آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای مدیریت غیرمتمرکز در آموزش وپرورش در سال تحصیلی 1397-98 انجام پذیرفت. این پژوهش ازنظر روش گرداوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی بود و ازنظر روش رویکرد پژوهش کیفی و به شیوه نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه پژوهش حاضر کلیه کارکنان آموزش وپرورش منطقه 18 آموزش وپرورش شهر تهران بودند که ازاین بین 23 نفر از افراد صاحب تجربه در زمینه موضوع مطالعه (متخصص در مدیریت آموزشی از دو حوزه آموزش وپرورش و آموزش عالی) به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و در فرایند مصاحبه های پژوهش که به صورت نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد، مشارکت داده شدند. پایایی مصاحبه ها با استفاده از دو بار ارائه به متخصصین مورد تأیید قرار گرفت. داده های گردآوری شده مورد تحلیل مضامین قرار گرفتند و بر اساس نظام کدگذاری باز، گزینشی و محوری در روش نظریه پردازی داده بنیاد (مطابق با رویکرد اشتراوس و کوبین) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها مدل مفهومی نهایی پژوهش نشان داد که عوامل شناسایی شده حاصل از بخش کیفی شامل 1) عوامل تشکیل دهنده که دربرگیرنده برنامه ریزی استراتژیک مربیگری و ارزشیابی 2) عوامل اثرگذار که عبارت بودند از فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی و صلاحیت حرفه ای و 3) عوامل اثرپذیر که عبارت بودند از تغییرپذیری، یادگیری مستمر سازمانی و اشتیاق شغلی. همچنین یافته ها حاصل از گراندد تئوری نشان داد که از میان 147 شاخص (گویه) موجود، 33 مؤلفه اصلی قابل شناسایی بودند بر اساس ادبیات، پیشینه و نظریه های موجود این ابعاد و مؤلفه ها نام گذاری شده اند. نتایج این یافته ها نشان می دهد که با اعمال مدیریت غیرمتمرکز، می توان به توسعه و بهسازی سازمان آموزش وپرورش امید داشت و از طرف دیگر، همه افراد ذینفع آموزش وپرورش یاد می گیرند که مسئول یادگیری خود باشند. این موضوع، انجام مدیریت غیرمتمرکز را تسریع و تسهیل می کند و علاوه بر ایجاد انگیزه، به اشتیاق نسبت به کار کمک می کند.

تبلیغات