زمینه و هدف: هدف نهایی علم رفتار سازمانی، درک مهارتهای ارتباطی در سطح سازمان است. یکی از موضوعات رفتار سازمانی، قدرت است. اگر کسی بخواهد رفتار سازمانی را درک کند، باید درباره کسب و اعمال قدرت آگاهیهای لازم را داشته باشد. برای شناخت، به کارگیری و مدیریت کردن قدرت در سطح سازمانی، نیاز به ارائه الگوی قبل سنجش و معتبر وجود دارد. در این پژوهش، محققان با بررسی الگوهای قدرت و بررسی نقاط قوت و ضعف آنها، به ارائه الگوی قدرت سازمانی بر اساس نقاط مرجع راهبردی پرداخته اند. بر اساس دو نقطه مرجع راهبردی یعنی میزان کنترل (شدید/منعطف) و تمرکز (داخل/ خارج سازمان)، چهارگونه قدرت در سطح سازمان (و نه فرد و گروه) یعنی رفتارهای سیاسی، گفتمان سازی، مدیریت دانش و شبکه سازی شناسایی شده است. روش: پس از تأیید مدل با استفاده از تکنیک دلفی و بهره گیری از نظر خبرگان در سه دور، با اجماع بیش از 80درصد ، مدل ارائه شده در هجده تا از شرکتهای بازرگانی وزارت دفاع فعال در بازار آزاد (غیرنظامی)، آزمون شد و مورد تأیید قرار گرفت. تحقیق حاضر از نظر هدف، توصیفی- تبیینی، از نظر نتیجه، کاربردی- توسعه ای و از نظر نوع داده، ترکیبی (کیفی - کمّی) است. در تحقیق کمّی، 105 پرسشنامه (محقق ساخته) از مدیران و محققان مطلع به امور راهبردی شرکتها جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده های کمّی از «مدل معادلات ساختاری» و به طور اخص تکنیک تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار SMARTPLS نسخه 3، استفاده شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی حاصل از مصاحبه های ساختار یافته با سی و شش نفر از مدیران ارشد، از تحلیل محتوا بهره گرفته شد.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان می دهد گونه های شبکه سازی و رفتارهای سیاسی به ترتیب بیشترین فراوانی را در بین شرکتهای مورد مطالعه دارند.نتیجه گیری: شرکتها برای دستیابی به دستاوردهای مطلوب باید به تدوین راهبرد قدرت بپردازند. پیشنهاد می شود هماهنگی بین راهبرد سازمان و راهبرد قدرت اعمال شود تا عملکرد افزایش یابد.