آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

دانش نوپای جامعه شناسی شناختی از بینارشته ای های علوم شناختی است. بیشتر پژوهش ها در این حوزه شناختی معطوف به ارتباط آن با روان شناسی شناختی و علوم مغز و اعصاب است. ازاین رو جایگاه جامعه شناسی شناختی ذیل رویکردهای اساسی علوم شناختی تعریف می شود. مقاله حاضر به دنبال بازگشت به بنیادهای نظری و فلسفی جامعه شناسی است تا نقش جامعه و فرهنگ را پررنگ کند. توجه مارتین هایدگر به فراروی از ساحت ذهن انسان و درگیری وجودی او با عالم این زمینه را فراهم کرد که با توسعه نقش بودن-در-جهان دازاین انسانی از سوبژکتیویته انسانی عبور کند و به نقش انسان در ارتباط با دیگر انسان ها در جهان توجه شود. در این زمینه سعی شد به برخی پژوهش های جامعه شناسی شناختی که در راستای اندیشه هایدگر و نقد نظریات مرسوم روان شناسی و علوم اعصاب و روان بود (مانند نظریه-نظریه (TT)، نظریه شبیه سازی (ST) و نظریه تعاملی (IT) که دربردارنده دو رویکرد بیناذهنیت اولیه و ثانویه هست)، پرداخته شود. هرچند زمانه هایدگر این فرصت را فراهم نکرد که به طور مستقیم با علوم شناختی درگیر شود، اما شاگرد او هربرت دریفوس و دیگر شاگردان و طرفداران او با پرورش ایده هایدگر به نقش سازگاری مهارت ورزانه انسان در ارتباط با جهان پرداختند. هدف این مقاله توسعه جامعه شناسی شناختی با تکیه بر هویت اجتماعی انسان در درگیری با دیگر موجودات درون اجتماع و فرهنگ است تا به غنای بخش جامعه شناسی در برابر دیگر بینارشته های علوم شناختی در بستر جامعه شناسی شناختی تأکید کند.

تبلیغات