هدف این پژوهش، بررسی دلالت های معنایی حجاب در میان زنان و دختران جوانی است که از سبک های نامتعارف پوشش استفاده می کنند. به عبارتی، زنان و دختران جوان که ممکن است پوشش آنها از منظر هنجار های جامعه و گفتمان حاکمیت، نامتعارف به نظر برسد، چه تفسیر و معنایی از پوشش و حجاب خود دارند؟ پژوهش حاضر با اتخاذ یک رویکرد کیفی مبتنی بر پارادایم تفسیری، به بررسی این موضوع می پردازد. نمونه پژوهش را زنان و دختران جوان شهر بندرعباس تشکیل می دهند که با دو روش نمونه گیری هدف مند و نظری انتخاب شدند. برای این پژوهش 20 مصاحبه به شیوه نیمه ساختار یافته صورت گرفته و اطلاعات حاصل از آن با تکنیک نظریه زمینه ای، تجزیه و تحلیل گردیده است. یافته های پژوهش، در قالب 8 مقوله محوری کدگذاری شده اند، که عبارت اند از: فردی شدن پوشش، پوشش پدیده ای متفاوت از حجاب، دلالت های زیبا شناختی، دلالت های روان شناختی، تنوع طلبی، موقعیت مندی، نسبی شدن و الزامات ساختاری. مقوله هسته تحقیق نیز «سیالیت پوشش در برابر الگومندی پوشش» می باشد که از انتزاع مقولات محوری ادراک گردیده است.