کاربست نظریه روان تحلیلی هورنای بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بر اساس الگوهای شخصیتی: یک پژوهش مورد منفرد (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مقدمه: از دلایل بروز طلاق عدم توانایی همسران در سازش با تغییرات می باشد. هدف این پژوهش بررسی تأثیر نظریه روان تحلیلی هورنای براساس سه الگوی شخصیتی مهرطلب، برتری طلب و عزلت طلب بر سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق بوده است. روش: در این تلاش از طرح پژوهش مورد منفرد از نوع B/ A بهره گیری شده است. شرکت کننده ها از میان زنان مراجعهکننده به برخی از مراکز مشاوره تهران در سال 1399 به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از پاسخگویی به پرسشنامه هورنای-کولیج برای هر یک از الگوهای شخصیتی هورنای 2 شرکت کننده و در مجموع 6 شرکت کننده انتخاب شدند. سپس پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر در چهار مرحله اجرا شد. مداخله در طی 15 تا 25 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای، یک تا دو جلسه در هفته اجرا شد. داده ها پس از به دست آوردن شاخص تغییر پایا، از طریق محاسبه تغییر آماری معنیدار و فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و با روش استاندارد ترسیم دیداری ارائه شدند. یافته ها: درصد بهبودی در رضایت دو نفره (9/41)، همبستگی دو نفره (65/46)، توافق دو نفره (76/51) و ابراز محبت (41/127) معنادار و اثربخش بوده است. بیشترین اثربخشی در سازگاری زناشویی در الگوی مهرطلب بوده و در الگوی عزلت طلب نسبت به الگوی برتری طلب افزایش بیشتری در مؤلفه های سازگاری زناشویی مشاهده شده است. نتیجه گیری: این یافته ها تغییرات معناداری را در مؤلفه های سازگاری زناشویی براساس الگوهای شخصیتی کارن هورنای نشان داده اند. در نتیجه روان درمانی تحلیلی کارن هورنای با افزایش سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق می تواند برای روانشناسان و زوج درمانگران در پیشگیری از طلاق مفید باشد.متن
Application of Horney's psychoanalytic theory on the marital adjustment of divorce-seeking women based on personality types: a single-subject research
Introduction: One of the reasons for divorce is the inability of spouses to compromise with changes. The aim of this research was to investigate the effect of Horney's psychoanalytical theory based on three personality types of compliance, aggression and detachment on the marital adjustment of women applying for divorce. Method: In this effort, a single subject research of B/A type has been used. The participants were selected from among the women who referred to some counseling centers in Tehran in ۲۰۱۹ as available sampling. After answering the Horney-Coolidge questionnaire, ۲ participants were selected for each of Horney's personality types and a total of ۶ participants. Then, Spanier's Marital Adjustment Questionnaire was implemented in four stages. Horney's psychoanalytic treatment was performed during ۱۵ to ۲۵ individual sessions of ۶۰ minutes, one to two sessions per week. The data were analyzed after obtaining the stable change index and by calculating the statistically significant change and the recovery percentage formula, and were presented with the standard method of visual drawing. Findings: The percentage of improvement in dyadic satisfaction (۴۱/۹), dyadic consensus (۴۶/۶۵), dyadic cohesion (۵۱/۷۶) and affectional expression (۱۲۷/۴۱) was effective. The most effectiveness has been in the compliance type. A greater increase has been observed in the detachment type compared to the aggression type. Conclusion: These findings showed significant changes in the components of marital adjustment based on Horney's personality types. Therefore, Horney's analytical psychotherapy can be useful for psychologists and couple therapists in preventing divorce by increasing the marital adjustment.