد سؤال و یا اتهام قرار می دهند و خدای ناکرده موجب بدگویی و لعن بر مقدسات دینی می شوند آیا به این نوع اخطارها و بیانات ائمه معصومین توجهی کرده اند؟
در روایات دیگر امام صادق(ع) می فرمایند:« دعوها اما یستحیی احدکم ان یری فی موضع العورة فیحمل ذلک علی صالحی اخوانه و اصحابه»[44]رها کنید متعه را آیا حیا نمی کنید و خجالت نمی کشید؟ یکی از شما اگر او را در جایی ببینند که قبیح است یک مسلمان را در آن حال را بیابند و از این رفتار نسبت به همة انسانهای صالح از برادران ایمانی و دوستانشان بدبین و مظنون شوند؟! حال در کنار این دسته از روایات دستة دیگری از متون روایی است که امروزه در بعضی از کتب و نشریات عمدتاً از بسیار بهره می برند بدون آنکه به سایر متون توجهی داشته باشند و این دسته همان عموماتی است که در اصل اباحه و شرعیت متعه و نفی حرمت خلیفة دوم و پرده برداری از نوعی بدعت و اجتهاد و نوع آوری بدون دلیل در دین است، که این بخش را مفصلاً همراه با تحلیل مرحوم صاحب جواهر در گفتار بعدی تبیین خواهیم نمود.
و دستة دیگری از روایات هستند که نسبت به شرایط متعه، جایگاه آن و خاص بودن حکم آن می باشد مثلاً علی بن یقطین می گوید از امام هفتم سؤال کردم از متعه «فقال: ما انت و ذاک و قد اغناک الله عنها»[45] تورا با متعه چکار است و حال آنکه خداوند تو را از آن بی نیاز ساخته است.
در روایت دیگر امام (ع) می فرماید:« هی حلال مباح مطلق لمن لم یغنه الله بالتزویج»[46]متعه حلال مباح مطلق است برای کسی که خدا او را بواسطه ازدواج بی نیاز نساخته است.
در روایت دیگر از امام صادق (ع) می فرماید:« لا تتمتع بالمومنة فتذلها» و شیخ حر عاملی می گوید ممکن است مراد این روایت این باشد که اگر زن از اهل بیت شرف است و این عمل موجب ننگ خانواده اش می شود و مایع خواری می گردد این فعل مکروه است.[47]
نتیجه گیری متون روایی و فقهی در باب دختران
حال از دقت در روایات متعددی که مطرح گردید، در باب متعه دختران این نتایج حاصل می گردد:
الف - اگر چه نهی صریح در تمامی متون مربوط به متعه دختر نیست و با توجه به مواردی که احتمال ضرورت آن برای دختر می رود مثل صورت پذیری متعه قبل از ازدواج دائم برای محرمیت یا آشنایی با روحیات و خلقیات . . .. . و از سویی دقت در عموماتی که مبتنی بر جواز آن در شیعه است و تخصیص این گونه متون با روایاتی که ارائه گردید و دلالت بر اخراج دختر باکره، یا تأکید بر کراهت آن دارد و نظر به گفتار فقهاء بزرگی چون محقق حلی، صاحب جواهر و صاحب وسائل این نتیجه حاصل می گردد که این نوع از ازدواج نباید بعنوان یک راهکار عمومی برای همه افراد، خصوصاً دختران تجویز شود.
ب – آنجا که این نوع از حکم موجب فساد، آبرو ریزی، فتنه، باروری دختر، مشکل برای خانواده، ایجاد عیب و نقص، مورد تعرض قرار گرفتن حیثیت زن و یا مرد شود، این حکم نفی گردیده است. چنانچه کلمات مرحوم حرعاملی را در این زمینه بیان نمودیم.
ج – نکته عمده ای در کلمات ائمه معصومین(ع) نسبت به موضوع متعه به صورت عام و درروایات مربوط به متعه دختر در تعلیل کراهت آن آمده، مخفی داشتن این امر از منظر عموم است، لذا امام صادق (ع) فرمود: آیا حیا نمی کند اگر یکی از شما را در موضعی ببینند که زشت است مسلمان به آن شناخته شود.[48] در روایت دیگر رسولخدا(ص) در ادامه این مطلب که متعه برای دختر نیست می فرماید:« استر علی نفسک و اکتم رحمک الله» یعنی در امر متعه موضوع را مستور و مکتوم بدار خدا تو را رحمت کند (حال علنی نمودن آن بعنوان یک حکم شایع چگونه است؟)
د- توجه و تأکید ائمه (ع) بر این است که با حیثیت و آبروی یک دختر و خانواده او هرگز بازی نشود و شرافت اخلاقی و وجدان انسانی، نباید به یک جوانمرد اجازه دهد که برای رفع مشکلات جنسی خود، یک دختر و خانواده او را از منظر فردی و اجتماعی دچار اضطراب و اضطرار نماید.
هـ – از همه این نکات که بگذریم قاعده نفی ضرر و نفی حرج که بر همه احکام حکومت دارد به هیچ کس اجازه نمی دهد که به واسطه نفع خود ضرر بر دیگران وارد نماید و یا او را به عسر و حرج بیندازد، که مستلزم بعضی از این راهکارهای نسنجیده و مطروح در جامعه ایجاد چیزی است که شریعت آن را نمی پسندد، خصوصاً اینکه در مورد دختر ضرر این قضیه بیش از نفع آن است و یک پدر و مادر مسئول و دلسوز ترجیح می دهند که زمینه ازدواج دائم را تدارک ببینند، تا از اینگونه مشکلات پیش گیری کنند. و این چیزی نیست که بگوییم که قبح آن فقط عرفی است و اگر شایع شود، دیگر جای نگرانی ندارد، چون عواقب آن مشکلاتی را در بر دارد که هیچ خانوادة اصیل و اندیشمندی بدان تن در نمی دهد.
بحث عمده ای که در اینجا بایستی مورد توجه قرار داد و ممکن است خوانندة عزیز این اشکال برایش پیش آید که پس روایاتی که جواز و اباح و یا تأکید بر استحباب آن دارد تکلیفش چه می شود؟
با توجه به گستردگی آن، این بحث به گفتار شمارة سه از این موضوع موکول می شود. و ما در بخش پایانی این گفتار به بیان دیدگاه بعضی از بزرگان چون استاد مطهری، شیخ ابو محمد بن احمد بن علی از دانشمندان معاصر اختصاص می دهیم.
استاد شهید اگرچه در تبیین «متعه» به عنوان یک حکم متین و مستدل و به عنوان یک راهکار جدی در مقابل رهبانیت و عوارض آن، از سویی در برابر هرج و مرج جنسی و واژگونی اساسی خانواده که در غرب معمول است و تحت عنوان «آزادی جنسی» بشریت را به سقوط و انحطاط می کشاند، حکم متعه را بیان می نماید؛ اما نسبت به بعضی تبلیغات داخلی تحت عنوان زن کرایه ای یا زن اجیر و یا موارد سوء استفاده از این حکم سکوت نمی کند. و در مقابل این افراط و تفریطها مستدل سخن می گوید.
نمودی از کلمات ایشان: مطلبی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است آیا از نظر اسلام متعه نامحدود است و هیچ قید و بندی فی حد ذاته ندارد و قانون هم نباید برای اجرا و عمل آن از لحاظ رسیدگی به احوال دو طرف رسیدگی کند؟ یا اینکه شرعاً محدود است به اینکه مرد متأهل نباشد و یا از زوجه اش دور باشد و یا لااقل اگر از لحاظ شرعی محدود نیست، شرع به قانون حق می دهد که نظمی در عمل قرار دهد.
اولاً اگر در اجتماع از همه جهت نظمی برقرار باشد، زنان بی شوهر زیاد نباشند، خود به خود این امکان از میان می رود که هر فردی برای خود حرامسرایی ایجاد کند. آنچه برای اجتماع لازم است تنظیم و تسهیل امر ازدواج و مبارزه با فحشاء است نه منع قانونی متعه یا تعدد زوجات. اگر زن از اینکه با داشتن شوهر دائم و یا موقت از آمیزش با مردان دیگر ممنوع باشد و اگر عدالت اجتماعی در زمینه مسائل جنسی نیز حکمفرما باشد یعنی اجتماع وسیلة ازدواج افراد ناتوان را فراهم کند خودبخود تعدد زوجات و متعه های زیاد از میان می رود.
شیخ ابو محمد بن احمد بن علی در کتاب مبسوط و تحقیقی خود در باب متعه این گونه می نویسد:« خلاصه اینکه از اجمال کلمات ائمه (ع) و بزرگان بدست می آید که در موضوع متعه برحذر بودن از علنی کردن آن و عدم تظاهر به این نوع ازدواج مورد توجه و دقت است. چون در بعضی از زمانها گاه این نوع از تظاهر و تبلیغ موجب فساد و فتنه می گردد. بخاطر جمود و بسیط بودن بعضی از اذهان. چنانچه رعایت وقت و زمان و مکان و اسلوب و حکم آن لازم است تا اینکه موجب قبیح ساختن و زشت جلوه دادن احکام اسلامی نشود.
نتیجة بحث
از آن جهت که مبنای قوانین اسلامی در مرحلة تشریع و قانون گذاری از جامعیت و اعتدال و همه سو نگری برخوردار است؛ لذا در مرحلة عمل و اجرا هم دقیقاً بایستی مرز تعادل و جامع نگری در آن حفظ شود، تا هم قوام و دوام و برپایی آن تضمین و سلامت فرد و خانواده و جامعه را تأمین و هم از فتنه و دسایس دشمنان و انسانهای سودجو در امان باشد. و به تعبیر قرآن کریم «و کذالک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا»[49] لذا همان گونه که منع یک حکم بدعت و محکوم به انحراف است، از طرف دیگر ترویج یک حکم بدون در نظر داشتن موازنه و عدالت اجتماعی نسبت بدان هم محکوم است. و بر فرض محال اگر متعه در اسلام بدون هیچ قید و شرطی از اباحه مطلق برخوردار بود، اما توجه این دین کامل نسبت به حفظ ارزشها، کرامت انسان، مصلحت خانواده، سلامت جامعه، اهمیت نکاح دائم و پایداری، حفظ آبرو و حیثیت افراد و ابزاری نبودن زن، اهمیت شخصیت و شرافت او و بسیاری از علل و عوامل دیگر به ما اجازه نمی داد که براحتی بعضی از احکام را به گونه ای عمومی و سهل الوصول جلوه دهیم که مظانّ اتهام و استهزاء را هم بسوی این شریعت کامل و هم نسبت به مسلمین بگشائیم».
علاوه بر این با توجه به این که بنیان همة احکام اسلامی بر اساس عدالت اجتماعی و حفظ عفاف ظاهری است قطعاً جواز و اباحه متعه در اسلام دلیل آن نیست که به موجب این حکم، موازنة بین قوانین و حفظ تعادل در نظام زندگی فردی و اجتماعی انسانها دچار تزلزل گردد. در جامعه ای که حتی الفاظ مورد سوء استفاده قرار می گیرد و به نام آزادی یا سهولت در دین ستر و عفاف و حریمها و حرمتها مورد تعرض قرار می گیرد، در چنین جامعه ای راهکار متعه قطعاً راه علاج و درمان واقعی نیست. بلکه چراغ دادن به دست دزدانی است که برای هوسرانی خود دنبال ابزار مناسب می گردند.
ادامه دارد.
پی نوشتها:
[1] - نبأ، 8
[2] - خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران – خرداد 79
[3] - همان
[4] - مائده، 13
[5] - آل عمران، 14
[6] - مائده، 96
[7] - هود، 48
[8] - بقره، 241
[9] - احزاب، 49
[10] - بقره، 196
[11] - الغدیر، ج 6 ، به نقل از ابوحنیفه ص 220
[12] - همان
[13] - بقره، 187
[14] - الغدیر بنقل از شرح تحرید قوشبحی و کتاب «لولا نهی عمر» ص 15
[15] - نجم، 3
[16] - آل عمران، 7
[17] - همان
[18] - بقره، 236
[19] - ابو محمد بن احمد بن علی، کتاب «لولا نهی عمر»، ص 22 الی 25
[20] - نساء، 24
[21] - همان
[22] - نساء، 25
[23] - همان
[24] - نور، 32
[25] - وسایل الشیعه، ج 14، کتاب نکاح، ص 51
[26] - تحف العقول، ص 119
[27] - کتاب «لولا نهی عمر. . .»، ص 194، به نقل از وسایل، ج 14، باب 1 از ابواب متعه، ح 11
[28] - همان
[29] - همان
[30] - همان
[31] - کتاب لولا نهی عمر، ص 335، مستدرک الوسایل، ج 14، باب متعه
[32] - موسوعة الفقه، ج 65، ص 251
[33] - جواهر الکلام، ج 30، ص 160
[34] - همان
[35] - کتاب «لولا نهی عمر . . .»، ص 335
[36] - وسایل، ج 14 ، باب11، از ابواب متعه ح 10
[37] - وسایل، باب 11، از ابواب متعه، ح 19، جواهر الکلام، ج 30،ص 160
[38] - وسایل، باب 11، از ابواب متعه، ح 7
[39] - همان، ح 4
[40] - وسایل، ج 14، باب 11، باب متعه، ح 14
[41] - همان
[42] - همان
[43] - وسایل، باب 5، از ابواب متعه، ح 4
[44] - همان، ح 3
[45] - همان، ح 1-2
[46] - همان
[47] - وسایل، ج 1، باب 7، از ابواب متعه، ح 4
[48] - وسایل، باب 11، از ابواب متعه ، ح 11
[49] - بقره، 143