یکی از مسائل مهم جوامع در طی دهه های اخیر توجه به توسعه در ابعاد مختلف و به ویژه توسعه اقتصادی بوده است. کشورهای مختلف به منظور دستیابی به این امر استراتژی های متفاوت و بعضاً مشابهی را اتخاذ نموده ولی به نتایج کاملاً متفاوتی دست یافته اند. در حالی که نمی توان نقش مهم سیاست های اقتصادی و سیاسی و شرایط تاریخی به عنوان عوامل کلان را نادیده گرفت، تمرکز اصلی این مقاله بر روی نقش عوامل فرهنگی (ارزش ها در سطوح خرد) بر روی توسعه اقتصادی به عنوان یک متغیر کلان است؛ عواملی که در تبیین توسعه یافتگیِ جوامع، کمتر به آن توجه شده است. به منظور آزمون این مدعا یک مطالعه تطبیقی با استفاده از داده های ثانویه انجام شده و از چند پایگاه داده های معتبر جهانی استفاده شده است. دوره زمانی داده های این مطالعه از 1995 تا 2015 و شامل 109 کشور می شود. نتایج به دست آمده نشان می دهد که جوامعی با میزان بالایی از تأکید بر ارزش کار در خانواده ها از میزان بالاتری از نرخ توسعه اقتصادی طی سال های 1995 تا 2010 برخوردار بوده اند. همچنین نتایج نشانگر وزن بالاتر متغیرهای فرهنگی و اجتماعی در تبیین توسعه اقتصادی نسبت به متغیرهای اقتصادی است. در عین حال رابطه میان متغیر تأکید بر ارزش کار در خانواده ها با توسعه اقتصادی، رابطه ای خطی بوده است و قوت این رابطه از جامعه ای به جامعه دیگر بر حسب تقسیم بندی جغرافیایی، متفاوت بوده است.