در فضای ژئوپلتیکی پیشِ رو و پس از گذار، اهمیت منطقه خاورمیانه از نظر ژئوپلتیکی و ژئواکونومی چند برابر خواهد شد. لذا بررسی این سازه ژئوپلیتیکی بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش، ابعاد مختلف مسئله مورد مطالعه به کمک روش توصیفی و تحلیلی بررسی شده است. اهداف پژوهش حاضر عبارتند از: الف) شناسایی مهم ترین نشانه های قدرت نمایی دولت های خارجی در خاورمیانه؛ ب) بررسی روند افول نظام تک قطبی به دو یا چندقطبی براساس قدرت گیری کشورها در این منطقه و ج) تحلیل مهم ترین تئوری سیاست خارجی نظام تک قطبی در رابطه با رویدادهای خاورمیانه. متغیرهای این پژوهش شامل متغیر مستقل (تغیر سلسله مراتب روابط قدرت در جهان) و متغیر وابسته (رویدادهای مهم در اقصی نقاط جهان و به ویژه خاورمیانه) می باشد. روش پژوهش به شیوه ترکیبی از روش توصیفی (کتابخانه ای) و تحلیلی بر پایه شیوه استقرایی به کمک روش های آماری و نرم افزار است. برای تحلیل اهداف مطرح شده از پرسش نامه (براساس جامعه آماری 19 نفره از کارشناسان علوم سیاسی بر اساس طیف «ساتی» و «لیکرت») بر مبنای مدل های تصمیم گیری چندمتغیره (ahp-topsis)، روش های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تعقیبی تیوکی HSD و به کمک نرم افزارهای Spss25, Excel 2016, ExpertChoice 11 استفاده شده است. یافته ها حاکی از آن است که عامل نظامی، یعنی جنگ داخلی سوریه با مقدار 736/0 (وزن نهایی ماتریسی) بیش از هر عامل دیگری موجب قدرت نمایی دولت های خارجی در منطقه خاورمیانه به ویژه آمریکا و روسیه گردید؛ اما به طور کلی در عامل نظامی و سیاسی، نقش آمریکا در خاورمیانه پررنگ بوده و در زمینه اقتصادی، چین نقش مهم تری ایفا می کند. همچنین دورنمای آینده روابط بین الملل بیانگر آن است که کشور چین با مقدار 0.839 نزدیک ترین فاصله را تا راه حل ایدئال دارد؛ یعنی کاندیدای اصلی برهم زدن نظام هژمونی در جهان و خاورمیانه بوده و نظام جهانی را به سمت دو قطبی (احیاناً فراقطبی) هدایت می کند. به علاوه، ایالات متحده در زمینه فلسفه های سیاسی موجود از فلسفه سیاسی هابزی با 0.016=Sig بیش از سایر موارد استفاده می کند؛ به طوری که از سال 1991م. معمولاً از «فلسفه هابزی» (منازعه) در قبال کشورهای خاورمیانه استفاده کرده است.