کیفیت و کمیّت خلق دانش در هر جامعه ای، بستر تحول بنیادین و توسعه پایدار و متوازن را قوام می بخشد. پژوهش حاضر با هدف تحلیل ادراک نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی از موانع خلق دانش در حوزه علوم انسانی انجام شده است. بدین منظور با بهره گیری از ظرفیت شگرف روش های کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی به شناسایی و بازنمایی عمق پدیده مورد بررسی پرداخته شد. داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع زنجیره ای و مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 27 نفر از نخبگان و استادان دانشگاه تهران گردآوری شد و بر پایه راهبرد هفت مرحله ای کُلایزی تحلیل گردید؛ تحلیل داده ها به شناسایی 7 مضمون اصلی شامل «موانع فرهنگی و اجتماعی»، «موانع اقتصادی»، «موانع ارتباطی»، «موانع فردی»، «موانع مرتبط با امکانات» و «موانع مرتبط با سیاست گذاری و برنامه ریزی» منتهی گردید. استیلای رویکرد کمّی گرا در تصمیم گیری های آموزشی و پژوهشی، زمینه شکل گیری گفتمان خلق دانش بومی و حرکت در راستای تحقق مرجعیت علمی را با چالش هایی جدی همراه ساخته است. ضرورت دارد ضمن حرکت در راستای نهادینه سازی گفتمان تحول، جایگزینی رویه های خلق دانش و ارزش آفرینی بجای تمرکز و تأکید افراطی بر تولید و تعدد مقاله ها و بازاندیشی و بازنگری در سیاست ها و به تبع آن، تدوین برنامه جامع اقدام، در دستور کار قرار گیرد.