هدف اصلی سیاست های افزایش کارایی حامل های انرژی، کاهش مصرف انرژی است اما این هدف به دلیل وجود اثرات بازگشتی محدود می شود در ادبیات اقتصاد انرژی دو دسته از ابزارهای غیرقیمتی و قیمتی برای کاهش اثرات بازگشتی مطرح می شود. در میان ابزارهای قیمتی اعمال مالیات بر انرژی به عنوان یک روش مطلوب مطرح می شود. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1390 و مدل تعادل عمومی محاسبه پذیر اثرات بازگشتی در دو سناریو افزایش 10 درصد کارایی برق و افزایش همزمان 10 درصد کارایی و10 درصد قیمت برق، اثرات بازگشتی برآورد شود. نتایج مدل حاکی از آن است که اثرات بازگشتی انرژی در صورت افزایش کارایی، 112 درصد است و میزان مصرف انرژی نه تنها کاهش نمی یابد بلکه 1.2 درصد افزایش می یابد اما در صورت افزایش قیمت و کارایی، اثرات بازگشتی به 99 درصد کاهش می یابد. اثرات بازگشتی بالای مشاهده شده در صورت اعمال سیاست افزایش کارایی به تنهایی، به دلیل کاهش قیمت نسبی انرژی و درنتیجه افزایش مصرف آن است چراکه سیاست افزایش کارایی سبب ترغیب 0.04 درصدی سطح فعالیت های اقتصادی بخش های تولیدی نیز می شود همچنین صادرات در این سناریو نیز 0.3 درصد رشد می کند. در مقابل در سیاست افزایش همزمان کارایی و قیمت برق، سطح مصرف 0.1 درصد و سطح فعالیت بخش های تولیدی 0.08 درصد و صادرات 0.05 درصد کاهش خواهد یافت.