معرفی کتاب: ایمان گروى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آن چه در پى مى آید معرفى اجمالى کتاب ایمان گروى است که به همت آقاى دکتر رضا اکبرى در پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامى پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى تألیف و در کنگره دین پژوهان به عنوان پروژه برتر انتخاب شده است. این کتاب در آینده اى نزدیک انتشار خواهد یافت.
موضوع ایمان گروى یکى از مهم ترین مباحث در حوزه فلسفه دین محسوب مى شود. نویسنده در مقدمه کتاب آورده است که در مقام نگارش کتابى در باب دیدگاه هاى اسلامى یا دیدگاه هاى غربى در این باب مردد بوده است که در نهایت به نگارش کتاب براساس دیدگاه سه اندیشمند مشهور غرب یعنى کرکگور, ویتگنشتاین و پلانتینگا پرداخته تا زمینه براى طرح دقیق تر اندیشه هاى اسلامى در این باره فراهم شود. به همین دلیل کتاب در سه فصل که هر یک دربرگیرنده اندیشه هاى یکى از این فیلسوفان است نگاشته شده است.
بخش اول کتاب به کرکگور, فیلسوف دانمارکى قرن نوزدهم میلادى اختصاص یافته است; نویسنده کتاب هاى مهمى همچون, ترس و لرز و پاره نوشته هاى فلسفى; فیلسوفى که به مسیحیت رسمى دوران خود حمله کرده و این نگاه انتقادى را در نوشته هایى همچون مسیح درباره مسیحیت رسمى چه داورى مى کند نمایش داده است. کرکگور به دو مطلب بسیار مهم توجه مى دهد: نخست آن که در علم بشرى هیچ گونه یقینى وجود ندارد و دوم آن که انسان در زندگى خود مجبور به تصمیم گیرى است. اگر در علم بشرى, یقینى وجود ندارد, در مقام تصمیم گیرى چه باید کرد؟
مقصود کرکگور از یقین مفقود در دانش بشرى, یقین آفاقى و مقصود او از تصمیم, تصمیم انفسى است. یقین آفاقى یقینى است که اندیشمندان در پژوهش هاى آفاقى به دنبال آن هستند. پژوهش هاى آفاقى, پژوهش در حیطه هاى علوم تجربى, ریاضى, فلسفى و تاریخى را شامل مى شود. اگر در حیطه دین در صدد به دست آوردن یقین آفاقى باشیم, با توجه به تاریخى بودن دین, نیازمند پژوهش هاى تاریخى هستیم, امّا کرکگور با ارائه سه دلیل چنین رویکردى را رد مى کند. به نظر مى رسد پژوهش هاى تاریخى چیزى جز تعویق ایمان و تقریبى بودن متعلق ایمان را براى انسان به ارمغان نمى آورند. حتى اگر بپذیریم که پژوهش هاى آفاقى ایمان را به تعویق نمى اندازند و نتیجه اى یقینى و غیر تقریبى را به دنبال دارند, نمى توانیم تعصب و شورمندى دینى را با پذیرش یقین آفاقى از دست بدهیم.
اگر دلایل (تقریب), (تعویق) و (شورمندى) ما را از پژوهش هاى آفاقى باز مى دارد, چاره اى جز استفاده از روش انفسى نیست. ایمان, یقینى انفسى است و با سیرى انفسى حاصل مى شود. انسان باید على رغم شواهد آفاقى متعارض با متعلق ایمان دینى, تصمیمى انفسى بگیرد و خود را در جرگه متدینان قرار دهد.
در این جاست که با یکى از مهم ترین مبانى دیدگاه کرکگور که بسیار بحث برانگیز است مواجه مى شویم: (باور کردن امرى ارادى است), امّا آیا واقعاً چنین است؟ نظر بدوى آن است که باور کردن امرى غیر ارادى است. آیا کرکگور انجام امرى محال را از ما نمى خواهد؟ به نظر مى رسد هرچند باور کردن مستقیم یک چیز امرى غیر ارادى است, امّا با قرار گرفتن در موقعیت هاى خاص و انجام اعمال خاص بتوان چیزى را باور کرد. و احتمالاً مقصود کرکگور از ارادى بودن باور چنین معنایى باشد.
در مقام بررسى دیدگاه ایمان گرایانه کرکگورى, باید به این نکته توجه داشت که ظاهراً او گرفتار مغالطه (یا این یا آن) شده است. آیا رویکرد انفسى به ایمان لزوماً با رویکرد آفاقى در تعارض است؟ آیا نمى توان این دو را با یک دیگر تلفیق کرد؟ از سوى دیگر دیدگاه هاى پلورالیستى در باب دین نیز چالشى فرا روى دیدگاه هاى کرکگورى قرار مى دهد; در مقام تصمیم به پذیرش ایمان به خداوند, متعلق چنین ایمانى, خداوند معرفى شده از سوى کدام دین است؟ شاید در این جا نیازمند بحث هاى آفاقى در باب مفهوم خداوند باشیم.
بخش دوم کتاب دربرگیرنده آراى ویتگنشتاین در باب دین است. زندگى فکرى ویتگنشتاین به دو دوره تقسیم مى شود. فلسفه او در دوره نخست متأثر از آراى فرگه و راسل است و در دوره دوم از آراى مور تأثیر پذیرفته است. دیدگاه هاى فلسفى او در دوره اول در رساله منطقى ـ فلسفى آمده است. رویکرد او در این دوره, رویکرد زبان صورى است; اگر بتوان زبانى را بر ساخت که از ابهامات زبان عرفى به دور باشد, مى توان مسائل فلسفى را منحلّ شده تلقى کرد. او براى تبیین این دیدگاه به توضیح مفاهیمى همچون (حقیقت) (گزاره اولیه), (نام) و (شىء) مى پردازد. او در این دوره معتقد شد که یک زبان صورى و فارغ از ابهامات زبان عرفى, تصویرى از واقعیت است و واقعیت را برایمان نمایان مى کند. اندیشه هاى او در این دوره ظاهراً گزاره هاى مربوط به دین, اخلاق و معناى زندگى را بى معنا تلقى مى کند, هرچند که در واقع او موارد مذکور را فرا زبانى تلقى مى کند که فهم آنها در گرو ارتباطى واقعى با آنهاست; به عبارت دیگر او این امور را رازآلود قلمداد مى کند که هرگز نمى توانند در قالب زبانى (البته زبان صورى) درآیند.
ویتگنشتاین در اوایل سال 1929 بعد از گوش سپردن به سخنرانى بروئر ـ مؤسس ریاضیات شهودگرایانه ـ و صحبت چند ساعته با فایگل و واترمن به کمبریج بازگشت و دیدگاه جدیدى را در مباحث فلسفى اتخاذ کرد. مهم ترین اندیشه هاى او در دوره دوم در کتاب تحقیقات فلسفى ـ کتابى که بعد از مرگ ویتگنشتاین منتشر شد ـ آمده است. در این دوره مفاهیم کلیدى (نحوه هاى زندگى), (بازى هاى زبانى), (زبان خصوصى) و (دیدن به عنوان) را شاهد هستیم. محورى ترین نظریه در این دوره, نفى زبان خصوصى است. نفى زبان خصوصى به معناى اجتماعى بودن زبان است; زبان در یک جامعه زبانى شکل مى گیرد و الفاظ آن معنا مى یابند ـ معنایابى الفاظ در یک جامعه زبانى به تبع پیروى از قواعدى است که در آن جامعه زبانى وجود دارد. توقع وجود یک جامعه زبانى, توقعى بى جاست; نحوه هاى مختلف زندگى, قواعد مختلف معنادارى را حاصل مى کنند که سبب تحقق جامعه هاى زبانى متعدد است. در چنین نگاهى دین نحوه زندگى خاصى با قواعد معنادارى خاص خود است. در جامعه زبانى دینى وجود خداوند یک اصل مفروض است, همان گونه که در جامعه زبانى علمى وجود جهان طبیعت یک اصل مفروض است. هرگونه تلاش در جهت اثبات وجود خداوند تسرى دادن قواعد بازى زبانى علم به بازى زبانى دین است که امرى ناصحیح محسوب مى شود.
دیدگاه ویتگنشتاین را مى توان از جهات مختلف نقد کرد. شاید یکى از مهم ترین انتقادات وارد بر دیدگاه ایمان گرایانه این فیلسوف و فیلسوفان متأثر از او ـ همچون مالکم و فیلیپس ـ لازمه نسبى گرایانه آن است. اگر بتوان از تمایز بازى زبانى علم و بازى زبانى دین سخن گفت, مى توان از بازى زبانى اسلام, مسیحیت, یهود, و حتى مذاهب و فرقه هاى هر یک از آنها سخن گفت و اگر قواعد بازى زبانى دین نقد خارجى را ممنوع مى کند, قواعد بازى زبانى فرقه نیز نقد فرقه هاى دیگر را ممنوع خواهد ساخت که لازمه آن صحت باورهاى دینى تمام فرقه ها خواهد بود.
بخش سوم کتاب به بررسى دیدگاه معرفت شناسى اصلاح شده, خصوصاً بررسى آراى پلانتینگا اختصاص یافته است. پلانتینگا داراى سه رویکرد به باورهاى دینى است که به ترتیب در سه دوره زمانى در آثار او مشاهده مى شود. او در دوره نخست به بررسى معقولیت باورهاى دینى مى پردازد; آیا باور متدینان به وجود خداوند معقول است؟ پلانتینگا در کتاب خدا و دیگر اذهان توضیح مى دهد که باور متدینان به وجود خداوند, حتى بدون وجود استدلال هاى محکم و استوار, باورى معقول است, همان گونه که باور کردن وجود دیگر اذهان امرى معقول است, هرچند که در واقع استدلالى در اثبات وجود دیگر اذهان در دست نداریم.
پلانتینگا در دوره دوم تلاش مى کند که موجّه بودن باورهاى دینى را به اثبات برساند. او به نقد مبناگروى سنتى, به گونه اى که در آثار دکارت و لاک دیده مى شود, مى پردازد و شأن وظیفه گرایانه این دیدگاه را در باب توجیه به نقد مى کشد. از نظر او مبناگروى سنتى وظایفى را در باب توجیه ارائه مى کند که خود ناقض آنهاست. با چنین نگاهى است که پلانتینگا, باور به وجود خداوند را باورى پایه تلقى مى کند که بى نیاز از استدلال است.
دوره سوم فکرى پلانتینگا دوره اى است که او از رویکرد توجیهى به باورهاى دینى به رویکرد تضمین رو مى آورد. در این رویکرد, نگاه دستورى موجود در نظریات توجیه حذف مى شود و نگاه توصیفى جایگزین مى شود. پلانتینگا در توضیح تضمین داشتن یک باور شروطى را ذکر مى کند و نشان مى دهد که باورهاى دینى مشروط تضمین را برآورده مى کنند.
اتخاذ این نگاه به باورهاى دینى سبب تمایز اشکالات مطرح در باب دین به دو حیطه (اشکالات ناظر به واقع) و (اشکالات ناظر به حق) مى شود. پلانتینگا با توجه به نظریه تضمین هر گونه (اشکال ناظر به حق) که موجه بودن باورهاى دینى را زیر سؤال مى برد ـ اشکالات افرادى همچون فروید و مارکس ـ بى ارزش مى داند, اما معتقد است که باید به اشکالات ناظر به واقع پاسخ داد. اشکالات ناظر به واقع اشکالاتى هستند که صدق باورهاى دینى را مورد سؤال قرار مى دهند. لذا در رویکرد اخیر پلانتینگا, باورهاى دینى بى نیاز از استدلال هستند و تضمین دارند و صرفاً کافى است به آن دسته از اشکالاتى که صدق آنها را زیر سؤال مى برند, پاسخ داد.
کتاب با بخش (نتیجه) که به جنبه هاى افتراق و اشتراک سه نظریه اشاره دارد به پایان مى رسد. و در آن بخش سؤال هایى براى تحقیقات جدیدتر طرح شده است; آیا ایمان گروى مورد تأیید اسلام است; جایگاه عقل در آیات و روایات چیست; آیا در تفکرات مسلمانان, تفکرات ایمان گروانه دیده مى شود و آیا مى توان اهل حدیث و نظریه تفکیک را ایمان گروى دانست؟
پاسخ به این سؤال ها و سؤال هایى مانند آن, نیازمند نگارش کتاب هاى جدیدترى است که به نظر مى رسد کتاب ایمان گروى, راه را براى نگارش چنین کتاب هایى هموار کرده است.
موضوع ایمان گروى یکى از مهم ترین مباحث در حوزه فلسفه دین محسوب مى شود. نویسنده در مقدمه کتاب آورده است که در مقام نگارش کتابى در باب دیدگاه هاى اسلامى یا دیدگاه هاى غربى در این باب مردد بوده است که در نهایت به نگارش کتاب براساس دیدگاه سه اندیشمند مشهور غرب یعنى کرکگور, ویتگنشتاین و پلانتینگا پرداخته تا زمینه براى طرح دقیق تر اندیشه هاى اسلامى در این باره فراهم شود. به همین دلیل کتاب در سه فصل که هر یک دربرگیرنده اندیشه هاى یکى از این فیلسوفان است نگاشته شده است.
بخش اول کتاب به کرکگور, فیلسوف دانمارکى قرن نوزدهم میلادى اختصاص یافته است; نویسنده کتاب هاى مهمى همچون, ترس و لرز و پاره نوشته هاى فلسفى; فیلسوفى که به مسیحیت رسمى دوران خود حمله کرده و این نگاه انتقادى را در نوشته هایى همچون مسیح درباره مسیحیت رسمى چه داورى مى کند نمایش داده است. کرکگور به دو مطلب بسیار مهم توجه مى دهد: نخست آن که در علم بشرى هیچ گونه یقینى وجود ندارد و دوم آن که انسان در زندگى خود مجبور به تصمیم گیرى است. اگر در علم بشرى, یقینى وجود ندارد, در مقام تصمیم گیرى چه باید کرد؟
مقصود کرکگور از یقین مفقود در دانش بشرى, یقین آفاقى و مقصود او از تصمیم, تصمیم انفسى است. یقین آفاقى یقینى است که اندیشمندان در پژوهش هاى آفاقى به دنبال آن هستند. پژوهش هاى آفاقى, پژوهش در حیطه هاى علوم تجربى, ریاضى, فلسفى و تاریخى را شامل مى شود. اگر در حیطه دین در صدد به دست آوردن یقین آفاقى باشیم, با توجه به تاریخى بودن دین, نیازمند پژوهش هاى تاریخى هستیم, امّا کرکگور با ارائه سه دلیل چنین رویکردى را رد مى کند. به نظر مى رسد پژوهش هاى تاریخى چیزى جز تعویق ایمان و تقریبى بودن متعلق ایمان را براى انسان به ارمغان نمى آورند. حتى اگر بپذیریم که پژوهش هاى آفاقى ایمان را به تعویق نمى اندازند و نتیجه اى یقینى و غیر تقریبى را به دنبال دارند, نمى توانیم تعصب و شورمندى دینى را با پذیرش یقین آفاقى از دست بدهیم.
اگر دلایل (تقریب), (تعویق) و (شورمندى) ما را از پژوهش هاى آفاقى باز مى دارد, چاره اى جز استفاده از روش انفسى نیست. ایمان, یقینى انفسى است و با سیرى انفسى حاصل مى شود. انسان باید على رغم شواهد آفاقى متعارض با متعلق ایمان دینى, تصمیمى انفسى بگیرد و خود را در جرگه متدینان قرار دهد.
در این جاست که با یکى از مهم ترین مبانى دیدگاه کرکگور که بسیار بحث برانگیز است مواجه مى شویم: (باور کردن امرى ارادى است), امّا آیا واقعاً چنین است؟ نظر بدوى آن است که باور کردن امرى غیر ارادى است. آیا کرکگور انجام امرى محال را از ما نمى خواهد؟ به نظر مى رسد هرچند باور کردن مستقیم یک چیز امرى غیر ارادى است, امّا با قرار گرفتن در موقعیت هاى خاص و انجام اعمال خاص بتوان چیزى را باور کرد. و احتمالاً مقصود کرکگور از ارادى بودن باور چنین معنایى باشد.
در مقام بررسى دیدگاه ایمان گرایانه کرکگورى, باید به این نکته توجه داشت که ظاهراً او گرفتار مغالطه (یا این یا آن) شده است. آیا رویکرد انفسى به ایمان لزوماً با رویکرد آفاقى در تعارض است؟ آیا نمى توان این دو را با یک دیگر تلفیق کرد؟ از سوى دیگر دیدگاه هاى پلورالیستى در باب دین نیز چالشى فرا روى دیدگاه هاى کرکگورى قرار مى دهد; در مقام تصمیم به پذیرش ایمان به خداوند, متعلق چنین ایمانى, خداوند معرفى شده از سوى کدام دین است؟ شاید در این جا نیازمند بحث هاى آفاقى در باب مفهوم خداوند باشیم.
بخش دوم کتاب دربرگیرنده آراى ویتگنشتاین در باب دین است. زندگى فکرى ویتگنشتاین به دو دوره تقسیم مى شود. فلسفه او در دوره نخست متأثر از آراى فرگه و راسل است و در دوره دوم از آراى مور تأثیر پذیرفته است. دیدگاه هاى فلسفى او در دوره اول در رساله منطقى ـ فلسفى آمده است. رویکرد او در این دوره, رویکرد زبان صورى است; اگر بتوان زبانى را بر ساخت که از ابهامات زبان عرفى به دور باشد, مى توان مسائل فلسفى را منحلّ شده تلقى کرد. او براى تبیین این دیدگاه به توضیح مفاهیمى همچون (حقیقت) (گزاره اولیه), (نام) و (شىء) مى پردازد. او در این دوره معتقد شد که یک زبان صورى و فارغ از ابهامات زبان عرفى, تصویرى از واقعیت است و واقعیت را برایمان نمایان مى کند. اندیشه هاى او در این دوره ظاهراً گزاره هاى مربوط به دین, اخلاق و معناى زندگى را بى معنا تلقى مى کند, هرچند که در واقع او موارد مذکور را فرا زبانى تلقى مى کند که فهم آنها در گرو ارتباطى واقعى با آنهاست; به عبارت دیگر او این امور را رازآلود قلمداد مى کند که هرگز نمى توانند در قالب زبانى (البته زبان صورى) درآیند.
ویتگنشتاین در اوایل سال 1929 بعد از گوش سپردن به سخنرانى بروئر ـ مؤسس ریاضیات شهودگرایانه ـ و صحبت چند ساعته با فایگل و واترمن به کمبریج بازگشت و دیدگاه جدیدى را در مباحث فلسفى اتخاذ کرد. مهم ترین اندیشه هاى او در دوره دوم در کتاب تحقیقات فلسفى ـ کتابى که بعد از مرگ ویتگنشتاین منتشر شد ـ آمده است. در این دوره مفاهیم کلیدى (نحوه هاى زندگى), (بازى هاى زبانى), (زبان خصوصى) و (دیدن به عنوان) را شاهد هستیم. محورى ترین نظریه در این دوره, نفى زبان خصوصى است. نفى زبان خصوصى به معناى اجتماعى بودن زبان است; زبان در یک جامعه زبانى شکل مى گیرد و الفاظ آن معنا مى یابند ـ معنایابى الفاظ در یک جامعه زبانى به تبع پیروى از قواعدى است که در آن جامعه زبانى وجود دارد. توقع وجود یک جامعه زبانى, توقعى بى جاست; نحوه هاى مختلف زندگى, قواعد مختلف معنادارى را حاصل مى کنند که سبب تحقق جامعه هاى زبانى متعدد است. در چنین نگاهى دین نحوه زندگى خاصى با قواعد معنادارى خاص خود است. در جامعه زبانى دینى وجود خداوند یک اصل مفروض است, همان گونه که در جامعه زبانى علمى وجود جهان طبیعت یک اصل مفروض است. هرگونه تلاش در جهت اثبات وجود خداوند تسرى دادن قواعد بازى زبانى علم به بازى زبانى دین است که امرى ناصحیح محسوب مى شود.
دیدگاه ویتگنشتاین را مى توان از جهات مختلف نقد کرد. شاید یکى از مهم ترین انتقادات وارد بر دیدگاه ایمان گرایانه این فیلسوف و فیلسوفان متأثر از او ـ همچون مالکم و فیلیپس ـ لازمه نسبى گرایانه آن است. اگر بتوان از تمایز بازى زبانى علم و بازى زبانى دین سخن گفت, مى توان از بازى زبانى اسلام, مسیحیت, یهود, و حتى مذاهب و فرقه هاى هر یک از آنها سخن گفت و اگر قواعد بازى زبانى دین نقد خارجى را ممنوع مى کند, قواعد بازى زبانى فرقه نیز نقد فرقه هاى دیگر را ممنوع خواهد ساخت که لازمه آن صحت باورهاى دینى تمام فرقه ها خواهد بود.
بخش سوم کتاب به بررسى دیدگاه معرفت شناسى اصلاح شده, خصوصاً بررسى آراى پلانتینگا اختصاص یافته است. پلانتینگا داراى سه رویکرد به باورهاى دینى است که به ترتیب در سه دوره زمانى در آثار او مشاهده مى شود. او در دوره نخست به بررسى معقولیت باورهاى دینى مى پردازد; آیا باور متدینان به وجود خداوند معقول است؟ پلانتینگا در کتاب خدا و دیگر اذهان توضیح مى دهد که باور متدینان به وجود خداوند, حتى بدون وجود استدلال هاى محکم و استوار, باورى معقول است, همان گونه که باور کردن وجود دیگر اذهان امرى معقول است, هرچند که در واقع استدلالى در اثبات وجود دیگر اذهان در دست نداریم.
پلانتینگا در دوره دوم تلاش مى کند که موجّه بودن باورهاى دینى را به اثبات برساند. او به نقد مبناگروى سنتى, به گونه اى که در آثار دکارت و لاک دیده مى شود, مى پردازد و شأن وظیفه گرایانه این دیدگاه را در باب توجیه به نقد مى کشد. از نظر او مبناگروى سنتى وظایفى را در باب توجیه ارائه مى کند که خود ناقض آنهاست. با چنین نگاهى است که پلانتینگا, باور به وجود خداوند را باورى پایه تلقى مى کند که بى نیاز از استدلال است.
دوره سوم فکرى پلانتینگا دوره اى است که او از رویکرد توجیهى به باورهاى دینى به رویکرد تضمین رو مى آورد. در این رویکرد, نگاه دستورى موجود در نظریات توجیه حذف مى شود و نگاه توصیفى جایگزین مى شود. پلانتینگا در توضیح تضمین داشتن یک باور شروطى را ذکر مى کند و نشان مى دهد که باورهاى دینى مشروط تضمین را برآورده مى کنند.
اتخاذ این نگاه به باورهاى دینى سبب تمایز اشکالات مطرح در باب دین به دو حیطه (اشکالات ناظر به واقع) و (اشکالات ناظر به حق) مى شود. پلانتینگا با توجه به نظریه تضمین هر گونه (اشکال ناظر به حق) که موجه بودن باورهاى دینى را زیر سؤال مى برد ـ اشکالات افرادى همچون فروید و مارکس ـ بى ارزش مى داند, اما معتقد است که باید به اشکالات ناظر به واقع پاسخ داد. اشکالات ناظر به واقع اشکالاتى هستند که صدق باورهاى دینى را مورد سؤال قرار مى دهند. لذا در رویکرد اخیر پلانتینگا, باورهاى دینى بى نیاز از استدلال هستند و تضمین دارند و صرفاً کافى است به آن دسته از اشکالاتى که صدق آنها را زیر سؤال مى برند, پاسخ داد.
کتاب با بخش (نتیجه) که به جنبه هاى افتراق و اشتراک سه نظریه اشاره دارد به پایان مى رسد. و در آن بخش سؤال هایى براى تحقیقات جدیدتر طرح شده است; آیا ایمان گروى مورد تأیید اسلام است; جایگاه عقل در آیات و روایات چیست; آیا در تفکرات مسلمانان, تفکرات ایمان گروانه دیده مى شود و آیا مى توان اهل حدیث و نظریه تفکیک را ایمان گروى دانست؟
پاسخ به این سؤال ها و سؤال هایى مانند آن, نیازمند نگارش کتاب هاى جدیدترى است که به نظر مى رسد کتاب ایمان گروى, راه را براى نگارش چنین کتاب هایى هموار کرده است.