آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

فضای گفتمان از جمله کلیدی ترین عناصر موجود در انتقال مفاهیم در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعاره ها چگونه می توانند زمینه گفتمان درباره مسائل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه به منزله یک فُرم زبانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان داده ایم که چگونه استعاره ها، که ریشه در زبان و فرهنگ دارند، به شکل گیری فضای گفتمان کمک می کنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، می دانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میانِ ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربه ها و انتزاع هایِ جسمی و ذهنی هر دو روبه رو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایش نامه شکل می گیرد و بافتی که در آن نمایش نامه فهم می شود عنصری اساسی است. نتایج به دست آمده در این مقاله نشان می دهد که اکبر رادی با استفاده از استعاره ها و زمینه های فرهنگی و تاریخیِ متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامه افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعاره هایِ زبانی روبه رو هستیم که در ساختار متن (دیالوگ ها، اتمسفر و شخصیت پردازی) عمل می کنند و در سطحِ بالاتر با استعاره های مفهومی روبه رو هستیم که از طریقِ برقراری روابط میانِ عینیتِ نمایش نامه و تجربه های مخاطب عمل می کند و فضایِ گفتمان متن را در فضایِ ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمانِ تازه ای را پدید می آورد

تبلیغات