اشتغال زنان، بایدها و نبایدها
آرشیو
چکیده
وظیفه نگهدارى و تربیت فرزند از جمله وظایفى است که بنا به مقتضاى غریزه و فطرت به عهده زنان بوده و ابزار لازم جهت این مهم در نهاد وى به ودیعه گذاشته شده است، لکن فشارهاى اقتصادى ناشى از عوامل مختلف و کاهش توان اقتصادى خانوادهها و نیز طرح مسایل جدید درخصوص رشد و تعالى زنان جامعه از لحاظ علمى و فرهنگى و حرکت جهانى در زمینه استفاده از خلاقیت و توانمندیهاى نیمى از پیکره جامعه و خودکفا شدن جامعه زنان و... حضور در اجتماع و توسعه فعالیت و اشتغال زنان را بیشتر نموده است. با توجه به ضرورتها و واقعیتهاى یاد شده، اشتغال زنان در خارج از منزل از یکسو و نیز مسئولیت اولیه زن مسلمان درخصوص اهتمام به پرورش فرزندانى مکتبى، متعادل و هنجار از سوى دیگر، مشکلاتى را بوجود آورده است به طورى که عموما زنان متعهد جامعه ما با تحمل فشارى مضاعف در جهت به مقصد رساندن این بار سنگین تلاش مىنمایند. لذا جا دارد تا دولت جمهورى اسلامى و کلیه مسئولین با در نظر گرفتن ایثار دوجانبه و خدمت صادقانه زنان شاغل، اقداماتى در جهت کاهش مشکلات و برطرف کردن موانع و آسانتر نمودن شرایط کار و زندگى آنان به عمل آورند و با اعطاى امتیازات شغلى و اجتماعى برحسب توانمندیها و لیاقتها زمینه رشد و پویایى آنها را فراهم گرداند. همچنین ضرورت دارد با یک برنامهریزى فرهنگى و تدوین سیاستهاى مناسب، از نیروى کار صادق، متخصص، دقیق و دلسوز زنان بیش از پیش حمایت گردد. ذیلاً به پارهاى از موانع و مشکلات فکرى، فرهنگى و رفاهى تأثیر گذار بر اشتغال زنان اشاره مىنماییم.متن
زن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بىمهرىها و ناملایماتى در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طورى که مىتوان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهاى انسانى قلمداد مىشد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافى قرار مىگرفت و از کمترین مواهب زندگى محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییرى مورد همان بىمهرىها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیارى از عرصهها براى ارضاى پستترین خصلتها و هوسهاى مادى بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذارى شخصیت زن براساس الگوهاى غربى جاذبههاى ظاهرى او گردید، همان الگویى برخاسته از الگوى باستانىِ رومى، یونانى که زن را وسیلهاى براى تکیّف و التذاذ مرد مىدانست و امروز هم مدعیان غربى تلاش مىکنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایدهاى را که با هدفگیرى و مبانى پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهاى فکرى، اخلاقى، اجتماعى خودشان را درخصوص زنان القا نمایند. چنین سیاستها و عملکردها نتیجهیى جز فرو ریختن ارکان فضیلت و اضمحلال خانواده و تشدید خشونت علیه زنان و تحقیر و فشارهاى گوناگون شغلى، اجتماعى و خانوادگى تحت عنوان آزادى و دفاع از حقوق بشر نبوده است و در نظام منحط ستمشاهى نیز با تأسى به این الگوها زنان را برخلاف مسیر فطرت و طبیعت و کرامت و شأن انسانى به فعالیتهایى کشاندند که هدفى جز مسخ هویت فرهنگى و ملى زنان به دنبال نداشت؛ تا اینکه انقلاب اسلامى به رهبرى فرزندى پاک از سلالهى فاطمه علیهاالسلام بر مبناى مکتب حیات بخش اسلام به وقوع پیوست و آفتاب اسلام از افق ایران طلوع کرد. امام آمد و در اوج جاهلیت مدرن با سلاح اخلاق، تدبیر، عرفان و علم و با تأسى به جدش رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله ، شخصیت مخدوش شده و ارزش پنهان زن را احیاء نمود، ارزشى که چون آتشى، زیر خاکستر خرافات و تبلیغات گمراه کننده مخفى مانده بود، ارزشى که در غل و زنجیر ظواهر و تبلیغات فریبندهى بیگانگان و تعصب ناآگاهان، دوره اسارت خویش را مىگذرانید، به همت و تلاش، نهضت مقدس آن روح خدا پایهگذارى شد و زن از بند این اسارتها آزاد شد و سر در گرو عبّودیت خدا گذاشت و پیشانى تسلیم در برابر او به خاک سایید. امام بزرگوار (ره) زن را با حفظ موقعیت و نقشهاى مختلف خانوادگى و نیز کرامت و منزلت انسانى او در جامعه مطرح نمود و در مرکز فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى قرار داد و پرچم بسیارى از فعالیتهاى اجتماعى را بدست آنان سپرد و فرمود: «از دیدگاه اسلام زن و مرد هر کدام داراى هویت انسانى و استقلال ذاتى بوده و زنان را به رهبرى خود قبول دارم و رشد و پیشرفت کشور بدون حضور اجتماعى زنان به پیروزى و اهداف خود نخواهد رسید»، لذا اختلاف جنسیت نمىتواند موجب برخوردارى و یا محرومیت یکى یا دیگرى از پارهاى مسایل چون شرکت در فعالیتهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و ایفاى وظیفه گردد.
جامعه همانطور که به خدمت مردان نیازمند است، به خدمات زنان نیز در بعضى از مشاغل احتیاج بیشترى دارد. حضرت امام در پاسخ به سؤالات عدهاى از خواهران در پذیرفتن مسئولیتهاى اجتماعى مختلف نظیر خدمت به انقلاب در سپاه، آموزش فنون نظامى، حضور در بافت اجرایى و تقنینى کشور، حضور در صحنههاى آموزشى و... مىفرمایند با حفظ جهات شرعیه هیچ کدام اشکال ندارد. همچنین فرزند صالح ایشان مقام معظم رهبرى فرمودند که «تلقى اسلام از زن و مرد این است که هر دو از اجزاى اتم نظام آفرینش هستند، و اگر جوامع بشرى شناخت درستى از جایگاه، اهداف خلقت و وظایف زن و مرد در طبیعت بشرى بدست آورند و آن را درست بکار گیرند، نظام الهى به طور کامل تحقق پیدا خواهد کرد و بشریت از فیض همگنى، همکارى و همایش صحیح مرد و زن بهرههاى فراوانى خواهد برد. زیبایى و کامل بودن چهرهى بشریت منوط به قرار گرفتن زن و مرد در جایگاه واقعى خود در قلمرو زندگى فردى، اجتماعى و خانوادگى مىباشد که ایفاى این نقشها باعث تکمیل عالم وجود و راز تداوم نظام حیات بشرى است، و این همان حکمت الهى است. زن و مرد براساس دیدگاه حکمت الهى در قلمرو زندگىاختصاصى و خانوادگى وظایف خاصى را برعهده دارند و در قلمرو زندگى و فعالیتهاى اجتماعى، مسئولیتهاى مشترکى را از طریق اعمال توانایىهاى خود انجام مىدهند» و نیز درباره فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، علمى و اقتصادى فرمودند: «از نظر اسلام میدان تلاش و فعالیت براى زنان کاملاً باز است و اگر کسى بخواهد با استناد به بینش اسلامى زن را ازکارهاى علمى و تلاش اقتصادى، سیاسى و اجتماعى محروم کند، برخلاف حکم خدا سخن گفته است» البته ایشان با بیان وجوه مختلف فعالیت و تکالیف زنان، ضمن اینکه نقطه نظرات افراطى و تفریطى در مورد آنان را بىاساس دانسته به لزوم مشارکت جدى در همه عرصهها تأکید کرده و شرط حضور زن را در مشارکت اجتماعى، «فراغت»، «شوق و علاقه»، «نیرو و توانمندى» و «نیازهاى جامعه» ذکر کردند و با این بیانات سدهاى ساختگى ناشى از سلیقههاى شخصى و فردى بر سر راه مشارکت و فعالیت جدى و گسترده زنان را شکستند و تحمیل و تحدید کار زنان و فعالیتهاى اجتماعى آنان را مردود دانسته و البته ابزار حضور زن در این عرصهها را افزایش سطح دانش، خردمندى زنان، پرهیز از تجمل گرایى، نوگرایى و مدگرایى توصیف کردند، و معتقدند که زنان باید قدر گوهر انسانى و وجودى خودشان را بدانند و سوق دادن زنان به سوى تجملگرایى و تبدیل ساختن او به یک وسیله مصرف و الگوپذیرى از غرب ظلم و ستم بزرگى است که زنان را ازاهداف تکاملىشان که خداوند آنان را براى آن خلق کرده است باز مىدارد. بنابراین مىتوان به طور قاطع گفت که اسلام به هیچ وجه نه تنها مانع حضور اجتماعى و اشتغال زنان نمىباشد، بلکه باید زمینه حضور متناسب با شئونات زن مسلمان و حفظ حریم الهى عفاف و تقوى، تنظیم روابط در حد ضرورت، عدم مغایرت شغلى با ویژگیهاى فطرى و طبیعى زن و عدم استهلاک نیروى زنان را فراهم نماید.
دیدگاه اسلام درباره اشتغال و فعالیت اجتماعى و اقتصادى زنان
دیدگاه اسلام در مورد اشتغال و فعالیت اجتماعى، اقتصادى زنان نیز تابع نگاه جامع و همهسونگر این دین به جایگاه انسانى و نیازها و مصلحتهاى فردى و اجتماعى انسان با در نظر گرفتن اهداف کلى خلقت مىباشد. چنانچه این نگرش را در تعالیم قرآن کریم و سایر متون اسلامى شاهدیم. نظیر:
1ـ حق مالکیت زنان بر اموال خود
خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید: للرجالُ نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنساء نصیبٌ ممااکتسبن)
مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهمندند و زنان نیز از آنچه کسب کردهاند بهرهمند مىباشند، یعنى همانگونه که اگر مردان در اثر تلاش چیزى تحصیل کنند مىتوانند مالک آن شوند، زنان نیز اگر مالى بدست آورند مالک آن خواهند بود. پس این مسئله، نشان مىدهد که خداوند تبارک و تعالى 1400 سال قبل حقوق اقتصادى و استقلال مالى زنان را به رسمیت شناخته است؛ در صورتى که زنان غرب از سال 1920 به بعد اجازهى دخل و تصرف در اموال شخصیشان را گرفتند. همان طورى که اشاره رفت در این آیه کریمه، حلال بودن اکتساب و تحصیل درآمد مفروض گرفته شده است.
2ـ تشوق زنانو مردان به فعالیتهاى اقتصادى
اسلام علاوه بر صدور مجوز در مورد کسب مال و تحصیل درآمد، همگان را به حضور فعال در صحنههاى اقتصادى و اجتماعى دعوت و تشویق نموده است، و یا آیاتى که مردم را به آبادانى زمین تشویق نموده است (هو انشأکم و من الارض و استعمرکم فیها) که در این موارد، صرفا مردان، مخاطب قرآن نیستند بلکه مجموعه مسلمانان و یا انسانها مورد توجه قرار گرفتهاند و همگى به طلب فضل الهى که تحصیل درآمد، یکى از مصادیق آن است، دعوت شدهاند و مسلما اشتغال، یکى از مهمترین راههاى کسب مال بوده و از مصادیق بارز فعالیت اقتصادى است.
البته از نظر اسلام وظیفه سنگین اداره مالى خانواده برعهده مرد است، و زن در قبال مشکلات اقتصادى خانواده و هزینههاى آن شرعا مسئولیتى ندارد، هرچند ازنظر اخلاقى پسندیده است که در صورت امکان در این امر مشارکت نماید و سرپرستى مردان نسبت به زنان در خانواده مانع بهرهمندى زنان از حقوق فردى و اجتماعى و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاکشان نیست.
اسلام در مورد فعالیت اجتماعى زنان به طور عام و اعمال مدیریت آنها به طور خاص، در عرصههاى مختلف با شواهدى که در قرآن مجید و سیره حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام و در طول تاریخ اسلام وجود دارد، تأکید نموده است. مهمترین شاهد و تأییدى که بتوان بر قدرت و توانایى زن در اعمال مدیریت ارائه داد، آیاتى از سوره نحل پیرامون فرمانروایى ملکه سبا است. زنى که حاکم بر سرزمین خود بوده است و زنى مدیر، مدبر، حکیم و فرمانروا و اهل مشورت و خردمند است که پس از لبیک به دعوت حضرت سلیمان و هدایت یافتن، خداپرست مىشود.
همچنین فعالیتهاى سیاسى حضرت زهرا علیهاالسلام در ارتباط با مهاجرین و انصار براى دفاع از حق ولایت حضرت على بنابىطالب علیهالسلام شاهدى دیگر است. ایشان بعنوان یک سیاستمدار و یک مدیر آگاه و مسؤول با در نظر گرفتن صلاح و سلامت حاکم بر روح جامعه و حفظ موازین شرعى حضور مستمر خود را در صحنههاى انقلاب حفظ مىکرد و براى بیعت گرفتن و اثبات حقانیت ولایت، بارها با مهاجرین و انصار ارتباط پیدا مىکرد و هر موقع که ضرورت مىدید در اجتماع حضور مىیافت و از حریم اسلام و تحریف و یا تصرف در احکام اسلام جلوگیرى مىنمود.
زنان دیگرى چون حضرت خدیجه علیهاالسلام در رسالت و امامت حضرت خاتمالانبیاء صلىاللهعلیهوآله در امر امامت جامعه و همراهى حضرت زینب علیهاالسلام و امکلثوم علیهاالسلام در سفر پر خطر کربلا و قافله سالارى کاروان اسیران با مدیریت حضرت زینب علیهاالسلام على رغم حضور امام سجاد علیهالسلام ، از نظر چنین پشتوانههاى عمیق در تاریخ اسلام و وجود شواهد و نمونههاى بسیارى در تاریخ اسلام که همگى زمینهساز حضور زنان در صحنههاى مختلف انقلاب بود؛ به طورى که زنان در پیروزى نهضت اسلامى ما به رهبرى حضرت امام(ره) با تأسى به چنین الگوهایى پیشگام صف مرصوص مردان شدند. آنگونه که حضرتش فرمودند: «اگر زنان نبودند این انقلاب به ثمر نمىرسید» و یا در هشت سال دفاع مقدس تلاش و اعمال مدیریت و حضور زنان در صحنههاى پشتیبانى جنگ و جبهه از یک طرف و تشویق و ترغیب فرزندان و همسران خود از طرف دیگر، عامل خلق حماسههاى جاوید مردان شدند.
اما متأسفانه با وجود چنین مبانى و دیدگاه غنى اسلام و رهبران بزرگوار نسبت به نقش و ضرورت حضور اجتماعى بهینه زنان و تحقق این نگرش در افق حاکمیت نظام اسلامى در استفاده از این توانمندى و بناى فکرى هنوز آنگونه که باید نرسیدهاند. و شاید زنان نتوانستهاند به مسئولیتها و حرفههاى مناسب و مورد نیاز جامعه دست یابند. که این مسئله نیازمند تحولى بیش از این در نگرش و بینش مسئولین و آحادجامعه در درجه اول و سپس تحول در عملکرد آنان نسبت به زنان است؛ تا زمینه استفاده و بکارگیرى زنان در مدیریتهاى مختلف اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى بیش از گذشته فراهم گردد. نکته قابل توجه در راستاى تغییر نگرشهاى فاقد اصالت درخصوص بکارگیرى زنان در مشاغل و مدیریتهاى مختلف، کسب تخصص، دانش و کارآیى لازم و تقویت اعتماد به نفس و اثبات این توانایى در عرصههاى مختلف توسط خود زنان مىباشد. عنایت به افزایش آمار دختران دانشجو در سالهاى پس از انقلاب در دانشگاهها و کسب تخصصهاى مختلف گامى اساسى در رفع این نقیصه خواهد بود، و پشتوانههاى نظرى لازم براى احراز مشاغل و راهیابى به سطوح بالاى مدیریتى توسط زنان کسب گردیده است و باید زمینه براى کسب تجربه در حیطه عمل هم فراهم گردد. لذا تا زمانى که مسئولیت و مشاغل مناسب به زنان واگذار نشود، نمىتوان از آنها انتظار تجربه مدیریتى سطح بالا را داشت، البته لازم است براساس واقعیات موجود و اعتراف مسئولین سطوح بالا، به ویژگیها و مشخصات بارز زنان نظیر دقت، صداقت، تعهد، مسئولیتپذیرى و خستگى ناپذیرى و پشتکار که مىتواند بعنوان عامل مهمى در احراز پستهاى مدیریتى باشد، اشاره نمود.
در سراسر دنیا نیز زنان از نیل به موقعیتهاى کلیدى در پستهاى مهم مدیریتى و حضور در بخشهاى عمده خصوصى بازماندهاند و توانایىهایشان در این عرصهها نادیده گرفته شده است. زنان بیش از 40% نیروى کار دنیا را تشکیل مىدهند با این وجود سهم آنان از ردههاى عالى مدیریتى به گونهاى غیرقابل توجیه و اندک است، در این میان تنها درصد ناچیزى از زنان مىتوانند از این مقطع عبور کنند و قدم به مقاطع عالى بگذارند، علاوه بر این نابرابریهاى شغلى میان زنان و مردان در غرب در قرن حاضر در بازار کار، زنان را با تبعیضات بسیارى مواجه ساخته است. آنها نسبت به مردان در مشاغل مشابه مزد کمترى دریافت مىکنند و این امر باعث دور نگهداشتن زنان از مشاغل حرفهاى پردرآمد و راندن آنها به سوى مشاغل خدماتى و غیرفنى و ساده شده است. آمار نشان مىدهد که در دهه 1980 در کشورهاى توسعه یافته در میان حرفههاى کم درآمد و ابتدایى، نسبت زنان به مردان در میان مستخدمین خانهها98%، پرستارها97%، معلمین مدارس ابتدایى85%، کارکنان ساده72% و امور خدماتى58% را زنان برعهده داشته و على رغم صدسال کوشش و مبارزه و جنبشهاى زنانه در عرصه حضور در آموزش عالى، تعداد زنانى که در سال 1974 موفق به اخذ درجه دکترا در رشتههاى مختلف نایل گردیدهاند، فقط 19% درصد مردان بوده است.
مشارکت زنان و توسعه نیروى انسانى
اگر توسعه را فراتر از مفهوم اقتصادى صرف آن و به معناى توسعه فراگیر انسانى در حوزههاى مختلف فرهنگ، سیاست و اقتصاد بدانیم، ملاحظه خواهیم کرد که توسعه امرى کمّى نبوده بلکه رشد هماهنگ کیفى و کمّى و یکپارچه یک جامعه در ابعاد مختلف مىباشد و غایتى است که انسانها در آن جامعه براساس یک جهانبینى الهى به کرامتهاى اخلاقى و انسانى برسند و با این تعریف، زنان از یک طرف خود بعنوان نیمى از پتانسیل و نیروى فعال جامعه و از طرف دیگر با ایفاى نقش و محوریت آنان در تربیت نیروى انسانى در خانواده و اجتماع بعنوان شاه کلید توسعه مىتوانند بر ابعاد کمى و کیفى توسعه تأثیرگذار باشند. امروز در عرصه ملى و بینالمللى محورهایى را که بعنوان معیار ارزشیابى براى توسعه هر کشور به طور خاص مورد توجه قرار مىدهند، چگونگى برنامههاى محرومیت زدایى و توسعه، نسبت مشارکت اجتماعى و اشتغال زنان و جایگاه زنان در تصمیمگیریهاى توسعه ملى و... مىباشد. رشد فرهنگى اجتماعى هر جامعه بعنوان بخشى از توسعه در گرو تربیت هرچه بیشتر نیروهاى ماهر و متخصص مىباشد و ضرورى است که علل کمبود نیروى کار ماهر شناسایى و با برنامهریزیهاى صحیح آموزشى و اقتصادى آنها را برطرف ساخت. امروزه رشد اقتصادى جامعه رابطه مستقیمى با نرخ فعالیت افراد دارد. به طورى که در کشورهایى که نرخ رشد فعالیت زنان کمتر مىباشد، بازده فرهنگى، تربیتى و اقتصادى کمترى مشاهده مىشود. با این حساب زیربناى توسعه هر کشور آموزش و پرورش است و رابطه تنگاتنگى میان درصد با سوادى زنان و منافع اجتماعى ـ اقتصادى جامعه وجود دارد، هرگاه زنان یک کشور مورد بىتوجهى قرار گیرند، آن ملت سیر قهقرایى طى مىکند و عقب ماندگىهاى جهان سوم بیشتر مربوط به محدودیتهاى تحصیلى و کمبود افراد متخصص است؛ زیرا قابلیتهاى انسانى آنها توسعه نیافته است. تحصیل زنان باعث ارتقاء آگاهیهاى فرهنگى و اجتماعى و از طرفى باعث کاهش مرگ و میر، تحدید نرخ رشد جمعیت، استفاده صحیح از منابع اقتصادى و فرهنگى در داخل منزل و بیرون، و مهمتر از همه در انتقال مفاهیم صحیح فرهنگى و ارزشى از نسلى به نسل دیگر و نهایتا ایجاد توسعهى معنوى و اخلاقى مىگردد. نکته اساسىتر، نقش تربیتى مادران در بهسازى محیط خانوادگى و اجتماعى، بعنوان مهمترین عامل خارجى در شکوفایى و رشد عوامل ذاتى فرزندان که خداوند به صورت تکوینى در وجود آنها قرار داده مىباشد، به همین دلیل زنان مهمترین رکن توسعه محسوب مىشوند. مقام معظم رهبرى نقش زنان را در بازسازى حقیقى مادى و معنوى کشور و خصوصا توسعه نیروى انسانى بسیار مهم شمردند و فرمودند: «در دوران بازسازى کشور اسلامى که ملت و مسئولین درصدد آن هستند که ایران بزرگ را هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ نظم اجتماعى و هم از جهات معنوى بازسازى حقیقى بکنند، بیشترین تکیه بر نیروى انسانى است و نیمى از این نیروى انسانى و نیمى از جمعیت کشور بانوان مىباشند. اگر بینش غلطى در مورد زنان وجود داشته باشد، بازسازى به معناى حقیقى و در سطح وسیع آن، شدنى نیست» معظمله شرایط مهم براى ایفاى نقش زنان را در توسعه کشور منوط به دو مسأله مىدانند و مىفرمایند:
«یکى آگاهى کافى و لازم زنان از حقوق خود با اتکاى والاى دین اسلام و دیگرى آگاهى افراد جامعه و مردان در کشور اسلامى که باید از نظر اسلام در مورد زن، حضور او در عرصههاى مختلف زندگى، فعالیت زنان و تحصیل زنان و کار و تلاش اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و علمى، نقش زن در خانواده و نقش زن در بیرون از خانواده چیست»؟
بنابراین، زنان علاوه بر اینکه نقش اساسى در توسعه داشته و از فرآیند توسعه نیز بهرهمند مىشوند، در تربیت نیروى انسانى در خانواده نقش بسیار مهمى دارند. زیرا فرزندان بسیارى از توانایىها و مفاهیم مانند نظم و انضباط، تعهد کارى، مسئولیت پذیرى، شناخت مفهوم عشق الهى، اخلاق کارى را در خانه مىآموزند، و جامعه محل ظهور و تجلى این خصلتها مىباشد و از این طریق نقش زنان و مادران آگاه و مسئول در توسعه نیروى انسانى و بهرهورى صحیح از امکانات و نیروى انسانى در جامعه کتمانناپذیر است و نقشهاى دیگر مدیریتى، اقتصادى و آموزشى زنان و تأثیر هر کدام در توسعه کشور جاى بحث و توضیح فراوان دارد.
اشتغال زنان، انگیزه، علل و پیامدها
کار و فعالیت در زندگى هر انسانى جوهرهى خودسازى اخلاقى و سلامت جسمانى است و مىتواند در شرایطى پرورش دهنده شخصیت سالم نیز باشد، و براساس تأکیدات مکرر متون اخلاقى و تربیتى، بیکارى سرچشمه بسیارى از انحرافات خواهد بود. در این میان زنان نیز نیمى از افراد تشکیل دهنده هر جامعه بوده و از این کلیت خارج نیستند؛ بنابراین فعالیتهاى اجتماعى و خانوادگى به فراخور طبیعت و ظرفیت و توان زن و مرد مىتواند بسیار مفید باشد. اما آنچه که باید در مورد اشتغال زنان در خارج از منزل با توجه به نقشهاى متفاوت خانوادگى او مدنظر قرار داد، این است که به وظایف مهم او که تربیت فرزند است آسیب وارد نشود و این بدان معنى نیست که در تقسیم سنتى وظایف والدین در منزل، مردان را از مهمترین وظیفهشان که مشارکت در امر تربیت فرزندان مىباشد، مستثنى بدانیم. البته واضح است که به دلایل ویژگیهاى خُلقى و خَلْقى زنان و ارتباط عاطفى و فیزیکى با فرزندان سهم بیشترى از این امرِ خطیر و سنگین را خداوند به عهده زنان گذارده است؛ اما نمىتوان این واقعیت را انکار نمود که براساس تغییراتى که در ساختار فرهنگى اجتماعى جامعه ما رخ داده است، جامعه از توانایى و استعداد نیمى از نیروى شایسته و فعال کشور در پیشرفت اهداف والاى خود باز بماند و زنان به این درخواست و نیاز جامعه و سایر اثرات مثبتى که بر فعالیتهاى اجتماعى آنها مترتب است، پاسخ نگویند.
زنان در سطوح مختلف طبقاتى با انگیزههاى یکسان وارد بازار کار نمىشوند. عدهاى از آنها على رغم اینکه از سطح پایینى از تحصیل و تخصص برخوردار هستند، صرفا به لحاظ مشکلات مالى و تأمین بخشى از نیازهاى اقتصادى خانواده و فرزندان، وارد عرصه کار مىشوند و این عده در انتخاب نوع کار نیز چندان تصمیم گیرنده نیستند و در صورتى که وضعیت مالى خانواده بهبود یابد، به سرعت انگیزه کار کردن را از دست مىدهند و فعالیت خود را رها مىکنند. اینگونه مشاغل که فقط با انگیزه صرفا مالى و عدم احساس رضایت از شغل بدون بازده فرهنگى و رشد شخصیتى انجام مىشود، نه تنها موجب ارتقاء آگاهى نمىگردد، بلکه اطلاعات آنها بعنوان ابزارى براى اعمال مدیریت بهتر در خانواده و اجتماع نیز نمىشود، و به دلیل تعارضى که بین نقش مادرى و اشتغال بیرون خانه پیش مىآید، مادر را دچار مشکل مىکند که کارگران زن عموما در این گروه قرار مىگیرند و اینگونه زنان شاغل به علت اینکه از امکانات حمایتى مناسبى نیز در محیط کار خود برخوردار نیستند، ساعتهاى زیادى بچههاى خود را رها کرده و نسبت به تربیت آنها غافل مىشوند. البته اشتغال به کار اینگونه زنان به آنها کمک مىکند تا در تصمیمگیریها و امور اساسى خانواده و نظارت بر هزینه و بودجه خانواده تأثیرگذار باشند و از طریق توانا شدن زن در تصمیمگیریها و رشد شخصیت او، الگوى مناسبى از او براى فرزندانش مىسازد. در بررسیهاى به عمل آمده درخصوص نظرات مردم درباره انگیزه و اشتغال زنان بارزترین دلیل با فراوانى 81% کمک به تأمین اقتصاد خانواده مطرح شده است و 19% دیگر به اثراتى چون کمک به تربیت بهتر فرزند، افزایش سطح فرهنگ خانواده، تقویت روحیه اعتماد به نفس، استقلال اقتصادى و تأمین دوران از کارافتادگى و کهولت، پاسخگویى به نیازهاى جامعه، ضرورت استفاده از پتانسیل فکرى نیمى ازتوان فکرى جامعه و... اشاره کردهاند.
البته نباید از این موضوع غافل شد که اشتغال و داشتن حرفه با کسب تحصیل و آموزش مهارتهاى مختلف ملازمه تام دارد، لذا تحصیل و کسب تجربیات اجتماعى مىتواند در نوع و شیوه تربیت کودکان مؤثر باشد و مادر با کسب آگاهیهاى لازم، قدرت حل مشکلات تربیتى فرزندان و خانواده را پیدا مىکند و فرزندانى تربیت مىکند که بتوانند پاسخگوى نیازهاى جامعه و نیازهاى تحصیلى فرزند خود باشند. از سوى دیگر لازم است در تقسیمبندى مشاغل به فعالیتهایى که ماهیت آنان با ایفاى وظایف مادرى هماهنگتر است، توجه نمود. و فعالیتهایى با ماهیت آموزشى، تحقیقاتى و فرهنگى را در اولویت قرار داد. از طرف دیگر در عصر کنونى به علت مشغله بیش از حد پدران و عدم ایفاى نقش تربیتى آنان در رابطه با فرزندانشان و واگذارى این نقش به طور کامل به مادران ضرورى است که مادر با مسلح کردن خود به اطلاعات و علم مادرى، فن مادرى و ممزوج کردن آنها با هنر مادرى و سایر آگاهیهاى اجتماعى و فرهنگى، پاسخگوى مجهولات ذهنى فرزندان بوده و هدایتگر خوبى براى آنان باشد که این مسأله لزوما مترادف با اشتغال خارج از منزل نیست و زنان خانهدار مىتوانند با برنامهریزى و تقسیمبندى صحیحِ اوقات خود و تخصیص بخشى از آن به انجام مطالعه و کسب معارف مختلف فرزندان را در زمینههاى آموزشى، اخلاقى و تربیتى یارى رسانند.
تحقیقات نشان مىدهد زنانى که از کار کردن خود در بیرون از منزل احساس رضایت مىکنند، در انجام وظایف مادرى خود سعه صدر بیشترى دارند و در تجزیه و تحلیل مسایل و انتقال مفاهیم اجتماعى و تربیتى به فرزندان بهتر عمل مىنمایند. زیرا زنان شاغل به دلیل حضور در صحنههاى مختلف اجتماع و محیط کار روشهاى برخورد با مسایل و مشکلات را تجربه کرده و آموزش دیدهاند و قدرت انتخاب راههاى سریعتر و منطقىتر در برخورد با مشکلات خانه و خانواده را دارند و زمینه امکان تبادل نظر و مشورت با دیگران را براى رسیدن به راهحلهاى منطقى در خود به نحو قابل توجهاى ایجاد کردهاند.
انگیزههاى دیگر اشتغال زنان عبارتند از:
1ـ در جامعه کم نیستند زنانى که با از دست دادن همسر خود به هر دلیل به تنهایى نه فقط وظایف مادرانه خود را به بهترین نحوه ممکن انجام مىدهند، بلکه از عهده ایفاى نقش پدر نیز در اداره خانواده به خوبى برآمدهاند. کارنامه زندگى سخت و دشوارى که این گروه از زنان داشتهاند بهترین شاهد این نکته است که آنها به منظور کسب هویت اجتماعى و تأمین نیازهاى خانواده و استیصال، مشقتِ کار در بیرون از خانه را برخود هموار ساختهاند و یا زنانى که ازدواج موفقى نداشته و تحت ظلم و آزار شوهر قرار دارند، به علت احساس عدم پشتوانه اقتصادى از طرف همسر و یا به دلیل متارکه قادر به تأمین زندگى نیستند و جامعه نیز از طریق سازمانهاى مکمل پیشبینى حمایتهاى لازم و کافى را از وى نمىکند، تلاش مىکنند تا از طریق فعالیتهاى اجتماعى و اقتصادى زندگى خود را درآینده بهبود بخشند.
2ـ نکته دیگر رابطهاى است که بین تحصیل و اشتغال وجود دارد نمىخواهیم بگوییم زنانى که تحصیلات عالیه دارند، حتما باید به کار در بیرون از خانه بپردازند تا تحصیلات آنها بىنتیجه نماند، آنچه مسلم است یک مادر تحصیل کرده در تربیت فرزندان خود در برابر مادران کم سواد و یا بىسواد از موفقیت چند برابر برخوردار خواهد بود و از آنجایى که مادر رکنِ رکین خانه و محور اصلى تربیت نسل آینده مىباشد، اهتمام به تربیت مادران فاضل و آگاه امرى مهم و ضرورى است، و فرمودهى یکى از بزرگان مؤید این نکته است که «اگر به یک مرد علم بیاموزى تنها به یک فرد آگاهى دادهاى، اما اگر زنى را علم آموختى در واقع به یک خانواده آگاهى بخشیدهاى» ولى بهرحال زنان نمىتوانند از تحصیلات و توان و تخصص خود، جامعه را بهرهمند نسازند به همین دلیل مىطلبد میدان براى بروز توانایىها و استفاده از مهارت و تخصص آنها فراهم شود.
3ـ انگیزه عدهاى دیگر از زنان در پرداختن به کار بیرون از منزل، نیازهاى اجتماعى و پاسخ به این نیازها براساس درخواست جامعه مىباشد. جامعهاى که رشد و تعالى انسانها و حفظ شخصیت و کرامت زن را مطرح نموده است، باید متوجه این نکته باشد که در بعضى از مشاغل که ضرورت استفاده از ارائه خدمات توسط خانمها احساس مىشود برنامهریزى کند و با تربیت و آموزش زنان متخصص، زمینه بهرهمندى جامعه و خصوصا قشر زنان را از این نیروها فراهم گرداند.
مثلاً امروز بسیارى از زنان جامعه ترجیح مىدهند براى درمان و یا تحصیل فرزندان خود به متخصصین زن مراجعه کنند و یا پس از انقلاب اسلامى با ایجاد مراکز آموزشى خاص دختران - با ضوابط صحیح اسلامى با موافقت چشمگیر خانواده حاصل شده است. پس لازمه ایجاد و اداره این مراکز، تربیت کادر آموزشى و ادارى و درمانى متخصص از میان بانوان است، و زنان حضور خود را در این عرصه براى خود واجب کفایى مىدانند و صرفا با نیت خدمت و رشد و تعالى جامعه و حفظ ارزشهاى الهى پا به حوزههاى مختلف فعالیتهاى اجتماعى و فرهنگى گذاردهاند که این عده کم نیستند.
4ـ انگیزههاى دیگرى چون: درک بهتر مسایل جامعه، کسب موقعیت اجتماعى و رشد شخصیت، آموزش و کسب تخصصهاى لازم، مفید واقع شدن و اغناى حقیقى نیازهاى روحى در ارتباط با انتقال تجربیات و دانستههاى خود و کمک به اجتماع، تقویت روحیه اعتماد به نفس و ارتقاء سطح فرهنگ خانواده کمک به بهبود روشهاى تربیتى فرزندان از طریق کاهش فشارهاى روانى و احساس رضایت از حضور مفیدشان در اجتماع، بالا رفتن قدرت برنامهریزى آنها در اداره زندگى و ایجاد محیط آرامتر توأم با نشاط براى فرزندان از جمله مواردى هستند که زنان را به صحنههاى مختلف اجتماع مىکشاند.
در پایان این قسمت یادآور مىشویم برخلاف بعضى دیدگاهها که مطرح مىکنند تلقى زنان از کارشان نوعى «تفریح و سرگرمى» و «عقب نماندن از قافله» و یا «پیدا کردن هویت تاریخى و اجتماعى» و «معاف شدن از فعالیتهاى خانهدارى» مىباشد، اینگونه نیست، بلکه برحسب احساس تکلیفى که اکثر زنان شاغل در قبال خود، خانواده و اجتماع دارند، حداقل نیمى از روز را در بیرون از منزل پابه پاى مردان به کار پرداخته و با ورود به منزل نیز با انبوهى از کار مواجه مىشوند، در حالى که ساعات حضور مردان در خانه به عنوان ساعات استراحت آنها محسوب مىشود (البته عدهاى از مردان هم روحیه همکارى و تعاون در انجام کارهاى منزل دارند) بنابراین عاقلانه به نظر نمىرسد، چنین بپنداریم که زنان شاغل صرفا براى آنکه ماندن در خانه براى آنها یکنواخت و عذاب آور شده است، بار مسؤولیت و مشکلات خود را دو برابر مىکنند، حال آنکه فطرت زن بر انجام وظایف خانهدارى و وظیفهى خطیر و پرمسئولیت مادرى استوار است و هیچ مادرى نمىپسندد که پرداختن به مسایل اجتماعى باعث خدشهدار شدن وظیفه مادرى و تربیت صحیح فرزندش گردد.
پیامدهاى (مثبت و منفى) اشتغال
زنان شاغل با آموزشهایى که در محیط کار از نظر تقسیم مسئولیت و لزوم هماهنگى در انجام کار را در درون مجموعه خود براى به ثمر رسیدن و بازدهى بیشتر کار دیدهاند، روحیه مسئولیت پذیرى و تعاون و همکارى را در بین اعضاء خانواده خود تقویت مىکنند که باعث ایجاد روابط دلپذیرتر در بین اعضاى خانواده و رضایتمندى همه آنها در پذیرفتن بخشى از کار مىشوند و اثرات آن به صورت غیرمستقیم در کسب مهارتها و تجربیات فرزندان در زندگى پدر و مادر فراهم شده و تجلى و ظهور و بروز آن در زندگى آیندهشان خواهد بود.
پیامدهاى مثبت اشتغال زنان
1ـ کاهش نرخ رشد جمعیت به لحاظ آگاهیهاى فردى و اجتماعى زنان و محدود شدن تعداد افراد خانواده که منجر به افزایش سطح خدمات آموزشى، اقتصادى و تربیتى خانواده به فرزندان خواهد شد؛
2ـ افزایش آگاهى و بینش اجتماعى و نهایتا ایجاد روحیه اعتماد به نفس و استقلال فکرى و روحى در زنان؛
3ـ شکوفایى استعداد و ابراز وجود به صورت مثبت، داشتن خودپندارى مثبت، رشد و پرورش شخصیت و رفع نیازهاى روانى؛
4ـ کمک به جبران بخشى از هزینههاى زندگى و تأثیر آن بر ارتقاء سطح بهداشت، آموزش و ... خانواده و استحکام یافتن خانواده از طریق تأمین نیازهاى ضرورى؛
5ـ تقویت روحیه مقاومت و اتکاء به خود در بین بچهها و آمادهسازى آنها براى جامعه و زندگى آینده خودشان؛
6ـ ارتقاء پایگاه حقوقى و حفظ منزلت زن به نحو قابل توجه؛
7ـ تقویت روحیه قناعت و پرهیز از تجمل گرایى، پوچ گرایى و اعمال فرهنگ قناعت و صرفهجویى؛
8ـ ارتقاء آگاهى نسبت به مسایل و مشکلات اجتماعى فرهنگى، سیاسى جامعه و ایجاد روحیه مشارکت جدى در رفع آنها در سطح خانواده و اجتماع؛
9ـ آشنایى بیشتر با روشهاى ارتقاء بهرهورى از امکانات مادى و معنوى خانواده و جامعه و نیز تلاش در جهت افزایش بهرهورى؛
10ـ توانمند شدن زنان در کمک به حل مشکلات آموزشى، اخلاقى و تربیت فرزندان؛
11ـ ارتقاء توان مدیریت و ایجاد زمینه جهت اعمال آن در خانواده در تصمیمگیریهاى اساسى خانواده؛
12ـ کمک به رشد و توسعه فرهنگى ـ اجتماعى کشور از طریق تخصص و مهارتهاى خود؛
13ـ استفاده از اوقات فراغت و جلوگیرى از آسیبپذیرى اجتماعى؛
14ـ تأمین اجتماعى زنان در مواقع بروز بحرانهاى مختلف در سنین پیرى، بیمارى و ازکارافتادگى.
پیامدهاى منفى اشتغال زنان
1ـ مشاغل تمام وقت و طولانى، فرصت ارتباط را با اعضاء خانواده کاهش داده و در سنین کودکى که فرزندان نیازمند ارتباطهاى کلامى و حسى مىباشند باعث بروز محرومیتهاى عاطفى و سوء تغذیه روانى مىگردد، مگر آنکه این نقیصه را از طریق سازمانهاى مکمل، نظیر مهدکودکهاى نزدیک به محل کار و یا از طریق بستگان نزدیک نظیر مادربزرگها بتوان جبران نمود؛
2ـ گسترش اختلافات خانوادگى در صورت فقدان هماهنگى لازم بین زن و مرد و ایجاد عدم تعادل میان نوع شغل و مسؤولیتهاى مادرى و همسرى؛
3ـ خستگى جسمى و روحى زنان شاغل بواسطه تلاش مضاعف آنان براى برآورده کردن انتظارات خانوادگى و اجتماعى؛
4ـ موضعگیرى و حساس شدن زوجین نسبت به یکدیگر در منزل به علت فرو خوردن خشم ناشى از تبعات کار بیرون از منزل و کاهش توان و ظرفیت روحى و جسمى آنان؛
5ـ انعطافناپذیرى اشتغال زن، عدم درک متقابل زن و مرد نسبت به حدود وظایف و مسئولیتهاى یکدیگر، عدم روحیهى تعاون و مسؤولیتپذیرى در انجام امور و فقدان سازمانهاى زیربنایى و مکمل که بتواند جانشین مادر شوند، کم ارزش قایل شدن براى نقش خطیر خانهدارى و تربیت فرزندان و عدم توانایى زن در انجام توأمان کار بیرون و داخل خانه از جمله عواملى است که باید با برنامهریزى دقیق از بروز عوارض ناشى از آن جلوگیرى نمود.
علل رشد اشتغال زنان
( ریشه هاى تاریخى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى اشتغال زنان)
1ـ تا زمانى که اجتماع و خانواده در حالت سنتى و به دور از صنعت و زندگى پرهیاهوى ماشینى به زندگى خود ادامه مىداد، مسأله اشتغال زنان به این صورت مطرح نبود و اشتغال زنان بیشتر بر پایه کشاورزى، دامپرورى و کارهاى تولیدى بود، در واقع خانواده، هم واحد تولیدى و هم نهاد اجتماعى محسوب مىشد که البته امروز این نوع اشتغال صرفا مدنظر نیست.
2ـ کاهش و از بین رفتن خانوادههاى گسترده و رشد خانوادههاى هستهاى مرکب از دو رکن اصلى خانواده یعنى زن و شوهر و فرزندان، وجود خانوادههاى هستهاى و رشد روحیه استقلال طلبى زمینه اقبال زنان را به اشتغال بیشتر کرده است.
3ـ رابطه بین تحصیلات و اشتغال از اهمیت خاصى برخوردار است. در سالهاى اخیر به برکت پیروزى انقلاب اسلامى و زمینه و فضاى امنى که زنان در پرتو آن مىتوانند به تحصیل بپردازند و نیز تشویق و ترغیب خانوادههایى که در گذشته از حضور دختران خود در مراکز دانشگاهى جلوگیرى مىکردند و نیز احساس مسئولیت دختران و زنان در علم اندوزى جهت انجام رسالتهاى هرچه بهتر خانوادگى و اجتماعى و اعمال سیاستهاى آموزشى نظام در گسترش مراکز آموزشى و دانشگاهى، نزدیک به نیمى از رشتههاى دانشگاهى را زنان به خود اختصاص دادهاند، و زنان به دلیل برخوردارى از این موهبت مىخواهند در سنگرهاى علمى ـ فرهنگى بیشتر براى اجتماع خود مثمر ثمر باشند.
4ـ فقدان امنیت اجتماعى و کارى در زمان گذشته باعث شده بود مسئله تحصیل و در مجموع پروسه اجتماعى شدن زنان بعنوان یک گروه عظیم در هالهاى از ابهام فرو رود، در حالى که امروزه با تغییرات اساسى که در ساختار فرهنگى ـ اجتماعى نظام بوجود آمده است، با اصلاح تدریجى نگرشهاى فرهنگى نسبت به زنان، زنان تمایل دارند بعنوان عضوى فعال در صحنههاى مختلف اجتماعى فعالیت داشته باشند، و از سوى دیگر موقعیت خود در اجتماع را تثبیت نمایند.
5ـ مسئله دیگر نیازهاى جامعه اسلامى مىباشد. با توجه به رشد و توسعه روزافزون جامعه و افزایش جمعیت انتظار مىرود که زنان خصوصا در بعضى مشاغل نظیر معلمى، پرستارى، پزشکى، هنرى تحصیل نمایند و به اینگونه کارها بپردازند و به خودکفایى جامعه زنان یارى رسانند. اینگونه مشاغل براى راه انداختن چرخهاى اجتماعى و حاکمیت فرهنگ والاى اسلامى و انسانى ضرورت حضور را براى زنان مطرح مىکند.
6ـ در شرایط کنونى بالا رفتن هزینه زندگى و بالا رفتن سطح توقعات موجب گردیده تا صرفا تلاش و کار مردان علىالخصوص قشر کارمند تکافوى نیاز مادى خانواده را ننماید. در اینگونه موارد زنان با انگیزه کمک به اقتصاد خانواده وارد بازار کار مىشوند تا از این طریق زندگى بهترى را براى خانواده خود فراهم آورند.
در ادامه بحث، موضوعاتى چون موانع اشتغال زنان، تداخل نقش خانوادگى زن و اشتغال و اشتغال زنان ایرانى در آیینه آمار مورد بررسى قرار مىگیرد.